یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد / چیزی به غیر پیرهن از ما عوض نشد
نمایش نسخه قابل چاپ
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد / چیزی به غیر پیرهن از ما عوض نشد
در این پاییز طولانی، در این بی برگی ممتد
بهاری کاش می آمد، دل ما را ورق می زد
دارای دو گیتی ملک العرش خدایی / کو را نه نیاز است و نه انباز و نه همتا
آنكه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در كف مستی نمیبایست داد
در مذهب ما باده حلال است ولیکن / بی روی توی ای سرو گل اندام حرام است
تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که می رود این شهر رو به ویرانی[golrooz]
یارب به فضل خویش تو توفیق ده مرا ,,,, تا روز و, شب بدارم طاعت به طا عتش
شرح این آتش جانسوز ، نگفتن تا کی / سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟
یار دبستانی من با من و همراه منی!
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی!
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش / می سپارم به تو از دست حسود چمنش