یارب تو کریمی و کریمی کرم است
عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است
بـــا طاعتم ار ببخشی این نیست کرم
بـــــا معصیتم اگر ببخشی کرم است
نمایش نسخه قابل چاپ
یارب تو کریمی و کریمی کرم است
عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است
بـــا طاعتم ار ببخشی این نیست کرم
بـــــا معصیتم اگر ببخشی کرم است
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بِدَوم با سر و سر، باز به پایت نرسد
دارم ز حق هدایت با قرآن و عترت
گویم خدا يا شکرت دادي به من هدایت
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید/ دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
دل راز حیات اگر کماهی دانست
در مــــرگ هـم اســرار الـهی دانــسـت
امـروز که با خودی ندانستی هیچ
فردا که ز خود روی, چه خواهی دانست؟
تو مپندار كه خاموشي من/ هست برهان فراموشي من
نسيم صبح نمي آورد ترانه شوق
سر بهار ندارند، بلبلان بي تو
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
- - - به روز رسانی شده - - -
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند كه زندانيت كنند
دانه اي را كه دل موري از آن شاد شود / خوشي اش روز جزا تاج سليمان باشد