روزگار عـجـیـبـے شدهـ פـالـا בیگـه بـه جـای هـمــہ چـے آرومـه
بـایـבبـگـم هـمــہ چـے בاغـونـه (!)
نمایش نسخه قابل چاپ
روزگار عـجـیـبـے شدهـ פـالـا בیگـه بـه جـای هـمــہ چـے آرومـه
بـایـבبـگـم هـمــہ چـے בاغـونـه (!)
در زندگیه یک مَرد, مُخدری هست بنام زن
نبودن
و
دوریش
خُماری می آورد..
آب میکُند اُبُهت مَرد را!
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ کهﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :
..
ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ . . .
این شعر ها را باید گذاشت در ِ کوزه
و آب شان را خورد !
وقتی هنــــــــــوز عرضه ندارند
تو را عاشق کنند...
http://upcity.ir/images2/47333060927335363664.jpg
اگه میخوندم واسه خاطر دلت بود
طلوع من باش , خیلی زوده واسه بدرو
خسته شدم از شب و دلتنگی و غربت
زندگی اینه...., درد تو درد محبت!
وقتی لباسش بوی عطر دیگری دارد
باید بفهمم عشق هم آخر سری دارد
من عاشق او می شوم ! او عاشق عشقش...
عاشق همیشه قصه ی زجر آوری دارد
بوی تبانی می دهد جای تعجب نیست
قلبی که عاشق می شود نا داوری دارد
جنجال مویش را تمام شهر می بینند
اما کنار من همیشه روسری دارد
از پچ پچ همسایه ها در کوچه فهمیدم
دلشوره هایم ماجرای بدتری دارد
دلواپسی دیوانه ام کرده چرا گفتند:
دیوانه بودن حس و حال محشری دارد
"دیوانه بودن عالمی دارد" حقیقت نیست!
وقتی رقیبت عالم عالم تری دارد...
گفتی محبت کن برو...........
باشد خداحافظ ولی...........
رفتم که تو باورکنی، دارم محبت می کنم..........
دوباره
نیمه شب است و
خودت که میدانی ... ؟
من و خیال تو و این سکوت طولانی
شهـریار