بازگشتت به دنیای من
رویای محال شبهای من است
رویایی که
میدانم
ممکن نمیشود
"هیچ وقت"
نمایش نسخه قابل چاپ
بازگشتت به دنیای من
رویای محال شبهای من است
رویایی که
میدانم
ممکن نمیشود
"هیچ وقت"
برای بعضی دردها نه می توان گریه کرد
نه می توان فریاد زد
فقط می توان بی صدا شکست...
قرعه کشی تمام شد....
تو به اسم دیگری در آمدی...
تقدیر جای خود...
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی...!
این روزهــــــــا زیــــــــــــادی ســــاکت شــــــده ام.
حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو،
از چـــشــمـــــــهایــــــم بیــــــــــرون می آینـــــــد !!
باید به بعضی ها گفت: ناراحت چی هستی؟ دنیا که به آخر نرسیده
من نشدم یکی دیگه تو که عادت داری
خــــدا فراموشی را آفریـد تا غیر از او را فرامـــــــــوش کنیم...
به همـــین سادگی...
اگر این زندگی باشه من از مردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا که گاهی با خودم میگم شاید مردم حواسم نیست
قدری صبور باش که این نیز بگذرد / این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد
آری بهار پشت زمین لانه کرده است / چیزی نمانده که پاییز بگذرد
گفتم کنار مردم نامرد زندگی کنم؟ /گفتی صبور باش که این نیز بگذرد . . .
ای بابا چقدر بگم
خدا جونم دنیا رو نگه دار من می خوام پیاده بشم
دیگه بسه این همه با ادم های این دنیات زندگی کردم بسه میخوام از این به بعد با خودت زندگی کنم
میشه؟؟؟؟؟
یه زندگی ای که نه توش دروغ باشه نه دو رنگی و نه نیرنگ
یک سری از ادم های دنیایت دیگران را زیادی ابله فرض می کنند
ایــن روزهـــا همــه بــه مــن
دلـتــنـــگــی
هــدیــه مـی دهنــد
لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!
بــه خـــدا
تمــــامـ شــد
دلـــــــــــم...!
کـاش دفتـر خاطراتــم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی
به رویش دست میکشیدم
تــو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی
[afsoorde]
[tashvigh]
زن زیباست...
پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم
پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها گریه می کنند ، بی هیچ دلیلی
پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود
یکبار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ، از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟
خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های او قدرتی داده ام تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند
به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند ، به دستانش قدرتی داده ام که
حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد
به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد ، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده ام
تا هرهنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کرده ام تا هرگاه نیاز داشت
بتواند از آن استفاده کند
زیبایی یک زن در لباسش ، مو ها ، یا اندامش نیست . زیبایی زن را باید در چشمانش جست و جو کرد...
این روزها زیادى ساکــت شده ام
نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــو
از چشـــم هایم بیرون مى آیند …
- - - به روز رسانی شده - - -
این روزها…
من خداى سکــــــوت شده ام
خفــقان گرفته ام تا آرامــش اهالى دنــیا خـط خـطى نشود
- - - به روز رسانی شده - - -
دلــم یک آلزایـمر خفیــف مى خواهد
آن قــدر که یــادم نرود
به نفعم است که به چند زبــان زنده ى دنیا سکــوت کنم
- - - به روز رسانی شده - - -
سکوت هم تا یک جایى هنر است …
از حد که بگذرد بهم مى ریزد هر آنچه را که نباید
ساکت نیستم
لب هایم هم نسوخته است
تنها تمام ِ من تاول زده از آشی که نخورده ام …
- - - به روز رسانی شده - - -
سکوت حرفیست که گفته نمی شه
بغض می شه …
- - - به روز رسانی شده - - -
سکوت حرف ساده ایست
که همیشه اشتباه ترجمه می شود …
- - - به روز رسانی شده - - -
گاهی دلت می خواد همه بغض هات از توی نگاهت خونده بشن
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری
اما یه نگاه گنگ تحویل می گیری یا جمله ای مثل چیزی شده؟
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر می کشی
و با لبخندی سرد می گی نه ،هیچی …
یه سری از عقل
فقط دندونشو دارن!!!!!!!!
فهمیدهام که نفرت هم مثل دیگر احساسات مثل عشق قیمت دارد
تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد …
چه تلخ است
علاقه ای که عادت شود
عادتی که باور شود
باوری که خاطره شود
و خاطره ای که درد شود
- - - به روز رسانی شده - - -
باغبان خویش باش
در چهار فصل زندگی انسان
پاییز کمین کرده است
- - - به روز رسانی شده - - -
کسی که رنگ پریدگی پاییز را دراک کرده باشد
به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد سپرد
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
- - - به روز رسانی شده - - -
این هوا
هوای دلگیریست
فصل قلبم پاییزیست
آسمان قلبم ابری است
دلم گرفته
این چه دردیست ؟
تا نرفتی به سفر ، همسفری پیدا کن
تا نبستی ز جهان دیده ، بری پیدا کن
به مثل هست بشر صید و جهانش چو قفس
بهر پرواز ، بر و بال و پری پیدا کن
- - - به روز رسانی شده - - -
ببندم شال و می پوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریا ها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
- - - به روز رسانی شده - - -
دل به صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد
مثل کم داشتن یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه
من فکر می کنم در غیاب تو همه خانه های جهان خالیست
مهربانی نقش هر نقاش نیست
هر که نقشی را کشید نقاش نیست
نقش را نقاش معنا می دهد
مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست
- - - به روز رسانی شده - - -
ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی
آتش به شب تار زدی خسته نباشی
ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی
با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی
فکر می کردم تـو همــدردی؛
ولی نه! تــو هــم؛ دردی ..http://only-love.ir/wp-content/uploa...%B1%DB%8C1.jpg
دست و پایم را گم کرده ام
واژه هایم به نفس افتاده اند
پای ماندنم می لرزدو
کفش های رفتنم جفت است
اما تو نمیدانی که باید بروم
چمدانم را جمع می کنم
می اندازم پشت تمام خاطراتم
آنقدر دور که شاید خودم هم پیدایش نکنم
سبک می شوم و میروم از دنیایت
از این مجازی بودنشاز این مجازی بودنت
باید بروم ...اینجا آدم هایش عجیب هستند
خسته که می شوند با چند کلیک
دنیایشان را به آخر میرسانند
و فردا که پشیمان می شونداز نو شروع می کنند
من تصمیم به رفتن دارم
چونکه
دلم باران می خواهد
عشق میخواهد
برف میخواهد
جاده می خواهد
دست میخواهد
هر چند زشت
هر چند بد
هر چند دور
اما بهتر است که بروم
من آن زشت ِ حقیقی را بیشتر دوست دارم
از این قشنگی های دروغی
واقعا باید بروم
مرا لطفا پاک کن
من اینجا دارم
مجازی میشوم ...
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ...
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ...
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــــــﺮﺩﻡ...
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ ، ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ ، ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ...
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘـــــــــﺎﻥ ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ...
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ...
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ﺳــﺮﺩ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ...
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ...
ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ...
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـم !!!
- - - به روز رسانی شده - - -
می خندم...
ساده می گیرم...
ساده می گذرم...
بلند می خندم و با هر سازی می رقصم...
نــــــــــــــــــه اینکه دلخوشــــــــــــــــــــ ـــم!
نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدت طولانی شکستم,زمین خوردم,
سختی دیدم,گریه کردم و حالا...
برای"زنده ماندن" خودم را به "کوچه ی علی چپ"زده ام...!
روحم بزرگ نیست!دردم عمیق است...
می خندم که جای زخـــــــــــــــــــــم ها را نبینی...
زبان مشترکی داریم
با این همه
یکدیگر را نمی فهمیم
ما
باید
مثل غارنشین ها
تنها به علامت دست های مان
اکتفا می کردیم
آن وقت شاید هیچ سوء تفاهمی
میانمان جدایی نمی انداخت
متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد… و قبل از همه ی اینها متنفرم
از انتظار … از انتــــــــــــــــــــــ ـــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم
آنقدر چشم، انتظار آمدنت نشستم
که تمامی دربهای باز،
بر روی پاشنه انتظار پوسیدند.
בلـــَم گرفتــﮧ...
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...
از همــﮧ فــَرآموشی هآ...
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت...
"روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
پاییز از را رسید
و که این بار چقدر زود رسید
و من از آمدنش باز چقدر دلگیرم.
نه که از آمدن فصل خزان!...
نه که از رفتن عمر گذران!
شاید از رفتن تو...
شاید از وحشت یاد آمدن خاطرهها...
و من این بار به یقین آمده ام
تو نباشی
همه ایام خدا تکراریست.
درونم غوغاست...
ساده می شکنم بایک تلنگرکوچک
اینگونه نبودم...
شدم!
بـــرنــــــگـــرد !!!
کمی عوض شدم
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم .
به کسی تکیه نمیکنم .
از کسی انتظار محبت ندارم .
خودم بوسه میزنم بر دستانم .
سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم .
نگران خودم میشوم .
برای خودم هدیه میخرم
با خودم ساعت ...ها حرف میزنم .
در دنیای خودم .کسی حق ورود ندارد جز خودم....
اسمش علیـــــــــه ، ۲ سالشه طفلی...
چشم چپش نابینا شده … به خاطر تومور چشمی بدخیم دکترا
گفتن باید آب زیر چشمشو بکشیم و الّا میزنه به مغزش و
زبونم لال میکشتش امّا اگه آب زیر چشمشُ بکشن فاتحه ی
صورتش خونده میشه …
رفقا،خواهرا،برادرا عاجزانه ازتون التماس میکنم واسه
شفای این طفل معصوم دعا کنید…
به قرآن راه دوری نمیره ممنون میشم اگه
“هـــمــــتـــــون” بازنشر كنید تاافراد بیشتری دعا
کنن واسش...
خداییش دعا كنید بچه ها و بزارید تو وبتون بعد چند وقت
اگه خواستید پاكش كنید خیلی خودخواهی اگه به خاطر
اینكه به وبلاگامون ربطی نداره ا غمگینه یا قشنگ نیست
نزاریمش و یه بچه ۲ ساله رو از دعاهای بقیه محروم
كنید شاید خدا دعا هامون رو براورده كنه و زندگی یه
ادم متحول بشه خواهـــــــــــــــــــــ ـــــــشا
بیا که نور عشق تو چراغ راه من بود
بیا که در شب سیه رخ تو ماه من بود
ز عشق آتشین ما شکفته گلشن افق
نوید زندگی دهد چهره روشن افق
چشمای من میل به گریه داره... میخواد بباره
دل نمیدونی که چه حالی داره.... چه حالی داره
از درو دیوار واسه دل میباره... خدا میباره
واسه به جز گریه دوا نداره... خدا نداره
زندگی آی زندگی خسته ام... خسته ام
گوشه ی زندونه دست و پا بسته
عشق فقط رمانتیک بودن .روشن کردن شمع سر میز شام و دست در دست هم قدم زدن نیست...در
واقع عشق حقیقی یعنی یک عمر همدلی .تعهد و اعتماد...................................... ....
صـدای پای تو که می روی
صـدای پای مــرگ که می آید . . . .
دیـگر چـیـزی را نمی شنوم !
به خوابی هزار ساله نیازمندم
تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم
و عادت حمل درای کهنه ی دل را
از خاطر چشمها و پاها پاک کنم
دیگر هیچ خدایی
از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند
و آسمان غبارآلود این دشت را
طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد
- - - به روز رسانی شده - - -
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
- - - به روز رسانی شده - - -
پیست!!
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی....
- - - به روز رسانی شده - - -
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن
چشم اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
- - - به روز رسانی شده - - -
کهکشان ها، کو زمینم؟!
زمین، کو وطنم؟!
وطن، کو خانه ام؟!
خانه، کو مادرم؟!
مادر، کو کبوترانم؟!
...معنای این همه سکوت چیست؟
من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!
... کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...
- - - به روز رسانی شده - - -
بــی شــــکـــــ . . .
جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند
چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق
جهـــانی بـــرای تـــــو. . .