-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 2)
سپس به سر چشمه اين عمل زشت (عيبجوئى و استهزا) كه غالبا از كبر و غرور ناشى از ثروت مايه مىگيرد پرداخته، مىافزايد: «همان كسى كه مال فراوانى جمع آورى و شماره كرده» بىآنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند (الذى جمع مالا و عدده).
آنقدر به مال و ثروت علاقه دارد كه پيوسته آنها را مىشمرد، و هر درهم و دينارى براى او بتى است، نه تنها شخصيت خويش كه تمام شخصيتها را در آن خلاصه مىبيند، و طبيعى است كه چنين انسان گمراه و ابلهى مؤمنان فقير را پيوسته به باد سخريه بگيرد.
به هر حال آيه ناظر به ثروت اندوزانى است كه مال را نه به عنوان يك وسيله بلكه به عنوان يك هدف مىنگرند، و در جمع آورى آن هيچ قيد و شرطى قائل نيستند، از حلال و حرام و تجاوز بر حقوق ديگران، از طريق شرافتمندانه و يا طرق پست و رذيلانه آن را جمعآورى مىكنند، و آن را تنها نشانه عظمت و شخصيت مىدانند.
آنها مال را براى رفع نيازهاى زندگى نمىخواهند، و به همين دليل هر قدر بر اموالشان افزوده شود حرصشان بيشتر مىگردد، و گر نه مال در حدود معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نيست، بلكه در قرآن مجيد گاهى از آن به عنوان «فضل اللّه» تعبير شده، آنجا كه مىفرمايد: «و ابتغوا من فضل الله و از فضل خدا بطلبيد» (جمعه/ 10) و در جاى ديگر از آن تعبير به خير مىكند: «بر شما مقرر شده كه وقتى مرگ يكى از شما فرا رسد اگر خيرى از خود به يادگار گذارده وصيت كند».
(بقره/ 180).
چنين مالى مسلما نه مايه طغيان است، نه وسيله تفاخر، نه بهانه استهزاى ديگران، اما مالى كه معبود است و هدف نهائى ننگ است و ذلت، و مصيبت است و نكبت، و مايه دورى از خدا و خلود در آتش دوزخ است.
و غالبا جمع آورى مقدار زيادى از اين مال جز با آلودگيهاى فراوان ممكن نمىشود.
لذا در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «مال جز با پنج خصلت در يكجا جمع نمىشود: بخل شديد، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم، و مقدم داشتن دنيا بر آخرت».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 3)
در اين آيه مىافزايد: اين انسان زر اندوز و مال پرست «گمان مىكند اموالش او را جاودانه مىسازد» (يحسب ان ماله اخلده).
چه پندار غلط و خيال خامى؟ اموالى كه آنقدر در اختيار قارون بود كه كليد گنجهايش را چندين مرد زورمند به زحمت بر مىداشت، ولى به هنگام حمله عذاب الهى نتوانستند مرگ او را ساعتى به تأخير اندازند، و خداوند او و گنجهايش را در يك لحظه با يك زمين لرزه مختصر در زمين فرو برد (قصص/ 81).
اموالى كه نمونه كاملش در دست فراعنه مصر بود، همانگونه كه قرآن مىفرمايد: «چه بسيار باغها و چشمهها از خود به جاى گذاشتند و زراعتها و قصرهاى جالب و گران قيمت و نعمتهاى فراوان ديگر كه در آن متنعم بودند» (دخان/ 25 تا 27) ولى همه اينها به آسانى در عرض ساعتى به ديگران رسيد (دخان/ 28).
و لذا در قيامت كه پردهها كنار مىرود آنها به اشتباه بزرگشان پى مىبرند و فريادشان بلند مىشود: «مال و ثروتم هرگز مرا بىنياز نكرد، قدرت من نيز از دست رفت». (حاقه/ 28 و 29) از اين بيان روشن شد كه پندار جاودانگى به وسيله مال دليلى براى جمع مال، و جمع مال نيز عاملى براى استهزاء و سخريه ديگران در نظر اين كوردلان محسوب مىشود.
(آيه 4)
قرآن در پاسخ اين گروه مىفرمايد: «چنين نيست» كه مىپندارد (كلا).
«به زودى در حطمه [- آتشى خردكننده] پرتاب مىشود»! (لينبذن فى الحطمة).
(آيه 5)
«و تو چه مىدانى حطمه چيست»؟! (و ما ادراك ما الحطمة).
(آيه 6)
«آتش برافروخته الهى است» (نار الله الموقدة).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 7)
«آتشى كه از دلها سر مىزند» و نخستين جرقههايش در قلوب ظاهر مىشود! (التى تطلع على الافئدة).
يعنى خداوند، اين مغروران خود خواه برتربين را در آن روز به صورت موجوداتى ذليل و بىارزش در آتش دوزخ پرتاب مىكند، تا نتيجه كبر و غرور خود را ببينند.
عجب اين كه اين آتش برخلاف تمام آتشهاى دنيا اول بر دلها شراره مىزند، و درون را مىسوزاند، نخست قلب را، و بعد مغز و استخوان را، و سپس به خارج سرايت مىكند.
چرا چنين نباشد؟ در حالى كه قلبهاى آنها كانون كفر و كبر و غرور بود و مركز حب دنيا و ثروت و مال.
آرى! آنها دل مؤمنان را در اين دنيا با سخريهها و عيبجوئى و غيبت و تحقير سوزاندند، عدالت الهى ايجاب مىكند كه آنها كيفرى همانند اعمالشان را ببينند.
(آيه 8)
در آخرين آيات اين سوره مىفرمايد: «اين آتش بر آنها فرو بسته شده»! (انها عليهم مؤصدة).
در حقيقت همانگونه كه آنها اموال خود را در گاو صندوقها و مخازن در بسته نگاه مىداشتند خداوند هم آنها را در عذاب در بسته دوزخ كه راه خلاص و نجاتى از آن نيست زندانى مىكند.
(آيه 9)
و سر انجام مىگويد: «در ستونهاى كشيده و طولانى» قرار خواهند داشت (فى عمد ممددة).
جمعى از مفسران اين تعبير را اشاره به ميخهاى عظيم آهنين دانستهاند كه درهاى جهنم محكم با آن بسته مىشود، به گونهاى كه راه خروج مطلقا از آن وجود ندارد، و بنابر اين تأكيدى است بر آيه قبل كه مىگويد: درهاى جهنّم را بر آنها مىبندند و از هر طرف محصورند.
«پايان سوره همزه»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
سوره فيل [105]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 5 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره چنانكه از نامش پيداست اشاره به داستان تاريخى معروفى مىكند كه در سال تولد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله واقع شده، و خداوند خانه «كعبه» را از شرّ لشكر عظيم كفارى كه از سرزمين يمن سوار بر فيل آمده بودند حفظ كرد.
يادآورى اين داستان هشدارى است به كفار مغرور و لجوج كه بدانند در برابر قدرت خدا كمترين قدرتى ندارند، خداوندى كه لشكر عظيم فيل را با آن پرندگان كوچك، و آن سنگريزههاى نيمبند (بحجارة من سجيل) در هم كوبيد قدرت دارد كه اين مستكبران لجوج را نيز مجازات كند.
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس سوره فيل را در نماز واجب بخواند در قيامت هر كوه و زمين هموار و كلوخى براى او شهادت مىدهد كه او از نمازگزاران است، و منادى صدا مىزند در باره بنده من راست گفتيد، شهادت شما را به سود يا زيان او مىپذيرم بندهام را بدون حساب داخل بهشت كنيد او كسى است كه من وى را دوست دارم و عملش را نيز دوست دارم».
بديهى است اين همه فضيلت و ثواب و پاداش عظيم از آن كسى است كه با خواندن اين آيات از مركب غرور پياده شود و در طريق رضاى حق گام بردارد.
داستان اصحاب فيل
- مفسران و مورخان اين داستان را به صورتهاى مختلفى نقل كردهاند، و ما آن را طبق روايات معروف كه از «سيره ابن هشام» و «بلوغ الارب» و «بحار الانوار» و «مجمع البيان» خلاصه كردهايم مىآوريم:
«ذو نواس پادشاه يمن، مسيحيان نجران را كه در نزديكى آن سرزمين مىزيستند تحت شكنجه شديد قرار داد، تا از آئين مسيحيت بازگردند- قرآن اين ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره «بروج» آورده، و ما آن را در تفسير همان سوره مشروحا بيان كرديم.
بعد از اين جنايت بزرگ مردى به نام «دوس» از ميان آنها جان سالم به در برد، و خود را به «قيصر روم» كه بر آيين مسيح بود رسانيد، و ماجرا را براى او شرح داد.
«قيصر» نامهاى به «نجاشى» سلطان «حبشه» نوشت تا انتقام نصاراى نجران را از «ذو نواس» بگيرد، و نامه را با همان شخص براى «نجاشى» فرستاد.
«نجاشى» سپاهى عظيم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهى شخصى به نام «ارياط» روانه يمن كرد «ابرهه» نيز يكى از فرماندهان اين سپاه بود.
«ذو نواس» شكست خورد، و «ارياط» حكمران يمن شد، بعد از مدتى، ابرهه بر ضد او قيام كرد و او را از بين برد و بر جاى او نشست.
خبر اين ماجرا به نجاشى رسيد، او تصميم گرفت «ابرهه» را سركوب كند، ابرهه براى نجات خود موهاى سر را تراشيد، و با مقدارى از خاك يمن به نشانه تسليم كامل نزد نجاشى فرستاد و اعلام وفادارى كرد.
نجاشى چون چنين ديد او را بخشيد و در پست خود ابقا نمود.
در اين هنگام «ابرهه» براى اثبات خوش خدمتى كليساى بسيار زيبا و مهمى بنا كرد كه مانند آن در آن زمان در كره زمين وجود نداشت، و به دنبال آن تصميم گرفت مردم جزيره عربستان را به جاى «كعبه» به سوى آن فرا خواند، و تصميم گرفت آنجا را كانون حج عرب سازد.
براى همين منظور مبلغان بسيارى به اطراف، و در ميان قبائل عرب و سرزمين حجاز فرستاد.
طبق بعضى از روايات گروهى آمدند و مخفيانه «كليسا» را آتش زدند، و طبق نقل ديگرى بعضى آن را مخفيانه آلوده و ملوث ساختند.
«ابرهه» سخت خشمگين شد، و تصميم گرفت خانه «كعبه» را بكلى ويران سازد، تا هم انتقام گرفته باشد، و هم عرب را متوجه معبد جديد كند، با لشكر عظيمى كه بعضى از سوارانش از «فيل» استفاده مىكردند عازم مكّه شد.
هنگامى كه نزديك مكّه رسيد كسانى را فرستاد تا شتران و اموال اهل مكه را به غارت آورند، و در اين ميان دويست شتر از «عبد المطلب» غارت شد.
«ابرهه» كسى را به داخل مكّه فرستاد.
فرستاده «ابرهه» وارد مكّه شد و از رئيس و شريف «مكه» جستجو كرد، همه «عبد المطلب» را به او نشان دادند، ماجرا را نزد «عبد المطلب» بازگو كرد فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت: بايد با من نزد او بيايى، هنگامى كه عبد المطلب وارد بر ابرهه شد، او سخت تحت تأثير قرار گرفت تا آنجا كه براى احترام او از جا برخاست و روى زمين نشست، سپس به مترجمش گفت: از او بپرس حاجت تو چيست؟
عبد المطلب گفت: حاجتم اين است كه دويست شتر را از من به غارت بردهاند دستور دهيد اموالم را بازگردانند.
ابرهه به مترجمش گفت: به او بگو: هنگامى كه تو را ديدم عظمتى از تو در دلم جاى گرفت، اما اين سخن را كه گفتى در نظرم كوچك شدى تو در باره دويست شترت سخن مىگوئى، اما در باره «كعبه» كه دين تو و اجداد توست و من براى ويرانيش آمدهام مطلقا سخنى نمىگوئى؟! عبد المطلب گفت: «من صاحب شترانم، و اين خانه صاحبى دارد كه از آن دفاع مىكند»- اين سخن، ابرهه را تكان داد و در فكر فرو رفت.
«عبد المطلب» به مكّه آمد، و به مردم اطلاع داد كه به كوههاى اطراف پناهنده شوند، و خودش با جمعى كنار خانه كعبه آمد تا دعا كند و يارى طلبد.
دست در حلقه خانه كعبه كرد و اشعار معروفش را خواند، از جمله:
«خداوندا! هر كس از خانه خود دفاع مىكند تو خانهات را حفظ كن!» «هرگز مباد روزى كه صليب آنها و قدرتشان بر نيروهاى تو غلبه كنند!» سپس عبد المطلب به يكى از درههاى اطراف مكه آمد و در آنجا با جمعى از قريش پناه گرفت، و به يكى از فرزندانش دستور داد بالاى كوه ابو قبيس برود ببيند چه خبر مىشود.
فرزندش بسرعت نزد پدر آمده و گفت: پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا (درياى احمر) به چشم مىخورد كه به سوى سرزمين ما مىآيد، عبد المطلب خرسند شد صدا زد: «اى جمعيت قريش! به منزلهاى خود بازگرديد كه نصرت الهى به سراغ شما آمد» اين از يكسو.
از سوى ديگر ابرهه سوار بر فيل معروفش كه «محمود» نام داشت با لشگر انبوهش براى درهم كوبيدن كعبه از كوههاى اطراف سرازير مكّه شد، ولى هر چه بر فيل خود فشار مىآورد پيش نمىرفت، اما هنگامى كه سر او را به سوى يمن باز مىگرداندند بسرعت حركت مىكرد، ابرهه از اين ماجرا سخت متعجب شد و در حيرت فرو رفت.
در اين هنگام پرندگانى از سوى دريا فرا رسيدند، همانند پرستوها و هر يك از آنها سه عدد سنگريزه با خود همراه داشت، يكى به منقار و دو تا در پنجهها، تقريبا به اندازه نخود، اين سنگريزهها را بر سر لشكريان ابرهه فرو ريختند، و به هر كدام از آنها اصابت مىكرد هلاك مىشد، و بعضى گفتهاند:
سنگريزهها به هر جاى بدن آنها مىافتاد سوراخ مىكرد و از طرف مقابل خارج مىشد.
خود «ابرهه» نيز مورد اصابت سنگ واقع شد و مجروح گشت، و او را به صنعاء (پايتخت) يمن بازگرداندند و در آنجا چشم از دنيا پوشيد.
بعضى گفته اند: اولين بار كه بيمارى حصبه و آبله در سرزمين عرب ديده شد آن سال بود.
و در همين سال مطابق مشهور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله تولد يافت، و جهان به نور وجودش روشن شد، و لذا جمعى معتقدند كه ميان اين دو رابطهاى وجود داشته.
به هر حال اهميت اين حادثه بزرگ بقدرى بود كه آن سال را «عام الفيل» (سال فيل) ناميدند و مبدأ تاريخ عرب شناخته شد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread596.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
با ابرهه گو كز پى تعجيل نيايد! در نخستين آيه اين سوره پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران [- لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند] چه كرد»؟ (ا لم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل).
(آيه 2)
سپس مىافزايد: «آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد»؟
(ا لم يجعل كيدهم فى تضليل).
آنها قصد داشتند خانه كعبه را خراب كنند، به اين اميد كه به كليساى يمن مركزيت بخشند، اما آنها نه تنها به مقصود خود نرسيدند، بلكه اين ماجرا بر عظمت مكه و خانه كعبه افزود.
منظور از «تضليل» (گمراه ساختن) اين است كه آنها هرگز به هدف خود نرسيدند.
(آيه 3)
سپس به شرح اين ماجرا پرداخته، مىفرمايد: «و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد» (و ارسل عليهم طيرا ابابيل).
(آيه 4)
«كه با سنگهاى كوچكى آنان را هدف قرار مىدادند» (ترميهم بحجارة من سجيل).
و اين سنگهاى كوچك بر هر كس فرود مىآمد او را از هم متلاشى مىساخت!
(آيه 5)
چنانكه در اين آيه مىفرمايد: «سر انجام آنها را همچون كاه خورد شده (و متلاشى) قرار داد»! (فجعلهم كعصف مأكول).
اين سوره هشدارى است به همه گردنكشان و مستكبران جهان، تا در برابر قدرت خداوند تا چه حد ناتوانند؟!
«پايان سوره فيل»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread596.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
سوره قريش [106]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 4 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت مكمل سوره «فيل» محسوب مىشود و آيات آن دليل روشنى بر اين مطلب است.
محتواى اين سوره بيان نعمت خداوند بر قريش و الطاف و محبتهاى او نسبت به آنهاست، تا حسّ شكرگزارى آنها تحريك شود و به عبادت پروردگار اين بيت عظيم كه تمام شرف و افتخارشان از آن است قيام كنند.
همان گونه كه در آغاز سوره «و الضّحى» گفتيم آن سوره و سوره «الم نشرح» در حقيقت يك سوره محسوب مىشود، همچنين سوره «فيل» و سوره «قريش» چرا كه پيوند مطالب آنها بقدرى است كه مىتواند دليل بر وحدت آن دو بوده باشد.
به همين دليل براى خواندن يك سوره كامل در هر ركعت از نماز اگر كسى سورههاى فوق را انتخاب كند بايد هر دو را با هم بخواند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود:
«كسى كه آن را بخواند به تعداد هر يك از كسانى كه در گرد خانه كعبه طواف كرده، يا در آنجا معتكف شده، ده حسنه به او مىدهند».
مسلما چنين فضيلتى از آن كسانى است كه در پيشگاه خداوندى كه پروردگار كعبه است سر تعظيم فرود آورده، او را عبادت كنند، و احترام اين خانه را پاسدارى كرده و پيامش را با گوش جان بشنوند و به كار بندند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
از آنجا كه در سوره قبل شرح نابودى اصحاب الفيل و لشكريان «ابرهه»- كه به قصد نابود كردن خانه كعبه آمده بودند- آمد، در اولين آيه اين سوره كه در واقع تكميلى است براى سوره «فيل» مىفرمايد: كيفر لشكر فيل سواران «به خاطر اين بود كه قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند» و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود (لايلاف قريش).
زيرا آنها و تمام اهل «مكّه» به خاطر مركزيت و امنيت اين سرزمين در آنجا سكنى گزيده بودند، بسيارى از مردم حجاز هر سال به آنجا مىآمدند، مراسم حج را به جا مىآوردند و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند و از بركات مختلف اين سرزمين استفاده مىنمودند.
همه اينها در سايه امنيت ويژه آن بود، اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او اين امنيت خدشهدار مىشد يا خانه كعبه ويران مىگشت ديگر كسى با اين سرزمين الفتى پيدا نمىكرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 2)
در اين آيه مىافزايد: «الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه» و به خاطر اين الفت به آن بازگردند! (ايلافهم رحلة الشتاء و الصيف).
ممكن است منظور الفت بخشيدن قريش به اين سرزمين مقدس باشد كه آنها در طول سفر تابستانه و زمستانه خود عشق و علاقه به اين كانون مقدس را از دل نبرند، و به خاطر امنيتش به سوى آن باز گردند، نكند تحت تأثير مزاياى زندگى سرزمين يمن و شام واقع شوند و «مكّه» را خالى كنند.
و يا اين كه منظور ايجاد الفت ميان قريش و ساير مردم در طول اين دو سفر بزرگ است، چرا كه بعد از داستان ابرهه مردم با ديده ديگرى به آنها مىنگريستند، و براى كاروان قريش احترام و اهميت و امنيت قائل بودند.
مىدانيم زمين «مكّه» باغ و زراعتى نداشت، دامدارى آن نيز محدود بود، بيشترين درآمد آن از طريق همين كاروانهاى تجارى تأمين مىشد، در فصل زمستان به سوى جنوب يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود روى مىآوردند، و در فصل تابستان به سوى شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت، و اتفاقا هم سرزمين يمن و هم سرزمين شام از كانونهاى مهم تجارت در آن روز بودند، و مكّه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مىشد.
البته قريش با كارهاى خلافى كه انجام مىدادند مستحق اين همه لطف و محبت الهى نبودند، اما چون مقدر بود از ميان آن قبيله، و از آن سرزمين مقدس، اسلام و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله طلوع كند، خداوند اين لطف را در حق آنها انجام داد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
-
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 3)
در اين آيه چنين نتيجه مىگيرد كه قريش با اين همه نعمت الهى كه به بركت كعبه پيدا كردهاند «پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند» نه بتها راليعبدوا رب هذا البيت).
(آيه 4)
«همان كس كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت» (الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف).
از يكسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود، و جلب منفعت نمود، و از سوى ديگر ناامنى را از آنها دور كرد و دفع ضرر فرمود، و اينها همه با شكست لشكر «ابرهه» فراهم گشت، و در حقيقت استجابت دعاى ابراهيم بنيانگذار كعبه بود، ولى آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند، و اين خانه مقدس را به بتخانهاى تبديل كردند، و عبادت بتان را بر پرستش خداى خانه مقدم داشتند، و سر انجام ثمره شوم اين همه ناسپاسى را ديدند.
«پايان سوره قريش»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
-
صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
[golrooz] صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَرَءَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ(1)
آيا كسي را كه [روز] جزا را دروغ مي خواند ديدي(1)
فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ(2)
اين همان كس است كه يتيم را بسختي مي راند(2)
وَلَا يَحُضُّ عَلَيٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(3)
و به خوراك دادن بينوا ترغيب نمي كند(3)
فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ(4)
پس واي بر نمازگزاراني(4)
الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ(5)
كه از نمازشان غافلند(5)
الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ(6)
آنان كه ريا مي كنند(6)
وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(7)
و از [دادن] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه] خودداري مي ورزند(7)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّآ أَعْطَيْنَٰكَ الْكَوْثَرَ(1)
ما تو را [چشمه] كوثر داديم(1)
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ(2)
پس براي پروردگارت نماز گزار و قرباني كن(2)
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ(3)
دشمنت خود بي تبار خواهد بود(3)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ يَٰٓأَيُّهَا الْكَٰفِرُونَ(1)
بگو اي كافران(1)
لَآ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(2)
آنچه مي پرستيد نمي پرستم(2)
وَلَآ أَنتُمْ عَٰبِدُونَ مَآ أَعْبُدُ(3)
و آنچه مي پرستم شما نمي پرستيد(3)
وَلَآ أَنَا۠ عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ(4)
و نه آنچه پرستيديد من مي پرستم(4)
وَلَآ أَنتُمْ عَٰبِدُونَ مَآ أَعْبُدُ(5)
و نه آنچه مي پرستم شما مي پرستيد(5)
لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ(6)
دين شما براي خودتان و دين من براي خودم(6)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ(1)
چون ياري خدا و پيروزي فرا رسد(1)
وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا(2)
و ببيني كه مردم دسته دسته در دين خدا درآيند(2)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًۢا(3)
پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه كه وي همواره توبه پذير است(3)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
سوره ماعون [107]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 7 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
در اين سوره صفات و اعمال منكران قيامت در پنج مرحله بيان شده، كه آنها به خاطر تكذيب اين روز بزرگ چگونه از «انفاق» در راه خدا، كمك به «يتيمان» و «مسكينان» سرباز مىزنند، و چگونه در مورد «نماز» مسامحه كار و ريا كارند، و از كمك به «نيازمندان» روى گردانند؟
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است كه:
«هر كس اين سوره را در نمازهاى فريضه و نافلهاش بخواند خداوند نماز و روزه او را قبول مىكند، و او را در برابر كارهائى كه در زندگى دنيا از او سر زده است مورد محاسبه قرار نمىدهد».
در شأن نزول اين سوره بعضى گفتهاند: در باره «ابو سفيان» نازل شده كه هر روز دو شتر بزرگ نحر مىكرد، و خود و يارانش از آن استفاده مىنمودند اما روزى يتيمى آمد و تقاضاى چيزى كرد او با عصايش بر او زد و او را دور كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread598.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اثرات شوم انكار معاد: در اين سوره نخست پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب قرار داده، و اثرات شوم انكار روز جزا را در اعمال منكران بازگو مىكند، مىفرمايد: «آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مىكند ديدى»؟! (ا رايت الذى يكذب بالدين).
منظور از «دين» در اينجا «جزا» يا «روز جزا» ست، و انكار روز جزا و دادگاه بزرگ آن، بازتاب وسيعى در اعمال انسان دارد كه در اين سوره به پنج قسمت از آن اشاره شده است.
(آيه 2)
سپس بىآنكه در انتظار پاسخ اين سؤال بماند مىافزايد: «او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مىراند»! (فذلك الذى يدع اليتيم).
(آيه 3)
«و (ديگران را) به اطعام مسكين و مستمند تشويق نمىكند» (و لا يحض على طعام المسكين).
(آيه 4)
در سومين وصف اين گروه، مىفرمايد: «پس واى بر نمازگزارانى كه ...» (فويل للمصلين).
(آيه 5)
«در نماز خود سهلانگارى مىكنند» (الذين هم عن صلاتهم ساهون).
نه ارزشى براى آن قائلند، و نه به اوقاتش اهميتى مىدهند، و نه اركان و شرائط و آدابش را رعايت مىكنند.
(آيه 6)
در چهارمين مرحله به يكى ديگر از بدترين اعمال آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «همان كسانى كه ريا مىكنند» (الذين هم يراؤن).
جامعه اى كه به رياكارى عادت كند، نه فقط از خدا و اخلاق حسنه و ملكات فاضله دور مىشود، بلكه تمام برنامه هاى اجتماعى او از محتوا تهى مىگردد، و در يك مشت ظواهر فاقد معنى خلاصه مىشود، و چه دردناك است سرنوشت چنين انسان، و چنين جامعه اى!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread598.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
(آيه 7)
و در آخرين مرحله مىافزايد: «و ديگران را از ضروريات زندگى منع مىكنند» (و يمنعون الماعون).
مسلما يكى از سر چشمههاى تظاهر و رياكارى عدم ايمان به روز قيامت، و عدم توجه به پاداشهاى الهى است، و گر نه چگونه ممكن است انسان پاداشهاى الهى را رها كند و رو به سوى خلق و خوشايند آنها آورد؟
«ماعون» از ماده «معن» به معنى چيز كم است، و منظور از آن در اينجا اشياء جزئى است كه مردم مخصوصا همسايهها از يكديگر به عنوان عاريه يا تملك مىگيرند، مانند مقدارى نمك، آتش (كبريت) ظروف و مانند اينها.
بديهى است كسى كه از دادن چنين اشيائى به ديگرى خوددارى مىكند آدم بسيار پست و بىايمانى است، يعنى آنها به قدرى بخيلند كه حتى از دادن اين اشياء كوچك مضايقه دارند.
پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه وسائل ضرورى و كوچك را از همسايهاش دريغ دارد خداوند او را از خير خود، در قيامت منع مىكند، و او را به حال خود وا مىگذارد، و هر كس خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالى دارد؟»
«پايان سوره ماعون»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread598.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
سوره كوثر [108]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 3 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
در شأن نزول اين سوره مىخوانيم: «عاص بن وائل» كه از سران مشركان بود، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات كرد، و مدتى با حضرت گفتگو نمود، گروهى از سران قريش در مسجد نشسته بودند و اين منظره را از دور مشاهده كردند، هنگامى كه «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با كه صحبت مىكردى؟ گفت: با اين مرد «ابتر»!
توضيح اين كه: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دو فرزند پسر از بانوى اسلام خديجه داشت:
يكى «قاسم» و ديگرى «طاهر» كه او را «عبد اللّه» نيز مىناميدند، و اين هر دو در مكّه از دنيا رفتند، و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فاقد فرزند پسر شد، اين موضوع زبان بدخواهان قريش را گشود، و كلمه «ابتر» (يعنى بلا عقب) را براى حضرتش انتخاب كردند فكر مىكردند با رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله برنامههاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد و خوشحال بودند.
قرآن مجيد نازل شد و به طرز اعجاز آميزى در اين سوره به آنها پاسخ گفت، و خبر داد كه دشمنان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتى كه در اين سوره داده شده از يكسو ضربهاى بود بر اميدهاى دشمنان اسلام، و از سوى ديگر تسلّى خاطرى بود به رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله كه بعد از شنيدن اين لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاكش غمگين و مكدّر شده بود.
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است:
«هر كس آن را تلاوت كند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سيراب خواهد كرد و به عدد هر قربانى كه بندگان خدا در روز عيد (قربان) قربانى مىكنند، و همچنين قربانىهائى كه اهل كتاب و مشركان دارند، به عدد هر يك از آنان اجرى به او مىدهد».
نام اين سوره (كوثر) از اولين آيه آن گرفته شده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread599.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
ما به تو خير فراوان داديم! روى سخن در تمام اين سوره به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله است- مانند سوره و الضحى و سوره الم نشرح- و يكى از اهداف مهم هر سه سوره تسلّى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناك و زخم زبانهاى مكرر دشمنان است.
نخست مىفرمايد: «ما به تو كوثر [- خير و بركت فراوان] عطا كرديم» (انا اعطيناك الكوثر).
«كوثر» در اين كه منظور از «كوثر» در اينجا چيست؟ در روايتى آمده است كه وقتى اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده؟
گفت: نهرى است در بهشت، سفيدتر از شير، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبّههايى از درّ و ياقوت است».
بعضى آن را به نبوت تفسير كرده، و بعضى ديگر به قرآن، و بعضى به كثرت اصحاب و ياران، و بعضى به كثرت فرزندان و ذرّيّه كه همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا عليها السّلام به وجود آمدند.
بعضى نيز آن را به «شفاعت» تفسير كردهاند.
ولى ظاهر اين است كه «كوثر» مفهوم وسيع و گستردهاى دارد كه هر يك از آنچه در بالا گفته شد يكى از مصداقهاى روشن آن است، و مصداقهاى بسيار ديگرى نيز دارد كه ممكن است به عنوان تفسير مصداقى براى آيه ذكر شود.
فراموش نبايد كرد اين سخن را خداوند زمانى به پيامبرش مىگويد كه آثار اين خير كثير هنوز ظاهر نشده بود، اين خبرى بود از آينده نزديك و آيندههاى دور، خبرى بود اعجازآميز و بيانگر حقانيت دعوت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله.
(آيه 2)
اين نعمت عظيم و خير فراوان شكرانه عظيم لازم دارد، هر چند شكر مخلوق هرگز حق نعمت خالق را ادا نمىكند، بلكه توفيق شكرگزارى خود نعمت ديگرى است از ناحيه او لذا مىفرمايد: اكنون كه چنين است «پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن» (فصل لربك و انحر).
آرى! بخشنده نعمت اوست بنابر اين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد.
اين در برابر اعمال مشركان است كه براى بتها سجده و قربانى مىكردند، در حالى كه نعمتهاى خود را از خدا مىدانستند!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread599.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
(آيه 3)
و در آخرين آيه اين سوره با توجه به نسبتى كه سران شرك به آن حضرت مىدادند، مىفرمايد: «و (بدان) دشمن تو قطعا بريده نسل و بىعقب است» (ان شانئك هو الابتر).
تعبير به «شانئك» بيانگر اين واقعيت است كه آنها در دشمنى خود حتى كمترين ادب را نيز رعايت نمىكردند، يعنى عداوتشان آميخته با قساوت و رذالت بود.
حضرت فاطمه عليها السّلام و «كوثر»!
گفتيم «كوثر» يك معنى جامع و وسيع دارد، و آن «خير و بركت فراوان» است، ولى بسيارى از بزرگان علماى شيعه يكى از روشنترين مصداقهاى آن را وجود مبارك «فاطمه زهرا» عليها السّلام دانستهاند، چرا كه شأن نزول آيه مىگويد: آنها پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را متهم مىكردند كه بلا عقب است، قرآن ضمن نفى سخن آنها مىگويد: «ما به تو كوثر داديم».
از اين تعبير استنباط مىشود كه اين «خير كثير» همان فاطمه زهرا عليها السّلام است، زيرا نسل و ذريه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به وسيله همين دختر گرامى در جهان انتشار يافت نسلى كه نه تنها فرزندان جسمانى پيغمبر بودند، بلكه آيين او و تمام ارزشهاى اسلام را حفظ كردند، و به آيندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بيت عليهم السّلام كه آنها حساب مخصوص به خود دارند.
در اينجا به بحث جالبى از «فخر رازى» برخورد مىكنيم كه در ضمن تفسيرهاى مختلف كوثر مىگويد:
قول سوم اين است كه اين سوره به عنوان رد بر كسانى نازل شده كه عدم وجود اولاد را بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خرده مىگرفتند، بنابر اين معنى سوره اين است كه خداوند به او نسلى مىدهد كه در طول زمان باقى مىماند، ببين چه اندازه از اهل بيت را شهيد كردند، در عين حال جهان مملوّ از آنهاست، اين در حالى است كه از بنى اميه (كه دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذكرى در دنيا باقى نماند، سپس بنگر و ببين چقدر از علماى بزرگ در ميان آنهاست. مانند باقر و صادق و رضا و نفس زكيه.
هزاران هزار از فرزندان فاطمه عليها السّلام در سراسر جهان پخش شدند، در ميان آنها نويسندگان و فقها و محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظيم بودند كه با ايثار و فداكارى در حفظ آيين اسلام كوشيدند.
«پايان سوره كوثر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread599.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
سوره كافرون [109]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 6 آيه است.
محتواى سوره:
لحن سوره نشان مىدهد در زمانى نازل شده كه مسلمانان در اقليت بودند و كفار در اكثريت، و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از ناحيه آنها سخت در فشار بود، و اصرار داشتند او را به سازش با شرك بكشانند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دست ردّ بر سينه همه آنها مىزند، و آنها را بكلى مأيوس مىكند، بدون آن كه بخواهد با آنها درگير شود.
اين سرمشقى است براى همه مسلمانان كه در هيچ شرائطى در اساس دين و اسلام با دشمنان سازش نكنند، و هر وقت چنين تمنائى از ناحيه آنها صورت گيرد آنها را كاملا مأيوس كنند، مخصوصا در اين سوره دو بار اين معنى تأكيد شده كه «من معبودهاى شما را نمىپرستم» و اين تأكيد براى مأيوس ساختن آنها است، همچنين دوباره تأكيد شده كه «شما هرگز معبود من، خداى يگانه را نمىپرستيد» و اين دليلى است بر لجاجت آنها، و سر انجامش اين است كه «من و آيين توحيديم، و شما و آيين پوسيده شرك آلودتان»!
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود:
«كسى كه سوره «قل يا ايّها الكافرون» را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده، و شياطين طغيانگر از او دور مىشوند، و از شرك پاك مىگردد، و از فزع بزرگ (روز قيامت) در امان خواهد بود».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «پدرم مىگفت: «قل يا ايها الكافرون»
ربع قرآن است، و هنگامى كه از آن فراغت مىيافت مىفرمود: من تنها خدا را عبادت مىكنم من تنها خدا را عبادت مىكنم».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread600.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول سوره:
در روايات آمده است كه: «اين سوره در باره گروهى از سران مشركان قريش نازل شده، مانند «وليد بن مغيره» و «عاص بن وائل» و «حارث بن قيس» و ... گفتند: اى محمّد! تو بيا از آيين ما پيروى كن، ما نيز از آيين تو پيروى مىكنيم، و تو را در تمام امتيازات خود شريك مىسازيم، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن! و سال ديگر ما خداى تو را عبادت مىكنيم.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پناه بر خدا كه من چيزى را همتاى او قرار دهم! گفتند: لا اقل بعضى از خدايان ما را لمس كن و از آنها تبرك بجوى ما تصديق تو مىكنيم و خداى تو را مىپرستيم! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم.
در اين هنگام سوره «قل يا ايّها الكافرون» نازل شد، و رسول اللّه به مسجد الحرام آمد، در حالى كه جمعى از سران قريش در آنجا جمع بودند بالاى سر آنها ايستاد، و اين سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پيام اين سوره را شنيدند كاملا مأيوس شدند، و حضرت و يارانش را آزار دادند».
(آيه 1)
هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم! آيات اين سوره پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «بگو: اى كافران»! (قل يا ايها الكافرون).
(آيه 2)
«آنچه را شما مىپرستيد من نمىپرستم» (لا اعبد ما تعبدون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread600.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
(آيه 3)
«و نه شما آنچه را من مىپرستم مىپرستيد» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
به اين ترتيب جدائى كامل خط خود را از آنها مشخص مىكند، و با صراحت مىگويد: من هرگز بت پرستى نخواهم كرد، و شما نيز با اين لجاجت كه داريد و با تقليد كوركورانه از نياكان كه روى آن اصرار مىورزيد و با منافع نامشروع سرشارى كه از بتپرستان عائد شما مىشود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرك نيستند.
(آيه 4)
بار ديگر براى مأيوس كردن كامل بتپرستان از هرگونه سازش بر سر توحيد و بتپرستى مىافزايد: «و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كردهايد مىپرستم» (و لا انا عابد ما عبدتم).
(آيه 5)
«و نه شما آنچه را كه من مىپرستم پرستش مىكنيد» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
تكرار نفى عبادت بتها از ناحيه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و نفى عبادت خدا از ناحيه مشركان، براى تأكيد و مأيوس كردن كامل مشركان، و جدا نمودن مسير آنها از اسلام است، و اثبات عدم سازش ميان توحيد و شرك مىباشد و اين در حديثى از امام صادق عليه السّلام نيز وارد شده.
(آيه 6)
حال كه چنين است «آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم» (لكم دينكم و لى دين).
يعنى آيين شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نكبتبار آن را خواهيد ديد.
«پايان سوره كافرون»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread600.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
سوره نصر [110]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 3 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره بعد از هجرت نازل شده است، و در آن بشارت و نويد از پيروزى عظيمى مىدهد كه به دنبال آن مردم گروه گروه وارد دين خدا مىشوند، و لذا به شكرانه اين نعمت بزرگ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را دعوت به «تسبيح» و «حمد» الهى و «استغفار» مىكند.
گرچه در اسلام فتوحات زيادى رخ داد، ولى فتحى با مشخصات فوق جز «فتح مكه» نبود، بخصوص اين كه طبق بعضى از روايات، اعراب معتقد بودند اگر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مكّه را فتح كند و بر آن مسلّط گردد اين دليل بر حقانيت اوست.
بعضى گفتهاند: اين سوره بعد از «صلح حديبيه» در سال ششم هجرت، و دو سال قبل از «فتح مكه» نازل گرديد.
يكى از نامهاى اين سوره سوره «توديع» (خداحافظى) است چرا كه در آن بطور ضمنى از رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خبر مىدهد.
در حديثى آمده است هنگامى كه اين سوره نازل شد و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن را بر ياران خود تلاوت كرد همگى خوشحال و خوشدل شدند، ولى «عباس» عموى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه آن را شنيد گريه كرد، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى عمو چرا گريه مىكنى؟
عرض كرد: گمان مىكنم خبر رحلت شما در اين سوره داده شدهاى رسول خدا! پيامبر فرمود: مطلب همانگونه است كه تو مىگوئى.
در باره فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است:
«كسى كه آن را تلاوت كند همانند اين است كه همراه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در فتح مكّه بوده است».
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه سوره (اذا جاء نصر الله و الفتح) را در نماز نافله يا فريضه بخواند خداوند او را بر تمام دشمنانش پيروز مىكند و در قيامت در حالى وارد محشر مىشود كه نامهاى با اوست كه سخن مىگويد، خداوند آن را از درون قبرش همراه او بيرون فرستاده، و آن امان نامهاى است از آتش جهنم ...».
ناگفته پيداست اين همه افتخار و فضيلت از آن كسى است كه با خواندن اين سوره در خط رسول اللّه قرار گيرد، و به آيين و سنت او عمل كند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread601.html
-
پاسخ : صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
هنگامى كه پيروزى نهائى فرا رسد ...! در نخستين آيه اين سوره مىفرمايد: «هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد» (اذا جاء نصر الله و الفتح).
(آيه 2)
«و ببينى مردم گروه گروه وارد دين خدا مىشوند» (و رأيت الناس يدخلون فى دين الله افواجا).
درست است كه براى غلبه بر دشمن بايد تأمين قوا و تهيه نيرو كرد، ولى يك انسان موحّد، نصرت را تنها از ناحيه خدا مىداند و به همين دليل به هنگام پيروزى مغرور نمىشود، بلكه در مقام شكر و سپاس الهى در مىآيد.
(آيه 3)
از اين رو در اين آيه مىفرمايد: «پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ و اين پيروزى و نصرت الهى) پروردگارت را تسبيح و حمد كن، و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است» (فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا).
در اين سوره نخست از نصرت الهى، و سپس فتح و پيروزى، و بعد نفوذ و گسترش اسلام، و ورود مردم دسته دسته در دين خدا سخن به ميان آمده، و اين هر سه علت و معلول يكديگرند، تا نصرت و يارى الهى نباشد فتح و پيروزى نيست، و تا فتح و پيروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمىشوند، و البته به دنبال اين سه مرحله مرحله چهارم يعنى مرحله شكر و حمد و ستايش خدا فرا مىرسد.
«تسبيح» به معنى منزه شمردن خداوند از هرگونه عيب و نقص است، و «حمد» براى توصيف او به صفات كماليه و «استغفار» در برابر نقصانها و تقصيرهاى بندگان است.
اين فتح عظيم سبب شد كه افراد گمان نكنند خداوند يارانش را تنها مىگذارد (پاكى از اين نقص) و نيز بدانند كه خداوند بر انجام وعدههايش توانا است (موصوف بودن به اين كمال) و نيز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف كنند.
فتح مكه بزرگترين پيروزى اسلام:
فتح مكه فصل جديدى در تاريخ اسلام گشود، و مقاومتهاى دشمن را بعد از حدود بيست سال درهم شكست، در حقيقت با فتح مكه بساط شرك و بت پرستى از جزيره عربستان برچيده شد، و اسلام آماده براى جهش به كشورهاى ديگر جهان گشت.
«پايان سوره نصر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread601.html
-
صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
[golrooz] صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَبَّتْ يَدَآ أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ(1)
بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد(1)
مَآ أَغْنَيٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ(2)
دارايي او و آنچه اندوخت سودش نكرد(2)
سَيَصْلَيٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ(3)
بزودي در آتشي پرزبانه درآيد(3)
وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ(4)
و زنش آن هيمه كش [آتش فروز](4)
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍۭ(5)
بر گردنش طنابي از ليف خرماست(5)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)
بگو اوست خداي يگانه(1)
اللَّهُ الصَّمَدُ(2)
خداي صمد [ثابت متعالي](2)
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ(3)
[كسي را] نزاده و زاده نشده است(3)
وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌۢ(4)
و هيچ كس او را همتا نيست(4)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ(1)
بگو پناه مي برم به پروردگار سپيده دم(1)
مِن شَرِّ مَا خَلَقَ(2)
از شر آنچه آفريده(2)
وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ(3)
و از شر تاريكي چون فراگيرد(3)
وَمِن شَرِّ النَّفَّٰثَٰتِ فِي الْعُقَدِ(4)
و از شر دمندگان افسون در گره ها(4)
وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ(5)
و از شر [هر] حسود آنگاه كه حسد ورزد(5)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(1)
بگو پناه ميبرم به پروردگار مردم(1)
مَلِكِ النَّاسِ(2)
پادشاه مردم(2)
إِلَٰهِ النَّاسِ(3)
معبود مردم(3)
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(4)
از شر وسوسهگر نهاني(4)
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ(5)
آن كس كه در سينه هاي مردم وسوسه ميكند(5)
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ(6)
چه از جن و [چه از] انس(6)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
سوره مسد [111]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى پنج آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره كه تقريبا در اوائل دعوت آشكار پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده تنها سورهاى است كه در آن حمله شديدى با ذكر نام نسبت به يكى از دشمنان اسلام و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در آن عصر و زمان- يعنى ابو لهب- شده است، و محتواى آن نشان مىدهد كه او عداوت خاصى نسبت به پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله داشت، او و همسرش از هيچ گونه كار شكنى و بد زبانى مضايقه نداشتند.
قرآن با صراحت مىگويد: هر دو اهل دوزخند و اين معنى به واقعيت پيوست، سر انجام هر دو بىايمان از دنيا رفتند و اين يك پيشگوئى صريح قرآن است.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه فرمود: «كسى كه آن سوره را تلاوت كند من اميدوارم خداوند او و ابو لهب را در خانه واحدى جمع نكند» يعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى كه ابو لهب اهل دوزخ است.
ناگفته پيداست اين فضيلت از آن كسى است كه با خواندن اين سوره خط خود را از خط ابو لهب جدا كند، نه كسانى كه با زبان مىخوانند ولى ابو لهبوار عمل مىكنند.
شأن نزول سوره:
از «ابن عباس» نقل شده هنگامى كه آيه «و انذر عشيرتك الاقربين» «1» نازل شد و پيغمبر مأموريت يافت فاميل نزديك خود را انذار كند و به اسلام دعوت نمايد (دعوت خود را علنى سازد) پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بر فراز كوه صفا آمد و فرياد زد: «يا صباحاه»! (اين جمله را عرب زمانى مىگفت كه مورد هجوم غافلگيرانه دشمن قرار مىگرفت، براى اين كه همه را با خبر سازند و به مقابله برخيزند) هنگامى كه مردم مكّه اين صدا را شنيدند گفتند: كيست كه فرياد مىكشد؟
گفته شد: «محمّد» است، جمعيت به سراغ حضرتش رفتند.
فرمود: به من بگوئيد اگر به شما خبر دهم كه سواران دشمن از كنار اين كوه به شما حملهور مىشوند، آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟
در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغى نشنيدهايم.
فرمود: «انّى نذير لكم بين يدى عذاب شديد من شما را در برابر عذاب شديد الهى انذار مىكنم» (شما را به توحيد و ترك بتها دعوت مىنمايم).
هنگامى كه ابو لهب اين سخن را شنيد گفت: «زيان و مرگ بر تو باد! آيا تو فقط براى همين سخن ما را جمع كردى»؟! در اين هنگام بود كه اين سوره نازل شد.
بعضى در اينجا افزودهاند: هنگامى كه همسر ابو لهب (امّ جميل) با خبر شد كه اين سوره در باره او و همسرش نازل شده، به سراغ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمد در حالى كه آن حضرت را نمىديد، سنگى در دست داشت و گفت: من شنيدهام «محمّد» مرا هجو كرده، به خدا سوگند اگر او را بيابم با همين سنگ بر دهانش مىزنم! من خودم نيز شاعرم! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پيغمبر و اسلام بيان كرد.
خطر ابو لهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به اين نبود، و اگر مىبينيم قرآن لبه تيز حمله را متوجه آنها كرده و با صراحت از آنها نكوهش مىكند دلائلى بيش از اين دارد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد.
__________________________________________________
(1) سوره شعراء (26) آيه 214.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread602.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
بريده باد دست ابو لهب! همان گونه كه در شأن نزول سوره گفتيم اين سوره در حقيقت پاسخى است به سخنان زشت «ابو لهب» عموى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و فرزند عبد المطلب كه از دشمنان سرسخت اسلام بود.
قرآن مجيد در پاسخ اين مرد بد زبان مىفرمايد: «بريده باد هر دو دست ابو لهب» و مرگ بر او باد (تبت يدا ابى لهب و تب).
در روايتى آمده است كه شخصى به نام «طارق محاربى» مىگويد: من در بازار «ذى المجاز» بودم (ذى المجاز نزديك عرفات در فاصله كمى از مكّه است) ناگهان جوانى را ديدم كه صدا مىزند: «اى مردم! بگوئيد: لا اله الا اللّه تا رستگار شويد»، و مردى را پشت سر او ديدم كه با سنگ به پشت پاى او مىزند به گونهاى كه خون از پاهايش جارى بود، و فرياد مىزد، «اى مردم! اين دروغگوست، او را تصديق نكنيد»! من سؤال كردم اين جوان كيست؟
گفتند: «محمّد» است كه گمان مىكند پيامبر مىباشد، و اين پيرمرد عمويش ابو لهب است كه او را دروغگو مىداند ...
در خبر ديگرى مىخوانيم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مكّه وارد آن شهر مىشدند به سراغ ابو لهب مىرفتند، به خاطر خويشاونديش نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سن و سال بالاى او، و از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله تحقيق مىنمودند، او مىگفت:
محمّد مرد ساحرى است، آنها نيز بىآنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را ملاقات كنند باز مىگشتند، در اين هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مكّه باز نمىگرديم تا او را ببينيم، ابو لهب گفت: ما پيوسته مشغول مداواى جنون او هستيم! مرگ بر او باد! از اين روايات به خوبى استفاده مىشود كه او در بسيارى از مواقع همچون سايه به دنبال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بود، و از هيچ كارشكنى فروگذار نمىكرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبيرات ركيك و زننده مىكرد، و شايد از اين نظر سر آمد تمام دشمنان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله محسوب مىشد، و به همين جهت آيات مورد بحث با اين صراحت و خشونت، او و همسرش امّ جليل را به باد انتقاد مىگيرد.
(آيه 2)
سپس مىافزايد: «هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد» و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت (ما اغنى عنه ماله و ما كسب).
از اين تعبير استفاده مىشود كه او مرد ثروتمند مغرورى بود كه بر اموال و ثروت خود در كوششهاى ضد اسلاميش تكيه مىكرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread602.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
(آيه 3)
در اين آيه مىافزايد: «و به زودى وارد آتشى شعلهور و پر لهيب مىشود» (سيصلى نارا ذات لهب).
اگر نام او «ابو لهب» بود، آتش عذاب او نيز «ابو لهب» است و شعلههاى عظيم دارد.
نه تنها «ابو لهب» كه هيچ يك از كافران و بدكاران، اموال و ثروت و موقعيت اجتماعيشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمىبخشد، چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «قيامت روزى است كه نه اموال و نه فرزندان، هيچ كدام سودى به حال انسان ندارد، مگر آن كس كه با قلب سالم (روحى با ايمان و با تقوا) در محضر پروردگار حاضر شود» (شعرا/ 88 و 89).
در روايات آمده است كه بعد از جنگ «بدر» و شكست سختى كه نصيب مشركان قريش شد، ابو لهب كه شخصا در ميدان جنگ شركت نكرده بود پس از بازگشت ابو سفيان ماجرا را از او پرسيد.
ابو سفيان چگونگى شكست و در هم كوبيده شدن لشكر قريش را براى او شرح داد، سپس افزود: به خدا سوگند ما در اين جنگ سوارانى را ديديم در ميان آسمان و زمين كه به يارى محمّد آمده بودند! در اينجا «ابو رافع» يكى از غلامان «عباس» مىگويد: من در آنجا نشسته بودم، دستم را بلند كردم و گفتم: آنها فرشتگان آسمان بودند.
ابو لهب سخت برآشفت و از سوز دل خود پيوسته مرا كتك مىزد، در اينجا همسر عباس «ام الفضل» حاضر بود چوبى برداشت و محكم بر سر ابو لهب كوبيد، و گفت: اين مرد ضعيف را تنها گير آوردهاى سر ابو لهب شكست و خون جارى شد، و بعد از هفت روز بدنش عفونت كرد و دانههايى همچون «طاعون» بر پوست تنش ظاهر شد، و با همان بيمارى از دنيا رفت.
عفونت بدن او به حدى بود كه جمعيت جرأت نمىكردند نزديك او شوند، او را به بيرون مكّه بردند، و از دور آب بر او ريختند، و سپس سنگ بر او پرتاب كردند تا بدنش زير سنگ و خاك پنهان شد!
(آيه 4)
در اين آيه به وضع همسرش «ام جميل» پرداخته، مىفرمايد:
«و (نيز) همسرش، در حالى كه هيزمكش (دوزخ) است» (و امرأته حمالة الحطب).
(آيه 5)
«و در گردنش طنابى است از ليف خرما»! (فى جيدها حبل من مسد).
در اين كه همسر ابو لهب كه خواهر «ابو سفيان» و عمه «معاويه» بود و در عداوتها و كارشكنيهاى شوهرش بر ضد اسلام شركت داشت حرفى نيست، اما در اين كه قرآن چرا او را «حمالة الحطب» (زنى كه هيزم بر دوش مىكشد) توصيف كرده، بعضى گفتهاند: اين به خاطر آن است كه بوتههاى خار را بر دوش مىكشيد، و بر سر راه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىريخت تا پاهاى مباركش آزرده شود.
«پايان سوره مسد»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread602.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
سوره اخلاص [112]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 4 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره از توحيد پروردگار، و يگانگى او سخن مىگويد، و در چهار آيه كوتاه چنان توصيفى از يگانگى خداوند كرده كه نياز به اضافه ندارد.
در شأن نزول اين سوره از امام صادق عليه السّلام چنين نقل شده: «يهود از رسول اللّه تقاضا كردند خداوند را براى آنها توصيف كند، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سه روز سكوت كرد و پاسخى نگفت، تا اين سوره نازل شد و پاسخ آنها را بيان كرد».
در فضيلت تلاوت اين سوره روايات زيادى در منابع معروف اسلامى آمده است كه حاكى از عظمت فوق العاده آن مىباشد از جمله:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه فرمود: «آيا كسى از شما عاجز است از اين كه يك سوم قرآن را در يك شب بخواند»؟! يكى از حاضران عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى توانائى بر اين كار دارد؟
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «سوره قل هو اللّه را بخوانيد».
و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر جنازه «سعد بن معاذ» نماز گزارد فرمود: هفتاد هزار ملك كه در ميان آنها «جبرئيل» نيز بود بر جنازه او نماز گزاردند! من از جبرئيل پرسيدم او به خاطر كدام عمل مستحق نماز گزاردن شما شد؟
گفت: به خاطر تلاوت «قل هو اللّه احد» در حال نشستن، و ايستادن، و سوار شدن، و پياده روى و رفت و آمد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
او يكتا و بىهمتاست: نخستين آيه از اين سوره در پاسخ سؤالات مكررى كه از ناحيه اقوام يا افراد مختلف در زمينه اوصاف پروردگار شده بود، مىفرمايد: «بگو: خداوند يكتا و يگانه است» (قل هو الله احد). ذات منفردى است كه نظير و شبيهى براى او نيست.
آغاز جمله با ضمير «هو»- كه ضمير مفرد غائب است و از مفهوم مبهمى حكايت مىكند- در واقع رمز و اشارهاى به اين واقعيت است كه ذات مقدس او در نهايت خفاء است، و از دسترس افكار محدود انسانها بيرون، هر چند آثار او آن چنان جهان را پر كرده كه از همه چيز ظاهرتر و آشكارتر است، چنانكه در آيه 53 سوره فصلت مىخوانيم: «به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهيم تا برايشان آشكار گردد كه او حق است».
سپس از اين حقيقت ناشناخته پرده بر مىدارد و مىگويد: «او خداوند يگانه و يكتاست».
در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «در شب جنگ بدر «خضر» را در خواب ديدم، از او خواستم چيزى به من ياد دهد كه به كمك آن بر دشمنان پيروز شوم گفت: بگو: يا هو، يا من لا هو الّا هو هنگامى كه صبح شد جريان را خدمت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عرض كردم.
فرمود: «اى على عليه السّلام اسم اعظم به تو تعليم شده، سپس اين جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود».
«عمار ياسر» هنگامى كه شنيد حضرت على عليه السّلام اين ذكر را روز صفين به هنگام پيكار مىخواند، عرض كرد: اين كنايات چيست؟
فرمود: «اسم اعظم خدا و ستون توحيد است»!
«اللّه» اسم خاص براى خداوند است كه در همين يك كلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده و اين نام جز بر خدا اطلاق نمىشود، در حالى كه نامهاى ديگر خداوند معمولا اشاره به يكى از صفات جمال و جلال او است مانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غير او نيز اطلاق مىشود.
اين نام مقدس قريب «هزار بار» در قرآن مجيد تكرار شده، و هيچ اسمى از اسماء مقدس او اين اندازه در قرآن نيامده است، نامى است كه قلب را روشن مىكند، به انسان نيرو و آرامش مىبخشد، و او را در جهانى از نور و صفا مستغرق مىسازد.
«احد» يعنى خداوند احد و واحد است و يگانه و يكتاست نه به معنى واحد عددى، يا نوعى و جنسى، بلكه به معنى وحدت ذاتى، و به عبارت روشنتر وحدانيت او به معنى عدم وجود مثل و مانند و شبيه و نظير براى او است.
دليل اين سخن نيز روشن است: او ذاتى است بىنهايت از هر جهت، و مسلم است كه دو ذات بىنهايت از هر جهت غير قابل تصور است، چون اگر دو ذات شد هر دو محدود مىشود، اين كمالات آن را ندارد، و آن كمالات اين را- دقت كنيد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
(آيه 2)
در اين آيه در توصيف ديگرى از آن ذات مقدس يكتا مىفرمايد:
«خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مىكنند» (الله الصمد).
در تفسير «صمد» در حديثى مىخوانيم كه: «محمّد بن حنيفه» از امير مؤمنان على عليه السّلام در باره «صمد» سؤال كرد حضرت عليه السّلام فرمود:
«تأويل صمد آن است كه او نه اسم است و نه جسم، نه مانند و نه شبيه دارد، و نه صورت و نه تمثال نه حدّ و حدود، نه محل و نه مكان، نه «كيف» و نه «اين» نه اينجا و نه آنجا، نه پر است و نه خالى، نه ايستاده است و نه نشسته، نه سكون دارد و نه حركت، نه ظلمانى است نه نورانى نه روحانى است و نه نفسانى، و در عين حال هيچ محلى از او خالى نيست، و هيچ مكانى گنجايش او را ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور كرده، و نه بو براى او موجود است، همه اينها از ذات پاكش منتفى است».
اين حديث به خوبى نشان مىدهد كه «صمد» مفهوم بسيار جامع و وسيعى دارد كه هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مىكند.
(آيه 3)
سپس در اين آيه به ردّ عقايد نصارى و يهود و مشركان عرب كه براى خداوند فرزندى، يا پدرى قائل بودند، پرداخته، مىفرمايد: « (هرگز) نزاد و زاده نشد» (لم يلد و لم يولد).
در مقابل اين بيان، سخن كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سه گانه) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس! «يهود گفتند: عزير پسر خداست! و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست! اين سخنى است كه با زبان خود مىگويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مىشوند»! (توبه/ 30).
مشركان عرب نيز معتقد بودند كه ملائكه دختران خدا هستند! «آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند»! (انعام/ 100).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
(آيه 4)
و بالاخره در آخرين آيه اين سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله كمال رسانده، مىفرمايد: «و براى او هيچ گاه شبيه و مانندى نبوده است» (و لم يكن له كفوا احد).
«كفو» در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است، و سپس به هرگونه شبيه و مانند اطلاق مىشود.
مطابق اين آيه تمام عوارض مخلوقين، و صفات موجودات، و هرگونه نقص و محدوديت از ذات پاك او منتفى است، اين همان توحيد ذاتى و صفاتى است، در مقابل توحيد عددى و نوعى.
بنابر اين، او نه شبيهى در ذات دارد، نه مانندى در صفات، و نه مثلى در افعال، و از هر نظر بىنظير و بىمانند است.
امير مؤمنان على عليه السّلام در خطبه 186 نهج البلاغه مىفرمايد: «او كسى را نزاد كه خود نيز مولود باشد، و از كسى زاده نشد تا محدود گردد، ... مانندى ندارد تا با او همتا گردد، و شبيهى براى او تصور نمىشود تا با او مساوى باشد».
و اين تفسير جالبى است كه عاليترين دقايق توحيد را بازگو مىكند (سلام اللّه عليك يا امير المؤمنين).
نكتهها:
1- دلائل توحيد:
توحيد، يعنى يگانگى ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبيه براى او، گذشته از دلائل نقلى و آيات قرآن مجيد، با دلائل عقلى فراوان نيز قابل اثبات است كه در اينجا قسمتى از آن را به صورت فشرده مىآوريم:
الف) برهان صرف الوجود-
و خلاصهاش اين است كه خداوند وجود مطلق است، و هيچ قيد و شرط و حدّى براى او نيست، چنين وجودى مسلما نامحدود خواهد بود، چرا كه اگر محدوديتى پيدا كند بايد آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسى كه هستى از آن مىجوشد هرگز مقتضى عدم و نيستى نخواهد بود و چيزى در خارج نيست كه عدم را بر او تحميل كند بنابر اين، محدود به هيچ حدى نمىباشد.
از سوى ديگر دو هستى نامحدود در عالم تصور نمىشود، زيرا اگر دو موجود پيدا شود حتما هر يك از آنها فاقد كمالات ديگرى است، يعنى كمالات او را ندارد، و بنابر اين هر دو محدود مىشوند، و اين خود دليل روشنى است بر يگانگى ذات واجب الوجود- دقت كنيد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
ب) برهان علمى-
هنگامى كه به اين جهان پهناور نگاه مىكنيم در ابتدا عالم را به صورت موجوداتى پراكنده مىبينيم، زمين و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و انواع گياهان و حيوانات، اما هر چه بيشتر دقت كنيم مىبينيم اجزاء و ذرات اين عالم چنان به هم مربوط و پيوسته است كه مجموعا يك واحد منسجم را تشكيل مىدهد، و يك سلسله قوانين معين بر سراسر اين جهان حكومت مىكند.
اين وحدت نظام هستى، و قوانين حاكم بر آن، و انسجام و يكپارچگى در ميان اجزاى آن نشان مىدهد كه خالق آن يكتا و يگانه است.
ج) برهان تمانع
(دليل علمى فلسفى)- دليل ديگرى كه براى اثبات يگانگى ذات خداوند ذكر كردهاند و قرآن در آيه 22 سوره انبياء الهام بخش آن است برهان تمانع است، مىفرمايد: «اگر در زمين و آسمان خدايانى جز خداوند يگانه بود زمين و آسمان به فساد كشيده مىشد و نظام جهان به هم مىخورد، پس منزه است خداوندى كه پروردگار عرش است از آنچه آنها توصيف مىكنند»!
د) دعوت عمومى انبيا به خداوند يگانه-
اين دليل ديگرى براى اثبات توحيد است، چرا كه اگر دو واجب الوجود در عالم بود هر دو بايد منبع فيض باشند، چرا كه يك وجود بىنهايت كامل ممكن نيست در نور افشانى بخل ورزد، زيرا عدم فيض براى وجود كامل نقص است، و حكيم بودن او ايجاب مىكند كه همگان را مشمول فيض خود قرار دهد.
حضرت على عليه السّلام در وصيت نامهاش به امام مجتبى عليه السّلام مىفرمايد: «بدان فرزندم! اگر پروردگارت همتائى داشت فرستادگان او به سراغ تو مىآمدند و آثار ملك و سلطان او را مشاهده مىكردى، و به افعال و صفاتش آشنا مىشدى ولى او معبود يكتاست همان گونه كه خودش توصيف كرده است».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
- شاخه هاى پربار توحيد:
معمولا براى توحيد چهار شاخه ذكر مىكنند:
الف) توحيد ذات
(آنچه در بالا شرح داده شده).
ب) توحيد صفات
يعنى خداوند نه صفاتش زائد بر ذات اوست، و نه جدا از يكديگرند، بلكه وجودى است تمامش علم، تمامش قدرت، تمامش ازليت و ابديت.
اگر غير از اين باشد لازمهاش تركيب است، و اگر مركب باشد محتاج به اجزا مىشود و شىء محتاج هرگز واجب الوجود نخواهد بود.
ج) توحيد افعالى
يعنى هر وجودى، هر حركتى، هر فعلى در عالم است به ذات پاك خدا بر مىگردد حتى افعالى كه از ما سر مىزند به يك معنى از اوست، او به ما قدرت و اختيار و آزادى اراده داده، بنابر اين در عين حال كه ما فاعل افعال خود هستيم، و در مقابل آن مسؤوليم، از يك نظر فاعل خداوند است، زيرا همه آنچه داريم به او باز مىگردد.
د) توحيد در عبادت:
يعنى تنها بايد او را پرستش كرد و غير او شايسته عبوديت نيست، چرا كه عبادت بايد براى كسى باشد كه كمال مطلق و مطلق كمال است، كسى كه از همگان بىنياز است، و بخشنده تمام نعمتها، و آفريننده همه موجودات، و اين صفات جز در ذات پاك او جمع نمىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
شاخه هاى توحيد افعالى
توحيد افعالى نيز به نوبه خود شاخههاى زيادى دارد كه در اينجا به شش قسمت از مهمترين فروع آن اشاره مىكنيم.
1- توحيد خالقيت
همانگونه كه قرآن مىگويد: «بگو: خداوند آفريدگار همه چيز است» (رعد/ 16).
دليل آن هم روشن است وقتى با دلائل گذشته ثابت شد واجب الوجود يكى است، و همه چيز غير از او ممكن الوجود است، بنابر اين خالق همه موجودات نيز يكى خواهد بود.
2- توحيد ربوبيت
يعنى مدبّر و مدير و مربّى و نظام بخش عالم هستى تنها خداست، چنانكه قرآن مىگويد: «آيا غير خدا را پروردگار خود بطلبم در حالى كه او پروردگار همه چيز است»؟ (انعام/ 164).
دليل آن نيز وحدت واجب الوجود و توحيد خالق در عالم هستى است.
3- توحيد در قانونگذارى و تشريع
چنانكه قرآن مىگويد: «هر كس كه به آنچه خدا نازل كرده است حكم نكند كافر است» (مائده/ 44).
زيرا وقتى ثابت كرديم مدير و مدبّر اوست، مسلما غير او صلاحيت قانونگذارى نخواهد داشت، چون غير او در تدبير جهان سهمى ندارد تا قوانينى هماهنگ با نظام تكوين وضع كند.
4- توحيد در مالكيت
خواه «مالكيت حقيقى» يعنى سلطه تكوينى بر چيزى باشد، يا «مالكيت حقوقى» يعنى سلطه قانونى بر چيزى اينها همه از اوست.
چنانكه قرآن مىگويد: «مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين مخصوص خداست» (آل عمران/ 189).
و نيز مىفرمايد: «انفاق كنيد از اموالى كه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده» (حديد/ 7).
دليل آن هم همان توحيد در خالقيت است، وقتى خالق همه اشيا اوست طبعا مالك همه اشيا نيز ذات مقدس اوست بنابر اين هر ملكيتى بايد از مالكيت او سر چشمه گيرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
5- توحيد مالكيت
مسلما جامعه بشرى نياز به حكومت دارد، چون زندگى دسته جمعى بدون حكومت ممكن نيست، تقسيم مسؤوليتها، تنظيم برنامهها، اجراى مديريتها و جلوگيرى از تعديات و تجاوزها، تنها به وسيله حكومت ميسر است.
از طرفى اصل آزادى انسانها مىگويد هيچ كس بر ديگرى حق حكومت ندارد، مگر آنكه مالك اصلى و صاحب حقيقى اجازه دهد، و از همين جاست كه ما هر حكومتى را كه به حكومت الهى منتهى نشود مردود مىدانيم، و نيز از همين جاست كه مشروعيت حكومت را از آن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سپس امامان معصوم عليهم السّلام و بعد از آن براى فقيه جامع الشرائط مىدانيم.
البته ممكن است مردم به كسى اجازه دهند كه بر آنها حكومت كند، ولى چون انفاق تمام افراد جامعه عادتا غير ممكن است چنين حكومتى عملا ممكن نيست «1».
6- توحيد اطاعت-
يعنى تنها مقام «واجب الاطاعه» در جهان، ذات پاك خداست، و مشروعيت اطاعت از هر مقام ديگرى بايد از همين جا سر چشمه گيرد، يعنى اطاعت او اطاعت خدا محسوب مىشود.
زيرا وقتى حاكميت مخصوص اوست مطاع بودن هم مخصوص اوست، و لذا ما اطاعت انبيا عليهم السّلام و ائمه معصومين و جانشينان آنها را پرتوى از اطاعت خدا مىشمريم، قرآن مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا و رسول او و صاحبان امر (امامان معصوم) را» (نساء/ 59).
و نيز مىفرمايد: «هر كس رسول خدا را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است» (نساء/ 80).
__________________________________________________
(1) لذا اگر حكومت از طريق آراء عمومى و اكثريت تعيين شود بايد از طريق فقيه جامع الشرائط تنفيذ گردد تا مشروعيت الهيه پيدا كند.
«پايان سوره اخلاص»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread603.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
سوره فلق [113]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 5 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
محتواى اين سوره تعليماتى است كه خداوند به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خصوصا و به ساير مسلمانان عموما، در زمينه پناه بردن به ذات پاك او از شرّ همه اشرار مىدهد، تا خود را به او بسپارند، و در پناه او از شرّ هر موجود صاحب شر در امان بدارند.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است، كه فرمود:
«آياتى بر من نازل شده كه همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره «فلق» و «ناس» است.
و در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه در نماز «وتر» سوره «فلق» و «ناس» و «قل هو اللّه احد» را بخواند به او گفته مىشود: اى بنده خدا! بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول كرد».
و باز در روايت ديگرى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه به يكى از يارانش فرمود: «مىخواهى دو سوره به تو تعليم كنم كه برترين سورههاى قرآن است»! عرض كرد: آرى اى رسول خدا! حضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس) را به او تعليم كرد، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: «هر گاه بر مىخيزى و مىخوابى آنها را بخوان».
روشن است اينها براى كسانى است كه روح و جان و عقيده و عمل خود را با محتواى آن هماهنگ سازند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread604.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم! در نخستين آيه به شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به عنوان يك الگو و پيشوا چنين دستور مىدهد: «بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپيده صبح» كه دل سياهى شب را مىشكافد (قل اعوذ برب الفلق).
(آيه 2)
«از شر تمام آنچه آفريده است» (من شر ما خلق).
از شرّ همه موجودات شرور، انسانهاى شرور، جن و حيوانات و حوادث و پيشامدهاى شرّ و از شرّ نفس اماره.
«فلق» در اصل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگر است، و از آنجا كه به هنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مىشكافد، اين واژه به معنى طلوع صبح، به كار رفته، بعضى آن را به معنى همه مواليد و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه مىدانند، چرا كه تولد اين موجودات كه با شكافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مىگيرد از عجيبترين مراحل وجود آنهاست.
و بعضى نيز مفهوم «فلق» را از اين هم گستردهتر گرفتهاند، و آن را به هرگونه آفرينش و خلقت اطلاق كردهاند، چرا كه با آفرينش هر موجود پرده عدم شكافته مىشود و نور وجود آشكار مىگردد.
هر يك از اين معانى سه گانه (طلوع صبح- تولد موجودات زنده- آفرينش هر موجود) پديدهاى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است، و توصيف خداوند به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است.
تعبير به «من شر ما خلق» مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خود شرى دارد، چرا كه آفرينش همان ايجاد است، و ايجاد و وجود خير محض است، قرآن مىگويد: «همان خدائى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد» (الم سجده/ 7).
بلكه شرّ هنگامى پيدا مىشود كه مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوند و از مسير تعيين شده جدا گردند، فى المثل نيش و دندان برّنده حيوانات يك حربه دفاعى براى آنهاست كه در برابر دشمنانشان به كار مىبرند همانند سلاحى كه ما در مقابل دشمن از آن استفاده مىكنيم، اگر اين سلاح به مورد به كار رود خير است، اما اگر نا به جا و در برابر دوست مصرف گردد شرّ است.
وانگهى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مىكنيم ولى در باطن خير است مانند حوادث و بلاهاى بيدارگر و هشدار دهنده كه انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مىكند اينها مسلما شرّ نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread604.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
(آيه 3)
سپس در توضيح و تفسير اين مطلب مىافزايد: «و از شر هر موجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مىشود» (و من شر غاسق اذا وقب).
(آيه 4)
بعد مىافزايد: «و از شرّ آنها كه در گرهها مىدمند» و هر تصميمى را سست مىكنند (و من شر النفاثات فى العقد).
بسيارى از مفسران «نفاثات» را به معنى «زنان ساحره» تفسير كردهاند آنها اورادى را مىخواندند و در گرههايى مىدميدند و به اين وسيله سحر مىكردند.
ولى جمعى آن را اشاره به زنان وسوسهگر مىدانند كه پى در پى در گوش مردان، مخصوصا همسران خود، مطالبى را فرو مىخوانند تا عزم آهنين آنها را در انجام كارهاى مثبت سست كنند.
فخر رازى مىگويد: زنان به خاطر نفوذ محبتهايشان در قلوب رجال در آنان تصرف مىكنند.
اين معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زيرا يكى از مهمترين وسائل نفوذ جاسوسها در سياستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است كه با اين «نفّاثات فى العقد» قفلهاى صندوقهاى اسرار را مىگشايند و از مرموزترين مسائل با خبر مىشوند و آن را در اختيار دشمن قرار مىدهند.
بعضى نيز نفاثات را به «نفوس شريره»، و يا «جماعتهاى وسوسهگر» كه با تبليغات مستمر خود گرههاى تصميمها را سست مىسازند تفسير نمودهاند.
بعيد نيست كه آيه مفهوم عام و جامعى داشته باشد كه همه اينها را شامل شود حتى سخنان سخن چينها، و نمّامان كه كانونهاى محبت را سست و ويران مىسازند.
(آيه 5)
در آخرين آيه اين سوره مىفرمايد: «و از شرّ هر حسودى هنگامى كه حسد مىورزد» (و من شر حاسد اذا حسد).
اين آيه نشان مىدهد كه حسد از بدترين و زشتترين صفات رذيله است، چرا كه قرآن آن را در رديف كارهاى حيوانات درنده و مارهاى گزنده، و شياطين وسوسهگر قرار داده است.
«حسد» يك خوى زشت شيطانى است كه بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ايمان و تنگ نظرى و بخل در وجود انسان پيدا مىشود، و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از ديگرى است.
حسد سر چشمه بسيارى از گناهان كبيره است همان گونه كه امام باقر عليه السّلام مىفرمايد: «حسد ايمان انسان را مىخورد و از بين مىبرد همانگونه كه آتش هيزم را!».
«پايان سوره فلق»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread604.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
سوره ناس [114]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 6 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
انسان هميشه در معرض وسوسههاى شيطانى است، و شياطين جن و انس كوشش دارند در قلب و روح او نفوذ كنند، هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعيت او در اجتماع بيشتر گردد، وسوسههاى شياطين شديدتر مىشود، تا او را از راه حق منحرف سازند و با فساد عالمى عالمى را بر باد دهند.
اين سوره به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به عنوان يك سرمشق و پيشوا و رهبر دستور مىدهد كه از شر همه وسوسهگران به خدا پناه برد.
محتواى اين سوره از جهتى شبيه سوره «فلق» است، هر دو ناظر به پناه بردن به خداوند بزرگ از شرور و آفات مىباشد، با اين تفاوت كه در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده، ولى در اين سوره فقط روى شرّ وسوسهگران ناپيدا (وسواس خنّاس) تكيه شده است.
در فضيلت تلاوت اين سوره روايات متعددى وارد شده از جمله اين كه در حديثى مىخوانيم كه: «پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شديدا بيمار شد، جبرئيل و ميكائيل (دو فرشته بزرگ خدا) نزد او آمدند، جبرئيل نزد سر پيامبر نشست و ميكائيل نزد پاى او، جبرئيل سوره «فلق» را تلاوت كرد، و پيغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و ميكائيل سوره «قل اعوذ برب الناس» را.»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread605.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
پناه مىبرم به پروردگار مردم! در اين سوره كه آخرين سوره قرآن مجيد است روى سخن را به شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به عنوان سرمشق و مقتدا و پيشواى مردم كرده، مىفرمايد: «بگو: پناه مىبرم به پروردگار مردم» (قل اعوذ برب الناس).
(آيه 2)
«به مالك و حاكم مردم» (ملك الناس).
(آيه 3)
«به (خدا و) معبود مردم» (اله الناس).
قابل توجه اين كه در اينجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبيت و مالكيت و الوهيت) تكيه شده است كه همه آنها ارتباط مستقيمى به تربيت انسان، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد.
البته منظور از پناه بردن به خدا اين نيست كه انسان تنها با زبان اين جمله را بگويد، بلكه بايد با فكر و عقيده و عمل نيز خود را در پناه خدا قرار دهد، از راههاى شيطانى، برنامههاى شيطانى، افكار و تبليغات شيطانى، مجالس و محافل شيطانى، خود را كنار كشد، و در مسير افكار و تبليغات رحمانى جاى دهد، و گر نه انسانى كه عملا خود را در معرض طوفان آن وسوسهها قرار داده، تنها با خواندن اين سوره و گفتن اين الفاظ به جائى نمىرسد.
با گفتن «برب الناس» اعتراف به ربوبيت پروردگار مىكند، و خود را تحت تربيت او قرار مىدهد.
با گفتن «ملك الناس» خود را ملك او مىداند، و بنده سر بر فرمانش مىشود.
و با گفتن «اله الناس» در طريق عبوديت او گام مىنهد، و از عبادت غير او پرهيز مىكند، بدون شك كسى كه به اين صفات سه گانه مؤمن باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد از شر وسوسهگران در امان خواهد بود.
در حقيقت اين اوصاف سه گانه سه درس مهم تربيتى و سه وسيله نجات از شر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بيمه مىكند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread605.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
(آيه 4)
لذا در اين آيه مىافزايد: «از شرّ وسوسهگر پنهانكار» (من شر الوسواس الخناس).
(آيه 5)
«كه درون سينه انسانها وسوسه مىكند» (الذى يوسوس فى صدور الناس).
(آيه 6)
«خواه از جن باشد يا از انسان» (من الجنة و الناس).
«خنّاس» صيغه مبالغه از ماده «خنوس» به معنى جمع شدن و عقب رفتن است، اين به خاطر آن است كه شياطين هنگامى كه نام خدا برده مىشود عقب نشينى مىكنند، و از آنجا كه اين امر غالبا با پنهان شدن توأم است اين واژه به معنى «اختفا» نيز آمده است.
بنابر اين مفهوم آيات چنين است: «بگو: من از شر وسوسهگر شيطان صفتى كه از نام خدا مىگريزد و پنهان مىگردد به خدا پناه مىبرم».
كار شيطان تزيين است و مخفى كردن باطل در لعابى از حق، و دروغ در پوستهاى از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهى در پوشش هدايت.
خلاصه هم خودشان مخفى هستند، و هم برنامههايشان پنهان است، و اين هشدارى است به همه رهروان راه حق كه منتظر نباشند شياطين را در چهره و قيافه اصلى ببينند، آنها وسواس خناسند، و كارشان حقه و دروغ و نيرنگ و رياكارى و ظاهر سازى و مخفى كردن حق.
جمله «من الجنة و الناس» هشدار مىدهد كه «وسواسان خناس» تنها در ميان يك گروه و يك جماعت، و در يك قشر و يك لباس نيستند، در ميان جن و انس پراكندهاند و در هر لباس و هر جماعتى يافت مىشوند، بايد مراقب همه آنها بود و بايد از شر همه آنها به خدا پناه برد.
دوستان ناباب، همنشين هاى منحرف، پيشوايان گمراه ظالم، كارگزاران جباران و طاغوتيان، نويسندگان و گويندگان فاسد، مكتبهاى الحادى و التقاطى ظاهر فريب، وسائل ارتباط جمعى وسوسهگر، همه اينها و غير اينها در مفهوم گسترده «وسواس خناس» واردند كه انسان بايد از شرّ آنها به خدا پناه برد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread605.html
-
پاسخ : صفحه ی 365 از قرآن کریم شامل سوره های مسد و اخلاص و فلق و ناس
در حديث پر معنى و تكان دهندهاى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هنگامى كه آيه و الذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم كسانى كه وقتى كار بدى انجام دهند يا به خويشتن ستم كنند خدا را ياد مىآورند و براى گناهانشان استغفار مىكنند» «1» نازل شد، ابليس بالاى كوهى در مكّه رفت، و با صداى بلند فرياد كشيد، و سران لشكرش را جمع كرد.
گفتند: اى آقاى ما! چه شده است كه ما را فرا خواندى؟
گفت: اين آيه نازل شده (آيهاى كه پشت مرا مىلرزاند و مايه نجات بشر است) چه كسى مىتواند با آن مقابله كند؟
يكى از شياطين بزرگ گفت: من مىتوانم، نقشهام چنين است و چنان! ابليس طرح او را نپسنديد! ديگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نيفتاد! در اينجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهده آن برمىآيم.
ابليس گفت: از چه راه؟
گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم مىكنم، تا آلوده گناه شوند، و هنگامى كه گناه كردند توبه را از يادشان مىبرم! ابليس گفت: تو مىتوانى از عهده اين كار برآيى (نقشهات بسيار ماهرانه و عالى است) و اين مأموريت را تا دامنه قيامت به او سپرد».
__________________________________________________
(1) سوره آل عمران (3) آيه 135.
پايان سوره ناس و پايان جلد پنجم برگزيده تفسير نمونه
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread605.html