آسمان وقف نگاهت گل من
مانده ام چشم به راهت گل من;)
ن بده{big green};;)
نمایش نسخه قابل چاپ
آسمان وقف نگاهت گل من
مانده ام چشم به راهت گل من;)
ن بده{big green};;)
نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن
می باید و معشوق و به کام آسودن
نون بده{big green}
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
ع بده{big green}
@};-:">هر كس به طريقي دل ما مي شكند بيگانه جدا دوست جدا مي شكند
بيگانه اگر مي شكند حرفي نيست از دوست بپرسيد چرا ميشكند{i dont want to see}{big hug}
دور بودم ز تو و حسرت ديدار به دل ..
تو نبودي و شدم نزد دل خويش خجل
لب در لب کوزه بردم از غایت آز
تا زو طلبم واسطه عمر دراز
لب بر لب من نهاد و می گفت به راز
می خور که بدین جهان نمی آیی باز
ز بده{big green}
ز دست ديــده و دل هر دو فرياد
كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنــــــم بر ديـــده تا دل گردد آزاد
دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است
ت بده{big green}
تنت بناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده ي گزند مباد