-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
سوره مدّثّر [74]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 56 آيه مىباشد.
محتواى سوره:
سوره «مدثر» نخستين سورهاى است كه بعد از دعوت آشكار بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد و طبيعت سورههاى مكّى كه دعوت به مبدأ و معاد و مبارزه با شرك، و انذار و تهديد مخالفان به عذاب الهى است در اين سوره كاملا منعكس است، و بحثهاى اين سوره روى هم رفته بر هفت محور دور مىزند:
1- دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به قيام و انذار و ابلاغ آشكار و صبر و استقامت در اين طريق، و تحصيل آمادگيهاى لازم براى اين كار.
2- اشاره به رستاخيز، و صفات دوزخيان، همانها كه به مقابله با قرآن برخاسته، و به استهزاى حق پرداختند.
3- قسمتى از ويژگيهاى دوزخ توأم با انذار كافران.
4- تأكيد بر امر رستاخيز از طريق سوگندهاى مكرر.
5- ارتباط سرنوشت هر انسانى با اعمال او، و نفى هرگونه افكار غير منطقى در اين زمينه.
6- قسمتى از ويژگيهاى بهشتيان و دوزخيان و سرنوشت هر كدام از آنها.
7- چگونگى فرار افراد جاهل و بىخبر و مغرور و خودخواه از حق.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «كسى كه سوره مدّثّر را در نماز فريضه بخواند بر خداوند حق است كه او را همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و در جوار و درجه او قرار دهد و در زندگى دنيا بدبختى و رنج دامنش را هرگز نگيرد».
بديهى است چنين نتائج عظيمى تنها بر خواندن الفاظ سوره مترتب نخواهد شد، بلكه بايد محتواى سوره را نيز در نظر گرفت و مو به مو اجرا كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
برخيز و جهانيان را انذار كن! بدون شك مخاطب در اين آيات شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است هر چند تصريحى به اين عنوان در آن نشده، ولى قرائن موجود در اين آيات بيانگر اين واقعيت است.
نخست مىفرمايد: «اى جامه خواب به خود پيچيده» و در بستر آرميده (يا ايها المدثر).
(آيه 2)
«برخيز و انذار كن» و عالميان را بيم ده (قم فانذر). كه وقت خواب و استراحت گذشته، و زمان قيام و تبليغ فرا رسيده است.
مشركان عرب در آستانه موسم حج جمع شدند، و سران آنها مانند ابو جهل، و ابو سفيان، و وليد بن مغيره، و نضر بن حارث، و ... به مشورت پرداختند كه در برابر سؤالات مردمى كه از خارج به مكّه مىآيند، و جسته گريخته مطالبى در باره ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله شنيده اند چه بگويند؟
اگر هر كدام بخواهند جواب جداگانهاى بدهند، يكى كاهنش خواند، و ديگرى مجنون، و ديگرى ساحر، اين تشتت آراء اثر منفى خواهد گذاشت، بايد با وحدت كلمه به مبارزه تبليغاتى بر ضدّ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برخيزند! بعد از گفتگو به اينجا رسيدند كه بهتر از همه اين است كه بگويند: «ساحر» است! زيرا يكى از آثار پديده «سحر» جدائى افكندن ميان دو همسر، و پدر و فرزند است، و پيامبر با عرضه آئين اسلام چنين كارى را انجام داده بود!
اين سخن به گوش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيده سخت ناراحت شده و بيمار گونه و غمگين به خانه آمد و در بستر آرميد كه آيات فوق نازل شد و او را دعوت به قيام و مبارزه كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 3)
و به دنبال دعوت به قيام و انذار، پنج دستور مهم به پيامبر مىدهد كه سرمشقى است براى ديگران، و نخستين دستور در باره توحيد است، مىفرمايد: «و پروردگارت را بزرگ بشمار» (و ربك فكبر).
همان خدائى كه مالك و مربّى توست، و هر چه دارى از او دارى و خط سرخ بر تمام معبودهاى دروغين دركش، و هرگونه آثار شرك و بت پرستى را محو كن.
منظور از جمله «فكبّر» تنها گفتن «اللّه اكبر» نيست، هر چند گفتن «اللّه اكبر» يكى از مصداقهاى آن است كه در روايات نيز به آن اشاره شده، بلكه منظور اين است كه خداى خود را بزرگ بشمار، هم از نظر اعتقاد، هم عمل، و هم در سخن و او را متصف به اوصاف جمال و منزه از هرگونه نقص و عيب بدان، بلكه او را از اين كه در توصيف بگنجد برتر بدان. همان گونه كه در روايات اهل بيت عليهم السّلام آمده است كه معنى «اللّه اكبر» اين است كه خداوند برتر از آن است كه توصيف شود و در فكر انسان بگنجد.
(آيه 4)
و به دنبال مسأله توحيد دومين دستور را در باره پاكيزگى از آلودگيها داده، مىافزايد: «و لباست را پاك كن» (و ثيابك فطهر).
تعبير به «لباس» ممكن است كنايه از عمل انسان باشد چرا كه اعمال هر كس به منزله لباس اوست، و ظاهر او بيانگر باطن اوست.
و ممكن است به معنى همان لباس ظاهرى باشد چرا كه پاكيزگى لباس ظاهر از مهمترين نشانههاى شخصيت و تربيت و فرهنگ انسان است، مخصوصا در عصر جاهليت كمتر از آلودگيها اجتناب مىنمودند و لباسهاى بسيار آلوده داشتند.
در حقيقت آيه اشاره به اين نكته نيز دارد كه رهبران الهى هنگامى مىتوانند نفوذ كلمه داشته باشند كه دامانشان از هرگونه آلودگى پاك باشد و تقوا و پرهيزكاريشان از هر نظر مسلّم گردد، و لذا به دنبال فرمان قيام و انذار، فرمان پاكدامنى مىدهد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 5)
در سومين دستور مىفرمايد: «و از پليدى دورى كن» (و الرجز فاهجر).
آيه فوق مفهوم جامعى دارد كه هرگونه انحراف و عمل زشت و پليد، و هر كارى را كه موجب خشم و عذاب الهى در دنيا و آخرت مىگردد شامل مىشود.
مسلم است پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله حتى قبل از نبوت از اين امور پرهيز و هجران داشت ولى در اينجا به عنوان يك اصل اساسى در مسير دعوت الى اللّه، و نيز به عنوان يك الگو و اسوه براى همگان، روى آن تكيه شده است.
(آيه 6)
و در چهارمين دستور مىفرمايد: «و منت مگذار و فزونى مطلب» (و لا تمنن تستكثر).
در اين كه نهى از منت و فزونى طلبيدن در چه مواردى است باز در اينجا مفهوم آيه كلى و گسترده است، و هرگونه منت گذاردن بر خالق و خلق را شامل مىشود، نه بر پروردگارت منت بگذار كه براى او جهاد و تلاش مىكنى، چرا كه او بر تو منت گذارده كه اين مقام منيع را به تو ارزانى داشته است.
همچنين عبادت و اطاعت و اعمال صالحت را بسيار مشمر، بلكه هميشه خود را در سر حد «قصور» و «تقصير» بدان، و عبادت را يك نوع توفيق بزرگ الهى براى خودت بشمار.
و نيز اگر خدمتى به خلق مىكنى چه در جهات معنوى باشد مانند تبليغ و هدايت و چه در جهات مادى مانند انفاق و بخشش، هيچ كدام را نبايد با منت يا انتظار جبران، آن هم جبرانى فزونتر توأم نمائى چرا كه منت، اعمال نيك را باطل و بىاثر مىكند.
(آيه 7)
در اين آيه به آخرين دستور در اين زمينه اشاره كرده، مىگويد:
«و به خاطر پروردگارت شكيبائى كن» (و لربك فاصبر).
يعنى در طريق اداى اين رسالت بزرگ شكيبائى كن، و در برابر آزار مشركان و دشمنان جاهل و نادان صابر باش، در طريق عبوديت اطاعت فرمان خدا استقامت نما، و در جهاد با نفس و در ميدان جهاد با دشمن شكيبا باش.
اصولا مهمترين سرمايه راه تبليغ و هدايت همين صبر و شكيبائى است.
(آيه 8)
در تعقيب دستورى كه در زمينه قيام و انذار در آيات قبل آمده، در اينجا انذار را با بيانى بسيار مؤكد و رسا شروع مىكند، و مىفرمايد: «هنگامى كه در صور دميده مىشود» (فاذا نقر فى الناقور).
اين تعبير اشاره به نفخ دوّم و بر پايى رستاخيز است.
(آيه 9)
«آن روز، روز سختى است» (فذلك يومئذ يوم عسير).
(آيه 10)
روزى است بسيار پرمشقت كه «براى كافران آسان نيست» (على الكافرين غير يسير).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 11)
شأن نزول:
قريش در «دار النّدوه» (مركزى در نزديكى مسجد الحرام كه براى شور در مسائل مهم در آن جمع مىشدند) اجتماع كردند، «وليد» (مرد معروف و سرشناس «مكّه» كه مشركان به عقل و درايت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت مىپرداختند) رو به آنها كرده گفت: شما مردمى هستيد داراى نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما مىآيند و پاسخهاى مختلفى از شما مىشنوند حرف خود را يكى كنيد.
سپس رو به آنها كرده گفت: شما در باره اين مرد (اشاره به پيغمبر اكرم) چه مىگوئيد؟
گفتند: مىگوئيم «شاعر» است! وليد چهره در هم كشيد و گفت: ما شعر بسيار شنيدهايم، اما سخن او شباهتى به شعر ندارد! گفتند: مىگوئيم «كاهن» است.
گفت: هنگامى كه نزد او مىرويد سخنانى را كه كاهنان (به شكل اخبار غيبى) مىگويند در او نمىيابيد.
گفتند: مىگوئيم «ديوانه» است.
گفت: وقتى به سراغ او مىرويد هيچ اثرى از جنون در او نخواهيد يافت.
گفتند: مىگوئيم «ساحر» است.
گفت: ساحر به چه معنى؟
گفتند: كسى كه ميان دشمنان و ميان دوستان ايجاد دشمنى مىكند.
وليد فكر كرد و نگاهى نمود و چهره در هم كشيد و گفت: بلى او «ساحر» است و چنين مىكند! سپس از «دار الندوه» خارج شدند در حالى كه هر كدام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را ملاقات مىكرد مىگفت: اى ساحر! اى ساحر! اين مطلب بر پيامبر گران آمد، خداوند آيات آغاز اين سوره را (تا آيه 25) نازل فرمود (و پيامبرش را دلدارى داد).
تفسير:
وليد آن ثروتمند مغرور حق نشناس! در تعقيب آيات گذشته كه كافران را بطور جمعى مورد انذار قرار مىداد، در اينجا بالخصوص روى بعضى از افراد آنها كه مؤثرتر بودند انگشت گذارده و با تعبيراتى گويا و رسا و كوبنده او را زير رگبار شديدترين انذارها مىگيرد.
نخست مىگويد: «مرا با كسى كه او را به تنهائى آفريدهام واگذار» (ذرنى و من خلقت وحيدا). كه خودم او را كيفر شديد دهم.
اين آيه و آيات بعد چنانكه در شأن نزول گفتيم در مورد وليد بن مغيره مخزومى يكى از سران معروف قريش نازل شده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 12)
سپس مىافزايد: «همان كس كه براى او مال گسترده قرار دادم» (و جعلت له مالا ممدودا).
(آيه 13)
سپس به فزونى نيروى انسانى او اشاره كرده، مىافزايد:
«و فرزندانى (براى او قرار دادم) كه همواره نزد او و در خدمت او هستند» (و بنين شهودا).
دائما آماده كمك و خدمت بودند، و حضورشان مايه انس و راحت او بود.
(آيه 14)
و بعد به ساير مواهبى كه به او ارزانى داشته بود بطور كلى اشاره كرده، مىفرمايد: «وسائل زندگى را از هر نظر براى وى فراهم ساختم» (و مهدت له تمهيدا).
نه فقط مال و فرزندان برومند، بلكه در جهات اجتماعى و جنبههاى جسمانى از هر نظر غرق در نعمت بود.
(آيه 15)
ولى او به جاى اين كه در برابر بخشنده اين همه نعمتها سر تعظيم فرود آورد، و پيشانى به آستانش بسايد، در مقام كفران و افزون طلبى برآمد و با اين همه مال و نعمت «باز هم طمع دارد كه بر (نعمتهاى) او بيفزايم» (ثم يطمع ان ازيد).
اين منحصر به «وليد بن مغيره» نبود، بلكه همه دنيا پرستان چنيند، هرگز عطش آنها فرو نمىنشيند، و اگر هفت اقليم را زير نگين آنها قرار دهند باز هم در بند اقليمى ديگرند.
(آيه 16)
ولى اين آيه با شدت تمام دست ردّ به سينه اين نامحرم مىگذارد، مىگويد: «هرگز چنين نخواهد شد (كه بر نعمتش بيفزايم) چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مىورزد» (كلا انه كان لآياتنا عنيدا).
و با اين كه به خوبى مىدانست كه اين قرآن نه كلام جن است و نه كلام بشر، ريشههائى نيرومند و شاخههايى پرثمر و جاذبهاى بىمانند دارد باز آن را «سحر» مىناميد و آورنده آن را ساحر!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 17)
و در اين آيه، به سرنوشت دردناك او با عبارتى كوتاه و پر معنى اشاره كرده، مىفرمايد: «و به زودى او را مجبور مىكنم كه از قلّه زندگى بالا رود» و سپس او را به زير مىافكنم (سارهقه صعودا).
احتمال دارد كه آيه اشاره به عذاب دنيوى «وليد» در اين جهان باشد، زيرا او بعد از رسيدن به اوج قله پيروزى در زندگى فردى و اجتماعى چنان سقوط كرد كه تا آخر عمر مرتبا اموال و فرزندان خود را از دست مىداد و بيچاره شد.
(آيه 18)
مرگ بر او، چه نقشه شومى كشيد! در اينجا توضيحات بيشترى پيرامون مردى كه خداوند مال و فرزندان فراوان به او داده بود و او در مقام مخالفت با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله برآمد- يعنى وليد بن مغيره مخزومى- آمده است.
مىفرمايد: «او انديشه كرد (كه پيامبر و قرآن را به چه چيز متهم كند؟) و مطلب را آماده ساخت» (انه فكر و قدر).
(آيه 19)
سپس براى مذمت او مىافزايد: «مرگ بر او باد! چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد» (فقتل كيف قدر).
(آيه 20)
و به عنوان تأكيد مىافزايد: «باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شيطانى خود را براى مبارزه با حق) آماده نمود» (ثم قتل كيف قدر).
و اين اشاره به همان چيزى است كه در شأن نزول آمد كه او مىخواست افكار مشركان را متحد سازد، تا يك زبان، مطلبى را بر ضد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تبليغ كنند.
اين جمله ها دليل بر اين است كه «وليد» در افكار شيطانى مهارت داشت، آن چنان كه فكر و انديشهاش مايه تعجب بود.
(آيه 21)
سپس مىافزايد: «سپس نگاهى افكند» (ثم نظر). و ساخته و پرداخته فكر خود را مورد بازرسى مجدد قرار داد تا از استحكام و انسجام لازم و جنبههاى مختلف آن آگاه و مطمئن گردد.
(آيه 22)
«بعد چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد» (ثم عبس و بسر).
(آيه 23)
«سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزيد» (ثم ادبر و استكبر).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 24)
«و سر انجام گفت: اين (قرآن) چيزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پيشينان نيست» (فقال ان هذا الا سحر يؤثر).
(آيه 25)
«اين فقط سخن انسان است» و هيچ ارتباطى با وحى آسمانى ندارد! (ان هذا الا قول البشر).
و به اين ترتيب آخرين سخن خود را بعد از مطالعه مكرّر و تفكر شيطانى و براى مبارزه با قرآن اظهار داشت.
(آيه 26)
و اين هم سرنوشت شوم او! در ادامه آيات گذشته كه وضع بعضى از سران شرك و سخن او را در نفى و انكار قرآن مجيد و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بازگو مىكرد، در اينجا به مجازات وحشتناك او در قيامت اشاره كرده، مىفرمايد:
«به زودى او را وارد سقر [- دوزخ] مىكنم»! (ساصليه سقر).
«سقر» به معنى دگرگون شدن و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است، سپس به عنوان يكى از نامهاى جهنم انتخاب شده و كرارا در آيات قرآن آمده است.
(آيه 27)
سپس براى بيان عظمت و شدت عذاب دوزخ مىگويد: «و تو نمىدانى سقر چيست»؟ (و ما ادراك ما سقر).
يعنى به قدرى عذاب آن شديد است كه از دايره تصور بيرون مىباشد، و به فكر هيچ كس نمىگنجد، همان گونه كه اهميت نعمتهاى بهشتى و عظمت آن به فكر كسى خطور نمىكند.
(آيه 28)
آتشى است كه «نه چيزى را باقى مىگذارد، و نه چيزى را رها مىسازد»! (لا تبقى و لا تذر).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه آتش دوزخ بر خلاف آتش دنيا- كه گاه در نقطهاى از بدن اثر مىكند، و نقطه ديگر سالم مىماند، و گاه در جسم اثر مىگذارد، و روح از آن در امان مىباشد- آتشى است فراگير كه تمامى وجود انسان را در بر مىگيرد، و هيچ چيز را رها نمىكند.
(آيه 29)
سپس به بيان وصف ديگرى از اين آتش سوزان قهر الهى پرداخته، مىافزايد: «پوست تن را بكلى دگرگون مىكند» (لواحة للبشر).
(آيه 30)
و در اين آيه، مىفرمايد: «نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شدهاند» (عليها تسعة عشر).
فرشتگانى كه قطعا مأمور به ترحم و شفقت و مهربانى نيستند، بلكه مأمور به كيفر و عذاب و خشونتند.
كسانى مانند ابو جهل وقتى اين آيه را شنيدند از روى استهزا به طايفه قريش گفتند: مادرانتان به عزايتان بنشينند شما گروه عظيمى از شجاعانيد آيا هر ده نفر از شما نمىتواند يكى از آنها را مغلوب كند.
يكى از افراد زورمند قريش گفت: من از عهده هفده نفر از آنها بر مىآيم شما هم حساب دو نفر ديگر را برسيد!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536.html
-
صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
[golrooz] صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَا جَعَلْنَآ أَصْحَٰبَ النَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْكِتَٰبَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِيمَٰنًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْكِتَٰبَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَيٰ لِلْبَشَرِ(31)
و ما موكّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم، به شمارة آنها را جز آزمايشي براي كساني كه كافر شدهاند قرار نداديم، تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند، و ايمان كساني كه ايمان آوردهاند افزون گردد، و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شكّ نيفتند، و تا كساني كه در دلهايشان بيماري است و كافران بگويند: «خدا از اين وصف كردن، چه چيزي را اراده كرده است؟» اين گونه، خدا هر كه را بخواهد بيراه ميگذارد و هر كه را بخواهد هدايت ميكند، و [شمارة] سپاهيان پروردگارت را جز او نميداندو اين [آيات] جز تذكاري براي بشر نيست(31)
كَلَّا وَالْقَمَرِ(32)
نه چنين است [كه ميپندارند! ] سوگند به ماه،(32)
وَالَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ(33)
و سوگند به شامگاه چون پُشت كند،(33)
وَالصُّبْحِ إِذَآ أَسْفَرَ(34)
و سوگند به بامداد چون آشكار شود،(34)
إِنَّهَا لَإِحْدَي الْكُبَرِ(35)
كه آيات [قرآن] از پديدههاي بزرگ است(35)
نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ(36)
بشر را هشدار دهنده است(36)
لِمَن شَآءَ مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ(37)
هر كه از شما را كه بخواهد پيشي جويد يا باز ايستد(37)
كُلُّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ(38)
هر كسي در گروِ دستاورد خويش است(38)
إِلَّآ أَصْحَٰبَ الْيَمِينِ(39)
به جز ياران دست راست(39)
فِي جَنَّٰتٍ يَتَسَآءَلُونَ(40)
در ميان باغها. از يكديگر ميپرسند،(40)
عَنِ الْمُجْرِمِينَ(41)
دربارة مجرمان(41)
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ(42)
«چه چيز شما را در آتش [سَقَر] در آورد؟»(42)
قَالُوا۟ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ(43)
گويند: «از نماز گزاران نبوديم،(43)
وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ(44)
و بينوايان را غذا نميداديم،(44)
وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَآئِضِينَ(45)
با هرزه درايان هرزه درايي ميكرديم،(45)
وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ(46)
و روز جزا را دروغ مي شمرديم،(46)
حَتَّيٰٓ أَتَيٰنَا الْيَقِينُ(47)
تا مرگ ما در رسيد. »(47)
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَٰعَةُ الشَّٰفِعِينَ(48)
و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد!(48)
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ(49)
پس چرا از اين تذكار رو گردانند؟(49)
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ(50)
به خرانِ رمندهاي مانند(50)
فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍۭ(51)
از پيش شيري گريزان شده است(51)
بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَيٰ صُحُفًا مُّنَشَّرَةً(52)
بلكه هر مردي از ايشان خواهد كه نامههايي سرگشاده دريافت كند(52)
كَلَّا بَل لَّا يَخَافُونَ الْءَاخِرَةَ(53)
امّا نه چنان است! كه از آخرت نميترسند(53)
كَلَّآ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ(54)
نه چنان است! در حقيقت اين (سخن) اندزري است،(54)
فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُۥ(55)
تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد(55)
وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَيٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ(56)
و[لي] تا خدا نخواهد [از آن] پند نگيرند. اوست سزاوار ترس و سزاوار آمرزش(56)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَآ أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَٰمَةِ(1)
نه! سوگند به روز رستاخيز،(1)
وَلَآ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ(2)
و ]باز[ نه! سوگند به وجدان سرزنشگر!(2)
أَيَحْسَبُ الْإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُۥ(3)
آيا انسان مي پندارد كه هرگز ريزه استخوان هايش را گرد نخواهيم آورد؟!(3)
بَلَيٰ قَٰدِرِينَ عَلَيٰٓ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُۥ(4)
آري ]بلكه[ تواناييم كه ]خطوط[ سر انگشتانش را ]يكايك[ درست ]و بازسازي[ كنيم(4)
بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَٰنُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُۥ(5)
ولي نه، انسان مي خواهد كه در پيشگاه او فسادكاري كند(5)
يَسَْٔلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَٰمَةِ(6)
مي پرسد:«روز رستاخيز چه وقت است؟»(6)
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ(7)
پس آنگاه كه ديده خيره گردد،(7)
وَخَسَفَ الْقَمَرُ(8)
و ماه درخسوف افتد،(8)
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ(9)
و آفتاب و ماه به هم گرد آيند،(9)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 31)
اين عدد مأموران دوزخ براى چيست؟
همان گونه كه در آيات قبل خوانديم خداوند عدد خازنان و مأموران دوزخ را نوزده نفر (يا نوزده گروه) ذكر مىكند، و نيز خوانديم كه ذكر اين عدد سبب گفتگو در ميان مشركان و كفار شد، و گروهى آن را به باد سخريه گرفتند.
اين آيه كه طولانىترين آيه اين سوره است به آنها پاسخ داده، مىفرمايد:
«مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم» (و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائكة).
فرشتگانى نيرومند، پرقدرت و به تعبير قرآن «غلاظ» و «شداد» خشن و سختگير كه تمام گنهكاران در برابر آنها ضعيف و ناتوانند.
سپس مىافزايد: «و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معين نكرديم» (و ما جعلنا عدتهم الا فتنة للذين كفروا).
اين آزمايش از دو جهت بود: نخست اين كه آنها استهزا مىكردند كه چرا از ميان تمام اعداد، عدد نوزده انتخاب شده، در حالى كه هر عدد ديگرى انتخاب شده بود جاى همين سؤال وجود داشت.
از سوى ديگر اين تعداد را كم مىشمردند، و از روى سخريه مىگفتند: ما در مقابل هر يك از آنها ده نفر قرار مىدهيم، تا آنها را در هم بشكنيم! در حالى كه فرشتگان خدا چنان هستند كه به گفته قرآن چند نفر از آنها مأمور هلاكت قوم لوط مىشوند و شهرهاى آباد آنها را از زمين برداشته زير و رو مىكنند.
و باز مىافزايد: هدف اين بود: «تا اهل كتاب [- يهود و نصارى] يقين پيدا كنند» (ليستيقن الذين اوتوا الكتاب).
و از آنجا كه آنها ايرادى به اين موضوع نكردند معلوم مىشود آن را هماهنگ با كتب خود يافتند، و بر يقين آنها به نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله افزوده شد.
لذا در جمله بعد مىافزايد: «و (هدف اين بود تا) بر ايمان مؤمنان بيفزايد» (و يزداد الذين آمنوا ايمانا).
و بلافاصله بعد از ذكر اين جمله روى همان اهداف سه گانه به عنوان تأكيد باز مىگردد، و مجددا روى ايمان اهل كتاب، سپس مؤمنان و بعد به آزمون كفار و مشركان تكيه كرده، مىگويد: «و هدف اين بود كه اهل كتاب، و مؤمنان (در حقانيت قرآن) ترديد به خود راه ندهند، و بيمار دلان و كافران بگويند: خدا از اين توصيف چه منظورى دارد»؟! (و لا يرتاب الذين اوتوا الكتاب و المؤمنون و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ما ذا اراد الله بهذا مثلا).
سپس به دنبال اين گفتگوها كه در باره چگونگى بهرهگيرى مؤمنان و كافران بيمار دل از سخنان الهى بود مىافزايد: «اين گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه مىسازد، و هر كس را بخواهد هدايت مىكند» (كذلك يضل الله من يشاء و يهدى من يشاء).
جملههاى گذشته به خوبى نشان مىدهد كه اين مشيت و اراده الهى در باره هدايت بعضى، و گمراهى بعضى ديگر، بى حساب نيست، آنها كه معاند و لجوج و بيمار دلند استحقاقى جز اين ندارند، و آنها كه در برابر فرمان خدا تسليم و مؤمنند مستحق چنين هدايتى هستند.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و (به هر حال) لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمىداند، و اين جز هشدار و تذكرى براى انسانها نيست»! (و ما يعلم جنود ربك الا هو و ما هى الا ذكرى للبشر).
بنابر اين اگر سخن از نوزده نفر از خازنان دوزخ به ميان آمده مفهومش اين نيست كه لشكريان خداوند محدود به اينها هستند.
على عليه السّلام در نخستين خطبه نهج البلاغه مىفرمايد: آنگاه آسمانهاى بالا را از هم باز كرد، و آنها را مملو از اصناف مختلف فرشتگان ساخت:
گروهى از آنان هميشه در سجودند و به ركوع نمىپردازند.
و گروهى دائما در ركوعند و سر از ركوع بر نمىدارند.
و گروهى دائما ايستادهاند و به عبادت مشغولند و تغيير موضع نمىدهند.
گروهى همواره تسبيح مىگويند و خسته نمىشوند.
و گروهى ديگر امناى وحى اويند، و زبان او به سوى پيامبران كه پيوسته براى ابلاغ فرمان و امر او در رفت و آمدند.
و جمعى ديگر حافظان بندگان او هستند و دربانان بهشت برين.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 32)
در ادامه بحث با منكران نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و انكار رستاخيز، در اينجا سوگندهاى متعددى ياد كرده، و بر مسأله قيامت و رستاخيز و دوزخ و عذاب آن تأكيد مىنمايد.
مىفرمايد: «اين چنين نيست كه آنها تصور مىكنند، سوگند به ماه» (كلا و القمر).
ذكر سوگند به «ماه» به خاطر آن است كه يكى از آيات بزرگ الهى است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زيبائى، و هم تغييرات تدريجى كه خود، تقويم زندهاى براى مشخص ساختن روزهاست.
(آيه 33)
سپس مىافزايد: «و (سوگند) به شب هنگامى كه (دامن برچيند و) پشت كند» (و الليل اذ ادبر).
(آيه 34)
«و به صبح هنگامى كه چهره بگشايد» (و الصبح اذا اسفر).
شب گرچه آرام بخش است و خاموش، و هنگام راز و نياز عاشقان حق، اما اين شب تاريك آن زمان جالب است كه پشت كند و رو به صبح روشنى پيش رود و آخر سحرگاه باشد، و طلوع صبح از همه زيباتر و دلانگيزتر است كه هر انسانى را به وجد و نشاط مىآورد.
اين سوگندهاى سه گانه در ضمن، تناسبى با نور هدايت «قرآن» و پشت كردن ظلمات «شرك» و بت پرستى و دميدن سپيده صبحگاهان «توحيد» دارد.
(آيه 35)
بعد از بيان اين سوگندها، به چيزى مىپردازد كه سوگند به خاطر آن ياد شده، مىفرمايد: «آن (حوادث هولناك قيامت) از مسائل مهم است» (انها لاحدى الكبر).
(آيه 36)
سپس اضافه مىكند: هدف از آفرينش دوزخ هرگز انتقامجوئى نيست، بلكه «هشدار و انذارى است براى انسانها» (نذيرا للبشر).
(آيه 37)
و سر انجام براى تأكيد بيشتر مىافزايد اين انذار مخصوص گروه معينى نيست بلكه: براى همه افراد بشر است «براى كسانى از شما كه مىخواهند پيش افتند يا عقب بمانند» [- به سوى هدايت و نيكى پيش روند يا نروند]! (لمن شاء منكم ان يتقدم او يتأخر).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 38)
شما چرا اهل دوزخ شديد؟ در ادامه بحثى كه در باره دوزخ و دوزخيان در آيات قبل آمد، در اينجا مىافزايد: «هر كس در گرو اعمال خويش است» (كل نفس بما كسبت رهينة).
گوئى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تكاليف اوست، هنگامى كه آن را انجام مىدهد آزاد مىگردد و گر نه در قيد اسارت باقى خواهد ماند.
(آيه 39)
و بلافاصله مىفرمايد: «مگر اصحاب يمين» (الا اصحاب اليمين). كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مىدهند! آنها در پرتو ايمان و عمل صالح، غل و زنجيرهاى اسارت را شكستهاند، و بىحساب وارد بهشت مىشوند.
«اصحاب اليمين» كسانى هستند كه داراى ايمان و عمل صالحند، و اگر گناهان مختصرى داشته باشند تحت الشعاع حسنات آنهاست، و به حكم «ان الحسنات يذهبن السيئات» «1» اعمال نيكشان اعمال بد را مىپوشاند، يا بدون حساب وارد بهشت مىشوند و يا اگر حسابى داشته باشند سهل و ساده و آسان است، همان گونه كه در آيه 7 سوره انشقاق آمده است: «اما كسى كه نامه اعمالش
به دست راست او داده شده حساب او آسان خواهد بود».
«قرطبى» مفسر معروف اهل سنت از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل كرده است كه فرمود: «ما و شيعيانمان اصحاب اليمين هستيم، و هر كس ما اهل بيت را دشمن دارد در اسارت اعمال خويش است».
__________________________________________________
(1) سوره هود (11) آيه 114.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 40)
سپس به گوشهاى از شرح حال اصحاب اليمين و گروه مقابل آنها پرداخته، مىافزايد: «آنها در باغهاى بهشتند، و سؤال مىكنند ...» (فى جنات يتساءلون).
(آيه 41)
«از مجرمان» (عن المجرمين).
(آيه 42)
مىگويند: «چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! (ما سلككم فى سقر).
از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه رابطه ميان بهشتيان و دوزخيان بكلى قطع نمىگردد، بهشتيان مىتوانند از عالم خود وضع دوزخيان را مشاهده كنند، و با آنها به گفتگو پردازند.
(آيه 43)
مجرمان در پاسخ اين سؤال به چهار گناه بزرگ خويش در اين رابطه اعتراف مىكنند نخست اين كه: «مىگويند: ما از نمازگزاران نبوديم» (قالوا لم نك من المصلين).
اگر نماز مىخوانديم نماز ما را به ياد خدا مىانداخت، و نهى از فحشاء و منكر مىكرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مىنمود.
(آيه 44)
ديگر اين كه: «ما اطعام مستمند نمىكرديم» (و لم نك نطعم المسكين).
اطعام مسكين گرچه به معنى غذا دادن به بينوايان است، ولى ظاهرا منظور از آن، هرگونه كمك به نيازمنديهاى ضرورى نيازمندان مىباشد، اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غير اينها و منظور از آن «زكات واجب» است چرا كه ترك انفاقهاى مستحبى سبب ورود در دوزخ نمىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 45)- ديگر اين كه: «و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا مىشديم» (و كنا نخوض مع الخائضين).
«خوض در باطل» معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مىشود كه آيات خدا را به باد استهزا مىگيرند، تبليغات ضد اسلامى مىكنند، و يا شوخيهاى ركيك دارند، يا گناهانى را كه انجام دادهاند به عنوان افتخار يا تلذذ نقل مىكنند، و همچنين شركت در مجالس غيبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آيه مورد بحث بيشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعيف دين خدا و استهزاى مقدسات، و ترويج كفر و شرك و بىدينى تشكيل مىشود.
(آيه 46)
سپس مىافزايد: «و اين كه ما همواره روز جزا را انكار مىكرديم» (و كنا نكذب بيوم الدين).
(آيه 47)
«تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد» (حتى اتانا اليقين).
روشن است انكار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى را متزلزل مىسازد، و انسان را براى ارتكاب گناه تشجيع مىكند، به هر حال از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه كفار همان گونه كه مكلف به اصول دين هستند به فروع دين نيز مكلفند، و نيز نشان مىدهد اين امور چهارگانه يعنى «نماز» و «زكات» و ترك مجالس اهل باطل» و «ايمان به قيامت» اهميت و نقش فوق العادهاى در هدايت و تربيت انسان دارد، و به اين ترتيب جهنم جاى نمازگزاران واقعى، و زكات دهندگان، و تاركان باطل، و مؤمنان به قيامت نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 48)
و در اين آيه، به عاقبت شوم اين گروه اشاره كرده، مىگويد: «از اين رو شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد» و بايد در عذاب الهى براى هميشه بمانند (فما تنفعهم شفاعة الشافعين).
نه شفاعت انبيا و رسولان پروردگار و امامان، و نه شفاعت فرشتگان و صديقين و شهداء و صالحين، چرا كه شفاعت نياز به وجود زمينه مساعد دارد، و اينها زمينهها را بكلى از ميان بردهاند، شفاعت همچون آب زلالى است كه بر پاى نهال ضعيفى ريخته مىشود، و بديهى است اگر نهال بكلى مرده باشد اين آب زلال آن را زنده نمىكند.
ضمنا اين آيه بار ديگر بر مسأله شفاعت و تنوع و تعدد شفيعان درگاه خدا تأكيد مىكند، و پاسخ دندان شكنى است براى آنها كه منكر اصل شفاعتند.
همچنين تأكيدى است بر اين كه شفاعت بىقيد و شرط نيست، و به معنى چراغ سبز براى گناه محسوب نمىشود، بلكه عاملى است براى تربيت انسان كه حد اقل او را به مرحلهاى كه قابليت شفاعت داشته باشد برساند، و رابطه او با خدا و اولياى او بكلى قطع نشود.
(آيه 49)
چنان از حق مىگريزند كه گورخران از شير! در ادامه بحثى كه پيرامون سرنوشت مجرمان و دوزخيان در آيات قبل آمده بود در اينجا وحشت اين گروه معاند و لجوج را از شنيدن سخن حق و هرگونه اندرز و نصيحت به روشنترين وجهى منعكس مىكند.
نخست مىگويد: «چرا آنها از تذكر روى گردانند»؟ (فما لهم عن التذكرة معرضين).
(آيه 50)
«گوئى گور خرانى رميدهاند» (كانهم حمر مستنفرة).
(آيه 51)
«كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند» (فرت من قسورة).
آيه فوق تعبيرى است بسيار رسا و گويا از وحشت و فرار مشركان از آيات روح پرور قرآن، آنها را به گور خر تشبيه كرده كه هم فاقد عقل و شعور است، و هم به علّت وحشى بودن گريزان از همه چيز، در حالى كه در برابر آنها چيزى جز تذكره (وسيله يادآورى و بيدارى و هوشيارى) قرار ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 52)
ولى با اين همه نادانى و بىخبرى آن چنان پرادعا و متكبرند كه «هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاى (از سوى خداوند) براى او فرستاده شود»! (بل يريد كل امرى منهم ان يؤتى صحفا منشرة).
اين شبيه چيزى است كه در آيه 93 سوره اسراء آمده است: «اگر به آسمان نيز بروى ما به تو ايمان نمىآوريم مگر آن كه نامهاى (از سوى خدا) بر ما نازل كنى»!
(آيه 53)
و لذا در اين آيه مىافزايد: «چنين نيست» كه آنها مىگويند (كلا).
نازل شدن كتاب آسمانى بر آنها و مطالب ديگرى از اين قبيل همه بهانه است.
«آنها از آخرت نمىترسند» (بل لا يخافون الآخرة).
به حق بايد گفت كه ايمان به جهان رستاخيز و پاداش و كيفر قيامت شخصيت تازهاى به انسان مىبخشد، و مىتواند افراد بىبند و بار و متكبر و خودخواه و ظالم را به انسانى متعهد و متقى و متواضع و عدالت پيشه تبديل كند.
(آيه 54)
سپس بار ديگر تأكيد مىكند: «چنين نيست» (كلا). كه آنها در باره قرآن مىانديشند.
«آن (قرآن) يك تذكر و يادآورى است» (انه تذكرة).
(آيه 55)
«هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد» (فمن شاء ذكره).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 56)
در عين حال پند گرفتن از آن جز به مشيت و توفيق الهى ممكن نيست «و آنها پند نمىگيرند مگر اين كه خدا بخواهد» (و ما يذكرون الا ان يشاء الله).
يعنى انسان نمىتواند راه هدايت را بپويد جز اين كه به ذيل عنايت پروردگار توسل جويد، و از او توفيق و امداد طلبد.
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى-----كوشش عاشق بيچاره به جائى نرسد
و در پايان آيه مىفرمايد: «او اهل تقوا و اهل آمرزش است» (هو اهل التقوى و اهل المغفرة).
شايسته است كه از عقاب او بترسند، و از اين كه چيزى را شريك او قرار دهند بپرهيزند و نيز شايسته است كه به آمرزش او اميدوار باشند.
اين جمله اشارهاى به مقام «خوف» و «رجاء» و «عذاب» و «مغفرت» الهى است. و در حقيقت تعليلى است براى آيه قبل.
اين احتمال نيز هست كه «تقوا» در اينجا به معنى فاعلى تفسير شود يعنى خدا، اهل تقواست، از هرگونه ظلم و قبيح و هرگونه كارى كه برخلاف حكمت است مىپرهيزد. و در حقيقت بالاترين مقام تقوا از آن خداست و آنچه در بندگان است، شعله ضعيفى از آن تقواى بىانتهاست.
به هر حال اين سوره با امر به «انذار» و «تكليف» شروع شد، و با دعوت به «تقوا» و «وعده مغفرت» پايان مىپذيرد.
«پايان سوره مدّثّر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
سوره قيامت [75]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 40 آيه است.
محتواى سوره:
همان گونه كه از نام سوره پيداست مباحث آن بر محور مسائل مربوط به معاد و روز قيامت دور مىزند، جز چند آيه كه در باره «قرآن مجيد» و مكذبين به آن سخن مىگويد، و اما بحثهائى كه در مورد قيامت در اين سوره آمده روى هم رفته در چهار محور است.
1- مسائل مربوط به اشراط السّاعة و حوادث عجيب و بسيار هول انگيزى كه در پايان اين جهان و آغاز قيامت روى مىدهد.
2- مسائل مربوط به وضع حال نيكوكاران و بدكاران در آن روز.
3- مسائل مربوط به لحظات پراضطراب مرگ و انتقال از اين جهان به جهان ديگر.
4- بحثهاى مربوط به هدف آفرينش انسان و رابطه آن با مسأله معاد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره قيامت را بخواند من و جبرئيل براى او در روز قيامت گواهى مىدهيم كه او ايمان به آن روز داشته، و در آن روز صورتش از صورت ساير مردم درخشندهتر است».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه تداوم بر سوره «لا اقسم» (سوره قيامت) كند و به آن عمل نمايد خداوند اين سوره را در قيامت همراه او از قبرش با بهترين چهره بر مىانگيزد، و پيوسته به او بشارت مىدهد و در صورتش مىخندد تا از صراط و ميزان بگذرد».
قابل توجه اين كه آنچه را از قرائن در فضيلت تلاوت سورههاى قرآن در موارد ديگر استفاده مىكرديم در اينجا صريحا در متن روايت آمده است زيرا مىفرمايد:
هر كسى بر آن مداومت كند، و به آن عمل نمايد.
بنابر اين همه اينها مقدمه عمل كردن و به كار بستن مضمون آن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
سوگند به روز قيامت و وجدان ملامتگر؟
اين سوره با دو سوگند پر معنى آغاز شده، مىفرمايد: «سوگند به روز قيامت» (لا اقسم بيوم القيامة).
(آيه 2)
«و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بيدار و ملامتگر» (و لا اقسم بالنفس اللوامة). كه رستاخيز حق است و همه شما در قيامت برانگيخته مىشويد و به سزاى اعمالتان مىرسيد! در مورد رابطه اين دو سوگند با هم بايد بگوييم: حقيقت اين است كه يكى از دلائل وجود «معاد» وجود «محكمه وجدان» در درون جان انسان است كه به هنگام انجام كار نيك روح آدمى را مملو از شادى و نشاط مىكند، و از اين طريق به او پاداش مىدهد، و به هنگام انجام كار زشت يا ارتكاب جنايت روح او را سخت در فشار قرار داده و مجازات و شكنجه مىكند، به حدى كه گاه براى نجات از عذاب وجدان اقدام به خودكشى مىكند.
وقتى «عالم صغير» يعنى وجود انسان در دل خود محكمه و دادگاه كوچكى دارد، چگونه «عالم كبير» با آن عظمتش محكمه عدل عظيمى نخواهد داشت؟
و از اينجاست كه ما از وجود «وجدان اخلاقى» پى به وجود «رستاخيز و قيامت» مىبريم و نيز از همين جا رابطه جالب اين دو سوگند روشن مىشود، و به تعبير ديگر سوگند دوم دليلى است بر سوگند اول.
(آيه 3)
سپس در اين آيه به عنوان يك استفهام انكارى مىافزايد: «آيا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد»؟ (ا يحسب الانسان الن نجمع عظامه).
(آيه 4)
«آرى! قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم» (بلى قادرين على ان نسوى بنانه).
اين تعبير مىتواند اشاره لطيفى به خطوط سر انگشت انسانها باشد كه مىگويند كمتر انسانى در روى زمين پيدا مىشود كه خطوط سر انگشت او با ديگرى يكسان باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 5)
در اين آيه به يكى از علل حقيقى انكار معاد اشاره كرده، مىفرمايد: انسان شك در معاد ندارد «بلكه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند»! (بل يريد الانسان ليفجر امامه).
او مىخواهد از طريق انكار معاد، كسب آزادى براى هرگونه هوسرانى و ظلم و بيدادگرى و گناه بنمايد، هم وجدان خود را از اين طريق اشباع كاذب كند، و هم در برابر خلق خدا مسؤوليتى براى خود قائل نباشد.
(آيه 6)
و لذا به دنبال آن مىافزايد: «مىپرسد قيامت كى خواهد بود»؟! (يسئل ايان يوم القيامة).
آرى! او براى گريز از مسؤوليتها استفهام انكارى در باره وقت قيامت مىكند، تا راه را براى فجور خود بگشايد.
«محكمه وجدان»
يا قيامت صغرى! از قرآن مجيد به خوبى استفاده مىشود كه روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است:
1- «نفس اماره» يعنى روح سركش كه پيوسته انسان را به زشتيها و بديها دعوت مىكند، و شهوات و فجور را در برابر او زينت مىبخشد.
2- «نفس لوّامه» كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شد، روحى است بيدار و نسبتا آگاه، هر چند هنوز در برابر گناه مصونيت نيافته گاه لغزش پيدا مىكند. و در دامان گناه مىافتد اما كمى بعد بيدار مىشود و توبه مىكند و به مسير سعادت باز مىگردد.
اين همان چيزى است كه از آن به عنوان «وجدان اخلاقى» ياد مىكنند، در بعضى از انسانها بسيار قوى و نيرومند است و در بعضى بسيار ضعيف و ناتوان ولى به هر حال در هر انسانى وجود دارد.
3- «نفس مطمئنه» يعنى روح تكامل يافتهاى كه به مرحله اطمينان رسيده، نفس سركش را رام كرده، و به مقام تقواى كامل و احساس مسؤوليت رسيده كه ديگر به آسانى لغزش براى او امكان پذير نيست.
به هر حال اين «نفس لوامه» چنانكه گفتيم رستاخيز كوچكى است در درون جان هر انسان كه بعد از انجام يك كار نيك يا بد، بلافاصله محكمه آن در درون جان تشكيل مىگردد و به حساب و كتاب او مىرسد.
اين دادگاه عجيب درونى شباهت عجيبى به دادگاه رستاخيز دارد:
1- قاضى و شاهد و مجرى حكم در حقيقت در اينجا يكى است همانطور كه در قيامت چنين است: «خداوندا! تو از اسرار پنهان و آشكار آگاهى و تو در ميان بندگانت قضاوت خواهى كرد» (زمر/ 46).
2- اين دادگاه وجدان توصيه و رشوه و پارتى و پرونده سازى رايج بشرى را نمىپذيرد، همانطور كه در باره دادگاه قيامت نيز مىخوانيم: «از آن روز بترسيد كه هيچ كس به جاى ديگرى مجازات نمىشود، و نه شفاعتى پذيرفته مىگردد، و نه فديه و رشوهاى، و نه يارى مىشوند» (بقره/ 48).
3- محكمه وجدان مهمترين و قطورترين پروندهها را در كوتاهترين مدت رسيدگى كرده، حكم نهائى را صادر مىكند، همانطور كه در باره دادگاه رستاخيز نيز مىخوانيم: «خداوند حكم مىكند و حكم او رد و نقض نمىشود و حساب او سريع است» (رعد/ 41).
4- مجازات و كيفرش بر خلاف مجازاتهاى دادگاههاى رسمى اين جهان، نخستين جرقههايش در اعماق دل و جان افروخته مىشود، و از آنجا به بيرون سرايت مىكند، نخست روح انسان را مىآزارد، سپس آثارش در جسم، و چهره آشكار مىشود، همانطور كه در باره دادگاه قيامت نيز مىخوانيم: «آتش برافروخته الهى كه از قلبها زبانه مىكشد»! (همزه/ 6 و 7).
5- اين دادگاه وجدان چندان نياز به ناظر و شهود ندارد بلكه معلومات و آگاهيهاى خود انسان متهم را به عنوان شهود به نفع يا بر ضدّ او مىپذيرد، همانطور كه در دادگاه رستاخيز نيز ذرات وجود انسان حتى دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند چنانكه مىفرمايد: «چون به كنار آتش دوزخ برسند گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهى مىدهد» (فصّلت/ 20).
اين شباهت عجيب در ميان اين دو دادگاه نشانه ديگرى بر فطرى بودن مسأله معاد است، زيرا چگونه مىتوان باور كرد در وجود يك انسان چنان حساب و كتاب و دادگاه مرموز و اسرار آميزى وجود داشته باشد، اما در درون اين عالم بزرگ مطلقا حساب و كتاب و دادگاه و محكمهاى وجود نداشته باشد، اين باور كردنى نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 7)
در آيه قبل سخن به سؤالى كه منكران رستاخيز در باره قيامت داشتند منتهى شد.
در اين آيه، نخست به حوادث قبل از رستاخيز يعنى تحول عظيمى كه در دنيا پيدا مىشود و نظام آن متلاشى مىگردد اشاره كرده، مىفرمايد: «در آن هنگام كه چشمها از شدّت وحشت به گردش درآيد» (فاذا برق البصر).
(آيه 8)
«و ماه بىنور گردد» (و خسف القمر).
(آيه 9)
«و خورشيد و ماه يكجا جمع شوند» (و جمع الشمس و القمر).
در مورد جمع ماه و خورشيد اين احتمال وجود دارد كه ماه تدريجا تحت تأثير جاذبه خورشيد به آن نزديك و سر انجام به سوى آن جذب و جمع مىشود، و هر دو بىفروغ مىگردند.
در آيه 1 سوره تكوير مىفرمايد: «اذا الشمس كورت هنگامى كه خورشيد تاريك گردد» و مىدانيم نور ماه از خورشيد است، هنگامى كه خورشيد تاريك شود ماه نيز تاريك مىگردد. در نتيجه كره زمين در ظلمت و تاريكى وحشتناكى فرو مىرود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
[golrooz] صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَقُولُ الْإِنسَٰنُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ(10)
آن روز انسان گويد:«]راه[ گريز كجاست؟»(10)
كَلَّا لَا وَزَرَ(11)
حاشا! پناهگاهي نيست!(11)
إِلَيٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ(12)
آن روز، قرارگاه ]نهايي[ به سوي پروردگار توست!(12)
يُنَبَّؤُا۟ الْإِنسَٰنُ يَوْمَئِذٍۭ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ(13)
آن روز است كه انسان را از آنچه از ديرباز يا پس از آن انجام داده آگاهي دهند(13)
بَلِ الْإِنسَٰنُ عَلَيٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ(14)
بلكه انسان خود بر نفس خويشتن بيناست،(14)
وَلَوْ أَلْقَيٰ مَعَاذِيرَهُۥ(15)
هرچند دست به عذرتراشي زند(15)
لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِۦٓ(16)
زبانت را ]در هنگام وحي[ زود به حركت درنياور تا در خواندن ]قرآن[ شتابزدگي به خرج دهي(16)
إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْءَانَهُۥ(17)
در حقيقت گردآوردن و خواندن آن بر ]عهدة[ ماست(17)
فَإِذَا قَرَأْنَٰهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُۥ(18)
پس چون آن را برخوانديم ]همان گونه[ خواندن آن را دنبال كن(18)
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُۥ(19)
سپس توضيح آن ]نيز[ بر عهدة ماست(19)
كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ(20)
ولي نه ]شما دنياي[ زودگذر را دوست داريد،(20)
وَتَذَرُونَ الْءَاخِرَةَ(21)
و آخرت را وا مي گذاريد(21)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ(22)
در آن روز چهره هايي شاداب اند،(22)
إِلَيٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ(23)
به سوي پروردگار خود مي نگرند(23)
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍۭ بَاسِرَةٌ(24)
و در آن روز چهره هايي دژم باشند(24)
تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ(25)
]چرا كه[ دانند مورد عذابي كمرشكن قرار خواهند گرفت(25)
كَلَّآ إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ(26)
نه چنين است ]كه او پندارد، زيرا[ آنگاه كه جان ميان گلوگاهش رسد،(26)
وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ(27)
و گفته شود: «چاره ساز كيست؟»(27)
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ(28)
و داند كه همان ]زمان[ فراق است،(28)
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ(29)
و ]محتضر را[ ساق به ساق ديگر پيچد،(29)
إِلَيٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ(30)
آن روز است كه به سوي پروردگارت سوق دادن باشد(30)
فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّيٰ(31)
پس ]گويند[ تصديق نكرد و نماز برپا نداشت،(31)
وَلَٰكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّيٰ(32)
بلكه تكذيب كرد و روي گردانيد(32)
ثُمَّ ذَهَبَ إِلَيٰٓ أَهْلِهِ يَتَمَطَّيٰٓ(33)
پس خرامان به سوي اهل خويش رفت!(33)
أَوْلَيٰ لَكَ فَأَوْلَيٰ(34)
واي بر تو! پس واي ]بر تو![(34)
ثُمَّ أَوْلَيٰ لَكَ فَأَوْلَيٰٓ(35)
باز هم واي بر تو! واي بر تو!(35)
أَيَحْسَبُ الْإِنسَٰنُ أَن يُتْرَكَ سُدًي(36)
آيا انسان پندارد كه بيهوده رها مي شود؟!(36)
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَيٰ(37)
مگر او ]قبلاً[ نطفه اي نبود كه ]در رحم[ ريخته مي شود؟!(37)
ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّيٰ(38)
پس عَلَقه ]= آويزك[ شد و ]خدايش[ شكل داد و درست كرد؟!(38)
فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَيٰٓ(39)
و از آن دو جنس نر و ماده را قرار داد!(39)
أَلَيْسَ ذَٰلِكَ بِقَٰدِرٍ عَلَيٰٓ أَن يُحْۦِيَ الْمَوْتَيٰ(40)
آيا چنين ]خدايي[ نتواند كه مردگان را زنده گرداند؟!(40)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
هَلْ أَتَيٰ عَلَي الْإِنسَٰنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَئًْا مَّذْكُورًا(1)
آيا زماني طولاني بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكري نبود(1)
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَٰهُ سَمِيعًۢا بَصِيرًا(2)
ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم و او را مي آزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم(2)
إِنَّا هَدَيْنَٰهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا(3)
ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس(3)
إِنَّآ أَعْتَدْنَا لِلْكَٰفِرِينَ سَلَٰسِلَا۟ وَأَغْلَٰلًا وَسَعِيرًا(4)
ما براي كافران زنجيرها و غلها و شعله هاي سوزان آتش آماده كرده ايم(4)
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا(5)
به يقين ابرار و نيكان از جامي مي نوشند كه با عطر خوشي آميخته است(5)
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا(6)
چشمه اي كه بندگان خدا از آن مي نوشند و [به دلخواه خويش] جاريش مي كنند(6)
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا(7)
[همان بندگاني كه] به نذر خود وفا مي كردند و از روزي كه گزند آن فراگيرنده است مي ترسيدند(7)
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَيٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا(8)
و به [پاس] دوستي [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مي دادند(8)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 10)
به اين ترتيب با يك انقلاب و تحول عظيم، جهان پايان مىيابد سپس با تحول عظيم ديگرى (با نفخه صور دوم كه نفخه حيات است) رستاخيز انسانها آغاز مىگردد «آن روز انسان مىگويد: راه فرار كجاست!» (يقول الانسان يومئذ اين المفر).
آرى! انسانهاى كافر و گنهكار كه روز قيامت را تكذيب مىكردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهى مىجويند، و از سنگينى بار گناه و ترس از عذاب راه فرار مىطلبند.
(آيه 11)
ولى به زودى به آنها گفته مىشود: «هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد» (كلا لا وزر).
(آيه 12)
«آن روز قرارگاه نهائى تنها به سوى پروردگار تو است» (الى ربك يومئذ المستقر).
(آيه 13)
سپس مىافزايد: «در آن روز انسان را از تمام كارهائى كه از پيش يا پس فرستاده آگاه مىكنند» (ينبؤا الانسان يؤمئذ بما قدم و اخر).
منظور از اين دو تعبير اعمالى است كه در حيات خود از پيش فرستاده، يا آثارى كه بعد از مرگ از او باقيمانده، اعم از سنت نيك و بد كه در ميان مردم گذاشته و به آن عمل مىكنند و حسنات و سيئاتش به او مىرسد، و يا كتاب و نوشتهها، و بناهاى خير و شر، و فرزندان صالح و ناصالح، كه آثارش به او مىرسد.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه آمده است كه فرمود: «در آن روز به انسان خبر مىدهند آنچه از خير و شر را مقدم داشته، و آنچه مؤخر نموده است، از سنتهائى كه از خود به يادگار گذارده، تا كسانى كه بعد از او مىآيند به آن عمل كنند، اگر سنت بدى بوده به اندازه گناه عمل كنندگان بر او خواهد بود، بىآنكه چيزى از گناه آنان بكاهد، و اگر سنّت خيرى بوده همانند پاداشهاى آنها براى او خواهد بود بىآنكه چيزى از اجر آنها كاسته شود».
(آيه 14)
در اين آيه مىافزايد: گرچه خداوند و فرشتگان او، انسان را از تمام اعمالش آگاه مىكنند، ولى نيازى به اين اعلام نيست، «بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است» (بل الانسان على نفسه بصيرة). و خود و اعضايش در آن روز بزرگ شاهد و گواه او هستند.
(آيه 15)
«هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهائى بتراشد» (و لو القى معاذيره).
اين آيات در حقيقت همان چيزى را مىگويد كه در آيات ديگر قرآن در باره گواهى اعضاى انسان بر اعمال او آمده است، مانند آيه 20 سوره فصّلت كه مىگويد:
«گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان به آنچه انجام مىدادند گواهى مىدهند».
بنابر اين، در آن دادگاه بزرگ قيامت بهترين گواه بر اعمال انسان، خود اوست، چرا كه او از همه بهتر از وضع خويشتن آگاه است.
اين آيات عالم دنيا را نيز شامل مىشود، در اينجا نيز مردم از حال خود آگاهند، هر چند گروهى با دروغ و پشت هم اندازى و ظاهر سازى و رياكارى چهره واقعى خويش را مكتوم مىدارند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 16)
جمع و حفظ قرآن بر عهده ماست! اين آيه و سه آيه بعد از آن به منزله جمله معترضهاى است كه گاه گوينده در لابهلاى سخن خويش مىآورد.
خداوند موقتا رشته سخن در باره قيامت و احوال مؤمنان و كافران را رها كرده، و تذكر فشردهاى به پيامبرش در باره قرآن مىدهد، مىفرمايد: «زبانت را به خاطر عجله براى خواندن آن [- قرآن] حركت مده» (لا تحرك به لسانك لتعجل به).
در تفسير اين آيه، تفسير معروفى است كه از ابن عباس در كتب حديث و تفسير نقل شده است، و آن اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به خاطر عشق و علاقه شديدى كه به دريافت و حفظ قرآن داشت، هنگامى كه پيك وحى، آيات را بر او مىخواند، همراه او زبان خود را حركت مىداد و عجله مىكرد، خداوند او را نهى فرمود كه اين كار را مكن، خود ما آن را براى تو جمع مىكنيم.
(آيه 17)
سپس مىافزايد: «چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست»! و اين كار به وسيله پيك وحى انجام مىشود (ان علينا جمعه و قرآنه).
(آيه 18)
«هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن» (فاذا قرأناه فاتبع قرآنه).
(آيه 19)
«سپس بيان (و توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست» (ثم ان علينا بيانه).
بنابر اين هم جمع قرآن، و هم تلاوت آن بر تو، و هم تبيين و تفصيل معانى آن هر سه بر عهده ماست، به هيچ وجه نگران مباش، آن كس كه اين وحى را نازل كرده، در تمام مراحل حافظ آن است.
اين آيات در ضمن بيانگر اصالت قرآن، و حفظ آن از هرگونه تحريف و دگرگونى است، چرا كه خداوند وعده جمع و تلاوت و تبيين آن را داده است.
(آيه 20)
در اينجا بار ديگر به ادامه بحثهاى مربوط به معاد باز مىگردد، و ويژگيهاى ديگرى را از قيامت، و همچنين علل انكار معاد را بيان مىكند.
مىفرمايد: «چنين نيست كه شما مىپنداريد (و دلايل معاد را كافى نمىدانيد) بلكه شما اين دنياى زود گذر را دوست داريد» و هوسرانى بىقيد و شرط را (كلا بل تحبون العاجلة).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 21)
«و (به همين دليل) آخرت را رها مىكنيد» (و تذرون الآخرة).
دليل اصلى انكار معاد شك در قدرت خداوند و جمعآورى «عظام رميم» و خاكهاى پراكنده نيست، بلكه علاقه شديد شما به دنيا، و شهوات و هوسهاى سركش سبب مىشود كه هرگونه مانع و رادعى را از سر راه خود برداريد، و از آنجا كه پذيرش معاد و امر و نهى الهى، موانع و محدوديتهاى فراوانى بر سر اين راه ايجاد مىكند، لذا به انكار اصل مطلب بر مىخيزيد، و آخرت را بكلى رها مىسازيد.
دو آيه فوق در حقيقت تأكيدى است بر آنچه در آيات قبل گذشت كه مىفرمود: (بل يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايان يوم القيامة).
(آيه 22)
چهره هاى خندان و چهرههاى عبوس در صحنه قيامت! سپس به بيان حال مؤمنان نيكوكار، و كافران بدكار، در آن روز پرداخته، چنين مىگويد: «در آن روز صورتهائى شاداب و مسرور است» (وجوه يومئذ ناضرة).
(آيه 23)
اين از نظر پاداشهاى مادى، و اما در مورد پاداشهاى روحانى آنها مىفرمايد: «و به پروردگارش مىنگرد»! (الى ربها ناظرة).
نگاهى با چشم دل و از طريق شهود باطن، نگاهى كه آنها را مجذوب آن ذات بىمثال، و آن كمال و جمال مطلق مىكند.
پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «هنگامى كه اهل بهشت وارد بهشت مىشوند خداوند مىفرمايد: چيز ديگرى مىخواهيد بر شما بيفزايم؟
آنها مىگويند: (پروردگارا! همه چيز به ما دادهاى) آيا روى ما را سفيد نكردى؟ آيا ما را وارد بهشت ننمودى؟ و رهائى از آتش نبخشيدى؟
در اين هنگام حجابها كنار مىرود (و خداوند را با چشم دل مشاهده مىكنند) و در آن حال چيزى محبوبتر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نيست».
(آيه 24)
و در نقطه مقابل اين گروه مؤمنان «صورتهايى، عبوس و درهم كشيده است» (و وجوه يومئذ باسرة).
آنها وقتى كه نشانههاى عذاب را مىنگرند، و نامه هاى اعمال خويش را خالى از حسنات و مملو از سيئات، مشاهده مىكنند، سخت پريشان و محزون و اندوهگين مىشوند، و چهره درهم مىكشند.
(آيه 25)
«زيرا مىداند عذابى در پيش دارد كه پشت را درهم مىشكند» (تظن ان يفعل بها فاقرة).
اين تعبير كنايه از انواع مجازاتهاى سنگينى است كه در دوزخ در انتظار اين گروه است، اين گروه انتظار عذابهاى كمرشكن را مىكشند در حالى كه گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار، و آماده لقاى محبوبند اينها بدترين عذاب را دارند، و آنها برترين نعمت جسمانى و موهبت و لذت روحانى را.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 26)
در ادامه بحثهاى مربوط به جهان ديگر و سرنوشت مؤمنان و كافران، در اينجا سخن از لحظه دردناك مرگ است كه دريچهاى است به سوى جهان ديگر.
مىفرمايد: «چنين نيست (كه انسان مىپندارد، او ايمان نمىآورد) تا موقعى كه جان به گلوگاهش برسد» (كلا اذا بلغت التراقى).
آن روز است كه چشم برزخى او باز مىشود، حجابها كنار مىرود، نشانههاى عذاب و كيفر را مىبيند، و به اعمال خود واقف مىشود، و در آن لحظه ايمان مىآورد، ولى ايمانى كه هرگز مفيد به حال او نخواهد بود.
(آيه 27)
در اين هنگام اطرافيان او سراسيمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتى مىگردند «و گفته مىشود: آيا كسى هست كه (اين بيمار را از مرگ) نجات دهد»؟
(و قيل من راق).
اين سخن را از روى عجز و يأس و بيچارگى مىگويند، در حالى كه مىدانند كار از كار گذشته است، و از دست طبيب نيز كارى ساخته نيست.
(آيه 28)
در اين آيه به يأس كامل «محتضر» اشاره كرده، مىگويد: در اين حال او از زندگى بطور مطلق مأيوس شده «و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند» (و ظن انه الفراق).
(آيه 29)
«و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپيچد» (و التفت الساق بالساق).
اين به هم پيچيدگى، يا به خاطر شدت ناراحتى جان دادن است، يا در نتيجه از كار افتادن دست و پا و بر چيده شدن روح، از آنها.
لحظه دردناك مرگ!
از قرآن به خوبى استفاده مىشود لحظه مرگ، لحظه سخت و دردناكى است ولى از روايات اسلامى استفاده مىشود كه اين لحظه بر مؤمنان راستين آسان مىگذرد، در حالى كه براى افراد بىايمان سخت دردناك است.
از جمله در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «مرگ نسبت به مؤمن همچون عطر بسيار خوشبوئى است كه آن را مىبويد و حالتى شبيه خواب به او دست مىدهد، و درد و رنج بكلى از او قطع مىشود! و نسبت به كافر مانند گزيدن افعىها و عقربها و يا شديدتر از آن است»!
(آيه 30)
در اين آيه، مىفرمايد: «مسير (همه خلايق) در آن روز به سوى (دادگاه) پروردگار توست» (الى ربك يومئذ المساق).
آرى! همه به سوى او باز مىگردند و در دادگاه عدل او حاضر مىشوند و تمام خطوط به او منتهى خواهد گشت.
اين آيه هم تأكيدى بر مسأله معاد و رستاخيز عمومى بندگان است، و هم مىتواند اشارهاى به جهتگيرى حركت تكاملى خلايق به سوى ذات پاك او كه ذاتى است بىنهايت از هر جهت، بوده باشد.
(آيه 31)
در ادامه بحثهاى مربوط به «مرگ» و نخستين گام در سفر آخرت كه در آيات گذشته آمده، در اينجا از خالى بودن دست كافران از توشه اين مسافرت سخن مىگويد، مىفرمايد: « (در آن روز گفته مىشود:) او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند» (فلا صدق و لا صلى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 32)
«بلكه تكذيب كرد و روى گردان شد» (و لكن كذب و تولى).
(آيه 33)
در اين آيه مىافزايد: «سپس به سوى خانواده خود بازگشت، در حالى كه متكبرانه قدم بر مىداشت» (ثم ذهب الى اهله يتمطى).
او به گمان اين كه با بىاعتنائى و تكذيب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و آيات الهى، پيروزى مهمى به دست آورده، از باده غرور سرمست بود، و به سراغ خانواده خود مىآمد تا طبق معمول مسائل افتخار آميز را كه در خارج خانه رخ داده براى آنها بازگو كند، حتى راه رفتن و حركت
اعضاى پيكرش همگى بيانگر اين كبر و غرور بود.
(آيه 34)
سپس اين گونه افراد بىايمان را مخاطب ساخته، و به عنوان تهديد مىگويد: با اين اعمال «عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر»! (اولى لك فأولى).
(آيه 35)
«سپس عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر»! (ثم اولى لك فاولى).
در روايات آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست ابو جهل را گرفت (و طبق بعضى از روايات گريبان او را گرفت) و فرمود: «أولى لك فاولى ثم اولى لك فاولى» ابو جهل گفت: «مرا به چه تهديد مىكنى، نه تو مىتوانى و نه پروردگارت مىتواند به من زيانى برساند، من قدرتمندترين افراد اين سرزمين هستم»! اينجا بود كه همين جملهها بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به صورت آيات قرآنى نازل شد.
(آيه 36)
خدائى كه انسان را از نطفه بىارزشى آفريد ...!
در اينجا به دو استدلال جالب در باره معاد مىپردازد كه يكى از طريق بيان «هدف آفرينش» و حكمت خداوند است، و ديگرى از طريق بيان «قدرت» او به استناد تحول و تكامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنين.
در مرحله اول مىفرمايد: «آيا انسان گمان مىكند كه بىهدف رها مىشود»؟! (ا يحسب الانسان ان يترك سدى).
منظور از «انسان» در اين آيه همان انسانى است كه منكر معاد و رستاخيز مىباشد، آيه مىگويد: او چگونه باور مىكند خداوند اين جهان پهناور را، با اين عظمت، و اين همه شگفتيها، براى انسان بيافريند، ولى در آفرينش انسان هدفى نباشد؟ چگونه مىتوان باور كرد، كه هر عضوى از اعضاى انسان براى هدف خاصى آفريده شده باشد ولى براى مجموع وجود او هيچ هدفى در كار نباشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 37)
سپس به بيان دليل دوم پرداخته، مىافزايد: «آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود»! (ا لم يك نطفة من منى يمنى).
(آيه 38)
«سپس (اين مرحله را پشت سر گذارد) و به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت» (ثم كان علقة فخلق فسوى).
(آيه 39)
باز در اين مرحله متوقف نماند «و از او دو زوج مرد و زن آفريد» (فجعل منه الزوجين الذكر و الانثى).
(آيه 40)
آيا كسى كه نطفه كوچك و بىارزش را در ظلمتكده رحم مادر، هر روز آفرينش جديدى مىبخشد، و لباس تازهاى از حيات زندگى در تن او مىكند، و چهره نوينى به او مىدهد، تا سر انجام انسان مذكر يا مؤنث كاملى مىشود و از مادر متولد مىگردد «آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند»؟! (ا ليس ذلك بقادر على ان يحيى الموتى).
اين بيان در حقيقت در مقابل منكرانى است كه در مسأله معاد جسمانى غالبا دم از محال بودن مىزدند، و امكان بازگشت به زندگى را بعد از مردن و خاك شدن نفى مىكردند.
«پايان سوره قيامت»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
سوره دهر (انسان) [76]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و 31 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره از يك نظر به پنج بخش تقسيم مىشود:
در بخش اول از آفرينش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدايت و آزادى اراده او سخن مىگويد.
در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نيكان است كه شأن نزول خاصى در مورد اهل بيت عليهم السّلام دارد كه به آن اشاره خواهد شد.
در بخش سوم: دلائل استحقاق اين پاداشها را در جملههايى كوتاه و مؤثر بازگو مىكند.
در بخش چهارم به اهميت قرآن، و طريق اجراى احكام آن، و راه پرفراز و نشيب خودسازى اشاره شده.
و در بخش پنجم سخن از حاكميت مشيت الهى (در عين مختار بودن انسان) به ميان آمده است.
براى اين سوره نامهاى متعددى است كه مشهورترين آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتى» است كه هر كدام از آنها از يكى از كلمات اوائل سوره گرفته شده، هر چند در رواياتى كه بعدا در فضيلت سوره مىخوانيم تنها از «هل اتى» ياد شده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «كسى كه سوره هل اتى را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است».
و در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده كه «يكى از پاداشهاى كسى كه سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند اين است كه در قيامت با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خواهد بود».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
با اين كه بيشترين بحثهاى اين سوره پيرامون قيامت و نعمتهاى بهشتى است، ولى در آغاز آن سخن از آفرينش انسان است چرا كه توجه به اين آفرينش زمينه ساز توجه به قيامت و رستاخيز است، مىفرمايد: «آيا (چنين نيست كه) زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود»! (هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا).
منظور از «انسان» در اينجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل مىشود.
(آيه 2)
بعد از اين مرحله، نوبت آفرينش انسان، و موجود قابل ذكر شدن است. مىفرمايد: «ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مىآزمائيم، (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم» (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا).
آفرينش انسان از «نطفه مخلوط» ممكن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و تركيب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه كه در روايات اهل بيت عليهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.
يا اشاره به استعدادهاى مختلفى كه در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طريق ژنها و مانند آن وجود دارد، و يا اشاره به اختلاط مواد مختلف تركيبى نطفه است، چرا كه از دهها ماده مختلف تشكيل يافته، و يا اختلاط همه اينها با يكديگر.
معنى اخير از همه جامعتر و مناسبتر است.
جمله «نبتليه» اشاره به رسيدن انسان به مقام «تكليف و تعهد و مسؤوليت و آزمايش و امتحان» است و از آنجا كه «آزمايش و تكليف» بدون «آگاهى» ممكن نيست، در آخر آيه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مىكند كه در اختيار انسانها قرار داده است.
(آيه 3)
و از آنجا كه تكليف و آزمايش انسان علاوه بر مسأله آگاهى و ابزار شناخت نياز به دو عامل ديگر يعنى «هدايت» و «اختيار» دارد- اين آيه به آن اشاره كرده، مىفرمايد: «ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس» (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا).
«هدايت» در اينجا معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم هدايت «تكوينى» را شامل مىشود و هم هدايت «فطرى» و هم «تشريعى» را هر چند سوق آيه بيشتر روى هدايت تشريعى است.
(آيه 4)
در اين آيه، اشاره كوتاه و پرمعنائى به سرنوشت كسانى كه راه كفر و كفران را مىپويند كرده، مىفرمايد: «ما براى كافران زنجيرها و غلها و شعلههاى سوزان آتش آماده كرده ايم» (انا اعتدنا للكافرين سلاسل و اغلالا و سعيرا).
ذكر غل و زنجير، و سپس شعله هاى سوزان آتش بيانگر مجازات عظيم اين گروه است كه در آيات ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 5)
شأن نزول:
سندى بزرگ بر فضيلت اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ابن عباس مىگويد: «حسن و حسين عليهما السّلام بيمار شدند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند، و به على عليه السّلام گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مىكردى.
على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند.
چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على عليه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه عليها السّلام يك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام عليكم اهل بيت محمّد صلّى اللّه عليه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذائى به من بدهيد».
آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.
روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذائى را آماده كرده بودند (همان نان جوين) يتيمى بر در خانه آمد آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).
در سومين روز اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد على عليه السّلام دست حسن و حسين عليهما السّلام را گرفته بود و خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگى مىلرزند! فرمود: اين حالى را كه در شما مىبينم براى من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد هنگامى كه وارد خانه فاطمه عليها السّلام شد ديد در محراب عبادت ايستاده، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده، و چشمهايش به گودى نشسته، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ناراحت شد در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمّد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مىگويد، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».
بعضى گفته اند كه از آيه «ان الابرار» تا آيه «كان سعيكم مشكورا» كه مجموعا هيجده آيه است در اين موقع نازل گشت.
آنچه را در بالا آورديم نص حديثى است كه با كمى اختصار در «الغدير» آمده است، و در همان كتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مىبرد كه اين حديث را در كتابهاى خود آوردهاند.
به اين ترتيب روايت فوق از رواياتى است كه در ميان اهل سنت مشهور بلكه متواتر است.
و اما علماى شيعه همه اتفاق نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره، در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثناء در كتب تفسير يا حديث روايت مربوط به آن را به عنوان يكى از افتخارات و فضائل مهم على عليه السّلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان عليهم السّلام آورده اند.
تفسير:
پاداش عظيم ابرار! در آيات گذشته بعد از آن كه انسانها را به دو گروه «شاكر» و «كفور» يا شكرگزار و كفران كننده تقسيم كرد، اشاره كوتاهى به مجازات و كيفر سخت كفران كنندگان آمده بود، در اينجا به سراغ پاداشهاى شكرگزاران و ابرار (نيكان و پاكان) مىرود، و نكات جالبى در اين زمينه يادآورى مىكند، نخست مىفرمايد: «به يقين ابرار (و نيكان) از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است» (ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا).
آيه فوق نشان مىدهد كه اين شراب طهور بهشتى بسيار معطر و خوشبو است كه هم ذائقه از آن لذت مىبرد، و هم شامه.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539.html
-
پاسخ : صفحه ی 347 از قرآن کریم شامل آیات 10 تا 39 از سوره ی قیامت و آیات 1 تا 8 از سوره ی انسان
(آيه 6)
سپس به سر چشمهاى كه اين جام شراب طهور از آن پر مىشود اشاره كرده، مىافزايد: «از چشمهاى كه بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند»! (عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرا).
آرى! اين چشمه شراب طهور چنان در اختيار ابرار و عباد اللّه است كه هر جا اراده كنند از همانجا سر بر مىآورد، و جالب اين كه در حديثى از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه در توصيف آن فرمود: «اين چشمهاى است در خانه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كه از آنجا به خانه ساير پيامبران و مؤمنان جارى مىشود».
آرى! همان گونه كه در دنيا چشمههاى علم و رحمت از خانه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به سوى بندگان خدا و نيكان سرازير مىشود، در آخرت كه تجسم بزرگى از اين برنامه است چشمه شراب طهور الهى از همين بيت وحى مىجوشد، و شاخههاى آن به خانههاى مؤمنان سرازير مىگردد! و با نوشيدن از اين شراب هرگونه اندوه و ناراحتى و ناخالصى را از درون جان خود مىشويند.
(آيه 7)
در آيات بعد به ذكر اعمال و اوصافى كه «ابرار» و «عباد اللّه» دارند، پرداخته، با ذكر پنج وصف دليل استحقاق آنها را نسبت به اين همه نعمتهاى بىمانند توضيح داده، مىفرمايد: «آنها به نذر خود وفا مىكنند» (يوفون بالنذر).
«و از روزى كه شر و عذابش گسترده است بيمناكند» (و يخافون يوما كان شره مستطيرا).
ترس آنها از شرّ آن روز بزرگ اشاره به ايمانشان به مسأله معاد، و احساس مسؤوليت شديد در برابر فرمان الهى است
(آيه 8)
سپس به ذكر سومين عمل شايسته آنها پرداخته، مىگويد:
«و غذاى (خود) را با اين كه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير مىدهند» (و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا).
اطعام كردن آنها ساده نيست، بلكه توأم با ايثار در هنگام نياز شديد است، و از سوى ديگر اطعامى است گسترده كه انواع نيازمندان را از «مسكين» و «يتيم» و «اسير» شامل مىشود، و به اين ترتيب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است.
ضمنا از آيه فوق به خوبى استفاده مىشود كه يكى از بهترين اعمال، اطعام محرومين و نيازمندان است، نه تنها نيازمندان مسلمان كه اسيران بلاد شرك نيز تحت پوشش اين دستور اسلامى قرار گرفته، تا آنجا كه اطعام آنها يكى از كارهاى برجسته «ابرار» شمرده شده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539.html
-
صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
[golrooz] صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُورًا(9)
ما براي خشنودي خداست كه به شما مي خورانيم و پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم(9)
إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا(10)
ما از پروردگارمان از روز عبوسي سخت هراسناكيم(10)
فَوَقَيٰهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَٰلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّيٰهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا(11)
پس خدا [هم] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابي و شادماني به آنان ارزاني داشت(11)
وَجَزَيٰهُم بِمَا صَبَرُوا۟ جَنَّةً وَحَرِيرًا(12)
و به [پاس] آنكه صبر كردند بهشت و پرنيان پاداششان داد(12)
مُّتَّكِِٔينَ فِيهَا عَلَي الْأَرَآئِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا(13)
در آن [بهشت] بر تختها[ي خويش] تكيه زنند در آنجا نه آفتابي بينند و نه سرمايي(13)
وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَٰلُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا(14)
و سايه ها[ي درختان] به آنان نزديك است و ميوه هايش [براي چيدن] رام(14)
وَيُطَافُ عَلَيْهِم بَِٔانِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا۠(15)
و ظروف سيمين و جامهاي بلورين پيرامون آنان گردانده مي شود(15)
قَوَارِيرَا۟ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا(16)
جامهايي از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت] آنها را از كار در آورده اند(16)
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا(17)
و در آنجا از جامي كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مي نوشانند(17)
عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّيٰ سَلْسَبِيلًا(18)
از چشمه اي در آنجا كه سلسبيل ناميده مي شود(18)
۞ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَٰنٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا(19)
و بر گرد آنان پسراني جاوداني مي گردند چون آنها را ببيني گويي كه مرواريدهايي پراكنده اند(19)
وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا(20)
و چون بدانجا نگري [سرزميني از] نعمت و كشوري پهناور مي بيني(20)
عَٰلِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوٓا۟ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَيٰهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا(21)
[بهشتيان را] جامه هاي ابريشمي سبز و ديباي ستبر در بر است و پيرايه آنان دستبندهاي سيمين است و پروردگارشان باده اي پاك به آنان مي نوشاند(21)
إِنَّ هَٰذَا كَانَ لَكُمْ جَزَآءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا(22)
اين [پاداش] براي شماست و كوشش شما مقبول افتاده است(22)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ تَنزِيلًا(23)
در حقيقت ما قرآن را بر تو به تدريج فرو فرستاديم(23)
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ ءَاثِمًا أَوْ كَفُورًا(24)
پس در برابر فرمان پروردگارت شكيبايي كن و از آنان گناهكار يا ناسپاسگزار را فرمان مبر(24)
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا(25)
و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ياد كن(25)
وَمِنَ الَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا(26)
و بخشي از شب را در برابر او سجده كن و شب[هاي] دراز او را به پاكي بستاي(26)
إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَآءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا(27)
اينان دنياي زودگذر را دوست دارند و روزي گرانبار را [به غفلت] پشت سر مي افكنند(27)
نَّحْنُ خَلَقْنَٰهُمْ وَشَدَدْنَآ أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَآ أَمْثَٰلَهُمْ تَبْدِيلًا(28)
ماييم كه آنان را آفريده و پيوند مفاصل آنها را استوار كرده ايم و چون بخواهيم [آنان را] به نظايرشان تبديل مي كنيم(28)
إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَآءَ اتَّخَذَ إِلَيٰ رَبِّهِ سَبِيلًا(29)
اين [آيات] پندنامه اي است تا هر كه خواهد راهي به سوي پروردگار خود پيش گيرد(29)
وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا(30)
و تا خدا نخواهد [شما] نخواهيد خواست قطعا خدا داناي حكيم است(30)
يُدْخِلُ مَن يَشَآءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّٰلِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًۢا(31)
هر كه را خواهد به رحمت خويش در مي آورد و براي ظالمان عذابي پردرد آماده كرده است(31)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْمُرْسَلَٰتِ عُرْفًا(1)
سوگند به فرستادگان پي درپي(1)
فَالْعَٰصِفَٰتِ عَصْفًا(2)
كه سخت توفنده اند(2)
وَالنَّٰشِرَٰتِ نَشْرًا(3)
و سوگند به افشانندگان افشانگر(3)
فَالْفَٰرِقَٰتِ فَرْقًا(4)
كه [ميان حق و باطل] جداگرند(4)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 9)
اين آيه چهارمين عمل برجسته ابرار را اخلاص مىشمرد، و مىفرمايد: آنها مىگويند: «ما شما را تنها به خاطر خدا اطعام مىكنيم، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم» (انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا).
اين برنامه منحصر به مسأله اطعام نيست كه تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاك خداوند است و هيچ چشمداشتى به پاداش مردم و حتى تقدير و تشكر آنها نيست و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نيّت است، و گر نه اعمالى كه انگيزههاى غير الهى داشته باشد، هيچ گونه ارزش معنوى و الهى ندارد.
(آيه 10)
و در آخرين توصيف «ابرار» مىفرمايد: آنها مىگويند: «ما از پروردگارمان خائفيم از آن روز كه عبوس و سخت است» (انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا).
تعبير از روز قيامت به روز «عبوس» (سخت) با اين كه عبوس از صفات انسان است و به كسى مىگويند كه قيافهاش را در هم كشيده، به خاطر تأكيد بر وضع وحشتناك آن روز است، يعنى آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت كننده است كه نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلكه گوئى خود آن روز نيز عبوس است.
(آيه 11)
در اين آيه، به نتيجه اجمالى اعمال نيك و نيات پاكى كه «ابرار» دارند اشاره كرده، مىفرمايد: به خاطر اين عقيده و عمل «خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مىدارد و آنها را مىپذيرد در حالى كه غرق شادى و سرورند» (فوقاهم الله شر ذلك اليوم و لقاهم نضرة و سرورا).
بنابر اين، اگر در دنيا به خاطر احساس مسؤوليت از آن روز بيمناك بودند، خداوند در عوض آنها را در آن روز غرق شادمانى و سرور مىكند.
(آيه 12)
پاداشهاى عظيم بهشتى! بعد از اشاره اجمالى در آيات گذشته به نجات «ابرار و نيكان» از عذابهاى دردناك روز قيامت، و رسيدن آنها به لقاى محبوب، در اينجا به شرح اين نعمتهاى بهشتى پرداخته، حد اقل پانزده نعمت را در طى اين آيات بر مىشمرد:
نخست از مسكن و لباس اين بهشتيان سخن مىگويد، مىفرمايد: خداوند «در برابر صبرشان بهشت و لباسهاى حرير بهشتى را به آنها پاداش مىدهد» (و جزاهم بما صبروا جنة و حريرا).
نه تنها در اين آيه، كه در آيات ديگر قرآن نيز به اين حقيقت تصريح شده كه پاداشهاى قيامت در مقابل صبر و شكيبائى انسان است- صبر در طريق اطاعت، صبر در برابر معصيت، و صبر و استقامت در برابر مشكلات و مصائب.
در آيه 24 سوره رعد مىخوانيم، فرشتگان به بهشتيان چنين خوشامد مىگويند:
سلام عليكم بما صبرتم درود بر شما به خاطر صبر و استقامتى كه داشتيد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539.html
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 13)
سپس مىافزايد: «اين در حالى است كه در بهشت بر تختهاى زيبا تكيه كردهاند نه آفتاب را در آنجا مىبينند، و نه سرما را» (متكئين فيها على الارائك لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا).
نه اين كه خورشيد و ماه در آنجا وجود نداشته باشد، بلكه تابش ناراحت كننده خورشيد وجود ندارد، با وجود سايههاى درختان بهشتى.
«آلوسى» مفسر معروف اهل سنت در «روح المعانى» در حديثى از ابن عباس چنين نقل مىكند: «هنگامى كه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نورى همچون نور آفتاب مشاهده مىكنند كه صحنه بهشت را روشن ساخته، بهشتيان به رضوان (فرشته مأمور بهشت) مىگويند: اين نور چيست با اين كه پروردگار ما فرموده: «در بهشت نه آفتاب را مىبينند و نه سرما را»؟
او در پاسخ مىگويد: «اين نور خورشيد و ماه نيست، ولى على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام خندان شدهاند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است»!
(آيه 14)
در ادامه اين نعمتها مىافزايد: «و در حالى است كه سايههاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده، و چيدن ميوههايش بسيار آسان است» (و دانية عليهم ظلالها و ذللت قطوفها تذليلا).
نه مشكلى وجود دارد، نه خارى در دست مىرود، و نه احتياج به تلاش و حركتى براى چيدن ميوههاست!
(آيه 15)
در اين آيه به توضيح قسمتى از چگونگى پذيرائى از اين ميهمانان بهشتى خدا و وسائل پذيرائى آنها، و پذيرائى كنندگان پرداخته، مىفرمايد: «و در گرداگرد آنها ظرفهائى سيمين و قدحهائى بلورين مىگردانند» پر از بهترين غذاها و نوشيدنيها (و يطاف عليهم بآنية من فضة و اكواب كانت قواريرا).
(آيه 16)
«ظرفهاى بلورينى از نقره! كه آنها را به اندازه مناسب آماده كردهاند» (قواريرا من فضة قدروها تقديرا).
در اين ظرفها انواع غذاهاى بهشتى، و در آن قدحهاى بلورين انواع نوشيدنيهاى لذت بخش و نشاط آفرين، به مقدارى كه مىخواهند و علاقه دارند موجود است، و خدمتكاران بهشتى پيوسته گرد آنها دور مىزنند و به آنها عرضه مىكنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539.html
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 17)
سپس مىافزايد: «و در آنجا از جامهائى سيراب مىشوند كه لبريز از شراب طهورى آميخته با زنجبيل است» (و يسقون فيها كأسا كان مزاجها زنجبيلا).
بسيارى از مفسران تصريح كردهاند كه عرب جاهلى از شرابهائى كه آميخته با زنجيل بود لذت مىبرد زيرا كه تندى مخصوصى به شراب مىداد، و قرآن در اينجا از جامهائى سخن مىگويد كه شراب طهورش با زنجبيل آميخته است، ولى بديهى است ميان اين شراب و آن شراب تفاوت از دنيا تا آخرت است!
(آيه 18)
سپس مىافزايد: اين جامها «از چشمهاى در بهشت كه نامش سلسبيل است» پر مىشود (عينا فيها تسمى سلسبيلا).
«سلسبيل» نوشيدنى بسيار لذيذى را مىگويند كه به راحتى در دهان و گلو جارى مىشود و كاملا گواراست.
(آيه 19)
سپس از پذيرائى كنندگان اين بزم پر سرور كه در جوار رحمت حق در بهشت برين برپا مىشود سخن به ميان آورده، مىگويد: «و برگردشان (براى پذيرائى) نوجوانانى جاودانى مىگردند كه هر گاه آنها را ببينى گمان مىكنى مرواريد پراكندهاند»! (و يطوف عليهم ولدان مخلدون اذا رأيتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا).
هم خودشان در بهشت جاودانى هستند، و هم طراوت و زيبائى و نشاط جوانى آنها جاودانى است، و هم پذيرائى كردن آنان.
تعبير به «لؤلؤا منثورا» (مرواريدهاى پراكنده) اشارهاى است به زيبائى و صفا و درخشندگى و جذابيت آنها، و هم حضورشان در همه جاى اين بزم الهى و روحانى.
(آيه 20)
و از آنجا كه نعمتهاى جهان ديگر به وصف نمىآيد- هر قدر الفاظ گويا و رسا باشد- در اين آيه به صورت سر بسته مىافزايد: «و هنگامى كه آنجا را ببينى نعمتها و ملك عظيمى را مىبينى»! (و اذا رأيت ثم رأيت نعيما و ملكا كبيرا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 21)
تا اينجا به قسمتى از نعمتهاى بهشتى از قبيل «مساكن» و «تختها» و «سايهها» و «ميوهها» و «نوشيدنيها» و «ظرفها» و «گروه پذيرائى كنندگان» اشاره شد، اكنون نوبت وسائل تزيينى بهشتيان است.
مىفرمايد: «بر اندام آنها لباسهائى است از حرير نازك سبز رنگ، و از ديباى ضخيم» (عاليهم ثياب سندس خضر و استبرق).
سپس مىافزايد: «و با دستبندهائى از نقره آراستهاند» (و حلوا اساور من فضة).
نقره هائى شفاف كه همچون بلور مىدرخشد، و از ياقوت و درّ و مرواريد زيباتر است.
و سر انجام در پايان آيه به عنوان آخرين و مهمترين نعمت از اين سلسله نعمتها مىفرمايد: «و پروردگارشان شراب طهور به آنان مىنوشاند» (و سقاهم ربهم شرابا طهورا).
در حديثى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه: اين شراب «قلب و جان آنها را از همه چيز جز خداوند پاك مىكند».
و از حديثى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده استفاده مىشود كه چشمه شراب طهور بر در بهشت قرار دارد: «جرعهاى از اين شراب طهور به آنها داده مىشود و خدا به وسيله آن قلوب آنها را از حسد (و هرگونه صفات رذيله) پاك مىسازد».
(آيه 22)
و در اين آيه، آخرين سخن را در اين زمينه بيان كرده، مىفرمايد:
از سوى خدا به آنها گفته مىشود: «اين پاداش شماست، و سعى و تلاش شما (در طريق اطاعت فرمان حق) مورد قدردانى است» (ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا).
مبادا كسى تصور كند كه اين مواهب و پاداشهاى عظيم را بىحساب مىدهند، اينها همه جزاى سعى و عمل و پاداش مجاهدتها و خودسازيها و چشم پوشى از گناه است.
(آيه 23)
پنج دستور مهم براى موفقيت در اجراى حكم خدا آيات اين سوره از آغاز تا كنون در باره خلقت انسان و سپس معاد و رستاخيز او سخن مىگفت، در اينجا روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، دستورات مؤكدى براى هدايت انسانها و صبر و مقاومت در اين راه به او مىدهد، در واقع اين آيات راه وصول به آن همه نعمتهاى بىمانند را نشان داده است كه تنها از طريق تمسك به قرآن و پيروى از رهبرى چون پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و الهام گرفتن از دستورات او امكان پذير است.
نخست مىفرمايد: «مسلما ما قرآن را بر تو نازل كرديم» (انا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 24)
سپس پنج دستور مهم به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىدهد كه نخستين آن دعوت به صبر و استقامت است، مىفرمايد: «سپس در (تبليغ و اجراى) حكم پروردگارت شكيبا (و با استقامت) باش» (فاصبر لحكم ربك).
از مشكلات و موانع راه و كثرت دشمنان و سرسختى آنها ترس و هراسى به خود راه مده، و همچنان به پيش حركت كن.
و در دومين دستور، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از هرگونه سازش با منحرفان بر حذر داشته، مىگويد: «و از هيچ گنهكار يا كافرى از آنان اطاعت مكن» (و لا تطع منهم آثما او كفورا).
در حقيقت اين حكم دوم تأكيدى است بر حكم اول چرا كه جمعيت دشمنان تلاش مىكردند كه از طرق مختلف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در مسير باطل به سازش بكشانند، چنانكه نقل شده كه «عتبة بن ربيعه» و «وليد بن مغيره» به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگفتند: از دعوت خود بازگرد، ما آنقدر ثروت در اختيار تو مىگذاريم كه راضى شوى، و زيباترين دختران عرب را به همسرى تو در مىآوريم، و پيشنهادهاى ديگرى از اين قبيل، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به عنوان يك رهبر بزرگ راستين بايد در برابر اين وسوسههاى شيطانى، يا تهديداتى كه بعد از بىاثر ماندن اين تطميعات عنوان مىشود، صبر و استقامت به خرج دهد، نه تسليم تطميع گردد، و نه تهديد.
(آيه 25)
ولى از آنجا كه صبر و استقامت در برابر هجوم اين مشكلات عظيم كار آسانى نيست و پيمودن اين راه دو توشه خاصى لازم دارد، در اين آيه مىافزايد:
«و نام پروردگارت را هر صبح و شام به يادآور» (و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا).
(آيه 26)
«و در شبانگاه براى او سجده كن، و مقدار طولانى از شب او را تسبيح گوى» (و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا).
تا در سايه آن «ذكر» و اين «سجده» و «تسبيح» نيروى لازم و قدرت معنوى و پشتوانه كافى براى مبارزه با مشكلات اين راه فراهم سازى.
دو آيه فوق در حقيقت بيانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است.
در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه دستورهاى پنجگانه آيات فوق گرچه به صورت برنامهاى براى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ذكر شده، ولى در حقيقت سرمشقى است براى همه كسانى كه در مسير رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام بر مىدارند.
آنها بايد بدانند بعد از اطمينان و ايمان كامل به هدف و رسالتى كه دارند لازم است صبر و استقامت پيشه كنند، و از انبوه مشكلات راه، وحشت نداشته باشند.
و در مرحله بعد بايد در برابر وسوسههاى شياطينى كه مصداق آثم و كفورند، و با انواع حيل و تزوير سعى در منحرف ساختن رهبران و پيشوايان مىكنند، تا رسالت آنها عقيم ماند، با كمال قدرت مقاومت كنند، نه فريب تطميع را بخورند و نه واهمهاى از تهديد به خود راه دهند.
و در تمام مراحل براى كسب قدرت روحى، و نيروى اراده، عزم راسخه، و تصميم آهنين، هر صبح و شام به ياد خدا باشند، و پيشانى را بر درگاهش بسايند، مخصوصا از عبادتهاى شبانه و راز و نياز با او مدد گيرند كه اگر اين امور رعايت شود پيروزى حتمى است، و اگر در پارهاى از مراحل مصيبت و شكستى رخ دهد در پرتو اين اصول مىتوان آنها را جبران كرد، برنامه زندگى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و دعوت و رسالت او سرمشق مؤثرى براى رهروان اين راه است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 27)
اين يك هشدار است، و انتخاب راه با شماست! در آيات گذشته به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هشدار داده شده كه تحت تأثير افراد «آثم» و «كفور» (مجرم و كافر) هرگز واقع نشود.
در اينجا معرفى بيشترى از آنها كرده، مىگويد: «آنها زندگى زود گذر دنيا را دوست دارند، در حالى كه روز سختى را در پشت سر خود رها مىكنند» و ناديده مىگيرند! (ان هؤلاء يحبون العاجلة و يذرون وراءهم يوما ثقيلا).
سنگين از نظر محاسبه، از نظر طول زمان و فضاحت و رسوايى.
افق افكار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمىرود، و آخرين نقطه ديد آنها همين لذائذ بىقيد و شرط مادى است، و عجيب اين كه مىخواهند روح بزرگ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نيز با همين مقياس بسنجند.
(آيه 28)
در اين آيه به آنها هشدار مىدهد كه از نيرو و قدرت خود مغرور نشوند كه اينها را همه خدا داده، و هر زمان بخواهد بسرعت بازپس مىگيرد.
مىفرمايد: «ما آنها را آفريديم، و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم (به آنها قوت و قدرت بخشيديم) و هر زمان بخواهيم جاى آنها را به گروه ديگرى مىدهيم» (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبديلا).
به راستى قرآن در اينجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده، و آن پيوندهاى مختلف اجزاى وجود بشر است از عصبهاى كوچك و بزرگ كه همچون طنابهاى آهنين عضلات را به يكديگر مربوط مىسازد گرفته، تا رباطها و عضلات مختلف، آن چنان قطعات كوچك و بزرگ استخوان و گوشتهاى اندام انسان را به يكديگر محكم بسته كه از مجموع آنها يك واحد كاملا منسجم- كه آماده انجام هرگونه فعاليتى است- ساخته، اما روى هم رفته اين جمله كنايه از قدرت و قوت است.
اين آيه در ضمن غنا و بىنيازى ذات پاك خدا را، از آنها، و از اطاعت و ايمانشان، روشن مىسازد، تا بدانند اگر اصرارى براى ايمان آنهاست، در حقيقت لطف و رحمتى است از ناحيه پروردگار.
(آيه 29)
سپس به كل بحثهائى كه در اين سوره آمده است- كه مجموعا يك برنامه جامع سعادت را ارائه مىدهد- اشاره كرده، مىگويد: «اين يك تذكر و يادآورى است، و هر كس بخواهد (با استفاده از آن) راهى به سوى پروردگارش برمىگزيند» (ان هذه تذكرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا).
وظيفه ما نشان دادن راه است، نه اجبار بر انتخاب، اين شما هستيد كه بايد با عقل و درك خود، حق را از باطل تشخيص دهيد، و با اراده و اختيار خود تصميم بگيريد.
اين در حقيقت تأكيدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشت كه فرمود: «ما راه را به او نشان داديم، خواه پذيرا شود و شكر اين نعمت را به جا آورد، يا روى گرداند و كفران كند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 348 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 31 از سوره ی انسان و آیات 1 تا 4 از سوره ی مرسلات
(آيه 30)
و از آنجا كه ممكن است افراد كوته فكر از تعبير فوق نوعى تفويض و واگذارى مطلق به بندگان تصور كنند، در اين آيه براى نفى اين توهّم مىافزايد: «و شما هيچ چيز را نمىخواهيد مگر اين كه خدا بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان يشاء الله).
«چرا كه خداوند دانا و حكيم بوده و هست» (ان الله كان عليما حكيما).
و اين در حقيقت اثبات اصل معروف «الامر بين الامرين» است، از يك سو مىفرمايد: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شماست» و از سوى ديگر مىافزايد:
«انتخاب شما منوط به مشيت الهى است» يعنى شما استقلال كامل نداريد بلكه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحيه اوست، و هر زمان اراده كند مىتواند اين قدرت و آزادى را سلب كند.
به اين ترتيب نه «تفويض» و واگذارى كامل است و نه «اجبار» و سلب اختيار، بلكه حقيقتى است دقيق و ظريف در ميان اين دو يا به تعبير ديگر: نوعى آزادى وابسته به مشيت الهى است، كه هر لحظه بخواهد مىتواند آن را باز پس گيرد، تا هم بندگان بتوانند بار تكليف و مسؤوليت را كه رمز تكامل آنهاست بر دوش گيرند و هم خود را بىنياز از خداوند تصور نكنند.
ذيل آيه كه مىفرمايد: (ان الله كان عليما حكيما) نيز ممكن است اشاره به همين معنى باشد چرا كه علم و حكمت خدا ايجاب مىكند بندگان را در پيمودن راه تكامل آزاد بگذارد، و گر نه تكامل اجبارى و تحميلى تكامل نيست، به علاوه علم و حكمت او اجازه نمىدهد كه افرادى را مجبور به كار خير و افرادى را مجبور به كار شرّ كند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات كند.
(آيه 31)
و سر انجام در آخرين آيه اين سوره، به سرنوشت نيكوكاران و بدكاران در يك جمله كوتاه و پر معنى اشاره كرده، مىفرمايد: خدا «هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) در رحمتش وارد مىكند، و براى ظالمان عذاب دردناكى آماده ساخته است» (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمين اعد لهم عذابا اليما).
جالب اين كه در آغاز آيه مىگويد: «هر كس را بخواهد در رحمت خود وارد مىكند» ولى در پايان آيه، عذاب را روى ظالمان متمركز مىسازد، و اين نشان مىدهد كه مشيت او بر عذاب به دنبال مشيت انسان بر ظلم و گناه است، و به قرينه مقابله روشن مىشود كه مشيت او در رحمت نيز به دنبال اراده انسان در ايمان و عمل صالح و اجراى عدل است، و جز اين از حكيم نمىتوان انتظار داشت.
پايان سوره دهر (انسان)
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread539-2.html