کاش می دانستی چه قد تنهام ُ چه قد خسته ام
و چقدر به حضور سبزت محتاجم
و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم
تو هم به من فکر می کنی؟
نمایش نسخه قابل چاپ
کاش می دانستی چه قد تنهام ُ چه قد خسته ام
و چقدر به حضور سبزت محتاجم
و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم
تو هم به من فکر می کنی؟
نوشت((قم حا))...همه به او خندیدند!!http://blogfa.com/images/smileys/05.gifگریست!!!!!.......http://blogfa.com/images/smileys/06.gifگفت به((غم ها))یم نخندید...که هر جور نوشته شود!!!درد دارد...http://blogfa.com/images/smileys/02.gifاز ته به سر بخوانhttp://blogfa.com/images/smileys/37.gifتا من آن روزها را بشناسی!!http://blogfa.com/images/smileys/07.gif
هرگز به گذشته برنگرد..........اگر سیندرلا برای برداشتن کفشش بر می گشت..../هیچ وقت پرنسس نمی شد
حرفیــــ نیستـــــ.!
خودمـــ سکوتـــــ را معنیــ میکنمـــ
کاشــ میفهمیدیــــ
گاهیـــ همینــــ نگاهــ سرد
روی زمستانــ را همــ کمــ میکند!!!!
اشک زن [♥] را می ســوزاند ولــی اشــک مرد ، کــــوه را آبــــــمـــی کـــــــند ...
می گــویند: دنیــــا بی وفــاســت؛امـــا..... قدرش را بدانید! مـن دنیــــای بـی وفــاتری هــــــــم داشتـــــه ام !!
دلم به حــــال پسرکـــــ سوختـــ
که وقتی گفتم کفشهایم را خوبــــسیـــــــاهکن ..
گفتـــــــ : خاطرت جمـــ مثل سرنوشـــتم....
برایـــت سیـــــــاه می کنم
http://www.upload.tehran98.com/img1/...rbwyrz3kse.jpgهوا گرفته بود و آسمـــــــان می باریدکودکی آهسته گفتــــــــــــ .....!!!!!!خدایا گریه نکن درست میشه ..!
چون پرنده ها را می ترساند ...
ولی من خیلی دوستش دارم ...!
چون تنهایی را خوب درک می کند ...
اجازه خدااااااا...؟
میشه ورقمو بدم...!
میدونم وقت امتحان تموم نشده ...!
ولی دیگه خسته شدم.
خدایااااااااااااااااااااا
برای داشتنش با قسمت می جنگم ......
پس خط و نشان جهنمت را به رخم نکش .....
که جهنم تر از نبودنش را سراغ ندارم ......
گفتي تا انگشتاي دستتو بشماري برگشتم
كجايي كه ببيني از مردم شهر انگشت گدايي مي كنم ....؟!؟
روزگار نبودنت را برایمدیکته می کند و ....
نمره ی من باز - ۰ - می شود !
من هیچ وقت نبودنت را یاد نمی گیرم ....
درد دارد ..!
کسی تنهایت بگذارد که به جرم با او بودن ...
همه تنهایت گذاشتن ...!
کی رود رخ ماهت از نظرم ،نظرم... بغیر نامت کی نام دگر ببرم....
فردا صبح
انسان به کوچه می آید
و درختان از ترس
پشت گنجشکان پنهان میشوند
تنها برخی از آدمها
باران را احساس می کنند …
بقیه فقط خیس می شوند
ماندن بهانه میخواهد
و نوشتن دلیل!
بهانه ام کو؟ کجاست؟
میخواهم بمانم! بنویسم!
بیا...برگرد
گاهی در فرا سوی این لحظات از خود میپرسم، با خود چه کردی؟!!!
که همچون باران میباری.. همچون باد گریزانی..
و همچون تاریکی در هراسی
حتی چشمانت را در کلبه ی وجودش نیافتی
تو خود، او بودی و او تو نبود...
چه بد کردیم به خود...
هر چیز زمانی دارد
نفس هم که باشی
دیر برسی
من رفته ام . . .
نه دلم نصيحت مى خواهد و نه حوصله غر زدن هايت را دارم
نه مى خواهم دركم كنى و نه مى خواهم دست نوازش بر سرم بكشى
يك لحظه سكوت ...
فقط در كنارم باش بدون هيچ گونه عكس العملى
بذار تا شب گريه كنم
آه خدایا دوستم شکست عشقی خورده است......
حیف آنهمه شارژ تلفن ......
حیف آنهمه عطر هزار تومنی.........
حیف آنهمه ساعت های هدیه....
آه خدایا این حقش نبود........
خاک بر سرش.....
مادرم ریحان میچیند........
سهراب بیام اینم ببر اونور آب ......
اینم شعر نو(mahdi42)[golrooz]
تو زندگی خیلی آرزوها داشتم که بهشون نرسیدم
تا همین چند روز پیش از نرسیدن به آرزوهام خیلی ناراحت بودم اما...
اما الان خداروشکر می کنم که بهشون نرسیدم!
به این خاطر که الان بابت آرزوهای برآورده نشدم برای خدا ناز می کنم،اونم نازمو می خره!
خیلی حس دوست داشتنیه! [golrooz]http://azadupload.com/uploads/server...7678830831.gif
درد دارد . . .
وقتی حالم در واژه ها نمی گنجد
حوصله ام برفیست با یک عالمه
قندیل دلتنگی از گوشه دلم آویزان
کافیست کمی"ها" کنید تا آب شوم. . .
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
راه آسمان باز است ،
پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را میخواند. ..
خوبم
دیگر اشکها را ریخته امغصه ها را خورده امنبودن ها را شمرده اماین روزها که میگذرندخالی ام از خشم
خالی از دلتنگیخالی ازنفرت وحتی عشقوحتی خالی از احساسخوبم ،خوب من!!!!اما تو باور نکن.....
گشته خزان نو بهار من...
بهار من
رفت و نیامد نگاااار من
نگار من
سپری شد شب جدایی
به امیدی که تو بیایی
آخر ای امید قلبم
با من از چه بی وفایی...
عشق
گاهی اوقاتتحمل استاینکه بتوانی با زخمهای زندگیباز هم سر پا بمانی
مزرعه را موریانه ها خوردند
ولیما برای گنجشک ها مترسک ساختیملعنت به این همهحماقت
اینجا در دنیای من
گرگ ها هم دیگر افسردگی مفرط گرفته انددیگر گوسفندها را نمیدرندبه نی چوپان دل میسپارند و گریه میکنند
برای خودت دعا کن که آرام باشی
وقتی توفان میآید،تو همچنان آرام باشی
تا توفان از آرامش تو آرام بگیردبرای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی
تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند
و خورشید دوباره بتابد
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی
برای خودت دعا کن تا همه ی شبهایت ماه داشته
باشد
چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است
ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت
را ببینی
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛
راهی را که باید بروی خیلی طولانی است
دامهای زیادی در آن پهن شده و باریکه های
خطرناکی دارد
پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برفگیر است
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند
و بتوانی راه بیایی
چون هرجای راه بایستی مرده ای و
مرگی که شکل نفس نکشیدن بسراغ آدم بیاید
خیلی دردناک است
هیچوقت خودت را به مردن نزن
برای خودت دعا کن که زنده بمانی
زنده ماندن چند راه حل ساده دارد
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری
که هیچوقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی
باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری
بدهد
بیداریهایی آمیخته با روشنایی،صدا،نور،حرکت
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی
همیشه سهمت را بخواه
و بیشتر از آنچه که به تو شادمانی ارزانی میشود
در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را
بگیرند
برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی
و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد
باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی
آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن
تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛
آنوقت صدایش کن؛
به نام صدایش کن؛
او حتماً برمیگردد و به تو نگاه میکند
و از تو میپرسد که چه میخواهی؟؟
تو صریح و ساده و رک بگو
هر چیزی که میخواهی از خدا بخواه
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمیکند
شادمان باش
او به تو زندگی بخشیده است
و کمکت میکند
که زنده بمانی
از او کمک بگیر
آنقدر زندگیت را ادامه بده که
زندگی از این که تو زنده هستی
به خودش ببالد
پروردگارا سینه ام را گشاد کن
و کارم را برایم آسان گردان
و گره از زبانم بگشای
تا سخنان مرا بفهمند
یادت باشد غم برای خوردن زیاد داشتم...
تو هم برایم لقـمه گرفتی!!!!
اینجا سرزمین واژه های معکوس است...
جایی که گنج، جنگ میشود، قهقه، هق هق می شود، درمان، نامرد میشود اما درد همان درد است...
مهربان باش
مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند
ولي آنان را ببخش
اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند
ولي مهربان باش
اگر موفق باشي دوستان دروغين ودشمنان حقيقي خواهي يافت
ولي موفق باش
اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند
ولي شريف و درستکار باش
آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي،شايد يک شبه ويران کنند
ولي سازنده باش
اگر به شادماني و آرامش دست يابي، حسادت مي کنند
ولي شادمان باش
نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند
ولي نيکوکار باش
بهترين هاي خود را به دنیا ببخش
حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد
ودر نهايت مي بيني هر آنچه هست
همواره ميان “تو و خداوند” است
نه ميان “تو و مردم”
درد دارد......
وقتی بانسیمی برود.......
کسی که بخاطرش به طوفان زده ای.....!
کودکی با پای برهنه بر روی برفها
ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی
نگاه می کرد زنی... در حال عبور او
را دید، او را به داخل فروشگاه برد و
برایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش کودک پرسید:
ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط
یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت:
می دانستم با او نسبتی داری!!!