-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بحث امروز کلاس پرورشی:
"بزرگترین اشتباهتون توی زندگی...."
خیلیا بلند شدن و اعتراف کردن...ولی هیچکس به اندازه ی من خلاصه نکرد
من از گفتنش ترس دارم...
چون ته دلم غم بود بلند شدم یه خورده ازش بگم...به همه گفتم در این حیطه هیچ سوالی نپرسن...نمیدونم از الان به بعد بچه ها و دبیرم چه فکری در موردم میکنن...فکر خیلیا به هزاران جا کشیده شده....
با اشاره ی خیلی جزئی که بهش کردم تونستم عکس العمل بقیه رو نسبت به این موضوع بفهمم....
واقعا الان ارومم...شاید از اصل موضوع هیچکس خبر نداره ولی همین اندازم که یه چیزایی به بقیه گفتم...خیلی خیلی جزئی(شاید اصلا کسی متوجه نشد....)ارومم...[shaad]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
میکس و مستر این پروژه هم تموم شد و به خوبی و خوشی منتشر شد. با اینکه مخاطبا نظرات مثبت دادن به آهنگسازی و مسترینگ ولی خودم راضی نبودم. هنوز نشده که چیزی بسازم و از ته دلم ازش خوشم بیاد....
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
صبح و ظهر و بعدازظهر و شب از سطح توقع ام بهتر بود و دیگه فکر نمی کنم چی میشه ..
اینکه هر لحظه ممکن ِ نباشم غصه داشتن رو بی ارزش می کنه ...
فقط می خوام از این بعد تلاش کنم بدون ترس و فکر به آینده ای که نیامده من ترسناک گمان می برمش ...
اصلاً اگر قرار باشه یک روزی سهمم باشه تبعید شدن به یک گوشه ای از مریخ و تنها تنها تنها بودن مهم نیست..
امروز مهمه ...
باور کن همدم فردا خیلی هم مهم نیست وقتی امروز هنوز تموم نشده ... [shaad]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نگاه که می کنم تا انتهای جهان می رود
آه هایم هم ..
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بهونه نیار اینا همش ادای دلته تو نباید به حرف دلت گوش بدی این بند دلهایی که میبره بذار ببره عیب نداره زمان بگذره خوب میشه
بهم قول بده به حرف دلت گوش نمیدی
یادت باشه قول دادی
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
برای دوستان ایرانی به خصوص حاج قاسم سلیمانی ورفیقاش دعا کنید.
انشا الله که داعشی ها نابود بشن و همه دنیا به آرامش برسه.
مالب مرز هستیم. میدونیم چه سختی هایی داره. دعا کنید.
امروزخوب بود.خداروشکر. ناشکر نیستم. انشا الله که فردا هم خوب باشه.
یاد گرفتم نباید به خاطر کسی از خودت بگذری. حتی اون شخص اگر هم خونت باشه.
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خدایا!
ما رو با کیا کردی 77 میلیون نفر......!!!!!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
شایدبعد2سال این دومین شبی هست که احساس میکنم عذاب وجدان ندارم
شایدواقعا چون ازته دل بخدا باورنداشتم فک میکردم نمیبخشه
ولی واقعا الان احساس میکنم بخشیده بیشترازقبل احساس ارامش به زندگی دارم
خب دیگه ادمه
باید اشتباه کنه ودرس بگیره
درهرصورت خدایا بازم ممنونم ازت[golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
تووت فرنگی
صبح و ظهر و بعدازظهر و شب از سطح توقع ام بهتر بود و دیگه فکر نمی کنم چی میشه ..
اینکه هر لحظه ممکن ِ نباشم غصه داشتن رو بی ارزش می کنه ...
فقط می خوام از این بعد تلاش کنم بدون ترس و فکر به آینده ای که نیامده من ترسناک گمان می برمش ...
اصلاً اگر قرار باشه یک روزی سهمم باشه تبعید شدن به یک گوشه ای از مریخ و تنها تنها تنها بودن مهم نیست..
امروز مهمه ...
باور کن همدم فردا خیلی هم مهم نیست وقتی امروز هنوز تموم نشده ... [shaad]
زندگی را به تمامی زندگی کن.
در دنیا زندگی کن بی آنکه جزئی از آن باشی.
همچون نیلوفری باش در آب،
زندگی در آب بدون تماس با آب!
...
... زندگی سخت ساده است!
خطر کن!
وارد بازی شو!
چه چیزی از دست میدهی؟!
با دستهای تهی آمده ایم،
و با دستهای تهی خواهیم رفت.
نه، چیزی نیست که از دست بدهیم،
فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند،
تا سرزنده باشیم،
تا ترانه ای زیبا بخوانیم،
و فرصت به پایان خواهد رسید...
آری، این گونه است که هر لحظه غنیمتی است!
...
هرلحظه را به گونه ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است.
و کسی چه میداند؟
شاید آخرین لحظه باشد!
آخرین لحظه ی تو
آخرین لحظه ی کسی که دوستش داری...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
در تلاشم روزی 150 کرانچ و درازنشست رو افزایش بدم...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یه روزایی هست ادم میره به گذشته قدر گذشتش میدونه
به اون چیزایی که داشته و الان نداره البته من گذشته ای نداشتم خیلی فشار کشیدم خیلی سختی کشیدم ولی با این همه نذاشتم کسی متوجه بشه الانم همین طورم ولی باز نمیذارم کسی متوجه بشه تا مبادا ناراحت بشه که همیشه چوب این کارم خوردم و خواهم خورد.از تصادف کردن و رفتن تا حد مرگ و دوران دانشگاه که متنفرررررررررررررم به شدت
خیلی بی مهری بهم شده خیلی بی توجهی.بودن کسانی که به چشم یه ابزار بهم نگاه میکردن میگفتن دوستت داریم.
خیلی وقت ها وقتی با کسی هستم میگم خب نکنه براش مزاحمم حتی یه زنگ میزنم به کسی میگم نکنه مزاحمش شدم.وقتی چیزی میگم سر سری جواب میشنوم خدا میدونه چه قدر دلم میگیره نه به خاطر جوابش میگم باز مزاحم بودم!!!! وقتی کسی ازم چیزی میخواد با جون و دل براش انجام میدم تا خوشحالش کنم ببا این که ممکنه خودم گرفتاری هایی داشته باشم ولی با همه این وجود یه لبخند طرف مقابلم ارومم میکنه
راستش خیلی وقتها خودم برا این رفتارم اخلاقم سرزنش کردم.که چرا اخه کی با تو این جوری هست تو این رفتار داری.بارها دیدم با هرکی بد باشی یه جوری دنبالت میکنه یه جوری محبت بهت میکنه ولی برعکس کسی رو دوست داشته باشی .........برابر خیلی چیزا کوتاه اومدم خودم شکستم خورد کردم ولی وقتی طرفت یه ذره تغییر نمیکنه یعنی حق به خودش میده ادم بیشتر از خودش بدش میاد.یه روزی پا میذارم رو این دلم سنگش میکنم سنــــــــــــــــــگ.تا خود امروز شیشه بود هر کی اومد یه ضربه زد و رفت با خودش نگفت اینم دل ادم................
باز سکوت میکنم مثل همیشه ولی درونم غوغایی هست که...........
خدایا دلم یه دنیا ارمش میخواهد من دیگه خسته شدم کم اوردم
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
وقتایی هست که از دیگران کمک میگیرم نشون میده به خودم مغرور نیستم
من خیلی قوی نیستم همین دوشنبه رو با کمک دوستای دانشکده ام خوب تموم کردم
اونقدر استرس داشتم که همه از صورتم میفهمیدن چون گزارشکارم تموم نشده بودش و این ترمم که هزاران کار دارم تا تموم بشه
سایتم فقط چهارشنبه میام چون فرداش کمی استراحت میتونم کنم.
وقتایی که از کسی میپرسم چطوری و چه خبر و منتظرم از خودش بگه از سختی هاش بگه چون خودم براش دردودل میکنم و اون آدم حرفی نمیزنه منم دیگه کمتر حرف میزنم و کمتر میپرسم چون میدونم دلش نمیخواد ادامه بدم.خب نباید کسی که جواب نمیده انتظار داشته باشه دیگری از حالش با خبر باشه.
یه روزی بهم گفتن هیچ کس کامل نیست، خب درسته پس چرا خودش اینقدر سعی داشت خودش رو کامل نشون بده، من که انتظاری نداشتم.
گاهی سوالام رو رها میکنم تا اذیت ام نکنن و نمیدونم چقدر درسته
اما دوستام خیلی برام عزیزن. ولی کارا و هذفای بلند مدت و کوتاه مدتم از همه ادم ها مهم ترن برام.
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
از امروز تصمیم گرفتم دیگه مثل سابق به هرکسی اعتماد نکنم و تغییر رویه بدم.....امروز حس کردم زیادی ساده ام....[negaran]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کلللییییییی کاردارم نمی دونم چطوری بایدبهشون برسم[khabalood][khabalood][khabalood][khabalood]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز یه نفس راحت کشیدم وقتی نماینده ورودیمون پیامک فرستاد که کلاس امروز جراحی کنسل شد....بیرون بدجور کولاکه...[shademani2]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
صبر کن داره میاد یادم
صبر کن لعنتی هنوز بهت نیاز دارم....
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
این روزا به گذشتم فکر میکنم
چقد خوب بود اگه یه تصمیم دیگه میگرفتم
اخ
چقد خوب بود به جای انتخاب اون همه فرمول ریاضی و فیزیک و شیمی
فقط
به یه هنرستان خوب میرفتم.
شاید اگه بیشتر فکر میکردم الان راضی تر بودم.
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز 20 کیلو سبزی خورشتی پاک کردیم من و مامان اصلا خسته نشدیم چون صحبتمون وسط اون همه سبزی گل کرد
به اندازه یه دفترچه خاطرات گذشته ها رو ورق زدیم
قرمه سبزی عاشقتم
محیا شدنت لذت بخش
پخته شدنت بهانه دور هم جمع شدنها
و طعم خوبت بهترین طعمها
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
توی این یک هفته دونفری اهواز بودیم با خیلی آدمای جدید آشنا شدم
اتفاقاتی افتاد
خیلی چیزا یاد گرفتم
گاهی خیلی ناراحت شدم
گاهی هم
از تعجب فقط لبخند می زدم.
واقعا زمین گرده.
و
ماه پشت ابر نمیمونه.
تجربیات جدید
توی دو هفنه دوبار سفر
دوبار حرم حضرت معصومه و دوبار هم جمکران
این قسمت بیشتر از همه سبک میکرد آدمو
ولی همین که اومدم خونه اتفاقات بدی افتاد
آخه چرا؟
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
داره میگذره
خوبه خداروشکر
دارم ریکاوری میشم
با هیچکدوم از دوستام در ارتباط نیسم .فامیلم کممم
فقط خونواده . ادمای خوبین !!!
انگار تا حالا اصلا ندیدمشون ...
اینقدر درگیر ادمای دیگه بودم ک ندیدمشون تا حالا ...
یه روزایی خیلی خوب درس میخونم . یه روزایی شل میگیرم و...
نمیدونم تهش چی میشه
حرف هیشکی برام مهم نیس .که بگن اینقد خوندی و نشد ..
مهم نیس ...
سرعتم رفته بالا . فصلا سنگین خیلی زود تموم میکنم و حتی کلی تست میزنم
ولی خب بازم بعضی درسا اذیت میکنن .مث ریاضی و عربی و زبان
برنامم اجرا میکنما ولی خب ضعیفم .میفهمی ضعیف o_O
اون اولش سخ بود خودم تصمیم بگیرم برا همچی .ولی خب الن تقریبا عادی شده ..
دیگه موزیک و کلیپ انگیزشی نگا نمیکنم .خودم کاملا عاقلانه به خودم انگیزه میدم .گاهی خشن میشم .....
شاید خدا این راهو برام کشید که خیلی چیزا اطرافم ببینم و بفهمم
اگه حتی دانشگا قبول نشم .بازم ثمره تلاشمو الن دارم میگیرم
خدایا هرچی شد شکرت
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بعد چند روز تازه فهمیدم اکانتم توی ی فروم مال یکی دیگست
برحسب اتفاق با اشتباه نوشتن اسم کاربری و رمزی ک دقیقا با شخص دیگری یکی بود وارد اکانت اون خانم شده بودم و ازش عذرخواهی کردم[khanderiz]
نتیجه اخلاقی اینکه دیگه رمزای ساده و قابل حدس زدن استفاده نکنم مثلا 123456[bamazegi]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fantastic girl2
خدایا...
سلام
من نماینده و خلیفه تام خدا بر روی زمین هستم ... امرتون ؟ [nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
اینکه تا چه حد رخت هایم نو شدند برایم مهم نیست دارم ارزیابی می کنم چه کار انجام دهم که تغییر کنم تا به آن که دلم را توت فرنگیِ توت فرنگی می کند برسم؛ جایی که با آن به همه چیز می توان دست یافت حتی به کوچک ترین خواسته که باشد یک روسری زیبا !
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
به کندی می گذرد زمان
اگر در بین کسانی باشی که
از حضور شان لذت می بری ...
یه روز خیلی عالی بود با کلی خاطرات ماندگار و کلی پیاده روی و لذت بردن از لحظات با هم بودن
من ، آقا محمد (م.محسن) و امیرعلی (sr hesabi)
http://uc-njavan.ir/images/c8mkr11gh...9576_thumb.jpg
http://uc-njavan.ir/images/e9mi6zqikql311v1mc_thumb.jpg
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
تازه آبمیوه گیری سه کاره خریدیم. اینقدر هی باهاش اب میوه وشیر موز ... درست میکردم که همه دم به دقه گلاب به روتون مستراح میباش[nishkhand]
ماهم کلی فیض بردیم وخندیدیم[khande]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نوس جون مطالب معماری که ارسال میکنی خوبه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سال مزخرف و افتضاح 93 داره تموم میشه کم کم...
خوبه که سال 94 تو راهه [golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سال ها هیچ چیزی رو تغییر نمیدن ...
موقعیت ها بوجود نمیان....باید بسازیشون
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
حسن خاتم
نوس جون مطالب معماری که ارسال میکنی خوبه
امروز تو دانشگاه؛ وقتی اسم شما رو دیدم یه لحظه فکر کردم حسن خانومه !
زدم زیر خنده؛ همچین 40تا دانشجوی پیرو خط امام !! ریختن سرم که سکوت کن و اینا :|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"VICTOR"
سال مزخرف و افتضاح 93 داره تموم میشه کم کم...
خوبه که سال 94 تو راهه [golrooz]
همانا 93 بهترین سال دنیاست !
اصتاد ! علی اکبر دادبین !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
تووت فرنگی
اصلا ً دوست ندارم
اندیشه و گفتار و کردارم نامثبت باشد
اما احساس می کنم تا الآن ِ زندگی فقط شکست بوده؛ فقط شکست ..
کافی نیست ؟
گمان نمی کنید
ظرفیت من خیلی خیلی کم است ؟
پایان من خیلی زمانی ست که رسیده است
تنها جسمم است که
هر روز کهکشان را با خودش مقایسه
و سن سنجی می کند ...
چمدانم آماده ست پس فرشته جدی کجا مانده ؟!!
آخر این تیره شب هجر به پایان آید "می آید !"
آخر این درد مرا "تو" نوبت درمان آید "می آید "
بلبل آسا همه شب تا به سحر ناله زدم
تا که بویی به مشامم به گلستان آید
فخرالدین عراقی هم ازین مسائل زیاد داشته !
حل میشه انشاء اله
_____________________________________
بعد مدتی باز اومدم نت ؛ به امید دیدن سایت رم و شنیدن اخباری از فرانچسکوی بزرگ
ولی سایته این ارور رو میده :(
خطا در برقراری ارتباط با پایگاهدادهیعنی این مدیرای سایت آ اس رم پیش خودشون چی فکر کردن که من در بی خبری کپتن توتی
همچین عین معتادا میشم:|
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
فک کنم 2شبه
بعداز2سال اخرش بازم سرماخوردگی گرفتم
5روزه تمام دارم مقاومت میکنم بخدا ولی اخرش امشب کم اوردم
امیدوام فردا خوب شده باشم
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سال 93 برای من مزخرفترین و بدترین سال ممکن بود....[negaran]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سال 93 از همون فروردینش برای من عالی بود
ولی دوست دارم زودتر تموم شه
زودتر برسم به پاییز 94
اصلا در حدی دوست دارم زود بگذره که دلم میخواد بخوابم و بیدار شم ببینم شهریور شده... [afsoorde]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Capitan Totti
آخر این تیره شب هجر به پایان آید "می آید !"
آخر این درد مرا "تو" نوبت درمان آید "می آید "
بلبل آسا همه شب تا به سحر ناله زدم
تا که بویی به مشامم به گلستان آید
فخرالدین عراقی هم ازین مسائل زیاد داشته !
حل میشه انشاء اله
[golrooz] ای کاش..
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
روی دیوار سایه ام نبود
او هم مرا تنها گذاشت ...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)