باز و ....امدمو....
ازین حرفاو....
بخدا خسته شدم ازبس ه باز ناکام ماندم در توصیف ناتوانیم در کمبود واژگان مارا رحمتی ده یابن الحسن
نمایش نسخه قابل چاپ
باز و ....امدمو....
ازین حرفاو....
بخدا خسته شدم ازبس ه باز ناکام ماندم در توصیف ناتوانیم در کمبود واژگان مارا رحمتی ده یابن الحسن
خسته م فقط.....یابن الحسن عجل علی ظهورک
چه انتظار عجیبی...تو بین منتظران هم.عزیز من چه غریبی / عجیب تر که چه آسان ندیدنت شده عادت / چه بیخیال نشستیم / نه کوشش نه وفایی / فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی... http://montazar.net/html/image/montazar1/024.JPG
در کلاف اضطرابم سرنخی پیدا نشد/ دستی از جنس خدا عقده گشای مانشد/ دفن شد در سینه ام احساس زیبای وصال/خواستم طوفان کنم در عاشقی اما نشد/ کوله بارم مملو از بوی غریب گریه است/ هرچه کردم خنده ای در بقچه من جا نشد/ بعد از این در کوچه های بی کسی پر میزنم/ طفل احساسات من از خانه ای ماوا نشد/ اشک هم پا میکشد از مرزهای آه من/ هیچ از دل رفته ای ،مانند من تنها نشد/با نگاه آبی تو غرق احسان می شوم/ قطره ای بی التفات چشم تو دریا نشد/ مرهم عشق تو را بر روی بالم می کشم/ ورنه بی امداد دستت هیچ بالی وا نشد/پس بزن این ابرهای تیره را ای آفتاب/ قسمت دلهای کز کرده به جز سرما نشد/ با طلوع آفتاب مغرب عشقت بیا/ بی حضورت هرچه کردم زندگی زیبا نشد
از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است
نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است
گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است
به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است
اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ[golrooz]
گوش شب پرستان کر!
فردا در ولایت ما افتاب خیمه خواهد زد.
از شنبه تا جمعه موعود هفت انتظار دویده ام
و امروز با حنجره تاول زده ی پاهایم
سرود ظهور تو را ترنم میکنم.
و اجابت تو را التماس....
و او خواهد امد
http://www.ayehayeentezar.com/galler...2612356694.gif
در گناهان غوطه ور گشتم ولیکن عاشقِم
یک نظر از تو جنابم مهدی صاحب زمان
در شبِ جمعه نشستم تا به حقِ عاشقان
لحظهای گویی جوابم مهدی صاحب زمان
http://www.ayehayeentezar.com/galler...2612356694.gif
http://8pic.ir/images/84918699481614195628.jpg
بیا میخانه بر پا کن ، دل پیمانه اش با من
کیوان شاهبداغی
حدیث هجر یاران را ، به نجوا گفتنش با من
گذشت ایام بی حاصل ، نشد وصل توام ممکن
به دنیا گوشه چشمی کن ، معاد و جنتش با من
نگاهی را که می جستم، چو نور از دیده بیرون است
تو پیراهن مهیا کن ، فروغ دیده اش با من
ز فرط عقل و هوشیاری ، نشد سرمستی ام حاصل
بیاور باده ی وصلت ، جواب مستی اش با من
نشستم چشم در راهت ، بدان شوقی که می آیی
بگو روزی تو می آیی ، صبوری کردنش با من
به شب فکر تو بر دیده ، ببندد راه خوابم را
تو بیداری عطایم کن ، مناجات شب اش با من
نمی بیند دو چشم من ، عزیزی را که می جوید
بیاور یوسف دل را ، هزاران دست ببریده ، فدای مقدمش با من
که می گوید دل خسته ، ندارد شوق دلداری
تو بند از پای دل وا کن ، پر پروازی اش با من
اگر قهری به دل بوده ، بگو ما را تو بخشیدی
نگاهم را تو مهمان کن ، سلام اولش با من
گُل پژمرده ی وصلت ، به آب دیده می شویم
بیاور بارش باران ، ز نو رویاندنش با من
طپش در سینه جز عشقت ، دلیلی بر نمی تابد
بِنه بر سینه دستت را ، حیات تازه اش با من
چه باک از طعنه ی عاقل ، بر این عشقی که من دارم
تو لیلی وش نگاهی کن ، دل مجنونی اش با من
به هر راهی که می گفتند ، نشستم تا که باز آیی
تو راهی نو نشانم ده ، به ره بنشستن اش با من
درون سینه ی سردم ، دلی از جنس خاکستر
تو بر پا کن به جان آتش ، گلستان کردنش با من
اگر چه این دل تنگم ، ندارد قدر عشقت را
سرا کن خانه ی دل را ، مصفا کردنش با من
اگر مرداب جانم را ، گل نیلوفرت پوشاند
صدف را گو تو خواهی داد ، دل دریایی اش با من
بگو آخر تو می خواهی ، دل غم دیده ی ما را ؟
تو بگشا قفل این دل را ، دعای جوشن اش با من
اگر گم کرده ای راهم ، چراغی را تو روشن کن
تو شمعی را نشانم ده ، پر پروانه اش با من
از این عمری که من دارم ، ندارم نامه ای آخر
تو امروزِ مرا دریاب ، ته افسانه اش با من
...........