http://static.cloob.com//public/user...ef59ab0932-425
نمایش نسخه قابل چاپ
برای تــــــو
برای چشم هایــت
برای مـــن
برای درد هایـــم
برای مــا
برای این همه تنـــهایی
ای کــــاش خـــــدا کاری کـــند…
بعضی حرفا رو نمیشه گفت...
باید خورد...ولی بعضی حرفا رو، نه می شه گفت...
نه میشه خورد...
می مونه سر دل
میشه دل تنگی......
میشه بغض
میشه سکوت
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته......
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!
گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....
برای خیانت ،هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــربه دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !همین بس که :نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
- - - به روز رسانی شده - - -
از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی !
غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ...
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش
می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !و گونه کسی را سرخ نمیکند !
هر صبح خورشید فریاد می زند:
آهاااااااااای آدما کتاب زندگی چاپ دوم نداره !!
پس تا میتوانید عاشقانه و با محبت زندگی کنید...
بیشتر مردم خودخواه و خودپرستند، تو اما آنها را ببخش.
اگر صمیمی و مهربان باشی، تو را به انگیزه های دیگر متهم می کنند،
تو اما صمیمی و مهربان بمان.
اگر شریف و صادق باشی فریبت می دهند، تو اما هنوز هم شریف و صادق بمان.
آنچه سالها ساخته ای را یکشبه ویران می کنند، تو اما باز هم بیافرین و بساز.
هر چه امروز خوبی کنی، فردا فراموش می کنند، تو اما همواره خوبی کن.
اگر بهترین پاره های جانت را به جهان ببخشی، هرگز کافی نیفتد، تو اما بهترین پاره های جانت را
ببخش ...
اینست حقیقت آرمانهای یک زندگی. زیرا فقط همین است که به جا می ماند!
واقعا جالبه خیلی جالبه احسن وصد باریک الله اره امروزه دنیا ورسم این طوری شده تا پول داری رفیقتم رفیق بند کیفتم[khande][golrooz]
تنها برخی از آدمها
باران را احساس می کنند …
بقیه فقط خیس می شوند
این روزها
بیشتر از هر زمانی
دوست دارم خودم باشم !!
دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم
و نه هراس از دست دادن را .....
هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد
دلم هوای خودم را کرده است ...
همین...
این روزها که همه چیز گران شده است
دیگر کسی خریدار حرف هایم نیست
همه چیز گران شده
قلب ها گران تر از همه
سیری چند دل می فروشی؟
یا که بهای قلب شکسته چقدر است؟
- - - به روز رسانی شده - - -
این روزها که همه چیز گران شده است
دیگر کسی خریدار حرف هایم نیست
همه چیز گران شده
قلب ها گران تر از همه
سیری چند دل می فروشی؟
یا که بهای قلب شکسته چقدر است؟
آهسته بیا
چیزی هم ننویس
نظر هم نگذار
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدمها عادت دارم
لبخندی که در چهره ام می بینی معنایش
این نیست که زندگی ام بی نقص است،
بلکه قدردان داشته هایم هستم
و از خدا بخاطر نعمتهایش
سپاسگذارم
زندگی میکنم به شیوه خودتم . . .
با قوانین خودم . . . !
با باورها و ایمان قلبی خودم . . .
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند . . .
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی !
هر جور که باشی ، حرفی برای گفتن دارند . . . !
- - - به روز رسانی شده - - -
شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست
هر وقت دلت خواست
مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد
در قلبت و به دستان خالی ات نگاه نکن
تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست . . .
اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می کنندهیچ گاه ازینکه درباره ی شما چه فکر می کنندنگران نمی شوید.
انتظارت چه زیباست
وقتی که لبه جاده ی دل تنگی ایستادمو
تو با شاخه گلی از بهانه های عاشقانه می آیی …
تابستان در پایان است.
نکند مهر تو با تقویم است
من ز تقویم دلت با خبرم
همه ماهش مهر است
همه روزش احساس
زنده باشی ای دوست
شادیت افزون باد....
مهر تو پیشاپیش مبارک
چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند
مشکلی گر تو را ،راه ببند تو بخند،
غصه ها فانی و باقی،همه زنجیر به هم،
گر دلت از ستم و غصه برنجد تو بخند
شهاب زود گذر...
شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است...
ستاره ای که بخندد...
ستاره ای که بخندد به شام تارم تویی...
اگر ماه بودم
به هرجا که بودم
سراغ تورا از خدا می گرفتم...
وگر سنگ بودم
به هرجا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم...
اگر ماه بودی
به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی...
وگر سنگ بودی
به هرجا که بودم
مرا می شکستی... مرا می شکستی...
غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همين شيوه درباره ما مىانديشدانسانها به شيوه هنديان بر زمين راه مىروندبا يک سبد در جلو و يک سبد در پشتدر سبد جلو، صفات نيک خود را مىگذاريمدر سبد پشتي، عيبهاى خود را نگه مىداريمبه همين دليل در زندگى، چشمانمان فقط صفات نيک خودمان را مىبيند وعيوب همسفرى که جلوى ما حرکت مىکندبدين گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مىکنيم،
پائولو کوئيلو
بدان كه قلبت كوچك است پس نمیتوانی تقسیمش كنی
هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش كه كوچكیش جبران شود
هیچگاه عشق را با محبت، دلسوزی، ترحم و دوست داشتن یكی ندان
همه اینها اجزاء كوچكتر عشق هستند نه خود عشق
همیشه با خدا درد دل كن نه با خلق خدا و فقط به یگانه عالم توكل كن
آنگاه می بینی كه چگونه قبل از اینكه خودت دست به كار شوی، كارها به خوبی پیش می روند
این روزها دلم از همه بیشتر برای خودم تنگ میشود...!
برای خودی که هنوز رویا میپروراند، برای خودی که خسته است اما دوام می آورد...!
این روزها دلم بیشتر برای دلم میسوزد، برای همه داتنگی هایش...
هان مشو نومید چون واقف نی از سر غیب / باشد اندر پرده بازی های پنهان،غم مخور...
برای درک آغوشم،شروع کن، یک قدم با توتمام گامهای مانده اش با من
منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم
تو بگشا گوش دل،
پروردگارت با تو می گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خودت
غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا،
من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی . یا خدایی،
میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را. بجو مارا، تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم،
آهسته میگویم، خدایی، عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.
تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم، بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟هزاران توبه ات را گرچه بشکستی،
ببینم من تورا از درگهم راندم؟که میترساندنت از من؟
رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود،
آن مخلوق خود را.
این منم پروردگار مهربانت. خالقت.
اینک صدایم کن مرا با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را.
با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام.
آیا حاجتی داری؟بگو،
جزمن کس دیگر نمی فهمد.
به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را نوربگیرد
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با توتمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد
سهراب سپهری
هــــــــــی دنیا اگه مردی چرا اسمت اسم دختراست؟
موجهای خروشان دریا
اینجا ناخدا خواهی شد
در دریای
متلاطم
اما
میدانی
در دریای ارام هرگز
دریانورد نخواهی شد
این هست
رسم زندگی
ناخدا
حواست کجاست
زندگی هم مثل دریاست
اگر خروشان نبود
هرگز ناخدای
قهار زندگیت نمیشدی
فضای مجازی واســـه بعضــــیا مثل بهشت زهراست...
واسه سر زدن به اونی که دوستش دارن...
ولی دیگه ندارنش...!
برای آروم کردن دل خودشون میرن توی پروفایلش...
با یه دنیا حسرت و خاطره فقط سکوت میکنن
و کامنت دوستای تازشو میخونن
این روزا دارم یاد می گیرم به فکرم یاد بدم به چی فکر کنه
فکر نمی کردم یه روزی بتونم به فکرم یاد بدم به چی فکرکنه