كس نديديم كه ستايد ستم و تفرقه را
نام انسان دگر و چهره انسان دگر است
نمایش نسخه قابل چاپ
كس نديديم كه ستايد ستم و تفرقه را
نام انسان دگر و چهره انسان دگر است
تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم
می بخور منبر بسوزان آتش اندر خرقه زن
ساکن میخانه باش و مردم آزاری نکن ...
ايوان تهی است وباغ از ياد مسافر سرشار.
در دره ی آفتاب سربرگرفته ای:
كنار بالش تو بيد سايه فكن از پا درآمده است.
دوری تو از آن سوی شقايق دوری.
در خيرگی بوته ها كو سايه ی لبخندی كه گذر كند؟
درویش هر کجا که شب آید سرای اوست
آن را که جای نیست همه شهر جای اوست ...
تازه فهمیدم چه شکوهی دارد
ایستادن بر روی دو پا
ان لحظه که . . .
به زمین خوردم !!!
من پر از هيچم پر از شرکم پر از کفرم ولي
نقطه هاي روشن ايمان من چشمان توست
تاج شاهي طلبي، گوهر ذاتي بنماي
ور خود از تخمه جمشيد و فريدون باشي
مرغ روحم که همی زد ز سر سدره صفیر
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام
ما را به مهرباني صياد الفتي است
ورنه به نيم ناله قفس ميتوان شكست