مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
(حضرت سعدى)
کلمه ى شکم لطفا
نمایش نسخه قابل چاپ
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
(حضرت سعدى)
کلمه ى شکم لطفا
نهد لعل و فیروزه در صلب سنگ
گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
ز ابر افگند قطرهای سوی یم
ز صلب اوفتد نطفهای در(شکم)
از آن قطره لوءلوءی لالاکند
وز این، صورتی سرو بالا کند
باکلمه ی نطفه لطفا...[shaad]
دهد نطفه را صورتی چون پری
که کرده ست بر آب صورتگری؟
(حضرت سعدى)
کلمه ى صورتگر ياصورتگرى لطفا
صورتگر نقاشــم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
صد نــقش برانــــگیزم با روح درآمــیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
(مولوي)
با کلمه "بت" لطفا"
اى شمع بتان تا کى بر گرد درت گردم
پروانه ى خويشم کن تا گرد سرت گردم (محتشم کاشانى )
باکلمه ى پروانه لطفا
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شـمع آمدند
درتماشايت به رنگ شمع هرجا مى رويم
ديده ى ما يک قدم پيش است از مژگان ما
(بيدل دهلوى)
باکلمه ى تماشالطفا
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
به صحرا بنگری صحرا میبینی
به دریا بنگری دریا میبینی
بهرجا بنگری کوه ودرخت ودشت
نشان از قامت رعنام میبینی[nishkhand]
قامتش را سرو گفتم سرکشید از من بخشم
دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم