تنهــــــــــــــــایی
استخوان سوز است
حتی
درعاشقانه ترین ساعتهــــــــا
نمایش نسخه قابل چاپ
تنهــــــــــــــــایی
استخوان سوز است
حتی
درعاشقانه ترین ساعتهــــــــا
محبت از درخت آموز...
كه سايه از سر هيزمشكن هم بر نمیدارد...
زندگي زندان سرد كينه هاست
من گريزانم از اين زندان كه نامش زندگيست
دلم گرفته...
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگي هاي عالم
شيشه قلبم آنقدر نازك شده كه با كو چكترين تلنگري ميشكند.
شكند
دلم مي خواهد فر ياد بزنم ولي واژه اي نمي يابم
كه عمق دردم را در فرياد منعكس كند
فريادي در اوج سكوت كه هميشه براي خودم سر داده ام
دلم به درد مي آيد وقتي سر نوشت را به نظاره مينشينم
كاش مي شد پرواز كنم
پروازي بي انتها تا رسيدن به ابدييت.......
كاش مي شد
در ميان هجوم بي رحمانه درد خودم را پيدا كنم
نفرين به بودن وقتي با درد همراه است
بغض كهنه اي گلويم را مي فشارد
به گوشه اي پناه مي برم
كاش اين بار هم كسي اشكهايم را نبيند
دلم گرفته...
پاییز همان بهاریست که عاشق شده
باید ترک کنم تو را ، نفسم را و آری ....
اینجا گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند !!
دیگر گوسفند نمی درند
به نی چوپان دل می سپارند و گریه می كنند ...
می دونی بازی روزگار چیه؟؟
این که تو چشم بذاری من قایم شم بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی!!!
ودرآخر بازی، آرام میروم آنچنان آرام که ندانی کی رفته ام ....
اما وقتی جای خالیه مرا ببینی آنچنان سخت رفته ام که تمام عمر زمان رفتنم را فراموش نکنی!
حــُــــرمت نان از قلب بیشـــــتر است
آنرا می بوســــــند، این را میشـــــکنند... !!!
عشق من تو باش نه براي اينکه در اين دنياي بزرگ تنها نباشم.تو باش تا در دنياي بزرگ تنهاييم تنها ترين باشي
ولنتاين مبارک
تو مثل راز بهاري و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم
ولنتاين مبارک
دلم همچو آسمان،پر از ابرهاي بارانيست
اي کاش دلم امشب بگريد، شايد که بغض عشق در چشمانم بشکند
آري دوستي دو نيمه دارد نيمي از آن عشقي است که دل تو را بيقرار کرده است و نيمي ديگر آن محبتي است که در دل من مي تپد
ولنتاين مبارک
فرشته ها وجود دارن اما بعضي وقتا چون بال ندارن ما بهشون ميگيم دوست
ولنتاين مبارک
اگه شکلات بودي شيرين ترين بودي . اگه عروسک بودي بغلي ترين بودي. اگه شمع بودي روشن ترين بودي و تا زماني که دوست مني عزيز تريني ولنتاين مبارک
اميدوارم خرس زيبايي ها هميشه تو غار چشمات خونه کنه ولنتاينت مبارک عزيزم
ميدوني ولنتاين يعني چي؟ يعني اينکه يه عاشق واقعي بايد به يه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه
عاشقتم تا هميشه ولنتاين مبارک
نميگم دوستت دارم
نميگم عاشقتم
ميگم ديونتم که اگه يه روز ناراحتت کردم بگي بيخيال ديونست
ولنتاين مبارک
قلب مهربانت مثلثي را مي ماند در درياي عشق
مرا در خود کشيدي برموداي من
ولنتاين مبارک
اي دوست به جز عشق تو در سر من هوسي نيست
جز نقش تو بر صفحه ي دل نقش کسي نيست
ولنتاين مبارک
بهترين لحظه، لحظه ايست که فکر کني فراموشت کردم، بعد ? اس ام اس از طرف من بياد که توش نوشته ميميرم برات
ولنتاينت مبارک
يادته بهت گفتم که خشت ديوار دلتم، تو هم منو شکستي
ولي اشکالي نداره، حالا خاک زير پاتم
ولنتاين مبارک
با تو از خاطره ها سرشارم. با تو تا آخر شب بيدارم . عشق من دست تو يعني خورشيد. گرمي دست تو را کم دارم
قاب عکستو زدم جاي ساعت ديواري
از اون موقع به بعد تو شدي تمومه لحظه هام
ولنتاين مبارک
عمري با غم عشقت نشستم
به تو پيوستم واز خود گسستم
وليکن سرنوشتم اين سه حرف بود
تو را ديدم. پرستيدم . شکستم
ولنتاين مبارک
زندگي عشق است افسانه نيست آنکه عشق راآفريد ديوانه نيست
ولنتاين مبارک
من به دو چيز عشق مي ورزم يکي تو و ديگري وجود تو، به دو چيزاعتقاد دارم يکي خدا وديگري تو، من در اين دنيا دو چيز ميخواهم يکي تو وديگري خوشبختي تو
ولنتاين مبارک
زندگي آرام است، مثل آرامش يک خواب بلند
زندگي شيرين است، مثل شيريني يک روز قشنگ
زندگي رويايي است، مثل روياي ِيکي کودک ناز
زندگي زيبايي است، مثل زيبايي يک غنچه ي باز
زندگي تک تک اين ساعتهاست، زندگي چرخش اين عقربه هاست، زندگي راز دل مادر من. زندگي پينه ي دست پدر است، زندگي مثل زمان در گذر
ولنتاين مبارک
هر کي اومد پيش من يه ذره جاتو نگرفت….هيچ ادايي جاي اون نازو اداتو نگرفت….پيش هر نقاشي رفتم تو رو نقاشي کنه، روي هر بومي زدم رنگ چشاتو نگرفت
ولنتاين مبارک
می بوسم و میگذارم کنار
می بوسم و میگذارم کنار
تمام چیزهایی را که ندارم...
دست هایت را
عاشقی ات را
همه را.....
عادت احمقانه ای ست
چسبیدن به چیز هایی که
ندارمشان...
کاش می توا نستم با دستانی که محکوم به نوشتنند
تنهاییم ،دلتنگیم
و سکوت سرد فاصله ها را
برایت نقاشی کنم
کاش می دانستی عشق چه رنگی دارد
تا می توانستم از دلتنگی هایم
با همان رنگ برایت بوم بسازم
کاش می توانستی شب هنگام
با بالهای شیشه ای خیالت
تا رویاهای شکستنی خیالم پرواز کنی
دستانم را بگیری
و تا ته زمان با من سخن گویی
کاش می دانستی هر شب
در تکرار لحظه ها
خسته از سکوتی بی انتها
با ماه ، با ستاره از تو می گویم
کاش می دانستی در نبودن هایت
به جای تو،
برای شب بو ها
قاصدکها
و یاس های دلتنگ حیاط
شعر می خوانم
در انتظارت می مانم
تا یخ های زمان ذوب شود
تا پرستوها به پرواز در آیند
پس فعلاً محکومم
و محکوم یعنی دلباخته دچار
و دچار یعنی عاشق
گفتی "بخند" ، گفتم " نگاه کن"
گفتی" بگو " ، گفتم "بشنو"
گفتی "عاشق شو" ، گفتم "حس کن"
گفتی "ثابت کن" ، گفتم "لمس کن"
گفتی "گریه کن" ، گفتم "بزن"
گفتی " برو " ، گفتم ... "خدا نگهدار"
ببین !
همیشه حرف ، حرف تو بوده!
و من
چه سر به راه ....
پا در راه جدا ئی نهادم!!!