ای همه شکل تو مطبوع وهمه جای تو خوش
دلم از عشوی شیرین شکرخای تو خوش
نمایش نسخه قابل چاپ
ای همه شکل تو مطبوع وهمه جای تو خوش
دلم از عشوی شیرین شکرخای تو خوش
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن [golrooz]
نی من تنهاکشم تطاول زلفت
کیست که او داغ آن سیاه ندارد
دیروز، در میانه ی بازی، ز کودکان
آن شاه شد که جامهی خلقان ببر نداشت
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد . . . [golrooz]
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید ونیامد به سر زمان فراق
قسم بر لحظه شیرین دیدار
که از تلخی عمرم گشته سرشار[golrooz]