صد سال ره مسجد و میخانه بگیری
عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند
هر دست که دادی همان دست بگیری
نمایش نسخه قابل چاپ
صد سال ره مسجد و میخانه بگیری
عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند
هر دست که دادی همان دست بگیری
ریشه ی اعتقاد از آن جا خشک می شود که بخواهند تحمیلش کنند
خوشا آن دل که دلدارش تو باشی - خوشا جانی که جانانش تو باشی // چه خوش باشد که دلدارم تو باشی - ندیم و مونس و یارم تو باشی // دل پر درد را درمان تو سازی - شفای جان بیمارم تو باشی
حضور خالص پیش درآمد غیر قابل درک گذشته است که آینده را نابود میکند در حقیقت همه ی حس ها خاطره اند
حرف هايت
بوى دوستت دارم ميدهد
فكرى براى چشم هايت كن
یه مزه هایی هم هست که از بچگی زیر دندون همه مونده
مثه ته مداد سیاه سوسمارنشان...
اگر به خانه من آمدي براي من اي مهربان چراغ
بياور
و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه ي خوشبخت بنگرم
اگر می دانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات چقدر آرزوی بازگشت به زندگی را دارد
آنگاه قدر تمام روزهایی را که به سختی گذرانده اید می دانستید
ابو علی سینا
من در این تاریکی فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد
خواهشاً رو حرفی که میزنی یه کوچولو فکر کن، شاید به نظرت یه حرف عادی باشه، اما ممکنه این وسط دلی برنجه !! sh_omomi59