پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
«توکل بر خدا» یعنی چه؟
توکل در اصل، از «وکالت» به معنای انتخاب وکیل است. وکیل خوب، کسی است که حداقل دارای چهار صفت باشد : آگاهی کافی ، امانت ، قدرت ، دلسوزی. مفهوم توکل، چشم پوشی از عالم اسباب و دست روی دست گذاشتن نیست؛ بلکه مفهومش، خودسازی و بلند نظری و عدم وابستگی به این و آن و ژرف نگری است. استفاده از اسباب، عین توکل بر خدا است؛ زیرا هر تأثیری در این اسباب است، به خواست خدا و طبق ارادۀ او است.
از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند :
«از جبرئیل پرسیدم، توکل چیست؟» گفت: «آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان و نفع رساند و نه عطا و منع دارد و چشم امید از خلق برداشتن. هنگامی که بنده ای چنین شد، جز برای خدا کار نمی کند و از غیر او امید ندارد. این، حقیقت توکل است».
شخصی از مولا امام رضا علیه السلام پرسید:
«تعریف توکل چیست؟» حضرت فرمودند :
«با وجود خدا، از هیچ کس نترسی».
بنابراین اشخاص متوکل، تنها به خدا عشق می ورزند و از او یاری می طلبند و سر بر آستانِ او می سایند و تکیه گاه و پناهگاهشان کسی جز او نیست.
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
پیام های این آیۀ کریمه
1 . همۀ مقدرات انسانها، از سوی خداوند ثبت شده و مؤمنان راستین، اعتقاد کامل دارند که هیچ خوشی و ناخوشی به آنان نمی رسد، جز بر اساس تقدیر الهی « لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا ... ».
2 . ما مأمور به وظیفه ایم، نه ضامن نتیجه. جهائ می کنیم؛ ولی می دانیم مقدرات و نتیجه به دستِ خدا است « لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا ... ».
3 . مؤمنان، باید تنها به خدا توکل کنند « عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ».
4 . ایمان به خدا و ایمان به ولایت او بر انسان ها، عامل توکل بر او و روی برتافتن از غیر او است « هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ».
برگرفته از کتاب تفسیر همراه چاپ اوقاف
پاسخ : صفحه ی 105 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 17 از سوره ی توبه
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
پاسخ : صفحه ی 109 از قرآن کریم شامل آیات 47 تا 60 از سوره ی توبه
صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(61)
و از ايشان كساني هستند كه پيامبر را آزار مي دهند و مي گويند او زودباور است بگو گوش خوبي براي شماست به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مي كند و براي كساني از شما كه ايمان آورده اند رحمتي است و كساني كه پيامبر خدا را آزار مي رسانند عذابي پر درد [در پيش] خواهند داشت(61)
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا۟ مُؤْمِنِينَ(62)
براي [اغفال] شما به خدا سوگند ياد مي كنند تا شما را خشنود گردانند در صورتي كه اگر مؤمن باشند [بدانند] سزاوارتر است كه خدا و فرستاده او را خشنود سازند(62)
أَلَمْ يَعْلَمُوٓا۟ أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدًا فِيهَا ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ(63)
آيا ندانسته اند كه هر كس با خدا و پيامبر او درافتد براي او آتش جهنم است كه در آن جاودانه خواهد بود اين همان رسوايي بزرگ است(63)
يَحْذَرُ الْمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوٓا۟ إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ(64)
منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سوره اي در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست خبر دهد بگو ريشخند كنيد بي ترديد خدا آنچه را كه [از آن] مي ترسيد برملا خواهد كرد(64)
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَءَايَٰتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ(65)
و اگر از ايشان بپرسي مسلما خواهند گفت ما فقط شوخي و بازي مي كرديم بگو آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مي كرديد(65)
لَا تَعْتَذِرُوا۟ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَٰنِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةًۢ بِأَنَّهُمْ كَانُوا۟ مُجْرِمِينَ(66)
عذر نياوريد شما بعد از ايمانتان كافر شده ايد اگر از گروهي از شما درگذريم گروهي [ديگر] را عذاب خواهيم كرد چرا كه آنان تبهكار بودند(66)
الْمُنَٰفِقُونَ وَالْمُنَٰفِقَٰتُ بَعْضُهُم مِّنۢ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا۟ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَٰفِقِينَ هُمُ الْفَٰسِقُونَ(67)
مردان و زنان دو چهره [همانند] يكديگرند به كار ناپسند وامي دارند و از كار پسنديده باز مي دارند و دستهاي خود را [از انفاق] فرو مي بندند خدا را فراموش كردند پس [خدا هم] فراموششان كرد در حقيقت اين منافقانند كه فاسقند(67)
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَٰفِقِينَ وَالْمُنَٰفِقَٰتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ(68)
خدا به مردان و زنان دو چهره و كافران آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانه اند آن [آتش] براي ايشان كافي است و خدا لعنتشان كرده و براي آنان عذابي پايدار است(68)
كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًا وَأَوْلَٰدًا فَاسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَٰقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَٰقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوٓا۟ أُو۟لَٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَٰلُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْءَاخِرَةِ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(69)
[حال شما منافقان] چون كساني است كه پيش از شما بودند آنان از شما نيرومندتر و داراي اموال و فرزندان بيشتر بودند پس از نصيب خويش [در دنيا] برخوردار شدند و شما [هم] از نصيب خود برخوردار شديد همان گونه كه آنان كه پيش از شما بودند از نصيب خويش برخوردار شدند و شما [در باطل] فرو رفتيد همان گونه كه آنان فرو رفتند آنان اعمالشان در دنيا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زيانكارانند(69)
أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَٰهِيمَ وَأَصْحَٰبِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَٰتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(70)
آيا گزارش [حال] كساني كه پيش از آنان بودند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب م دي ن و شهرهاي زير و رو شده به ايشان نرسيده است پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند ولي آنان بر خود ستم روا مي داشتند(70)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/5vanua6qblqyfsw3rcm.gif
وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۶۱﴾
«و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند او زودباور است بگو گوش خوبى براى شماست به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مىكند و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمتى است و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مىرسانند عذابى پر درد [در پيش] خواهند داشت»
در تفسیر قمی دربارۀ شأن نزول این آیه نقل شده است:
یکی از منافقین به نام «عبدالله بن نبتل» نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می نشست و به سخنان او گوش می داد و آن را به منافقان می رساند و سخن چینی می کرد. حضرت جبرئیل(ع) بر پیامبر نازل شد و فرمود: ای محمد، مردی از منافقان سخن چینی می کند و سخنان تو را به منافقان می رساند. پیامبر فرمودند «او کیست؟» جبرئیل فرمود: مردی است سیاه چهره، با موهایی پرپشت که با چشمانی به سان دو دیگ سیاه نگاه می کند و با تو سخن می گوید. پیامبر او را احضار کرد و او را از گزارش جبرئیل با خبر کرد؛ اما او سوگند خورد که این کار را نکرده است. پیامبر به او فرمودند: «من از تو پذیرفتم (از این به بعد) این کار را مکن.» هنگامی که آن منافق نزد دوستانش بازگشت، گفت: محمد چه خوش باور است، خدا به او خبر داده که من سخن چین ام و اخبار او را برای دیگران نقل می کنم و محمّد(ص) پذیرفته است. من نیز به او گفتم چنین نگفته ام و کاری نکرده ام، آن را نیز پذیرفت. در آن هنگام، این آیه نازل شد؛ یعنی پیامبر(ص) آنچه را که خدا به او می گوید، تصدیق می کند و حرف ها و عذرهای شما را هم می پذیرد؛ اما در حقیقت شما را تصدیق نمی کند و واقعیت کار شما را می داند.{المیزان، ج 9، ص 321}
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
«منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سورهاى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هستخبر دهد بگو ريشخند كنيد بىترديد خدا آنچه را كه [از آن] مىترسيد برملا خواهد كرد»
برای این آیه و چند آیۀ بعد، شأن نزول های متفاوتی نقل شده است؛ اما با سیاق این آیات سازگارتر، خبری است که ابن کیسان نقل کرده است. در آن خبر می خوانیم:
«این آیات دربارۀ دوازده نفر از منافقان نازل شد که تصمیم گرفتند در هنگام بازگشت پیامبر(ص) از غزوۀ تبوک، بر سر گردنه ای کمین کرده، ناگهان به او حمله کنند و او را از پای در آورند. جبرئیل(ع) پیامبر(ص) را از این موضوع باخبر کرد و به پیامبر دستور داد که افرادی را به طرف آن منافقان بفرستد تا با تازیانه به سر و صورت شتران آنان بزنند و آنها را از نقشۀ شومشان منصرف کنند. هنگام بازگشت پیامبر(ص) از تبوک، «عماریاسر» افسار مرکب پیامبر را گرفته بود و «حذیقة بن یمان» آن را از عقب می راند. در این هنگام، گروه منافقان که گویا صورت های خود را پوشانده بودند، فرا رسیدند. پیامبر به حذیقه فرمودند : «به صورت مرکب های آنها بزن و آنها را دور کن» حذیقه چنین کرد. هنگامی که پیامبر بدون خطر از گردنه گذشت، به حذیقه فرمودند: «دانستی از چه قوم و طایفه ای هستند؟» عرض کرد: خیر، هیچ یک از آنها را نشناختم. سپس رسول خدا(ص) فرمودند: «آنها فلانی و فلانی هستند...» و همۀ آنها را نام برد. حذیقه گفت: چرا گروهی را نمی فرستی که آنها را بکشند؟ پیامبر فرمودند: «دوست ندارم عرب بگوید: هنگامی که محمد بر یارانش پیروز شد، به کشتن آنها پرداخت.» مانند این روایت، از مولا امام محمدباقر علیه السلام نیز نقل شده؛ امّا مولا امام باقر(ع) ازوده اند: «آنان در میان خود مشورت کردند که پیامبر(ص) را به قتل برسانند. برخی از آنان به برخی دیگر گفتند: در این میان، اگر پیامبر باخبر شد، می گوییم: ما بازی و شوخی می کردیم و اگر خبردار نشد، او را می کشیم.»{المیزان،ج9 ، ص 353}
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/t29blyeyad6l6ikrbya0.gif
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ ﴿۶۵﴾
«و اگر از ايشان بپرسى مسلما خواهند گفت ما فقط شوخى و بازى مىكرديم بگو آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مىكرديد»
پس از آن که دست منافقان رو شد و نقشۀ آنها نقش بر آب گشت، در پاسخ بازخواست پیامبر(ص) دربارۀ هدفشان از آن کمین و حملۀ ناگهانی گفتند: ما قصد سوئی نداشتیم و آن گونه که شما بدگمان شده اید، نیست؛ بلکه مانند سوارکاران در جاده مشغول بازی و تفریح بودیم و کارمان جدّی نبود. خداوند به پیامبر می فرماید که به آنها بگو: آیا عذر بدتر از گناه می آورید؟! آن نقشۀ شوم، گناهی بود و این عذر تراشی که در حقیقت مسخره کردن پیامبر است، گناهی دیگر و کفر به خدا و آیات او و پیامبرش. {المیزان، ج9 ، 343}
پاسخ : صفحه ی 110 از قرآن کریم شامل آیات 61 تا 70 از سوره ی توبه
http://uc-njavan.ir/images/t29blyeyad6l6ikrbya0.gif
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۶۷﴾
«مردان و زنان دو چهره [همانند] يكديگرند به كار ناپسند وامىدارند و از كار پسنديده باز مىدارند و دستهاى خود را [از انفاق] فرو مىبندند خدا را فراموش كردند پس [خدا هم] فراموششان كرد در حقيقت اين منافقانند كه فاسقند»
بدیهی است که انتساب فراموشی به خدا، واقعی نیست؛ بلکه کنایه از این است که خدا با آنها مثل شخص فراموش کار رفتار می کند؛ یعنی هیچ گونه سهمی از حرمت و توفیق خود برای آنها قائل نمی شود. این گونه تعبیرات در سخنان روزمرۀ ما نیز دیده می شود؛ مثلا می گوییم: چون تو وظیفۀ خود را فراموش کردی، ما هم به هنگام پرداختن مزد و پاداش، تو را فراموش خواهیم کرد؛ یعنی مزد و پاداشی به تو نخواهیم داد. این معنی در روایات اهل بیت(ع) نیز زیاد وارد شده است.{نمونه، ج 8 ، ص 30}
در روایتی از مولا امام علی(ع) در ذیل این آیه می خوانیم:
«منظور این آیه این است که ایشان خدا را در دنیا فراموش کردند و او را اطاعت نکردند و به او و پیامبرش ایمان نیاوردند، خداوند هم آنها را در آخرت فراموش می کند؛ یعنی بهره ای از ثواب خود برای آنها قرار نمی دهد و در تقسیم خوبی ها و رحمت خود، از فراموش شدگان محسوب خواهند شد.»{المیزان، ج9 ، ص 358}