پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
همګی بدقول تشریف دارین .
خودم شروع می کنم :
(یه سینی از این بزرګا که ګرده دستمه ، دارم زرشک پاک می کنم ، اون مدلی که هی میریزن بالا برګاش میره جلو )
دارن میان خونمون برای خواستګاری میخوان بیان قلبشونو بدن به یادګاری
دارن میان حریر ګل به تن محب القلوب بدوزن یه شراب کهنه از ناز اون بنوشن ..........................
محمود ، برادر خوب برو از ګل فروش سر کوچه ربان قرمز بګیر محب پاپیونش کنه ، ببنده به ګیساش ، بلکه ...sh_dokhtar22sh_dokhtar0
محب جونم شوخی می کنم از خداشون بخوان یه دختر مثل تو بهشون بدن... زود بهشون جواب ندیا آبجی ...sh_omomi124
( با صدای کلفت ) هوشنګ مامان میګه ګل ګاو زبون با سنبل الطیب ګرفتی ، بهشون بدیم که وقتی بهشون واسه محب بګیم ، قلبشون آروم باشه ، سکته نکنن یه وقت ؟!
راستی هوشنګ هندوانه رو هم از تو حوض بردار ، مجیدو میشناسی که نیومده قروت می کنه ، میره ...
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
به به ابجی خانوووووووووووومممم گلم...مگه اینکه تو یه کاری کنی واسه ما..
واستا واستا بیام کمکت...دست تنها که نمیتونی..
ابچی تو هنوز این پسرارو نشناختی؟؟؟؟؟؟
بوی کارکردن به مشام شون میخوره انگار بسمه الله واسه جن خوندی بخداااااااااااااsh_omomi116sh_omom i116
ابجی کلافه شدم...هر لباسی وصدبار پوشیدم درآوردم باهاشونم چندتا حرکات موزون جلوی اینه رفتم ولی آخرش نمیدونم چی بپوشم ..اااهsh_omomi44sh_omomi44
هوششنگگگگگگگگگگگگگگگ....خیر نبینیییییییییییی
کوشیییییییییییییییییییییی یییییshgangi8
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلام
به آبجی های گلم
خوبید؟؟
وای جاتون خالی چه ستاره هایی بودن[nadidan]
ماشاالله خودا حفظشون کنه
محب یه طوری برخورد نکن انگار ترشیدی
من خودم یکی واست پیدا میکنم
اصن فردا بیا بریم با من رصد[cheshmak]
از این باربارا یاد بگیر
تا حالا حرف شوهر نیورده[bamazegi]
مامان و هوشنگ که نیستن
عمه کجاست الان میانا
اونا هم که مثل گرداب میان هرچی هست رو میخورن و میرنا[nishkhand]
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
پس چی ، آبجی کوچیکه ی خودمی دیګه ...
نه خودم پاک می کنم ، شما برو اون لباس ګل ګلی قرمزه رو بپوش ...[nishkhand]
فکر کنم رفته واسه لیلی کوه بکنه ...[khande]
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلام داش محمود! هر چی میګیم همون بود ! [nishkhand]
میری ربان بګیری یا نه ؟ قرمز باشه که با اون لباس ژیګوریش ست بشه !
یاد ګرفتین دم اذان میاین ، من که باید برم ، با اومدنتون ... داستان هم داره خیلی بی هدف پیش میره ...
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بهتره یه موضوع تعریف شه بعد ادامه بدیم....
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
AaZaAdeh
بهتره یه موضوع تعریف شه بعد ادامه بدیم....
کاملاً موافقم ...[tashvigh]
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بچه ها فعلا بازی رو متوقف کنید داره یک داستان ترتیب داده میشه هر کسی هم که داستان با ویژگی طنز و زیر ساخت فرهنگی به ذهنش میرسه که واقعا دارای هدف باشه بنویسه برای من یا تیمسار بفرسته تا درست این برنامه پیش بره
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
به منظور هدف گذاری دقیق و بی عیب بر فرهنگی و طنازانه بودن داستان لطفا به ما کمک کنید!
http://www.njavan.com/forum/group.php?discussionid=2384&pp=15&page=1&do=discus s
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
طبق تفکرات:-t انجام شده
بدین نتیجه رسیدیم با توجه به استقبال باید یه تحرکاتی انجام بشه
به زودی حرکت زده شده اعلام میشه
در نخستین حرکت
تعداد افراد هر خانواده به حداکثر 5نفر کاهش پیدا خواهد کرد
نصر من الله و فتح قریب