ي___اد روزى كه به عشق تو گرفتار شدم از سر خــــويش گذر كرده، سوى يــــار شدم
آرزوى خ___م گيس__وى تو، خم كرد قدم بـــاز، انگشت نمـــــاى ســـــر بـــــازار شدم
نمایش نسخه قابل چاپ
ي___اد روزى كه به عشق تو گرفتار شدم از سر خــــويش گذر كرده، سوى يــــار شدم
آرزوى خ___م گيس__وى تو، خم كرد قدم بـــاز، انگشت نمـــــاى ســـــر بـــــازار شدم
مجنون به هوای کوی لیلــــــی در دشت
در دشت به جستجوی لیلی می گشت
توانگرا دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
دانی چمن از چیست چنین خــرم و شاد
بهر آن است که دل های حزین شاد کند
دانم وداني كه جانم عاقبت ازآن توست
پس نزن آتش به جانم كه جانم جان توست
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمـــی
يارب چه چشمه ايست محبت که من ازآن
يک قطره آب خوردم ودرياگريستم.....(واقف هندى)
ماییم و نوای بی نــــوایی
بسم الله اگر حریف مایی
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد
در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم
(سیمین بهبهانی)