دلنوشته ...

خوب میدانم
آخر یک روز خفه میشوم
از بس دردهایم را نجویده قورت میدهم...

دستانم بوی گل می داد
مرا گرفتند
به جرم چیدن گل
به کویر تبعیدم کردند
و یک نفر نگفت:
شاید گلی کاشته باشد

میان مشغله ها گم شده ام اما...
"دلم برای هوای يك دوست،
همیشه بیکارست."

اشتباه من این بود
هر کجا رنجیدم لبخند زدم
فکر کردند درد نداره
محکم تر زدند ...

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
بی خیالی سپر هر درد است
باز هم میخندم
آن قدر میخندم که غم از روی رود...

دوستی خاطره ای نیست که از یاد رود
خاروخاشاک سبک نیست که برباد رود
دوستی با تو بهاریست پراز عشق وامید
دوستی با تو محال است که از یاد رود.

رسم زمان فراموشی است اما فراموش مکن کسی از لابلای زمان همواره به یاد توست

سلامتي رفقايي كه ميخ نگاهشون، لاستيك دلمون و پنچر كرده تا ما بي زاپاس تو جاده رفاقت بمونيم..

- - - به روز رسانی شده - - -

دستهایم به آرزوهایم نرسید آنها بسیار دورند !اما درخت سبز صبرم می گوید:امیدی هست.....دعایی هست .....خدایی هست.....

دوست خوب پادشاه بی تاج وتختیست...
که بردل حکومت میکند...
سلام پادشاه...

در آرزوهایت مرا جا کن، چون من در زیباترین دعاهایم تو را یاد کردم..