من اون شیطونم که جلو هیچ آدمی تعظیم نکرد
طرد شد ولی تو کاری که میکنه هیچ وقت هیچ جا
تردید نکرد
نمایش نسخه قابل چاپ
من اون شیطونم که جلو هیچ آدمی تعظیم نکرد
طرد شد ولی تو کاری که میکنه هیچ وقت هیچ جا
تردید نکرد
.
.
باز دوباره شروع شد
سردرد
نگرانی
خدایا........
حدود 1 صفحه کامل نوشته بودم اینجا بزارم. اخرش که فکر کردم دیدم که....
لازم نیست شما بدونین.
.
امروز کلی دیر رسیدم به جلسه امتحان
ولی خدارو شکر بهم برگه سوال رو دادن
خیییییییلللللللللیییییییی وقتم کم بود.
I don't know, I don't know what caused, I don't know what caused me to be this way
I don't know, I don't know but I probably be this way 'til my dying day
I don't know why I'm so, I'm so cold mean things I don't mean to say
I guess this is how you made me
در واقع ولادت با سعادت شخصی بود[sootzadan]
که 2-3 روز با زاد روز آن ریاضی دان بزرگ میهن؛ اختلاف زمانی داشت !
پل های ارتباطی بسته بود !
گفتم ازین تریبون استفاده کنم و این روز تبریک بگم؛
باشد که سالهای سال به ایران بوم خدمت نمایید [golrooz]
"کلاغ سپید ذهنم؛ اینو برسان به دست آن شخص عزیز[golrooz]"
آشتی دوباره با کاغذ وقلم
یعنی میشه.........
آرزوی موفقیت دارم براتــــــــــــ
امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری امسال ...[golrooz][labkhand]
آرزوی موفقیت دارم براتـــــــ
امیدوارم امسال بهترین نتیجه را بگیری ...[golrooz][golrooz][labkhand]
دلم به اندازه بزرگی دل خودت برات تنگ شده
اسمتو زدم به دیوار تاقم . به حرمت ایمان توام شده موفق میشم
ب
از اینده ام میترسم [gerye]
دلم برای مامانم خیلی تنگ شده
ای کاش این لحظه ها زودتر بگذره
........
این یک پایان نیست...
حتی به پایان نزدیک هم نیست
همه شب خواب بینم... خواب دیدار[gerye]
دلی دارم دلی بی تاب دیدار...
قهرم با روزگار با ادما.
احساس خسنگی زیاد
نا امیدی از همه به خصوص خدا
شاید افسرده.
توی دل من راه نداشته هیچ عامل مقدس
سلام
اومدم به چند نفر عید رو تبریک بګم دیدم پروفایل اغلبشون مثل خودم بسته هست!
همین
تبریک میګم میلاد با سعادت حضرت مهدی (عجل الله) رو به شما و خانواده های محترمتون sh_omomi70
موفق و سربلند باشید در پیشګاه الله [golrooz]
بعد مدت ها اومدم سایت [nadidan][bamazegi]
یادمه اولین سایتی که عضو شده بودم اینجا بوده [khejalat]
یه جور خونه مجازیه همیشه اولین ها به یاد موندنی می مونن [nishkhand]
اون وقتا دانشجو کارشناسی بودم [negaran]
الان خدا بخواد دانشجو ارشد می شم [sootzadan]
قشنگه اینجا با همه اعضاش
امروزم میلاد اقامون بود الهی که زودی ظهور کنن و دل همه منتظراش و شاد کنه [golrooz]
خدا قوت بچه ها [golrooz]
بعد بابا . مامان ایندشو پاک کرد . انگار تنهایی ایندش اینده نبود...
دوتا پسرش و خواهرش و برادرش ازدواج کردن . همه بچه دار شدن . هرماه چندبار تو خونمون جشن داریم . برا تولدا .برا عضوا کوچلو جدید خونمون و...
بعد بابا همش جشن های کوچیک و بزرگ داشتیم
ولی مامان روز به روز شکسته شد .مریض تر . هیچی دلشو خوش نکرد .حتی تولد پوریا
فقط یبار بهم گفت اگه تو موفق بشی . امیدوار میشم برا زنده موندن
همه دلخوشیش شدم من یدونه دختر . :((
دلم میخاد یک ساعت راجب فواید درسخوندن برا یه نفر توضیح بدم
بعد خودم برم بخابم[nishkhand]
یادش به خیر
یه زمانی وقتی حوصلم خیییلی سر میرفت،میومدم اینجا پست میذاشتم.پست های بچه هارو میخوندم. باهاشون حرف میزدم.
الان خیلی سوت و کوره...حوصلمم سر بره ،نمیدونم چه کنم
ساعت 4 صبحه...تنهایی چقدر بده که آدمو وادار میکنه تا ساعت 4صبح فقط موزیک دانلود کنه و پلی کنه...آخرشم انقدر دلش بگیره که بزنه همشو پاک کنه...[negaran]
http://ecx.images-amazon.com/images/I/91M429p1t8L.png
من یه اسمم...من یه سبکم
یه پا شاه کبرام. پ اینا کبکن
یادمه سال 93 هی میومدم مینوشتم کی میشه تابستون 94 بشه...
حالا دارم میوفتم تو تابستون 94 و
در مقابل کارهایی که باید انجام بدم توی این دو سه ماه آینده احساس ناتوانی و استرس میکنم [negaran]
هی کارها روی هم تلنبار میشن
هی بهشون فکر میکنم، و هی این استرس نمیذاره هیچ اقدامی بکنم
نشریه
درسا
فاینال
مدرک
ارشد
طرح یا مطب؟!
کارای عروسی
خود عروسی
مسئولیت زندگی
و...
صبحا با استرس بیدار میشم
با فکر و نگزانی راه میرم
با نگرانی درس میخونم
با نگرانی غدا میخورم و و و ....
این فکرا و استرس ها ولم نمیکنن sh_omomi62
خدایا خواهش میکنم کمکم کن... smilee_new1 (11) [dooa]
من کاکتوسم. نه این گل خونگی ها
که خاراش گیر کرد تو حلقوم اینا
و باز يه ديدار ديگه [nishkhand]
با بچه ها قرار گذاشتيم بريم كهف الشهداء ( النازى معرفيش كرد )
در كل ٤ نفر شديم ( فاطيما ، پوراندخت ، النازى ، سمانه ) و بلاخره طلسم سمانه شكست و موفق به ديدارش شديم [esteghbal]
دم مترو تجريش محل قرار شد ! تا همو پيدا كرديم يك ساعتى طول كشيد [khanderiz]
اولش كه من و پوراندخت آب زرشك و آلبالو خورديم ! خيلى خوشمزه بود [sootzadan]
بعد حركت به سمت كهف الشهدا ( يه جايى نزديك توچال ) البته بماند كه اولش سر النازى خيلى غر زديم ، بنده خدا النازى هم فقط تحمل كرد [khande]
خب آنچه در تصوير ديده بوديم كاملاً با اصل قضيه فرق ميكرد ، البته ساعت ٤ بود و گرما بيداد ميكرد [cheshmak] ولى كمى بعد كه به دور و اطراف نگاه ميكردى جاى بدى نبود ، شهر زير پات بود ، بنابراين حتماً شبا ديدنى ميشد ( دقيق يادم نمياد چهار تا شهيد گمنام بود يا پنج تا ) [sootzadan]
البته از النازى قول گرفتم دفعه بعد بيارمش پارك پرواز خونمون ، آخه اينجا هم ٢ تا شهيد گمنام داره[nishkhand]
جاتون خالى زردآلو خيرات هم نصيبمون شد و خيلى هم خوش طعم بود
بعد از چند تا عكس يادگارى ، رفتيم به سمت توچال ! هنوز نرسيده به توچال ، از يكي از مغازه ها هر كدوم يه بطرى آب معدنى خريديم و درجا تموم شد
تااااااازه اينقدر كه بچه زرنگ بوديم با اتوبوساش رفتيم بالا ( البته هوا گرم بود خو ! الان كه دارم فكر ميكنم ميبينم كه گرمازده ميشديماااااا )
يه سينما ٥ بعدى داشت رفتيم ديديم ، فيلمش جالب بود و پرهيجان ! خيلى خوب بود خيلى خنديدم [khande]
و بعد يه دورى توچال زديم و رفتيم كافى شاپش ( آب هندونه ، اسموتى توت فرنگى ،گلاسه شاتوت ، آيس شكلات )
اينم يه دور همى نمونه ! خيلى خوش گذشت
به اميد ديدار بعديمون[golrooz]
فقط سعی میکنم دیگه اهمیت ندم..........
بهش نگاه کن. این همون چیزیه که تو کل زندگیت میخواستی. مگه نه؟ولی نمدونستی که اینم یه قیمتی داره...حالا وقتشه که قسمت بدش هم ببینیبهترین دوستات رو از زمان دبیرستان از دست دادیخانواده ات هم همینطورحتی شبام بدون قرص خواب نمیتونی بخوابیتو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای...حتی اگه بخوای....
دو هفته گذشته به اندازه یک سال گذشت
الان برای من یعنی شروع فصل نو
امیدوارم دیگه روزی شبیه به اون چه گذشت نداشته باشم
از دیشب صورتم کهیر زده.یه وضعی دارم.همش دارم فکر میکنم چیکار کردم که اینجوری شد؟؟؟!!!
دوستم پر کشید و رفت....
بدترین خبری بود که بهم رسید
خدایا چرا انقدر راحت داری نابودم میکنی