یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری بسوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم
نمایش نسخه قابل چاپ
یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری بسوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید[golrooz]
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر می شکند گوشه ی محراب امامت
تو آنی کز آن یک مگس رنجه ای
که اموز سالار و سر پنجه ای[golrooz]
یاران مدد که جذبهی عشق قوی کمند
دیگر به جای پرخطری میکشد مرا
الا یا ایها الساقی زمی پر ساز جامم را
که از جانم فرو ریزد همای ننگ و نامم را [golrooz]
ای آنکه به تقدیر وبیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر وسلامت
ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
یارب مددی کن و ندایی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست [golrooz]
تو خود شعري و چون سحر و پري افسانه را ماني
به افسون کدامين شعر در دام من افتادي