آری درتکاپوی دل مجنون وآرامش دل لیلی چیزی جاریست به نام
"عشق"
واما لیلی چه بی خبر ازدل مجنون عشق را به آتش می کشد....!!!!
نمایش نسخه قابل چاپ
آری درتکاپوی دل مجنون وآرامش دل لیلی چیزی جاریست به نام
"عشق"
واما لیلی چه بی خبر ازدل مجنون عشق را به آتش می کشد....!!!!
وحال به مجنون بودنم می بالم..........!!!!!!!!!!
چون از برم آن یار پسندیده برفت
آرام و قرار از دل شوریده برفت
خون دلم از دیده روان است از آنک
از دل برود هر آنکه از دیده برفت...
........یه شب دلم گرفته بود مثل هوای بارونی
........دلم هواتو کرده بود هوای شیرین زبونیت
......... دلم میخواد گریه کنم بگم که سخت تنهایی
.........ای هم صدای آشنا بگو که پیشم میمونی
............ نمی دونم چه حالی وکجایی وچه می کنی
............... اما صدات تو گوشمه میگی که پیشم میمونی
هرگز حسرتي در هيچ کجاي دنيا اين چنين يکجا جمع نميشود که در همين سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد
من به یادتو و دل یاد تو رامیگیرد
دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد...
دیدی ای حافظ که کانون دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک و غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا همیشه همنشین چاه شد...
چه روزهایی بود
روزهایی که تو به من خیانت می کردی
و من
حتی به خاطراتمان وفادار بودم...
خیلی وقت است كه با تو زندگی می كنم
یعنی ، چشم هایم را كه می بندم تو می آیی ! خب همین بس است برایم ! نه؟!
یعنی تو رویایت هم آنقدرعزیز و بزرگ است برایم كه راضیم می كند !
راضی كه نه ! ولی خب ، چاره چیست معنای من ؟!
شب ها ، همیشه عجولم برای خواب ! برای خواب كه نه ، برای بستن چشم هایم وآمدن تو !!
شب ها ، چراغ را خاموش می كنم ، دراز می كشم و با شوق چشم هایم را می بندم وانتظارت را می كشم !
در باز می شود .... تو می آیی ...!
روی دیوار دست می كشی به عكس هایت نگاه می كنی و با لبخند كنارم می نشینی ...!
همین است زندگی من !! باورت می شود ؟؟!!
دیوانه نیستم ! ولی در خیابان كنارم هستی دستم را می گیری برایم حرف میزنی
پشت هر میزی كه می نشینم ، تو روبرویم هستی ! لبخند می زنی و بدون اینكه دیگران بفهمند ،
از آن نگاه های قشنگ و معنی دارت می كنی و هر دو می خندیم !!
آشفته می نویسم امشب ؟ تو ببخش بعضی شب ها مثل امشب سرم پر می شود ازاین
حرف های هرگز نگفته ! و تا برایت ننویسم آرام نمی شوم .
به دل نگیر معنای دل ! امشب هم از آن شب های دیوانگی ام است
كمی كه بنویسم، آرام می شوم ...
كاش مي فهميدي... قهر ميكنم
كه دستانم را محكمتر بگيري
و بلندتر بگويي دوستت دارم
نه اينكه شانه بالا بياندازي و
آرام بگويي هر جور راحتي