ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
ب بده!{big green}
نمایش نسخه قابل چاپ
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
ب بده!{big green}
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
شبان آهسته مي نالم كه اين رازم نهان ماند
به گوش هر كه در عالم رسد آواز پنهانم
مطرب از درد محبت عملی می پرداخت
که حکیما جهان را مژه خون پالا بود
دارم دلي كه دارد، هر ذره اش هوائي
چون خرقه گدايان، هر وصله اش ز جائي
یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک درآمدیم و بر باد شدیم
میم بده{big green}
ما كه در دوره ي خود غير جفا هيچ نديديم
بعد ما هر كه وفا ديد ز ما ياد كند
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب کراست
ت بده{big green}
تمام زندگيم مال حسينه
دلم همواره دنبال حسينه
هـ بده{thumbs down}
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا