باد می وزد …میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادیتصمیم با تو است . . .
نمایش نسخه قابل چاپ
باد می وزد …میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادیتصمیم با تو است . . .
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکیکه همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد . . .
میخواهم زودتر فردا شود ویا پس فردا وهی پس آن فرداها برسد ودلتنگ سفر به آیندهام
کز دیو و دَد ملــولم و...... انســـــــــــــــانــم آرزوست.............!
هیچ وقت خودت رو ۱۰۰% خرج کسی نکن ؛
که تا ۱۰ بیشتر بلد نیست بشمره … !!!
دنیا کوچک است برای آنهایی که در دنیایی بزرگ از خیالاتشان به سر میبرند
و تو درد می کشی و من همپای درد تو
دستانم رو به آسمان
و از خدایم خواهان آرامش تو
خدایـــــــــــــــــــــ ـــــا....
چه دنیاییست...
روزگاریست......
دورانیست .....
برای خوب بودن باید تنها بمانی .....
چگونه می توان تو را از یاد برد
وقتی جای خالیت مثل کفش سیندرلا
اندازه هیچ یک از مردم شهر نمی شود
حتی به زور !