-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 7)
ولى در اينجا انسانها به دو گروه تقسيم مىشوند همان گونه كه مىفرمايد: «پس كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود» (فاما من اوتى كتابه بيمينه).
(آيه 8)
«به زودى حساب آسانى براى او مىشود» (فسوف يحاسب حسابا يسيرا).
(آيه 9)
«و خوشحال به اهل و خانوادهاش باز مىگردد» (و ينقلب الى اهله مسرورا).
اينها كسانى هستند كه در مدار اصلى آفرينش، در همان مدارى كه خداوند براى اين انسان و سرمايهها و نيروهاى او تعيين كرده حركت مىكنند، و تلاش و كوشش آنها همواره براى خدا، و سعى و حركتشان به سوى خداست، در آنجا نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند كه اين نشانه پاكى عمل و صحّت ايمان و نجات در قيامت است، و مايه سر افرازى و سر بلندى در برابر اهل محشر.
منظور از «حساب يسير» حساب سهل و آسان است كه سختگيرى و دقت در آن نباشد، از سيئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد و حتى سيئات آنها را به حسنات تبديل كند.
(آيه 10)
آنها كه از شرم نامه اعمال را پشت سر مىگيرند! به دنبال بحثى كه در آيات قبل پيرامون اصحاب اليمين (مؤمنانى كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مىشود) گذشت در اينجا از كفّار و مجرمان و چگونگى نامه اعمال آنها سخن مىگويد.
نخست مىفرمايد: «و اما كسى كه نامه اعمالش به پشت سرش داده شود» (و اما من اوتى كتابه وراء ظهره).
(آيه 11)
«به زودى فرياد مىزند: اى واى بر من كه هلاك شدم»! (فسوف يدعوا ثبورا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html
-
صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
[golrooz]صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَيَصْلَيٰ سَعِيرًا(12)
و در آتش افروخته درآيد(12)
إِنَّهُ كَانَ فِيٓ أَهْلِهِ مَسْرُورًا(13)
او در [ميان] خانواده خود شادمان بود(13)
إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ(14)
او مي پنداشت كه هرگز برنخواهد گشت(14)
بَلَيٰٓ إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا(15)
آري در حقيقت پروردگارش به او بينا بود(15)
فَلَآ أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ(16)
نه نه سوگند به شفق(16)
وَالَّيْلِ وَمَا وَسَقَ(17)
سوگند به شب و آنچه [شب] فروپوشاند(17)
وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ(18)
سوگند به ماه چون [ب در] تمام شود(18)
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ(19)
كه قطعا از حالي به حالي برخواهيد نشست(19)
فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ(20)
پس چرا آنان باور نمي دارند(20)
وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْءَانُ لَا يَسْجُدُونَ ۩(21)
و چون بر آنان قرآن تلاوت مي شود چهره بر خاك نمي سايند(21)
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ يُكَذِّبُونَ(22)
[نه] بلكه آنان كه كفر ورزيده اند تكذيب مي كنند(22)
وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ(23)
و خدا به آنچه در سينه دارند داناتر است(23)
فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(24)
پس آنان را از عذابي دردناك خبر ده(24)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍۭ(25)
مگر كساني كه گرويده و كارهاي شايسته كرده اند كه آنان را پاداشي بي منت خواهد بود(25)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالسَّمَآءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ(1)
سوگند به آسمان آكنده ز برج(1)
وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ(2)
و به روز موعود(2)
وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ(3)
و به گواه و مورد گواهي(3)
قُتِلَ أَصْحَٰبُ الْأُخْدُودِ(4)
مرگ بر آدم سوزان خندق(4)
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(5)
همان آتش مايه دار [و انبوه](5)
إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ(6)
آنگاه كه آنان بالاي آن [خندق به تماشا] نشسته بودند(6)
وَهُمْ عَلَيٰ مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ(7)
و خود بر آنچه بر [سر] مؤمنان مي آوردند گواه بودند(7)
وَمَا نَقَمُوا۟ مِنْهُمْ إِلَّآ أَن يُؤْمِنُوا۟ بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ(8)
و بر آنان عيبي نگرفته بودند جز اينكه به خداي ارجمند ستوده ايمان آورده بودند(8)
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(9)
همان [خدايي] كه فرمانروايي آسمانها و زمين از آن اوست و خدا[ست كه] بر هر چيزي گواه است(9)
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا۟ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا۟ فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ(10)
كساني كه مردان و زنان مؤمن را آزار كرده و بعد توبه نكرده اند ايشان راست عذاب جهنم و ايشان راست عذاب سوزان(10)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ جَنَّٰتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ(11)
كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند براي آنان باغهايي است كه از زير [درختان] آن جويها روان است اين است [همان] رستگاري بزرگ(11)
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ(12)
آري عقاب پروردگارت سخت سنگين است(12)
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ(13)
هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مي كند و بازمي گرداند(13)
وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ(14)
و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان](14)
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ(15)
صاحب ارجمند عرش(15)
فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ(16)
هر چه را بخواهد انجام مي دهد(16)
هَلْ أَتَيٰكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ(17)
آيا حديث [آن] سپاهيان(17)
فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ(18)
فرعون و ثمود بر تو آمد(18)
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ فِي تَكْذِيبٍ(19)
[نه] بلكه آنان كه كافر شده اند در تكذيب اند(19)
وَاللَّهُ مِن وَرَآئِهِم مُّحِيطٌۢ(20)
با آنكه خدا از هر سو بر ايشان محيط است(20)
بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مَّجِيدٌ(21)
آري آن قرآني ارجمند است(21)
فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍۭ(22)
كه در لوحي محفوظ است(22)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 12)
«و در شعلههاى سوزان آتش مىسوزد» (و يصلى سعيرا).
«اصحاب اليمين» با سر افرازى و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و صدا مىزنند: هاؤم اقرؤا كتابيه اى اهل محشر! بياييد و نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد» (حاقه/ 19).
اما وقتى مجرمان تبهكار نامه اعمالشان را به دست چپشان مىدهند آنها از شرمسارى و ذلت دست را پشت سر مىگيرند، تا اين سند جرم و فضاحت كمتر ديده شود، ولى چه فايده كه در آنجا چيزى پنهان شدنى نيست.
(آيه 13)
سپس به بيان علت اين سرنوشت شوم پرداخته، مىفرمايد: «چرا كه او در ميان خانوادهاش پيوسته (از كفر و گناه خود) مسرور بود» (انه كان فى اهله مسرورا).
سرورى آميخته با غرور، و غرورى آميخته با غفلت و بىخبرى از خدا، سرورى كه نشانه دلبستگى سخت به دنيا و بىاعتنايى به جهان پس از مرگ بود.
(آيه 14)
و لذا در اين آيه، مىافزايد: اين به خاطر آن است كه «او گمان مىكرد هرگز بازگشت نمىكند» و معادى در كار نيست! (انه ظن ان لن يحور).
در حقيقت منشأ اصلى بدبختى او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفى معاد بود، و همين اعتقاد باعث غرور و سرور او شد، او را از خدا دور ساخت و در شهوات و انواع گناهان غوطهور نمود، تا آنجا كه دعوت انبيا را به باد استهزا گرفت، و وقتى به سراغ خانواده خود مىآمد از اين استهزا و سخريه شاد و خوشحال بود، همين معنى در آيه 31 سوره مطففين نيز آمده است.
(آيه 15)
در اين آيه، براى نفى عقائد باطل آنها مىفرمايد: «آرى پروردگارش نسبت به او بينا بود» و اعمالش را براى حساب ثبت كرد! (بلى ان ربه كان به بصيرا).
تعبير اين آيه همانند آيه «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه».
مىتواند به منزله دليلى بر مسأله معاد محسوب شود، بخصوص اين كه در هر دو آيه روى عنوان «رب» تكيه شده است، چرا كه سير تكاملى انسان به سوى پروردگار هرگز نمىتواند با مرگ متوقف گردد، و زندگى دنيا كمتر از آن است كه هدف چنين سيرى باشد.
و نيز بصير بودن خداوند نسبت به اعمال آدمى، و ثبت و ضبط آنها حتما بايد مقدمهاى براى حساب و جزا باشد و گر نه بيهوده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 16)
به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون سير تكاملى انسان به سوى خداوند آمد، در اينجا براى تأكيد اين مطلب و توضيح بيشتر، مىفرمايد:
«سوگند به شفق» (فلا اقسم بالشفق).
(آيه 17)
«و سوگند به شب و آنچه را (از امور پراكنده) جمعآورى مىكند» (و الليل و ما وسق).
(آيه 18)
«و سوگند به ماه آنگاه كه بدر كامل مىشود» (و القمر اذا اتسق).
(آيه 19)
«كه همه شما پيوسته از حالى به حال ديگر منتقل مىشويد» تا به كمال برسيد (لتركبن طبقا عن طبق).
منظور از «شفق» در اينجا همان روشنى آميخته با تاريكى در آغاز شب است.
و از آنجا كه ظهور «شفق» خبر از يك حالت تحول و دگرگونى عميق در جهان مىدهد، و اعلام پايان روز و آغاز شب است، به علاوه جلوه و زيبائى خاصى دارد، و از همه گذشته وقت نماز مغرب است، خداوند به آن سوگند ياد فرموده تا همگان را وادار به انديشه در اين پديده زيباى آسمانى كند.
و اما سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زيادى است كه در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفتهايم.
تعبير به «ما وسق» با توجه به اين كه «وسق» به معنى جمع كردن پراكندههاست اشاره به بازگشت انواع حيوانات و پرندگان و حتى انسانها به خانهها و لانههاى خود به هنگام شب است، كه نتيجه آن آرامش و آسايش عمومى جانداران مىباشد، و يكى از اسرار و آثار پر اهميت شب محسوب مىشود.
قابل توجه اين كه هر چهار موضوعى كه در آيات فوق به آن سوگند ياد شده است (شفق، شب، موجوداتى كه شب آنها را گردآورى مىكند، ماه در حالت بدر كامل) همه موضوعاتى است مربوط به هم و مكمل يكديگر، و مجموعهاى زيبا و منسجم را تشكيل مىدهد كه انديشه انسان را تحريك مىكند، تا در قدرت عظيم آفرينش بينديشد، و از اين دگرگونيهاى سريع به مسأله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود.
جمله «لتركبنّ طبقا عن طبق» بيانگر حالات مختلفى است كه انسان در مسير زندگى خود يكى پس از ديگرى پيدا مىكند.
از جمله حالات گوناگونى كه انسان در طريق پر رنج و مشقت خود به سوى خداوند و كمال مطلق پيدا مىكند، نخست عالم دنيا، بعد جهان برزخ و سپس رستاخيز و حالات مختلف آن.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 20)
سپس به عنوان يك نتيجهگيرى كلى از بحثهاى گذشته، مىفرمايد: «پس چرا هنگامى كه آنها ايمان نمىآورند»؟! (فما لهم لا يؤمنون).
با اين كه دلائل حق روشن و آشكار است هم دلائل توحيد و خداشناسى و هم دلائل معاد، هم آيات آفاقى و هم آيات انفسى.
(آيه 21)
سپس از كتاب «تكوين» به سراغ كتاب «تدوين» مىرود، مىافزايد: «و (چرا) هنگامى كه قرآن بر آنها خوانده مىشود سجده نمىكنند»؟
(و اذا قرئ عليهم القرآن لا يسجدون).
قرآنى كه نور اعجاز از جوانب مختلف آن مىدرخشد، و هر ناظر بىطرف مىداند ممكن نيست زائيده مغز بشرى باشد.
(آيه 22)
در اين آيه، مىافزايد: «بلكه كافران پيوسته آيات الهى را تكذيب مىكنند» (بل الذين كفروا يكذبون).
به كار بردن «فعل مضارع» (يكذّبون) در اينجا كه معمولا براى استمرار مىآيد گواه بر اين معنى است كه آنها در تكذيبهاى خود اصرار داشتند، اصرارى كه از روح لجاج و عناد سر چشمه مىگرفت.
(آيه 23)
سپس با لحنى تهديدآميز مىفرمايد: «و خداوند آنچه را در دل پنهان مىدارند به خوبى مىداند» (و الله اعلم بما يوعون).
خداوندا از نيات و اهداف آنها، و انگيزههائى كه سبب اين تكذيبهاى مستمر مىگردد، با خبر است هر قدر آنها بر آن پرده پوشى كنند و سر انجام كيفر همه آن را به آنها خواهد داد.
(آيه 24)
و در اين آيه، مىفرمايد: «پس آنها را به عذابى دردناك بشارت ده» (فبشرهم بعذاب اليم).
تعبير به «بشارت» كه معمولا در خبرهاى خوش به كار مىرود در اينجا نوعى طعن و سرزنش است، اين در حالى است كه مؤمنان را حقيقتا بشارت به نعمتهاى گسترده بهشتى مىدهد، تا تكذيب كنندگان دوزخى در حسرت و اندوه فرو روند.
(آيه 25)
در آخرين آيه اين سوره، به صورت يك استثناء بار ديگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشاره كرده، مىفرمايد: «مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه براى آنها پاداشى است قطع نشدنى» (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غير ممنون).
اين آيه راه بازگشت را به روى كفار مىگشايد، و مىفرمايد: اين عذاب اليم از كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته شده و پاداش دائم و نقصان ناپذير به آنها داده مىشود.
«پايان سوره انشقاق»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
سوره بروج [85]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 22 آيه است.
محتواى سوره:
با توجه به اين كه اين سوره از سورههاى «مكّى» است چنين به نظر مىرسد كه هدف اصلى تقويت روحيه مؤمنان در برابر دشمنان و تشويق آنان به پايمردى و استقامت است.
و در همين رابطه در اين سوره داستان «اصحاب اخدود» را نقل مىكند، همانها كه خندقها كندند و آتشهاى عظيمى در آن افروختند، و مؤمنان را تهديد به شكنجه با آتش كردند، گروهى را زنده زنده در آتش سوزاندند، اما آنها از ايمانشان بازنگشتند.
در قسمت ديگرى از اين سوره كافرانى را كه مؤمنان را تحت فشار قرار مىدهند سخت مورد حمله قرار داده و آنها را به عذاب سوزان جهنم تهديد مىكند، در حالى كه مؤمنان را بشارت به باغهاى پر نعمت بهشتى مىدهد.
در مقطع بعد آنها را به گذشته تاريخ باز مىگرداند، و داستان فرعون و ثمود و اقوام زورمند را در برابر ديدگانشان مجسم مىسازد، تا كفّار «مكّه» كه نسبت به آنها قدرت ناچيزى داشتند حساب خود را بكنند، و هم مايه تسلّى خاطر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان بوده باشد.
و در آخرين مقطع سوره اشاره به عظمت قرآن مجيد و اهميت فوق العاده اين وحى الهى مىكند، و سوره را با آن پايان مىدهد.
نامگذارى اين سوره به «بروج» به تناسب سوگندى است كه در آيه نخستين آن آمده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس اين سوره را بخواند خداوند به تعداد تمام كسانى كه در نماز جمعه اجتماع مىكنند، و تمام كسانى كه روز عرفه (در عرفات) جمع مىشوند، ده حسنه به او مىدهد، و تلاوت آن انسان را از ترسها و شدائد رهائى مىبخشد».
با توجه به اين كه يكى از تفسيرهاى آيه «و شاهد و مشهود» روز جمعه و روز عرفه است، و نيز با توجه به اين كه سوره حكايت از مقاومت شديد مؤمنان پيشين در برابر شدائد و فشارها مىكند، تناسب اين پاداشها با محتواى سوره روشن مىشود، و در ضمن نشان مىدهد كه اين همه اجر و پاداش از آن كسانى است كه آن را بخوانند و در آن بينديشند و سپس عمل كنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread557.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
در آغاز سوره، مىفرمايد: «سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسيار است» (و السماء ذات البروج).
برجهاى آسمانى يا به معنى ستارگان درخشان و روشن آسمان است يا به معنى «صورتهاى فلكى» يعنى مجموعهاى از ستارگان كه در نظر ما شباهت به يكى از موجودات زمينى دارد، و برجهاى دوازدهگانه دوازده صورت فلكى است كه خورشيد در مسير سالانه خود در هر ماه محاذى يكى از آنها قرار مىگيرد- البته خورشيد حركت نمىكند بلكه زمين به دور آن مىگردد ولى به نظر مىرسد كه خورشيد جا به جا مىشود و محاذى يكى از اين صورتهاى فلكى مىگردد.
(آيه 2)
سپس مىافزايد: «و سوگند به آن روز موعود» روز رستاخيز (و اليوم الموعود).
همان روزى كه تمام انبيا و پيامبران الهى آن را وعده داده اند و صدها آيه قرآن مجيد از آن خبر مىدهد.
(آيه 3)
و در سومين و چهارمين سوگند، مىفرمايد: «و قسم به شاهد و مشهود» (و شاهد و مشهود).
در اين كه منظور از «شاهد» و «مشهود» چيست؟ مفسران حدود سى تفسير ذكر كردهاند كه مهمترين آنها تفسيرهاى زير است:
1- «شاهد» شخص پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و «مشهود» روز قيامت است.
2- «شاهد» گواهان عمل انسانند، مانند اعضاى پيكر او و «مشهود» انسانها و اعمال آنها هستند.
3- «شاهد» به معنى روز جمعه است كه شاهد اجتماع مسلمين در مراسم بسيار مهم نماز آن روز است. و «مشهود» روز عرفه است كه زائران بيت اللّه الحرام شاهد و ناظر آن روزند.
4- «شاهد» روز عيد قربان و «مشهود» روز عرفه مىباشد.
5- منظور از «شاهد» شبها و روزها، و «مشهود» بنى آدم است كه به اعمال او گواهى مىدهد.
6- منظور از «شاهد» ملائكه و «مشهود» قرآن است.
7- منظور از «شاهد» حجر الاسود و «مشهود» حاجيانند كه در كنار آن مىآيند و دست بر آن مىنهند.
8- «شاهد» خلق است، و «مشهود» حق است.
9- منظور از «شاهد» امت اسلامى است و «مشهود» امتهاى ديگر.
10- «شاهد» پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و «مشهود» ساير انبياء هستند.
11- «شاهد» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و «مشهود» امير مؤمنان على عليه السّلام است.
البته تناسب اين آيه با آيات قبل ايجاب مىكند كه «شاهد» اشاره به شهود روز قيامت باشد، اعم از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله يا ساير پيامبران نسبت به امتهاى خود، و ملائكه و فرشتگان و اعضاى پيكر آدمى و شب و روز، و مانند آنها، و «مشهود» انسانها يا اعمال آنهاست.
و به اين ترتيب بسيارى از تفاسير فوق درهم ادغام مىشود و در يك مجموعه با يك مفهوم وسيع خلاصه مىگردد و تضادى ميان آنها وجود ندارد.
چرا كه «شاهد» هرگونه گواه را شامل مىشود، و «مشهود» هر چيزى را كه بر آن گواهى مىدهند.
آرى! آسمان و ستارگان درخشان و برجهاى موزونش همگى نشانه نظم و حساب است و «يوم موعود» صحنه روشنى از حساب و كتاب، و شاهد و مشهود نيز وسيلهاى است براى رسيدگى دقيق به اين حساب، وانگهى همه اين سوگندها براى آن است كه به شكنجه گران ظالم هشدار دهد اعمال آنها در مورد مؤمنان راستين همگى ثبت و ضبط، و براى روز موعود نگهدارى مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread557.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 4)
مؤمنان در برابر كورههاى آدم سوزى! قرآن بعد از اين سوگندها مىفرمايد: «مرگ بر شكنجهگران صاحب گودال» آتش (قتل اصحاب الاخدود).
(آيه 5)
«آتشى عظيم و شعلهور» (النار ذات الوقود).
(آيه 6)
«هنگامى كه در كنار آن نشسته بودند» (اذ هم عليها قعود).
(آيه 7)
«و آنچه را با مؤمنان انجام مىدادند (با خونسردى و قساوت) تماشا مىكردند»! (و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود).
اين گروه شكنجهگر خندقهاى بزرگى از آتش فراهم ساخته بودند، و مؤمنان را وادار مىكردند كه دست از ايمان خود بردارند، هنگامى كه با مقاومت آنان رو به رو مىشدند آنها را در اين كورههاى آدم سوزى انداخته، به آتش مىكشيدند!
(آيه 8)
سپس مىافزايد: «آنها (شكنجهگران) هيچ ايرادى بر مؤمنان نداشتند جز اين كه به خداوند عزيز و حميد ايمان آورده بودند»؟! (و ما نقموا منهم الا ان يؤمنوا بالله العزيز الحميد).
تعبير به «عزيز» (قدرتمند شكست ناپذير) و «حميد» (شايسته هرگونه ستايش و داراى هرگونه كمال) در حقيقت پاسخى است به جنايتهاى آنها، و دليلى است بر ضد آنان، يعنى مگر ايمان به چنين خدائى جرم و گناه است؟! در ضمن تهديد و هشدارى نيز به اين شكنجهگران در طول تاريخ محسوب مىشود كه خداوند عزيز و حميد در كمين آنهاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread557.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 9)
سپس به بيان دو وصف ديگر از اوصاف اين معبود بزرگ پرداخته، مىافزايد: «همان كسى كه حكومت آسمانها و زمين از آن اوست و خداوند بر همه چيز گواه است» (الذى له ملك السماوات و الارض و الله على كل شىء شهيد).
در حقيقت اين چهار وصف از اوصافى است كه شايستگى براى عبوديت را مسلّم مىكند، قدرت و توانائى، واجد هرگونه كمال بودن، مالكيت آسمانها و زمين، و آگاهى از همه چيز.
در ضمن بشارتى است به مؤمنان كه خدا حاضر و ناظر است و صبر و شكيبايى و استقامتشان را در راه حفظ ايمان مىبيند.
و البته توجه به اين حقيقت به آنها نيرو و نشاط مىدهد.
از سوى ديگر تهديدى است براى دشمنان آنها و هشدارى است كه اگر خدا مانع كار آنها نمىشود نه به خاطر ناتوانى است، بلكه به خاطر آزمون و امتحان است، و سر انجام طعم تلخ عذاب دردناك خدا را خواهند چشيد.
اصحاب اخدود چه كسانى بودند؟
«اخدود» به معنى گودال بزرگ يا خندق است، منظور در اينجا خندقهاى عظيمى است كه مملوّ از آتش بود تا شكنجهگران، مؤمنان را در آنها بيفكنند و بسوزانند.
معروف و مشهور آن است كه اين ماجرا مربوط به «ذو نواس» آخرين پادشاه «حمير» «1» در سرزمين «يمن» است.
__________________________________________________
(1) «حمير» قبيلهاى بود از قبايل معروف «يمن».
توضيح اين كه: «ذو نواس» كه آخرين نفر از سلسله گروه «حمير» بود به آيين يهود درآمد، و گروه «حمير» نيز از او پيروى كردند، او نام خود را «يوسف» نهاد، و مدتى بر اين منوال گذشت، سپس به او خبر دادند كه در سرزمين «نجران» (در شمال يمن) هنوز گروهى بر آيين نصرانيتند، هم مسلكان «ذو نواس» او را وادار كردند كه اهل «نجران» را مجبور به پذيرش آيين يهود كند، او به سوى نجران حركت كرد، و ساكنان آنجا را جمع نمود، و آيين يهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار كرد آن را پذيرا شوند، ولى آنها ابا كردند حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر كردن از آيين خود نبودند.
«ذو نواس» دستور داد خندق عظيمى كندند و هيزم در آن ريختند و آتش زدند، گروهى را زنده زنده به آتش سوزاند، و گروهى را با شمشير كشت و قطعه قطعه كرد، بطورى كه عدد مقتولين و سوختگان به آتش به بيست هزار نفر رسيد! «1» بعضى افزودهاند كه در اين گير و دار يك تن از نصاراى نجران فرار كرد و به سوى روم و دربار قيصر شتافت، و از ذو نواس شكايت كرد و يارى طلبيد.
قيصر گفت: سرزمين شما از من دور است، اما نامهاى به پادشاه حبشه مىنويسم كه او مسيحى است و همسايه شماست، از او مىخواهم شما را يارى دهد، مرد نجرانى نزد سلطان حبشه «نجاشى» آمد، و نجاشى از شنيدن اين داستان سخت متأثر گشت، و از خاموشى شعله آيين مسيح (ع) در سرزمين نجران افسوس خورد، و تصميم بر انتقام شهيدان را از او گرفت.
لشكريان حبشه به جانب يمن تاختند و در يك پيكار سخت سپاه ذو نواس را شكست دادند، و گروه زيادى از آنان كشته شد، و طولى نكشيد كه مملكت يمن به دست نجاشى افتاد و به صورت ايالتى از ايالات حبشه درآمد.
__________________________________________________
(1) اين كورههاى آدم سوزى كه به دست يهود به وجود آمد احتمالا نخستين كورههاى آدم سوزى در طول تاريخ بود، ولى عجب اين كه اين بدعت قساوت بار ضد انسانى سر انجام دامان خود يهود را گرفت، و چنانكه مىدانيم گروه زيادى از آنها در ماجراى آلمان هيتلرى در كوره هاى آدمسوزى به آتش كشيده شدند، و مصداق «عذاب الحريق» اين جهان نيز در باره آنها تحقق يافت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread557.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 10)
شكنجه گران در برابر مجازات الهى! بعد از بيان جنايت عظيم شكنجهگران اقوام پيشين در اينجا به كيفر سخت الهى نسبت به آنان، و پاداشهاى عظيم مؤمنان اشاره كرده، مىفرمايد: «كسانى كه مردان و زنان با ايمان را شكنجه دادند، سپس توبه نكردند، براى آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است» (ان الذين فتنوا المؤمنين و المؤمنات ثم لم يتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحريق).
جمله «ثمّ لم يتوبوا» نشان مىدهد كه راه توبه حتى براى چنين شكنجهگران ستمگرى باز است، و اين نهايت لطف پروردگار را نسبت به گنهكاران نشان مىدهد، و ضمنا هشدارى است به مردم مكه كه تا دير نشده دست از آزار و شكنجه مؤمنان بردارند، و به سوى خدا بازگردند.
قابل توجه اين كه در اين آيه دو گونه عذاب براى آنها ذكر كرده: يكى عذاب جهنم و ديگرى «عذاب حريق» (عذاب آتش سوزان) ذكر اين دو ممكن است به خاطر اين باشد كه در جهنم انواعى از مجازاتها وجود دارد كه يكى از آنها آتش سوزان است، و ذكر آن بالخصوص به خاطر اين است كه شكنجهگران مزبور مؤمنان را با آتش مىسوزاندند و بايد در آنجا با آتش مجازات شوند اما اين آتش كجا و آن آتش كجا.
(آيه 11)
سپس به پاداش مؤمنان پرداخته، مىفرمايد: «و براى كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند باغهايى از بهشت است كه نهرها زير درختانش جارى است، و اين نجات و پيروزى بزرگ است» (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات تجرى من تحتها الانهار ذلك الفوز الكبير).
چه فوز و پيروزى از اين برتر كه در جوار قرب پروردگار و در ميان انواع نعمتهاى پايدار، با سر بلندى و افتخار جاى گيرند، ولى نبايد فراموش كرد كه كليد اصلى اين پيروزى و فوز كبير، ايمان و عمل صالح است.
(آيه 12)
سپس بار ديگر به تهديد كفار و شكنجهگران پرداخته، مىافزايد:
«گرفتن قهر آميز و مجازات پروردگارت به يقين بسيار شديد است»! (ان بطش ربك لشديد).
(آيه 13)
بعد مىفرمايد: گمان نكنيد قيامتى در كار نيست و يا بازگشت شما مشكل است «اوست كه آفرينش را آغاز مىكند، و باز مىگرداند» (انه هو يبدى و يعيد).
(آيه 14)
سپس به بيان پنج وصف از اوصاف خداوند بزرگ پرداخته، مىگويد: «و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان) است» (و هو الغفور الودود).
(آيه 15)
«صاحب عرش و داراى مجد و عظمت است» (ذو العرش المجيد).
(آيه 16)
«و آنچه را مىخواهد انجام مىدهد» (فعال لما يريد).
در حقيقت ذكر اين اوصاف در برابر تهديدى كه در آيات قبل آمده براى بيان اين حقيقت است كه راه بازگشت به روى گنهكاران باز است، و خداوند در عين شديد العقاب بودن غفور و ودود و رحيم و مهربان است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread557.html
-
پاسخ : صفحه ی 355 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 25 از سوره ی انشقاق و سوره ی بروج
(آيه 17)
ديدى خدا با لشكر فرعون و ثمود چه كرد؟
آيات قبل بيان قدرت مطلقه خداوند و حاكميت بلا منازع او، و تهديد كفّار و شكنجهگران بود، براى اين كه معلوم شود اين تهديدها عملى است در اينجا روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «آيا داستان لشكرها به تو رسيده است» (هل اتاك حديث الجنود).
لشكريان عظيمى كه در برابر پيامبران الهى صف آرائى كردند و به مبارزه برخاستند به گمان اين كه مىتوانند در مقابل قدرت خدا عرض اندام كنند.
(آيه 18)
و بعد به دو نمونه آشكار از آنها كه يكى در قديم الايام، و ديگرى در عصر نزديكتر واقع شد اشاره كرده، مىافزايد: «لشكريان فرعون و ثمود» (فرعون و ثمود).
همانها كه بعضى شرق و غرب جهان را زير سلطه خود قرار دادند، و بعضى دل كوهها را شكافتند و سنگهاى عظيم آن را بركندند، و از آن خانهها و قصرهاى عظيم ساختند، و كسى را ياراى مقابله با آنها نبود.
اما خداوند گروه اول را با «آب» و گروه دوم را با «باد» كه هر دو وسيلههاى حيات آدمى هستند، در هم كوبيد!
(آيه 19)
در اين آيه مىافزايد: «ولى كافران پيوسته در تكذيب حقند» (بل الذين كفروا فى تكذيب).
چنان نيست كه نشانههاى حق بر كسى مخفى و پنهان باشد، لجاجت و عناد اجازه نمىدهد كه بعضى راه را پيدا كنند، و در طريق حق گام بگذارند.
تعبير به «بل» كه به اصطلاح براى اضراب (عدول از چيزى به چيز ديگر) است گوئى اشاره به اين است كه اين گروه مشرك از قوم فرعون و ثمود هم بدتر و لجوجترند، دائما مشغول تكذيب و انكار قرآنند.
(آيه 20)
ولى آنها بايد بدانند كه «و خداوند به همه آنها احاطه دارد» و همه در چنگال قدرت او هستند (و الله من ورائهم محيط).
اگر خدا به آنها مهلت مىدهد نه به خاطر عجز و ناتوانى است، و اگر آنها را سريعا مجازات نمىكند نه به خاطر اين است كه از قلمرو قدرتش بيرونند.
(آيه 21)
در اين آيه مىافزايد: اصرار آنها در تكذيب قرآن و نسبت آن به سحر و كهانت و شعر بيهوده است اين آيات، سحر و دروغ نيست «بلكه قرآن با عظمت است ...» (بل هو قرآن مجيد).
محتوايش عظيم و گسترده، و معانيش بلند و پرمايه است، هم در زمينه معارف و اعتقادات، و هم اخلاق و مواعظ و هم احكام و سنن.
(آيه 22)
«كه در لوح محفوظ جاى دارد» (فى لوح محفوظ). و دست نااهلان و شياطين و كاهنان هرگز به آن نمىرسد، و از هرگونه تغيير و تبديل و زياده و نقصان بر كنار مىباشد.
بنابر اين اگر نسبتهاى ناروا به تو مىدهند، و شاعر و ساحر و كاهن و مجنونت مىخوانند، هرگز غمگين مباش، تكيهگاه تو محكم، راهت روشن، و پشتيبانت قدرتمند و تواناست.
منظور از «لوح» در اينجا صفحهاى است كه قرآن مجيد بر آن ثبت و ضبط شده است ولى نه صفحهاى همچون الواح متداول در ميان ما، بلكه در تفسيرى از ابن عباس آمده است «لوح محفوظ» طولش به اندازه فاصله زمين و آسمان! و عرضش به اندازه فاصله مغرب و مشرق است! و اينجاست كه به نظر مىرسد كه لوح محفوظ همان صفحه علم خداوند است كه شرق و غرب عالم را فرا گرفته، و از هرگونه دگرگونى و تحريف مصون و محفوظ است.
«پايان سوره بروج»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread557.html
-
صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
[golrooz] صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالسَّمَآءِ وَالطَّارِقِ(1)
سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد(1)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا الطَّارِقُ(2)
و تو چه داني كه اختر شبگرد چيست(2)
النَّجْمُ الثَّاقِبُ(3)
آن اختر فروزان(3)
إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ(4)
هيچ كس نيست مگر اينكه نگاهباني بر او [گماشته شده] است(4)
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَٰنُ مِمَّ خُلِقَ(5)
پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است(5)
خُلِقَ مِن مَّآءٍ دَافِقٍ(6)
از آب جهنده اي خلق شده(6)
يَخْرُجُ مِنۢ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَآئِبِ(7)
[كه] از صلب مرد و ميان استخوانهاي سينه زن بيرون مي آيد(7)
إِنَّهُ عَلَيٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ(8)
در حقيقت او [= خدا] بر بازگردانيدن وي بخوبي تواناست(8)
يَوْمَ تُبْلَي السَّرَآئِرُ(9)
آن روز كه رازها [همه] فاش شود(9)
فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ(10)
پس او را نه نيرويي ماند و نه ياري(10)
وَالسَّمَآءِ ذَاتِ الرَّجْعِ(11)
سوگند به آسمان بارش انگيز(11)
وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ(12)
سوگند به زمين شكافدار [آماده كشت](12)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ(13)
[كه] در حقيقت قرآن گفتاري قاطع و روشنگر است(13)
وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ(14)
و آن شوخي نيست(14)
إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا(15)
آنان دست به نيرنگ مي زنند(15)
وَأَكِيدُ كَيْدًا(16)
و [من نيز] دست به نيرنگ مي زنم(16)
فَمَهِّلِ الْكَٰفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًۢا(17)
پس كافران را مهلت ده و كمي آنان را به حال خود واگذار(17)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَي(1)
نام پروردگار والاي خود را به پاكي بستاي(1)
الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّيٰ(2)
همان كه آفريد و هماهنگي بخشيد(2)
وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَيٰ(3)
و آنكه اندازه گيري كرد و راه نمود(3)
وَالَّذِيٓ أَخْرَجَ الْمَرْعَيٰ(4)
و آنكه چمنزار را برآورد(4)
فَجَعَلَهُ غُثَآءً أَحْوَيٰ(5)
و پس [از چندي] آن را خاشاكي تيره گون گردانيد(5)
سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَيٰٓ(6)
ما بزودي [آيات خود را به وسيله سروش غيبي] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكني(6)
إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَيٰ(7)
جز آنچه خدا خواهد كه او آشكار و آنچه را كه نهان است مي داند(7)
وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَيٰ(8)
و براي تو آسانترين [راه] را فراهم مي گردانيم(8)
فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَيٰ(9)
پس پند ده اگر پند سود بخشد(9)
سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَيٰ(10)
آن كس كه ترسد بزودي عبرت گيرد(10)
وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَي(11)
و نگون بخت خود را از آن دور مي دارد(11)
الَّذِي يَصْلَي النَّارَ الْكُبْرَيٰ(12)
همان كس كه در آتشي بزرگ در آيد(12)
ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَيٰ(13)
آنگاه نه در آن مي ميرد و نه زندگاني مي يابد(13)
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّيٰ(14)
رستگار آن كس كه خود را پاك گردانيد(14)
وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّيٰ(15)
و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد(15)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوٰةَ الدُّنْيَا(16)
ليكن [شما] زندگي دنيا را بر مي گزينيد(16)
وَالْءَاخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَيٰٓ(17)
با آنكه [جهان] آخرت نيكوتر و پايدارتر است(17)
إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَيٰ(18)
قطعا در صحيفه هاي گذشته اين [معني] هست(18)
صُحُفِ إِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَيٰ(19)
صحيفه هاي ابراهيم و موسي(19)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
هَلْ أَتَيٰكَ حَدِيثُ الْغَٰشِيَةِ(1)
آيا خبر غاشيه به تو رسيده است(1)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ(2)
در آن روز چهره هايي زبونند(2)
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ(3)
كه تلاش كرده رنج [بيهوده] برده اند(3)
صدق الله العلي العظيم
-
صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
[golrooz] صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَصْلَيٰ نَارًا حَامِيَةً(4)
[ناچار] در آتشي سوزان درآيند(4)
تُسْقَيٰ مِنْ عَيْنٍ ءَانِيَةٍ(5)
از چشمه اي داغ نوشانيده شوند(5)
لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ(6)
خوراكي جز خار خشك ندارند(6)
لَّا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ(7)
[كه] نه فربه كند و نه گرسنگي را باز دارد(7)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ(8)
در آن روز چهره هايي شادابند(8)
لِّسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ(9)
از كوشش خود خشنودند(9)
فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ(10)
در بهشت برين اند(10)
لَّا تَسْمَعُ فِيهَا لَٰغِيَةً(11)
سخن بيهوده اي در آنجا نشنوند(11)
فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ(12)
در آن چشمه اي روان باشد(12)
فِيهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ(13)
تختهايي بلند در آنجاست(13)
وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ(14)
و قدحهايي نهاده شده(14)
وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ(15)
و بالشهايي پهلوي هم [چيده](15)
وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ(16)
و فرشهايي [زربفت] گسترده(16)
أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَي الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ(17)
آيا به شتر نمي نگرند كه چگونه آفريده شده(17)
وَإِلَي السَّمَآءِ كَيْفَ رُفِعَتْ(18)
و به آسمان كه چگونه برافراشته شده(18)
وَإِلَي الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ(19)
و به كوه ها كه چگونه برپا داشته شده(19)
وَإِلَي الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ(20)
و به زمين كه چگونه گسترده شده است(20)
فَذَكِّرْ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٌ(21)
پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهنده اي(21)
لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ(22)
بر آنان تسلطي نداري(22)
إِلَّا مَن تَوَلَّيٰ وَكَفَرَ(23)
مگر كسي كه روي بگرداند و كفر ورزد(23)
فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ(24)
كه خدا او را به آن عذاب بزرگتر عذاب كند(24)
إِنَّ إِلَيْنَآ إِيَابَهُمْ(25)
در حقيقت بازگشت آنان به سوي ماست(25)
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم(26)
آنگاه حساب [خواستن از] آنان به عهده ماست(26)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْفَجْرِ(1)
سوگند به سپيده دم(1)
وَلَيَالٍ عَشْرٍ(2)
و به شبهاي دهگانه(2)
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ(3)
و به جفت و تاق(3)
وَالَّيْلِ إِذَا يَسْرِ(4)
و به شب وقتي سپري شود(4)
هَلْ فِي ذَٰلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ(5)
آيا در اين براي خردمند [نياز به] سوگندي [ديگر] است(5)
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ(6)
مگر ندانسته اي كه پروردگارت با عاد چه كرد(6)
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ(7)
با عمارات ستون دار ارم(7)
الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَٰدِ(8)
كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود(8)
وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا۟ الصَّخْرَ بِالْوَادِ(9)
و با ثمود همانان كه در دره تخته سنگها را مي بريدند(9)
وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ(10)
و با فرعون صاحب خرگاه ها [و بناهاي بلند](10)
الَّذِينَ طَغَوْا۟ فِي الْبِلَٰدِ(11)
همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند(11)
فَأَكْثَرُوا۟ فِيهَا الْفَسَادَ(12)
و در آنها بسيار تبهكاري كردند(12)
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ(13)
[تا آنكه] پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرونواخت(13)
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ(14)
زيرا پروردگار تو سخت در كمين است(14)
فَأَمَّا الْإِنسَٰنُ إِذَا مَا ابْتَلَيٰهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَكْرَمَنِ(15)
اما انسان هنگامي كه پروردگارش وي را مي آزمايد و عزيزش مي دارد و نعمت فراوان به او مي دهد مي گويد پروردگارم مرا گرامي داشته است(15)
وَأَمَّآ إِذَا مَا ابْتَلَيٰهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَهَٰنَنِ(16)
و اما چون وي را مي آزمايد و روزي اش را بر او تنگ مي گرداند مي گويد پروردگارم مرا خوار كرده است(16)
كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ(17)
ولي نه بلكه يتيم را نمي نوازيد(17)
وَلَا تَحَٰٓضُّونَ عَلَيٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(18)
و بر خوراك[دادن] بينوا همديگر را بر نمي انگيزيد(18)
وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا(19)
و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مي خوريد(19)
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا(20)
و مال را دوست داريد دوست داشتني بسيار(20)
كَلَّآ إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا(21)
نه چنان است آنگاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود(21)
وَجَآءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا(22)
و [فرمان] پروردگارت و فرشته[ها] صف درصف آيند(22)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
سوره طارق [86]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 17 آيه است.
محتواى سوره:
مطالب اين سوره عمدتا بر دو محور دور مىزند.
1- معاد و رستاخيز.
2- قرآن مجيد و ارزش و اهميت آن.
ولى در آغاز بعد از سوگندهايى انديشه آفرين اشاره به وجود مراقبين الهى بر انسان مىكند.
بعد براى اثبات امكان معاد، به زندگى نخستين و بدو پيدايش انسان از آب نطفه، اشاره فرموده، نتيجهگيرى مىكند: خداوندى كه قادر است او را از چنين آب بىارزش و ناچيزى بيافريند توانائى بر بازگشت مجدد او دارد.
در مرحله بعد به بعضى از ويژگيهاى روز رستاخيز اشاره كرده، سپس با ذكر سوگندهاى متعدد و پر معنائى اهميت قرآن را گوشزد مىنمايد، و سر انجام سوره را با تهديد كفار به مجازات الهى پايان مىدهد.
در باره فضيلت تلاوت اين سوره
در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم:
«هر كس آن را تلاوت كند خداوند به تعداد هر ستارهاى كه در آسمان وجود دارد ده حسنه به او مىبخشد»! بديهى است محتواى سوره و عمل به آن است كه اين همه پاداش عظيم را به بار مىآورد نه تلاوت خالى از عمل.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread567.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اين سوره نيز همچون بسيارى ديگر از سورههاى جزء آخر قرآن، با سوگندهاى زيبا و انديشه برانگيزى آغاز مىشود، مىفرمايد: «سوگند به آسمان و كوبنده شب»! (و السماء و الطارق).
(آيه 2)
«و تو نمىدانى كوبنده شب چيست»؟! (و ما ادراك ما الطارق).
(آيه 3)
«همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكيهاست» (النجم الثاقب).
قرآن خودش در اينجا «طارق» را تفسير كرده، مىگويد: «اين مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است كه بر آسمان ظاهر مىشود و بقدرى بلند است كه گوئى مىخواهد سقف آسمان را سوراخ كند، و نورش به قدرى خيره كننده است كه تاريكيها را مىشكافد و به درون چشم آدمى نفوذ مىكند.
منظور از «نجم ثاقب» ستارگان درخشانى است كه نور آنها پردههاى ظلمت را مىشكافد و در چشم آدمى نفوذ مىكند همانند ستاره «زحل» كه در فارسى به آن «كيوان» مىگويند.
(آيه 4)
اكنون ببينيم اين سوگندها براى چيست؟ در اين آيه مىفرمايد:
«مسلما هر كس مراقب و محافظى دارد» (ان كل نفس لما عليها حافظ).
كه اعمال او را ثبت و ضبط و حفظ مىكند، و براى حساب و جزا نگهدارى مىنمايد.
به اين ترتيب شما هرگز تنها نيستيد، و هر كه باشيد، و هر كجا باشيد، تحت مراقبت فرشتگان الهى و مأموران پروردگار خواهيد بود، اين مطلبى است كه توجه به آن در اصلاح و تربيت انسان فوق العاده مؤثر است.
(آيه 5)
اى انسان! بنگر از چه چيز آفريده شدهاى؟
در اين آيه به عنوان يك استدلال بر مسأله معاد در برابر كسانى كه آن را غير ممكن مىشمردند، مىفرمايد: «انسان بايد بنگرد از چه چيز آفريده شده است»؟! (فلينظر الانسان مم خلق).
و به اين ترتيب قرآن دست همه انسانها را گرفته و به خلقت نخستين باز مىگرداند، و با يك جمله استفهاميه از آنها مىپرسد: «آفرينش شما از چه بوده است»؟
(آيه 6)
و بىآنكه منتظر پاسخ آنها باشد جواب اين سؤال را- كه روشن است- خودش داده، مىفرمايد: «از يك آب جهنده آفريده شده است»! (خلق من ماء دافق). كه اين توصيفى است براى نطفه مرد كه در آب منى شناور است، و به هنگام بيرون آمدن جهش دارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread567.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه 7)
و بعد در توصيف ديگرى از اين آب مىگويد: «آبى كه از ميان پشت و سينهها خارج مىشود» (يخرج من بين الصلب و الترائب).
«صلب» به معنى پشت است و اما «ترائب» جمع «تريبه» بنابر مشهور ميان علماى لغت استخوانهاى بالاى سينه است، همانجا كه گردنبند روى آن قرار مىگيرد.
در اينجا قرآن به يكى از دو جزء اصلى نطفه كه همان نطفه مرد است، و براى همه محسوس مىباشد، اشاره كرده، و منظور از «صلب» و «ترائب» قسمت پشت و پيش روى انسان است، چرا كه آب نطفه مرد از ميان اين دو خارج مىشود.
اين تفسيرى است روشن و هماهنگ با آنچه در كتب لغت در معنى اين دو واژه آمده است، در عين حال ممكن است حقيقت مهمترى در اين آيه نيز نهفته باشد كه در حد علم امروز براى ما كشف نشده و اكتشافات دانشمندان در آينده از روى آن پرده برخواهد داشت.
(آيه 8)
سپس از اين بيان نتيجهگيرى كرده، مىگويد: «مسلما او [- خدايى كه انسان را از چنين چيز پستى آفريد] مىتواند او را بازگرداند» (انه على رجعه لقادر).
در آغاز خاك بود، و سپس بعد از طى مراحلى به صورت نطفه درآمد، و نطفه نيز بعد از طى مراحل پيچيده و شگفتانگيزى، تبديل به انسان كاملى شد، بنابر اين بازگشت او به حيات و زندگى مجدد هيچ مشكلى ايجاد نمىكند.
(آيه 9)
در اين آيه به توصيف آن روز بزرگ پرداخته، مىفرمايد: «در آن روز كه اسرار پنهان (انسان) آشكار مىشود» (يوم تبلى السرائر).
آرى! در آن روز كه «يوم البروز» و «يوم الظهور» است اسرار درون آشكار مىشود، اعم از ايمان و كفر و نفاق، يا نيت خير و شر، يا ريا و اخلاص، و اين ظهور و بروز براى مؤمنان مايه افتخار و مزيد نعمت است، و براى مجرمان مايه سر افكندگى و منشأ خوارى و خفت و چه دردناك است كه انسان عمرى با آبرو در ميان مردم زندگى كند ولى در آن روز در برابر همه خلايق شرمسار و سر افكنده شود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread567.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه 10)
اما مشكل مهم در آن روز اينجاست كه «و براى او هيچ نيرو و ياورى نيست» (فما له من قوة و لا ناصر).
نه نيرويى كه بر زشتيهاى اعمال و نيات او پرده بيفكند، و نه ياورى كه او را از عذاب الهى رهائى بخشد.
(آيه 11)
در تعقيب آيات گذشته كه استدلال بر مسأله معاد از طريق توجه به آفرينش نخستين انسان از نطفه داشت، در اينجا باز براى تأكيد در امر معاد و اشاره به بعضى از دلائل ديگر بحث را ادامه داده، مىفرمايد: «سوگند به آسمان پر باران» (و السماء ذات الرجع).
(آيه 12)
«و سوگند به زمين پر شكاف» كه گياهان از آن سر بر مىآورند (و الارض ذات الصدع).
(آيه 13)
«كه اين (قرآن) سخنى است كه حق را از باطل جدا مىكند» (انه لقول فصل).
(آيه 14)
سخنى است جدى «و هرگز شوخى نيست»! (و ما هو بالهزل).
در حقيقت اين دو سوگند اشارهاى است به احياى زمينهاى مرده به وسيله باران كه قرآن بارها آن را به عنوان دليلى بر مسأله رستاخيز ذكر كرده است، مانند آيه 11 سوره ق كه مىفرمايد: «ما به وسيله باران سرزمين مردهاى را زنده كرديم، خروج و قيام شما در قيامت نيز همين گونه است»!
(آيه 15)
سپس براى تسلى خاطر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان از يكسو، و تهديد دشمنان اسلام از سوى ديگر مىافزايد: «آنها پيوسته حيله مىكنند» و نقشهها مىريزند (انهم يكيدون كيدا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread567.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه 16)
«و من هم در برابر آنها چاره مىكنم» و نقشه هاشان را نقش بر آب مىكنم (و اكيد كيدا).
(آيه 17)
«حال كه چنين است كافران را (فقط) اندكى مهلت ده» تا عاقبت كار خويش را ببينند! (فمهل الكافرين امهلهم رويدا).
آرى! آنها پيوسته نقشههاى شومى براى مبارزه با تو طرح مىكنند:
گاه از طريق استهزا وارد مىشوند. گاه به محاصره اقتصادى دست مىزنند.
گاه مؤمنان را شكنجه و آزار مىكنند. گاه ساحرت مىخوانند، گاه كاهنت مىگويند، گاه ديوانهات مىشمرند.
گاه مىگويند كسانى كه دور تو را گرفتهاند فقرا و بينوايانند آنها را دور كن تا ما با تو باشيم.
منظور از «كيد دشمنان» در آيه فوق روشن است كه به نمونههاى آن اشاره كرديم، و اما منظور از «كيد الهى» همان الطافى است كه شامل حال پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان مىشد و دشمنان اسلام را غافلگير مىساخت، كوششهاى آنها را از ميان مىبرد، و توطئههاى آنان را در هم مىشكست، كه نمونههايش در تاريخ اسلام فراوان است.
اين آيه سرمشقى است براى همه مسلمانان كه در كارهاى خود مخصوصا هنگامى كه در مقابل دشمنانى نيرومند و خطرناك قرار مىگيرند با حوصله و صبر و شكيبائى و دقت رفتار كنند، و از هرگونه شتابزدگى و كارهاى بىنقشه يا بىموقع بپرهيزند.
«پايان سوره طارق»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread567.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
سوره اعلى [87]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 19 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت از دو بخش تشكيل يافته، بخشى كه در آن روى سخن به شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است و دستوراتى را در زمينه تسبيح پروردگار، و اداى رسالت، به او مىدهد، و اوصاف هفتگانهاى از خداوند بزرگ در اين رابطه مىشمرد.
و بخش ديگرى كه از مؤمنان خاشع، و كافران شقى، سخن به ميان مىآورد، و عوامل سعادت و شقاوت اين دو گروه را بطور فشرده در اين بخش بيان مىكند.
و در پايان سوره اعلام مىدارد كه اين مطالب تنها در قرآن مجيد نيامده است، بلكه حقايقى است كه در كتب و صحف پيشين، صحف ابراهيم و موسى، نيز بر آن تأكيد شده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره اعلى را بخواند خداوند به عدد هر حرفى كه بر ابراهيم (ع) و موسى (ع) و محمد صلّى اللّه عليه و آله نازل كرده ده حسنه به او عطا مىفرمايد».
و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه سوره اعلى را در فرائض يا نوافل خود بخواند، روز قيامت به او گفته مىشود: از هر يك از درهاى بهشت مىخواهى وارد شو ان شاء اللّه».
از مجموعه رواياتى كه در اين زمينه رسيده استفاده مىشود كه اين سوره از اهميت خاصى برخوردار است، تا آنجا كه در حديثى از على عليه السّلام مىخوانيم:
«اين سوره محبوب پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود.»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread568.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
بسم الله الرحمن الرحيم به نام
خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
خداوند بزرگ را تسبيح گوى! اين سوره كه در حقيقت عصاره مكتب انبيا و دعوت پيامبران است از تسبيح و تقديس پروردگار شروع مىشود و در آغاز روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبهات را» (سبح اسم ربك الاعلى).
يعنى نام خداوند در رديف نام بتها قرار داده نشود، و ذات پاك او را از هرگونه عيب و نقص، و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانيت، و هرگونه محدوديت و نقصان منزه بشماريم.
تعبير به «اعلى» بيانگر اين حقيقت است كه او از هر كس و هر چيز و هر چه تصور كنيم، و هر خيال و قياس و گمان و وهم، و هرگونه شرك جلى و خفى برتر و بالاتر است.
(آيه 2)
و بعد از اين دو توصيف (ربّ، اعلى) در توضيح آن پنج وصف ديگر را بيان مىكند كه همگى شرح ربوبيت اعلاى پروردگار است، مىفرمايد:
«همان خداوندى كه آفريد و منظم كرد» (الذى خلق فسوى).
نظام عالم آفرينش- كه از بزرگترين منظومههاى آسمانى را شامل مىشود تا موضوعات سادهاى همچون خطوط سر انگشتهاى انسان كه در آيه 4 سوره قيامت به آن اشاره شده (بلى قادرين على ان نسوى بنانه)- شاهد گويايى بر ربوبيت او، و اثبات وجود پروردگار است.
(آيه 3)
بعد از مسأله آفرينش و نظم بندى خلقت، به موضوع برنامه ريزى براى حركت تكاملى، و هدايت موجودات در اين مسير پرداخته، مىافزايد: «و همان كه اندازهگيرى كرد و هدايت نمود» (و الذى قدر فهدى).
منظور از «تقدير» همان اندازهگيرى و تعيين برنامههاى حركت به سوى اهدافى است كه موجودات به خاطر آن آفريده شدهاند.
و منظور از «هدايت» همان هدايت تكوينى است كه به صورت انگيزهها و قوانينى بر هر موجودى حاكم ساخته- اعم از انگيزههاى درونى و برونى.
فى المثل از يكسو پستان مادر و شير آن را براى تغذيه طفل آفريده و به مادر عاطفه شديد مادرى داده و از سوى ديگر در طفل انگيزهاى آفريده كه او را به سوى پستان مادر مىكشاند، و اين آمادگى و جاذبه دو جانبه در مسير هدف، در همه موجودات ديده مىشود.
البته در مورد انسان غير از برنامه هدايت تكوينى، هدايت ديگرى وجود دارد كه از طريق وحى و ارسال انبياء صورت مىگيرد، و هدايت تشريعى نام دارد، و جالب اين كه هدايت تشريعى انسان نيز در تمام زمينهها مكمل هدايت تكوينى اوست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread568.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه 4)
در مرحله بعد اشاره به گياهان و مخصوصا مواد غذائى چهارپايان كرده، مىافزايد: «و آن كسى كه چراگاه را به وجود آورد» و از دل زمين بيرون فرستاد (و الذى اخرج المرعى).
(آيه 5)
و بعد مىافزايد: «سپس آن را خشك و تيره قرار داد» (فجعله غثاء احوى).
«غثاء احوى» (گياهان خشكيده تيره رنگ) هم بازگو كننده فناى دنياست و هم منافع زيادى در بر دارد هم غذاى مناسبى است براى زمستان حيوانات، و هم وسيلهاى است براى سوخت و سوز انسان، و هم كود مناسبى براى زمينها.
(آيه 6)
در آيات گذشته سخن از ربوبيت و «توحيد» پروردگار بود و به دنبال آن در اينجا سخن از قرآن و «نبوت» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، در آيات گذشته سخن از «هدايت عمومى» موجودات بود، و در اينجا سخن از «هدايت نوع انسان» است، و بالاخره در آيات گذشته تسبيح پروردگار «على اعلى» آمده بود، و در اينجا از قرآن كه بيانگر اين تسبيح است سخن به ميان مىآورد.
مىفرمايد: «ما به زودى (قرآن را) بر تو مىخوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد» (سنقرئك فلا تنسى).
بنابر اين هنگام نزول وحى عجله مكن، و هرگز نگران فراموش كردن آيات الهى مباش، آن كس كه اين آيات بزرگ را براى هدايت انسانها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست.
در جاى ديگر مىفرمايد: «براى خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود عجله مكن، و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون كن» (طه/ 114).
(آيه 7)
سپس براى اثبات قدرت خداوند و اين كه هر خير و بركتى است از ناحيه اوست، مىافزايد: تو چيزى از آيات الهى را فراموش نمىكنى «مگر آنچه را خدا بخواهد كه او آشكار و پنهان را مىداند» (الا ما شاء الله انه يعلم الجهر و ما يخفى).
مفهوم اين تعبير آن نيست كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چيزى از آيات الهى از فراموش مىكند بلكه هدف بيان اين حقيقت است كه موهبت حفظ آيات الهى از سوى خداست، و لذا هر لحظه بخواهد مىتواند آن را از پيامبرش بگيرد.
و اين يكى از معجزات پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است كه آيات و سورههاى طولانى را با يكبار تلاوت جبرئيل به خاطر مىسپرد، و هميشه به خاطر داشت، و چيزى را فراموش نمىكرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread568.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه8)
سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را دلدارى داده، مىافزايد: «و ما تو را براى هر كار خير آماده مىكنيم» (و نيسرك لليسرى).
و به تعبير ديگر هدف بيان اين حقيقت است كه در راهى كه تو در پيش دارى مشكلات و سختيها فراوان است، هم در راه گرفتن وحى و حفظ آن، و هم در تبليغ رسالت و اداى آن، و هم در انجام كارهاى خير و عمل به آن ما در تمام اين امور (دريافت وحى و ابلاغ و نشر و تعليم و عمل كردن به آن) به تو يارى مىدهيم و مشكلات را بر تو آسان مىسازيم.
(آيه 9)
بعد از بيان موهبت وحى آسمانى به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، و وعده توفيق و تسهيل امور براى او، به ذكر مهمترين وظيفه او پرداخته، مىفرمايد: «پس تذكّر ده اگر تذكر مفيد باشد» (فذكر ان نفعت الذكرى).
منظور اين است كه تذكر به هر حال سودمند است، و افرادى كه به هيچ وجه از آن منتفع نشوند كمند، به علاوه حد اقل موجب اتمام حجت بر منكران مىشود كه اين خود منفعت بزرگى است.
و لذا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله براى تبليغات و تذكرات خود هيچ قيد و شرطى قائل نبود و همگان را وعظ مىكرد و انذار مىنمود.
(آيه 10)
سپس به عكس العمل مردم در برابر تذكر، وعظ و انذار پرداخته، و آنها را به دو گروه تقسيم مىكند، مىفرمايد: «و به زودى كسى كه از خدا مىترسد (و احساس مسؤوليت مىكند) متذكر مىشود» (سيذكر من يخشى).
آرى! تا روح «خشيت» و ترس و يا به تعبير ديگر روح «حق طلبى» و «حق جوئى» كه مرتبهاى از تقواست در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهى و تذكرات پيامبران نفعى نمىبرد، لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مايه هدايت براى پرهيزگاران شمرده مىگويد: (هدى للمتقين).
(آيه 11)
و در اين آيه به گروه دوم پرداخته، مىافزايد: «اما بدبختترين افراد از آن دورى مىگزيند» يتجنبها الاشقى).
(آيه 12)
در اين آيه سرنوشت گروه اخير را چنين بيان مىكند «همان كسى كه در آتش بزرگ وارد مىشود» (الذى يصلى النار الكبرى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread568.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه 13)
«سپس در آن آتش (براى هميشه مىماند) نه مىميرد، و نه زنده مىشود»! (ثم لا يموت فيها و لا يحيى).
يعنى نه مىميرد كه آسوده گردد، و نه حالتى را كه در آن است مىتوان زندگى نام نهاد، بلكه دائما در ميان مرگ و زندگى دست و پا مىزند، و اين بدترين بلا و مصيبت براى آنهاست.
توصيف آتش جهنّم به «كبرى» در مقابل آتش «صغرى» يعنى آتشهاى اين دنيا مىباشد، همانگونه كه در حديثى آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «اين آتش شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، كه هفتاد مرتبه با آب خاموش شده، باز شعلهور گرديده و اگر چنين نبود هيچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت و نمىتوانست در كنار آن قرار گيرد.
(آيه 14)
در آيات قبل اشارهاى به مجازات سخت كفار معاند، و دشمنان حق شده بود، و در اينجا به نجات اهل ايمان و عوامل اين نجات اشاره كرده، مىفرمايد: «به يقين كسى كه پاكى جست (و خود را تزكيه كرد)، رستگار شد» (قد افلح من تزكى).
(آيه 15)
«و (آن كه) نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند» (و ذكر اسم ربه فصلى).
به اين ترتيب عامل فلاح و رستگارى و پيروزى و نجات را سه چيز مىشمرد، «تزكيه» و «ذكر نام خداوند» و سپس «به جا آوردن نماز».
«تزكيه» معنى وسيعى دارد كه هم پاكسازى روح از آلودگى شرك، و هم پاكسازى نفس از اخلاق رذيله، و هم پاكسازى عمل از محرمات و هرگونه ريا، و هم پاكسازى مال و جان به وسيله دادن زكات در راه خدا را شامل مىشود.
(آيه 16)
سپس به عامل اصلى انحراف از اين برنامه فلاح و رستگارى اشاره كرده، مىافزايد: «ولى شما زندگى دنيا را مقدم مىداريد» (بل تؤثرون الحياة الدنيا).
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
(آيه 17)
«در حالى كه آخرت بهتر و پايدارتر است» (و الآخرة خير و ابقى).
و اين در حقيقت همان مطلبى است كه در احاديث نيز آمده: «محبت دنيا سر چشمه هر گناهى است».
بنابر اين براى قطع ريشههاى گناه راهى جز اين نيست كه حب و عشق دنيا را از دل بيرون كنيم و به دنيا همچون وسيله و يا مزرعهاى بنگريم.
(آيه 18)
و سر انجام در پايان سوره مىفرمايد: «اين دستورها (كه گفته شد منحصر به اين كتاب آسمانى نيست، بلكه) در كتب آسمانى پيشين (نيز) آمده است» (ان هذا لفى الصحف الاولى).
(آيه 19)
«در كتب ابراهيم و موسى» (صحف ابراهيم و موسى).
تعبير به «صحف اولى» در مورد كتابهاى ابراهيم و موسى در برابر صحف اخير است كه بر حضرت مسيح و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است.
آيات فوق نشان مىدهد كه حضرت ابراهيم و موسى عليهما السّلام نيز داراى كتابهاى آسمانى بودهاند.
در روايتى از أبو ذر مىخوانيم كه مىگويد:
به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله عرض كردم: انبيا چند نفر بودند؟
فرمود: 124 هزار نفر.
گفتم: رسولان آنها چند نفر بودند؟
فرمود: 313 نفر، و بقيه فقط «نبى» بودند.
عرض كردم: آدم «نبى» بود؟
فرمود: بله، خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفريد.
سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله افزود: اى أبو ذر! چهار نفر از انبياء عرب بودند: هود و صالح و شعيب و پيامبر تو.
گفتم: اى رسول خدا! خداوند چند كتاب نازل فرمود؟
فرمود: 104 كتاب، ده كتاب بر «آدم» پنجاه كتاب بر «شيث» و بر «اخنوخ» كه ادريس است سى كتاب، و او نخستين كسى است كه با قلم نوشت و بر «ابراهيم» ده كتاب و نيز تورات و انجيل و زبور و فرقان را (بر موسى و مسيح و داود و پيامبر اسلام نازل كرد.)
«پايان سوره اعلى»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread568.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
سوره غاشيه [88]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 26 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره عمدتا بر سه محور دور مىزند: محور اول بحث «معاد» است، مخصوصا كيفرهاى دردناك مجرمان و پاداشهاى شوق انگيز مؤمنان.
محور دوم بحث «توحيد» است كه با اشاره به آفرينش آسمان و خلقت كوهها و زمين و توجه انسانها به اين سه موضوع اسرار آميز بيان شده.
و محور سوم بحث از «نبوت» و گوشهاى از وظائف پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس آن را تلاوت كند خداوند حساب او را در قيامت آسان مىكند».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه مداومت بر قرائت اين سوره در نمازهاى فريضه يا نافله كند خداوند او را تحت پوشش رحمت خود در دنيا و آخرت قرار مىدهد، و در قيامت او را از عذاب آتش امان مىبخشد».
مسلما اين همه ثواب و فضيلت در صورتى عائد مىشود كه تلاوت انگيزه انديشه و عمل گردد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 356 از قرآن کریم شامل سوره ها ی طارق و سوره ی اعلی و آیات 1 تا 3 از سوره ی غاشیه
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
خستگان بىنصيب! در آغاز اين سوره به نام تازهاى در باره قيامت برخورد مىكنيم كه آن «غاشيه» است، مىفرمايد: «آيا داستان غاشيه [- روز قيامت كه حوادث وحشتناكش همه را مىپوشاند] به تو رسيده است»؟! (هل اتاك حديث الغاشية).
«غاشيه» از ماده «غشاوة» به معنى پوشاندن است، انتخاب اين نام براى قيامت به خاطر آن است كه حوادث وحشتناك آن ناگهان همه را زير پوشش خود قرار مىدهد.
(آيه 2)
سپس به بيان چگونگى حال مجرمان پرداخته، مىگويد:
«چهره هائى در آن روز خاشع و ذلتبارند» (وجوه يومئذ خاشعة).
ذلت و ترس از عذاب و كيفرهاى عظيم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته، و از آنجا كه حالات روحى انسان بيش از همه جا در چهره او منعكس مىشود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتى مىكند كه سراسر چهره آنها را مىپوشاند.
(آيه 3)
آنگاه مىافزايد: «آنها كه پيوسته عمل كرده و خسته شدهاند» (عاملة ناصبة).
تلاش و كوشش زيادى در زندگى دنيا به خرج مىدهند، ولى هيچ فايدهاى جز خستگى نصيبشان نمىشود، نه عمل مقبولى در درگاه خدا دارند، و نه چيزى از آن همه ثروتهائى كه اندوختهاند مىتوانند با خود ببرند، و نه نام نيكى از خود به يادگار مىگذارند، و نه فرزند صالحى، آنها زحمتكشان خسته و بينوايند، و چه تعبير رسائى است جمله «عاملة ناصبة» در حق آنان.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 4)
«و (سر انجام اين زحمتكشان خسته و بيهودهگر) در آتش سوزان وارد مىگردند» و با آن مىسوزند (تصلى نارا حامية).
(آيه 5)
ولى مجازات آنها به همين جا ختم نمىگردد، بلكه هنگامى كه بر اثر حرارت آتش تشنه مىشوند «از چشمهاى بسيار داغ به آنها مىنوشانند» (تسقى من عين آنية).
در آيه 29 سوره كهف مىخوانيم: «و اگر تقاضاى آب كنند آبى براى آنها مىآورند مانند فلز گداخته كه صورتهايشان را بريان مىكند، چه بد نوشيدنى است و چه بد محل اجتماعى»؟!
(آيه 6)
و در اين آيه در باره خوراك آنها به هنگامى كه گرسنه مىشوند مىافزايد: «غذايى جز از ضريع [- خار خشك تلخ و بدبو] ندارند» (ليس لهم طعام الا من ضريع).
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «ضريع چيزى است كه در آتش دوزخ، شبيه خار، تلختر از «صبر» و متعفنتر از مردار، و سوزندهتر از آتش، خداوند آن را ضريع نام نهاده است».
(آيه 7)
سپس مىافزايد: «غذائى كه نه آنها را فربه مىكند و نه از گرسنگى مىرهاند» (لا يسمن و لا يغنى من جوع).
آنها كه در اين دنيا انواع غذاهاى لذيذ و چرب و شيرين را از طريق ظلم و تجاوز به حقوق ديگران فراهم كردند، و آنها كه اجازه ندادند محرومان جز از غذاهاى گلوگير و ناگوار استفاده كنند، بايد در آنجا غذائى داشته باشند كه «عذاب اليم» آنها گردد.
(آيه 8)
دورنمايى از نعمتهاى روح پرور بهشتى: به دنبال توصيفى كه در آيات گذشته از حال مجرمان و بدكاران در جهان ديگر و عذابهاى دوزخى آمده، در اينجا به شرح حال مؤمنان نيكوكار، و توصيف نعمتهاى بىنظير بهشتى مىپردازد، تا «قهر» را با «مهر» بياميزد، و «انذار» را با «بشارت» همراه سازد.
مىفرمايد: «چهرههائى در آن روز شاداب و باطراوتند» (وجوه يومئذ ناعمة).
به عكس چهره بدكاران كه در آيات قبل به آن اشاره شده بود كه غرق ذلت و اندوه است.
(آيه 9)
اين چهرهها چنان مىنمايد كه: «از سعى و تلاش خود خشنودند» (لسعيها راضية).
به عكس دوزخيان كه از تلاش و كوشش خود جز خستگى و رنج بهرهاى نبردند، بهشتيان نتايج تلاش و كوشش خود را به احسن وجه مىبينند و كاملا راضى و خشنودند.
تلاشهائى كه در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر، و گاه هفتصد برابر، و گاه بيشتر، رشد و نمو يافته، و گاهى با آن جزاى بىحساب را خريدارى كرده اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 10)
سپس به شرح اين مطلب پرداخته، مىگويد: «در بهشتى عالى جاى دارند» (فى جنة عالية).
آرى! آنها در طبقات عالى و مقامات بالاى بهشتند.
(آيه 11)
بعد به توصيف ديگرى از اين بهشت كه جنبه روحانى و معنوى دارد پرداخته، مىافزايد: «در آنجا هيچ سخن لغو و بيهودهاى نمىشنوند» (لا تسمع فيها لاغية).
و چه آرام بخش است محيطى كه از همه اين سخنان پاك باشد، و اگر درست بينديشيم قسمت عمده ناراحتيهاى زندگى دنيا از شنيدن اين گونه سخنان است كه آرامش روح و جان و نظامات اجتماعى را برهم مىزند و آتش فتنهها را شعلهور مىسازد.
(آيه 12)
بعد از ذكر اين نعمت روحانى و آرامش كه بر روح و جان بهشتيان به خاطر نبودن سخنان لغو و بيهوده حكم فرماست به بيان قسمتى از نعمتهاى مادى بهشت پرداخته، مىگويد: «در آن چشمهاى جارى است» (فيها عين جارية).
چشمهاى كه مطابق ميل بهشتيان به هر طرف كه بخواهند جريان پيدا مىكند، و نيازى به شكافتن نهر و ساختن بستر ندارد.
وجود چشمه هاى متعدد علاوه بر افزودن بر زيبائى و طراوت، اين فايده را نيز دارد كه هر كدام نوشابه مخصوصى دارد و ذائقه بهشتيان را هر زمان با انواع شراب طهور شيرين و معطر مىكند.
(آيه 13)
بعد از ذكر چشمهها به سراغ تختهاى بهشتى مىرود، مىفرمايد:
«در آن (باغهاى بهشتى) تختهاى زيباى بلندى است» (فيها سرر مرفوعة).
بلند بودن اين تختها به خاطر آن است كه بهشتيان بر تمام مناظر و صحنههاى اطراف خود مسلط باشند، و از مشاهده آن لذت برند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 14)
و از آنجا كه استفاده از آن چشمههاى گوارا و شرابهاى طهور بهشتى، نياز به ظرفهايى دارد، در اين آيه مىافزايد: «و قدحهايى (كه در كنار اين چشمه) نهاده» (و اكواب موضوعة).
هر زمان اراده كنند قدحها از چشمهها پر مىشود، تازه به تازه مىنوشند، و سيراب مىشوند و لذت مىبرند، لذتى كه توصيفش براى ساكنان دنيا غير ممكن است.
(آيه 15)
باز به نكتههاى بيشترى از جزئيات نعمتهاى بهشتى پرداخته، اضافه مىكند: «و بالشها و پشتيهاى صف داده شده» (و نمارق مصفوفة).
تعبير به «مصفوفه» اشاره به تعدد و نظم خاصى است كه بر آنها حاكم است، اين تعبير نشان مىدهد كه آنها جلسات انس دسته جمعى تشكيل مىدهند.
(آيه 16)
و در اين آيه، به فرشهاى زيباى بهشتى اشاره كرده، مىفرمايد:
«و (در آنجا) فرش هاى فاخر گسترده شده» (و زرابى مبثوثة).
(آيه 17)
به شتر نگاه كن كه خود آيتى است! در آيات گذشته بحثهاى فراوانى پيرامون بهشت و نعمتهايش آمده بود، اما در اينجا سخن از كليد اصلى وصول به آن همه نعمتها كه «معرفة اللّه» است به ميان آمده، و با ذكر چهار نمونه از مظاهر قدرت خداوند، از خلقت بديع خدا، و دعوت انسان به مطالعه در باره آنها راه ورود به بهشت را نشان مىدهد، در ضمن اشارهاى است به قدرت بىپايان خدا كه كليد حل مسأله «معاد» است.
نخست مىفرمايد: «آيا آنان به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده است»؟
(ا فلا ينظرون الى الابل كيف خلقت).
پيداست كه روى سخن در مرحله اول به اعراب «مكّه» بود كه «شتر» همه چيز زندگى آنها را تشكيل مىداد، و شب و روز با آن سر و كار داشتند.
از اين گذشته اين حيوان ويژگيهاى عجيبى دارد كه او را از حيوانات ديگر ممتاز مىكند، و به حق آيتى است از آيات خدا، از جمله اين كه:
1- شتر حيوانى است كه هم گوشتش قابل استفاده است، و هم شيرش، هم از آن براى سوارى و هم باربرى استفاده مىشود.
2- شتر نيرومندترين و با مقاومتترين حيوان اهلى است.
3- شتر مىتواند روزهاى متوالى (حدود يك هفته الى ده روز) تشنه بماند، و در مقابل گرسنگى نيز تحمل بسيار دارد.
4- شتر مىتواند هر روز مسافتى طولانى را طى كند، و از زمينهاى صعب العبور، و شنزارهائى كه هيچ حيوانى قادر بر عبور از آن نيست بگذرد، و به همين دليل عربها آن را «كشتى بيابانها» مىنامند.
5- از نظر تغذيه بسيار كم خرج است و هرگونه خار و خاشاكى را مىخورد.
خلاصه اين كه ويژگيهاى اين حيوان چنان است كه دقت در آفرينش او انسان را متوجه خالق بزرگى مىكند كه آفريننده چنين موجودى است.
ناگفته پيداست منظور از «نظر» در جمله «ا فلا ينظرون» نگاه كردن عادى نيست، بلكه نگاهى است توأم با تفكر و انديشه و دقت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 18)
و بعد از آن به آسمان پرداخته، مىفرمايد: «و (آيا) به آسمان نگاه نمىكنند كه چگونه برافراشته شده»؟! (و الى السماء كيف رفعت).
چگونه اين كرات عظيم هر يك در مدار خود ميخكوب شدهاند؟ و بدون ستونى در جاى خود قرار گرفتهاند؟ ميليونها سال بر كرات منظومه شمسى مىگذرد و محورهاى اصلى حركت اين كرات تغيير نمىيابد.
آيا نبايد در باره خالق و مدبر اين جهان بزرگ انديشيد و به اهداف بزرگ و والاى او نزديك شد؟!
(آيه 19)
سپس مىافزايد: «و (آيا) به كوهها نگاه نمىكنند كه چگونه در جاى خود نصب گرديده»؟! (و الى الجبال كيف نصبت).
كوههائى كه ريشههاى آن به يكديگر متصل است، و همچون حلقههاى زره گرداگرد زمين را فرا گرفته، و لرزشهاى ناشى از مواد مذاب درونى، و جذر و مد ناشى از جاذبههاى ماه و خورشيد را به حد اقل مىرساند.
«نصبت» از ماده «نصب» به معنى ثابت قرار دادن است، و ممكن است اين تعبير ضمنا اشارهاى به كيفيت خلقت كوهها در آغاز آفرينش نيز بوده باشد، همان چيزى كه علم امروز پرده از آن برداشته، و پيدايش كوهها را به عوامل متعددى نسبت مىدهد، و انواع و اقسامى براى آن قائل است:
كوههائى كه بر اثر چين خوردگى زمين پيدا شده.
كوههائى كه از آتشفشانها به وجود آمده.
كوههائى كه نتيجه آبرفتهاى ناشى از باران است.
و كوههائى كه در دل درياها تكوين مىيابد و مجموعهاى است از رسوبات دريا و باقى مانده حيوانات آن- مانند كوهها و جزائر مرجانى.
آرى! هر كدام از اين كوهها، و آثار و بركات آنها براى انسانهاى بيدار نشانه هاى زنده اى است از قدرت پروردگار.
(آيه 20)
سپس به زمين پرداخته، مىگويد: «و (آيا) به زمين (نگاه نمىكنند) كه چگونه گسترده و هموار گشته است»؟ (و الى الارض كيف سطحت).
چگونه بارانهاى مداوم كوهها را شسته، و ذرات خاك را به وجود آورده، سپس در گودالها پهن كرده و زمينهاى صافى كه هم آماده كشاورزى است و هم قابل هرگونه ساختمان، در اختيار انسان قرار داده است؟
اگر به راستى كره زمين تماما كوه و دره بود زندگى كردن بر آن چقدر مشكل و طاقت فرسا بود؟ چه كسى آن را پيش از تولد ما مسطح و قابل استفاده ساخت؟
امور چهارگانهاى كه در آيات فوق آمده- شتر، آسمان، كوهها، زمين- زير بناى زندگى انسان را تشكيل مىدهد:
آسمان كانون نور است و باران و هوا، و زمين مركز پرورش انواع مواد غذائى، كوهها رمز آرامش و ذخيره آب و مواد معدنى، و شتر نمونه روشنى از چهارپايان اهلى كه در اختيار بشر قرار دارد.
به اين ترتيب هم مسائل كشاورزى، هم دامدارى و هم صنعتى در اين امور چهارگانه نهفته شده است، و انديشه در اين نعمتهاى گوناگون، خواه ناخواه انسان را به شكر منعم وا مىدارد، و شكر منعم او را به معرفت اللّه و شناخت خالق نعمت دعوت مىكند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 21)
و به دنبال اين بحث توحيدى روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «پس اكنون كه چنين است آنها را) تذكر ده كه تو فقط تذكر دهندهاى» (فذكر انما انت مذكر).
(آيه 22)
«تو سلطه گر بر آنان نيستى كه (بر ايمان) مجبورشان كنى» (لست عليهم بمصيطر).
آرى! آفرينش آسمان و زمين و كوهها و حيوانات نشان مىدهد كه اين عالم بىحساب نيست، و آفرينش انسان نيز هدفى داشته، اكنون كه چنين است آنها را با تذكرات خويش به اهداف خلقت و آفرينش آشنا ساز، و راه قرب خدا را به آنها نشان ده، و در مسير تكامل رهبر و راهنمايشان باش.
البته راه كمال در صورتى پيموده مىشود كه با ميل و اراده و اختيار همراه باشد، تو هرگز نمىتوانى آنها را مجبور سازى، و اگر هم مىتوانستى فايده اى نداشت.
(آيه 23)
در اين آيه به صورت يك استثنا، مىفرمايد: «مگر كسى كه پشت كند و كافر شود» (الا من تولى و كفر). كه در برابر آنها به زور متوسل شو و مقابله كن.
(آيه 24)
«كه خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مىكند» (فيعذبه الله العذاب الاكبر).
منظور از عذاب اكبر يا «عذاب آخرت» است در برابر «عذاب دنيا» كه عذاب كوچك و كم اهميت نسبت به آن است و يا قسمت شديدترى از عذاب قيامت و دوزخ است زيرا عذاب همه مجرمان در دوزخ يكسان نيست.
(آيه 25)
و در پايان سوره با لحنى تهديد آميز مىگويد: «به يقين بازگشت (همه) آنها به سوى ما است» (ان الينا ايابهم).
(آيه 26)
بعد مىافزايد: «و مسلما حسابشان (نيز) بر ما است» (ثم ان علينا حسابهم).
و اين در حقيقت نوعى دلدارى و تسلى خاطر به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است كه در مقابل لجاجت آنها ناراحت و دلسرد نشود، و به كار خود ادامه دهد، و در ضمن تهديدى است نسبت به همه اين كافران لجوج كه بدانند حسابشان با كيست.
به اين ترتيب سوره غاشيه كه از مسأله قيامت آغاز شد به مسأله قيامت نيز پايان مىيابد.
«پايان سوره غاشيه»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread569.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
سوره فجر [89]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 30 آيه است.
محتواى سوره:
در بخش اول اين سوره به سوگندهاى متعددى برخورد مىكنيم كه در نوع خود بىسابقه است، و اين قسمها مقدمهاى است براى تهديد جبّاران به عذاب الهى.
در بخش ديگرى از اين سوره اشارهاى به بعضى از اقوام طغيانگر پيشين مانند قوم عاد و ثمود و فرعون، و انتقام شديد خداوند از آنان كرده است، تا قدرتهاى ديگر حساب خود را برسند.
در سومين بخش اين سوره به تناسب بخشهاى گذشته اشاره مختصرى به امتحان و آزمايش انسان دارد.
در آخرين بخش اين سوره به سراغ مسأله معاد و سرنوشت مجرمان و كافران، و همچنين پاداش عظيم مؤمنانى كه صاحب نفوس مطمئنه هستند مىرود.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه آن را در شبهاى دهگانه (ده شب اول ذى الحجه) بخواند خداوند گناهان او را مىبخشد و كسى كه در ساير ايام بخواند نور و روشنائى خواهد بود براى روز قيامتش».
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانيد كه سوره حسين بن على عليه السّلام است، هر كس آن را بخواند با حسين بن على عليه السّلام در قيامت در درجه او از بهشت خواهد بود».
معرفى اين سوره به عنوان «سوره حسين بن على» عليه السّلام ممكن است به خاطر اين باشد كه مصداق روشن «نفس مطمئنه» كه در آخرين آيات اين سوره مخاطب واقع شده حسين بن على عليه السّلام است، همان گونه كه در حديثى از امام صادق عليه السّلام ذيل همين آيات آمده است.
و به هر حال اين همه پاداش و فضيلت از آن كسانى است كه تلاوت آن را مقدمهاى براى اصلاح خويش و خودسازى قرار دهند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
در آغاز اين سوره به پنج سوگند بيدارگر اشاره شده نخست مىفرمايد: «به سپيده دم سوگند» (و الفجر).
(آيه 2)
«و به شبهاى دهگانه» (و ليال عشر).
«فجر» در اصل به معنى شكافتن وسيع است، و از آنجا كه نور سپيده صبح تاريكى شب را مىشكافد از آن تعبير به «فجر» شده است.
بعضى گفتهاند: منظور از «فجر» هر روشنائى است كه در دل تاريكى مىدرخشد.
بنابر اين درخشيدن اسلام و نور پاك محمدى صلّى اللّه عليه و آله در تاريكى عصر جاهليت يكى از مصاديق «فجر» است، و همچنين درخشيدن سپيده صبح قيام حضرت مهدى (عج) هنگام فرو رفتن جهان در تاريكى و ظلمت ظلم و ستم، مصداق ديگرى از آن محسوب مىشود- همان گونه كه در بعضى از روايات به آن اشاره شده است.
و قیام عاشوراى حسينى در آن دشت خونين كربلا، و شكافتن پردههاى تاريك ظلم بنى اميه، و نشان دادن چهره واقعى آن ديو صفتان مصداق ديگر بود.
و همچنين تمام انقلابهاى راستينى كه بر ضد كفر و جهل و ظلم و ستم در تاريخ گذشته و امروز انجام مىگيرد.
و حتى نخستين جرقههاى بيدارى كه در دلهاى تاريك گنهكاران ظاهر مىشود و آنها را به توبه دعوت مىكند «فجر» است.
البته اين يك توسعه در مفهوم آيه است در حالى كه ظاهر آيه همان «فجر» به معنى طلوع سپيده صبح است.
و اما «ليال عشر» (شبهاى دهگانه) مشهور همان شبهاى دهگانه ذى الحجه است كه شاهد بزرگترين و تكان دهندهترين اجتماعات عبادى- سياسى مسلمين جهان يعنى حجّ است.
بعضى نيز آن را به ده شب آخر ماه مبارك رمضان كه شبهاى قدر در آن است و بعضى آن را به شبهاى آغاز ماه محرم، تفسير كردهاند- البته جمع ميان هر سه تفسير ممكن است.
در بعضى از رواياتى كه اشاره به بطون قرآن مىكند «فجر» به وجود حضرت مهدى- عج- و «ليال عشر» به ده امام قبل از او، و «شفع» كه در آيه بعد مىآيد به حضرت «على» و «فاطمه زهرا» عليهم السّلام تفسير شده است.
(آيه 3)
سپس سوگندها را ادامه داده، مىافزايد: «و به زوج و فرد» (و الشفع و الوتر).
در تفسير «شفع» و «وتر» (زوج و فرد) در اين آيه بالغ برسى و شش قول نقل كردهاند ولى دو معنى از همه مناسبتر است.
نخست اين كه: منظور روز عيد قربان و روز عرفه باشد كه با شبهاى دهگانه آغاز ذى الحجه مناسبت كامل دارد، و مهمترين قسمتهاى مناسك حج در آنها انجام مىشود.
دوم اين كه منظور همان نماز شفع و وتر است كه در آخر نافله شب خوانده مىشود و اين با سوگند به فجر- كه وقت سحرگاهان و وقت راز و نياز به درگاه پروردگار است- مناسب است بخصوص اين كه هر دو تفسير در رواياتى كه از معصومين نقل شده نيز وارد است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 4)
و بالاخره در آخرين سوگند، مىفرمايد: «و به شب هنگامى كه (به سوى روشنائى روز) حركت مىكند سوگند» (و الليل اذا يسر). كه پروردگارت در كمين ظالمان است! گوئى شب موجود زندهاى است و داراى حس و حركت كه در تاريكى خود گام بر مىدارد، و به سوى صبحى روشن حركت مىكند.
اگر الف و لام «اللّيل» به معنى عموم باشد تمام شبها را شامل مىشود كه خود آيتى است از آيات خدا، و پديدهاى است از پديدههاى مهم آفرينش.
و اگر الف و لام آن عهد باشد اشاره به شب معينى است، و به تناسب سوگندهاى گذشته منظور شب عيد قربان است كه حاجيان از عرفات به «مزدلفه» (مشعر الحرام) و بعد از گذراندن شب در آن وادى مقدس به هنگام طلوع آفتاب به سوى سرزمين منى روان مىشوند- اين تفسير در رواياتى كه از معصومين نقل شده نيز آمده است.
به هر حال شب از آيات عظمت الهى است، و از موضوعات پر اهميت عالم هستى، شب حرارت هوا را تعديل مىكند، و به همه موجودات آرامش مىبخشد، و جوّ آرامى براى راز و نياز به درگاه خدا فراهم مىسازد.
به هر حال پيوند اين قسمهاى پنجگانه (سوگند به فجر، و شبهاى دهگانه، و زوج و فرد و شب به هنگامى كه حركت مىكند) در صورتى كه همه را ناظر به ايام ذى الحجه و مراسم بزرگ حج بدانيم روشن است.
در غير اين صورت اشاره به مجموعهاى از حوادث مهم عالم تكوين و تشريع شده كه نشانههايى هستند از عظمت خداوند و پديدههايى هستند شگفت انگيز در عالم هستى.
(آيه 5)
بعد از ذكر اين قسمهاى پر معنى و بيدارگر، مىافزايد: «آيا در آنچه گفته شد سوگند مهمى براى صاحبان خرد نيست»؟! (هل فى ذلك قسم لذى حجر).
«حجر» در اصل به معنى «منع» مىباشد و از آنجا كه «عقل» انسان را از كارهاى نادرست منع مىكند از آن تعبير به «حجر» شده.
(آيه 6)
پروردگارت در كمين ظالمان است! به دنبال آيات گذشته كه متضمن سوگندهاى پر معنايى در باره مجازات طغيانگران بود، در اينجا به چند قوم نيرومند از اقوام پيشين كه هر كدام براى خود قدرتى عظيم داشتند، اما راه طغيان و كفر را پيش گرفتند اشاره مىكند، و سرنوشت دردناك آنها را روشن مىسازد.
مىفرمايد: «آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟» (ا لم تر كيف فعل ربك بعاد).
منظور از «رؤيت» (ديدن) در اينجا علم و آگاهى است، منتها از آنجا كه داستان اين اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده كه گوئى مردم زمانهاى بعد نيز آن را با چشم خود مىديدند تعبير به «رؤيت» شده است.
«عاد» همان قوم پيامبر بزرگ خدا «هود» بودند و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از ميلاد مسيح (ع) وجود داشتند و در سرزمين «احقاف» يا «يمن» زندگى مىكردند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 7)
سپس مىافزايد: «و با آن شهر ارم با عظمت» (ارم ذات العماد).
«عماد» به معنى ستون اشاره به ساختمانهاى با عظمت و كاخهاى رفيع و ستونهاى عظيمى است كه در اين كاخها به كار رفته بود.
(آيه 8)
و لذا در اين آيه، مىافزايد: «همان شهرى كه مانندش آفريده نشده بود» (التى لم يخلق مثلها فى البلاد).
اين تعبير نشان مىدهد كه منظور از «ارم» همان شهر بىنظير آنهاست.
(آيه 9)
سپس به سراغ دومين گروه طغيانگر از اقوام پيشين مىرود، مىفرمايد: «و قوم ثمود كه صخرههاى عظيم را از (كنار) درّه مىبريدند» و از آن خانه و كاخ مىساختند (و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد).
قوم «ثمود» از قديمىترين اقوامند و پيامبرشان «صالح» (ع) بود، و در سرزمينى به نام «وادى القرى» ميان مدينه و شام زندگى داشتند، داراى تمدّنى پيشرفته و زندگانى مرفّه و ساختمانهاى عظيم و پيشرفته بودند.
(آيه 10)
سپس به سومين قوم پرداخته، مىگويد: «و فرعونى كه قدرتمند و شكنجهگر بود»! (و فرعون ذى الاوتاد).
اشاره به اين كه آيا نديدى خداوند با قوم فرعون قدرتمند و ظالم و بيدادگر چه كرد؟! «اوتاد» به معنى ميخ است و فرعون را «ذى الاوتاد» گفتهاند زيرا او داراى لشكر فراوانى بود كه بسيارى از آنها در خيمهها زندگى مىكردند، و چادرهاى نظامى را كه براى آنها برپا مىشد با ميخها محكم مىكردند.
ديگر اين كه بيشترين شكنجه فرعون نسبت به كسانى كه مورد خشم او قرار مىگرفتند اين بود كه آنها را به چهار ميخ مىكشيد، دستها و پاهاى او را با ميخ به زمين مىبست، يا با ميخ به زمين مىكوبيد، و يا بر روى قطعه چوبى مىخواباندند و دست و پاى او را با ميخ به آن مىكوبيدند، يا مىبستند و به همان حال رها مىكردند تا بميرد!
(آيه 11)
سپس در يك جمعبندى به اعمال اين اقوام سهگانه اشاره كرده، مىافزايد: «همان اقوامى كه در شهرها طغيان كردند» (الذين طغوا فى البلاد).
(آيه 12)
«و فساد فراوان در آنها به بار آوردند» (فاكثروا فيها الفساد).
فساد كه شامل هرگونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانى و عياشى مىشود در واقع يكى از آثار طغيان آنها بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 13)
سپس در يك جمله كوتاه و پر معنى به مجازات دردناك همه اين اقوام طغيانگر اشاره كرده، مىافزايد: «به همين سبب خداوند تازيانه عذاب را بر آنها فرو ريخت» (فصب عليهم ربك سوط عذاب).
اين تعبير كوتاه اشاره به مجازاتهاى شديد و مختلفى است كه دامنگير اين اقوام شد، اما «عاد» به وسيله تندباد سرد و سوزناك هلاك شدند (حاقه/ 6).
و قوم ثمود به وسيله صيحه عظيم آسمانى نابود شدند (حاقه/ 5).
و اما قوم فرعون در ميان امواج نيل غرق و مدفون گشتند (زخرف/ 55).
(آيه 14)
و در اين آيه، به عنوان هشدار به همه كسانى كه در مسير آن اقوام طغيانگر گام بر مىدارند، مىفرمايد: «به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است» و مراقب اعمال بندگان (ان ربك لبالمرصاد).
اشاره به اين كه گمان نكنيد كسى مىتواند از چنگال عذاب الهى بگريزد، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده كند آنها را مجازات مىنمايد.
تعبير به «ربّك» (پروردگار تو) اشاره به اين است كه سنّت الهى در مورد اقوام سركش و ظالم و ستمگر در امت تو نيز جارى مىشود و هم تسلى خاطرى است براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان كه بدانند اين دشمنان لجوج كينهتوز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند كرد، و هم اعلام خطرى است به آنها كه هرگونه ظلم و ستمى را به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان روا مىداشتند، آنها بايد بدانند كسانى كه از آنان قدرتمندتر و نيرومندتر بودند در مقابل يك تندباد، يك طوفان و يا يك جرقه و صيحه آسمانى، تاب مقاومت نياوردند، اينها چگونه فكر مىكنند مىتوانند با اين اعمال خلافشان از عذاب الهى نجات يابند.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه فرمود: «روح الامين به من خبر داد در آن هنگام كه خداوند يكتا خلايق را از اولين و آخرين در صحنه قيامت متوقف مىسازد، جهنم را مىآورد، و صراط را كه باريكتر از مو و تيزتر از شمشير است بر آن مىنهد، و بر صراط سه پل قرار دارد، روى پل اول امانت و درستكارى و رحمت و محبت است و بر پل دوم نماز و بر پل سوم عدل پروردگار جهان! و به مردم دستور داده مىشود كه از آن بگذرند، آنها كه در امانت و رحم كوتاهى كردهاند در پل اول مىمانند و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز كوتاهى كرده باشند، در پل دوم مىمانند، و اگر از آن بگذرند در پايان مسير در برابر عدل الهى قرار مىگيرند، و اين است معنى آيه (ان ربك لبالمرصاد).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 15)
نه از نعمتش مغرور باش و نه از سلب نعمت مأيوس! در تعقيب آيات گذشته كه به طغيانگران هشدار مىداد و آنها را به مجازات الهى تهديد مىكرد، در اينجا به مسأله امتحان كه معيار ثواب و عقاب الهى است و مهمترين مسأله زندگى انسان محسوب مىشود مىپردازد، مىفرمايد: «اما انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است»! (فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاكرمه و نعمه فيقول ربى اكرمن).
او نمىداند كه آزمايش الهى گاه با نعمت است، و گاه با انواع بلا، نه روى آوردن نعمت بايد مايه غرور گردد، و نه بلاها مايه يأس و نوميدى.
(آيه 16)
«و اما هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مىگيرد (مأيوس مىشود و) مىگويد: پروردگارم مرا خوار كرده است»! (و اما اذا ما ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربى اهانن).
يأس سر تا پاى او را فرا مىگيرد، و از پروردگارش مىرنجد، غافل از اين كه اينها همه وسائل آزمايش و امتحان اوست- كه خداوند طبق حكمتش هر گروهى را به چيزى آزمايش مىكند- امتحانى كه رمز پرورش و تكامل انسان، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب، و در صورت مخالفت مايه استحقاق عذاب است.
در آيه 51 سوره فصلت، نيز آمده است: «هنگامى كه نعمتى به انسان مىدهيم روى مىگرداند و با تكبر از حق دور مىشود، اما هنگامى كه مختصر ناراحتى به او برسد پيوسته دعا مىكند و بيتابى مىنمايد».
و در آيه 9 سوره هود، آمده است: «هرگاه ما به انسان رحمتى بچشانيم سپس از او بگيريم نوميد و ناسپاس مىشود».
(آيه 17)
سپس به شرح اعمالى كه موجب دورى از خدا و گرفتارى در چنگال مجازات الهى مىشود پرداخته، مىفرمايد: «چنان نيست كه شما مىپنداريد (كه اموالتان دليل بر مقام شما نزد پروردگار است، بلكه اعمالتان حاكى از دورى شما از خداست) شما يتيمان را گرامى نمىداريد» (كلا بل لا تكرمون اليتيم).
(آيه 18)
«و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمىكنيد» (و لا تحاضون على طعام المسكين).
قابل توجه اين كه در مورد يتيمان از «اطعام» سخن نمىگويد، بلكه از «اكرام» سخن مىگويد، چرا كه در مورد يتيم تنها مسأله گرسنگى مطرح نيست، بلكه از آن مهمتر، جبران كمبودهاى عاطفى اوست.
بايد آن چنان مورد اكرام قرار گيرد كه جاى خالى پدر را احساس نكند، و لذا در روايات اسلامى به مسأله محبت و نوازش يتيمان اهميت خاصى داده شده است.
جمله «لا تحاضّون» اشاره به اين است كه تنها اطعام مسكين كافى نيست، بلكه مردم بايد يكديگر را بر اين كار خير تشويق كنند، تا اين سنت در فضاى جامعه گسترش يابد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
پاسخ : صفحه ی 357 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 26 از سوره ی غاشیه و آیات 1 تا 22 از سوره ی فجر
(آيه 19)
سپس به سومين كار زشت آنها اشاره كرده، و آنها را مورد نكوهش قرار داده، مىافزايد: «ميراث را (از طريق مشروع و نامشروع) جمع كرده مىخوريد» (و تأكلون التراث اكلا لما).
بدون شك خوردن اموالى كه از طريق ميراث مشروع به انسان رسيده كار مذمومى نيست، بنابراين نكوهش اين كار در آيه فوق ممكن است اشاره به يكى از امور زير باشد.
نخست اين كه منظور جمع ميان حق خود و ديگران است بخصوص اين كه عادت عرب جاهلى اين بود كه زنان و كودكان را از ارث محروم مىكردند، و حق آنها را براى خود بر مىداشتند.
ديگر اين كه وقتى ارثى به شما مىرسد به بستگان فقير و محرومان جامعه هيچ انفاق نمىكنيد، جائى كه با اموال ارث كه بدون زحمت به دست مىآيد چنين مىكنيد، مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخيلتر و سختگيرتر خواهيد بود و اين عيب بزرگى است.
سوم اين كه منظور خوردن ارث يتيمان و حقوق صغيران است زيرا بسيار ديده شده كه افراد بىايمان يا بىبند و بار هنگامى كه دستشان به اموال ارث مىرسد به هيچ وجه ملاحظه يتيم و صغير را نمىكنند، و از اين كه آنها قدرت بر دفاع از حقوق خويش ندارند حد اكثر سوء استفاده را مىكنند، و اين از زشتترين و شرمآورترين گناهان است.
جمع ميان هر سه تفسير نيز امكان پذير است.
(آيه 20)
بعد به چهارمين عمل نكوهيده آنها پرداخته، مىافزايد: «و مال و ثروت را بسيار دوست مىداريد» و به خاطر آن گناهان زيادى مرتكب مىشويد! (و تحبون المال حبا جما).
شما افرادى دنيا پرست، ثروت اندوز، عاشق و دلباخته مال و متاع دنيا هستيد، و مسلما كسى كه چنين علاقه فوق العادهاى به مال و ثروت دارد به هنگام جمعآورى آن ملاحظه مشروع و نامشروع و حلال و حرام را نمىكند، و نيز چنين شخصى حقوق الهى آن را اصلا نمىپردازد، و يا كم مىگذارد، و نيز چنين كسى جائى براى ياد خدا در دل او نيست.
و به اين ترتيب بعد از ذكر آزمايش انسانها به وسيله نعمت و بلا، آنها را متوجه چهار آزمايش مهم مىكند.
و عجب اين كه تمام اين آزمونها جنبه مالى دارد، و در واقع اگر كسى از عهده آزمايشهاى مالى برآيد آزمايشهاى ديگر براى او آسانتر است.
(آيه 21)
روزى بيدار مىشوند كه كار از كار گذشته! به دنبال نكوهشهايى كه در آيات قبل از طغيانگران دنياپرست و متجاوز به حقوق ديگران شده بود، در اينجا به آنها اخطار مىكند كه سر انجام قيامتى در كار است، و حساب و كتاب و مجازات شديدى در پيش است، بايد خود را براى آن آماده كنند.
نخست مىفرمايد: «و چنان نيست كه آنها مىپندارند» (كلا). كه حساب و كتابى در كار نيست، و اگر خدا مال و ثروتى به آنها داده به خاطر احترام آنها بوده نه براى آزمايش و امتحان.
«در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود» (اذا دكت الارض دكا دكا).
تعبير «دكّا» اشاره به زلزلهها و حوادث تكان دهنده پايان دنيا و آغاز رستاخيز است، چنان تزلزلى در اركان موجودات رخ مىدهد كه كوهها همه از هم متلاشى شده، و زمينها صاف و مستوى مىشوند، چنانكه در آيه 106- 108 سوره طه آمده است: «از تو در باره كوهها سؤال مىكنند، بگو: پروردگارم آنها را برباد مىدهد، سپس زمين را صاف و هموار و بىآب و گياه رها مىسازد، به گونهاى كه هيچ پستى و بلندى در آن نمىبينى»!
(آيه 22)
بعد از پايان يافتن مرحله نخستين رستاخيز يعنى ويرانى جهان، مرحله دوم آغاز مىشود و انسانها همگى به زندگى باز مىگردند، و در دادگاه عدل الهى حاضر مىشوند «و (در آن هنگام) فرمان پروردگارت فرا رسد، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند» (و جاء ربك و الملك صفا صفا). و گرداگرد حاضران در محشر را مىگيرند و آماده اجراى فرمان حقند.
اين ترسيمى است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانائى انسان بر فرار از چنگال عدالت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html
-
صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
[golrooz] صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَجِا۟يٓءَ يَوْمَئِذٍۭ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَٰنُ وَأَنَّيٰ لَهُ الذِّكْرَيٰ(23)
و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است كه انسان پند گيرد و[لي] كجا او را جاي پندگرفتن باشد(23)
يَقُولُ يَٰلَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي(24)
گويد كاش براي زندگاني خود [چيزي] پيش فرستاده بودم(24)
فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ(25)
پس در آن روز هيچ كس چون عذاب كردن او عذاب نكند(25)
وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ(26)
و هيچ كس چون دربندكشيدن او دربند نكشد(26)
يَٰٓأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(27)
اي نفس مطمئنه(27)
ارْجِعِيٓ إِلَيٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً(28)
خشنود و خداپسند به سوي پروردگارت بازگرد(28)
فَادْخُلِي فِي عِبَٰدِي(29)
و در ميان بندگان من درآي(29)
وَادْخُلِي جَنَّتِي(30)
و در بهشت من داخل شو(30)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَآ أُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ(1)
سوگند به اين شهر(1)
وَأَنتَ حِلٌّۢ بِهَٰذَا الْبَلَدِ(2)
و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى(2)
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ(3)
سوگند به پدرى [چنان] و آن كسى را كه به وجود آورد(3)
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ فِي كَبَدٍ(4)
براستى كه انسان را در رنج آفريدهايم(4)
أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ(5)
آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت(5)
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا(6)
گويد مال فراوانى تباه كردم(6)
أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ(7)
آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است(7)
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ(8)
آيا دو چشمش ندادهايم(8)
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ(9)
و زبانى و دو لب(9)
وَهَدَيْنَٰهُ النَّجْدَيْنِ(10)
و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم(10)
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ(11)
و[لى] نخواست از گردنه [عاقبتنگرى] بالا رود(11)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا الْعَقَبَةُ(12)
و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست(12)
فَكُّ رَقَبَةٍ(13)
بندهاى را آزادكردن(13)
أَوْ إِطْعَٰمٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ(14)
يا در روز گرسنگى طعامدادن(14)
يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ(15)
به يتيمى خويشاوند(15)
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ(16)
يا بينوايى خاكنشين(16)
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَتَوَاصَوْا۟ بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا۟ بِالْمَرْحَمَةِ(17)
علاوه بر اين از زمره كسانى باشد كه گرويده و يكديگر را به شكيبايى و مهربانى سفارش كردهاند(17)
أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ الْمَيْمَنَةِ(18)
اينانند خجستگان(18)
وَالَّذِينَ كَفَرُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا هُمْ أَصْحَٰبُ الْمَشَْٔمَةِ(19)
و كسانى كه به انكار نشانههاى ما پرداختهاند آنانند ناخجستگان شوم(19)
عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌۢ(20)
بر آنان آتشى سرپوشيده احاطه دارد(20)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالشَّمْسِ وَضُحَيٰهَا(1)
سوگند به خورشيد و تابندگي اش(1)
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَيٰهَا(2)
سوگند به مه چون پي [خورشيد] رود(2)
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّيٰهَا(3)
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند(3)
وَالَّيْلِ إِذَا يَغْشَيٰهَا(4)
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد(4)
وَالسَّمَآءِ وَمَا بَنَيٰهَا(5)
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت(5)
وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَيٰهَا(6)
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد(6)
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّيٰهَا(7)
سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد(7)
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَيٰهَا(8)
سپس پليدكاري و پرهيزگاري اش را به آن الهام كرد(8)
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّيٰهَا(9)
كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد(9)
وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّيٰهَا(10)
و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت(10)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَيٰهَآ(11)
[قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند(11)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 23)
سپس مىافزايد: «و در آن روز جهنّم را حاضر مىكنند (آرى) در آن روز انسان متذكر مىشود، اما اين تذكر چه سودى براى او دارد» (و جىء يومئذ بجهنم يومئذ يتذكر الانسان و انى له الذكرى).
از اين تعبير استفاده مىشود كه جهنّم قابل حركت دادن است، و آن را به مجرمان نزديك مىكنند! همانگونه كه در مورد بهشت نيز در آيه 90 سوره شعرا مىخوانيم: «بهشت را به پرهيزكاران نزديك مىسازند»! در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه وقتى آيه فوق «و جىء يومئذ بجهنم» نازل شده رنگ چهره مباركش دگرگون گشت، اين حالت بر اصحاب گران آمد، بعضى به سراغ على عليه السّلام رفتند و ماجرا را بيان كردند.
على عليه السّلام آمد ميان دو شانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را بوسيد و گفت: «اى رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت باد، چه حادثهاى روى داده؟
فرمود: جبرئيل آمد و اين آيه را بر من تلاوت كرد.
على عليه السّلام مىگويد: عرض كردم: چگونه جهنّم را مىآورند؟
فرمود: هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مىكشند و مىآورند! و آن در حال سركشى است كه اگر او را رها كنند همه را آتش مىزند، سپس من در برابر جهنّم قرار مىگيرم و او مىگويد: اى محمّد! مرا با تو كارى نيست، خداوند گوشت تو را بر من حرام كرده، در آن روز هر كس در فكر خويش است ولى محمّد مىگويد:
ربّ امّتى! امّتى! پروردگارا! امتم امتم»! آرى! هنگامى كه انسان مجرم اين صحنهها را مىبيند تكان مىخورد و بيدار مىشود نگاهى به گذشته خويش مىكند، و از اعمال خود سخت پشيمان مىشود اما اين پشيمانى هيچ سودى ندارد.
(آيه 24)
اينجاست كه فريادش بلند مىشود «مىگويد: اى كاش براى (اين) زندگيم چيزى از پيش فرستاده بودم»! (يقول يا ليتنى قدمت لحياتى).
(آيه 25)
سپس در دو جمله كوتاه شدت عذاب الهى را در آن روز تشريح مىكند، مىفرمايد: «در آن روز هيچ كس همانند او [- خدا] عذاب نمىكند» (فيومئذ لا يعذب عذابه احد).
آرى! اين طغيانگرانى كه به هنگام قدرت بدترين جرائم و گناهان را مرتكب شدند در آن روز چنان مجازات مىشوند كه سابقه نداشته، همان گونه كه نيكوكاران چنان پاداشهائى مىبينند كه حتى از خيال كسى نگذشته است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread570.html