دوروزه چرخ گردون افسانه است وفسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
نمایش نسخه قابل چاپ
دوروزه چرخ گردون افسانه است وفسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
آسمان بار امانت نتوانست کشید ...
قرعه فال به نام من دیـــــوانه زدند ...
به به خانوم مهندس[shaad]
دلم محراب زيبايي چو ابروي تو ميخواهد
بهانه كرده و تنها گل روي تو ميخواهد
دربندغمت بنده صفت حلقه به گوشیم
وزدام توچون آهوی وحشی نرمیدیم
مه من نقاب بگشا ز جمال کبرياييکه بتان فرو گذارند اساس خودنماييشده انتظارم از حد، چه شود ز در درآييز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي
یار بی پرده از در و دیــــــوار
در تجلی است یا الوالابصار
یا رب به کمندعشق پابستم کن
ازدامن غیرخودتهی دستم کن
نازنینا در نگـاهت عطر گل پاشیده اند
گوییا مهتاب را با عطر گل پوشیده ای
رفتم ببینم کیست تایادم کند
یک غزل مهمانی حال پریشانم کند
یا رب به کریمی کریمانت بخش
برآب دیده یتیمانت بخش