-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 4)
«يا (از شنيدن سخنان حق) متذكّر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد» (او يذكر فتنفعه الذكرى).
و اگر صد در صد پاك و با تقوا نشود لا اقل از تذكر پند مىگيرد و بيدار مىشود، و اين بيدارى در او اجمالا اثر مىگذارد.
(آيه 5)
سپس اين عتاب را ادامه داده، مىافزايد: «اما آن كس كه توانگر است» (اما من استغنى).
(آيه 6)
«تو به او روى مىآورى»! (فانت له تصدى).
و اصرار به هدايت او دارى در حالى كه او گرفتار غرور ثروت و خودخواهى است، غرورى كه منشأ طغيان و گردنكشى است.
(آيه 7)
«در حالى كه اگر او خود را پاك نسازد چيزى بر تو نيست» (و ما عليك الا يزكى).
وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است. خواه از آن پند گيرند يا ملال بنابر اين به خاطر اين گونه افراد نمىتوانى نابيناى حق طلب را ناديده بگيرى، هر چند هدف تو هدايت اين گردنكشان باشد.
(آيه 8)
بار ديگر تأكيد و عتاب را از سر مىگيرد و همچنان به صورت خطاب مىفرمايد: «اما كسى كه به سراغ تو مىآيد، و (براى هدايت و پاكى) كوشش مىكند» (و اما من جاءك يسعى).
(آيه 9)
«و از خدا ترسان است» (و هو يخشى).
و همين انگيزه ترس از خداوند او را به دنبال تو فرستاده، تا حقايق بيشترى بشنود و به كار بندد، و خود را پاك و پاكيزه كند.
(آيه 10)
«تو از او غافل مىشوى» و به ديگرى مىپردازى (فانت عنه تلهى).
اين عتاب و خطاب خواه به شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله باشد يا غير او بيانگر اين واقعيت مهم است كه اسلام و قرآن اهميت و احترام خاصى براى پويندگان راه حق مخصوصا از طبقات مستضعف قائل است. و به عكس موضعگيرى تند و خشنى در برابر آنها كه بر اثر وفور نعمت الهى، مست و مغرور شده اند دارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 11)
در تعقيب آيات گذشته كه در آن سخن از سرزنش كسى آمده بود كه نسبت به نابيناى حق طلبى كم توجهى نموده بود، در اينجا به مسأله اهميت قرآن مجيد و مبدأ پاك آن و تأثيرش در نفوس پرداخته، مىفرمايد: «هرگز» اين كار را تكرار مكن و آن را براى هميشه فراموش نما (كلا).
چرا كه «اين (قرآن) تذكر و يادآورى است» (انها تذكرة).
اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه فوق پاسخى باشد به تمام تهمتهاى مشركان و دشمنان اسلام در مورد قرآن كه گاه شعرش مىخواندند، و گاه سحر، و گاه نوعى كهانت، قرآن مىگويد: هيچ يك از اين نسبتها صحيح نيست، بلكه اين آيات وسيلهاى است براى آگاهى و ايمان و دليل آن در خودش نهفته است.
(آيه 12)
سپس مىافزايد: «و هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد» (فمن شاء ذكره).
اين تعبير هم اشارهاى است به اين كه اكراه و اجبارى در كار نيست، و هم دليلى است بر آزادى اراده انسان كه تا نخواهد و تصميم بر قبول هدايت نگيرد نمىتواند از آيات قرآن بهره گيرد.
(آيه 13)
سپس مىافزايد: اين كلمات بزرگ الهى «در الواح پر ارزشى ثبت است» (فى صحف مكرمة).
تعبير به «صحف» نشان مىدهد كه آيات قرآن قبل از نزول بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در الواحى نوشته شده بود، و فرشتگان وحى آن را با خود مىآوردند الواحى بسيار گرانقدر و پر ارزش.
(آيه 14)
بعد مىفرمايد: اين صحائف و الواح «و الاقدر و پاكيزه است» (مرفوعة مطهرة).
بالاتر از آن است كه دست نااهلان به سوى آن دراز شود، و يا قادر بر تحريف آن باشند، و پاكتر از آن است كه دست ناپاكان آن را آلوده كند، و نيز پاك است از هرگونه تناقض و تضاد و شك و شبهه.
(آيه 15)
از اين گذشته، اين آيات الهى «به دست سفيرانى است» (بايدى سفرة).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 16)
سفيرانى «والا مقام و فرمانبردار و نيكوكار» (كرام بررة).
منظور از «سفره» در اينجا فرشتگان الهى است كه سفيران وحى يا كاتبان آيات او هستند.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «كسى كه حافظ قرآن باشد و به آن عمل كند با سفيران بزرگوار فرمانبردار الهى خواهد بود».
اين تعبير به خوبى نشان مىدهد كه حافظان و مفسران و عاملان به قرآن در رديف اين «سفره» و همگام آنها هستند، نه اين كه خود آنها مىباشند و اين يك واقعيت است كه وقتى اين دانشمندان و حافظان، كارى شبيه كار فرشتگان و حاملان وحى انجام دهند در رديف آنها قرار مىگيرند.
(آيه 17)
سپس مىافزايد: با وجود اين همه اسباب هدايت الهى كه در صحف مكرمه به وسيله فرشتگان مقرب خداوند، با انواع تذكرات، نازل شده، باز هم اين انسان سركش و ناسپاس تسليم حق نمىشود «مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است»؟! (قتل الانسان ما اكفره).
(آيه 18)
و از آنجا كه سر چشمه سركشيها و ناسپاسيها غالبا غرور است براى در هم شكستن اين غرور در اين آيه مىفرمايد: خداوند «او را از چه چيز آفريده است»؟ (من اى شىء خلقه).
(آيه 19)
«او را از نطفه ناچيزى آفريد، و سپس اندازهگيرى كرد و موزون ساخت» (من نطفة خلقه فقدره).
دقت در آفرينش انسان از نطفه و اندازهگيرى تمام ابعاد وجودى او، اعضاء پيكرش، استعدادهايش و نيازهايش خود بهترين دليل براى خداشناسى و معرفة اللّه است.
و چه بزرگ است آن خدائى كه اين موجود ضعيف را اين همه قدرت و توانائى بخشيد كه مىتواند آسمان و زمين و اعماق درياها را جولانگاه خود قرار دهد، و همه نيروهاى محيط خود را مسخر فرمان خويش سازد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 20)
در ادامه همين سخن مىافزايد: «سپس راه را براى او آسان كرد» (ثم السبيل يسره).
راه تكامل پرورش جنين در شكم مادر، و سپس راه انتقال او را به اين دنيا سهل و آسان نمود.
از عجائب تولد انسان اين است كه قبل از لحظات تولد آن چنان در شكم مادر قرار دارد كه سر او به طرف بالا و صورتش به پشت مادر و پاى او در قسمت پايين رحم است، ولى هنگامى كه فرمان تولد صادر مىشود ناگهان واژگونه مىگردد سر او به طرف پايين مىآيد، و همين موضوع امر تولد را براى او و مادر سهل و آسان مىكند.
بعد از تولد نيز در مسير نموّ و رشد جسمى در دوران كودكى، و سپس نموّ و رشد غرائز، و بعد از آن رشد در مسير هدايت معنوى و ايمان، همه را از طريق عقل و دعوت انبياء براى او سهل و آسان ساخته است.
(آيه 21)
سپس به مرحله پايانى عمر انسان بعد از پيمودن اين راه طولانى اشاره كرده، مىفرمايد: «بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود» (ثم اماته فاقبره).
دستور به دفن كردن بدن مردگان (بعد از غسل و كفن و نماز) دستورى است الهام بخش كه مرده انسانها بايد از هر نظر پاك و محترم باشد تا چه رسد به زنده آنها!
(آيه 22)
بعد به مرحله رستاخيز انسانها پرداخته، مىافزايد: «سپس هرگاه كه بخواهد او را زنده (و براى حساب و جزا محشور) مىكند» (ثم اذا شاء انشره).
(آيه 23)
در اين آيه مىفرمايد: با اين همه مواهب الهى نسبت به انسان، از آن روز كه به صورت نطفهاى بىارزش بود تا آن روز كه قدم در اين دنيا گذارد، و راه خود را به سوى كمال طى كرد و سپس از اين دنيا مىرود و در قبر پنهان مىگردد باز اين انسان راه صحيح خود را پيدا نمىكند «چنين نيست كه او مىپندارد، او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نكرده است» (كلا لما يقض ما امره).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 24)
انسان بايد به غذاى خود بنگرد! از آنجا كه آيات قبل سخن از مسأله معاد مىگفت، و آيات آينده نيز با صراحت بيشترى از اين مسأله سخن مىگويد، به نظر مىرسد كه آيات مورد بحث به منزله دليلى است براى مسأله معاد كه از طريق بيان قدرت خداوند بر همه چيز، و همچنين احياى زمينهاى مرده به وسيله نزول باران- كه خود نوعى معاد در عالم گياهان است- امكان رستاخيز را اثبات مىكند.
در ضمن چون اين آيات از انواع غذاهائى كه خدا در اختيار انسان و چهارپايان قرار داده سخن مىگويد حس شكرگزارى انسان را بر مىانگيزد و او را به شناخت منعم و معرفت اللّه دعوت مىكند.
نخست مىفرمايد: «انسان بايد به غذاى خويش (و آفرينش آن) بنگرد» (فلينظر الانسان الى طعامه).
نزديكترين اشياء خارجى به انسان غذاى اوست كه با يك دگرگونى جزو بافت وجود او مىشود، و اگر به او نرسد به زودى راه فنا را پيش مىگيرد، و به همين دليل قرآن از ميان تمام موجودات روى مواد غذائى آن هم موادى كه از طريق گياهان و درختان، عايد انسان مىشود تكيه كرده است.
روشن است كه منظور از «نگاه كردن» تماشاى ظاهرى نيست، بلكه نگاه به معنى دقت و انديشه در ساختمان اين مواد غذائى، و اجزاء حياتبخش آن، و تأثيرات شگرفى كه در وجود انسان دارد، و سپس انديشه در خالق آنهاست.
و نيز دقيقا بنگرد كه آنها را از چه راهى تهيه كرده، حلال يا حرام؟ مشروع يا نامشروع؟
در بعضى از روايات كه از معصومين نقل شده آمده است كه منظور از «طعام» در اينجا علم و دانشى است كه غذاى روح انسان است، بايد بنگرد كه آن را از چه كسى گرفته؟
آرى! انسان بايد درست بنگرد كه سر چشمه اصلى علم و دانش او كه غذاى روحانى اوست كجاست مبادا از سر چشمه آلودهاى تغذيه شود و روح و جان او را بيمار كند يا به هلاكت افكند.
(آيه 25)
سپس به شرح تفصيلى اين مواد غذائى و منابع آن پرداخته، مىفرمايد: «ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم» (انا صببنا الماء صبا).
آرى! آب كه مهمترين مايه حيات است همواره به مقدار فراوان به لطف پروردگار از آسمان نازل مىشود، و مىدانيم تمام نهرها، چشمه ها، قناتها و چاه هاى آب، ذخائر آبى خود را از باران مىگيرند.
(آيه 26)
بعد از ذكر موضوع آب كه يكى از اركان مهم رويش گياهان است، به سراغ ركن مهم ديگر يعنى «زمين» مىرود و مىافزايد: «سپس زمين را از هم شكافتيم» (ثم شققنا الارض شقا).
اين شكافتن اشاره به شكافتن زمين به وسيله جوانههاى گياهان است، و به راستى اين يكى از عجائب است كه جوانهاى با آن همه نرمى و لطافت خاكهاى سخت را مىشكافد، و گاه در كوهستانها از لابلاى سنگها عبور كرده، سر بيرون مىآورد.
و احتمال دارد منظور از شكافتن زمين خرد شدن سنگهاى سطح آن در آغاز باشد.
به اين ترتيب آيه اشاره به يكى از معجزات علمى قرآن است كه نشان مىدهد اول بارانها فرو مىبارند، و سپس زمينها شكافته مىشوند و آماده زراعت مىگردند، نه تنها در روزهاى نخست اين عمل صورت گرفته كه امروز نيز ادامه دارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 27)
بعد از ذكر اين دو ركن اساسى يعنى «آب» و «خاك» به هشت قسمت از روئيدنيها كه از اركان اساسى غذاى انسان يا حيوانات است اشاره كرده، مىفرمايد: «و در آن دانههاى فراوانى رويانديم» (فانبتنا فيها حبا).
دانه هاى غذائى كه مايه اصلى تغذيه انسان و انواع حيوانات است، دانههايى كه اگر يك سال بر اثر خشكسالى قطع شود قحطى و گرسنگى تمام جهان را فرا مىگيرد و انسانها همه در زحمت فرو مىروند.
(آيه 28)
و در مرحله بعد مىافزايد: «و (همچنين) انگور و سبزى بسيار» (و عنبا و قضبا).
ذكر «عنب» (انگور) از ميان تمام ميوهها به خاطر مواد غذائى و حياتى فراوانى است كه در اين ميوه نهفته شده و آن را به صورت يك غذاى كامل درآورده است.
توجه داشته باشيد كه «عنب» هم به «انگور» گفته مىشود و هم به «درخت انگور» و در آيات قرآن بر هر دو اطلاق شده، ولى در اينجا مناسب همان انگور است.
«قضب» در اينجا معنى گستردهاى دارد كه هم سبزيهاى خوردنى را شامل مىشود، و هم ميوههاى بوتهاى و هم ريشههاى غذائى را.
(آيه 29)
سپس مىافزايد: «و زيتون و نخل فراوان» (و زيتونا و نخلا).
تكيه روى اين دو ميوه نيز دليلش روشن است چرا كه امروز ثابت شده كه هم «زيتون» و هم «خرما» از مهمترين مواد غذائى نيروبخش و مفيد و سلامت آفرين است.
(آيه 30)
و در مرحله بعد مىافزايد: «و باغهاى پردرخت» با انواع ميوههاى رنگارنگ (و حدائق غلبا).
(آيه 31)
سپس مىافزايد: «و ميوه و چراگاه» (و فاكهة و ابا).
«ابّ» به معنى گياهان خودرو و چراگاهى است كه آماده چريدن حيوانات و يا چيدن گياهان باشد.
در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه در آيات گذشته بعضى از ميوهها بالخصوص مطرح شده بود، و در اينجا ميوه بطور كلى مطرح شده، و از اين گذشته در آيه قبل كه سخن از باغها مىگفت ظاهرا نظر به ميوههاى باغها داشت، چگونه بار ديگر ميوه در اينجا مطرح شده است؟
در پاسخ مىگوئيم: اما اين كه بعضى از ميوهها بالخصوص ذكر شده مانند انگور و زيتون و خرما (به قرينه درخت نخل) به خاطر اهميت فوق العادهاى است كه از ميان ميوهها دارند، و اما اين كه چرا «فاكهه» (ميوه) جداگانه از «حدائق» (باغها) ذكر شده؟ ممكن است به خاطر اين باشد كه باغها منافع ديگرى غير از ميوه نيز دارند، منظره زيبا، طراوت و هواى سالم و مانند آن.
از اين گذشته برگ بعضى از درختان و ريشه و پوست بعضى ديگر، جزء مواد غذائى هستند (مانند چاى و دارچين و زنجبيل و امثال آن) به علاوه برگهاى بسيارى از درختان خوراك مناسبى براى حيوانات است و مىدانيم آنچه در آيات فوق آمده، هم خوراك انسان را شامل مىشود، هم خوراك حيوان را.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 32)
و لذا در اين آيه مىافزايد: «تا وسيلهاى براى بهرهگيرى شما و چارپايانتان باشد» (متاعا لكم و لانعامكم).
«متاع» هر چيزى است كه انسان از آن متمتع و بهرهمند مىشود.
(آيه 33)
صيحه رستاخيز: بعد از ذكر قسمت قابل توجهى از مواهب الهى و نعم دنيوى، به بيان معاد و گوشهاى از حوادث رستاخيز و سرنوشت مؤمنان و كافران مىپردازد، تا از يكسو اعلام كند كه اين مواهب و متاع هر چه باشد زود گذر است و نقطه پايانى دارد، و از سوى ديگر وجود اينها دليلى است بر قدرت خداوند بر همه چيز و بر مسأله معاد.
مىفرمايد: «هنگامى كه آن صداى مهيب [- صيحه رستاخيز] بيايد» كافران و مجرمان در اندوه عميقى فرو مىروند (فاذا جاءت الصاخة).
«صاخّه» در اينجا اشاره به «نفخه دوم صور» است، همان صيحه عظيمى كه صيحه بيدارى و حيات مىباشد و همگان را زنده كرده، به عرصه محشر دعوت مىكند.
(آيه 34)
و لذا بلافاصله بعد از آن مىافزايد: «در آن روز كه انسان از برادر خود مىگريزد» (يوم يفر المرء من اخيه).
همان برادرى كه با جان برابر بود و همه جا به ياد او بود و در فكر او، امروز بكلى از او گريزان مىشود.
(آيه 35)
«و (همچنين) از مادر و پدرش» (و امه و ابيه).
(آيه 36)
«و زن و فرزندانش» (و صاحبته و بنيه).
و به اين ترتيب انسان نزديكترين نزديكانش را كه برادر و پدر و مادر و زن و فرزند هستند نه فقط فراموش مىنمايد بلكه از آنها فرار مىكند و اين نشان مىدهد هول و وحشت محشر آنقدر زياد است كه انسان را از تمام پيوندها و علائقش جدا مىكند.
(آيه 37)
در اين آيه دليل اين فرار را بيان كرده، مىفرمايد: «در آن روز هر كدام از آنها وضعى دارد كه او را كاملا به خود مشغول مىسازد» (لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه).
در حديثى آمده است كه بعضى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از آن حضرت سؤال كردند كه آيا در روز قيامت انسان به ياد دوست صميميش مىافتد؟
در پاسخ فرمود: «سه موقف است كه هيچ كس در آنها به ياد هيچ كس نمىافتد: اول پاى ميزان سنجش اعمال است تا ببيند آيا ميزانش سنگين است يا سبك؟ سپس بر صراط است تا ببيند آيا از آن مىگذرد يا نه؟ و سپس به هنگامى است كه نامههاى اعمال را به دست انسانها مىدهند تا ببيند آن را به دست راستش مىدهند يا دست چپ؟ اين سه موقف است كه در آنها كسى به فكر كسى نيست، نه دوست صميمى، نه يار مهربان، نه افراد نزديك، نه دوستان مخلص، نه فرزندان، و نه پدر و مادر، و اين همان است كه خداوند متعال مىفرمايد: در آن روز هر كسى به قدر كافى به خود مشغول است.»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 38)
سپس به چگونگى حال مؤمنان و كافران در آن روز پرداخته، مىگويد: «چهرههائى در آن روز گشاده و نورانى است» (وجوه يومئذ مسفرة).
(آيه 39)
«خندان و مسرور است» (ضاحكة مستبشرة).
(آيه 40)
«و صورتهائى در آن روز غبار آلود است» (و وجوه يؤمئذ عليها غبرة).
(آيه 41)
«و دود تاريكى آن را پوشانده است» (ترهقها قترة).
(آيه 42)
«آنان همان كافران فاجرند»! (اولئك هم الكفرة الفجرة).
از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه در صحنه قيامت آثار عقائد و اعمال سوء انسانها در چهرههايشان نمايان مىگردد.
تعبير به «وجوه» به خاطر اين است كه رنگ صورت بيش از هر چيزى مىتواند بيانگر حالات درونى باشد، هم ناراحتيهاى فكرى و روحى و هم ناراحتيهاى جسمانى.
«پايان سوره عبس»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
سوره تكوير [81]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 29 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره عمدتا بر دو محور دور مىزند:
1- آيات آغاز اين سوره بيانگر نشانههائى از قيامت و دگرگونيهاى عظيم در پايان اين جهان و آغاز رستاخيز است.
2- بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تأثيرش در نفوس انسانى سخن مىگويد، و اين قسمت با سوگندهاى بيدار كننده و پر محتوايى همراه است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره اذا الشّمس كوّرت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام كه نامه عملش گشوده مىشود حفظ مىكند».
در حديث ديگرى مىخوانيم كه به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله گفتند: چرا اين قدر زود آثار پيرى در شما نمايان گشته؟
فرمود: «سوره هود، واقعه، مرسلات، عمّ، و اذا الشّمس كوّرت، مرا پير كرد» زيرا آن چنان حوادث هولناك قيامت در اينها ترسيم شده است كه هر انسان بيدارى را گرفتار پيرى زودرس مىكند.
تعبيراتى كه در روايات بالا آمده به خوبى نشان مىدهد كه منظور تلاوتى است كه سر چشمه آگاهى و ايمان و عمل باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
آن روز كه طومار كائنات پيچيده شود! در آغاز اين سوره چنانكه گفتيم به اشارات كوتاه و هيجان انگيز و تكان دهندهاى از حوادث هولناك پايان اين جهان و آغاز رستاخيز برخورد مىكنيم كه انسان را در عوالم عجيبى سير مىدهد، و مجموعا هشت نشانه از اين نشانهها را بازگو مىكند.
نخست مىفرمايد: «در آن هنگام كه خورشيد در هم پيچيده شود» (اذا الشمس كورت).
مىدانيم خورشيد در حال حاضر كرهاى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازهاى كه تمام مواد آن به صورت گاز فشردهاى درآمده و در گرداگردش شعلههاى سوزانى زبانه مىكشد كه صدها هزار كيلومتر ارتفاع آنهاست و اگر كره زمين در وسط يكى از اين شعلههاى عظيم گرفتار شود در دم خاكستر و تبديل به مشتى گاز مىشود! ولى در پايان اين جهان و در آستانه قيامت اين حرارت فرو مىنشيند، و آن شعلهها جمع مىشود، روشنائى آن به خاموشى مىگرايد، و از حجم آن كاسته مىشود و اين است معنى «تكوير».
اين حقيقتى است كه در علم و دانش امروز نيز منعكس است و «ثابت خورشيد» تدريجا رو به تاريكى و خاموشى مىرود.
(آيه 2)
سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند» (و اذا النجوم انكدرت).
(آيه 3)
در سومين نشانه رستاخيز مىفرمايد: «و در آن هنگام كه كوهها به حركت درآيند» (و اذا الجبال سيرت).
از آيات مختلف قرآن استفاده مىشود كه در آستانه قيامت كوهها مراحل مختلفى را طى مىكنند- شرح بيشتر در اين باره را در همين جلد در تفسير آيه 20 سوره نبأ مطالعه فرماييد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 4)
سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه با ارزشترين اموال به دست فراموشى سپرده شود» (و اذا العشار عطلت).
«عشار» جمع «عشراء» در اصل به معنى شتر ماده باردارى است كه ده ماه بر حمل او گذشته، و در آستانه آوردن بچه است يعنى چيزى نمىگذرد كه شتر ديگرى از او متولد مىشود، و شير فراوان در پستان او ظاهر مىگردد.
در آن روز كه اين آيات نازل گشت چنين شترى با ارزشترين اموال عرب محسوب مىشد.
منظور اين است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است كه هر انسانى نفيسترين اموال خويش را فراموش مىكند.
(آيه 5)
در اين آيه مىافزايد: «و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند» (و اذا الوحوش حشرت).
همان حيواناتى كه در حال عادى از هم دور بودند، و از يكديگر مىترسيدند و فرار مىكردند، ولى شدت وحشت حوادث هولناك آستانه قيامت آن چنان است كه اينها را گرد هم جمع مىكند، و همه چيز را فراموش مىكنند، گوئى مىخواهند با اين اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بكاهند.
و به تعبير ديگر: وقتى آن صحنههاى هولناك خصائص ويژه حيوانات وحشى را از آنها مىگيرد با انسانها چه مىكند!
(آيه 6)
سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه درياها برافروخته شوند»! (و اذا البحار سجرت).
مىدانيم آب از دو ماده «اكسيژن» و «هيدروژن» تركيب يافته كه هر دو سخت قابل اشتعال است، بعيد نيست كه در آستانه قيامت آب درياها چنان تحت فشار قرار گيرد كه تجزيه شوند و تبديل به يكپارچه آتش گردند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 7)
بعد از ذكر شش تحول عظيم كه از مقدّمات رستاخيز است به نخستين طليعه آن روز بزرگ اشاره كرده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه هر كس با همسان خود قرين گردد» (و اذا النفوس زوجت).
صالحان با صالحان، و بدكاران با بدكاران، اصحاب اليمين با اصحاب اليمين، و اصحاب الشّمال با اصحاب الشّمال، بر خلاف اين دنيا كه همه با هم آميختهاند، گاه همسايه مؤمن، مشرك است، و گاه همسر صالح، ناصالح ولى در قيامت كه يوم الفصل و روز جدائيهاست اين صفوف كاملا از هم جدا مىشوند.
(آيه 8)
سپس به سراغ يكى ديگر از حوادث رستاخيز رفته، مىافزايد:
«و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود:» (و اذا الموؤدة سئلت).
(آيه 9)
«به كدامين گناه كشته شدند»؟! (باى ذنب قتلت).
يكى از دردناكترين و وحشيانهترين پديدههاى عصر جاهليت عرب پديده زنده به گور كردن دختران است كه در قرآن مجيد مكرر به آن اشاره شده، با نهايت تأسف اين مسأله به اشكال ديگرى در جاهليت قرون اخير نيز خودنمايى مىكند.
در بعضى از روايات در تفسير اين آيه توسعه داده شده، تا آنجا كه شامل هرگونه قطع رحم، و يا قطع مودت اهل بيت عليهم السّلام مىشود.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه سؤال شد فرمود: «من قتل فى مودّتنا منظور كسانى است كه در طريق محبت و دوستى ما كشته مىشوند».
البته ظاهر آيه همان است كه گفتيم، ولى ملاك و مفهوم آن قابل چنين توسعهاى مىباشد.
(آيه 10)
آن روز معلوم شود كه در چه كاريم همه؟ به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در مورد مرحله اول رستاخيز آمده بود، در اينجا به مرحله دوم آن يعنى، بروز و ظهور عالم ديگر و حسابرسى اعمال اشاره كرده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه نامههاى اعمال گشوده شود» (و اذا الصحف نشرت).
گشوده شدن نامههاى اعمال در قيامت هم در برابر چشم صاحبان آنهاست، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند، همانگونه كه در سوره اسراء آيه 14 آمده است و هم در برابر چشم ديگران، كه خود تشويقى است براى نيكوكاران و مجازات و رنجى است براى بدكاران.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 11)
سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه پرده از روى آسمان برگرفته شود» (و اذا السماء كشطت). اين پردههايى كه در اين دنيا بر جهان ماده و عالم بالا افكنده شده، و مانع از آن است كه مردم فرشتگان يا بهشت و دوزخ را كه درون اين جهان است ببينند كنار مىرود، و انسانها حقايق عالم هستى را مىبينند.
مطابق آيه 49 سوره توبه جهنم هم امروز موجود است، ولى پردهها و حجابهاى عالم دنيا مانع از مشاهده آن است، همان گونه كه مطابق بسيارى از آيات قرآن بهشت نيز هم اكنون آماده براى پرهيزكاران است.
به هر حال آيه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخيز، يعنى مرحله بازگشت انسانها به زندگى و حيات نوين است.
(آيه 12)
و لذا در اين آيه مىافزايد: «و در آن هنگام كه دوزخ شعلهور گردد» (و اذا الجحيم سعرت).
(آيه 13)
و در اين آيه مىفرمايد: «و در آن زمان كه بهشت (به پرهيزكاران) نزديك شود» (و اذا الجنة ازلفت).
همين معنى در آيه 90 سوره «شعرا» نيز آمده است با اين تفاوت كه در اينجا تصريح به نام «متقين» نشده و در آنجا تصريح شده است.
(آيه 14)
و بالاخره در اين آيه، كه در حقيقت مكمل تمام آيات گذشته و جزايى براى جملههاى شرطيهاى است كه در دوازده آيه قبل آمده، مىفرمايد: آرى در آن هنگام «هر كس مىداند چه چيزى را آماده كرده است»! (علمت نفس ما احضرت).
اين تعبير به خوبى نشان مىدهد كه همه اعمال انسانها در آنجا حاضر مىشود، و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توأم با شهود و مشاهده خواهد بود.
اين حقيقت در آخرين آيات سوره زلزال نيز آمده است آنجا كه مىفرمايد:
«هر كس به اندازه ذرّهاى كار نيك كرده باشد آن را مىبيند، و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بد كرده باشد آن را مىبيند».
(آيه 15)
به دنبال آيات گذشته كه سخن از معاد و مقدمات رستاخيز و بخشى از حوادث آن روز بزرگ مىگفت، در اينجا به بحث از حقانيت قرآن و صدق گفتار پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىپردازد، و در حقيقت آنچه را در آيات قبل پيرامون معاد آمده است تأكيد مىكند و با ذكر قسمهاى آگاهى بخش، مطلب را مؤكد مىسازد.
نخست مىفرمايد: «سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند» (فلا اقسم بالخنس).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
(آيه 16)
«حركت مىكنند و از ديدهها پنهان مىشوند» (الجوار الكنس).
منظور از اين سوگندها- همان گونه كه در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام در تفسير اين آيات نقل شده- پنج ستاره سيار منظومه شمسى است كه با چشم غير مسلح ديده مىشود (عطارد، زهره، مرّيخ، مشترى، و زحل).
توضيح اين كه اگر در چند شب متوالى چشم به آسمان بدوزيم به اين معنى پى مىبريم كه ستارگان آسمان دسته جمعى تدريجا طلوع مىكنند و با هم غروب مىنمايند بىآنكه تغييرى در فواصل آنها به وجود آيد، گوئى مرواريدهايى هستند كه روى يك پارچه سياه در فواصل معينى دوخته شدهاند، و اين پارچه را از يك طرف بالا مىآورند و از طرف ديگر پايين مىكشند، تنها پنج ستاره است كه از اين قانون كلى مستثناست، يعنى در لابلاى ستارگان ديگر حركت مىكنند. گوئى پنج مرواريد ندوخته روى اين پارچه آزاد قرار گرفتهاند، و در لابلاى آنها مىغلطند! اينها همان پنج ستاره عضو خانواده منظومه شمسى مىباشد، و حركات آنها به خاطر نزديكيشان با ماست، و گر نه ساير ستارگان آسمان نيز داراى چنين حركاتى هستند اما چون از ما بسيار دورند ما نمىتوانيم حركات آنها را احساس كنيم، اين از يكسو.
از سوى ديگر: توجه به اين نكته لازم است كه علماى هيئت اين ستارگان را «نجوم متحيّره» ناميدهاند زيرا حركات آنها روى خط مستقيم نيست، و به نظر مىرسد كه مدتى سير مىكنند بعد كمى بر مىگردند، دو مرتبه به سير خود ادامه مىدهند كه در باره علل آن در علم «هيئت» بحثهاى فراوانى شده است.
آيات فوق ممكن است اشاره به همين باشد كه اين ستارگان داراى حركتند (الجوار) و در سير خود رجوع و بازگشت دارند (الخنّس) و سر انجام به هنگام طلوع سپيده صبح و آفتاب مخفى و پنهان مىشوند، شبيه آهوانى كه شبها در بيابانها براى به دست آوردن طعمه مىگردند، و به هنگام روز از ترس صياد و حيوانات وحشى در «كناس» خود مخفى مىشوند (الكنس).
به هر حال گويا قرآن مجيد مىخواهد با اين سوگندهاى پرمعنى و آميخته با نوعى ابهام انديشهها را به حركت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنائى اين سيارات در ميان خيل عظيم ستارگان آسمان كند، تا بيشتر در آن فكر كنند و به عظمت پديد آورنده اين دستگاه عظيم آشناتر شوند.
(آيه 17)
در اين آيه، به دومين سوگند پرداخته، مىگويد: «و قسم به شب، هنگامى كه پشت كند و به آخر رسد» (و الليل اذا عسعس).
(آيه 18)
و سر انجام به سراغ سومين و آخرين قسم رفته، مىفرمايد: «و به صبح، هنگامى كه تنفس كند»! (و الصبح اذا تنفس).
اين تعبير شبيه تعبيرى است كه در سوره مدّثّر بعد از سوگند به شب آمده است كه مىفرمايد: «و الصبح اذا اسفر سوگند به صبح هنگامى كه نقاب از چهره برگيرد» گوئى ظلمت شب همچون نقاب سياهى بر صورت صبح افتاده، به هنگام سپيده دم نقاب را كنار مىزند و چهره نورانى و پرفروغ خود را كه نشانه زندگى و حيات است به جهانيان نشان مىدهد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ(19)
كه [قرآن] سخن فرشته بزرگواري است(19)
ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ(20)
نيرومند [كه] پيش خداوند عرش بلندپايگاه است(20)
مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ(21)
در آنجا [هم] مطاع [و هم] امين است(21)
وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ(22)
و رفيق شما مجنون نيست(22)
وَلَقَدْ رَءَاهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ(23)
و قطعا آن [فرشته وحي] را در افق رخشان ديده(23)
وَمَا هُوَ عَلَي الْغَيْبِ بِضَنِينٍ(24)
و او در امر غيب بخيل نيست(24)
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَٰنٍ رَّجِيمٍ(25)
و [قرآن] نيست سخن ديو رجيم(25)
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ(26)
پس به كجا مي رويد(26)
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَٰلَمِينَ(27)
اين [سخن] بجز پندي براي عالميان نيست(27)
لِمَن شَآءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ(28)
براي هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود(28)
وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَٰلَمِينَ(29)
و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست(29)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا السَّمَآءُ انفَطَرَتْ(1)
آنگاه كه آسمان زهم بشكافد(1)
وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ(2)
و آنگاه كه اختران پراكنده شوند(2)
وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ(3)
و آنگاه كه درياها از جا بركنده گردند(3)
وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ(4)
و آنگاه كه گورها زير و زبر شوند(4)
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ(5)
هر نفسي آنچه را پيش فرستاده و بازپس گذاشته بداند(5)
يَٰٓأَيُّهَا الْإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ(6)
اي انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته(6)
الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّيٰكَ فَعَدَلَكَ(7)
همان كس كه تو را آفريد و [اندام] تو را درست كرد و [آنگاه] تو را سامان بخشيد(7)
فِيٓ أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ(8)
و به هر صورتي كه خواست تو را تركيب كرد(8)
كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ(9)
با اين همه شما منكر [روز] جزاييد(9)
وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَٰفِظِينَ(10)
و قطعا بر شما نگهباناني [گماشته شده]اند(10)
كِرَامًا كَٰتِبِينَ(11)
[فرشتگان] بزرگواري كه نويسندگان [اعمال شما] هستند(11)
يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ(12)
آنچه را مي كنيد مي دانند(12)
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ(13)
قطعا نيكان به بهشت اندرند(13)
وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ(14)
و بي شك بدكاران در دوزخند(14)
يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ(15)
روز جزا در آنجا درآيند(15)
وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَآئِبِينَ(16)
و از آن [عذاب] دور نخواهند بود(16)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ(17)
و تو چه داني كه چيست روز جزا(17)
ثُمَّ مَآ أَدْرَيٰكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ(18)
باز چه داني كه چيست روز جزا(18)
يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَئًْا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ(19)
روزي كه كسي براي كسي هيچ اختياري ندارد و در آن روز فرمان از آن خداست(19)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ(1)
واي بر كم فروشان(1)
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا۟ عَلَي النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ(2)
كه چون از مردم پيمانه ستانند تمام ستانند(2)
وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ(3)
و چون براي آنان پيمانه يا وزن كنند به ايشان كم دهند(3)
أَلَا يَظُنُّ أُو۟لَٰٓئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ(4)
مگر آنان گمان نمي دارند كه برانگيخته خواهند شد(4)
لِيَوْمٍ عَظِيمٍ(5)
[در] روزي بزرگ(5)
يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَٰلَمِينَ(6)
روزي كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاي ايستند(6)
كَلَّآ إِنَّ كِتَٰبَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ(7)
نه چنين است [كه مي پندارند] كه كارنامه بدكاران در سجين است(7)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا سِجِّينٌ(8)
و تو چه داني كه سجين چيست(8)
كِتَٰبٌ مَّرْقُومٌ(9)
كتابي است نوشته شده(9)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 19)
پيك وحى الهى بر او نازل شده! در اين آيه به چيزى كه تمام اين سوگندها به خاطر آن ياد شده پرداخته، مىفرمايد: «يقينا اين (قرآن) كلام فرستاده بزرگوارى است [- جبرئيل امين]» كه از سوى خداوند براى پيامبرش آورده (انه لقول رسول كريم).
و اين پاسخى است به آنها كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را متهم مىكردند كه قرآن را خود ساخته و پرداخته، و به خدا نسبت داده است.
در اين آيه و آيات بعد پنج وصف براى «جبرئيل» پيك وحى خدا بيان شده، كه در حقيقت اوصافى است كه براى هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.
نخست توصيف او به «كريم» بودن كه اشاره به ارزش وجودى اوست.
(آيه 20)
سپس به اوصاف ديگر پرداخته، مىافزايد: «او صاحب قدرت است، و نزد (خداوند) صاحب عرش مقام والائى دارد»! (ذى قوة عند ذى العرش مكين).
«ذى العرش» اشاره به ذات پاك خداوند است، گر چه او صاحب تمام عالم هستى است ولى از آنجا كه عرش- خواه به معنى عالم ماوراء طبيعت باشد، و يا مقام علم مكنون خداوند- اهميت بيشترى دارد، او را به صاحب عرش بودن توصيف مىكند.
(آيه 21)
و در چهارمين و پنجمين توصيف مىگويد: «در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امين است» (مطاع ثم امين).
از روايات استفاده مىشود كه گاه جبرئيل امين براى ابلاغ آيات قرآن از سوى گروه عظيمى از فرشتگان همراهى مىشد و مسلما در ميان آنها مطاع بود و يك رسول بايد در ميان همراهانش مطاع باشد.
در حديثى آمده است به هنگام نزول اين آيات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به جبرئيل فرمود: «چه خوب خداوند تو را ستوده است كه فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش، قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امين، نمونهاى از قدرت و امانت خود را بيان كن! جبرئيل در پاسخ عرض كرد: اما نمونه قوت من اين كه مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت، به جز فرزندان آنها، من اين شهرها را از بين برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا كه فرشتگان آسمان صداى حيوانات آنها را شنيدند، سپس به زمين آوردم، و زير و رو كردم! و اما نمونه امانت من اين است كه هيچ دستورى به من داده نشده كه از آن دستور كمترين تخطى كرده باشم».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 22)
سپس به نفى نسبت ناروائى كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدادند پرداخته، مىافزايد: «و صاحب شما [- پيامبر] ديوانه نيست» (و ما صاحبكم بمجنون).
تعبير به «صاحب» اشاره به اين است كه او ساليان دراز در ميان شما زندگى كرده، و همنشين با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درايت و امانت شناختهايد، چگونه نسبت جنون به او مىدهيد؟!
(آيه 23)
بعد براى تأكيد ارتباط پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با جبرئيل امين مىافزايد: «او (جبرئيل) را در افق روشن ديده است»! (و لقد رآه بالافق المبين).
منظور از «افق مبين» همان «افق اعلى» و افق آشكار كننده فرشتگان است كه پيامبر جبرئيل را در آن مشاهده كرد.
(آيه 24)
سپس مىافزايد: «و او نسبت به آنچه از طريق وحى دريافت داشته بخل ندارد» (و ما هو على الغيب بضنين).
همه را بىكم و كاست در اختيار بندگان خدا مىنهد، او مانند بسيارى از مردم نيست كه وقتى به حقيقت مهمى دست مىيابند اصرار در كتمان آن دارند، و غالبا از بيان آن بخل مىورزند.
اگر ديگران به خاطر علوم محدودشان چنين صفتى را دارند پيامبر كه سر چشمه علمش اقيانوس بيكران علم خداست از اين گونه صفات مبراست.
(آيه 25)
و نيز مىافزايد: «و اين (قرآن) گفته شيطان رجيم نيست» (و ما هو بقول شيطان رجيم).
اين آيات قرآنى هرگز مانند سخنان كاهنان كه از طريق ارتباط با شياطين دريافت مىداشتند نمىباشد، و نشانههاى اين حقيقت در آن ظاهر است، چرا كه سخنان كاهنان آميخته با دروغ و اشتباهات فراوان بود، و بر محور اميال و مطامعشان دور مىزند، و اين هيچ نسبتى با قرآن مجيد ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 26)
اى غافلان به كجا مىرويد؟! در آيات گذشته اين حقيقت روشن شد كه قرآن مجيد كلام خداست، چرا كه محتوايش نشان مىدهد كه گفتار شيطانى نيست بلكه سخن رحمانى است، كه به وسيله پيك وحى خدا با قدرت و امانت كامل بر پيامبرى كه در نهايت اعتدال عقل است نازل شده.
در اينجا مخالفان را به خاطر عدم پيروى از اين كلام بزرگ مورد توبيخ قرار داده با يك استفهام توبيخى مىگويد: «پس به كجا مىرويد»؟ (فاين تذهبون). چرا راه راست را رها كرده، به بيراهه گام مىنهيد؟
(آيه 27)
سپس مىافزايد: «اين (قرآن) چيزى جز تذكّرى براى جهانيان نيست» (ان هو الا ذكر للعالمين).
همه را اندرز مىدهد، هشدار مىدهد، تا از خواب غفلت بيدار شوند.
(آيه 28)
و از آنجا كه براى هدايت و تربيت تنها «فاعليت فاعل» كافى نيست بلكه «قابليت قابل» نيز شرط است، در اين آيه مىافزايد: قرآن مايه بيدارى است «براى كسى از شما كه بخواهد راه مستقيم پيش گيرد» (لمن شاء منكم ان يستقيم).
آيه قبل عموميت فيض هدايت الهى را بيان مىكند، و اين آيه شرط بهرهگيرى از اين فيض را، و تمام مواهب عالم چنين است كه اصل فيض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصميم است.
(آيه 29)
اما از آنجا كه تعبير به مشيت و اراده انسان ممكن است اين توهّم را ايجاد كند كه انسان چنان آزاد است كه هيچ نيازى در پيمودن اين راه به خداوند و توفيق الهى ندارد، در آخرين آيه اين سوره به بيان نفوذ مشيت پروردگار پرداخته، مىفرمايد: «و شما اراده نمىكنيد مگر اين كه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان يشاء الله رب العالمين).
در حقيقت مجموع اين دو آيه همان مسأله دقيق و ظريف «امر بين امرين» را بيان مىكند، از يكسو مىگويد تصميمگيرى به دست شماست، از سوى ديگر مىگويد: تا خدا نخواهد شما نمىتوانيد تصميم بگيريد، يعنى اگر شما مختار و آزاد آفريده شدهايد اين اختيار و آزادى نيز از ناحيه خداست، او خواسته است كه شما چنين باشيد.
انسان در اعمال خود نه مجبور است، و نه صد در صد آزاد، نه طريقه «جبر» صحيح است و نه طريقه «تفويض» بلكه هر چه او دارد، از عقل و هوش و توانائى جسمى و قدرت تصميمگيرى همه از ناحيه خداست. و همين واقعيت است كه او را از يكسو دائما نيازمند به خالق مىسازد، و از سوى ديگر به مقتضاى آزادى و اختيارش به او تعهد و مسؤوليت مىدهد.
«پايان سوره تكوير»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread553.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
سوره انفطار [82]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 19 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره مانند بسيارى از سورههاى ديگر جزء آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قيامت دور مىزند، و روى هم رفته در آيات نوزدهگانه آن به پنج موضوع در اين رابطه اشاره شده:
1- اشراط السّاعه: يعنى حوادث عظيمى كه در پايان جهان و در آستانه قيامت رخ مىدهد.
2- توجه انسان به نعمتهاى خداوند كه سراسر وجود او را فرا گرفته.
3- اشاره به فرشتگانى كه مأمور ثبت اعمال انسانها هستند.
4- سرنوشت نيكان و بدان در قيامت.
5- گوشهاى از سختيهاى آن روز بزرگ.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس اين دو سوره: سوره انفطار و سوره انشقاق را تلاوت كند، و آن دو را در نماز فريضه و نافله برابر چشم خود قرار دهد هيچ حجابى او را از خدا محجوب نمىدارد، و چيزى ميان او و خداوند حائل نمىشود، پيوسته (با چشم دل) به خدا مىنگرد و خدا (با لطفش) به او نگاه مىكند، تا از حساب مردم فارغ شود».
مسلما نعمت بزرگ حضور در پيشگاه خدا، و از ميان رفتن حجابها ميان او و پروردگار، براى كسى است كه اين دو سوره را در عمق جانش جاى دهد و خود را براساس آن بسازد، نه اين كه به لقلقه زبان اكتفا كند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread554.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
آن زمان كه نظام جهان در هم ريزد! باز در آغاز اين سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگيزى كه در آستانه رستاخيز سرتاسر اين جهان را فرا مىگيرد برخورد مىكنيم.
نخست مىفرمايد: «در آن زمان كه آسمان [- كرات آسمانى] از هم شكافته شود» (اذا السماء انفطرت).
(آيه 2)
«و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند» (و اذا الكواكب انتثرت).
نظام جهان بالا در هم مىريزد، و انفجارهاى عظيمى سراسر كرات آسمانى را فرا مىگيرد، منظومهها نظام خويش را از دست مىدهند، و ستارگان از مدار خود بيرون مىروند، و بر اثر تصادم شديد به يكديگر متلاشى مىشوند، عمر اين جهان به پايان مىرسد، و همه چيز ويران مىشود، تا بر ويرانههايش عالم نوين آخرت برپا گردد.
هدف اعلام اين مطلب است جايى كه اين كرات عظيم آسمانى به چنين سرنوشتى دچار شوند تكليف انسان ضعيف در اين ميان معلوم است.
(آيه 3)
سپس از آسمان به زمين مىآيد، مىفرمايد: «و آن زمان كه درياها به هم پيوسته شود» (و اذا البحار فجرت).
گرچه امروز نيز تمام درياهاى روى زمين (غير از درياچهها) به هم ارتباط دارند، ولى به نظر مىرسد كه در آستانه قيامت بر اثر زلزلههاى شديد، يا متلاشى شدن كوهها و ريختن آنها در درياها چنان درياها پر مىشوند كه آب سراسر خشكيها را فرا مىگيرد، و درياها به صورت يك اقيانوس گسترده و فراگير در مىآيند، همانگونه كه يكى از تفسيرهاى آيه 6 سوره تكوير «و اذا البحار سجرت» نيز همين است «1».
__________________________________________________
(1) احتمال ديگرى در تفسير اين آيه داده شده كه در ذيل آيه 6 سوره تكوير ذكر گرديد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread554.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 4)
سپس در باره مرحله دوم رستاخيز و تجديد حيات جهان و تجديد حيات مردگان مىفرمايد: «و آن زمان كه قبرها زير و رو گردد» (و اذا القبور بعثرت). و مردگان بيرون آيند و براى حساب آماده شوند.
(آيه 5)
و بعد از ذكر اين نشانهها كه قبل از رستاخيز و بعد از آن صورت مىگيرد، سخن نهائى را چنين بيان مىكند: در آن زمان «هر كس مىداند آنچه را كه از پيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است» (علمت نفس ما قدمت و اخرت).
آرى! آن روز حجابها كنار مىرود، پردههاى غرور و غفلت دريده مىشود، و حقايق جهان عريان و آشكار مىگردد، آنجاست كه انسان تمامى اعمال خود را مىبيند و از نيك و بد آن آگاه مىشود، چه اعمالى را كه از قبل فرستاده، و چه كارهائى كه آثارش بعد از او در دنيا باقى مانده مانند خيرات و صدقات جاريه، و بناها و آثارى كه براى مقاصد رحمانى يا شيطانى ساخته، و از خود به جا نهاده است، و يا كتابها و آثار علمى و غير علمى كه براى مقاصد نيك و بد تحرير يافته، و بعد از او مورد بهرهبردارى ديگران قرار گرفته است، همچنين سنتهاى نيك و بد كه اقوامى را به دنبال خود كشانيده.
اينها نمونههائى است از كارهائى كه نتايجش بعد از انسان به او مىرسد و مصداق «اخّرت» در آيه فوق است.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «بعد از مرگ انسان، پرونده اعمال او بسته مىشود، و اجر و پاداشى به او نمىرسد مگر از سه طريق (و در روايت ديگرى اين امور شش چيز شمرده شده:) بناها و اشياء مفيدى كه براى استفاده مردم از خود به يادگار گذارده، فرزند صالح، قرآنى كه آن را تلاوت مىكند، چاهى كه حفر كرده، درختى كه غرس نموده، تهيه آب، و سنّت حسنهاى كه بعد از او باقى مىماند و مورد توجه قرار مىگيرد.»
(آيه 6)
اى انسان! چه چيز تو را مغرور ساخته؟ در تعقيب آيات گذشته كه پيرامون معاد سخن مىگفت، در اينجا براى بيدار كردن انسان از خواب غفلت، و توجه او به مسؤوليتهايش در برابر خداوند، نخست او را مخاطب ساخته، و با يك استفهام توبيخى شديد و در عين حال توأم با نوعى لطف و محبت مىفرمايد: «اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته»؟ (يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم).
به مقتضاى ربوبيتش پيوسته او را در كنف حمايت خود قرار داده، و تربيت و تكامل را بر عهده گرفته، و به مقتضاى كرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده، و از تمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه هنگام تلاوت اين آيه فرمود: «غرّه جهله جهل و نادانيش او را مغرور و غافل ساخته است»! و از اينجا روشن مىشود هدف اين است كه با تكيه بر مسأله ربوبيت و كرم خداوند غرور و غفلت و جهل انسان را در هم بشكند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread554.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 7)
سپس براى بيدار ساختن اين انسان غافل به گوشهاى از كرم و الطافش به او در چهار مرحله اشاره كرده، مىفرمايد: «همان خدائى كه تو را آفريد، و سامان داد و منظم ساخت» (الذى خلقك فسواك فعدلك).
(آيه 8)
«و در هر صورتى كه مىخواست تو را تركيب نمود» (فى اى صورة ما شاء ركبك).
در اين آيات و بسيارى ديگر از آيات قرآن خداوند اين انسان فراموشكار و مغرور را وادار به عرفان خويشتن مىكند از آغاز آفرينش در رحم مادر، تا لحظه تولد، و از آنگاه تا نمو و رشد كامل، وجود خويش را مورد بررسى دقيق قرار دهد، و ببيند در هر گام، و در هر لحظه، نعمت تازهاى از سوى آن منعم بزرگ به سراغش آمده، تا خود را سراپا غرق احسان او بيند و از مركب غرور و غفلت پايين آيد و طوق بندگى حق را بر گردن نهد.
(آيه 9)
سپس به منشأ غرور و غفلت آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «آن گونه كه شما مىپنداريد نيست بلكه شما روز جزا را منكريد» (كلا بل تكذبون بالدين).
نه مسأله كرم خداوند مايه غرور شماست، و نه لطف و نعمتهاى او، بلكه ريشه اصلى را در عدم ايمان به روز رستاخيز بايد بيابيد.
(آيه 10)
سپس براى از ميان بردن عوامل غرور و غفلت و تقويت ايمان به معاد مىافزايد: «و بىشك نگاهبانانى بر شما گمارده شده ...» (و ان عليكم لحافظين).
(آيه 11)
نگاهبانانى كه در نزد پروردگار «والا مقام و نويسنده» اعمال نيك و بد شما هستند (كراما كاتبين).
(آيه 12)
«كه مىدانند شما چه مىكنيد» (يعلمون ما تفعلون). حتى از اراده و تصميم باطنى شما به هنگام گناه يا كار نيك با خبرند.
منظور از «حافظين» در اينجا فرشتگانى هستند كه مأمور حفظ و نگهدارى اعمال انسانها اعم از نيك و بد هستند كه در آيه 17 سوره ق از آنها تعبير به «رقيب و عتيد» شده است: «انسان هيچ سخنى را تلفظ نمىكند مگر اين كه نزد او فرشتهاى است مراقب و آماده براى انجام مأموريت».
و در همان سوره ق آيه 16 مىفرمايد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه دو فرشته از راست و چپ كه ملازم شما هستند اعمال شما را تلقى و ثبت مىكنند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread554.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 13)
به دنبال بحثى كه در آيات گذشته پيرامون ثبت و ضبط اعمال انسانها به وسيله فرشتگان آمد، در اينجا به نتيجه اين حسابرسى، و مسير نهائى نيكان و بدان اشاره كرده، مىفرمايد: «به يقين نيكان در نعمتى فراوانند» (ان الابرار لفى نعيم).
(آيه 14)
«و بدكاران در دوزخند»! (و ان الفجار لفى جحيم).
اين كه مىفرمايد: «نيكوكاران در بهشت، و بدكاران در دوزخند» ممكن است به اين معنى باشد كه آنها هم اكنون نيز در بهشت و دوزخ وارد شدهاند، و در همين دنيا نيز نعمتهاى بهشتى و عذابهاى دوزخى آنها را فرا گرفته، همان گونه كه در آيه 54 سوره عنكبوت مىخوانيم: «دوزخ كافران را احاطه كرده است».
و نيز جمعى گفتهاند كه اين گونه تعبيرها اشاره به آينده حتمى است- ولى معنى اول با ظاهر آيه سازگارتر است.
(آيه 15)
در اين آيه توضيح بيشترى در باره سرنوشت فاجران داده، مىافزايد: «روز جزا وارد آن مىشوند و مىسوزند» (يصلونها يوم الدين).
هرگاه معنى آيه گذشته چنين باشد كه آنها هم اكنون داخل دوزخند اين آيه نشان مىدهد كه در روز قيامت ورود بيشتر و عميقترى در اين آتش سوزان مىيابند و اثر آتش را به خوبى احساس مىكنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread554.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 16)
و باز براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «و آنان هرگز از آن غايب و دور نيستند» (و ما هم عنها بغائبين).
بسيارى از مفسران اين جمله را دليلى بر خلود و جاودانگى عذاب «فجار» گرفتهاند، و چنين نتيجهگيرى كردهاند كه منظور از «فجّار» در اين آيات كفّارند. چرا كه «خلود» و جاودانگى جز در مورد آنها وجود ندارد بنابر اين فجّار كسانى هستند كه پردههاى تقوا و عفاف را به خاطر عدم ايمان و تكذيب روز جزا دريدهاند. نه به خاطر غلبه هواى نفس در عين داشتن ايمان.
ضمنا آيه فوق اين حقيقت را نيز بازگو مىكند كه عذاب دوزخيان هيچ گونه فترتى ندارد، و حتى براى ساعت و يا لحظهاى از آن دور نمىشوند.
(آيه 17)
بعد براى بازگو كردن اهميت آن روز بزرگ مىافزايد: «تو چه مىدانى روز جزا چيست»؟ (و ما ادراك ما يوم الدين).
(آيه 18)
«باز چه مىدانى روز جزا چيست»؟ (ثم ما ادراك ما يوم الدين).
جائى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با آن آگاهى وسيع از قيامت و علم فوق العاده او نسبت به مبدأ و معاد، حوادث آن روز بزرگ و اضطراب و وحشت عظيمى را كه بر آن حاكم است به خوبى نداند تكليف بقيه روشن است.
(آيه 19)
سپس در يك جمله كوتاه و پر معنى يكى ديگر از ويژگيهاى آن روز را كه در حقيقت همه چيز در آن نهفته است مطرح كرده، مىفرمايد: «روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست، و همه امور در آن روز از آن خداست» (يوم لا تملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله). البته در اين جهان نيز همه كارها به دست قدرت اوست، و همگان به او نيازمندند، ولى در آن روز اين مالكيت و حاكميت صورى و مجازى انسانها نيز برچيده مىشود و حاكميت مطلقه خداوند و مالكيت او بر هر چيز از هر زمان آشكارتر است.
«پايان سوره انفطار»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread554.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
سوره مطفّفين [83]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 36 آيه است.
محتواى سوره:
بحثهاى اين سوره بر پنج محور دور مىزند:
1- هشدار و تهديد شديدى نسبت به كم فروشان.
2- اشاره به اين مطلب كه گناهان از عدم ايمان راسخ به رستاخيز سر چشمه مىگيرد.
3- بخشى از سرنوشت «فجّار» در آن روز بزرگ.
4- قسمتى از مواهب عظيم و نعمتهاى روح پرور نيكوكاران در بهشت.
5- اشارهاى به استهزاى جاهلانه كافران نسبت به مؤمنان و معكوس شدن اين كار در قيامت.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره مطففين را بخواند خدا او را از شراب طهور زلال و خالص كه دست احدى به آن نرسيده در آن روز سيراب مىكند».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس در نمازهاى فريضه خود سوره مطففين را بخواند خداوند امنيت از عذاب دوزخ را در قيامت به او عطا مىكند، نه آتش دوزخ او را مىبيند و نه او آتش دوزخ را» پيداست اين همه ثواب و فضيلت و بركت براى كسى است كه خواندن آن را مقدمهاى براى عمل قرار دهد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
«ابن عباس» مىگويد: هنگامى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله وارد مدينه شد بسيارى از مردم سخت آلوده كم فروشى بودند، خداوند اين آيات را نازل كرد و آنها پذيرفتند و بعد از آن كم فروشى را ترك كردند.
در حديث ديگرى آمده است كه: بسيارى از اهل مدينه تاجر بودند و در كار خود كم فروشى مىكردند، و بسيارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، اين آيات نازل شد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را براى اهل مدينه تلاوت فرمود سپس افزود: «پنج چيز در برابر پنج چيز است»! عرض كردند: اى رسول خدا! كدام پنج در مقابل كدام پنج است؟
فرمود: «هيچ قومى عهدشكنى نكردند مگر اين كه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط ساخت.
و هيچ جمعيتى به غير حكم الهى حكم نكردند مگر اين كه فقر در ميان آنها زياد شد.
و در ميان هيچ ملّتى فحشا ظاهر نشد مگر اين كه مرگ و مير در ميان آنها فراوان گشت! هيچ گروهى كم فروشى نكردند مگر اين كه زراعت آنها از بين رفت و قحطى آنها را فرو گرفت! و هيچ قومى زكات را منع نكردند مگر اين كه باران از آنها قطع شد»!
(آيه 1)
واى بر كم فروشان! در آغاز سوره قبل از هر چيز كم فروشان را مورد تهديد شديدى قرار داده، مىفرمايد: «واى بر كم فروشان»! (ويل للمطففين).
اين در حقيقت اعلان جنگى است از ناحيه خداوند به اين افراد ظالم و ستمگر و كثيف كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانهاى پايمال مىكنند.
قابل توجه اين كه در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده كه خداوند «ويل» را در باره هيچ كس در قرآن قرار نداده مگر اين كه او را كافر نام نهاده همان گونه كه در آيه 37 سوره مريم، مىفرمايد: «واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ».
از اين روايت استفاده مىشود كه كم فروشى بوى كفر مىدهد!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 2)
سپس به شرح كار مطففين و كم فروشان پرداخته، مىفرمايد:
«آنان كه وقتى براى خود پيمانه مىكنند حق خود را بطور كامل مىگيرند» (الذين اذا اكتالوا على الناس يستوفون).
(آيه 3)
«اما هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند كم مىگذارند»! (و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون).
البته بعيد نيست با استفاده از الغاى خصوصيت «كم فروشى» كم گذاردن در خدمات را نيز فراگيرد، فى المثل كارگر و كارمندى چيزى از وقت خود بدزدد در رديف «مطففين» و كم فروشانى است كه آيات اين سوره سخت آنها را نكوهش كرده است. حتى بىتناسب نيست اگر هرگونه تجاوز از حدود الهى و كم و كسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانيم.
(آيه 4)
سپس آنها را با اين جمله استفهام توبيخى، مورد تهديد قرار مىدهد:
«آيا آنها گمان نمىكنند كه برانگيخته مىشوند»؟! (ا لا يظن اولئك انهم مبعوثون).
(آيه 5)
«در روزى بزرگ» (ليوم عظيم). روزى كه عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظيم است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 6)
«روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مىايستند» (يوم يقوم الناس لرب العالمين).
يعنى اگر آنها قيامت را باور مىداشتند و مىدانستند حساب و كتابى در كار است، و تمام اعمالشان براى محاكمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مىشود، هرگز چنين ظلم و ستم نمىكردند، و حقوق افراد را پايمال نمىساختند.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام نقل شده است: «هنگامى كه امير مؤمنان على عليه السّلام در كوفه بود همه روز صبح در بازارهاى كوفه مىآمد و بازار به بازار مىگشت و تازيانهاى (براى مجازات متخلفان) بر دوش داشت در وسط هر بازار مىايستاد و صدا مىزد: «اى گروه تجّار! از خدا بترسيد»! هنگامى كه بانگ على را مىشنيدند هر چه در دست داشتند بر زمين گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرا مىدادند، سپس مىفرمود:
«از خداوند خير بخواهيد، و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوئيد، و به خريداران نزديك شويد، حلم را زينت خود قرار دهيد، از سوگند بپرهيزيد، از دروغ اجتناب كنيد، از ظلم خوددارى نماييد، و حق مظلومان را بگيريد، به ربا نزديك نشويد، پيمانه و وزن را بطور كامل وفا كنيد، و از اشياء مردم كم نگذاريد، و در زمين فساد نكنيد»! و به اين ترتيب در بازارهاى كوفه گردش مىكرد، سپس به دار الاماره باز مىگشت و براى دادخواهى مردم مىنشست.»
(آيه 7)
تو نمىدانى «سجّين» چيست؟ در تعقيب بحثى كه در آيات گذشته در باره كم فروشان، و رابطه گناه با عدم ايمان راسخ به روز رستاخيز آمده بود، در اينجا به گوشهاى از سرنوشت بدكاران و فاجران در آن روز اشاره كرده، مىفرمايد: «چنين نيست كه آنها (در باره قيامت) مىپندارند به يقين نامه اعمال بدكاران در سجّين است» (كلا ان كتاب الفجار لفى سجين).
(آيه 8)
«تو چه مىدانى سجّين چيست»؟ (و ما ادراك ما سجين).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 353 از قرآن کریم شامل آیات 19 تا 29 از سوره ی تکویر و سوره ی انفطار و آیات 1 تا 9 از سوره ی مطففین
(آيه 9)
«نامهاى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى» (كتاب مرقوم).
در تفسير اين آيات عمدتا دو نظريه وجود دارد:
1- منظور از «كتاب» همان نامه اعمال انسانهاست كه هيچ كار كوچك و بزرگ و صغيره و كبيرهاى نيست مگر اين كه آن را احصا كرده، و همه چيز بىكم و كاست در آن ثبت است.
و منظور از «سجّين» كتاب جامعى است كه نامه اعمال همه بدكاران بطور مجموعى در آن گردآورى شده است. و به تعبير ساده مانند دفتر كلى است كه حساب هر يك از بستانكاران و بدهكاران را در صفحه مستقلى در آن ثبت مىكنند.
و تعبير از آن به عنوان «سجين» شايد به خاطر اين باشد كه محتويات اين ديوان سبب زندانى شدن آنها در جهنّم است، يا خود اين ديوان در قعر جهنّم جاى دارد، به عكس كتاب ابرار و نيكان كه در «اعلى عليين» بهشت است.
2- تفسير دوم اين است كه «سجين» به همان معنى مشهور و معروف يعنى «دوزخ» است كه زندان عظيمى است براى همه بدكاران، و يا محل سختى از دوزخ مىباشد، و منظور از «كتاب فجار» همان سرنوشتى است كه براى آنها رقم زده شده.
بنابر اين، معنى آيه چنين است: «سرنوشت مقرّر و مسلم بدكاران در جهنم است».
جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد، چرا كه سجّين در تفسير اول به معنى ديوان كل اعمال بدكاران است، و در تفسير دوم به معنى دوزخ يا قعر زمين و معلوم است كه اينها علت و معلول يكديگرند، يعنى هنگامى كه نامه عمل انسان در ديوان كل اعمال بدكاران قرار گرفت همان سبب مىشود كه او را به پستترين مقام و قعر دوزخ بكشاند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
[golrooz] صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(10)
واي بر تكذيب كنندگان در آن هنگام(10)
الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ(11)
آنان كه روز جزا را دروغ مي پندارند(11)
وَمَا يُكَذِّبُ بِهِۦٓ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ(12)
و جز هر تجاوزپيشه گناهكاري آن را به دروغ نمي گيرد(12)
إِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ(13)
[همان كه] چون آيات ما بر او خوانده شود گويد [اينها] افسانه هاي پيشينيان است(13)
كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَيٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(14)
نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مي شدند زنگار بر دلهايشان بسته است(14)
كَلَّآ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ(15)
زهي پندار كه آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند(15)
ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُوا۟ الْجَحِيمِ(16)
آنگاه به يقين آنان به جهنم درآيند(16)
ثُمَّ يُقَالُ هَٰذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ(17)
سپس [به ايشان] گفته خواهد شد اين همان است كه آن را به دروغ مي گرفتيد(17)
كَلَّآ إِنَّ كِتَٰبَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ(18)
نه چنين است در حقيقت كتاب نيكان در عليون است(18)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا عِلِّيُّونَ(19)
و تو چه داني كه عليون چيست(19)
كِتَٰبٌ مَّرْقُومٌ(20)
كتابي است نوشته شده(20)
يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ(21)
مقربان آن را مشاهده خواهند كرد(21)
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ(22)
براستي نيكوكاران در نعيم [الهي] خواهند بود(22)
عَلَي الْأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ(23)
بر تختها [نشسته] مي نگرند(23)
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ(24)
از چهره هايشان طراوت نعمت [بهشت] را درمي يابي(24)
يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ(25)
از باده اي مهر شده نوشانيده شوند(25)
خِتَٰمُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَٰفِسُونَ(26)
[باده اي كه] مهر آن مشك است و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشي گيرند(26)
وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ(27)
و تركيبش از [چشمه] تسنيم است(27)
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ(28)
چشمه اي كه مقربان [خدا] از آن نوشند(28)
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا۟ كَانُوا۟ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يَضْحَكُونَ(29)
[آري در دنيا] كساني كه گناه مي كردند آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مي گرفتند(29)
وَإِذَا مَرُّوا۟ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ(30)
و چون بر ايشان مي گذشتند اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل مي كردند(30)
وَإِذَا انقَلَبُوٓا۟ إِلَيٰٓ أَهْلِهِمُ انقَلَبُوا۟ فَكِهِينَ(31)
و هنگامي كه نزد خانواده[هاي] خود بازمي گشتند به شوخ طبعي مي پرداختند(31)
وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوٓا۟ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَضَآلُّونَ(32)
و چون مؤمنان را مي ديدند مي گفتند اينها [جماعتي] گمراهند(32)
وَمَآ أُرْسِلُوا۟ عَلَيْهِمْ حَٰفِظِينَ(33)
و حال آنكه آنان براي بازرسي [كار]شان فرستاده نشده بودند(33)
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ(34)
و[لي] امروز مؤمنانند كه بر كافران خنده مي زنند(34)
عَلَي الْأَرَآئِكِ يَنظُرُونَ(35)
بر تختها[ي خود نشسته] نظاره مي كنند(35)
هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا۟ يَفْعَلُونَ(36)
[تا ببينند] آيا كافران به پاداش آنچه مي كردند رسيده اند(36)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا السَّمَآءُ انشَقَّتْ(1)
آنگاه كه آسمان زهم بشكافد(1)
وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ(2)
و پروردگارش را فرمان برد و [چنين] سزد(2)
وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ(3)
و آنگاه كه زمين كشيده شود(3)
وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ(4)
و آنچه را كه در آن است بيرون افكند و تهي شود(4)
وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ(5)
و پروردگارش را فرمان برد و [چنين] سزد(5)
يَٰٓأَيُّهَا الْإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَيٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَٰقِيهِ(6)
اي انسان حقا كه تو به سوي پروردگار خود بسختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي كرد(6)
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُ بِيَمِينِهِۦ(7)
اما كسي كه كارنامه اش به دست راستش داده شود(7)
فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا(8)
بزودي اش حسابي بس آسان كنند(8)
وَيَنقَلِبُ إِلَيٰٓ أَهْلِهِ مَسْرُورًا(9)
و شادمان به سوي كسانش باز گردد(9)
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُ وَرَآءَ ظَهْرِهِۦ(10)
و اما كسي كه كارنامه اش از پشت سرش به او داده شود(10)
فَسَوْفَ يَدْعُوا۟ ثُبُورًا(11)
زودا كه هلاك [خويش] خواهد(11)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 10)
در اين آيه، با يك جمله تكان دهنده به عاقبت شوم منكران معاد اشاره كرده، مىفرمايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان» (ويل يومئذ للمكذبين).
تكذيبى كه سر چشمه انواع گناهان و از جمله كم فروشى و ظلم است.
(آيه 11)
در آيه قبل اشاره كوتاهى به سرنوشت شوم مكذبان شده بود، در اينجا به معرفى آنان پرداخته، مىگويد: «همانها كه روز جزا را انكار مىكنند» (الذين يكذبون بيوم الدين).
(آيه 12)
و بعد مىافزايد: «تنها كسانى آن را تكذيب مىكنند كه متجاوز و گنهكارند» (و ما يكذب به الا كل معتد اثيم).
يعنى ريشه انكار قيامت، منطق و استدلال نيست، بلكه افرادى كه مىخواهند پيوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطهور باشند منكر قيامت مىشوند.
(آيه 13)
در اين آيه به سومين وصف منكران قيامت اشاره كرده، مىافزايد:
« (همان كس كه) وقتى آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: اين افسانههاى پيشينيان است» (اذا تتلى عليه آياتنا قال اساطير الاولين).
آنها علاوه بر اين كه تجاوزگر (معتد) و گنهكار (اثيم) هستند آيات الهى را نيز به باد سخريه و استهزا گرفته، آن را مجموعهاى از اسطورهها و افسانههاى موهوم و سخنان بىارزش، نظير آنچه از دورانهاى نخستين (دوران نادانى بشر) به يادگار مانده است معرفى مىكنند و به اين بهانه مىخواهند خود را از مسؤوليت در برابر اين آيات بركنار دارند.
در آيات ديگرى از قرآن مجيد نيز مىخوانيم كه مجرمان جسور براى فرار از اجابت دعوت الهى به همين بهانه متوسل مىشدند.
(آيه 14)
گناهان زنگار دلهاست! قرآن در اين آيه بار ديگر به ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده، مىافزايد: «چنين نيست كه آنها مىپندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهاشان نشسته» و از درك حقيقت واماندهاند (كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون). چرا كه نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل پرتو انوار وحى در آن منعكس نمىگردد! در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هنگامى كه بنده گناه كند، نكته سياهى در قلب او پيدا مىشود، اگر توبه كند، و از گناه دست بردارد و استغفار نمايد قلب او صيقل مىيابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سياهى افزون مىشود، تا تمام قلبش را فرا مىگيرد، اين همان زنگارى است كه در آيه «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» به آن اشاره شده».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 15)
در اين آيه مىافزايد: «چنين نيست كه مىپندارند، بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون).
و اين دردناكترين مجازات آنهاست، همان گونه كه لقاى معنوى پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براى ابرار و نيكان بالاترين موهبت و لذتبخشترين نعمت است.
(آيه 16)
«سپس آنها به يقين وارد دوزخ مىشوند» و ملازم آن هستند (ثم انهم لصالوا الجحيم).
اين ورود در آتش نتيجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثرى است كه از آن جدا نيست، و بطور مسلم آتش محروميت از ديدار حق، از آتش دوزخ هم سوزانتر است!
(آيه 17)
و در اين آيه مىفرمايد: «سپس به آنها گفته مىشود: اين همان چيزى است كه آن را تكذيب مىكرديد»! (ثم يقال هذا الذى كنتم به تكذبون).
اين سخن به عنوان توبيخ و ملامت و سرزنش به آنها گفته مىشود و عذابى است روحانى و شكنجهاى است معنوى براى اين گروه خيره سر و لجوج.
(آيه 18)
«علّيّين» در انتظار ابرار است! به دنبال توصيفى كه در آيات گذشته در باره «فجّار» و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده، در اينجا، سخنى از گروه مقابل آنان، يعنى ابرار و نيكان است كه ملاحظه افتخارات و امتيازات آنها در برابر فاجران، موقعيت هر دو را روشنتر مىسازد.
نخست مىفرمايد: «چنان نيست كه آنها (در باره معاد) مىپندارند، بلكه نامه اعمال ابرار و نيكان در علّيّين است» (كلا ان كتاب الابرار لفى عليين).
«ابرار» كسانى هستند كه روحى وسيع و همتى بلند و اعتقاد و عملى نيك دارند.
شبيه همان دو تفسير كه در آيات سابق در باره «سجّين» داشتيم در باره «علّيّين» نيز صادق است.
نخست اين كه: منظور از «كتاب الابرار» نامه اعمال نيكان و پاكان و مؤمنان است، و هدف بيان اين نكته است كه نامه اعمال آنها در يك ديوان كل به نام «علّيّين» كه بيانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، ديوانى كه بسيار بلند مرتبه و والا مقام است.
يا اين كه نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شريفترين مكان، يا بر فراز بهشت در بلندترين مقام جاى دارد، و همه اينها نشان مىدهد كه مقام خود آنها فوق العاده بلند و والاست.
تفسير ديگر اين كه «كتاب» در اينجا به معنى سرنوشت و حكم قطعى الهى است كه مقرر داشته نيكان در اعلى درجات بهشت باشند.
و البته جمع ميان اين دو تفسير نيز ممكن است كه هم نامه اعمال آنها در يك ديوان كل قرار دارد، و هم مجموعه آن ديوان بر فراز آسمانهاست و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته كه خودشان در بالاترين درجات بهشت باشند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 19)
سپس براى بيان اهميت و عظمت «علّيّين» مىافزايد: «و تو چه مىدانى علّيّين چيست» (و ما ادراك ما عليون).
اشاره به اين كه مقام و مكانى است برتر از «خيال و قياس و گمان و وهم» كه هيچ كس حتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز نمىتواند ابعاد عظمت آن را دريابد.
(آيه 20)
سپس خود قرآن به توضيح بيشتر پرداخته، مىافزايد: علّيّين «نامهاى است رقم خورده و سرنوشتى است قطعى» (كتاب مرقوم).
اين بنابر تفسيرى است كه «عليين» را به معنى ديوان كل نامه اعمال ابرار معرفى مىكند، و اما بنابر تفسير ديگر معنى آيه چنين است: «اين سرنوشت حتمى است كه خداوند در باره آنها رقم زده كه جايگاهشان برترين درجات بهشت باشد».
(آيه 21)
سپس مىافزايد: اين كتاب كتابى است كه «مقرّبان شاهد آنند»! يا بر آن گواهى مىدهند (يشهده المقربون).
«مقربون» گروهى از خاصان و برگزيدگان مؤمنانند كه مقامى بس والا دارند، و شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نيكان ديگرند.
البته همه مقربان از ابرارند ولى همه ابرار در سلك مقربان نيستند.
(آيه 22)
سپس به شرح بخشى از پاداشهاى عظيم ابرار و نيكان پرداخته، مىفرمايد: «مسلما نيكان در انواع نعمتاند» (ان الابرار لفى نعيم).
(آيه 23)
بعد به شرح بعضى از آنها پرداخته، مىفرمايد: «بر تختهاى زيباى بهشتى تكيه كرده، و (به زيباييهاى بهشت) مىنگرند»! (على الارائك ينظرون).
(آيه 24)
سپس مىافزايد: هر گاه به آنها بنگرى «در چهرههايشان طراوت و نشاط نعمت را مىبينى و مىشناسى» (تعرف فى وجوههم نضرة النعيم).
اشاره به اين كه نشاط و سرور و شادى در چهرههايشان موج مىزند.
(آيه 25)
بعد از نعمت تخت و نگاه و آرامش و نشاط اشاره به نعمتى ديگر يعنى شراب بهشتيان كرده، مىافزايد: «آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده سر بستهاى سيراب مىشوند» (يسقون من رحيق مختوم).
شراب طهورى كه مانند شراب آلوده و شيطانى دنيا معصيت زا و جنون آفرين نيست، بلكه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا مى آفريند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 26)
سپس مىفرمايد: «مهرى كه بر آن نهاده شده از مشك است» (ختامه مسك).
نه همچون ظرفهاى در بسته دنيا كه مهر آن را با «گل» مىنهند، و هنگامى كه انسان مىخواهد شىء سر بسته را با شكستن مهرش باز كند، دستش آلوده مىشود، شراب طهور بهشتى چنين نيست، هنگامى كه دست بر مهرش مىنهند، بوى عطر مشك در فضا پراكنده مىشود! و در پايان آيه بعد از ذكر اوصاف شراب طهور بهشتى، مىفرمايد: «و در اين (نعمتهاى بهشتى) راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند» (و فى ذلك فليتنافس المتنافسون).
«تنافس» به معنى تمنى و تلاش دو انسان است كه هر كدام مىخواهد شىء نفيسى كه براى ديگرى است در اختيار او نيز باشد.
در حقيقت مضمون آيه شبيه چيزى است كه در آيه 21 سوره حديد آمده است: «پيشى بگيريد بر يكديگر براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است»!
(آيه 27)
و بعد به آخرين نعمتى كه در اين سلسله آيات آمده اشاره كرده، مىفرمايد: «اين شراب (طهور) آميخته با تسنيم است» (و مزاجه من تسنيم).
(آيه 28)
«همان چشمهاى كه مقرّبان از آن مىنوشند» (عينا يشرب بها المقربون).
از اين آيات استفاده مىشود كه «تسنيم» برترين شراب طهور بهشتى است كه مقربان آن را بطور خالص مىنوشند، و از آسمان بهشت يا طبقات بالاى آن فرو مىريزد. ولى براى ابرار مقدارى از آن را با رحيق مختوم كه نوع ديگرى از شراب طهور بهشتى است مىآميزند! در روايات متعددى اين شراب بهشتى پاداش كسانى ذكر شده كه از شراب آلوده دنيا چشم بپوشند، و تشنه كامان را سيراب كنند، و آتش اندوه را در دل مؤمنان خاموش سازند. و كسانى كه در روز گرم تابستان روزه بگيرند.
از جمله پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود: «اى على! كسى كه خمر و شراب را به خاطر خدا ترك گويد خداوند او را از شراب زلال در بسته مهر شده بهشتى سيراب مىكند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 29)
شأن نزول:
مفسران براى اين آيه و هفت آيه بعد از آن دو شأن نزول نقل كردهاند نخست اين كه: روزى على عليه السّلام و جمعى از مؤمنان از كنار جمعى از كفار «مكّه» گذشتند، آنها به على عليه السّلام و مؤمنان خنديدند و استهزا كردند، آيات مورد بحث نازل شد و سرنوشت اين گروه كافر استهزا كننده را در قيامت روشن ساخت.
ديگر اين كه آيات مورد بحث در باره افرادى همچون عمار، صهيب، خباب، بلال، و ساير فقراى مؤمنين كه مورد استهزاى مشركان قريش همچون ابو جهل، و وليد بن مغيره، و عاص بن وائل، واقع مىشدند نازل شده.
جمع ميان اين دو شأن نزول نيز كاملا ممكن است.
تفسير:
آن روز آنها مؤمنان را مسخره مىكردند، اما امروز ...! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از نعمتها و پاداشهاى عظيم ابرار و نيكان مىگفت، در اينجا به گوشهاى از مصائب و زحمات آنها كه در اين جهان به خاطر ايمان و تقوا با آن رو به رو مىشوند اشاره مىكند، تا روشن شود كه آن پاداشهاى بزرگ بىحساب نيست.
نخست مىفرمايد: «بدكاران (در دنيا) پيوسته به مؤمنان مىخنديدند» (ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون).
خندهاى تمسخر آميز و تحقير كننده، خندهاى كه از روح طغيان و كبر و غرور و غفلت ناشى مىشود، و هميشه افراد سبكسر و مغرور در برابر مؤمنان باتقوا چنين خنده هاى مستانه داشته اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 30)
در اين آيه دومين برخورد زشت آنها را بيان كرده، مىفرمايد:
«و هنگامى كه از كنارشان مىگذشتند آنها را با اشاره تمسخر مىكردند» (و اذا مروا بهم يتغامزون).
و با اين علامات و اشارات مىگويند: اين بىسر و پاها را ببينيد كه مقربان درگاه خدا شدهاند. اين آستين پارهها و پا برهنهها را تماشا كنيد كه مدعى نزول وحى الهى بر خودشان هستند! و اين گروه نادان را بنگريد كه مىگويند استخوان پوسيده و خاك شده بار ديگر به حيات و زندگى بر مىگردد و امثال اين سخنان زشت و بىمحتوا.
(آيه 31)
اينها همه در برخوردشان با مؤمنان بود، در جلسات خصوصى نيز همين برنامه را بازگو كرده، و سخريهها را غيابا ادامه مىدادند، همان گونه كه آيه مورد بحث مىگويد: «و هنگامى كه به سوى خانواده خود باز مىگشتند مسرور و خندان بودند» و از آنچه انجام داده بودند خوشحالى مىكردند (و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فكهين).
گوئى فتح و پيروزى نصيب آنها شده كه به آن مباهات مىكنند، و باز هم در غياب، همان سخريهها، و همان استهزاءها ادامه دارد.
(آيه 32)
چهارمين عكس العمل شرارت آميز آنها در برابر مؤمنان اين بود كه: «وقتى آنان را مىديدند مىگفتند: اينها گمراهانند» (و اذا رأوهم قالوا ان هؤلاء لضالون).
چرا كه راه و رسم بتپرستى و خرافاتى را كه در ميان آنها رائج بود و هدايتش مىپنداشتند رها كرده، و به سوى ايمان به خدا و توحيد خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنيا را به نعمتهاى نسيه آخرت فروخته بودند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 33)
و از آنجا كه مؤمنان غالبا از افرادى بودند كه موقعيت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختيار نداشتند- و به همين دليل كفار به آنها با چشم حقارت مىنگريستند، و ايمانشان را بىارزش شمرده، و آئينشان را به باد مسخره مىگرفتند- قرآن مىگويد: «در حالى كه هرگز مأمور مراقبت و متكفل آنان [- مؤمنان] نبودند» (و ما ارسلوا عليهم حافظين).
اين در حقيقت جوابى است به اين افراد خود خواه و پر ادعا كه به شما چه مربوط كه مؤمنان از كدام گروهند؟ شما در متن دعوت و محتواى آئين پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بنگريد.
(آيه 34)
ولى در قيامت مسأله بر عكس مىشود، چنانكه در اين آيه مىفرمايد: «ولى امروز مؤمنان به كفّار مىخندند»! (فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون).
چرا كه قيامت بازتابى است از اعمال انسان در دنيا، و در آنجا بايد عدالت الهى اجرا شود، و عدالت ايجاب مىكند كه در آنجا مؤمنان پاكدل به كفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و اين خود نوعى عذاب دردناك براى اين مغروران مستكبر است! در بعضى از روايات از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه: «در آن روز درى از بهشت به روى كفار گشوده مىشود، و آنها به گمان اين كه فرمان آزادى از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوى آن حركت مىكنند، هنگامى كه به آن رسيدند ناگهان در بسته مىشود، و اين كار چند بار تكرار مىشود و مؤمنان كه از بهشت نظارهگر آنانند مىخندند»!
(آيه 35)
لذا در اين آيه مىافزايد: «در حالى كه بر تختهاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) مىنگرند» (على الارائك ينظرون).
به چه چيز نگاه مىكنند! به آن همه نعمتهاى بىپايان الهى، به آن مواهب عظيم و به آن عذابهاى دردناكى كه كفار مغرور و خودخواه در نهايت ذلت و زبونى به آن گرفتارند.
(آيه 36)
سر انجام در آخرين آيه اين سوره به صورت يك جمله استفهاميه، مىفرمايد: «آيا (با اين حال) كافران پاداش اعمال خود را گرفتند»؟! (هل ثوب الكفار ما كانوا يفعلون).
اين سخن خواه از ناحيه خداوند باشد، يا فرشتگان، و يا مؤمنان، نوعى طعن و استهزا نسبت به افكار و ادعاهاى اين مغروران مستكبر است كه انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جايزه و پاداشى هم از خداوند دريافت دارند، در برابر اين پندار غلط و خيال خام مىفرمايد: «آيا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند»؟
«پايان سوره مطفّفين»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread555-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
سوره انشقاق [84]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 25 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره مانند بسيارى از سورههاى جزء اخير قرآن مجيد از مباحث معاد سخن مىگويد، در آغاز اشاراتى به حوادث هولناك و تكان دهنده پايان جهان و شروع قيامت مىكند، و در مرحله بعد به مسأله رستاخيز و حساب اعمال نيكوكاران و بدكاران، و سرنوشت آنها، و در مرحله سوم به بخشى از اعمال و اعتقاداتى كه موجب عذاب و كيفر الهى مىشود، و در مرحله چهارم بعد از ذكر سوگندهائى به مراحل سير انسان در مسير زندگى دنيا و آخرت اشاره مىكند و سر انجام در مرحله پنجم باز سخن از اعمال نيك و بد و كيفر و پاداش آنهاست.
در باره فضيلت تلاوت اين سوره
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم:
«كسى كه سوره انشقاق را بخواند خداوند او را از اين كه در قيامت نامه اعمالش به پشت سرش داده شود در امان مىدارد»!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
همان گونه كه در شرح محتواى سوره گفتيم در آغاز اين سوره نيز به حوادث عظيم و عجيب پايان جهان اشاره شده، مىفرمايد: «در آن هنگام كه آسمان [- كرات آسمانى] شكافته شود» (اذا السماء انشقت).
نظير آنچه در آغاز سوره انفطار آمده كه مىفرمايد: «در آن زمان كه آسمان (و كرات آسمانى) شكافته و ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند».
و اين اعلام پايان دنيا و خرابى و فناى آن است.
در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام در تفسير آيه آمده كه فرمود: «در آستانه قيامت اين كواكب را كه ما مشاهده مىكنيم از كهكشان جدا مىشود، و نظام همگى به هم مىخورد».
(آيه 2)
سپس مىافزايد: «و تسليم فرمان پروردگارش شود و شايسته است چنين باشد» (و اذنت لربها و حقت).
مبادا تصور شود كه آسمان با آن عظمت كمترين مقاومتى در مقابل اين فرمان الهى مىكند.
چگونه مىتواند تسليم نباشد در حالى كه فيض وجود لحظه به لحظه از سوى خداوند به آن مىرسد، و اگر يك آن اين رابطه قطع گردد متلاشى و نابود خواهد شد.
(آيه 3)
و در مرحله بعد به وضع «زمين» اشاره كرده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه زمين گسترده شود» (و اذا الارض مدت).
كوهها- به شهادت آيات فراوانى از قرآن- بكلى متلاشى و بر چيده مىشوند و تمام بلنديها و پستيها از ميان مىرود، زمين صاف و گسترده و آماده حضور همه بندگان در صحنه مىشود.
(آيه 4)
و در سومين مرحله، مىافزايد: «و (زمين) آنچه در درون دارد بيرون افكنده و خالى مىشود» (و القت ما فيها و تخلت).
معروف در ميان مفسران اين است كه مفهوم آيه اين است كه تمام مردگانى كه در درون خاك و داخل قبرها آرميدهاند يكباره همه به بيرون پرتاب مىشوند، و لباس حيات و زندگى بر تن مىكنند.
بعضى ديگر گفتهاند علاوه بر انسانها، معادن و گنجهاى نهفته درون زمين نيز همگى بيرون مىريزد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه مواد مذاب درون زمين با زلزلههاى هولناك و وحشتناك بكلى بيرون مىريزد، و همه پستيها را پر مىكند و سپس درون زمين خالى و آرام مىگردد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html
-
پاسخ : صفحه ی 354 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 36 از سوره ی مطففین و آیات 1 تا 11 از سوره ی انشقاق
(آيه 5)
باز به دنبال اين سخن، مىافزايد: «و تسليم فرمان پروردگارش گردد و شايسته است» كه تسليم باشد (و اذنت لربها و حقت).
اين حوادث عظيم كه با تسليم كامل همه موجودات توأم است، از يكسو بيانگر فناى اين دنياست، فناى زمين و آسمان و انسانها و گنجها و گنجينهها، و از سوى ديگر دليل بر ايجاد نقطه عطفى است در جهان آفرينش، و مرحله نوين و تازه هستى.
و از سوى سوم نشانه قدرت خداوند بزرگ است، بر همه چيز مخصوصا بر مسأله معاد و رستاخيز.
آرى! هنگامى كه اين حوادث واقع شود، انسان، نتيجه اعمال نيك و بد خود را مىبيند- و اين جملهاى است كه در تقدير است.
(آيه 6)
تلاشى پر رنج به سوى كمال مطلق! سپس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسيرى كه در پيش دارند براى آنها روشن كرده، مىفرمايد: «اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى، و او را ملاقات خواهى كرد» (يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه).
اين آيه اشاره به يك اصل اساسى در حيات همه انسانهاست، كه همواره زندگى، آميخته با زحمت و رنج و تعب است، حتى اگر هدف رسيدن به متاع دنيا باشد، تا چه رسد به اين كه هدف آخرت و سعادت جاويدان و قرب پروردگار باشد، اين طبيعت زندگى دنياست، حتى افرادى كه در نهايت رفاه زندگى مىكنند آنها نيز از رنج و زحمت و درد بركنار نيستند.
تعبير به «ملاقات پروردگار» در اينجا، خواه اشاره به ملاقات صحنه قيامت كه صحنه حاكميّت مطلقه اوست باشد، يا ملاقات جزا و پاداش و كيفر او، يا ملاقات خود او از طريق شهود باطن، نشان مىدهد كه اين رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد يافت، و زمانى به پايان مىرسد كه پرونده اين دنيا بسته شود و انسان با عملى پاك خداى خويش را ملاقات كند.
آرى! راحتى بىرنج و تعب، تنها در آنجاست.
تكيه بر عنوان «ربّ» (پروردگار) اشاره به اين است كه اين سعى و تلاش جزئى از برنامه ربوبيت خداوند و تكامل و تربيت انسان است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread556.html