راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی …
نمایش نسخه قابل چاپ
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی …
نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر...!!
اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز
- - - به روز رسانی شده - - -
...دلتنگی هایت را در کدام رودخانه انداخته ای که...
.....تمام ماهی ها گوشه گیر شدند!!.....
بردی از یادم
دادی بر بادم
با یادت شادم...
دل به تو دادم
در دام افتادم
از غم آزادم...
زندگی تنها عبور نفس ها نیست ، تداعی لحظه هاییست که به یاد دوست می گذرد !
حرفایم را تعبیر میکنی...
سکوتم را تفسیر...
دیروزم را فراموش...
فردایم را پیشگویی...
به نبودنم مشکوکی...
در بودنم مردد...
از هیچ گلایه میسازی...
از همه چیز بهانه...
من کجای این نمایشم...؟؟؟
- - - به روز رسانی شده - - -
مگر قلب من بت بود که خدا تو را برای شکستن افرید..!!!
آنقدر هم عزيز نيستي كه هنوز هم به تو فكر كنم!من فراموشت كرده ام فقط نميدانم چرا همه را اشتباهي با نام تو صدا ميزنم.........