-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 26)
«و (نيز در آن روز) هيچ كس همچون او كسى را به بند نمىكشد»! (و لا يوثق وثاقه احد).
نه بند و زنجير او مانندى دارد، و نه مجازات و عذابش، چرا چنين نباشد در حالى كه آنها نيز در اين دنيا بندگان مظلوم خدا را تا آنجا كه قدرت داشتند در بند كشيدند، و سختترين شكنجهها را به آنها دادند.
(آيه 27)
اى صاحب نفس مطمئنّه! بعد از ذكر عذاب وحشتناكى كه دامان طغيانگران و دنياپرستان را در قيامت مىگيرد، در اينجا به نقطه مقابل آن يعنى «نفوس مطمئنه» و مؤمنانى كه در ميان اين طوفان عظيم از آرامش كامل برخوردارند پرداخته، و آنها را با يك دنيا لطف و محبت مخاطب ساخته، مىگويد: «تو اى روح آرام يافته»! (يا ايتها النفس المطمئنة).
(آيه 28)
«به سوى پروردگارت باز گرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است»! (ارجعى الى ربك راضية مرضية).
(آيه 29)
«پس در سلك بندگانم درآى» (فادخلى فى عبادى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 30)
«و در بهشتم وارد شو» (و ادخلى جنتى).
چه تعبيرات جالب و دل انگيز و روح پرورى؟ كه لطف و صفا و آرامش و اطمينان از آن مىبارد! منظور از «نفس» در اينجا همان روح آدمى است.
و تعبير به «مطمئنّه» اشاره به آرامشى است كه در پرتو ايمان حاصل شده، چنانكه قرآن مىگويد: «الا بذكر الله تطمئن القلوب بدانيد تنها با ذكر خدا دلها آرام مىگيرد» (رعد/ 28) چنين نفسى هم اطمينان به وعدههاى الهى دارد، و هم به راه و روشى كه برگزيده مطمئن است، هم در اقبال دنيا و هم در ادبار دنيا، هم در طوفانها، و هم در حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظيم قيامت نيز آرام است.
منظور از بازگشت به سوى پروردگار بازگشت به سوى خود اوست، يعنى در جوار قرب او جاى گرفتن، بازگشتى معنوى و روحانى نه مكانى و جسمانى.
تعبير به «راضية» به خاطر آن است كه تمام وعدههاى پاداش الهى را بيش از آنچه تصور مىكرد قرين واقعيت مىبيند، و اما تعبير به «مرضية» به خاطر اين است كه مورد قبول و رضاى دوست واقع شده است.
جالب اين كه در روايتى كه در كتاب «كافى» از امام صادق عليه السّلام نقل شده، مىخوانيم: كه يكى از يارانش پرسيد: آيا ممكن است مؤمن از قبض روحش ناراضى باشد؟! فرمود: «نه به خدا سوگند، هنگامى كه فرشته مرگ براى قبض روحش مىآيد اظهار ناراحتى مىكند، فرشته مرگ مىگويد: اى ولى خدا ناراحت مباش! سوگند به آن كس كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را مبعوث كرده من بر تو مهربانترم از پدر مهربان، درست چشمهايت را بگشا و ببين، او نگاه مىكند، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و امير مؤمنان على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و حسن و حسين عليهما السّلام و امامان از ذرّيّه او عليهم السّلام را مىبيند، فرشته به او مىگويد نگاه كن اين رسول خدا و امير مؤمنان و فاطمه و حسن و حسين و امامان عليهم السّلام دوستان تواند.
او چشمانش را باز مىكند و نگاه مىكند، ناگهان گويندهاى از سوى پروردگار بزرگ ندا مىدهد، و مىگويد: «يا ايتها النفس المطمئنة اى كسى كه به محمّد و خاندانش اطمينان داشتى! و او با ثوابش از تو خشنود است، داخل شو در ميان بندگانم يعنى محمّد و اهل بيتش عليهم السّلام و داخل شو در بهشتم، در اين هنگام چيزى براى انسان محبوبتر از آن نيست كه هر چه زودتر روحش از بدن جدا شود و به اين منادى بپيوندد»!
«پايان سوره فجر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
سوره بلد [90]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 20 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره در عين كوتاهى حقايق بزرگى را در بر دارد.
در قسمت اول اين سوره بعد از ذكر سوگندهاى پرمعنائى اشاره به اين حقيقت شده كه زندگى انسان در عالم دنيا همواره توأم با مشكلات و رنج است، تا از يكسو خود را براى رفتن به جنگ مشكلات آماده سازد، و از سوى ديگر انتظار آرامش و آسودگى مطلق را در اين جهان از سر بيرون كند.
در بخش ديگرى از اين سوره قسمتى از مهمترين نعمتهاى الهى را بر انسان مىشمرد، و سپس به ناسپاسى او در مقابل اين نعمتها اشاره مىكند.
در آخرين بخش مردم را به دو گروه «اصحاب الميمنة» و «اصحاب المشئمة» تقسيم كرده، و گوشهاى از صفات اعمال گروه اول (مؤمنان صالح) و سپس سرنوشت آنها را بيان مىكند، و بعد به نقطه مقابل آنها يعنى كافران و مجرمان و سرنوشت آنها مىپردازد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود:
«كسى كه سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قيامت در امان مىدارد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread571.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
سوگند به اين شهر مقدس! سنّت قرآن در بسيارى از موارد بر اين است كه بيان حقايق بسيار مهم را با سوگند شروع مىكند، سوگندهائى كه خود نيز سبب حركت انديشه و فكر و عقل انسان است و ارتباط خاصى با همان مطلب مورد نظر دارد.
در اينجا نيز براى بيان اين واقعيت كه زندگى انسان در دنيا توأم با درد و رنج است از سوگند تازهاى شروع كرده، مىفرمايد: «قسم به اين شهر مقدس» [- مكّه] (لا اقسم بهذا البلد).
(آيه 2)
«شهرى كه تو در آن ساكن هستى» (و انت حل بهذا البلد).
البته شرافت و عظمت سرزمين «مكّه» ايجاب مىكند خداوند به آن سوگند ياد نمايد، چرا كه نخستين مركز توحيد و عبادت پروردگار در اينجا ساخته شده، و انبياى بزرگ گرد اين خانه طواف كردهاند، ولى جمله «و انت حل بهذا البلد» مطلب تازهاى در بر دارد، مىگويد: اين شهر به خاطر وجود پر فيض و بركت تو چنان عظمتى به خود گرفته كه شايسته اين سوگند شده است.
اى كعبه را ز يمن قدوم تو صد شرف-----وى مرده را ز مقدم پاك تو صد صفا
بطحا ز نور طلعت تو يافته فروغ-----يثرت ز خاك تو با رونق و نوا
(آيه 3)
سپس مىافزايد: «و قسم به پدر و فرزندش» (و والد و ما ولد).
منظور از «والد» ابراهيم خليل و از «ما ولد» اسماعيل ذبيح است و با توجه به اين كه در آيه قبل به شهر «مكّه» سوگند ياد شده و مىدانيم ابراهيم و فرزندش بنيانگذار «كعبه» و شهر «مكّه» بودند اين تفسير بسيار مناسب به نظر مىرسد بخصوص اين كه عرب جاهلى نيز براى حضرت ابراهيم و فرزندش اهميت فوق العادهاى قائل بود، و به آنها افتخار مىكرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread571.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 4)
سپس به چيزى مىپردازد كه هدف نهائى اين سوگندهاست، مىفرمايد: «ما انسان را در رنج آفريديم» و زندگى او پر از رنجهاست (لقد خلقنا الانسان فى كبد).
حتى نگاهى به زندگى انبياء و اولياء اللّه نيز نشان مىدهد كه زندگى اين گلهاى سرسبد آفرينش نيز با انواع ناملايمات و درد و رنجها قرين بود، هنگامى كه دنيا براى آنها چنين باشد، وضع براى ديگران روشن است.
(آيه 5)
سپس مىافزايد: «آيا او گمان مىكند كه هيچ كس نمىتواند بر او دست يابد»؟ (ا يحسب ان لن يقدر عليه احد).
اشاره به اين كه آميختگى زندگى انسان با آن همه درد و رنج دليل بر اين است كه او قدرتى ندارد ولى هنگامى كه به قدرتى مىرسد هر كار خلاف و گناه و جرم و تجاوزى را مرتكب مىشود گوئى خود را در امن و امان مىبيند.
(آيه 6)
سپس در ادامه همين سخن مىافزايد: «مىگويد: من مال زيادى را (در كارهاى خير) نابود كردهام» (يقول اهلكت مالا لبدا).
اشاره به كسانى است كه وقتى به آنها پيشنهاد صرف مال در كار خيرى مىكردند از روى غرور و نخوت مىگفتند: ما بسيار در اين راهها صرف كردهايم در حالى كه چيزى براى خدا انفاق نكرده بودند، و اگر اموالى به اين و آن داده بودند براى تظاهر و رياكارى و اغراض شخصى بوده است.
بعضى نيز گفتهاند: آيه اشاره است به كسانى كه اموال زيادى در دشمنى با اسلام و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و توطئههاى ضد اسلامى صرف كرده بودند، و به آن افتخار مىكردند.
(آيه 7)
سپس مىافزايد: «آيا (انسان) گمان مىكند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده) است»؟ (ا يحسب ان لم يره احد).
او از اين حقيقت غافل است كه خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع مىبيند، بلكه از اعماق قلب و روح او نيز آگاه است، و از نيات او با خبر هم كيفيت تحصيل آن اموال نامشروع را مىداند و هم چگونگى صرف كردن رياكارانه و مغرضانه آن را.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread571.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 8)
نعمت چشم و زبان، و هدايت! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از غرور و غفلت انسانهاى طغيانگر مىگفت در اينجا بخشى از مهمترين نعمتهاى مادى و معنوى الهى را بر اين انسان مىشمرد، تا از يكسو غرور و غفلت او را بشكند، و از سوى ديگر وى را وادار به تفكر در خالق اين نعمتها كند، و با تحريك حس شكرگزارى در درون جانش او را به سوى معرفت خالق سوق دهد.
مىفرمايد: «آيا براى او دو چشم قرار نداديم»؟ (ا لم نجعل له عينين).
(آيه 9)
«و يك زبان و دو لب»؟! (و لسانا و شفتين).
(آيه 10)
«و او را به راه خير و شر هدايت كرديم» (و هديناه النجدين).
اين هدايت از سه طريق انجام مىگيرد: از طريق ادراكات عقلى و استدلال، و از طريق فطرت و وجدان بدون نياز به استدلال، و از طريق وحى و تعليمات انبياء و اوصيا.
آنچه را مورد نياز بشر در پيمودن مسير تكامل است خداوند به يكى از اين سه طريق يا در بسيارى از موارد با هر سه طريق به او تعليم كرده است.
در اهميت نعمتهاى فوق همين بس كه: «چشم» مهمترين وسيله ارتباط انسان با جهان خارج است، شگفتيهاى چشم به اندازهاى است كه براستى انسان را به خضوع در مقابل خالق آن وامىدارد، طبقات هفتگانه چشم كه به نامهاى صلبيه (قرنيه) مشيميه، عنبيه، جلديه، زلاليه، زجاجيه، و شبكيه ناميده شده، هر كدام ساختمان عجيب و ظريف و شگفتانگيزى دارد كه قوانين فيزيكى و شيميائى مربوط به نور و آئينهها به دقيقترين وجهى در آنها رعايت شده بطورى كه پيشرفتهترين دوربينهاى دقيق عكاسى در برابر آن، موجود بىارزشى است.
اگر در تمام وجود انسان جز چشم، چيز ديگرى نبود، مطالعه شگفتيهايش براى شناخت علم و قدرت عظيم پروردگار كافى بود.
و اما «زبان» مهمترين وسيله ارتباط انسان با انسانهاى ديگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قومى به قوم ديگر، و از نسلى به نسل ديگر است، و اگر اين وسيله ارتباطى نبود هرگز انسان نمىتوانست تا اين حد در علم و دانش و تمدّن مادى و مسائل معنوى ترقى كند.
و اما «لبها» نقش مؤثرى در تكلم دارند، چرا كه بسيارى از مقاطع حروف به وسيله لبها ادا مىشود، و از اين گذشته لبها كمك زيادى به جويدن غذا، و حفظ رطوبت دهان، و نوشيدن آب مىكند و اگر نبودند مسأله خوردن و آشاميدن انسان و حتى منظره چهره او بر اثر جريان آب دهان به بيرون، و عدم قدرت بر اداء بسيارى از حروف وضع اسف انگيزى داشت.
امير مؤمنان على عليه السّلام مىفرمايد: «شگفتا از اين انسان كه با يك قطعه پيه مىبيند، و با قطعه گوشتى سخن مىگويد، و با استخوانى مىشنود، و از شكافى نفس مىكشد»! و اين كارهاى بزرگ حياتى را با اين وسائل كوچك انجام مىدهد.
جمله «و هديناه النجدين»- علاوه بر اين كه مسأله اختيار و آزادى اراده انسان را بيان مىكند، با توجه به اين كه «نجد» مكان مرتفع است- اشاره به اين است كه پيمودن راه خير خالى از مشكلات و زحمت و رنج نيست، همان گونه كه بالا رفتن از زمينهاى مرتفع مشكلاتى دارد، حتى پيمودن راه شر نيز مشكلاتى دارد، چه بهتر كه انسان با سعى و تلاشش راه خير را برگزيند.
به هر حال انتخاب راه با خود انسان است، اوست كه مىتواند چشم و زبان را در مسير حلال يا حرام به گردش درآورد، و از دو جاده «خير» و «شر» هر كدام را بخواهد برگزيند.
و لذا در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «خداوند متعال به فرزندان آدم مىگويد: «اى فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام كند من دو لب را براى جلوگيرى از آن در اختيار تو قرار داده ام، لب را فرو بند، و اگر چشمت بخواهد تو را به سوى حرام ببرد من پلكها را در اختيار تو قرار داده ام، آنها را فرو بند! ...».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread571.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 11)
گردنه صعب العبور! به دنبال ذكر نعمتهاى بزرگى كه در آيات قبل آمده بود در اينجا بندگان ناسپاس را مورد ملامت و سرزنش قرار مىدهد كه چگونه با داشتن آن همه وسائل سعادت راه نجات را نپيمودهاند.
نخست مىفرمايد: «ولى او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم نگذشت» (فلا اقتحم العقبة).
(آيه 12)
سپس مىفرمايد: «تو نمىدانى آن گردنه چيست»؟ (و ما ادراك ما العقبة).
(آيه 13)
«آزاد كردن بردهاى» (فك رقبة).
(آيه 14)
«يا غذا دادن در روز گرسنگى» (او اطعام فى يوم ذى مسغبة).
اين تعبير تأكيدى است بر اطعام گرسنگان در ايام قحطى و خشكسالى و مانند آن. براى اهميت اين موضوع، و الا اطعام گرسنگان هميشه از افضل اعمال بوده و هست.
(آيه 15)
«يتيمى از خويشاوندان» (يتيما ذا مقربة).
تأكيد روى يتيمان خويشاوند نيز به خاطر ملاحظه اولويتهاست، و گر نه همه يتيمان را بايد اطعام و نوازش نمود.
(آيه 16)
«يا مستمندى خاك نشين را» (او مسكينا ذا متربة).
به اين ترتيب اين گردنه صعب العبور كه انسانهاى ناسپاس هرگز خود را براى گذشتن از آن آماده نكردهاند، مجموعهاى است از اعمال خير كه عمدتا بر محور خدمت به خلق و كمك به ضعيفان و ناتوانها دور مىزند، و نيز مجموعهاى از عقائد صحيح و خالص است كه در آيات بعد به آن اشاره شده.
و به راستى گذشتن از اين گردنه با توجه به علاقه شديدى كه غالب مردم به مال و ثروت دارند كار آسانى نيست.
در حديثى آمده است: امام على بن موسى الرضا عليه السّلام هنگامى كه مىخواست غذا بخورد دستور مىفرمود سينى بزرگى كنار سفره بگذارند، و از هر غذائى كه در سفره بود از بهترين آنها بر مىداشت و در آن سينى مىگذاشت، سپس دستور مىداد آنها را براى نيازمندان ببرند، بعد اين آيه را تلاوت مىفرمود: (فلا اقتحم العقبة ...)
سپس مىافزود: «خداوند متعال مىدانست كه همه قادر بر آزاد كردن بردگان نيستند راه ديگرى نيز به سوى بهشتش قرار داد»!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread571.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 17)
در ادامه تفسيرى كه براى اين گردنه صعب العبور بيان فرموده، در اين آيه مىافزايد: «سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده، و يكديگر را به صبر و رحمت توصيه مىكنند» (ثم كان من الذين آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة).
به اين ترتيب كسانى از اين گردنه سخت عبور مىكنند كه هم داراى ايمان هستند و هم اخلاق والائى همچون دعوت به صبر و عواطف انسانى دارند، و هم اعمال صالحى همچون آزاد كردن بردگان و اطعام يتيمان و مسكينان انجام دادهاند.
(آيه 18)
و در پايان اين اوصاف، مقام صاحبان آن را چنين بيان مىكند:
«آنها اصحاب اليميناند» كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند! (اولئك اصحاب الميمنة).
(آيه 19)
سپس به نقطه مقابل اين گروه يعنى آنها كه نتوانستند از اين گردنه صعب العبور بگذرند، پرداخته، مىفرمايد: «و كسانى كه آيات ما را انكار كردهاند افرادى شومند» كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود! (و الذين كفروا بآياتنا هم اصحاب المشأمة).
و اين نشانه آن است كه دستشان از حسنات تهى، و نامه اعمالشان از سيئات سياه است.
يعنى اين گروه كافر افرادى شوم و ناميمونند كه هم سبب بدبختى خودشانند، و هم بدبختى جامعه، ولى از آنجا كه شوم بودن و خجسته بودن در قيامت به آن شناخته مىشود كه نامه اعمال افراد در دست چپ، يا در دست راست آنها باشد بعضى اين تفسير را براى آن پذيرفتهاند.
(آيه 20)
و در آخرين آيه اين سوره اشاره كوتاه و پر معنايى به مجازات گروه اخير كرده، مىفرمايد: «بر آنها آتشى است فرو بسته»! كه راه فرارى از آن نيست (عليهم نار مؤصدة).
«مؤصدة» از ماده «ايصاد» به معنى بستن در و محكم كردن آن است، ناگفته پيداست انسان در اتاقى كه هواى آن كمى گرم است مىخواهد درها را باز كند، نسيمى بوزد و گرمى هوا را تعديل كند، حال بايد فكر كرد در كوره سوزان دوزخ هنگامى كه تمام درها بسته شود چه حالى پيدا خواهد شد؟!
«پايان سوره بلد»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread571.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
سوره شمس [91]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 15 آيه دارد.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره كه در حقيقت سوره «تهذيب نفس» و «تطهير قلوب از ناپاكيها و ناخالصيها» ست، بر محور همين معنى دور مىزند، منتها در آغاز سوره به يازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاك خداوند براى اثبات اين معنى كه فلاح و رستگارى در گرو تهذيب نفس است قسم ياد شده، و بيشترين سوگندهاى قرآن را بطور جمعى در خود جاى داده است.
و در پايان سوره به ذكر نمونهاى از اقوام متمرد و گردنكش- كه به خاطر ترك تهذيب نفس در شقاوت ابدى فرو رفتند، و خداوند آنها را به مجازات شديدى گرفتار كرد، يعنى قوم ثمود- مىپردازد.
در فضيلت تلاوت اين سوره همين بس كه در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «هر كس آن را بخواند گوئى به تعداد تمام اشيائى كه خورشيد و ماه بر آنها مىتابد در راه خدا صدقه داده است»! و مسلما اين فضيلت بزرگ از آن كسى است كه محتواى بزرگ اين سوره كوچك را در جان خود پياده كند، و تهذيب نفس را وظيفه قطعى خود بداند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
رستگارى بدون تهذيب نفس ممكن نيست! سوگندهاى پى در پى و مهمى كه در آغاز اين سوره آمده، به يك حساب «يازده» سوگند و به حساب ديگر «هفت» سوگند است، و به خوبى نشان مىدهد كه مطلب مهمى در اينجا مطرح است، مطلبى به عظمت آسمانها و زمين و خورشيد و ماه، مطلبى سرنوشت ساز و حيات بخش.
نخست مىفرمايد: «به خورشيد و گسترش نور آن سوگند» (و الشمس و ضحاها).
سوگندهاى قرآن عموما دو مقصد را تعقيب مىكند: نخست اهميت مطلبى كه سوگند به خاطر آن ياد شده، و ديگر اهميت خود اين امور كه مورد سوگند است، چرا كه سوگند هميشه به موضوعات مهم ياد مىشود.
«خورشيد» مهمترين و سازندهترين نقش را در زندگى انسان و تمام موجودات زنده زمينى دارد، زيرا علاوه بر اين كه منبع «نور» و «حرارت» است و اين دو از عوامل اصلى زندگى انسان به شمار مىرود، منابع ديگر حياتى نيز از آن مايه مىگيرند، وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گياهان، و حتى پديد آمدن منابع انرژىزا، همچون نفت و ذغال سنگ، هر كدام درست دقت كنيم بصورتى با نور آفتاب ارتباط دارد. بطورى كه اگر روزى اين چراغ حياتبخش خاموش گردد تاريكى و سكوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت.
(آيه 2)
سپس به سومين سوگند پرداخته، مىگويد: «و قسم به ماه هنگامى كه بعد از آن (خورشيد) در آيد» (و القمر اذا تلاها).
اين تعبير- چنانكه جمعى از مفسران نيز گفتهاند- در حقيقت اشاره به ماه در موقع بدر كامل يعنى شب چهارده است، زيرا ماه در شب چهاردهم تقريبا مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر مىدارد، و چهره پر فروغ خود را ظاهر كرده، و سلطه خويش را بر پهنه آسمان تثبيت مىكند، و چون از هر زمان جالبتر و پرشكوهتر است به آن سوگند ياد شده.
(آيه 3)
و در چهارمين سوگند، مىافزايد: «و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن سازد» (و النهار اذا جلاها).
سوگند به اين پديده مهم آسمانى به خاطر تأثير فوق العاده آن در زندگى بشر، و تمام موجودات زنده است، چرا كه روز رمز حركت و جنبش و حيات است و تمام تلاشها و كششها و كوششهاى زندگى معمولا در روشنائى روز صورت مىگيرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 4)
و در پنجمين سوگند مىفرمايد: «و به شب، آن هنگام كه زمين را بپوشاند» (و الليل اذا يغشاها).
«شب» با تمام بركات و آثارش، كه از يكسو حرارت آفتاب روز را تعديل مىكند، و از سوى ديگر مايه آرامش و استراحت همه موجودات زنده است.
(آيه 5)
در ششمين و هفتمين سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان مىرود، و مىافزايد: «و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده» (و السماء و ما بناها).
اصل خلقت آسمان با آن عظمت خيره كننده از شگفتيهاى بزرگ خلقت است، و بنا و پيدايش اين همه كواكب و اجرام آسمانى و نظامات حاكم بر آنها شگفتى ديگر، و از آن مهمتر خالق اين آسمان است.
(آيه 6)
سپس در هشتمين و نهمين سوگند سخن از زمين و خالق زمين به ميان آورده، مىفرمايد: «و به زمين و كسى كه آن را گسترانيده» (و الارض و ما طحاها).
زمين كه گاهواره زندگى انسان و تمام موجودات زنده است.
زمين با تمام شگفتيها: كوهها و درياها، درّهها و جنگلها، چشمهها و رودخانهها، معادن و منابع گرانبهايش، كه هر كدام به تنهائى آيتى است از آيات حق و نشانهاى از نشانههاى او.
و از آن برتر و بالاتر خالق اين زمين و كسى كه آن را گسترانيده است.
(آيه 7)
سر انجام به دهمين و يازدهمين سوگند كه آخرين قسمها در اين سلسله است پرداخته، مىفرمايد: «و قسم به جان آدمى، و آن كس كه آن را (آفريده و) منظم ساخته» (و نفس و ما سواها).
همان انسانى كه عصاره عالم خلقت، و چكيده جهان ملك و ملكوت، و گل سرسبد عالم آفرينش است.
منظور از «نفس» جسم و روح هر دو مىباشد و مراد از «سوّيها» (از ماده تسويه) هم تنظيم و تعديل قواى روحى انسان است، از حواس ظاهر گرفته، تا نيروى ادراك، حافظه، انتقال، تخيل، ابتكار، عشق، اراده و تصميم، و مانند آن كه در مباحث «علم النفس» مطرح شده است.
و هم تمام شگفتيهاى نظامات بدن و دستگاههاى مختلف آن را كه در علم «تشريح» و «فيزيولوژى» (وظايف الاعضاء) بطور گسترده مورد بحث قرار گرفته شامل مىشود چرا كه شگفتيهاى قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و اختصاص به يكى از اين دو ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 8)
در اين آيه به يكى از مهمترين مسائل مربوط به آفرينش انسان پرداخته، مىافزايد: «سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است» (فالهمها فجورها و تقواها).
خداوند آن چنان قدرت تشخيص و عقل و وجدان بيدار، به او داده كه فجور و تقوا را از طريق عقل و فطرت در مىيابد.
آرى! هنگامى كه خلقتش تكميل شد، و هستى او تحقق يافت، خداوند بايدها و نبايدها را به او تعليم داد، و به اين ترتيب وجودى شد از نظر آفرينش مجموعهاى از گل بدبو و روح الهى و از نظر تعليمات آگاه بر فجور و تقوا و در نتيجه، وجودى است كه مىتواند در قوس صعودى برتر از فرشتگان گردد و در قوس نزولى از حيوانات درنده نيز منحطتر گردد و اين منوط به آن است كه با اراده و انتخابگرى خويش كدام مسير را برگزيند.
(آيه 9)
و سر انجام بعد از تمام اين سوگندهاى مهم و پى در پى به نتيجه آنها پرداخته، مىفرمايد: سوگند به اينها «كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده رستگار شده» (قد افلح من زكاها).
آرى! رستگارى از آن كسى است كه نفس خويش را تربيت كند و رشد و نمو دهد، و از آلودگى به خلق و خوى شيطانى و گناه و عصيان و كفر پاك سازد و در حقيقت مسأله اصلى زندگى انسان نيز همين «تزكيه» است، كه اگر باشد سعادتمند است و الا بدبخت و بينوا.
(آيه 10)
سپس به سراغ گروه مخالف رفته، مىفرمايد: «و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است»! (و قد خاب من دساها).
و به اين ترتيب پيروزمندان و شكست خوردگان در صحنه زندگى دنيا مشخص مىشوند، و معيار ارزيابى اين دو گروه چيزى جز «تزكيه نفس و نموّ و رشد روح تقوا و اطاعت خداوند» يا «آلودگى به انواع معاصى و گناهان» نيست.
در حديثى آمده است كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه آيه «قد افلح من زكاها» را تلاوت مىفرمود توقف مىكرد و چنين دعا مىنمود: «پروردگارا! به نفس من تقوايش را مرحمت كن، تو ولى و مولاى آن هستى، و آن را تزكيه فرما كه تو بهترين تزكيه كنندگانى».
(آيه 11)
عاقبت مرگبار طغيانگران: به دنبال هشدارى كه در آيات قبل در باره عاقبت كار كسانى كه نفس خود را آلوده مىكنند آمده بود، در اينجا به عنوان نمونه به يكى از مصداقهاى واضح تاريخى اين مطلب پرداخته، و سرنوشت قوم طغيانگر «ثمود» را در عباراتى كوتاه و قاطع و پر معنى بيان كرده، مىفرمايد: «و قوم ثمود بر اثر طغيان (پيامبرشان را) تكذيب كردند» (كذبت ثمود بطغواها).
«قوم ثمود» كه نام پيامبرشان «صالح» بود از قديمىترين اقوامى هستند كه در يك منطقه كوهستانى ميان «حجاز» و «شام» زندگى مىكردند، زندگى مرفّه، سرزمين آباد، دشتهاى مسطح با خاكهاى مساعد و آماده براى كشت و زرع، و قصرهاى مجلل، و خانه هاى مستحكم داشتند، ولى نه تنها شكر اين همه نعمت را به جا نياوردند، بلكه سر به طغيان و سركشى برداشته، و به تكذيب پيامبرشان صالح برخاستند، و آيات الهى را به باد سخريه گرفتند، و سر انجام خداوند آنها را با يك صاعقه آسمانى نابود كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
-
صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
[golrooz] صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذِ انۢبَعَثَ أَشْقَيٰهَا(12)
آنگاه كه شقي ترينشان بر[پا] خاست(12)
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَٰهَا(13)
پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده شتر خدا و [نوبت] آب خوردنش را [حرمت نهيد](13)
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمْ فَسَوَّيٰهَا(14)
و[لي] دروغزنش خواندند و آن [ماده شتر] را پي كردند و پروردگارشان به [سزاي] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد(14)
وَلَا يَخَافُ عُقْبَٰهَا(15)
و از پيامد كار خويش بيمي به خود راه نداد(15)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالَّيْلِ إِذَا يَغْشَيٰ(1)
سوگند به شب چون پرده افكند(1)
وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّيٰ(2)
سوگند به روز چون جلوه گري آغازد(2)
وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَيٰٓ(3)
و [سوگند به] آنكه نر و ماده را آفريد(3)
إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّيٰ(4)
كه همانا تلاش شما پراكنده است(4)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَيٰ وَاتَّقَيٰ(5)
اما آنكه [حق خدا را] داد و پروا داشت(5)
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَيٰ(6)
و [پاداش] نيكوتر را تصديق كرد(6)
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَيٰ(7)
بزودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت(7)
وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَاسْتَغْنَيٰ(8)
و اما آنكه بخل ورزيد و خود را بي نياز ديد(8)
وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَيٰ(9)
و [پاداش] نيكوتر را به دروغ گرفت(9)
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَيٰ(10)
بزودي راه دشواري به او خواهيم نمود(10)
وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّيٰٓ(11)
و چون هلاك شد [ديگر] مال او به كارش نمي آيد(11)
إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَيٰ(12)
همانا هدايت بر ماست(12)
وَإِنَّ لَنَا لَلْءَاخِرَةَ وَالْأُولَيٰ(13)
و در حقيقت دنيا و آخرت از آن ماست(13)
فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّيٰ(14)
پس شما را به آتشي كه زبانه مي كشد هشدار دادم(14)
لَا يَصْلَيٰهَآ إِلَّا الْأَشْقَي(15)
جز نگون بخت تر[ين مردم] در آن درنيايد(15)
الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّيٰ(16)
همان كه تكذيب كرد و رخ برتافت(16)
وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَي(17)
و پاك رفتارتر[ين مردم] از آن دور داشته خواهد شد(17)
الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّيٰ(18)
همان كه مال خود را مي دهد [براي آنكه] پاك شود(18)
وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَيٰٓ(19)
و هيچ كس را به قصد پاداش يافتن نعمت نمي بخشد(19)
إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَيٰ(20)
جز خواستن رضاي پروردگارش كه بسي برتر است [منظوري ندارد](20)
وَلَسَوْفَ يَرْضَيٰ(21)
و قطعا بزودي خشنود خواهد شد(21)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَيٰ(1)
سوگند به روشنايي روز(1)
وَالَّيْلِ إِذَا سَجَيٰ(2)
سوگند به شب چون آرام گيرد(2)
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَيٰ(3)
[كه] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است(3)
وَلَلْءَاخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَيٰ(4)
و قطعا آخرت براي تو از دنيا نيكوتر خواهد بود(4)
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَيٰٓ(5)
و بزودي پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردي(5)
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فََٔاوَيٰ(6)
مگر نه تو را يتيم يافت پس پناه داد(6)
وَوَجَدَكَ ضَآلًّا فَهَدَيٰ(7)
و تو را سرگشته يافت پس هدايت كرد(7)
وَوَجَدَكَ عَآئِلًا فَأَغْنَيٰ(8)
و تو را تنگدست يافت و بي نياز گردانيد(8)
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ(9)
و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار(9)
وَأَمَّا السَّآئِلَ فَلَا تَنْهَرْ(10)
و گدا را مران(10)
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ(11)
و از نعمت پروردگار خويش [با مردم] سخن گوي(11)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 12)
سپس به يكى از نمونههاى بارز طغيان اين قوم پرداخته، مىافزايد: «آنگاه كه شقىترين آنها به پا خاست» (اذ انبعث اشقاها).
«اشقى» (شقىترين) اشاره به همان كسى است كه ناقه ثمود را به هلاكت رساند.
در بعضى از روايات آمده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:
«سنگدلترين افراد اقوام نخستين كه بود؟» على عليه السّلام در پاسخ عرض كرد: «آن كسى كه ناقه ثمود را به هلاكت رساند» پيامبر فرمود: «راست گفتى، شقىترين افراد اقوام اخير چه كسى است؟» على عليه السّلام مىگويد: «عرض كردم نمىدانم اى رسول خدا!».
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه شمشير را بر اين نقطه از سر تو وارد مىكند» و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اشاره به قسمت بالاى پيشانى آن حضرت كرد.
هيچ يك از اين دو خصومت شخصى نداشتند، بلكه هر دو مىخواستند نورحق را خاموش كنند، و معجزه و آيتى از آيات الهى را از ميان بردارند.
(آيه 13)
در اين آيه به شرح بيشترى در زمينه طغيانگرى قوم ثمود پرداخته، مىافزايد: «و فرستاده الهى [- صالح] به آنان گفت: ناقه خدا [- همان شترى كه معجزه الهى بود] را با آبشخورش واگذاريد» (فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقياها).
منظور از «رسول اللّه» در اينجا حضرت صالح عليه السّلام پيغمبر قوم ثمود است، و تعبير به «ناقة اللّه» (شتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به اين است كه اين شتر يك شتر معمولى نبود، بلكه به عنوان معجزه و سند گوياى صدق دعوى صالح فرستاده شده بود، يكى از ويژگيهاى آن طبق روايت مشهور اين بود كه از دل صخرهاى از كوه برآمد تا معجزه گويائى در برابر منكران لجوج باشد.
(آيه 14)
و در اين آيه مىگويد: اين قوم سركش اعتنائى به كلمات اين پيامبر بزرگ و هشدارهاى او نكردند «پس او را تكذيب و ناقه را پى كردند» (فكذبوه فعقروها).
جالب توجه اين كه كسى كه ناقه را به هلاكت رساند، يك نفر بيشتر نبود ولى در آيه فوق اين عمل به تمام طغيانگران قوم ثمود نسبت داده شده، اين به خاطر آن است كه ديگران هم به نحوى در اين كار سهيم بودند و با خشنودى و رضايت كامل آنها انجام گرفت.
و به دنبال اين تكذيب و مخالفت شديد، خداوند چنان آنها را مجازات كرد كه اثرى از آنان باقى نماند، چنانكه در ادامه همين آيه مىفرمايد: «از اين رو پروردگارشان آنها (و سرزمينشان) را به خاطر گناهشان در هم كوبيد و با خاك يكسان و صاف كرد»! (فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسواها).
صاعقه همان صيحه عظيم آسمانى در چند لحظه كوتاه چنان زلزله و لرزهاى در سرزمين آنها ايجاد كرد كه تمام بناها روى هم خوابيد و صاف شد و خانه هايشان را به گورهاى آنها مبدل ساخت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 15)
سر انجام در آخرين آيه سوره براى اين كه هشدار محكمى به تمام كسانى كه در همان مسير و خط حركت مىكنند بدهد، مىفرمايد:
«و (خداوند) هرگز از فرجام اين كار [- مجازات ستمگران] بيم ندارد» (و لا يخاف عقباها).
بسيارند حاكمانى كه قدرت بر مجازات دارند ولى پيوسته از پيامدهاى آن بيمناكند، و از واكنشها و عكس العملها ترسان، و به همين دليل از قدرت خود استفاده نمىكنند، و يا به تعبير صحيحتر قدرت آنان آميخته با ضعف و ناتوانى و علمشان آميخته با جهل است چرا كه مىترسند توانائى بر مقابله با پيامدهاى آن را نداشته باشند.
ولى خداوند قادر متعال كه علمش احاطه به همه اين امور و عواقب و آثار آن دارد، و قدرتش براى مقابله با پيامدهاى حوادث با هيچ ضعفى آميخته نيست بيمى از عواقب اين امور ندارد، و به همين دليل با نهايت قدرت و قاطعيت آنچه را كه اراده كرده است انجام مىدهد.
«پايان سوره شمس»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
سوره ليل [92]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 21 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
در آغاز سوره بعد از ذكر سه سوگند مردم را به دو گروه تقسيم مىكند: انفاق كنندگان با تقوا، و بخيلانى كه منكر پاداش قيامتند، پايان كار گروه اول را خوشبختى و سهولت و آرامش، و پايان كار گروه دوم را سختى و تنگى و بدبختى مىشمرد.
در بخش ديگرى از اين سوره، بعد از اشاره به اين معنى كه هدايت بندگان بر خداست، همگان را از آتش فروزان دوزخ انذار مىكند.
و در آخرين بخش كسانى را كه در اين آتش مىسوزند و گروهى را كه از آن نجات مىيابند با ذكر اوصاف معرفى مىكند.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه فرمود:
«هر كس اين سوره را تلاوت كند خداوند آنقدر به او مىبخشد كه راضى شود، و او را از سختيها نجات مىدهد و مسير زندگى را براى او آسان مىسازد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
مفسران براى كل اين سوره شأن نزولى از ابن عباس نقل كردهاند كه چنين است: «مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مىرفت تا خرماها را بچيند، گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مىافتاد، و كودكانش آن را برمىداشتند، آن مرد از نخل فرود مىآمد و خرما را از دستشان مىگرفت.
مرد فقير به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شكايت آورد.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم. سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود: اين درختى كه شاخههايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مىدهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد! مرد گفت: من درختان نخل بسيارى دارم، و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست- و حاضر به چنين معاملهاى نيستم.
كسى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين سخن را شنيد، عرض كرد: اى رسول خدا! اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم، شما همان چيزى را كه به او مىداديد به من عطا خواهى كرد؟
فرمود: آرى.
آن مرد رفت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت: آيا مىدانى كه محمّد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد- و من نپذيرفتم.
خريدار گفت: آيا مىخواهى آن را بفروشى يا نه؟
گفت: نمىفروشم مگر آن كه مبلغى را كه گمان نمىكنم كسى بدهد به من بدهى.
گفت: چه مبلغ؟
گفت: چهل نخل.
خريدار تعجب كرد و گفت: عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه مىكنى، چهل نخل! سپس بعد از كمى سكوت گفت: بسيار خوب، چهل نخل به تو مىدهم.
فروشنده (طمعكار) گفت: اگر راست مىگوئى چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقا گروهى از آنجا مىگذشتند آنها را صدا زد، و بر اين معامله شاهد گرفت.
سپس خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان) مىكنم.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت: اين نخل از آن تو و فرزندان توست.
اينجا بود كه سوره ليل نازل شد- و گفتنيها را در باره بخيلان و سخاوتمندان گفت.
در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار شخصى به نام «ابو الدحداح» بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 1)
تقوا و امدادهاى الهى: باز در آغاز اين سوره به سه سوگند تفكر انگيز از «مخلوقات» و «خالق عالم» برخورد مىكنيم.
مىفرمايد: «قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند» (و الليل اذا يغشى).
تعبير به «يغشى» ممكن است به خاطر آن باشد كه تاريكى شب همچون پردهاى بر نيمى از كره زمين مىافتد، و آن را زير پوشش خود قرار مىدهد، و يا به خاطر اين كه چهره روز يا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسيدن آن پوشانده مىشود، و به هر حال اشارهاى است به اهميت شب و نقش مؤثر آن در زندگى انسانها، از تعديل حرارت آفتاب گرفته، تا مسأله آرامش و سكون همه موجودات زنده در پرتو آن، و نيز عبادت شب زندهداران بيدار دل و آگاه.
(آيه 2)
سپس به سراغ سوگند ديگرى رفته، مىافزايد: «و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند» (و النهار اذا تجلى).
و اين از لحظه اى است كه سپيده صبح پرده ظلمانى شب را مىشكافد و تاريكيها را به عقب مىراند و بر تمام پهنه آسمان حاكم مىشود.
(آيه 3)
و بعد به سراغ آخرين قسم رفته، مىفرمايد: «و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد» (و ما خلق الذكر و الانثى).
چرا كه وجود اين دو جنس در عالم «انسان» و «حيوان» و «نبات» و دگرگونيهايى كه از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد رخ مىدهد، و ويژگيهايى كه هر يك از دو جنس به تناسب فعاليتها و برنامههايشان دارند، و اسرار فراوانى كه در مفهوم زوجيّت نهفته است، همه نشانهها و آياتى است از جهان بزرگ آفرينش، كه از طريق آن مىتوان به عظمت آفريننده آن واقف شد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 4)
و سر انجام به هدف نهائى اين سوگندها مىرسد و مىفرمايد: «كه سعى و تلاش شما (در زندگى) مختلف است» (ان سعيكم لشتى).
جهتگيرى تلاشها و نتائج آن نيز كاملا مختلف و متفاوت مىباشد. اشاره به اين كه شما به هر حال در زندگى آرام نخواهيد گرفت، و حتما به سعى و تلاشى دست مىزنيد، و نيروهاى خداداد كه سرمايههاى وجودتان است در مسيرى خرج مىشود، ببينيد سعى و تلاش شما در كدام مسير، به كدام سمت، و داراى كدام نتيجه است؟ نكند تمام سرمايهها و استعدادهاى خود را به بهاى اندكى بفروشيد، و يا بيهوده به هدر دهيد.
(آيه 5)
سپس مردم را به دو گروه تقسيم كرده، و ويژگيهاى هر يك را بر مىشمرد، مىفرمايد: «اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزكارى پيش گيرد» (فاما من اعطى و اتقى).
تأكيد بر «تقوا» به دنبال انفاق اموال، اشاره به لزوم نيت پاك و قصد خالص به هنگام انفاق، و خالى بودن از هرگونه منت و اذيت و آزار مىباشد.
(آيه 6)
«و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند» (و صدق بالحسنى).
(آيه 7)
«ما او را در مسير آسانى قرار مىدهيم» و به سوى بهشت جاويدان هدايت مىكنيم (فسنيسره لليسرى).
اصولا ايمان به معاد و پاداشهاى عظيم الهى تحمل انواع مشكلات را براى انسان سهل و آسان مىكند، نه تنها «مال» كه «جان» خود را نيز در طبق اخلاص مىگذارد و به عشق شهادت در ميدان جهاد شركت مىكند، و از اين ايثارگرى خود لذت مىبرد.
(آيه 8)
سپس به نقطه مقابل اين گروه پرداخته، مىفرمايد: «اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بىنيازى طلبد» (و اما من بخل و استغنى).
(آيه 9)
«و پاداش نيك (الهى) را تكذيب كند» (و كذب بالحسنى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 10)
«به زودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم» (فسنيسره للعسرى).
«بخل» در اينجا نقطه مقابل «اعطا» است كه در گروه اول (گروه سخاوتمندان سعادتمند) بيان شد، «و استغنى» (بىنيازى بطلبد) بهانهاى است براى بخل ورزيدن، و وسيلهاى است براى ثروت اندوختن.
اصولا براى اين بخيلان بىايمان انجام اعمال نيك و مخصوصا انفاق در راه خدا كار سخت و دشوارى است. در حالى كه براى گروه اول نشاطآور و روح افزاست.
(آيه 11)
و در اين آيه به اين بخيلان كوردل هشدار داده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه (در جهنّم) سقوط مىكند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت» (و ما يغنى عنه ماله اذا تردى). نه مىتواند اين اموال را با خود از اين دنيا ببرد، و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.
(آيه 12)
در تعقيب آيات گذشته كه مردم را به دو گروه مؤمن سخاوتمند و گروه بىايمان بخيل تقسيم كرده، و سرنوشت هر كدام را بيان مىنمود در اينجا به سراغ اين مطلب مىرود كه كار ما هدايت است نه اجبار و الزام، اين وظيفه شماست كه تصميم بگيريد و مرد راه باشيد، به علاوه پيمودن اين راه به سود خود شماست، و ما هيچ نيازى به آن نداريم.
مىفرمايد: «به يقين هدايت كردن بر ما است» (ان علينا للهدى).
چه هدايت از طريق تكوين (فطرت و عقل) و چه از طريق تشريع (كتاب و سنّت) ما آنچه در اين زمينه لازم بوده گفتهايم و حق آن را ادا كردهايم.
(آيه 13)
«و آخرت و دنيا از آن ما است» (و ان لنا للآخرة و الاولى).
هيچ نيازى به ايمان و اطاعت شما نداريم، نه اطاعت شما به ما سودى مىرساند، و نه معصيت شما زيانى، و تمام اين برنامهها به سود شما و براى خود شماست.
(آيه 14)
و از آنجا كه يكى از شعب هدايت هشدار و انذار است در اين آيه، مىافزايد: «من شما را از آتشى كه زبانه مىكشد بيم مىدهم»! (فانذرتكم نارا تلظى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 15)
سپس به گروهى كه وارد اين آتش برافروخته و سوزان مىشوند اشاره كرده، مىفرمايد: «كسى جز بدبختترين مردم وارد آن نمىشود» (لا يصلاها الا الاشقى).
(آيه 16)
و در توصيف اشقى مىفرمايد: «همان كسى كه (آيات خدا را) تكذيب كرد و به آن پشت نمود» (الذى كذب و تولى).
بنابر اين، معيار خوشبختى و بدبختى همان كفر و ايمان است با پيامدهاى عملى كه اين دو دارد و به راستى كسى كه آن همه نشانههاى هدايت و امكانات براى ايمان و تقوا را ناديده بگيرد مصداق روشن «اشقى» و بدبختترين مردم است.
(آيه 17)
سپس سخن از گروهى مىگويد كه از اين آتش شعلهور سوزان بركنارند، مىفرمايد: «به زودى با تقواترين مردم از آن (آتش سوزان) دور داشته مىشود» (و سيجنبها الاتقى).
(آيه 18)
«همان كسى كه مال خود را (در راه خدا) مىبخشد تا پاك شود» (الذى يؤتى ماله يتزكى).
تعبير به «يتزكّى» در حقيقت اشاره به قصد قربت و نيت خالص است خواه اين جمله به معنى كسب نمو معنوى و روحانى باشد، يا به دست آوردن پاكى اموال، چون «تزكيه» هم به معنى «نمو دادن» آمده و هم «پاك كردن».
(آيه 19)
سپس براى تأكيد بر مسأله خلوص نيت آنها در انفاقهايى كه دارند، مىافزايد: «و هيچ كس را نزد او حق نعمتى نيست تا بخواهد (به اين وسيله) او را جزا دهد» (و ما لاحد عنده من نعمة تجزى).
(آيه 20)
«بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست» (الا ابتغاء وجه ربه الاعلى).
يعنى انفاق مؤمنان پرهيزكار به ديگران نه از روى رياست، و نه به خاطر جوابگوئى خدمات سابق آنها، بلكه انگيزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداوند است، و همين است كه به آن انفاقها ارزش فوق العادهاى مىدهد.
(آيه 21)
و سر انجام در آخرين آيه اين سوره به ذكر پاداش عظيم و بىنظير اين گروه پرداخته، و در يك جمله كوتاه، مىگويد: «و به زودى راضى و خشنود مىشود» (و لسوف يرضى).
آرى! همان گونه كه او براى رضاى خدا كار مىكرد خدا نيز او را راضى مىسازد، رضايتى گسترده و نامحدود كه تمام نعمتها در آن جمع است.
«پايان سوره ليل»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
سوره ضحى [93]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 11 آيه دارد.
محتوا و فضيلت سوره:
طبق بعضى از روايات وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر اثر تأخير و انقطاع موقت وحى ناراحت بود، و زبان دشمنان نيز باز شده بود، اين سوره نازل شد و همچون باران رحمتى بر قلب پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نشست.
اين سوره با دو سوگند آغاز مىشود، سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بشارت مىدهد كه خدا هرگز تو را رها نساخته است.
بعد به او نويد مىدهد كه خداوند آنقدر به او عطا مىكند كه خشنود شود.
و در آخرين مرحله، گذشته زندگانى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در نظر او مجسّم مىسازد كه خداوند چگونه او را هميشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده، و در سختترين لحظات زندگى حمايتش نموده است.
و لذا در آخرين آيات به او دستور مىدهد كه (به شكرانه اين نعمتهاى بزرگ الهى) با يتيمان و مستمندان مهربانى كند و نعمت خدا را بازگو نمايد.
در فضيلت اين سوره همين بس كه در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است: «هر كس آن را تلاوت كند از كسانى خواهد بود كه خدا از آنها راضى مىشود و شايسته است كه محمد صلّى اللّه عليه و آله براى او شفاعت كند و به عدد هر يتيم و مسكين سؤال كننده ده حسنه براى او خواهد بود».
و اين همه فضيلت از آن كسى است كه آن را بخواند و در عمل پياده كند.
قابل توجه اين كه مطابق روايات متعددى، اين سوره و سوره آينده (الم نشرح) يك سوره است، و لذا براى اين كه در هر ركعت بعد از سوره حمد بايد يك سوره كامل خوانده شود اين دو سوره را بايد با هم خواند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread574.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
در باره شأن نزول اين سوره «ابن عباس» مىگويد: پانزده روز گذشت، و وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل نشد، مشركان گفتند: پروردگار محمد، او را رها كرده، و دشمن داشته، اگر راست مىگويد مأموريت او از سوى خداست، بايد وحى بطور مرتب بر او نازل مىشد.
در اينجا سوره مورد بحث نازل گشت- و به سخنان آنها پاسخ گفت.
قابل توجه اين كه طبق حديثى وقتى اين سوره نازل شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به جبرئيل فرمود: دير كردى در حالى كه سخت به تو مشتاق بودم.
جبرئيل گفت: «من به تو مشتاقتر بودم، ولى من بنده مأمورم و جز به فرمان پروردگار نازل نمىشوم»!
(آيه 1)
در آغاز اين سوره نيز با دو سوگند رو برو مىشويم: سوگند به «نور» و «ظلمت» مىفرمايد: «قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد» و همه جا را فرا گيرد (و الضحى).
(آيه 2)
«و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گيرد» و همه جا را در آرامش فرو برد (و الليل اذا سجى).
«ضحى» از ماده «سجو» به معنى اوائل روز است آن موقعى كه خورشيد در آسمان بالا بيايد و نور آن بر همه جا مسلط شود، و اين در حقيقت بهترين موقع روز است.
«سجى» از ماده «سجو» در اصل به معنى «سكون و آرامش» است، و آنچه در شب مهم است همان آرامشى است كه بر آن حكمفرماست، و طبعا اعصاب و روح انسان را در آرامش فرو مىبرد، و براى تلاش و كوشش فردا و فرداها آماده مىسازد، و از اين نظر نعمت بسيار مهمى است كه شايسته است سوگند به آن ياد شود.
ميان اين دو قسم و محتواى آيه شباهت و رابطه نزديكى وجود دارد، روز همچون نزول نور وحى بر قلب پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است و شب همچون انقطاع موقت وحى كه آن نيز در بعضى از مقاطع لازم است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread574.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 3)
و به دنبال اين دو سوگند بزرگ به نتيجه و جواب قسم پرداخته، مىفرمايد: «خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است» (ما ودعك ربك و ما قلى).
اين تعبير دلدارى و تسلّى خاطرى است براى شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه بداند اگر گاهى در نزول وحى تأخير افتد روى مصالحى است كه خدا مىداند، و هرگز دليل بر آن نيست كه طبق گفته دشمنان خداوند نسبت به او خشمگين شده باشد يا بخواهد او را ترك گويد، او هميشه مشمول لطف و عنايات خاصّه خدا، و همواره در كنف حمايت ويژه اوست.
(آيه 4)
سپس اضافه مىكند: «و مسلما آخرت براى تو از دنيا بهتر است» (و للآخرة خير لك من الاولى).
تو در اين جهان مشمول الطاف او هستى، و در آخرت بيشتر و بهتر، نه در كوتاه مدت مورد غضب پروردگار خواهى بود، و نه در دراز مدت، كوتاه سخن اين كه تو هميشه عزيزى، در دنيا عزيز و در آخرت عزيزتر.
(آيه 5)
آنقدر به تو مىبخشد كه خشنود شوى! در اين آيه برترين نويد را به پيامبر داده، مىافزايد: «و به زودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى» (و لسوف يعطيك ربك فترضى).
اين بالاترين اكرام و احترام پروردگار نسبت به بنده خاصّش محمد صلّى اللّه عليه و آله است كه مىفرمايد: آنقدر به تو مىبخشيم كه راضى شوى، در دنيا بر دشمنان پيروز خواهى شد و آيين تو جهانگير خواهد گشت، و در آخرت نيز مشمول بزرگترين مواهب خواهى بود.
بدون شك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به عنوان خاتم انبيا و رهبر عالم بشريت خشنوديش تنها در نجات خويش نيست، بلكه آن زمان راضى و خشنود مىشود كه شفاعتش در باره امتش نيز پذيرفته شود.
لذا در حديثى از امام باقر عليه السّلام از پدرش امام زين العابدين عليه السّلام از عمويش «محمّد بن حنفيه» از پدرش امير مؤمنان عليه السّلام مىخوانيم: رسول اللّه فرمود: «روز قيامت من در موقف شفاعت مىايستم، و آنقدر گنهكاران را شفاعت كنم كه خداوند گويد:
أ رضيت يا محمّد؟ «آيا راضى شدى اى محمّد؟
من مىگويم: رضيت، رضيت راضى شدم، راضى شدم»! سپس امير مؤمنان على عليه السّلام رو به جمعى از اهل كوفه كرده و افزود: «شما معتقديد اميد بخشترين آيات قرآن آيه «قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله اى كسانى كه نسبت به خود زيادهروى كردهايد از رحمت خدا نوميد نشويد» است.
گفتند: آرى! ما چنين مىگوييم.
فرمود: «ولى ما اهل بيت مىگوييم اميد بخشترين آيات قرآن آيه «و لسوف يعطيك ربك فترضى» است»! ناگفته پيداست كه شفاعت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شرائطى دارد، نه او براى هر كس شفاعت مىكند، و نه هر گنهكارى مىتواند چنين انتظارى را داشته باشد «1».
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «رسول خدا وارد خانه فاطمه عليها السّلام شد در حالى كه لباس خشنى از پشم شتر در تن دخترش بود، با يك دست آسيا مىكرد، و با دست ديگر فرزندش را شير مىداد، اشك در چشمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ظاهر شد، فرمود: دخترم! تلخى دنيا را در برابر شيرينى آخرت تحمل كن، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مىبخشد كه راضى شوى (و لسوف يعطيك ربك فترضى».
__________________________________________________
(1) مشروح اين بحث را در جلد اول همين تفسير ذيل آيه 48 سوره بقره مطالعه فرماييد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread574.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 6)
به شكرانه اين همه نعمت كه خدا به تو داده ...!
چنانكه گفتيم هدف اين سوره تسلّى و دلدارى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و بيان الطاف الهى نسبت به آن حضرت است، لذا در ادامه آيات گذشته كه از اين معنى سخن مىگفت، در اينجا نخست به ذكر سه موهبت از مواهب خاص الهى به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرداخته، و سپس سه دستور مهم در همين رابطه به او مىدهد.
مىفرمايد: «آيا او (خداوند) تو را يتيم نيافت و پناه داد» (ا لم يجدك يتيما فآوى).
در شكم مادر بودى كه پدرت عبد اللّه از دنيا رفت، تو را در آغوش جدّت «عبد المطلب» (سيد مكّه) پرورش دادم.
شش ساله بودى كه مادرت از دنيا رفت، و از اين نظر نيز تنها شدى، اما عشق و محبت تو را در قلب «عبد المطلب» افزون ساختم.
هشت ساله بودى كه جدّت «عبد المطلب» از دنيا رفت عمويت «ابو طالب» را به خدمت و حمايتت گماشتم، تا تو را همچون جان شيرين در بر گيرد و محافظت كند.
آرى تو يتيم بودى و من به تو پناه دادم.
(آيه 7)
بعد به ذكر نعمت دوم پرداخته، مىفرمايد: «و تو را گمشده يافت و هدايت كرد» (و وجدك ضالا فهدى).
آرى! تو هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودى، و ما اين نور را در قلب تو افكنديم كه به وسيله آن انسانها را هدايت كنى! چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «تو نه كتاب را مىدانستى و نه ايمان را (از محتواى قرآن و اسلام قبل از نزول وحى آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگانمان را بخواهيم هدايت مىكنيم» (شورى/ 52).
بنابر اين منظور از «ضلالت» در اينجا نفى ايمان و توحيد و پاكى و تقوا نيست، بلكه نفى آگاهى از اسرار نبوت، و قوانين اسلام، و عدم آشنائى با اين حقايق بود، ولى بعد از بعثت به كمك پروردگار بر همه اين امور واقف شد و هدايت يافت.
(آيه 8)
بعد به بيان سومين نعمت پرداخته، مىفرمايد: «و تو را فقير يافت و بىنياز كرد» (و وجدك عائلا فاغنى).
توجه «خديجه» آن زن مخلص با وفا را به سوى تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختيار تو و اهداف بزرگت قرار دهد، و بعد از ظهور اسلام غنائم فراوانى در جنگها نصيب تو كرد آن گونه كه براى رسيدن به اهداف بزرگت بىنياز شدى.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread574.html
-
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 9)
سپس به عنوان نتيجهگيرى از آيات قبل، سه دستور پر اهميت به پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىدهد كه هر چند مخاطب در آن شخص رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله است ولى مسلما همگان را شامل مىشود.
نخست مىفرمايد: «حال كه چنين است يتيم را تحقير مكن» (فاما اليتيم فلا تقهر).
تو هم خود يتيم بودى و رنج يتيمى را كشيدهاى، اكنون از دل و جان مراقب يتيمان باش و روح تشنه آنها را با محبتت سيراب كن.
اين نشان مىدهد كه در مورد يتيمان مسأله اطعام و انفاق گرچه مهم است، ولى از آن مهمتر دلجوئى و نوازش و رفع كمبودهاى عاطفى است، و لذا در حديث معروفى مىخوانيم كه «رسول اللّه» صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «هر كس به عنوان نوازش دست بر سر يتيمى كشد به تعداد هر موئى كه دست او از آن مىگذرد در روز قيامت نورى خواهد داشت».
(آيه 10)
و در اين آيه به دومين دستور پرداخته، مىفرمايد: «و سؤال كننده را از خود مران» (و اما السائل فلا تنهر).
در اين كه منظور از «سائل» در اينجا چه كسى است؟ چند تفسير وجود دارد:
نخست اين كه منظور كسانى است كه سؤالاتى در مسائل علمى و اعتقادى و دينى دارند.
ديگر اين كه: منظور كسانى است كه داراى فقر مادى هستند، و به سراغ تو مىآيند، بايد آنچه در توان دارى به كار گيرى، و آنها را مأيوس نكنى، و از خود مرانى.
سوم اين كه: هم ناظر به فقر علمى است و هم فقر مادى، دستور مىدهد كه به تقاضاى سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، اين معنى هم تناسب با هدايت الهى نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دارد و هم سرپرستى از او در زمانى كه يتيم بود.
(آيه 11)
و سر انجام در سومين و آخرين دستور، مىفرمايد: «و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن» (و اما بنعمة ربك فحدث).
بازگو كردن نعمت، گاه با زبان است و تعبيراتى كه حاكى از نهايت شكر و سپاس باشد، نه غرور و برترىجوئى، و گاه با عمل است به اين ترتيب كه از آن در راه خدا انفاق و بخشش كند، بخششى كه نشان دهد خداوند نعمت فراوانى به او عطا كرده است.
البته واژه «نعمت» تمام نعمتهاى معنوى و مادى را شامل مىشود.
لذا در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: معنى آيه چنين است:
«آنچه را خدا به تو بخشيده و برترى داده و روزى عطا فرموده و نيكى به تو كرده و هدايت نموده همه را بازگو كن».
«پايان سوره ضحى»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread574.html
-
صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
[golrooz] صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ(1)
آيا براي تو سينه ات را نگشاده ايم(1)
وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ(2)
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم(2)
الَّذِيٓ أَنقَضَ ظَهْرَكَ(3)
[باري] كه [گويي] پشت تو را شكست(3)
وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ(4)
و نامت را براي تو بلند گردانيديم(4)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا(5)
پس [بدان كه] با دشواري آساني است(5)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا(6)
آري با دشواري آساني است(6)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ(7)
پس چون فراغت يافتي به طاعت دركوش(7)
وَإِلَيٰ رَبِّكَ فَارْغَب(8)
و با اشتياق به سوي پروردگارت روي آور(8)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ(1)
سوگند به [كوه] تين و زيتون(1)
وَطُورِ سِينِينَ(2)
و طور سينا(2)
وَهَٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ(3)
و اين شهر امن [و امان](3)
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ فِيٓ أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ(4)
[كه] براستي انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم(4)
ثُمَّ رَدَدْنَٰهُ أَسْفَلَ سَٰفِلِينَ(5)
سپس او را به پست ترين [مراتب] پستي بازگردانيديم(5)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ(6)
مگر كساني را كه گرويده و كارهاي شايسته كرده اند كه پاداشي بي منت خواهند داشت(6)
فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ(7)
پس چه چيز تو را بعد [از اين] به تكذيب جزا وامي دارد(7)
أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَٰكِمِينَ(8)
آيا خدا نيكوترين داوران نيست(8)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ(1)
بخوان به نام پروردگارت كه آفريد(1)
خَلَقَ الْإِنسَٰنَ مِنْ عَلَقٍ(2)
انسان را از ع ل ق آفريد(2)
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ(3)
بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است(3)
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ(4)
همان كس كه به وسيله قلم آموخت(4)
عَلَّمَ الْإِنسَٰنَ مَا لَمْ يَعْلَمْ(5)
آنچه را كه انسان نمي دانست [بتدريج به او] آموخت(5)
كَلَّآ إِنَّ الْإِنسَٰنَ لَيَطْغَيٰٓ(6)
حقا كه انسان سركشي مي كند(6)
أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنَيٰٓ(7)
همين كه خود را بي نياز پندارد(7)
إِنَّ إِلَيٰ رَبِّكَ الرُّجْعَيٰٓ(8)
در حقيقت بازگشت به سوي پروردگار توست(8)
أَرَءَيْتَ الَّذِي يَنْهَيٰ(9)
آيا ديدي آن كس را كه باز مي داشت(9)
عَبْدًا إِذَا صَلَّيٰٓ(10)
بنده اي را آنگاه كه نماز مي گزارد(10)
أَرَءَيْتَ إِن كَانَ عَلَي الْهُدَيٰٓ(11)
چه پنداري اگر او بر هدايت باشد(11)
أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَيٰٓ(12)
يا به پرهيزگاري وادارد [براي او بهتر نيست](12)
أَرَءَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّيٰٓ(13)
[و باز] آيا چه پنداري [كه] اگر او به تكذيب پردازد و روي برگرداند [چه كيفري در پيش دارد](13)
أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَيٰ(14)
مگر ندانسته كه خدا مي بيند(14)
كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًۢا بِالنَّاصِيَةِ(15)
زنهار اگر باز نايستد موي پيشاني [او] را سخت بگيريم (15)
نَاصِيَةٍ كَٰذِبَةٍ خَاطِئَةٍ(16)
[همان] موي پيشاني دروغزن گناه پيشه را(16)
فَلْيَدْعُ نَادِيَهُۥ(17)
[بگو] تا گروه خود را بخواند(17)
سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ(18)
بزودي آتشبانان را فرا خوانيم(18)
كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِب ۩(19)
زنهار فرمانش مبر و سجده كن و خود را [به خدا] نزديك گردان(19)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
سوره انشراح [94]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 8 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
معروف است كه اين سوره بعد از سوره «و الضحى» نازل شده و محتواى آن نيز همين مطلب را تأييد مىكند چرا كه در اين سوره باز قسمتى از مواهب الهى بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله
شمرده شده است در واقع سه نوع موهبت بزرگ در سوره و الضّحى آمده بود و سه موهبت بزرگ در سوره الم نشرح آمده است مواهب گذشته بعضى مادى و بعضى معنوى بود اما مواهب سه
گانه اين سوره همه جنبه معنوى دارد و عمدتا اين سوره بر سه محور دور مىزند.
يكى بيان همين نعمتهاى سه گانه و ديگر بشارت به پيامبر از نظر برطرف شدن مشكلات دعوت او در آينده و ديگر توجه به خداوند يگانه و تحريص و ترغيب به عبادت و نيايش.
و به همين دليل در روايات اهل بيت عليهم السّلام چنانكه قبلا هم اشاره كردهايم اين دو به منزله يك سوره شمرده شده است و لذا در قرائت نماز براى اين كه يك سوره كامل خوانده شود هر دو را با هم مىخوانند.
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه فرمود: «هر كس اين سوره را بخواند پاداش كسى را دارد كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را غمگين ديده و اندوه را از قلب او زدوده است».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread575.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
ما تو را مشمول انواع نعمتها ساختيم! لحن آيات آميخته با لطف و محبت فوق العاده پروردگار و تسلّى و دلدارى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله است.
در نخستين آيه به مهمترين موهبت الهى اشاره كرده، مىفرمايد: «آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم» (ا لم نشرح لك صدرك).
منظور از «شرح صدر» در اينجا گسترش روح و فكر پيامبر به وسيله نور الهى و سكينه و آرامش خداداد مىباشد، اين توسعه مىتواند مفهوم وسيعى داشته باشد كه هم وسعت علمى پيامبر را از طريق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و كارشكنيهاى دشمنان و مخالفان.
و لذا در حديثى آمده است كه پيامبر مىفرمايد: «من تقاضائى از پروردگارم كردم و دوست مىداشتم اين تقاضا را نمىكردم، عرض كردم: خداوندا! پيامبران قبل از من بعضى جريان باد را در اختيارشان قرار دادى، و بعضى مردگان را زنده مىكردند!» خداوند به من فرمود: آيا تو يتيم نبودى پناهت دادم؟
گفتم: آرى! فرمود: آيا گمشده نبودى هدايتت كردم؟
عرض كردم: آرى، اى پروردگار! فرمود: آيا سينه تو را گشاده، و پشتت را سبكبار نكردم؟
عرض كردم: آرى اى پروردگار!».
اين نشان مىدهد كه نعمت «شرح صدر» ما فوق معجزات انبياست، و به راستى اگر كسى حالات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را دقيقا مطالعه كند و ميزان شرح صدر او را در حوادث سخت و پيچيده دوران عمرش بنگرد يقين مىكند كه اين از طريق عادى ممكن نيست، بلكه يك تأييد الهى و ربانى است.
و به خاطر همين «شرح صدر» بود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به عاليترين وجهى مشكلات رسالت را پشت سر گذاشت، و وظائف خود را در اين طريق به خوبى انجام داد.
(آيه 2)
سپس به ذكر موهبت ديگرى از مواهب عظيم خود به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرداخته، مىافزايد: «و (آيا) بار سنگين را از تو برنداشتيم»!؟ (و وضعنا عنك وزرك).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread575.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 3)
«همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مىكرد» (الذى انقض ظهرك).
اين كدام بار بود كه خداوند از پشت پيامبرش برداشت؟
قرائن آيات به خوبى نشان مىدهد كه منظور همان مشكلات رسالت و نبوت، و دعوت به سوى توحيد و يكتاپرستى، و برچيدن آثار فساد از آن محيط بسيار آلوده بوده است، نه تنها پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كه همه پيغمبران در آغاز دعوت با چنين مشكلات عظيمى رو برو بودند، و تنها با امدادهاى الهى بر آنها پيروز مىشدند، منتها شرائط محيط و زمان پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از جهاتى سختتر و سنگينتر بود.
(آيه 4)
و در بيان سومين موهبت، مىفرمايد: «و آوازه تو را بلند ساختيم» (و رفعنا لك ذكرك).
نام تو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پيچيد، و از آن بهتر اين كه نام تو در كنار نام اللّه هر صبح و شام بر فراز مأذنهها و هنگام اذان برده مىشود، و شهادت به رسالت تو، در كنار شهادت به توحيد و يگانگى خداوند نشان اسلام، و دليل پذيرش اين آيين پاك است.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در تفسير اين آيه مىخوانيم كه فرمود: جبرئيل به من گفت: خداوند متعال مىگويد: هنگامى كه نام من برده مىشود نام تو نيز همراه من ذكر مىشود- و در عظمت مقام تو همين بس.
(آيه 5)
در اين آيه، به پيامبرش مهمترين بشارت را مىدهد و انوار اميد را بر قلب پاكش مىپاشد، مىفرمايد: «به يقين با (هر) سختى آسانى است» (فان مع العسر يسرا).
(آيه 6)
باز تأكيد مىكند: «مسلّما با هر سختى آسانى است» (ان مع العسر يسرا).
غم مخور مشكلات و سختيها به اين صورت باقى نمىماند، كارشكنيهاى دشمنان براى هميشه ادامه نخواهد يافت، و محروميتهاى مادى و مشكلات اقتصادى و فقر مسلمين به همين صورت ادامه نمىيابد.
قابل ذكر است كه، اين دو آيه به صورتى مطرح شده كه اختصاص به شخص پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و زمان آن حضرت ندارد، بلكه به صورت يك قاعده كلى و به عنوان تعليلى بر مباحث سابق مطرح است، و به همه انسانهاى مؤمن مخلص و تلاشگر نويد مىدهد كه هميشه در كنار سختيها آسانيهاست.
در حديثى آمده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «بدان كه با سختيها آسانى است، و با صبر پيروزى و با غم و اندوه خوشحالى و گشايش است».
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread575.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 7)
سپس در اين آيه، مىفرمايد: «پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مىشوى به مهم ديگرى پرداز» (فاذا فرغت فانصب).
هرگز بيكار نمان، تلاش و كوشش را كنار مگذار، پيوسته مشغول مجاهده باش و پايان مهمى را آغاز مهم ديگر قرار ده.
(آيه 8)
و در تمام اين احوال به خدا تكيه كن «و به سوى پروردگارت توجه كن» (و الى ربك فارغب). رضايت او را بطلب، و خشنودى او را جستجو كن، و به سوى قرب جوارش بشتاب.
مطابق آنچه گفته شد آيه مفهوم گستردهاى دارد كه فراغت از هر مهمى، و پرداختن به مهم ديگر را شامل مىشود، و جهتگيرى تمام تلاشها را به سوى پروردگار توصيه مىكند.
به هر حال مجموعه اين سوره بيانگر عنايت خاص الهى به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و تسلى او در برابر مشكلات، و وعده نصرت و تأييد او در برابر مشكلات و فراز و نشيبهاى راه رسالت
است. و در عين حال مجموعه اى است اميد بخش سازنده و حيات آفرين براى همه انسانها و همه رهروان راه حق.
«پايان سوره انشراح»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread575.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
سوره تين [95]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 8 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره در حقيقت بر محور آفرينش زيباى انسان، و مراحل تكامل، و انحطاط او دور مىزند، و اين مطلب با سوگندهاى پر معنائى در آغاز سوره شروع شده است، و بعد از شمردن عوامل پيروزى و
نجات انسان، سر انجام تأكيد بر مسأله معاد و حاكميت مطلقه خداوند پايان مىگيرد.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «هر كس اين سوره را بخواند خداوند دو نعمت را مادامى كه در دنياست به او مىبخشد: سلامت و يقين، و هنگامى كه از دنيا برود به
تعداد تمام كسانى كه اين سوره را خوانده اند ثواب يك روز روزه به عنوان پاداش به او مىبخشد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread576.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
در آغاز اين سوره به چهار سوگند پر معنى برخورد مىكنيم كه مقدمه براى بيان معنى پراهميتى است.
مىفرمايد: «قسم به انجير و زيتون [- يا قسم به سرزمين شام و بيت المقدس]» (و التين و الزيتون).
(آيه 2)
«و سوگند به طور سينين» (و طور سينين).
(آيه 3)
«و قسم به اين شهر امن» [- شهر مكه] (و هذا البلد الامين).
«تين» در لغت به معنى «انجير» و «زيتون» همان زيتون معروف است كه ماده روغنى مفيدى از آن مىگيرند.
در اين كه آيا منظور سوگند به همين دو ميوه معروف است يا چيز ديگر؟
بعضى آن را اشاره به همان دو ميوه معروف مىدانند كه خواص غذائى و درمانى فوق العاده زيادى دارد، بعضى ديگر معتقدند كه منظور از آن، دو كوهى است كه شهر «دمشق» و «بيت المقدس» بر آنها قرار گرفته، چرا كه اين دو سرزمين، محل قيام بسيارى از انبيا و پيامبران بزرگ خداست، و اين تفسير با سوگندهاى سوم و چهارم كه از سرزمينهاى مقدسى ياد مىكند هماهنگ است.
و اما «هذا البلد الامين» مسلما اشاره به سرزمين «مكّه» است سرزمينى كه حتى در عصر جاهليت به عنوان منطقه امن و حرم خدا شمرده مىشد، و كسى در آنجا حق تعرض به ديگرى نداشت.
و هر گاه اين دو قسم (تين و زيتون) را بر معنى ابتدائى آنها حمل كنيم يعنى انجير و زيتون معروف، باز سوگند پر معنائى است زيرا:
«انجير» داراى ارزش غذائى فراوانى است و لقمهاى است مغذى و مقوى براى هر سن و سال و خالى از پوست و هسته و زوائد.
در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام آمده است: «انجير بوى دهان را مىبرد، لثهها و استخوانها را محكم مىكند، مو را مىروياند درد را برطرف مىسازد، و با وجود آن نياز به دارو نيست.»
و نيز فرمود: «انجير شبيهترين اشيا به ميوه بهشتى است.»
و غذاشناسان و دانشمندان بزرگ براى زيتون و روغن آن اهميت فوق العادهاى قائلند، و معتقدند كسانى كه مىخواهند همواره سالم باشند بايد از اين اكسير حياتى استفاده كنند.
روغن زيتون دوست صميمى كبد آدمى، و براى رفع عوارض كليهها و سنگهاى صفراوى، و قولنجهاى كليوى، و كبدى و رفع يبوست بسيار مؤثر است.
روغن زيتون سرشار از انواع ويتامينها است و داراى فسفر، كلسيم و پتاسيم و منگنز است در حديثى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السّلام آمده است: «روغن زيتون غذاى خوبى است، دهان را خوشبو و بلغم را برطرف مىسازد، رنگ صورت را صفا و طراوت مىبخشد، اعصاب را تقويت كرده، بيمارى و درد و ضعف را از ميان مىبرد و آتش خشم را فرو مىنشاند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread576.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 4)
ما انسان را در بهترين صورت آفريديم! بعد از ذكر اين قسمهاى پرمحتواى چهارگانه به جواب قسم پرداخته، مىفرمايد: «مسلما ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم» (لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم).
«تقويم» به معنى درآوردن چيزى به صورت مناسب، و نظام معتدل و كيفيت شايسته است، و گستردگى مفهوم آن اشاره به اين است كه خداوند انسان را از هر نظر موزون و شايسته آفريد، هم از نظر جسمى، و هم از نظر روحى و عقلى، چرا كه هرگونه استعدادى را در وجود
او قرار داده، و او را براى پيمودن قوس صعودى بسيار عظيمى آماده ساخته، و با اين كه انسان «جرم صغيرى» است، «عالم كبير» را در او جا داده و آنقدر شايستگيها به او بخشيده كه لايق خلعت «و لقد كرمنا بنى آدم ما فرزندان آدم را كرامت و عظمت بخشيديم» «1» شده
است.
(آيه 5)
ولى همين انسان با تمام اين امتيازات اگر از مسير حق منحرف گردد چنان سقوط مىكند كه به «اسفل سافلين» كشيده مىشود، لذا در آيه مورد بحث، مىفرمايد: «سپس او را به پايينترين مرحله باز گردانديم» (ثم رددناه اسفل سافلين).
چرا چنين نباشد در حالى كه موجودى است مملوّ از استعدادهاى سرشار كه اگر در طريق صلاح از آن استفاده كند بر بالاترين قله افتخار قرار مىگيرد، و اگر اين همه هوش و استعداد را در طريق فساد به كار اندازد بزرگترين مفسده را مىآفريند و طبيعى است كه به «اسفل
سافلين» كشيده شود.
__________________________________________________
(1) سوره اسراء (17) آيه 70.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread576.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 6)
ولى در اين آيه، مىافزايد: «مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه براى آنها پاداشى تمام نشدنى است» (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون).
(آيه 7)
در اين آيه، اين انسان ناسپاس و بىاعتنا به دلائل و نشانههاى معاد را مخاطب ساخته، مىگويد: «پس چه چيز سبب مىشود كه بعد از اين همه (دلائل روشن) روز جزا را انكار مىكنى»؟! (فما يكذبك بعد بالدين).
ساختمان وجود تو از يكسو، و ساختمان اين جهان پهناور از سوى ديگر، نشان مىدهد كه زندگى چند روزه دنيا نمىتواند هدف نهائى آفرينش تو و اين عالم بزرگ باشد.
اينها همه مقدمهاى است براى جهانى وسيعتر و كاملتر، و به تعبير قرآن در آيه 62 سوره واقعه «نشئه اولى» خود خبر از «نشئه ديگرى» مىدهد، چرا انسان متذكر نمىشود.
(آيه 8)
و در آخرين آيه سوره، مىفرمايد: «آيا خداوند بهترين حكم كنندگان و داوران نيست»؟! (ا ليس الله باحكم الحاكمين).
در حديثى آمده است هنگامى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سوره «و التين» را تلاوت مىفرمود وقتى به آيه «ا ليس الله باحكم الحاكمين» مىرسيد، مىفرمود: «بلى و انا على ذلك من
الشّاهدين آرى خداوند بهترين حكم كنندگان است و من بر اين امر گواهم».
«پايان سوره تين»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread576.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
سوره علق [96]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 19 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
مشهور در ميان مفسران اين است كه اين سوره نخستين سورهاى است كه بر پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نازل شده، و محتواى آن نيز مؤيد همين معنى است.
در آغاز به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دستور قرائت و تلاوت مىدهد و سپس از آفرينش اين انسان با عظمت، از يك قطعه خون بىارزش، سخن مىگويد.
در مرحله بعد از تكامل انسان در پرتو لطف و كرم پروردگار، و آشنائى او به علم و دانش و قلم بحث مىكند.
و در مرحله بعد، از انسانهاى ناسپاسى كه على رغم اين همه موهبت و اكرام الهى راه طغيان را پيش مىگيرند سخن به ميان مىآورد.
و سر انجام به مجازات دردناك كسانى كه مانع هدايت مردم و اعمال نيكند اشاره مىكند و سوره را با دستور سجده و تقرب به درگاه پروردگار پايان مىدهد.
در فضيلت تلاوت اين سوره از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود:
«هر كس در روز يا شب سوره «اقرا باسم ربّك» را بخواند، و در همان شب يا روز بميرد شهيد از دنيا رفته است و خداوند او را شهيد مبعوث مىكند و در صف شهيدان جاى مىدهد، و در قيامت
همچون كسى است كه با شمشير در راه خدا همراه پيامبر خدا جهاد كرده است.»
اين سوره به مناسبت تعبيرهاى مختلفى كه در آغاز آن است به نام سوره «علق»، «اقرا»، «قلم» ناميده شده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread577.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
در روايات آمده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به كوه «حرا» رفته بود جبرئيل آمد و گفت: اى محمّد بخوان! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من قرائت كننده نيستم.
جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار ديگر گفت: بخوان! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله همان جواب را تكرار كرد، بار دوم نيز جبرئيل اين كار را كرد، و همان جواب را شنيد، و در سومين بار گفت: (اقرأ باسم ربك الذى خلق ...) (تا آخر آيات پنج گانه).
اين سخن را گفت و از ديده پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پنهان شد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه با دريافت نخستين اشعه وحى سخت خسته شده بود به سراغ خديجه آمده، و فرمود: «زمّلونى و دثّرونى مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم».
«طبرسى» در «مجمع البيان» نيز نقل مىكند كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به خديجه فرمود: هنگامى كه تنها مىشوم ندائى مىشنوم (و نگرانم!).
خديجه عرض كرد: خداوند جز خير در باره تو كارى نخواهد كرد، چرا كه به خدا سوگند تو امانت را ادا مىكنى، صله رحم به جا مىآورى، در سخن گفتن راستگو هستى.
«خديجه» مىگويد: بعد از اين ماجرا ما به سراغ «ورقة بن نوفل» رفتيم (او از آگاهان عرب و عمو زاده خديجه بود) رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله آنچه را ديده بود براى «ورقه» بيان كرد، ورقه گفت: هنگامى كه آن منادى به سراغ تو مىآيد دقت كن ببين چه
مىشنوى؟ سپس براى من نقل كن.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مىگويد: اى محمّد بگو: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم الحمد للّه ربّ العالمين- تا- و لا الضّالّين، و بگو: لا اله الّا اللّه، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را براى او بازگو كرد.
«ورقه» گفت: بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهى مىدهم تو همان هستى كه «عيسى بن مريم» بشارت داده است! و تو شريعتى همچون «موسى» دارى تو پيامبر مرسلى، و به زودى بعد از اين روز مأمور به جهاد مىشوى و اگر من آن روز را درك كنم
در كنار تو جهاد خواهم كرد! هنگامى كه «ورقه» از دنيا رفت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد».
البته در بعضى از كلمات مفسرين، يا كتب تاريخ، مطالب ناموزونى در باره اين فصل از زندگى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به چشم مىخورد كه مسلما از احاديث مجعول و اسرائيليات است.
به نظر مىرسد اين گونه روايات ضعيف و ركيك، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است كه خواستهاند هم اسلام را زير سؤال برند و هم شخص پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread577.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 1)
بخوان به نام پروردگارت! در نخستين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىگويد: «بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد» (اقرأ باسم ربك الذى خلق).
قابل توجه اين كه در اينجا قبل از هر چيز تكيه روى مسأله «ربوبيت» پروردگار شده است، و مىدانيم «رب» به معنى «مالك مصلح» است كسى كه هم صاحب چيزى است و هم به اصلاح و تربيت آن مىپردازد.
سپس براى اثبات ربوبيت پروردگار روى مسأله خلقت و آفرينش جهان هستى تكيه شده، چرا كه بهترين دليل بر ربوبيت او خالقيت اوست، كسى عالم را تدبير مىكند كه آفريننده آن است.
اين در حقيقت پاسخى است به مشركان عرب كه «خالقيت» خدا را پذيرفته بودند، اما ربوبيت و تدبير را براى بتها قائل بودند! به علاوه ربوبيت خداوند و تدبير او در نظام هستى بهترين دليل بر اثبات ذات مقدّس اوست.
(آيه 2)
سپس از ميان مخلوقات روى مهمترين پديده جهان خلقت و گل سرسبد آفرينش يعنى «انسان» تكيه كرده، و آفرينش او را يادآور شده، مىفرمايد:
«همان كس كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد» (خلق الانسان من علق).
از آنجا كه نطفه بعد از گذراندن دوران نخستين در عالم جنين، به شكل قطعه خون بسته چسبندهاى در مىآيد كه در ظاهر بسيار كم ارزش است، مبدأ آفرينش انسان را در اين آيه همين موجود ناچيز مىشمرد، تا قدرت نمائى عظيم پروردگار روشن شود كه از موجودى چنان بىارزش مخلوقى چنين پرارزش آفريده است.
بعضى نيز گفتهاند: منظور از «علق» در اينجا «گل» آدم است كه آن هم حالت چسبندگى داشت، بديهى است خدائى كه اين مخلوق عجيب را از آن قطعه «گل چسبنده» به وجود آورد، شايسته هرگونه ستايش است.
گاه «علق» را به معنى موجود «صاحب علاقه» دانستهاند كه اشارهاى است به روح اجتماعى انسان، و علقه آنها به يكديگر كه در حقيقت پايه اصلى تكامل بشر و پيشرفت تمدّنها را تشكيل مىدهد.
بعضى نيز «علق» را اشاره به «نطفه نر» (اسپرم) مىدانند كه شباهت زيادى به «زالو» دارد، اين موجود ذره بينى در آب نطفه شناور است، و به سوى «نطفه زن» در رحم پيش مىرود، و به آن مىچسبد، و از تركيب آن دو، نطفه كامل انسان به وجود مىآيد.
درست است كه در آن زمان اين گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولى قرآن مجيد از طريق اعجاز علمى پرده از روى آن برداشته است.
از ميان اين تفسيرهاى چهارگانه تفسير اول روشنتر به نظر مىرسد، هر چند جمع ميان چهار تفسير نيز مانعى ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread577.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 3)
بار ديگر براى تأكيد مىافزايد: «بخوان كه پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است» (اقرأ و ربك الاكرم).
تعبير اين آيه در حقيقت پاسخى است به گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در جواب جبرئيل كه گفت: من قرائت كننده نيستم، يعنى «از بركت پروردگار فوق العاده كريم و بزرگوار، تو توانائى بر قرائت و تلاوت دارى».
(آيه 4)
سپس به توصيف خداوندى كه اكرم الاكرمين است پرداخته، مىفرمايد: «همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود» (الذى علم بالقلم).
(آيه 5)
«و به انسان آنچه را نمىدانست ياد داد» (علم الانسان ما لم يعلم).
در حقيقت اين آيات نيز پاسخى است به همان گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود «من قرائت كننده نيستم» يعنى همان خدائى كه به وسيله قلم انسانها را تعليم داد، و به انسان آنچه را نمىدانست آموخت، قادر است كه به بندهاى درس نخوانده همچون تو نيز قرائت و تلاوت را بياموزد.
جمله «الذى علم بالقلم» تاب دو معنى دارد، نخست اين كه: خداوند نوشتن و كتابت را به انسان آموخت و قدرت و توانائى اين كار عظيم را كه مبدأ تاريخ بشر، و سر چشمه تمام علوم و فنون و تمدّنهاست، در او ايجاد كرد.
ديگر اين كه: منظور اين است كه علوم و دانشها را از اين طريق و با اين وسيله به انسان آموخت.
و در هر حال تعبيرى است پر معنى كه در آن لحظات حساس نخستين نزول وحى در اين آيات بزرگ و پر معنى منعكس شده است.
پايه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده، و بىجهت نيست كه قومى چنان عقب مانده بقدرى در علوم و دانشها پيش رفتند كه علم و دانش را- به اعتراف دوست و دشمن- به همه جهان صادر كردند، و به اعتراف مورخان معروف اروپا اين نور علم و دانش مسلمين بود كه بر صفحه اروپاى تاريك قرون وسطى تابيد، و آنها را وارد عصر تمدن ساخت.
چقدر نازيباست ملّتى اين چنين، و آئينى آن چنان، در ميدان علم و دانش عقب بمانند و نيازمند ديگران و حتى وابسته به آنها شوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread577.html
-
پاسخ : صفحه ی 360 از قرآن کریم شامل سوره های شرح و تین و علق
(آيه 6)
در تعقيب آيات گذشته- كه در آن اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود، و لازمه يك چنين نعمت گستردهاى سپاسگزارى انسان تسليم او در برابر خداوند است- در اين آيه مىفرمايد:
«چنين نيست (كه نعمتهاى الهى روح شكرگزارى را هميشه در او زنده كند، بلكه) به يقين انسان طغيان مىكند» (كلا ان الانسان ليطغى).
(آيه 7)
«به خاطر اين كه خود را بىنياز ببيند» (ان رآه استغنى).
اين طبيعت غالب انسانهاست، طبيعت كسانى كه در مكتب عقل و وحى پرورش نيافتهاند كه وقتى به غلط خود را مستغنى مىپندارند، شروع به سركشى و طغيان مىكنند. نه خدا را بندهاند، نه احكام او را به
رسميت مىشناسند، نه به نداى وجدان گوش فرا مىدهند، و نه حق و عدالت را رعايت مىكنند.
به هر حال چنين به نظر مىرسد كه هدف آيه اين است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله انتظار نداشته باشد مردم به زودى دعوتش را پذيرا شوند، بلكه بايد خود را براى انكار و مخالفت مستكبران طغيانگر، آماده
سازد، و بداند راهى پرفراز و نشيب در پيش روى اوست.
(آيه 8)
سپس اين طاغيان مستكبر را مورد تهديد قرار داده، مىفرمايد:
«و به يقين بازگشت (همه) به سوى پروردگار تو است» (ان الى ربك الرجعى).
و اوست كه طغيانگران را به كيفر اعمالشان مىرساند.
و همان گونه كه بازگشت همه چيز به سوى اوست، و همه مىميرند «و ميراث آسمان و زمين براى ذات پاك او مىماند» (آل عمران/ 180).
در آغاز نيز همه چيز از ناحيه او بوده، و جاى اين نيست كه انسان خود را بىنياز بشمرد و مغرور گردد، و طغيان كند.
(آيه 9)
سپس به قسمتى از كارهاى طغيانگران مغرور، ممانعت آنها از سلوك راه حق و پيمودن طريق هدايت و تقوا پرداخته، مىافزايد: «به من خبر ده آيا كسى كه نهى مىكند» (ا رايت الذى ينهى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread577.html