لعلت به در دندان بشکست لب پسته ..........زلفت به خم چوگان بربود دلم چون گو
نمایش نسخه قابل چاپ
لعلت به در دندان بشکست لب پسته ..........زلفت به خم چوگان بربود دلم چون گو
ورچوپروانه دهد دست فراغ بالی
جزبدان عارض شمعی نبود پروازم
ما از این هستی ده روزه به تنگ آمده ایم.........وای بر خضر که زندانی عمر ابدیست
تکیه کردم بر محبت.همچو نیلوفربر اب
اعتبارازپایه ی بی اعتباری داشتم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم............هوا داران کویش را چو جان خویش دارم
ماشبی دست براریم ودعایی بکنیم
غم هجران تو راچاره زجائی بکنیم
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
دل گف فروکش کنم این شهرببویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
در ره منزل لیلی که خطر هاست در آن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
یارب تو مرا از درگهت دور مکن / مشتاق توام خدا مرا کور مکن