شیرین تر از آنی به شکر خنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین جهانی
نمایش نسخه قابل چاپ
شیرین تر از آنی به شکر خنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین جهانی
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
با لب خشک و دل سوخته و دیده تر / می تپیدی دلشان در لب کوثر تشنه
هرشبی گویم که فردا ترک این سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد / در سر اگر خیالی زین خوب تر نباشد
درانتظار فرست عمری تباه کردم فرست جوانی ام بود من اشتباه کرم
مور بدو گفت بدین سان جواب
غافلی ای عاشق بی صبر و تاب
بدین سپاس که مجلس منور است به دوست
گرت چو شمع جفایی رسد به سوز و به ساز