پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 39)
«پس به زودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خوار كننده به سراغ او خواهد آمد و مجازات جاودان دامنش را خواهد گرفت» (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ).
در بعضى از روايات اسلامى آمده است كه مدت چهل سال قبل از ظهور طوفان يك نوع بيمارى به زنان قوم نوح دست داد كه ديگر از آنان بچهاى متولد نشد و اين در واقع مقدمهاى براى مجازات و عذاب آنان بود.
كشتى نوح- بدون شك كشتى نوح يك كشتى سادهاى نبود و ساخت آن با وسائل آن روز به آسانى و سهولت پايان نيافت، كشتى بزرگى بود كه علاوه بر مؤمنان راستين يك جفت از نسل هر حيوانى را در خود جاى مىداد و آذوقه فراوانى كه براى مدتها زندگى انسانها و حيوانهايى كه در آن جاى داشتند حمل مىكرد، چنين كشتى با چنان ظرفيت حتما در آن روز بىسابقه بوده است، به خصوص كه اين كشتى بايد از دريايى به وسعت اين جهان با امواجى كوه پيكر سالم بگذرد و نابود نشود، لذا در بعضى از روايات مفسرين مىخوانيم كه اين كشتى هزار و دويست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت! (هر ذراع حدود نيم متر است).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 40)
طوفان شروع مىشود! در آيات گذشته ديديم كه چگونه نوح و مؤمنان راستين دست به ساختن كشتى نجات زدند و تن به تمام مشكلات و سخريههاى اكثريت بىايمان مغرور دادند، و خود را براى طوفان آماده ساختند:
در اينجا سومين فراز اين سرگذشت يعنى چگونگى نزول عذاب را بر اين قوم ستمگر به طرز گويايى تشريح مىكند.
نخست مىگويد: اين وضع همچنان ادامه داشت «تا فرمان ما صادر شد (و طلايع عذاب آشكار گشت) و آب از درون تنور جوشيدن گرفت»! (حَتَّى إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ).
شايد قوم غافل و بىخبر جوشيدن آب را از درون تنور خانههايشان ديدند ولى مانند هميشه از كنار اين گونه اخطارهاى پرمعنى الهى چشم و گوش بسته گذشتند، حتى براى يك لحظه نيز به خود اجازه تفكر ندادند كه شايد حادثهاى در شرف تكوين باشد، شايد اخطارهاى نوح واقعيت داشته باشد.
در اين هنگام به نوح «فرمان داديم كه از هر نوعى از انواع حيوانات يك جفت (نر و ماده) بر كشتى سوار كن» تا در غرقاب، نسل آنها قطع نشود (قُلْنَا احْمِلْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ).
«و همچنين خاندانت را جز آنها كه قبلا وعده هلاك آنها داده شده و نيز مؤمنان را بر كشتى سوار كن» (وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ).
«اما جز افراد كمى به او ايمان نياورده بودند» (وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ).
اين آيه از يك سو اشاره به همسر بىايمان نوح و فرزندش «كنعان» مىكند كه بر اثر انحراف از مسير ايمان و همكارى با گناهكاران رابطه و پيوند خود را از نوح بريدند و حق سوار شدن بر آن كشتى نجات نداشتند.
و از سوى ديگر اشاره به اين مىكند كه محصول ساليان بسيار دراز تلاش پيگير نوح (ع) در راه تبليغ آيين خويش چيزى جز گروهى اندك از مؤمنان نبود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 41)
نوح بسرعت بستگان و ياران با ايمان خود را جمع كرد و چون لحظه طوفان و فرا رسيدن مجازاتهاى كوبنده الهى نزديك مىشد «به آنها دستور داد كه به نام خدا بر كشتى سوار شويد، به هنگام حركت و توقف كشتى نام خدا را بر زبان جارى سازيد و به ياد او باشيد» (وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها).
چرا مىگويم: در همه حال به ياد او باشيد و از ياد و نام او مدد بگيريد؟
«براى اين كه پروردگار من آمرزنده مهربان است» (إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).
به مقتضاى رحمتش اين وسيله نجات را در اختيار شما بندگان با ايمان قرار داده و به مقتضاى آمرزشش از لغزشهاى شما مىگذرد.
(آيه 42)
سر انجام لحظه نهايى فرا رسيد و فرمان مجازات اين قوم سركش صادر شد، ابرهاى تيره و تار همچون پارههاى شب ظلمانى سراسر آسمان را فرا گرفت، و آنچنان روى هم متراكم گرديد كه نظيرش هيچ گاه ديده نشده بود، صداى غرش رعد و پرتو خيره كننده برق پىدرپى در فضاى آسمان پخش مىشد و خبر از حادثه بسيار عظيم و وحشتناكى مىداد.
باران شروع شد، قطرهها درشت و درشتتر شد. از سوى ديگر سطح آب زير زمينى آنقدر بالا آمد كه از هر گوشهاى چشمه خروشانى جوشيدن گرفت.
و به زودى سطح زمين به صورت اقيانوسى در آمد، وزش بادها امواج كوه پيكرى روى اين اقيانوس ترسيم مىكرد و اين امواج از سر و دوش هم بالا مىرفتند و روى يكديگر مىغلتيدند.
«و كشتى نوح با سرنشينانش سينه امواج كوه پيكر را مىشكافت و همچنان پيش مىرفت» (وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ).
«نوح فرزندش را كه در كنارى جدا از پدر قرار گرفته بود مخاطب ساخت و فرياد زد فرزندم! با ما سوار شو و با كافران مباش» كه فنا و نابودى دامنت را خواهد گرفت (وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ فِي مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ).
اما متأسفانه تأثير همنشين بد بيش از آن بود كه گفتار اين پدر دلسوز تأثير مطلوب خود را ببخشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 43)
لذا اين فرزند لجوج و كوتاه فكر به گمان اين كه با خشم خدا مىتوان به مبارزه برخاست، فرياد زد (پدر براى من جوش نزن) به زودى به كوهى پناه مىبرم كه (دست اين سيلاب به دامنش هرگز نخواهد رسيد و) مرا در دامان خود پناه خواهد داد» (قالَ سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ).
نوح باز مأيوس نشد، بار ديگر به اندرز و نصيحت پرداخت، شايد فرزند كوتاه فكر از مركب غرور و خيره سرى فرود آيد و راه حق پيش گيرد، به او «گفت:
فرزندم امروز هيچ قدرتى در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد» (قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ). «تنها نجات از آن كسى است كه مشمول رحمت خدا باشد و بس» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ).
«در اين هنگام موج (ى برخاست و فرزند نوح را همچون پر كاهى از جا كند و) در ميان آن دو حائل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت» (وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ).
درسهاى تربيتى در طوفان نوح:
همان گونه كه مىدانيم هدف اصلى قرآن از بيان سرگذشت پيشينيان بيان درسهاى عبرت و نكات آموزنده و تربيتى است و در همين قسمت نكتههاى بسيار مهمى نهفته است كه به قسمتى از آن ذيلا اشاره مىشود:
1- پاكسازى روى زمين:
درست است كه خداوند، «رحيم» و مهربان است ولى نبايد فراموش كرد كه او در عين حال، «حكيم» نيز مىباشد، به مقتضاى حكمتش هرگاه قوم و ملتى فاسد شوند و دعوت ناصحان و مربيان الهى در آنها اثر نكند، حق حيات براى آنها نيست، سر انجام از طريق انقلابهاى اجتماعى و يا انقلابهاى طبيعى، سازمان آنها در هم كوبيده و نابود مىشود.
اين نه منحصر به قوم نوح بوده است و نه به زمان و وقت معينى، يك سنت الهى است در همه اعصار و قرون و همه اقوام و ملتها و حتى در عصر و زمان ما! و چه بسا جنگهاى جهانى اول و دوم اشكالى از اين پاكسازى باشد.
2- مجازات با طوفان چرا؟
درست است كه يك قوم و ملت فاسد بايد نابود شوند و وسيله نابودى آنها هر چه باشد تفاوت نمىكند، ولى دقت در آيات قرآن نشان مىدهد كه بالاخره تناسبى ميان نحوه مجازاتها و گناهان اقوام بوده و هست.
فرعون تكيه گاه قدرتش را رود «عظيم نيل» و آبهاى پربركت آن قرار داده بود و جالب اين كه نابودى او هم به وسيله همان شد! قوم نوح جمعيت كشاورز و دامدار بودند و چنين جمعيتى همه چيز خود را از دانههاى حياتبخش باران مىداند، اما سر انجام همين باران آنها را از بين برد.
و اگر مىبينيم انسانهاى طغيانگر عصر ما در جنگهاى جهانى اول و دوم به وسيله مدرنترين سلاحهايشان در هم كوبيده شدند، نبايد مايه تعجب ما باشد چرا كه همين صنايع پيشرفته بود كه تكيه گاه آنها در استعمار و استثمار خلقهاى مستضعف جهان محسوب مىشد!
3- پناهگاههاى پوشالى:
معمولا هر كس در مشكلات زندگى به چيزى پناه مىبرد، گروهى به ثروتشان، گروهى به مقام و منصبشان، عدهاى به قدرت جسمانيشان، و جمعى به نيروى فكريشان، ولى همان گونه كه آيات فوق به ما مىگويد، و تاريخ نشان داده، هيچ يك از اينها در برابر فرمان پروردگار كمترين تاب مقاومت ندارد، و همچون تارهاى عنكبوت كه در برابر وزش طوفان قرار گيرد بسرعت درهم مىريزد.
فرزند نادان و خيره سر نوح پيامبر (ع) نيز در همين اشتباه بود، گمان مىكرد كوه مىتواند در برابر طوفان خشم خدا به او پناه دهد، اما چه اشتباه بزرگى! حركت يك موج كار او را ساخت و به ديار عدمش فرستاد.
4- كشتى نجات:
در رواياتى كه از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در كتب شيعه و اهل تسنن آمده است خاندان او يعنى امامان اهل بيت و حاملات مكتب اسلام به عنوان «كشتى نجات» معرفى شدهاند. يعنى، هنگامى كه توفانهاى فكرى و عقيدتى و اجتماعى در جامعه اسلامى رخ مىدهد تنها راه نجات، پناه بردن به مكتب اهل بيت عليهم السّلام است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 44)
پايان يك ماجرا! نوح زمام كشتى را به دست خدا سپرده امواج، كشتى را به هر سو مىبرد. در روايات آمده است كه شش ماه تمام اين كشتى سرگردان بود و نقاط مختلفى و حتى طبق پارهاى از روايات سرزمين مكه و اطراف خانه كعبه را سير كرد.
سر انجام فرمان پايان مجازات و بازگشت زمين به حالت عادى صادر شد. اين آيه چگونگى اين فرمان و جزئيات و نتيجه آن را در عبارات بسيار كوتاه و مختصر و در عين حال فوق العاده رسا و زيبا در ضمن شش جمله بيان مىكند و مىگويد: «به زمين دستور داده شد، اى زمين آبت را در كام فرو بر»! (وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ).
«و (به آسمان دستور داده شد) اى آسمان دست نگهدار» (وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي).
«و آب فرو نشست» (وَ غِيضَ الْماءُ).
«و كار پايان يافت» (وَ قُضِيَ الْأَمْرُ).
«و كشتى بر دامنه كوه جودى پهلو گرفت» (وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ).
و آن كوه معروفى در نزديكى «موصل» مىباشد.
«و در اين هنگام گفته شد: دور باد قوم ستمگر»! (وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
به گفته جمعى از دانشمندان عرب اين آيه «فصيحترين و بليغترين» آيات قرآن محسوب مىشود.
شاهد گوياى اين سخن همان است كه در روايات و تواريخ اسلامى مىخوانيم كه گروهى از كفار قريش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصميم گرفتند آياتى همچون آيات قرآن ابداع كنند، علاقمندانشان براى مدت چهل روز بهترين غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان برايشان تدارك ديدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب كهنه! تا با خيال راحت به تركيب جملههايى همانند قرآن بپردازند! اما هنگامى كه به آيه فوق رسيدند، چنان آنها را تكان داد كه بعضى به بعض ديگر نگاه كردند و گفتند: اين سخنى است كه هيچ كلامى شبيه آن نيست، و اصولا شباهت به كلام مخلوقين ندارد، اين را گفتند و از تصميم خود منصرف شدند و مأيوسانه پراكنده گشتند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 45)
سرگذشت دردناك فرزند نوح: در آيات گذشته خوانديم كه فرزند نوح، نصيحت و اندرز پدر را نشنيد و تا آخرين نفس دست از لجاجت و خيرهسرى بر نداشت.
در اينجا قسمت ديگرى از همين ماجرا را بيان مىكند و آن اين كه وقتى نوح فرزند خود را در ميان امواج ديد، عاطفه پدرى به جوش آمد و به ياد وعده الهى در باره نجات خاندانش افتاد، رو به درگاه خدا كرد «و صدا زد پروردگارا! فرزندم از خاندان من است (و تو وعده فرمودى كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايى بخشى) و وعده تو در مورد نجات خاندانم حقّ است. و تو از همه حكم كنندگان برترى» و در وفاى به عهد از همه ثابتترى (وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ).
اين وعده اشاره به همان چيزى است كه در آيه 40 همين سوره گذشت.
(آيه 46)
اما بلافاصله پاسخ شنيد، پاسخى تكان دهنده و روشنگر از يك واقعيت بزرگ، واقعيتى كه پيوند مكتبى را مافوق پيوند نسبى و خويشاوندى قرار مىدهد.
«خداوند گفت: اى نوح! او از اهل تو نيست»! (قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ).
«بلكه او عملى است غير صالح» (إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ).
فرد ناشايستهاى است كه بر اثر بريدن پيوند مكتبيش از تو، پيوند خانوادهگيش به چيزى شمرده نمىشود.
«حال كه چنين است، چيزى را كه به آن علم ندارى از من تقاضا مكن» (فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ). «من به تو موعظه مىكنم تا از جاهلان نباشى» (إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ).
از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام نقل شده كه روزى از دوستان خود پرسيد:
مردم اين آيه را چگونه تفسير مىكنند «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ» يكى از حاضران عرض كرد بعضى معتقدند كه معنى آن اين است كه فرزند نوح (كنعان) فرزند حقيقى او نبود. امام فرمود: «نه چنين نيست، او به راستى فرزند نوح بود، اما هنگامى كه گناه كرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بيرون گذاشت خداوند فرزندى او را نفى كرد، همچنين كسانى كه از ما باشند ولى اطاعت خدا نكنند، از ما نيستند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 47)
به هر حال نوح دريافت كه اين تقاضا از پيشگاه پروردگار درست نبوده است و هرگز نبايد نجات چنين فرزندى را مشمول وعده الهى دائر بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار كرد و گفت: پروردگارا! من به تو پناه مىبرم از اينكه چيزى از تو بخواهم كه به آن آگاهى ندارم» (قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ).
«و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از زيانكاران خواهم بود» (وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ).
(آيه 48)
نوح به سلامت فرود آمد! در اين آيه اشاره به فرود آمدن نوح از كشتى و تجديد حيات و زندگى عادى بر روى زمين شده است.
نخست مىگويد: «به نوح خطاب شد كه اى نوح! به سلامت و با بركت از ناحيه ما بر تو و بر آنها كه با تواند فرود آى» (قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ).
بدون شك «طوفان» همه آثار حيات را در هم كوبيده بود، و طبعا زمينهاى آباد، مراتع سرسبز و باغهاى خرم، همگى ويران شده بودند، و در اين هنگام بيم آن مىرفت كه نوح و يارانش از نظر «زندگى» و «تغذيه» در مضيقه شديد قرار گيرند، اما خداوند به اين گروه مؤمنان اطمينان داد كه درهاى بركات الهى به روى شما گشوده خواهد شد و از نظر زندگى هيچ گونه نگرانى به خود راه ندهيد كه محيطى «سالم» و پربركت براى شما فراهم است.
سپس اضافه مىكند: با اين همه باز در آينده از نسل همين مؤمنان «امتهايى به وجود مىآيند كه انواع نعمتها را به آنها مىبخشيم (ولى آنها در غرور و غفلت فرو مىروند) سپس عذاب دردناكى از سوى ما به آنها مىرسد» (وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
(آيه 49)
در اين آيه كه با آن داستان نوح در اين سوره پايان مىگيرد، يك اشاره كلى به تمام آنچه گذشت مىكند و مىفرمايد: «اينها همه از اخبار غيب است كه به تو (اى پيامبر) وحى مىكنيم» (تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ).
«هيچ گاه نه تو و نه قوم تو قبل از اين از آن آگاهى نداشتيد» (ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا).
با توجه به آنچه در باره نوح به تو وحى شد و آن همه مشكلاتى كه نوح در دعوتش با آن رو برو بود، و با اين حال استقامت ورزيد «تو هم صبر و استقامت كن، چرا كه سر انجام پيروزى براى پرهيزكاران است» (فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ).
از اين آيه استفاده مىشود كه بر خلاف آنچه برخى مىپندارند، پيامبران (از علم غيب آگاهى داشتند، منتها اين آگاهى از طريق الهى و به مقدارى كه خدا مىخواست بود، نه اين كه از پيش خود چيزى بدانند.
در اينجا داستان نوح را با تمام شگفتيها و عبرتهايش رها كرده و به سراغ پيامبر بزرگ ديگرى يعنى هود كه اين سوره به نام او ناميده شده است مىرويم.
(آيه 50)
بت شكن شجاع! نخست در مورد اين ماجرا مىفرمايد: «ما به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم» (وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً).
در اينجا از «هود» تعبير به برادر مىكند، اين تعبير يا به خاطر آن است كه عرب از تمام افراد قبيله تعبير به برادر مىكند. و يا اشاره به اين است كه رفتار هود مانند ساير انبياء با قوم خود كاملا برادرانه بود، نه در شكل يك امير و فرمانده، و يا حتى يك پدر نسبت به فرزندان، بلكه همچون يك برادر در برابر برادران ديگر بدون هر گونه امتياز و برترى جويى.
نخستين دعوت هود، همان دعوت تمام انبياء بود، دعوت به سوى توحيد و نفى هر گونه شرك: «هود به آنها گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنيد» (قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ).
«چرا كه هيچ اله و معبود شايستهاى جز او وجود ندارد» (ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ).
«شما (در اعتقادى كه به بتها داريد در اشتباهيد و) فقط تهمت مىزنيد» و بتها را شريك او مىخوانيد (إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ).
اين بتها نه شريك او هستند و نه منشأ خير و شر، هيچ كارى از آنها ساخته نيست، چه افترا و تهمتى از اين بالاتر كه براى چنين موجودات بىارزشى اين همه مقام قائل شويد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread306-3.html
پاسخ : صفحه ی 128 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 50 از سوره ی هود
چشمداشت ستایش
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) :
حُبُّ الثَّناءِ مِنَ النّاسِ یُعمِی وَ یُصِمُّ
انتظار ستایش از مردم، چشم را کور و گوش را کر میکند
Expecting praise from people makes the eye blind and the ear deaf.
نهج الفصاحه، ص 283، ح 1341
صفحه ی 129 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 64 از سوره ی هود
صفحه ی 129 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 64 از سوره ی هود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰقَوْمِ لَآ أَسَْٔلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي الَّذِي فَطَرَنِيٓ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(51)
اي قوم من براي اين [رسالت] پاداشي از شما درخواست نمي كنم پاداش من جز بر عهده كسي كه مرا آفريده است نيست پس آيا نمي انديشيد(51)
وَيَٰقَوْمِ اسْتَغْفِرُوا۟ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوٓا۟ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَيٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا۟ مُجْرِمِينَ(52)
و اي قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نيرويي بر نيروي شما بيفزايد و تبهكارانه روي بر مگردانيد(52)
قَالُوا۟ يَٰهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِيٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ(53)
گفتند اي هود براي ما دليل روشني نياوردي و ما براي سخن تو دست از خدايان خود برنمي داريم و تو را باور نداريم(53)
إِن نَّقُولُ إِلَّا اعْتَرَيٰكَ بَعْضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٍ قَالَ إِنِّيٓ أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوٓا۟ أَنِّي بَرِيٓءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ(54)
[چيزي] جز اين نمي گوييم كه بعضي از خدايان ما به تو آسيبي رسانده اند گفت من خدا را گواه مي گيرم و شاهد باشيد كه من از آنچه جز او شريك وي مي گيريد بيزارم(54)
مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ(55)
پس همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد(55)
إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَي اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌۢ بِنَاصِيَتِهَآ إِنَّ رَبِّي عَلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(56)
در حقيقت من بر خدا پروردگار خودم و پروردگار شما توكل كردم هيچ جنبنده اي نيست مگر اينكه او مهار هستي اش را در دست دارد به راستي پروردگار من بر راه راست است(56)
فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّآ أُرْسِلْتُ بِهِۦٓ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَئًْا إِنَّ رَبِّي عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ(57)
پس اگر روي بگردانيد به يقين آنچه را كه به منظور آن به سوي شما فرستاده شده بودم به شما رسانيدم و پروردگارم قومي جز شما را جانشين [شما] خواهد كرد و به او هيچ زياني نمي رسانيد در حقيقت پروردگارم بر هر چيزي نگاهبان است(57)
وَلَمَّا جَآءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَٰهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ(58)
و چون فرمان ما دررسيد هود و كساني را كه با او گرويده بودند به رحمتي از جانب خود نجات بخشيديم و آنان را از عذابي سخت رهانيديم(58)
وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا۟ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا۟ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوٓا۟ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ(59)
و اين [قوم] عاد بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و فرستادگانش را نافرماني نمودند و به دنبال فرمان هر زورگوي ستيزه جوي رفتند(59)
وَأُتْبِعُوا۟ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَٰمَةِ أَلَآ إِنَّ عَادًا كَفَرُوا۟ رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ(60)
و [سرانجام] در اين دنيا و روز قيامت لعنت بدرقه [راه] آنان گرديد آگاه باشيد كه عاديان به پروردگارشان كفر ورزيدند هان مرگ بر عاديان قوم هود(60)
۞ وَإِلَيٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَٰلِحًا قَالَ يَٰقَوْمِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓا۟ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ(61)
و به سوي [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستاديم] گفت اي قوم من خدا را بپرستيد براي شما هيچ معبودي جز او نيست او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد پس از او آمرزش بخواهيد آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگارم نزديك [و] اجابت كننده است(61)
قَالُوا۟ يَٰصَٰلِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَآ أَتَنْهَيٰنَآ أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ مُرِيبٍ(62)
گفتند اي صالح به راستي تو پيش از اين ميان ما مايه اميد بودي آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مي پرستيدند باز مي داري و بي گمان ما از آنچه تو ما را بدان مي خواني سخت دچار شكيم(62)
قَالَ يَٰقَوْمِ أَرَءَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَيٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَءَاتَيٰنِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ(63)
گفت اي قوم من چه بينيد اگر [در اين دعوا] بر حجتي روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتي به من داده باشد پس اگر او را نافرماني كنم چه كسي در برابر خدا مرا ياري مي كند در نتيجه شما جز بر زيان من نمي افزاييد(63)
وَيَٰقَوْمِ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ ءَايَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِيٓ أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ(64)
و اي قوم من اين ماده شتر خداست كه براي شما پديده اي شگرف است پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابي زودرس فرو مي گيرد(64)
صدق الله العلي العظيم