-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
تنها بهانه بودنم ماندن تو بود !!
تو بودی که امید می دادی به دل نا امیدم !
تو بودی که می ساختی قصر خوشبختی را در شهر متروک قلبم !
تو بودی که لحظات را برایم شیرین می کردی !
تو بودی تمامی بودنم …
حال نیستی !!!
و من مثل پرستوی عاشق هجرت میکنم!
“از قلب یخ بسته عشق تو”
می دانم …
من همان تک برگ زرد و خزان زده ام !
که به التماس ماندن بر روی شاخه ی حضورت
تحمل کردم بادهای سرد
“کینه ها و طنعه ها را”
وحال مانند برگهای دیگر
که افتادند بر زمین نیستی
می افتم بر زیر پای
” عابران جدید زندگیت”
غرورم میشکند و دم بر نمی آورم
تا زندگیت مانند زندگیم
“خزان نشود”
دستان پاییزیت را رها می کنم
تو آزادی
ولی من…
همچنان در بند نگاهت
می مانم با خاطراتت
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
به جایی میرسی که از هیچ فعالیتی لذت نمیبری.....واقعا دردناکه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
حس عقابی دارم که 40سالشه . یا خودش باید خودشو بشکنه . یا بمیره !!!
دلم پیله میخاد .مث پیله کرم ابریشم
برم توش
یا تو اب جوش ادما بمیرم و بشم لباس ابریشمی براشون !!!
یا پروانه شم ......
نمیدونم تهش چی میشه
فقط الن دلم میخاد . چهارتا دیوار نامریی دور خودم بسازم . فقط همین
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
حس عقابی دارم که 40سالشه . یا خودش باید خودشو بشکنه . یا بمیره !!!
دلم پیله میخاد .مث پیله کرم ابریشم
برم توش
یا تو اب جوش ادما بمیرم و بشم لباس ابریشمی براشون !!!
یا پروانه شم ......
نمیدونم تهش چی میشه
فقط الن دلم میخاد . چهارتا دیوار نامریی دور خودم بسازم . فقط همین
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺧﻮﺑﯽ؟
ﻣﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ... ﻋﺸﻘﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﯼ
ﺩﯾﺪﻧﻢ ﺑﺎﺷﻪ ؟؟
ﻭﺍﯾﺴﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﯿﺴﻪ . ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟
ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﺮﯾﺖ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ .. ﻋﺸﻘﻢ ﻧﮑﻨﻪ
ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻧﻪ ؟؟ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮓ
ﺷﺪﻩ .. ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ .. ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ
ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺨﺸﯿﺪﻣﺖ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺯﻧﮓ
ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ..
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﻗﺸﻨﮕﻪ ؟ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺭﻭ ﺳﻨﮕﻪ ﻗﺒﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ
ﺷﻢ ..
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
ye hafte bad garare beram daneshgah
vvaaayyy dokhtaraye goroh be nazareton chi beposham????[khande][khande][khande][khande]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
اون مردایـــــــی که با یـــه نــــه گفتنشون میفهمـــــی که دیگــــه نبایــــــد اصـــــرار کنــی اونــــی که قبل از مهمونــــــی بایــــد لباستـــــو نشـــــون بــــــدی تا تاییـــــدش کنــــــه اونـــی که وقتی بهتــــ اخـــــــم میکنه باید شالتــــــــو بکشـــــی جلــــــــو اونـــــی که وقتــــــی میخــــــــوای از پیشش بــــری دست میکشه رو لبتـــــ و میگـــــــــه کمـــــــرنگ کــــــن اون رژتـــــــو اونــــــــــی که وقتــــــــی تــوی یه جمعید از بغلتــــ تکـــــــون نمیخــــوره اونـــــی که تـــــوی سرمــــــــا یـــــــخ میـــــــزنــــــــه ولی وایمیسه ســـــــر کوچــــه تا تـــــو بــــری توی خونـــــــــه اونـــی که اگه بخوای اشتباه کنـــی پیش خـــــودت میگــــــی اگه بفهمـــــــــه میکشتم اونی که خنــــــــده و شیطونیــــــــــاش فقط و فقط مــــــــــال خــــــــــودتــــــــه و اخمش مــــــال بقیــــــــــــه به این میگــــــــن مــــــــــــــــــــــــ ــرد
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
چشم هایت؛
افسانه ی چشم هایت
را از بَر می کنم این روزها ...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
leila.s
ye hafte bad garare beram daneshgah
vvaaayyy dokhtaraye goroh be nazareton chi beposham????[khande][khande][khande][khande]
یه مانتوی کوتاه باشلواردمپاگشاد ویه جفت کفش کتونی ویه کوله اسپرت شیک
اگه رنگ مانتوکفشت مث هم باشه خیلی بهتره
اها یه پلیوراسپرتم بپوش
ساده وشیک
به همین راحتی
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واقعا نمیدونم ادماچطور تو رابطه ای که گناه هست اسم عشق ومیارن[soal]
یعنی واقعاتواون رابطه عشقی وجود داره[khande][soal]
نه من که باورم نمیشه دونفر که همدیگه رو دوست داشته باشن چطور راضی میشن همدیگه رو بکشن توگناه[sootzadan]
به نظرمن خودشون گول میزنن
عشق خیلی خیلی مقدس تر ازاینجور چیزاست
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
همیشه چندتا بچه کوچیکو تصور میکنم که دارن توی مزرعه بازی میکنن،
هیچ آدم بزرگی هم به جز خودم اون طرفا نیس،
منم لبۀ یه پرتگاه بلند ایستادم.
کارم هم اینه که بچه هایی که میان سمت پرتگاهو بگیرم و نجات بدم،
همه روز کارم همین بود،می شدم مراقب توی مزرعه!!!
ناطوردشت...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
دیشب تازه رسیدم و اومدم به سایت سر بزنم دیدم به عنوان مهمان وارد پروفایل ها نمیشه ، بدین ګونه حس محدودیت به من دست داد و حضور در این سایت عین حبس در زندان انفرادی هست !
نمی دونم به چه علت اینګونه شده اما به هر حال با این روش نمیشه به تعداد کاربران افزود !
!موفق باشید جناب ادمین و همکارانتون! [shaad]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خیلی احساس بدیه وقتی ادم نمیدونه باید چیکار کنه
و بین دوراهی بمونه ودر انتخاب راه درست شک کنه.
خدایا این همه تردید و نگرانی از کجا میاد؟؟؟!!!
خدایا منتظرم
کمکم کن
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امشب مهمون داریم
نمیدونم که چجوریه آدم تاوقتیکه کنکوریه هرآدمی که فکرشو نکنه میادخونشونه
تازه خواهرمم 2روزه خونه نیست رفته
ای خدانمیدونم چرامن اینقدتنبلم ازکارکردن (کارهای خونه)متنفرم
وقتی ام میریم یه جایی کلا کارخاصی انجام نمیدم
دختردایی پسردایی رفتن توحیاط صداشون کله محله رو برداشته
امشب سرشام تلویزیون راهپیمایی های دوران شاه واون سرودهای قشنگ وپخش میکرد یادش بخیر یاد راهپیمایی های مدرسه افتادم خداییش خیلی خوش میگذشت تاوقتی که ابتدایی بوذیم عاشق این بودیم که پرچم بدن بهمون دستمون بگیریم توخیابون
ولی بزرک که شدیم نه دیگه اگه میدادنم دستمون نمیگرفتیم
اخیش یادش بخیر
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واقعا کاش فرهنگ سازی بشه که روانپزشک هم ی دکتر معمولیه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سروه74
واقعا نمیدونم ادماچطور تو رابطه ای که گناه هست اسم عشق ومیارن[soal]
یعنی واقعاتواون رابطه عشقی وجود داره[khande][soal]
نه من که باورم نمیشه دونفر که همدیگه رو دوست داشته باشن چطور راضی میشن همدیگه رو بکشن توگناه[sootzadan]
به نظرمن خودشون گول میزنن
عشق خیلی خیلی مقدس تر ازاینجور چیزاست
چیزی به نام گناه وجود نداره[shaad]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"مهدی"
چیزی به نام گناه وجود نداره[shaad]
میشه بیشتر توضیح بدید
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سروه74
میشه بیشتر توضیح بدید
نه[shaad]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
الان که ساعت حدود 3 هست... خوابم نبرد ؛ از دست رفیقی که یک رنگ نبود...
تو خودت میدونی از میتینگ گرفته ؛ تا اخیرا پشت سر این حقیر سخن بزبان آوردی
اما امشب بحث دیگه شخصی نبود... فرا شخصی و ملی شد
و تاب آزرده شدن اون شخص رو نداشتم و ازیشان دفاع کردم...
بحث ما؛ بحث دیب؛ بحث امشب ؛ بحث پارسال؛ نیز تا ابد بپایان رسید ؛
همیشه بعنوان یه دوست و برادر هم ایدئولوژیک ؛ به نیکی ازت یاد خواهم کرد...[golrooz]
ولی یادت باشه هیچوت از "حد" ات فراتر نری...
هیچوقت...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واقعا اینا فکر میکنن ما نمیفهمیم کی واقعیه کی داره نقش بازی میکنه؟ جمع کنید این اکانت های فیک رو....
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز برگرد اگه امروز ندیدی فردا دیدی فردا برگرد یه التماس یه خواهش...........منتظرتم....مثل همیشه............[afsoorde]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام چندروز پیش رفتم دکتر به علت سردر های شدید بهم گفت میگرن گرفتی. [negaran]
برامم سی تی اسکن نوشت.
به نظرتون برم یا نه؟
میترسم.
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
ارتفاع را ترجیح است به نبودنت ...
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز تموم استرسم نصف شد
مونده پروژه های این ترم
امروز استراحت کردم بعد مدتی
فقط بی دقتی ام حرص ام رو در اورد
لذت دریا خیلی دلم تنگ شده بود براش بدون استرس صدای امواج رو شنیدم
حالا منتظر جواب تلاشم میمونم.
- - - به روز رسانی شده - - -
امروز تموم استرسم نصف شد
مونده پروژه های این ترم
امروز استراحت کردم بعد مدتی
فقط بی دقتی ام حرص ام رو در اورد
لذت دریا خیلی دلم تنگ شده بود براش بدون استرس صدای امواج رو شنیدم
حالا منتظر جواب تلاشم میمونم.
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
یه خاطره تعریف کنم ولی نخندیدها
امروزطبق ثبت نامم توسایت روزتولدم بود عصر خواستم واردسایت بشم بگم دوساله ماتو این سایتیم یه جشن تولدبرامون نگرفتن بعدا میگن چرا جوونامعتادمیشن[nishkhand]اما واردکه شدم دیدم خانم الماس پارسی وویکتورجان و روابط عمومی سایت واسم پیام تبریک فرستاده بودن
خداییش دمشون گرم دستشون دردنکنه
بعدش باخودم گفتم نه قسمت نشده معتادبشی ف بشین[nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یک ساعته یه هویی عطسه م ګرفته پشت سر هم تا 5 دقیقه پیش [taajob2] نمیدونم چی شد یهو اینجوری شد ، هوای اتاق هم خوبه [nadanestan]
الآن بهتر شد یکم ، بلافاصله و تند تند + آبریزش چشم و بینی ...
ګوشامم خارش ګرفته الآن [nadidan]
هر کی میبینه منو میګه چرا ګریه کردی؟! [bihes]
بیا و ثابت کن حالا [nishkhand][radedarkhast]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دنیا دنیاست دیگه........
یه وقت هایی تردید
احساس بد
دلتنگی
تنهایی
ولی انگار یادمون میره
همیشه
خدا
هست
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"VICTOR"
یک ساعته یه هویی عطسه م ګرفته پشت سر هم تا 5 دقیقه پیش [taajob2] نمیدونم چی شد یهو اینجوری شد ، هوای اتاق هم خوبه [nadanestan]
الآن بهتر شد یکم ، بلافاصله و تند تند + آبریزش چشم و بینی ...
ګوشامم خارش ګرفته الآن [nadidan]
هر کی میبینه منو میګه چرا ګریه کردی؟! [bihes]
بیا و ثابت کن حالا [nishkhand][radedarkhast]
حالا طوری نیس،ما که غریبه نیستیم بگو چرا آخه گریه کردی؟؟؟!![taajob][taajob][taajob][taajob]
[nishkhand][nishkhand][khande][khande][khande][khande][khande]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سه شنبه24مارچ
کنسرت ابی انتالیا
خوش بحاله هرکی میخوادبره بخدا یجوری چشمامو دوختم به تلویزیون که همه دارن من و نگامیکنن
انشاءا...قسمت مام بشه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
منتظر روزای خوبم
منتظر اتفافقات جدید
چون دیگه کنکور تموم شده ولی مونده نتیجه و تصمیم گیری نهایی.
امیدوارم خدا کمکم کنه جایی برم که دوست دارم
امروز نتونستم بفهمم
مدیریت تکنولوژی چه نسبتی با علم و دانش داره واقعا تمرین و کوییزای منم شروع شدن
انگار نه انگار گاهی نیاز به استراحت داری
فقط میدونم دیروز دریا رفتن من تنها استراحت کل بین ذو ترمم میشه
به خودم میگم خسته نباشی
تلاش کن تموم میشه یه روزی
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نميدونم من به زندگى بدهكارم يا زندگى به من [nadanestan][narahatish][narahat]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دارم به پایان دوران دانشجویی کم کم نزدیک میشم باید ی برنامه اساسی برای زندگی و تحصیل و اینا بریزم [nishkhand]
حس خوبیه که درس ادم تموم بشه زودتر. [shaad] خداکنه زودتر تموم شه بهار و تابستون.
زمستون رو که اصن حس نکردیم با اون گرماش! [bihes] همون بهتر زودتر تموم شه.
------------------------------------------------
امشب یادآوری یکسری مشکلات دیگه برای یکی از دخترای خوب انجمن ناراحتم کردم
واقعا جای تاسف داره برای مدیران قرمز و نارنجی که اینجور سر و ته همه مشکلات میرسه به بعضی اعضا قدیمی و هیچ کس هیچ کاری ازش برنمیاد!
حتی اونها که ادعاشون میشد!
ما فک میکردیم بهتر از اینها امورش اداره بشه
ولی هیچ امیدی به این سایت نیس!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)