سقف آسمان دلم...
سقف آسمان دلم ترك برداشته ...
قدری آرام تر قدم بردار...
سقفش به جهنم...
سست است و كاه گلی...
میترسم پای تو را بخراشد !!
نمایش نسخه قابل چاپ
سقف آسمان دلم...
سقف آسمان دلم ترك برداشته ...
قدری آرام تر قدم بردار...
سقفش به جهنم...
سست است و كاه گلی...
میترسم پای تو را بخراشد !!
نگران نباش
حال ِ دلم خوب است !!!
نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مدامش، به وقت ِ خواستن ِ تو
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته و
رویای داشتنت را به خاک می سپارد ،
خیال ِ روشن ِ خوشبختی ات را رنگ می زند
و
بغض های بیشُمارَش را می شُمارد.
تو هم ،
تنها لطفی کن
و به وقت رفتنت
به خاک بگو :
روی دلم نه،
روی سرم بریزد...!!! [golrooz]
__________________
همه چیـــز درستــــ استــــ جز یکــ چیـــز ..!! در زندگـــــــــــــــی ام همه چیز درستــــــــ استــــــــ
جز یکـــ چیـــز
من همیشـــه به ایـــن فکر مـــی کنـــم
که تـــو چـــگونـــه
با ایـــن عظمـــــــــــــــتـت
در قلبــــ کوچکــــــم
جـــــــــــــــا شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــده ای؟؟؟
__________________
دل به دل من مبند
آواره تر از آنم كه بتوانم
ويراني هاي ترا مرهم باشم...
من شبيه يك صندلي گهواره اي
آرامشي موقت دارم
بي تكيه گاه!!
.
اگه تو مال من بودي ،
مي ذاشتمت روي چشام
بارون مي خواستي مي باريد،
ابر سفيد گريه هام
اگه تو مال من بودي برگا تو پاييز نمي ريخت
شمعي كه پروانه داره ،
اشك ،غم انگيز نمي ريخت
چه بد کردم که از من "سرگردان" گشتی تو ای دلبر؟
زدی بر جان من آتش،ازین دم تا دم محشر
نشینی هر زمان با دیگری چون ساقی و ساغر
الهی،از لباس عافیت هر دم بر آری سر
کنی هر لحظه در ماتم دوصد پاره گریبان را!
از بس دلم بهانه ی آب و سراب شد
از آب و اینه که سیاهست،خسته ام
دیگر به تنگ آمدم و فرصتی نماند
حتی ز خستگی که تباهست،خسته ام
آرامشی ست در تپش بی بهانه ام
از زندگی که غرق گناهست،خسته ام
خواب آب مي ديدم ...
دريا نبودم ...
ولي با آن آب زلال اميد به دريا شدن داشتم ..
بستر خشکم را قطره قطره پر از زندگي کرد ..
سعي کردم هيچ قطره اي از او را به هدر ندهم ...
با تمام وجود خواستمش ...
غافل از اينکه روزي مسير آبش را عوض مي کند ...
بدون اينکه تمايل داشته باشد شاخه اي از شاهراه زندگي را به من ببخشد ...
بدون اينکه فکر کند شايد بار آخري باشد که اين راه زنده شده و شايد خشک گردد ...
__________________
ای یاور بی یاران،یاری ز تو می جویم
همت ز تو می خواهم، تا راه تو را پویم
ای مونس جان و دل،از توست دل و جانم
از راه عطا و فضل، یکدم بنگر سویم
دانم که کریمی تو،غفار و رحیمی تو
ذوالفضل و عظیمی تو، من عبد سیه رویم
تکلیف مرا روشن کن،اینک به زبانی تازه
با حرف و حدیثی دیگر،با رمز و بیانی تازه
ای کودک پنهان در من،بنویس و لبالب پر کن
یک سینه پر از دلتنگی،از مشق دهانی تازه