نمایش نسخه قابل چاپ
http://www.ayehayeentezar.com/galler...5925349354.gif
http://www.sheekh-3arb.info/islam/Li...s/image035.gif
برتری منتظران ظهور
امام سجّاد (علیه السلام) :
یا أبا خالِدٍ! إنَّ أهْلَ زَمانِ غَیْبَتِهِ، القائِلیِنَ بِإمامَتِهِ، المُنْتَظِرینَ لِظُهُورِهِ، أفْضَلُ مِنْ أهْلِ کُلِّ زَمانٍ
ای أبا خالد! مردمان زمان غیبت امام زمان (ع)، اگر به امامتش اعتقاد، و برای ظهورش انتظار برند، از مردم همۀ دورانها برترندO ’Abā Khāled, the people living in the time of Imām Mahdī’s major occultation are superior to the people living in every other period, provided that they believe in his leadership and if they await his reappearance.کمال الدین و تمام النّعمة، ص 320
دستت درد نکنه عزیزم.
این ایه رو کسی میتونه برام واضح ترش کنه.
در اين آيه بيان ديگرى از نوح براى اثبات حقانيت خويش نقل شده، آنجا كه مىگويد: «اگر شما از دعوت من سرپيچى كنيد (من زيانى نمىبرم چرا كه) من از شما اجر و پاداشى نخواستم» (فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ).
صفحه ی 123 از قرآن کریم شامل آیات 77 تا 92 از سوره ی یونس
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ مُوسَيٰٓ أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمْ أَسِحْرٌ هَٰذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّٰحِرُونَ(77)
موسي گفت آيا وقتي حق به سوي شما آمد مي گوييد [اين سحر است] آيا اين سحر است و حال آنكه جادوگران رستگار نمي شوند(77)
قَالُوٓا۟ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَآءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ(78)
گفتند آيا به سوي ما آمده اي تا ما را از شيوه اي كه پدرانمان را بر آن يافته ايم بازگرداني و بزرگي در اين سرزمين براي شما دو تن باشد ما به شما دو تن ايمان نداريم(78)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٍ(79)
و فرعون گفت هر جادوگر دانايي را پيش من آوريد(79)
فَلَمَّا جَآءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَيٰٓ أَلْقُوا۟ مَآ أَنتُم مُّلْقُونَ(80)
و چون جادوگران آمدند موسي به آنان گفت آنچه را مي اندازيد بيندازيد(80)
فَلَمَّآ أَلْقَوْا۟ قَالَ مُوسَيٰ مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ(81)
پس چون افكندند موسي گفت آنچه را شما به ميان آورديد سحر است به زودي خدا آن را باطل خواهد كرد آري خدا كار مفسدان را تاييد نمي كند(81)
وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ(82)
و خدا با كلمات خود حق را ثابت مي گرداند هر چند بزهكاران را خوش نيايد(82)
فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَيٰٓ إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَيٰ خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَإِي۟هِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ(83)
سرانجام كسي به موسي ايمان نياورد مگر فرزنداني از قوم وي در حالي كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برتري جوي و از اسرافكاران بود(83)
وَقَالَ مُوسَيٰ يَٰقَوْمِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوٓا۟ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ(84)
و موسي گفت اي قوم من اگر به خدا ايمان آورده ايد و اگر اهل تسليميد بر او توكل كنيد(84)
فَقَالُوا۟ عَلَي اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّٰلِمِينَ(85)
پس گفتند بر خدا توكل كرديم پروردگارا ما را براي قوم ستمگر [وسيله] آزمايش قرار مده(85)
وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَٰفِرِينَ(86)
و ما را به رحمت خويش از گروه كافران نجات ده(86)
وَأَوْحَيْنَآ إِلَيٰ مُوسَيٰ وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا۟ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(87)
و به موسي و برادرش وحي كرديم كه شما دو تن براي قوم خود در مصر خانه هايي ترتيب دهيد و سراهايتان را رو به روي هم قرار دهيد و نماز برپا داريد و مؤمنان را مژده ده(87)
وَقَالَ مُوسَيٰ رَبَّنَآ إِنَّكَ ءَاتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِينَةً وَأَمْوَٰلًا فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا۟ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَيٰٓ أَمْوَٰلِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَيٰ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا۟ حَتَّيٰ يَرَوُا۟ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(88)
و موسي گفت پروردگارا تو به فرعون و اشرافش در زندگي دنيا زيور و اموال داده اي پروردگارا تا [خلق را] از راه تو گمراه كنند پروردگارا اموالشان را نابود كن و آنان را دل سخت گردان كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند(88)
قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ(89)
فرمود دعاي هر دوي شما پذيرفته شد پس ايستادگي كنيد و راه كساني را كه نمي دانند پيروي مكنيد(89)
۞ وَجَٰوَزْنَا بِبَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّيٰٓ إِذَآ أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِيٓ ءَامَنَتْ بِهِ بَنُوٓا۟ إِسْرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ الْمُسْلِمِينَ(90)
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم پس فرعون و سپاهيانش از روي ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتي كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودي جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويده اند نيست و من از تسليم شدگانم(90)
ءَآلَْٰٔنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(91)
اكنون در حالي كه پيش از اين نافرماني مي كردي و از تباهكاران بودي(91)
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ءَايَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ ءَايَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ(92)
پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندي [ساحل] مي افكنيم تا براي كساني كه از پي تو مي آيند عبرتي باشد و بي گمان بسياري از مردم از نشانه هاي ما غافلند(92)
صدق الله العلي العظيم
(آيه 77)
اما «موسى» (ع) در مقام دفاع از خويش برآمد، با بيان دو دليل پردهها را كنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشكار ساخت «موسى گفت: آيا در باره حق، هنگامى كه به سوى شما آمد چنين مىگوييد؟ آيا اين سحر است»؟ (قالَ مُوسى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَكُمْ أَ سِحْرٌ هذا).
«در حالى كه ساحران هرگز رستگار (و پيروز) نمىشوند» (وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ).
(آيه 78)
سپس سيل تهمت خود را به سوى موسى ادامه دادند، و صريحا به او «گفتند: آيا تو مىخواهى ما را از راه و رسم پدران و نياكانمان منصرف سازى»؟
(قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا).
در واقع بت «سنتهاى نياكان» و عظمت خيالى و افسانهاى آنها را پيش كشيدند تا افكار عامه را نسبت به موسى و هارون بدبين كنند كه آنها مىخواهند با مقدسات جامعه و كشور شما بازى كنند.
سپس ادامه دادند دعوت شما به دين و آيين خدا دروغى بيش نيست، اينها همه دام است، و نقشههاى خائنانه براى اين كه در اين سرزمين حكومت كنيد «و رياست در روى زمين از آن شما دو تن باشد» (وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ).
در حقيقت آنها چون خودشان هر تلاش و كوششى براى حكومت ظالمانه بر مردم بود، ديگران را نيز چنين مىپنداشتند و تلاشهاى مصلحان و پيامبران را هم، اين گونه تفسير مىكردند.
اما بدانيد «ما به شما دو نفر هرگز ايمان نمىآوريم» زيرا دست شما را خواندهايم و از نقشههاى تخريبيتان آگاهيم (وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنِينَ).
و اين نخستين مرحله مبارزه آنها با موسى بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread229-4.html
(آيه 79)
مرحله دوم مبارزه موسى: هنگامى كه فرعون قسمتى از معجزات موسى مانند يد بيضاء و حمله مار عظيم را ملاحظه كرد و ديد ادعاى موسى بدون دليل نيست و اين دليل كم و بيش در جمع اطرافيان او و يا ديگران اثر خواهد گذاشت، به فكر پاسخ گويى عملى افتاد، چنانكه قرآن مىگويد: «فرعون صدا زد: تمام ساحران آگاه و دانشمند را نزد من آوريد»، تا به وسيله آنها زحمت موسى را از خود دفع كنم (وَ قالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ).
(آيه 80)
سپس «هنگامى كه ساحران (در روزى كه براى اين مبارزه تاريخى تعيين شده بود و دعوت عمومى نيز از مردم به عمل آمده بود) گرد آمدند، موسى رو به آنها كرد و گفت: نخست شما آنچه مىتوانيد بيفكنيد، بيفكنيد» (فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ).
(آيه 81)
آنها آنچه را در توان داشتند بسيج كردند «و هنگامى كه وسائلى را كه با خود آورده بودند به وسط ميدان افكندند، موسى گفت: آنچه شما آورديد سحر است كه خداوند به زودى آن را ابطال مىكند» (فَلَمَّا أَلْقَوْا قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ).
شما افرادى فاسد و مفسديد چرا كه در خدمت يك دستگاه جبار و ظالم و طاغى هستيد و علم و دانش خود را براى تقويت پايههاى اين حكومت خودكامه، فروختهايد، و اين خود بهترين دليل بر مفسد بودن شماست، و «خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمىكند» (إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread229-4.html
(آيه 82)
و در اين آيه مىفرمايد: موسى به آنها گفت در اين درگيرى و مبارزه مطمئنا پيروزى با ماست، چرا كه «خداوند وعده داده است كه حق را آشكار سازد (و به وسيله منطق كوبنده و معجزات قاهره پيامبرانش، مفسدان و باطل گرايان را رسوا كند) هر چند مجرمان (همچون فرعون و ملأش) كراهت داشته باشند» (وَ يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ).
(آيه 83)
سومين مرحله مبارزه موسى با طاغوت مصر: در آغاز وضع نخستين گروه ايمان آورندگان به موسى را بيان مىكند و مىگويد: «بعد از اين (ماجرا) هيچ گروهى به موسى ايمان نياوردند مگر گروهى از فرزندان قوم او» (فَما آمَنَ لِمُوسى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ).
اين گروه كوچك و اندك كه به مقتضاى ظاهر كلمه «ذُرِّيَّةٌ» بيشتر از جوانان و نوجوانان تشكيل مىشدند، تحت فشار شديدى از ناحيه فرعون و اطرافيانش قرار داشتند، و هر زمان «از اين بيم داشتند كه دستگاه فرعونى (با فشارهاى شديدى كه روى مؤمنان وارد مىكرد) آنان را وادار به ترك آيين و مذهب موسى كند» (عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ).
چرا كه «فرعون مردى بود كه در آن سرزمين برترى جويى داشت» (وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ).
«و اسرافكار و تجاوزكار بود» و هيچ حد و مرزى را به رسميت نمىشناخت (وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread229-4.html
(آيه 84)
به هر حال موسى براى آرامش فكر و روح آنها با لحنى محبتآميز به آنان گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آوردهايد، و در گفتار خود و ايمان و اسلام خود صادقيد، بايد بر او توكل و تكيه كنيد» و از امواج و طوفان بلا نهراسيد، چرا كه ايمان از توكل جدا نيست (وَ قالَ مُوسى يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ).
حقيقت «توكل» واگذارى كار به ديگرى و انتخاب او به وكالت است.
مفهوم توكل اين نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد. بلكه مفهوم آن اين است كه هرگاه نهايت تلاش و كوشش خود را به كار زد و نتوانست مشكل را حل كند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتكاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاك و قدرت بىپايان او، ايستادگى به خرج دهد، و به جهاد پىگير خود همچنان ادامه دهد.
(آيه 85)
اين مؤمنان راستين دعوت موسى را به توكل اجابت كردند، «و گفتند: ما تنها بر خدا توكل داريم» (فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا).
سپس از ساحت مقدس خدا تقاضا كردند كه از شرّ دشمنان و وسوسهها و فشارهاى آنان در امان باشند، و عرضه داشتند: «پروردگارا ما را وسيله فتنه و تحت تأثير و نفوذ ظالمان و ستمگران قرار مده» (رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread229-4.html
(آيه 86)
«پروردگارا! ما را به رحمت خود از قوم بىايمان رهايى بخش» (وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرِينَ).
(آيه 87)
مرحله چهارم، دوران سازندگى براى انقلاب: در اينجا مرحله ديگرى از قيام و انقلاب موسى و هارون و بنى اسرائيل بر ضد فراعنه تشريح شده است.
نخست اين كه خداوند مىفرمايد: «ما به موسى و برادرش وحى فرستاديم كه براى قوم خود خانههايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد» (وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً).
و مخصوصا «اين خانهها را نزديك به يكديگر و مقابل هم بسازيد» (وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً).
سپس به خودسازى معنوى و روحانى بپردازيد «و نماز را بر پا داريد» (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ). و از اين طريق روان خود را پاك و قوى نماييد.
و براى اين كه آثار ترس و وحشت از دل آنها بيرون رود، و قدرت روحى و انقلابى را بازيابند «به مؤمنان بشارت بده» بشارت به پيروزى و لطف و رحمت خدا (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread229-4.html
(آيه 88)
سپس به يكى از علل طغيان فرعون و فرعونيان اشاره كرده، چنين مىگويد: «موسى گفت: پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموال در زندگى دنيا بخشيدهاى» (وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوالًا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا).
«پروردگارا! سر انجام اين ثروت و تجملات و عاقبت كارشان اين شده كه آنها بندگانت را از راه تو منحرف و گمراه مىسازند» (رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِكَ).
سپس موسى (ع) از پيشگاه خدا تقاضا مىكند و مىگويد: «پروردگارا! اموال آنها را محو و بىاثر ساز» تا نتوانند از آن بهره گيرند (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ).
بعد اضافه كرد: پروردگارا! «علاوه بر اين، قدرت تفكر و انديشه را نيز از آنان بگير» (وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ).
چه اين كه با از دست دادن اين دو سرمايه، آماده زوال و نيستى خواهند شد و راه ما به سوى انقلاب و وارد كردن ضربه نهايى بر آنان باز مىگردد.
خداوندا! اگر من از تو در باره فرعونيان چنين مىخواهم نه به خاطر روح انتقامجويى و كينه توزى است، بلكه به خاطر اين است كه آنها ديگر هيچ گونه آمادگى براى ايمان ندارند «و تا عذاب اليم تو فرا نرسد ايمان نمىآورند» (فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread229-4.html