-
صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
[golrooz] صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِلَّا الْمُصَلِّينَ(22)
غير از نمازگزاران(22)
الَّذِينَ هُمْ عَلَيٰ صَلَاتِهِمْ دَآئِمُونَ(23)
همان كساني كه بر نمازشان پايداري مي كنند(23)
وَالَّذِينَ فِيٓ أَمْوَٰلِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24)
و همانان كه در اموالشان حقي معلوم است(24)
لِّلسَّآئِلِ وَالْمَحْرُومِ(25)
براي سائل و محروم(25)
وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ(26)
و كساني كه روز جزا را باور دارند(26)
وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ(27)
و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند(27)
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ(28)
چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمي توانند بود(28)
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَٰفِظُونَ(29)
و كساني كه دامن خود را حفظ مي كنند(29)
إِلَّا عَلَيٰٓ أَزْوَٰجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ(30)
مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند(30)
فَمَنِ ابْتَغَيٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْعَادُونَ(31)
و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند(31)
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَٰنَٰتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَٰعُونَ(32)
و كساني كه امانتها و پيمان خود را مراعات مي كنند(32)
وَالَّذِينَ هُم بِشَهَٰدَٰتِهِمْ قَآئِمُونَ(33)
و آنان كه بر شهادتهاي خود ايستاده اند(33)
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَيٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ(34)
و كساني كه بر نمازشان مداومت مي ورزند(34)
أُو۟لَٰٓئِكَ فِي جَنَّٰتٍ مُّكْرَمُونَ(35)
آنها هستند كه در باغهايي [از بهشت] گرامي خواهند بود(35)
فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ(36)
چه شده است كه آنان كه كفر ورزيده اند به سوي تو شتابان(36)
عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ(37)
گروه گروه از راست و از چپ [هجوم مي آورند](37)
أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ(38)
آيا هر يك از آنان طمع مي بندد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود(38)
كَلَّآ إِنَّا خَلَقْنَٰهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ(39)
نه چنين است ما آنان را از آنچه [خود] مي دانند آفريديم(39)
فَلَآ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَٰرِقِ وَالْمَغَٰرِبِ إِنَّا لَقَٰدِرُونَ(40)
[هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مي كنم كه ما تواناييم(40)
عَلَيٰٓ أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ(41)
كه به جاي آنان بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشي نتوانند جست(41)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا۟ وَيَلْعَبُوا۟ حَتَّيٰ يُلَٰقُوا۟ يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ(42)
پس بگذارشان ياوه گويند و بازي كنند تا روزي را كه وعده داده شده اند ملاقات نمايند(42)
يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَيٰ نُصُبٍ يُوفِضُونَ(43)
روزي كه از گورها[ي خود] شتابان برآيند گويي كه آنان به سوي پرچمهاي افراشته مي دوند(43)
خَٰشِعَةً أَبْصَٰرُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا۟ يُوعَدُونَ(44)
ديدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است اين است همان روزي كه به ايشان وعده داده مي شد(44)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّآ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَيٰ قَوْمِهِۦٓ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(1)
ما نوح را به سوي قومش فرستاديم كه قومت را پيش از آنكه عذابي دردناك به آنان رسد هشدار ده(1)
قَالَ يَٰقَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(2)
[نوح] گفت اي قوم من من شما را هشدار دهنده اي آشكارم(2)
أَنِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ(3)
كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد(3)
يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(4)
[تا] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و [اجل] شما را تا وقتي معين به تاخير اندازد اگر بدانيد چون وقت مقرر خدا برسد تاخير بر نخواهد داشت(4)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 22)
سپس به ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثنا ضمن بيان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، مىگويد: «مگر نمازگزاران» (الا المصلين).
(آيه 23)
«آنها كه نمازها را پيوسته به جا مىآورند» (الذين هم على صلاتهم دائمون).
اين نخستين ويژگى آنهاست كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و اين ارتباط از طريق نماز تأمين مىگردد، نمازى كه انسان را از فحشاء و منكر باز مىدارد، نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مىدهد، و او را همواره به ياد خدا مىدارد و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در درياى شهوات، و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مىشود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نيست كه هميشه در حال نماز باشند، بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مىدهند.
(آيه 24)
به هر حال بعد از ذكر نماز كه بهترين اعمال، و بهترين حالات مؤمنان است، به دومين ويژگى آنها پرداخته، مىافزايد: «و آنها كه در اموالشان حق معلومى است» (و الذين فى اموالهم حق معلوم).
(آيه 25)
«براى تقاضا كننده و محروم» (للسائل و المحروم).
و به اين ترتيب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مىكنند، و هم پيوندشان را با خلق خدا.
مراد از «حق معلوم» چيزى غير از زكات است كه انسان بر خود لازم مىشمرد كه به نيازمندان دهد.
«سائل» كسى است كه حاجت خود را مىگويد و تقاضا مىكند، و «محروم» كسى است كه شرم و حيا مانع تقاضاى اوست.
(آيه 26)
اين آيه به سومين ويژگى آنها اشاره كرده، مىافزايد: «و آنها كه به روز جزا ايمان دارند» (و الذين يصدقون بيوم الدين).
(آيه 27)
و در ويژگى چهارم مىگويد: «و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند» (و الذين هم من عذاب ربهم مشفقون).
(آيه 28)
«چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست» (ان عذاب ربهم غير مأمون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 29)
بخش ديگرى از ويژگيهاى بهشتيان در آيات گذشته چهار وصف از اوصاف ويژه مؤمنان راستين و آنها كه در قيامت اهل بهشتند ذكر شد، و در اينجا به پنج وصف ديگر اشاره مىكند كه مجموعا نه وصف مىشود.
در نخستين توصيف مىفرمايد: «و آنها كه دامان خويش را (از بىعفتى) حفظ مىكنند» (و الذين هم لفروجهم حافظون).
(آيه 30)
«جز با همسران و كنيزانشان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند) چرا كه بهرهگيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود» (الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين).
بدون شك غريزه جنسى از غرائز سركش انسان، و سر چشمه بسيارى از گناهان است تا آنجا كه بعضى معتقدند در تمام پروندههاى مهم جنائى اثرى از اين غريزه ديده مىشود، لذا كنترل و حفظ حدود آن از نشانههاى مهم تقواست و به همين دليل بعد از ذكر نماز و كمك به نيازمندان و ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب الهى كنترل اين غريزه ذكر شده است.
(آيه 31)
در اين آيه براى تأكيد بيشتر روى همين موضوع مىافزايد:
«و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است»! (فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون).
و به اين ترتيب اسلام طرح اجتماعى را مىريزد كه هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مىشود، و هم آلوده فحشا و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نيست.
(آيه 32)
سپس به دومين و سومين اوصاف آنها اشاره كرده، مىگويد:
«و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند» (و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون).
«امانت» معنى وسيعى دارد كه نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مىگيرد، بلكه امانتهاى الهى و پيامبران و پيشوايان معصوم همه را شامل مىشود.
هر يك از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند، پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حكومت از مهمترين امانات است.
و از همه مهمتر دين و آئين خدا و كتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، كه بايد در حفظش كوشيد.
«عهد» نيز مفهوم وسيعى دارد كه هم عهدهاى مردمى را شامل مىشود و هم عهدها و پيمانهاى الهى را.
(آيه 33)
و در چهارمين وصف اضافه مىكند: «و كسانى كه به اداى شهادتشان قيام مىنمايند» (و الذين هم بشهاداتهم قائمون).
زيرا اقامه شهادت عادلانه و ترك كتمان آن، يكى از مهمترين پايههاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 34)
در آخرين وصف كه در واقع نهمين توصيف از اين مجموعه است بار ديگر به مسأله نماز باز مىگردد، همان گونه كه آغاز آن نيز از نماز بود، مىفرمايد: «و كسانى كه بر نماز مواظبت دارند» (و الذين هم على صلاتهم يحافظون). نمازى كه مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه است.
البته در نخستين وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اينجا سخن از حفظ آداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مىكند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مىنمايد، و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است از بين مىبرد، بنابر اين هرگز تكرار محسوب نمىشود.
(آيه 35)
در پايان اين سخن مسير نهائى صاحبان اين اوصاف را بيان مىكند، همان گونه كه در آيات گذشته مسير نهائى مجرمان را شرح داد، در اينجا در يك جمله كوتاه و پر معنى مىفرمايد: «آنها در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مىشوند» (اولئك فى جنات مكرمون).
چرا گرامى نباشند؟ در حالى كه ميهمانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذيرائى را براى آنها فراهم ساخته است.
(آيه 36)
به كدام رو سفيدى طمع بهشت دارى! در آيات گذشته بحثهائى پيرامون نشانههاى مؤمنان و كفار و سرنوشت هر يك از اين دو گروه آمده است، در اينجا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار و استهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مىگردد.
بعضى گفتهاند اين آيات در مورد گروههائى از مشركان نازل شده كه وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكّه آيات معاد را براى مسلمانان مىخواند، آنها از هر گوشه و كنار مىآمدند و مىگفتند: اگر معادى در كار باشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آوردهاند در آن عالم بهتر است، همان گونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مىباشد! قرآن در پاسخ آنها چنين مىگويد: «اين كافران را چه مىشود كه با سرعت نزد تو مىآيند ...» (فما ل الذين كفروا قبلك مهطعين).
(آيه 37)
«از راست و چپ گروه گروه» و آرزوى بهشت دارند (عن اليمين و عن الشمال عزين).
(آيه 38)
«آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پر نعمت الهى وارد كنند»؟ (ا يطمع كل امرى منهم ان يدخل جنة نعيم).
با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 39)
در اينجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته، مىگويد: «هرگز چنين نيست (كه آنها وارد باغهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مىدانند آفريدهايم» (كلا انا خلقناهم مما يعلمون).
در حقيقت خداوند مىخواهد با اين جمله غرور آنها را در هم بشكند، زيرا مىگويد: خودتان بهتر مىدانيد كه ما شما را از نطفهاى بىارزش، از آبى گنديده آفريدهايم! و دوم اين كه پاسخى به استهزاء كنندگان معاد مىگويد كه اگر شما در امر معاد شك داريد برويد و حال نطفه را بررسى كنيد، و ببينيد چگونه از يك قطره آب بىارزش موجودى بديع مىسازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازهاى به خود مىگيرد.
آيا خالق انسان از نطفه قادر نيست كه بعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.
(آيه 40)
سپس براى تأكيد اين مطلب مىافزايد: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ...» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).
(آيه 41)
«كه جاى آنان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهيم شد» (على ان نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد از خاك شدن به زندگى و حيات نوين بازگردانيم، بلكه مىتوانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم.
و يا اشاره به اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كنيم و افرادى شايسته و آگاه و مؤمن جانشين شما سازيم و چيزى مانع ما از اين كار نخواهد بود.
(آيه 42)
در اين آيه به عنوان انذار و تهديد كافران سرسخت و استهزاء كننده و لجوج، مىفرمايد: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازى كنند، تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند» (فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون).
بيش از اين استدلال و موعظه لازم نيست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بيدار شدن دارند، بگذار در اباطيل و اراجيف خود غوطهور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخيز، فرا رسد، و همه چيز را با چشم خود ببينند!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 43)
سپس به معرفى آن روز موعود پرداخته، و نشانههائى از اين روز وحشتناك و هولانگيز را بيان كرده، مىفرمايد: «همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مىشوند گوئى به سوى بتها مىدوند»! (يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون).
اين تعبير سخريهاى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند.
(آيه 44)
سپس به نشانههاى ديگرى پرداخته، مىافزايد: «در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده» و خاضعانه نگاه مىكنند (خاشعة ابصارهم).
«و پردهاى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذلة).
و در پايان آيه مىفرمايد: «اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مىشد» (ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون).
آرى! اين همان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مىگرفتند، و گاه مىگفتند: به فرض كه چنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.
«پايان سوره معارج»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
سوره نوح [71]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 28 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره چنانكه از نامش پيداست سرگذشت نوح پيامبر را بيان مىكند، در سورههاى متعددى از قرآن مجيد به سرگذشت اين پيامبر بزرگ اشاره شده، از جمله سورههاى «شعرا»، «مؤمنون»، «اعراف»، «انبياء» و از همه مشروحتر در سوره «هود» آمده، ولى آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصى از زندگى اوست كه در جائى ديگر به اين سبك نيامده است، و اين قسمت مربوط به دعوت مستمر و پىگير او به سوى توحيد، و كيفيت، و عناصر اين دعوت است.
با توجه به اين كه اين سوره در مكّه نازل شده، و پيامبر و مسلمانان اندك آن زمان در شرائطى مشابه شرائط زمان نوح و يارانش قرار داشتند، مسائل زيادى را به آنها مىآموزد.
1- به آنها ياد مىدهد كه چگونه از طريق استدلال منطقى توأم با محبت و دلسوزى كامل دشمنان را تبليغ كنند.
2- به آنها مىآموزد كه هرگز در طريق دعوت به سوى خدا خسته نشوند.
3- به آنها مىآموزد كه در يك دست وسائل تشويق، و در دست ديگر عوامل انذار را داشته باشند، و از هر دو در طريق دعوت بهره گيرند.
4- آيات آخر اين سوره هشدارى است براى مشركان لجوج كه اگر در برابر حق تسليم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناكى در پيش دارند.
به تعبير ديگر اين سوره ترسيمى است از بيان مبارزه دائمى طرفداران حق و باطل و برنامههايى كه طرفداران حق در مسير خود بايد به كار بندند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم:
«كسى كه سوره «نوح» را بخواند از مؤمنانى خواهد بود كه شعاع دعوت نوح پيامبر او را فرا مىگيرد».
ناگفته پيداست كه هدف از تلاوت آن اين است كه انسان از راه و رسم اين پيامبر بزرگ و استقامت و شكيبائى ياران او در راه دعوت به سوى حق الهام گيرد، و خود را در شعاع دعوت او قرار دهد، نه خواندن فاقد انديشه و فكر و نه انديشهاى خالى از عمل.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
گفتيم اين سوره بيانگر آن قسمت از حالات نوح است كه مربوط به مسأله دعوت او مىباشد.
نخست از مسأله بعثت او شروع كرده، مىفرمايد: «ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، و گفتيم: قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد» (انا ارسلنا نوحا الى قومه ان انذر قومك من قبل ان يأتيهم عذاب اليم).
اين عذاب دردناك ممكن است عذاب دنيا باشد يا عذاب آخرت، و مناسبتر اين كه هر دو باشد، هر چند به قرينه آيات آخر سوره بيشتر منظور عذاب دنياست.
(آيه 2)
نوح اين پيامبر «اولو العزم» كه صاحب نخستين شريعت و آئين الهى بود و دعوت جهانى داشت بعد از دريافت اين فرمان به سراغ قومش آمد و «گفت: اى قوم! من براى شما بيم دهنده آشكارى هستم» (قال يا قوم انى لكم نذير مبين).
(آيه 3)
هدف اين است «كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد» (ان اعبدوا الله و اتقوه و اطيعون).
(آيه 4)
سپس به تشويق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت اين دعوت را در دو جمله كوتاه بيان مىكند، مىگويد: اگر دعوت مرا اجابت كنيد «خداوند گناهانتان را مىآمرزد» (يغفر لكم من ذنوبكم).
سپس مىافزايد: «و شما را تا زمان معينى به تأخير مىاندازد» عمرتان را طولانى كرده و عذاب را از شما دور مىدارد (و يؤخركم الى اجل مسمى).
«زيرا هنگامى كه اجل الهى فرا رسد تأخيرى نخواهد داشت اگر مىدانستيد» (ان اجل الله اذا جاء لا يؤخر لو كنتم تعلمون).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه «اجل» و سر رسيد عمر انسان دو گونه است «اجل مسمّى» و «اجل نهائى».
قسم اول سر رسيدى است كه قابل تغيير و دگرگونى است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممكن است بسيار جلو بيفتد كه عذابهاى الهى يكى از آنهاست و به عكس بر اثر تقوا و نيكوكارى و تدبير ممكن است بسيار عقب بيفتد.
ولى اجل و سر رسيد نهائى به هيچ وجه قابل دگرگونى نيست.
در روايات اسلامى نيز روى اين معنى تأكيد فراوان شده است، از جمله در يك حديث پر معنى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «آنها كه بر اثر گناهان مىميرند بيش از آنها هستند كه به مرگ الهى از دنيا مىروند، و كسانى كه بر اثر نيكوكارى عمر طولانى پيدا مىكنند بيش از كسانى هستند كه بر اثر عوامل طبيعى عمرشان زياد مىشود».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
[golrooz] صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا(5)
[نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم(5)
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارًا(6)
و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود(6)
وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوٓا۟ أَصَٰبِعَهُمْ فِيٓ ءَاذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا۟ ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا۟ وَاسْتَكْبَرُوا۟ اسْتِكْبَارًا(7)
و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزي انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداي خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند(7)
ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا(8)
سپس من آشكارا آنان را دعوت كردم(8)
ثُمَّ إِنِّيٓ أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا(9)
باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشيده نيز به ايشان گفتم(9)
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا۟ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا(10)
و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است(10)
يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا(11)
[تا] بر شما از آسمان باران پي در پي فرستد(11)
وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَٰلٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّٰتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَٰرًا(12)
و شما را به اموال و پسران ياري كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براي شما پديد آورد(12)
مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا(13)
شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد(13)
وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا(14)
و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است(14)
أَلَمْ تَرَوْا۟ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَٰوَٰتٍ طِبَاقًا(15)
مگر ملاحظه نكرده ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است(15)
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا(16)
و ماه را در ميان آنها روشنايي بخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغي قرار داد(16)
وَاللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا(17)
و خدا[ست كه] شما را [مانند] گياهي از زمين رويانيد(17)
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا(18)
سپس شما را در آن بازمي گرداند و بيرون مي آورد بيرون آوردني [عجيب](18)
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا(19)
و خدا زمين را براي شما فرشي [گسترده] ساخت(19)
لِّتَسْلُكُوا۟ مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا(20)
تا در راههاي فراخ آن برويد(20)
قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا۟ مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا(21)
نوح گفت پروردگارا آنان نافرماني من كردند و كسي را پيروي نمودند كه مال و فرزندش جز بر زيان وي نيفزود(21)
وَمَكَرُوا۟ مَكْرًا كُبَّارًا(22)
و دست به نيرنگي بس بزرگ زدند(22)
وَقَالُوا۟ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا(23)
و گفتند زنهار خدايان خود را رها مكنيد و نه و د را واگذاريد و نه سواع و نه ي غوث و نه ي عوق و نه ن سر را(23)
وَقَدْ أَضَلُّوا۟ كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلًا(24)
و بسياري را گمراه كرده اند [بار خدايا] جز بر گمراهي ستمكاران ميفزاي(24)
مِّمَّا خَطِيَٰٓٔتِهِمْ أُغْرِقُوا۟ فَأُدْخِلُوا۟ نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا۟ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا(25)
[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشي درآورده شدند و براي خود در برابر خدا ياراني نيافتند(25)
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَي الْأَرْضِ مِنَ الْكَٰفِرِينَ دَيَّارًا(26)
و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روي زمين مگذار(26)
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا۟ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓا۟ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا(27)
چرا كه اگر تو آنان را باقي گذاري بندگانت را گمراه مي كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند(27)
رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَلَا تَزِدِ الظَّٰلِمِينَ إِلَّا تَبَارًۢا(28)
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمني كه در سرايم درآيد و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاي و جز بر هلاكت ستمگران ميفزاي(28)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوٓا۟ إِنَّا سَمِعْنَا قُرْءَانًا عَجَبًا(1)
بگو به من وحي شده است كه تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم(1)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 5)
از هر فرصتى براى هدايت آنها استفاده كردم، اما ...
در اينجا در ادامه رسالت و مأموريت نوح براى دعوت قومش سخنانى از زبان خود او، هنگامى كه به پيشگاه پروردگار شكايت مىبرد، نقل شده كه بسيار آموزنده است.
سخنان نوح در اين زمينه سخنانى است كه مىتواند راهگشا براى همه مبلغان دينى باشد، مىفرمايد: «نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تو دعوت كردم» (قال رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا).
و لحظه اى در ارشاد و تبليغ آنها كوتاهى نكردم.
(آيه 6)
«اما دعوت من چيزى جز فرار از حق بر آنان نيفزود» (فلم يزدهم دعائى الا فرارا).
و اين عجيب است كه دعوت به سوى چيزى سبب فرار از آن شود، اما با توجه به اين كه تأثير دعوتها نياز به يك نوع آمادگى و سنخيت و جاذبه متقابل دارد جاى تعجب نيست كه در دلهاى ناآماده اثر معكوس و منفى ببخشد.
(آيه 7)
سپس نوح در ادامه اين سخن مىافزايد: خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده، و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدت استكبار كردند» (و انى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم و استغشوا ثيابهم و اصروا و استكبروا استكبارا).
گذاشتن انگشت در گوشها براى اين بوده كه صداى حق را نشنوند و پيچيدن لباس بر خويشتن يا به اين معنى است كه لباس بر سر مىانداختند تا پشتوانهاى براى انگشتان فرو كرده در گوش باشد و كمترين امواج صوتى بر پرده صماخ آنها نرسد، و يا مىخواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قيافه ملكوتى نوح اين پيامبر بزرگ بيفتد، در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنيدن باز ماند و هم چشم از ديدن! اين آيه نشان مىدهد كه يكى از عوامل مهم بدبختى آنها استكبار و غرور بود كه هميشه يكى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاريخ بشر در زندگى افراد بىايمان مشاهده مىكنيم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 8)
نوح همچنان به سخنان خود در پيشگاه پروردگار ادامه داده، مىگويد: خداوندا! «سپس آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم» (ثم انى دعوتهم جهارا).
در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ايمان فرا خواندم.
(آيه 9)
به اين نيز قناعت نكردم «آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم» (ثم انى اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا).
اين حوصله عجيب، و آن دلسوزى عجيبتر، و پشتكار و استقامت بىنظير سرمايه او در راه دعوت به آئين حق بود.
و شگفتانگيزتر اين كه در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدود هشتاد نفر به او ايمان آوردند يعنى، براى هدايت هر يك نفر بطور متوسط حدود دوازده سال تبليغ كرد!
(آيه 10)
پاداش دنيوى ايمان: «نوح» در ادامه بيانات مؤثر خود براى هدايت آن قوم لجوج و سركش اين بار روى بشارت و تشويق تكيه مىكند، و به آنها وعده مؤكد مىدهد كه اگر از شرك و گناه توبه كنند خدا درهاى رحمت خويش را از هر سو به روى آنها مىگشايد، عرض مىكند: خداوندا! «به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است ...» (فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا).
(آيه 11)
«تا بارانهاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد» (يرسل السماء عليكم مدرارا).
خلاصه هم باران رحمت معنوى و هم باران پربركت مادى او شما را فرا مىگيرد.
(آيه 12)
سپس مىافزايد: «و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك مىكند» (و يمددكم باموال و بنين).
«و باغهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختيارتان قرار مىدهد» (و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا).
به اين ترتيب يك نعمت بزرگ معنوى، و پنج نعمت بزرگ مادى به آنها وعده داده، نعمت بزرگ معنوى بخشودگى گناهان و پاك شدن از آلودگى كفر و عصيان است، اما نعمتهاى مادى: ريزش بارانهاى مفيد و به موقع و پر بركت، فزونى اموال، فزونى فرزندان (سرمايههاى انسانى)، باغهاى پر بركت، و نهرهاى آب جارى.
آرى! ايمان و تقوا طبق گواهى قرآن مجيد هم موجب آبادى دنيا و هم آبادى آخرت است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 13)
سپس بار ديگر به انذار باز مىگردد، مىگويد: «چرا شما (از خدا نمىترسيد و) براى خدا عظمت قائل نيستيد»؟! (ما لكم لا ترجون لله وقارا).
(آيه 14)
«در حالى كه شما را مراحل مختلف آفريد» (و قد خلقكم اطوارا).
نخست «نطفه» بىارزشى بوديد، چيزى نگذشت كه شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» درآورد، سپس شكل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حيات در اندام شما پوشانيد، و به شما روح و حس و حركت داد.
نه تنها از نظر جسمانى اشكال مختلفى به خود مىگيرد، كه چهره روح و جان شما نيز دائما در تغيير است، هر يك از شما استعدادى داريد، و در هر سرى ذوقى و در هر دلى عشقى است.
و به اين ترتيب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبرى و هدايت مىكند و با اين همه لطف و عنايت او، اين همه كفران و بىحرمتى چرا؟
(آيه 15)
حضرت «نوح» در بيانات عميق و مستدل خود در برابر مشركان لجوج نخست دست آنها را گرفته و به اعماق وجودشان برد، تا آيات انفسى را مشاهده كنند، سپس آنها را به مطالعه نشانههاى خدا در عالم بزرگ آفرينش دعوت كرده و آنان را به سير آفاقى مىبرد.
نخست از آسمان شروع كرده، مىگويد: «آيا نمىدانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريده است»؟! (ا لم تروا كيف خلق الله سبع سماوات طباقا).
آسمانهاى هفتگانه يكى بالاى ديگرى قرار دارد، و بطورى كه در تفسير آسمانهاى هفتگانه در گذشته گفتهايم تمام آنچه را ما با چشم مسلح و غير مسلح از ستارگان ثابت و سيار مىبينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر يكى ما فوق ديگرى بعد از آن قرار دارد كه از دسترس علم و دانش انسان امروز بيرون است، و ممكن است در آينده اين شايستگى را پيدا كند كه آن عوالم عجيب و گسترده را يكى بعد از ديگرى كشف كند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 16)
سپس مىافزايد: «و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائى و خورشيد را چراغ فروزانى قرار داده است» (و جعل القمر فيهن نورا و جعل الشمس سراجا).
(آيه 17)
باغبان هستى، شما را همچون گلى پرورش داد! سپس بار ديگر به آفرينش انسان باز مىگردد، مىافزايد: «و خداوند شما را همچون گياهى از زمين رويانيد»! (و الله انبتكم من الارض نباتا).
تعبير به «انبات» و رويانيدن، در مورد انسان، بخاطر آن است كه آفرينش نخستين انسان از خاك است، دوم اين كه، تمام مواد غذائى كه انسان مىخورد و به كمك آن رشد و نمو مىكند از زمين است، يا مستقيما مانند سبزيها و دانههاى غذائى و ميوهها، و يا بطور غير مستقيم مانند گوشت حيوانات، و سوم اين كه، شباهت زيادى در ميان انسان و گياه وجود دارد و بسيارى از قوانينى كه حاكم بر تغذيه و توليد مثل و نمو و رشد گياهان است بر انسان نيز حكمفرماست.
(آيه 18)
بعد به سراغ مسأله معاد كه يكى ديگر از مسائل پيچيده براى مشركان بوده است رفته، مىفرمايد: «سپس شما را به همان زمين باز مىگرداند، و بار ديگر شما را خارج مىسازد» (ثم يعيدكم فيها و يخرجكم اخراجا).
در آغاز خاك بوديد بار ديگر به خاك بر مىگرديد، و همان كسى كه قدرت داشت در آغاز شما را از خاك بيافريند توانائى دارد بار ديگر بعد از خاك شدن لباس حيات در اندامتان بپوشاند.
(آيه 19)
بار ديگر به آيات آفاقى و نشانههاى توحيد در عالم بزرگ باز مىگردد و از نعمت وجود زمين سخن مىگويد، مىفرمايد: «و خداوند زمين را براى شما فرش گستردهاى قرار داد» (و الله جعل لكم الارض بساطا).
نه آن چنان خشن است كه نتوانيد بر آن استراحت و رفت و آمد كنيد، و نه آن چنان نرم است كه در آن فرو رويد و قدرت حركت نداشته باشيد.
به علاوه بساطى است گسترده و آماده و داراى همه نيازمنديهاى زندگى شما.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 20)
نه تنها زمينهاى هموار همچون فرش گستردهاى است، بلكه كوهها به خاطر درّه و شكافهايى كه در لابلاى آن وجود دارد و قابل عبور است نيز بساط گستردهاى مىباشد هدف اين است «تا از راههاى وسيع و درّههاى آن بگذريد» و به هر جا مىخواهيد برويد (لتسلكوا منها سبلا فجاجا).
ولى نه آن انذارهاى نخستين و نه بشارتها و تشويقها و نه استدلالات منطقى هيچ يك در دل سياه اين قوم لجوج اثر نگذاشت.
(آيه 21)
لطف حق با تو مداراها كند ...
هنگامى كه نوح آخرين تلاش خود را در طى صدها سال به كار زد، و آن قوم، جز گروه اندكى، همچنان بر كفر و بتپرستى و گمراهى و فساد اصرار ورزيدند از هدايت آنها مأيوس شد، رو به درگاه خدا آورد و تقاضاى مجازات براى آنها كرد.
چنانكه در اين آيه مىخوانيم: «نوح (بعد از هدايت آنان) گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من كردند، و از كسانى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جز زيانكارى بر آنها نيفزوده است» (قال نوح رب انهم عصونى و اتبعوا من لم يزده ماله و ولده الا خسارا).
اشاره به اين كه رهبران اين قوم جمعيتى هستند كه تنها امتيازشان اموال و فرزندان زياد است، آن هم اموال و فرزندانى كه جز در مسير فساد به كار گرفته نمىشود.
(آيه 22)
سپس مىافزايد: «و (اين رهبران گمراه) مكر عظيمى به كار بردند ...» (و مكروا مكرا كبارا).
آنها طرحهاى شيطانى عظيم و گستردهاى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ريخته بودند، كه احتمال دارد همان مسأله بت پرستى بوده باشد، زيرا طبق بعضى از روايات بتپرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلكه قوم نوح آن را به وجود آوردند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 23)
اين آيه مىتواند گواه اين مطلب باشد، زيرا بعد از اشاره سر بسته به اين مكر بزرگ مىافزايد: رؤساى آنها «گفتند: دست از خدايان و بتهاى خود برنداريد» (و قالوا لا تذرن آلهتكم).
و هرگز دعوت نوح را به خداى يگانه نپذيريد، خدائى كه هرگز ديده نمىشود، و با دست قابل لمس نيست!
مخصوصا روى پنج بت تأكيد كردند و گفتند: «بتهاى ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را هرگز رها نكنيد و دست از دامنشان نكشيد» (و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا).
از قرائن چنين استفاده مىشود كه اين پنج بت امتيازات ويژهاى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيز روى عبادت آنها تكيه مىكردند.
(آيه 24)
سپس نوح مىافزايد: خداوندا! «آنها (رهبران گمراه و خود خواه) گروه بسيارى را گمراه ساختند» (و قد اضلوا كثيرا).
خداوندا! «ظالمان را جز ضلالت ميفزا» (و لا تزد الظالمين الا ضلالا).
منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفيق الهى از آنهاست كه سبب بدبختى آنها مىشود، و يا مجازاتى است كه آنها به خاطر ظلمشان دريافت مىدارند كه خدا نور ايمان را از آنها مىگيرد، و تاريكى كفر را جانشين آن مىسازد.
(آيه 25)
سر انجام در اين آيه خداوند سخن آخر را در اين زمينه چنين مىفرمايد: «به خاطر گناهانشان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا ياورانى نيافتند» كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند (مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم يجدوا لهم من دون الله انصارا).
تعبير آيه نشان مىدهد كه آنها بعد از غرق شدن بلافاصله وارد آتش شدند، و اين عجيب است كه از آب فورا وارد آتش شوند! و اين آتش همان آتش برزخى است، چرا كه طبق گواهى آيات قرآن گروهى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مىشوند، و طبق بعضى از روايات «قبر» يا باغى از باغهاى بهشت است يا حفره اى از حفره هاى دوزخ!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 26)
اين قوم فاسد و مفسد بايد بروند! در اين جا كه همچنان ادامه سخنان نوح و شكاياتش از قوم به درگاه خدا و نفرين در باره آنهاست، مىفرمايد: «نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را روى زمين باقى مگذار»! (و قال نوح رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا).
اين سخن را هنگامى گفت كه بطور كامل از هدايت آنها مأيوس شده بود، و آخرين تلاش و كوشش خود را براى ايمان آوردن آنها به كار زد و نتيجهاى نگرفت، و تنها گروهى اندك به او ايمان آوردند.
تعبير به «على الارض» (بر صفحه زمين) نشان مىدهد كه هم دعوت نوح جهانى بوده، و هم طوفان و عذابى كه بعد از آن آمد.
(آيه 27)
سپس «نوح» براى نفرين خود استدلال مىكند و مىافزايد: «زيرا اگر آنها را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مىكنند، و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند»! (انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا).
اين نشان مىدهد كه نفرين انبياء، از جمله نوح (ع) از روى خشم و غضب و انتقامجوئى و كينهتوزى نبود، بلكه روى يك حساب منطقى صورت گرفته است.
(آيه 28)
در پايان، نوح براى خودش و كسانى كه به او ايمان آورده بودند چنين دعا مىكند: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم، و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خانه من شدند و جميع مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ظالمان را جز هلاكت ميفزا» (رب اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمنا و للمؤمنين و المؤمنات و لا تزد الظالمين الا تبارا).
اين طلب آمرزش براى اين است كه نوح مىخواهد بگويد گرچه من صدها سال تبليغ مستمر داشتم، و هرگونه زجر و شكنجه را در اين راه تحمل كردم، اما چون ممكن است ترك اولائى در اين مدت از من سر زده باشد من از آن هم تقاضاى عفو مىكنم، و هرگز خود را در پيشگاه مقدست تبرئه نمى نمايم.
«پايان سوره نوح»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
سوره جنّ [72]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 28 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره، چنانكه از نامش پيداست، عمدتا در باره خلق ناپيدائى به نام «جنّ» سخن مىگويد، سخن از ايمان آنها به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و خضوع در برابر قرآن مجيد، و ايمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهى مؤمن و كافر در ميان آنان و مسائلى از اين قبيل است.
اين بخش از سوره نوزده آيه از بيست و هشت آيه سوره را در بر مىگيرد، و بسيارى از عقائد خرافى را در زمينه «جنّ» اصلاح مىكند و بر آنها خط بطلان مىكشد.
در بخش ديگرى از اين سوره اشارهاى به مسأله توحيد و معاد آمده است.
و در آخرين بخش اين سوره، سخن از مسأله علم غيب است كه هيچ كس از آن آگاهى ندارد جز آنچه خداوند اراده كرده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق (ع) آمده است: «هر كس بسيار سوره جنّ را بخواند هرگز در زندگى دنيا چشم زخم جنّ و جادو و سحر و مكر آنها به او نمىرسد، و با محمّد (ص) همراه خواهد بود، و مىگويد: پروردگارا! من كسى را به جاى او نمىخواهم، و هرگز از او به ديگرى متمايل نمىشود».
البته اين تلاوت مقدمه اى است بر آگاهى از محتواى سوره، و سپس به كار بستن آن.
شأن نزول:
در تفسير آيات 29 تا 32 سوره احقاف شأن نزولهائى آمده بود كه با مطالب اين سوره كاملا هماهنگ است، و نشان مىدهد كه هر دو مربوط به يك حادثه است، دو مورد از آنها را بطور فشرده نقل مىكنيم.
1- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از مكّه به سوى بازار «عكاظ» در «طائف» آمد، تا مردم را در آن مركز اجتماع بزرگ به سوى اسلام دعوت كند، اما كسى به دعوت او پاسخ مثبت نگفت، در بازگشت به محلى رسيد كه آن را وادى «جنّ» مىگفتند شب را در آنجا ماند و تلاوت آيات قرآن مىفرمود، گروهى از جن شنيدند و ايمان آوردند، و براى تبليغ به سوى قوم خود بازگشتند.
2- «ابن عباس» مىگويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مشغول نماز صبح بود، و در آن تلاوت قرآن مىكرد، گروهى از جن در صدد تحقيق از علّت قطع اخبار آسمانها از خود بودند صداى تلاوت قرآن محمد صلّى اللّه عليه و آله را شنيدند.
گفتند: علت قطع اخبار آسمان از ما همين است، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را به سوى اسلام دعوت كردند.
ولى شأن نزول ديگرى در اينجا آمده كه با آنها متفاوت است و آن اين كه از «عبد اللّه بن مسعود» پرسيدند: آيا كسى از شما ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حوادث شب جنّ خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود؟
گفت: احدى از ما نبود، ما شبى در مكّه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نيافتيم، و هر چه جستجو كرديم اثرى از او نديديم، از اين ترسيديم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را كشته باشند، به جستجوى حضرت در درّههاى مكّه رفتيم، ناگهان ديديم از سوى كوه «حرا» مىآيد، عرض كرديم كجا بودى اى رسول خدا؟ ما سخت نگران شديم، و ديشب بدترين شب زندگى ما بود.
فرمود: دعوت كننده جنّ به سراغ من آمد، و من رفتم قرآن براى آنها بخوانم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
ما قرآن عجيبى شنيده ايم! در اين آيه مىفرمايد: «بگو: به من وحى شده كه جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند، ما قرآن عجيبى شنيدهايم ...» (قل اوحى الى انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا).
اين آيه به خوبى نشان مىدهد كه طايفه «جنّ» داراى عقل و شعور و فهم و درك، و تكليف و مسؤوليت، و آشنائى به لغت، و توجه به فرق بين كلام اعجاز و غير آن دارند، همچنين خود را موظّف به تبليغ حق مىدانند، و مخاطب خطابهاى قرآن نيز هستند.
آنها حق داشتند كه قرآن را سخنى عجيب بشمرند، زيرا هم لحن و آهنگ آن عجيب است، و هم نفوذ و جاذبهاش، هم محتوا و تأثيرش عجيب است و هم آورنده آن كه درس نخوانده بود و از اميين برخاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
[golrooz] صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَهْدِيٓ إِلَي الرُّشْدِ فََٔامَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَآ أَحَدًا(2)
[كه] به راه راست هدايت مي كند پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسي را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد(2)
وَأَنَّهُ تَعَٰلَيٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَٰحِبَةً وَلَا وَلَدًا(3)
و اينكه او پروردگار والاي ما همسر و فرزندي اختيار نكرده است(3)
وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَي اللَّهِ شَطَطًا(4)
و [شگفت] آنكه كم خرد ما در باره خدا سخناني ياوه مي سرايد(4)
وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا(5)
و ما پنداشته بوديم كه انس و جن هرگز به خدا دروغ نمي بندند(5)
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا(6)
و مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي بردند و بر سركشي آنها مي افزودند(6)
وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا۟ كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا(7)
و آنها [نيز] آن گونه كه [شما] پنداشته ايد گمان بردند كه خدا هرگز كسي را زنده نخواهد گردانيد(7)
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَآءَ فَوَجَدْنَٰهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا(8)
و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاي شهاب يافتيم(8)
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْءَانَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا(9)
و در [آسمان] براي شنيدن به كمين مي نشستيم [اما] اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تير شهابي در كمين خود مي يابد(9)
وَأَنَّا لَا نَدْرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا(10)
و ما [درست] نمي دانيم كه آيا براي كساني كه در زمينند بدي خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت خواسته است(10)
وَأَنَّا مِنَّا الصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِكَ كُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدًا(11)
و از ميان ما برخي درستكارند و برخي غير آن و ما فرقه هايي گوناگونيم(11)
وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا(12)
و ما مي دانيم كه هرگز نمي توانيم در زمين خداي را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد(12)
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَيٰٓ ءَامَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِنۢ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا(13)
و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسي كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمي [پاداش] و سختي بيم ندارد(13)
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَٰسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ تَحَرَّوْا۟ رَشَدًا(14)
و از ميان ما برخي فرمانبردار و برخي از ما منحرفند پس كساني كه به فرمانند آنان در جستجوي راه درستند(14)
وَأَمَّا الْقَٰسِطُونَ فَكَانُوا۟ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا(15)
ولي منحرفان هيزم جهنم خواهند بود(15)
وَأَلَّوِ اسْتَقَٰمُوا۟ عَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَٰهُم مَّآءً غَدَقًا(16)
و اگر [مردم] در راه درست پايداري ورزند قطعا آب گوارايي بديشان نوشانيم(16)
لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا(17)
تا در اين باره آنان را بيازماييم و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند وي را در قيد عذابي [روز]افزون درآورد(17)
وَأَنَّ الْمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا۟ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا(18)
و مساجد ويژه خداست پس هيچ كس را با خدا مخوانيد(18)
وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا۟ يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا(19)
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزي نمانده بود كه بر سر وي فرو افتند(19)
قُلْ إِنَّمَآ أَدْعُوا۟ رَبِّي وَلَآ أُشْرِكُ بِهِۦٓ أَحَدًا(20)
بگو من تنها پروردگار خود را مي خوانم و كسي را با او شريك نمي گردانم(20)
قُلْ إِنِّي لَآ أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا(21)
بگو من براي شما اختيار زيان و هدايتي را ندارم(21)
قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا(22)
بگو هرگز كسي مرا در برابر خدا پناه نمي دهد و هرگز پناهگاهي غير از او نمي يابم(22)
إِلَّا بَلَٰغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا(23)
[وظيفه من] تنها ابلاغي از خدا و [رساندن] پيامهاي اوست و هر كس خدا و پيامبرش را نافرماني كند قطعا آتش دوزخ براي اوست و جاودانه در آن خواهند ماند(23)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 2)
آنها به دنبال اين جمله، سخنان ديگرى به قوم خود گفتند كه قرآن در آيات بعد در دوازده جمله، آنها را بيان كرده كه هر كدام با «انّ» شروع شده كه نشانه تأكيد است.
نخست مىفرمايد: آنها گفتند: «كه (اين قرآن همگان را) به راه راست هدايت مىكند، و لذا ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نمىدهيم» (يهدى الى الرشد فآمنا به و لن نشرك بربنا احدا).
(آيه 3)
بعد از ابراز ايمان و نفى هرگونه شرك سخنان خود را در باره صفات خدا چنين ادامه دادند: «و بلند است مقام با عظمت پروردگار ما (از شباهت به مخلوقين، و از هرگونه عيب و نقص) و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است» (و انه تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبة و لا ولدا).
(آيه 4)
سپس افزودند: ما اكنون اعتراف مىكنيم «كه سفيه ما (ابليس) در باره خدا سخنان ناروا مىگفت» (و انه كان يقول سفيهنا على الله شططا).
يعنى، سفهاى ما براى خدا همسر و فرزندان قائل بودند، و شبيه و شريكى انتخاب كرده بودند، و از راه حق منحرف شده و سخنى به گزاف مىگفتند.
و احتمال دارد كه: «سفيه» در اينجا اشاره به «ابليس» باشد كه بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهاى ناروائى به ساحت مقدس او داد و از آنجا كه «ابليس» از جن بوده مؤمنان جن به اين وسيله از او ابراز تنفر مىكنند، و سخن او را گزافه و شطط مىنامند.
(آيه 5)
سپس افزودند: «و ما گمان مىكرديم كه انس و جنّ هرگز، بر خدا دروغ نمىبندند» (و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن على الله كذبا).
اين سخن ممكن است اشاره به تقليد كوركورانهاى باشد كه اين گروه قبلا از ديگران داشتند، و براى خدا شريك و شبيه و همسر و فرزند قائل بودند مىگويند:
اگر ما اين مسائل را از ديگران بدون دليل پذيرفتيم به خاطر خوش باورى بود، هرگز خيال نمىكرديم كه انس و جن به خود جرأت دهند كه چنين دروغهاى بزرگى به خدا ببندند، ولى اكنون به غلط بودن اين تقليد ناروا پىبرديم و به اين ترتيب به اشتباه خود و انحراف مشركان جن اعتراف مىكنيم.
(آيه 6)
سپس افزودند: يكى ديگر از انحرافات جن و انس اين بود كه:
«مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند» (و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا).
مفهوم آيه، مفهوم وسيعى است كه شامل هرگونه پناه بردن افرادى از انسانها به جن را شامل مىشود چه اين كه مىدانيم در ميان عرب كاهنان زيادى وجود داشتند كه معتقد بودند به وسيله طايفه «جنّ» بسيارى از مشكلات را حل مىكنند و از آينده خبر مىدهند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 7)
اين آيه همچنان ادامه سخنان مؤمنان جن است كه به هنگام تبليغ قوم خود بيان داشتند و از طرق مختلف آنها را به سوى اسلام و قرآن دعوت نمودند.
نخست مىگويند: «و اين كه آنها گمان كردند- همان گونه كه شما گمان كرديد- كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت) مبعوث نمىكند» (و انهم ظنوا كما ظننتم ان لن يبعث الله احدا).
لذا به انكار قرآن، و تكذيب نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله برخاستند، ولى ما هنگامى كه با دقت به آيات اين كتاب آسمانى گوش فرا داديم حقانيت آن را به روشنى درك كرديم، مبادا شما هم مانند مشركان انسانها، راه كفر پيش گيريد و به سرنوشت آنها گرفتار شويد.
اين تعبير هشدارى است به مشركان كه بدانند وقتى جن، منطقش اين است و داوريش چنين، بيدار شوند و به دامن قرآن و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چنگ زنند.
(آيه 8)
سپس مؤمنان جن، به يكى از نشانههاى صدق گفتار خود كه در جهان طبيعت براى همه جنيان قابل درك است اشاره كرده، مىگويند: «ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم» (و انا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا).
(آيه 9)
«ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مىنشستيم (و اخبارى از آن را دريافت مىداشتيم و به اطلاع دوستان خود مىرسانديم) اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مىيابد) كه او را هدف قرار مىدهد»! (و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الآن يجد له شهابا رصدا).
آيا اين وضع تازه، دليل بر اين حقيقت نيست كه با ظهور اين پيامبر و نزول كتاب آسمانى او دگرگونى عظيمى در جهان رخ داده است؟ چرا شما قبلا قدرت بر استراق سمع داشتيد، و الآن احدى توانائى بر اين كار ندارد؟!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 10)
سپس افزودند: با اين اوضاع و احوال «ما نمىدانيم آيا (اين ممنوعيت از استراق سمع دليل بر اين است كه) اراده شرّى در باره اهل زمين شده، يا خداوند مىخواهد از اين طريق آنها را هدايت فرمايد»؟ (و انا لا ندرى ا شر اريد بمن فى الارض ام اراد بهم ربهم رشدا).
و به تعبير ديگر ما نمىدانيم آيا اين امر مقدمه نزول عذاب و بلا از سوى خداست يا مقدمه هدايت آنها؟
مؤمنان جن قاعدتا بايد فهميده باشند كه ممنوعيت از استراق سمع كه با ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مقارن بوده، مقدمه هدايت انسانها، و برچيده شدن دستگاه كهانت و خرافات ديگرى مانند آن است.
اما از آنجا كه «جنّ» به مسأله استراق سمع دلبستگى خاصى داشت هنوز نمىتوانست باور كند كه اين محروميت يك نوع خير و بركت است، و گر نه روشن است كه كاهنان در عصر جاهليت با اتكا به همين مسأله استراق سمع سهم بزرگى در گمراه ساختن مردم داشتند.
(آيه 11)
اين آيه همچنان ادامه گفتار مؤمنان جن به هنگام تبليغ قوم گمراه خويش است، نخست از زبان آنها مىگويد: «و در ميان ما افراد صالح و افرادى غير صالحند و ما گروههاى متفاوتى هستيم» (و انا منا الصالحون و منا دون ذلك كنا طرائق قددا).
اين جمله را احتمالا به اين منظور گفتند كه مبادا وجود «ابليس» در ميان طايفه جن، اين توهّم را براى عدهاى از آنها به وجود آورد كه طبيعت جنّ بر شر و فساد و شيطنت است، و هرگز نور هدايت به قلب او نمىتابد.
مؤمنان جن با اين سخن روشن مىسازند كه اصل اختيار و آزادى اراده بر آنها نيز حاكم است. و افرادى صالح و غير صالح هر دو وجود دارند، بنابر اين زمينههاى هدايت در وجود آنها فراهم مىباشد.
اين آيه در ضمن ذهنيات ما انسانها را در باره جن نيز اصلاح مىكند، زيرا در تصور بسيارى از مردم واژه «جنّ» با نوعى «شيطنت» و فساد و گمراهى و انحراف، همراه است، اين آيه مىگويد آنها نيز گروههاى مختلفى دارند، صالح و غير صالح.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 12)
مؤمنان جن در ادامه سخنان خود به ديگران هشدار مىدهند و مىگويند: «و ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از (پنجه قدرت) او بگريزيم» (و انا ظننا ان لن نعجز الله فى الارض و لن نعجزه هربا).
بنابر اين، اگر تصور كنيد مىتوانيد از كيفر و مجازات خدا با فرار كردن به گوشهاى از زمين يا نقطهاى از آسمانها نجات يابيد، سخت در اشتباهيد.
(آيه 13)
مؤمنان جن در ادامه كلام خود مىافزايند: «ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم» (و انا لما سمعنا الهدى آمنا به).
و اگر شما را به هدايت قرآن فرا مىخوانيم، قبلا خودمان به اين برنامه عمل كردهايم، بنابر اين ديگران را به چيزى دعوت نمىكنيم كه خود آن را ترك گفته باشيم.
سپس نتيجه ايمان را در يك جمله كوتاه بيان كرده، مىگويد: «هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم» (فمن يؤمن بربه فلا يخاف بخسا و لا رهقا).
و هر كار كوچك و بزرگى را انجام دهد، اجر و پاداش آن را بىكم و كاست دريافت مىنمايد.
(آيه 14)
و در اين آيه براى توضيح بيشتر پيرامون سرنوشت مؤمنان و كافران مىگويند: ما از طريق هدايت قرآن مىدانيم «گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند» (و انا منا المسلمون و منا القاسطون).
«هر كس اسلام را، اختيار كند، راه راست را برگزيده» و به سوى هدايت و ثواب الهى گام برداشته (فمن اسلم فاولئك تحروا رشدا).
(آيه 15)
«و اما ظالمان، آتشگيره و هيزم دوزخند» اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 16)
شما را با اين نعمتهاى فراوان مىآزمائيم! در آيات گذشته سخن از پاداشهاى مؤمنان در قيامت بود، و در اينجا سخن از پاداشهاى دنيوى آنهاست.
مىفرمايد: «اگر آنها [- جن و انس] در راه ايمان استقامت ورزند با آب فراوان سيرابشان مىكنيم»! (و ان لو استقاموا على الطريقة لاسقيناهم ماء غدقا).
باران رحمت خود را بر آنها فرو مىباريم، و منابع و چشمههاى آب حياتبخش را در اختيارشان مىگذاريم، و از آنجا كه آب فراوان است همه چيز فراوان است، و به اين ترتيب آنها را مشمول انواع نعمتها قرار مىدهيم.
اين براى چندمين بار است كه قرآن مجيد روى اين مطلب تكيه مىكند كه «ايمان و تقوا» نه تنها سر چشمه «بركات معنوى» است كه موجب فزونى ارزاق مادى و وفور نعمت و آبادى و عمران و «بركت مادى» نيز مىباشد.
البته طبق اين آيه آنچه مايه وفور نعمت مىشود، استقامت بر ايمان است نه اصل ايمان.
(آيه 17)
در اين آيه به حقيقت ديگرى در همين رابطه اشاره كرده، مىافزايد: «هدف اين است كه ما آنها را با اين نعمت فراوان بيازمائيم» (لنفتنهم فيه).
و از اينجا روشن مىشود كه يكى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است، و اتفاقا آزمايش به وسيله «نعمت» از آزمايش به وسيله «عذاب» سختتر و پيچيدهتر است، زيرا طبيعت فزونى نعمت، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است، و اين درست چيزى است كه انسان را از خدا دور مىسازد و ميدان را براى فعاليت شيطان آماده مىكند تنها كسانى مىتوانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند كه بطور دائم به ياد خدا باشند.
و لذا به دنبال آن، مىافزايد: «و هر كس از ياد پروردگارش روى گرداند او را به عذاب شديد و فزاينده اى گرفتار مىسازد» (و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 18)
در اين آيه از زبان مؤمنان جنّ به هنگام دعوت ديگران به سوى توحيد چنين مىگويد: «مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد (و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا).
منظور از «مساجد» مكانهائى است كه در آنجا براى خدا سجده مىشود كه مصداق اكمل آن، مسجد الحرام، و مصداق ديگرش ساير مساجد، و مصداق گستردهترش، تمام مكانهائى است كه انسان در آنجا نماز مىخواند، و براى خدا سجده مىكند، و به حكم حديث معروف پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود:
«جعلت لى الارض مسجدا و طهورا تمام روى زمين، سجده گاه و وسيله طهور (تيمّم كردن) براى من قرار داده شده» همه جا را شامل مىشود.
و به اين ترتيب پاسخى است به اعمال مشركان عرب و مانند آنها كه خانه كعبه را بتكده ساخته بودند، و به اعمال مسيحيان منحرف كه به سراغ «تثليث» رفته و در كليساهاى خود خدايان سهگانه را مىپرستيدند، قرآن مىگويد: تمام معابد، مخصوص خداست و در اين معابد، جز براى خدا سجده نمىتوان كرد و پرستش غير او ممنوع است.
(آيه 19)
و در ادامه اين سخن براى بيان تأثير فوق العاده قرآن مجيد و عبادت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىافزايد: «هنگامى كه بنده خدا [- محمّد] به عبادت بر مىخاست و او را مىخواند گروهى پيرامون او بشدت ازدحام مىكردند» (و انه لما قام عبد الله يدعوه كادوا يكونون عليه لبدا).
تعبير «لبد» بيانگر هجوم عجيب مؤمنان جن براى شنيدن قرآن در اولين برخورد با آن، و همچنين بيانگر جاذبه فوق العاده نماز پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است.
(آيه 20)
در اينجا براى تحكيم پايههاى توحيد، و نفى هرگونه شرك كه در آيات قبل به آن اشاره شده بود، نخست به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد: «بگو: من تنها پروردگارم را مىخوانم (و فقط او را عبادت مىكنم) و هيچ كس را شريك او قرار نمىدهم»! (قل انما ادعوا ربى و لا اشرك به احدا).
(آيه 21)
سپس دستور مىدهد: «بگو: من مالك زيان و هدايتى براى شما نيستم» و هدايت به دست ديگرى است (قل انى لا املك لكم ضرا و لا رشدا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 22)
و باز اضافه مىكند: «بگو: (اگر من نيز بر خلاف فرمانش رفتار كنم) هيچ كس مرا در برابر او حمايت نمىكند و پناهگاهى جز او نمىيابم» (قل انى لن يجيرنى من الله احد و لن اجد من دونه ملتحدا).
به اين ترتيب نه كسى مىتواند به من پناه دهد نه چيزى مىتواند پناهگاه واقع شود اين سخنان از يك سو اعتراف به عبوديت كامل در پيشگاه خداوند است، و از سوى ديگر هرگونه «غلوّ» را در مورد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نفى مىكند، و از سوى سوم نشان مىدهد كه نه تنها از بتها كارى ساخته نيست كه شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز با آن همه عظمت ملجأ و پناه مستقلى در برابر عذاب خدا نمىتواند باشد، و از سوى چهارم به بهانهجوئيها و انتظارات بىموردى كه افراد لجوج در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داشتند و از او تقاضاى كارهاى خدائى مىكردند پايان مىدهد، و ثابت مىكند كه توسل و شفاعت نيز به اذن خداست.
(آيه 23)
در اين آيه مىافزايد: «تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالتهاى اوست» (الا بلاغا من الله و رسالاته).
اين تعبير شبيه چيزى است كه در آيه 92 سوره مائده مىخوانيم: «تنها چيزى كه بر عهده پيامبر است ابلاغ آشكار است».
و در آيه 188 سوره اعراف آمده است: «بگو: من مالك سود و زيانى براى خويش نيستم، مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر از غيب با خبر بودم منافع فراوانى براى خود فراهم مىساختم، و هيچ بدى به من نمىرسيد، من تنها بيم دهنده و بشارت دهندهام براى گروهى كه ايمان مىآورند».
به هر حال در پايان آيه هشدار مىدهد كه: «هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند آتش دوزخ از آن اوست، و جاودانه در آن مىماند» (و من يعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا).
روشن است كه منظور هر گنهكارى نيست، بلكه منظور مشركان و كافران است زيرا هر گنهكارى مستحق خلود در آتش دوزخ نمىباشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
-
صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
[golrooz] صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حَتَّيٰٓ إِذَا رَأَوْا۟ مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا(24)
[باش] تا آنچه را وعده داده مي شوند ببينند آنگاه دريابند كه ياور چه كسي ضعيف تر و كدام يك شماره اش كمتر است(24)
قُلْ إِنْ أَدْرِيٓ أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّيٓ أَمَدًا(25)
بگو نمي دانم آنچه را كه وعده داده شده ايد نزديك است يا پروردگارم براي آن زماني نهاده است(25)
عَٰلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَيٰ غَيْبِهِۦٓ أَحَدًا(26)
داناي نهان است و كسي را بر غيب خود آگاه نمي كند(26)
إِلَّا مَنِ ارْتَضَيٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا(27)
جز پيامبري را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براي او از پيش رو و از پشت سرش نگاهباناني بر خواهد گماشت(27)
لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا۟ رِسَٰلَٰتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَيٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًۢا(28)
تا معلوم بدارد كه پيامهاي پروردگار خود را رسانيده اند و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزي را به عدد شماره كرده است(28)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ(1)
اي جامه به خويشتن فرو پيچيده(1)
قُمِ الَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا(2)
به پا خيز شب را مگر اندكي(2)
نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا(3)
نيمي از شب يا اندكي از آن را بكاه(3)
أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلًا(4)
يا بر آن [نصف] بيفزاي و قرآن را شمرده شمرده بخوان(4)
إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا(5)
در حقيقت ما به زودي بر تو گفتاري گرانبار القا مي كنيم(5)
إِنَّ نَاشِئَةَ الَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطًْٔا وَأَقْوَمُ قِيلًا(6)
قطعا برخاستن شب رنجش بيشتر و گفتار [در آن هنگام] راستين تر است(6)
إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا(7)
[و] تو را در روز آمد و شدي دراز است(7)
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا(8)
و نام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز(8)
رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا(9)
[اوست] پروردگار خاور و باختر خدايي جز او نيست پس او را كارساز خويش اختيار كن(9)
وَاصْبِرْ عَلَيٰ مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا(10)
و بر آنچه مي گويند شكيبا باش و از آنان با دوري گزيدني خوش فاصله بگير(10)
وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُو۟لِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا(11)
و مرا با تكذيب كنندگان توانگر واگذار و اندكي مهلتشان ده(11)
إِنَّ لَدَيْنَآ أَنكَالًا وَجَحِيمًا(12)
در حقيقت پيش ما زنجيرها و دوزخ(12)
وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا(13)
و غذايي گلوگير و عذابي پر درد است(13)
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا(14)
روزي كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به سان ريگ روان گردند(14)
إِنَّآ أَرْسَلْنَآ إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَٰهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَآ أَرْسَلْنَآ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا(15)
بي گمان ما به سوي شما فرستاده اي كه گواه بر شماست روانه كرديم همان گونه كه فرستاده اي به سوي فرعون فرستاديم(15)
فَعَصَيٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَٰهُ أَخْذًا وَبِيلًا(16)
[ولي] فرعون به آن فرستاده عصيان ورزيد پس ما او را به سختي فرو گرفتيم(16)
فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَٰنَ شِيبًا(17)
پس اگر كفر بورزيد چگونه از روزي كه كودكان را پير مي گرداند پرهيز توانيد كرد(17)
السَّمَآءُ مُنفَطِرٌۢ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا(18)
آسمان از [بيم] آن [روز] در هم شكافد وعده او انجام يافتني است(18)
إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَآءَ اتَّخَذَ إِلَيٰ رَبِّهِ سَبِيلًا(19)
قطعا اين [آيات] اندرزي است تا هر كه بخواهد به سوي پروردگار خود راهي در پيش گيرد(19)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 24)
سپس مىافزايد: اين وضع كفار و مشركان كه پيوسته مسلمانان را استهزا مىكنند و ضعيف مىشمرند همچنان ادامه مىيابد «تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببينند، آنگاه مىدانند چه كسى ياورش ضعيفتر، و جمعيتش كمتر است» (حتى اذا راوا ما يوعدون فسيعلمون من اضعف ناصرا و اقل عددا).
لحن آيه به خوبى نشان مىدهد كه دشمنان اسلام پيوسته قدرت و كثرت نفرات خود را به رخ آنها مىكشيدند، و آنها را ضعيف و ناتوان مىشمردند قرآن به اين وسيله به مؤمنان دلدارى و نويد مىدهد كه سر انجام روز پيروزى آنها و شكست و ناتوانى دشمنان فرا خواهد رسيد.
(آيه 25)
عالم الغيب خداست! چون در آيات قبل اشاره به اين حقيقت شده بود كه «استهزا و سركشى اين گروه همچنان ادامه مىيابد تا زمانى كه وعده الهى دائر بر عذاب فرا رسد» اين سؤال را بر مىانگيزد كه اين وعده كى تحقق مىيابد؟
قرآن مجيد به پاسخ اين سؤال پرداخته مىگويد: «بگو: من نمىدانم آنچه به شما وعده داده شده (از عذاب دنيا و قيام رستاخيز) نزديك است، يا پروردگارم زمانى براى آن قرار مىدهد»؟ (قل ان ادرى ا قريب ما توعدون ام يجعل له ربى امدا).
اين علم مخصوص ذات پاك خداست، و او خواسته از بندگانش مكتوم بماند تا موضوع امتحان و آزمون خلق كامل گردد، چرا كه اگر بدانند دور است يا نزديك در هر دو صورت امتحان كم اثر خواهد بود.
بارها در آيات قرآن مجيد به اين معنى برخورد مىكنيم كه هر وقت سؤال از زمان قيامت مىشد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اظهار بىاطلاعى مىفرمود و مىگفت: علم آن مخصوص خداست.
در حديثى آمده است كه روزى «جبرئيل» در صورت يك عرب بيابانى در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ظاهر شد، و از جمله سؤالاتى كه از آن حضرت نمود اين بود كه گفت: «به من بگو: كى قيامت بر پا مىشود»؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه از او سؤال مىكنى (در اين مسأله) آگاهتر از سؤال كننده نيست»! بار ديگر آن مرد عرب با صداى بلند گفت: «اى محمّد! قيامت كى خواهد آمد»؟
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «واى بر تو قيامت مىآيد، بگو ببينم چه چيز براى آن فراهم كردهاى؟» اعرابى گفت: من نماز و روزه بسيارى فراهم نكردهام، ولى خدا و رسولش را دوست دارم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «پس تو با كسى خواهى بود كه دوستش دارى»!
«انس» يكى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد: «مسلمانان از هيچ سخنى مانند اين سخن خوشحال نشدند».
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread534-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 26)
سپس در ادامه اين بحث يك قاعده كلى را در مورد علم غيب بيان مىدارد، مىفرمايد: «داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد» (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا).
(آيه 27)
سپس به عنوان يك استثنا از اين مسأله كلى مىافزايد: «مگر رسولانى كه آنان را برگزيده» و از آنان راضى شده (الا من ارتضى من رسول).
آنچه را بخواهد از علم غيب به او مىآموزد، و از طريق وحى ابلاغ مىكند.
«سپس مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد ...» (فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا).
و اين خود يكى از دلائل معصوم بودن پيامبران است كه با نيروهاى غيبى و امدادهاى الهى، و مراقبت فرشتگان او، از لغزشها و خطاها مصون و محفوظند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread534-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 28)
در اين آيه كه آخرين آيه سوره است دليل وجود اين نگاهبانان و مراقبين را چنين بيان مىكند: مقصود اين است «تا بداند كه پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را (بى كم و كاست) ابلاغ كردهاند، و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد، و همه چيز را احصا كرده است» (ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لديهم و احصى كل شىء عددا).
البته معنى آيه اين نيست كه خداوند چيزى را در باره پيامبرانش نمىدانسته و بعدا دانسته است، چه اين كه علم خدا ازلى و ابدى و بىپايان است، بلكه منظور اين است كه اين علم الهى در خارج تحقق يابد و صورت عينى به خود بگيرد يعنى، پيامبران رسالت او را عملا ابلاغ كنند و اتمام حجت نمايند.
نكته ها:
1- تحقيق گستردهاى پيرامون علم غيب
با دقت در آيات مختلف قرآن به خوبى روشن مىشود كه دو دسته آيه در زمينه علم غيب وجود دارد نخست آياتى كه علم غيب را مخصوص خدا معرفى كرده و از غير او نفى مىنمايد، مانند آيه 50 و 59 سوره انعام.
گروه دوم آياتى است كه به روشنى نشان مىدهد كه اولياى الهى «اجمالا» از غيب آگاهى داشتند، چنانكه در آيه 179 سوره آل عمران مىخوانيم: «چنان نبود كه خدا شما را از علم غيب آگاه كند ولى خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد برمىگزيند» (و قسمتى از اسرار غيب را در اختيار او مىگذارد).
و در معجزات حضرت مسيح (ع) مىخوانيم كه فرمود: «من شما را از آنچه مىخوريد، يا در خانههاى خود ذخيره مىكنيد خبر مىدهم». (آل عمران/ 49) آيه مورد بحث نيز با توجه به استثنائى كه در آن آمده نشان مىدهد كه خداوند قسمتى از علم غيب را در اختيار رسولان برگزيدهاش قرار مىدهد.
از سوى ديگر آياتى از قرآن كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است نيز كم نيست، مانند آيه دوم تا چهارم سوره روم: «روميان مغلوب شدند- و اين شكست در سرزمين نزديك واقع شد، اما آنها بعد از اين مغلوبيت به زودى غالب خواهند شد- در عرض چند سال».
اصولا وحى آسمانى كه بر پيامبران نازل مىشود نوعى غيب است كه در اختيار آنان قرار مىگيرد، چگونه مىتوان گفت آنها آگاهى از غيب ندارند در حالى كه وحى بر آنان نازل مىشود.
از همه اينها گذشته، روايات زيادى داريم كه نشان مىدهد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امامان معصوم عليهم السّلام اجمالا آگاهى از غيب داشتند، و گاه از آن خبر مىدادند مانند خبر دادن از ماجراى جنگ «موته» و شهادت جعفر، و بعضى ديگر از فرماندهان اسلام كه در همان لحظه وقوع، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مدينه مسلمانان را آگاه كرد و مانند آن در زندگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كم نيست.
در «نهج البلاغه» نيز پيشگوئيهاى بسيارى از حوادث آينده به چشم مىخورد كه نشان مىدهد على عليه السّلام اين اسرار غيب را مىدانست، مانند آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است كه مىفرمايد: «گويا مىبينم عذاب خدا از آسمان و زمين بر شما فرود آمده و همه غرق شده ايد، تنها قله بلند مسجدتان همچون سينه كشتى در روى آب نمايان است»! و مانند آنچه «كميل بن زياد» به «حجاج» گفت كه «امير مؤمنان على عليه السّلام به من خبر داده كه تو قاتل منى».
اكنون سخن در اين است كه چگونه بين اين آيات و روايات كه بعضى علم غيب را از غير خدا نفى، و بعضى اثبات مىكنند جمع كنيم؟
در اينجا طرق مختلفى براى جمع وجود دارد. از جمله:
1- از معروفترين راههاى جمع اين است كه منظور از اختصاص علم غيب به خدا علم ذاتى و استقلالى است، بنابراين غير او مستقلا هيچ گونه آگاهى از غيب ندارند، و هر چه دارند از ناحيه خداست، با الطاف و عنايت اوست، و جنبه تبعى دارد.
2- اسرار غيب دو گونه است قسمتى مخصوص به خداست و هيچ كس جز او نمىداند مانند قيام قيامت، و امورى از قبيل آن، و قسمتى از آن را به انبياء و اولياء مىآموزد.
3- راه ديگر اين كه خداوند بالفعل از همه اسرار غيب آگاه است، ولى انبيا و اوليا ممكن است بالفعل بسيارى از اسرار غيب را ندانند، اما هنگامى كه اراده كنند خداوند به آنها تعليم مىدهد، و البته اين اراده نيز با اذن و رضاى خدا انجام مىگيرد
2- تحقيقى پيرامون آفرينش «جن»
«جن» چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مىآيد موجودى است ناپيدا كه مشخصات زيادى در قرآن براى او ذكر شده، از جمله اين كه:
1- موجودى است كه از شعله آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. (الرّحمن/ 15)
2- داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. (آيات مختلف سوره جنّ)
3- داراى تكليف و مسؤوليت است. (آيات سوره جنّ و سوره الرّحمن)
4- گروهى از آنها مؤمن صالح و گروهى كافرند. (جنّ/ 11)
5- آنها داراى حشر و نشر و معادند. (جنّ/ 15)
6- آنها قدرت نفوذ در آسمانها و خبرگيرى و استراق سمع داشتند، و بعدا ممنوع شدند. (جنّ/ 9)
7- آنها با بعضى انسانها ارتباط برقرار مىكردند و با آگاهى محدودى كه نسبت به بعضى از اسرار نهانى داشتند به اغواى انسانها مىپرداختند. (جنّ/ 6)
8- در ميان آنها افرادى يافت مىشوند كه از قدرت زيادى برخوردارند، همان گونه كه در ميان انسانها نيز چنين است. (نمل/ 39)
9- آنها قدرت بر انجام بعضى كارهاى مورد نياز انسان دارند «گروهى از جن پيش روى سليمان به اذن پروردگار كار مىكردند، و براى او معبدها، تمثالها، و ظروف بزرگ غذا تهيه مىكردند» (سبأ/ 12 و 13)
10- خلقت آنها در روى زمين قبل از خلقت انسانها بوده است (حجر/ 27) و ويژگيهاى ديگر.
تا اينجا سخن از مطالبى بود كه از قرآن مجيد در باره اين موجود ناپيدا استفاده مىشود كه خالى از هرگونه خرافه و مسائل غير علمى است، ولى مىدانيم مردم عوام و ناآگاه خرافات زيادى در باره اين موجود ساختهاند كه با عقل و منطق جور نمىآيد، و به همين جهت يك چهره خرافى و غير منطقى به اين موجود داده كه وقتى كلمه جن گفته مىشود مشتى خرافات نيز با آن تداعى مىشود از جمله اين كه آنها را با اشكال عجيب و غريب و وحشتناك، و موجوداتى موذى و پرآزار و موهومات ديگرى از اين قبيل.
در حالى كه اگر موضوع وجود جن از اين خرافات پيراسته شود، اصل مطلب كاملا قابل قبول است و از سوى ديگر هيچ دليل عقلى بر نفى آن وجود ندارد، بنابراين بايد آن را پذيرفت، و از توجيهات غلط و ناروا بايد برحذر بود همان گونه كه از خرافات عوام در اين قسمت بايد اجتناب كرد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه جن گاهى بر يك مفهوم وسيعتر اطلاق مىشود كه انواع موجودات ناپيدا را شامل مىگردد، اعم از آنها كه داراى عقل و دركند و آنها كه عقل و درك ندارند، و حتى گروهى از حيوانات كه با چشم ديده مىشوند و معمولا در لانهها پنهانند، نيز در اين معنى وسيع وارد است.
شاهد اين سخن روايتى است از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: «خداوند جن را پنج صنف آفريده است: صنفى مانند باد در هوا (ناپيدا هستند) و صنفى به صورت مارها، و صنفى به صورت عقربها، و صنفى حشرات زميناند، و صنفى از آنها مانند انسانها كه بر آنها حساب و عقاب است».
«پايان سوره جنّ»
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread534-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
سوره مزّمّل [73]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 20 آيه مىباشد.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره را مىتوان در پنج بخش خلاصه كرد:
بخش اول آيات آغاز سوره است كه پيامبر را به قيام شبانه براى عبادت و تلاوت قرآن دعوت مىكند، و براى آمادگى پذيرش يك برنامه سنگين آماده مىسازد.
بخش دوم سوره او را به صبر و شكيبائى و مقاومت و مدارا با مخالفان در اين مقطع خاص دعوت مىكند.
در بخش سوم بحثهائى پيرامون معاد، و ارسال موسى بن عمران به سوى فرعون و سركشى و سپس عذاب دردناك او را بيان مىدارد.
بخش چهارم دستورات شديدى را كه در آغاز سوره پيرامون قيام شبانه آمده است به خاطر گرفتاريهاى مسلمانان تخفيف مىدهد.
و در بخش پنجم بار ديگر دعوت به تلاوت قرآن، و خواندن نماز و دادن زكات و انفاق فى سبيل اللّه و استغفار مىنمايد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمده است:
«هر كس سوره مزّمّل را بخواند سختيها در دنيا و آخرت از او برداشته مىشود».
و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس سوره مزّمّل را در نماز عشاء دوم (منظور همان نماز عشاء است زيرا گاه به مغرب عشاء اول گفته مىشود) يا در آخر شب بخواند، شب و روز، و همچنين خود اين سوره، گواه او در روز قيامت خواهد بود، و خداوند او را حيات پاكيزه و مرگ پاكيزهاى خواهد داد»! مسلما اين فضائل بزرگ در صورتى است كه محتواى سوره دائر به قيام شبانه و تلاوت قرآن و صبر و استقامت و ايثار و انفاق عملى گردد، نه تلاوتى خالى از عمل.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اى جامه به خود پيچيده به پاخيز! همان گونه كه از لحن آغاز اين سوره بر مىآيد دعوتى است آسمانى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى استقامت، و آمادگى جهت پذيرش يك وظيفه بزرگ و سنگين، كه بدون خود سازى قبلى انجام. آن ممكن نيست.
مىفرمايد: «اى جامه به خود پيچيده»! (يا ايها المزمل).
(آيه 2)
«شب را جز كمى به پا خيز»! (قم الليل الا قليلا).
(آيه 3)
«نيمى از شب را، يا كمى از آن كم كن» (نصفه او انقص منه قليلا).
(آيه 4)
«يا بر نصف آن بيفزا» (او زد عليه).
«و قرآن را با دقت و تأمل بخوان» (و رتل القرآن ترتيلا).
به پا خيز كه دوران «جامه به خود پيچيدن» و در گوشه انزوا نشستن نيست.
تعبير به «ترتيل» كه در اصل به معنى «تنظيم» و «ترتيب موزون» است، در اينجا به معنى خواندن آيات قرآن با تأنى و نظم لازم، و اداء صحيح حروف، و تبيين كلمات، و دقت و تأمل در مفاهيم آيات، و انديشه در نتايج آن است.
همچنين رواياتى كه در تفسير «ترتيل» وارد شده همگى گواه بر اين حقيقت است كه نبايد آيات قرآن را به عنوان الفاظى خالى از محتوا و پيام، تلاوت كرد، بلكه بايد به تمام امورى كه تأثير آن را در خواننده و شنونده عميق مىسازد توجه داشت، و فراموش نكرد كه اين پيام الهى است، و هدف تحقق بخشيدن به محتواى آن است.
ولى متأسفانه امروز بسيارى از مسلمانان از اين واقعيت فاصله گرفته، و از قرآن تنها به الفاظى اكتفا نمودهاند، بىآنكه بدانند اين آيات براى چه نازل شده؟
درست است كه الفاظ قرآن نيز محترم، است ولى نبايد فراموش كرد كه اين الفاظ و تلاوت مقدمه بيان محتواست.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام در تفسير «ترتيل» مىخوانيم: «وقتى از كنار آيهاى مىگذرى كه در آن نامى از بهشت است توقف كن و از خدا بهشت را بطلب (و خود را براى آن بساز) و هنگامى كه از آيهاى مىگذرى كه در آن نام دوزخ است از آن به خدا پناه بر». و خويشتن را از آن دور دار.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 5)
سپس هدف نهايى اين دستور سخت و مهم را چنين بيان مىكند:
«ما به زودى سخنى سنگين را به تو القا خواهيم كرد» (انا سنلقى عليك قولا ثقيلا).
سنگين از نظر محتوا، و مفهوم آيات! و بيان مسؤوليتها.
سنگين از نظر تحمل آن بر قلوب و دلها، تا آنجا كه قرآن در آيه 21 سوره حشر مىگويد: «اگر اين قرآن را بر كوهها نازل مىكرديم آن را خاشع و از هم شكافته مىديدى»! سنگين از نظر تبليغ، و مشكلات راه دعوت! و برنامهريزى و اجراى كامل آن! سنگين در ترازوى عمل و در عرصه قيامت.
ولى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ياران اندكش با استمداد از تربيت قرآن مجيد، و استعانت به نماز شب و استفاده از تقرب به ذات پاك پروردگار، توانستند بر تمام اين مشكلات فائق آيند، و بار اين «قول ثقيل» را بر دوش كشند و به منزل مقصود برسانند!
فضيلت نماز شب:
اين آيات بار ديگر اهميت شب زندهدارى، و نماز شب، و تلاوت قرآن را در آن هنگام كه غافلان در خوابند گوشزد مىكند، عبادت در شب، مخصوصا در سحرگاهان و نزديك طلوع فجر، اثر فوق العادهاى در صفاى روح، و تهذيب نفوس، و تربيت معنوى انسان، و پاكى قلب و بيدارى دل و تقويت ايمان و اراده، و تحكيم پايههاى تقوا در دل و جان انسان دارد.
به همين دليل علاوه بر آيات قرآن در روايات اسلامى نيز تأكيد فراوان روى آن شده است.
از جمله در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «سه چيز از عنايات مخصوص الهى است: عبادت شبانه (نماز شب) و افطار دادن به روزه داران، و ملاقات برادران مسلمان».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 6)
تأثير نيايش در دل شب: اين آيه ادامه بحث پيرامون عبادت شبانه، و آموزشهاى معنوى در پرتو تلاوت قرآن در دل شب است و در حقيقت به منزله بيان دليلى است براى آنچه در آيات قبل آمده است، مىفرمايد: «مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است» (ان ناشئة الليل هى اشد وطئا و اقوم قيلا).
آيه فوق از آياتى است كه با تعبيرات پرمحتوايش رساترين سخن را در باره «عبادت شبانه» و نيايش سحرگاهان، و راز و نياز با محبوب، در ساعاتى كه اسباب فراغت خاطر از هر زمان فراهمتر است، و همچنين تأثير آن در تهذيب نفس، و پرورش روح و جان انسانى، بيان كرده است، و نشان مىدهد كه روح آدمى در آن ساعات آمادگى خاصى براى نيايش و مناجات و ذكر و فكر دارد.
(آيه 7)
در اين آيه مىافزايد: اين به خاطر آن است كه «در روز تلاش و كوشش مستمر و طولانى خواهى داشت» (ان لك فى النهار سبحا طويلا).
دائما مشغول هدايت خلق و ابلاغ رسالت پروردگار، و حل مشكلات زندگى جمعى و فردى هستى، و مجال كافى براى عبادت و نيايش حاصل نمىشود، بنابراين عبادت شبانه را جانشين آن كن و آمادگى لازم براى اين فعاليتهاى بزرگ و گسترده را از آن قيام شب به دست آور.
(آيه 8)
بعد از دستور قيام عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عميق آن به ذكر پنج دستور كه مكمّل آن است پرداخته، مىفرمايد: «و نام پروردگارت را ياد كن» (و اذكر اسم ربك).
مسلم است منظور تنها ذكر نام نيست، بلكه توجه به معنى است چرا كه ياد لفظى مقدمه ياد قلبى است، و ذكر قلبى روح و جان را صفا مىبخشد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبيارى مىكند.
در دستور دوم مىفرمايد: «تنها به او دل ببند» و از غير او قطع اميد كن و خالصانه به عبادتش برخيز (و تبتل اليه تبتيلا).
«تبتل» آن است كه انسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد، و از ما سوى اللّه منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او به جا آورد و غرق در اخلاص گردد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 9)
سپس به سومين دستور پرداخته مىافزايد: «همان پروردگار شرق و غرب كه معبودى جز او نيست، او را نگاهبان و و كيل خود انتخاب كن» (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وكيلا).
در اينجا بعد از مرحله «ذكر اللّه» و «اخلاص» مرحله توكل و واگذارى همه كارها به خدا فرا مىرسد، خداوندى كه مشرق و مغرب عالم، يعنى، مجموعه جهان هستى در زير سيطره حكومت و ربوبيت او قرار دارد، و تنها معبود شايسته پرستش، اوست.
اين تعبير در حقيقت به منزله دليلى است براى موضوع توكل بر خدا، چگونه انسان بر او توكل نكند، و كار خويش را به او نسپارد، در حالى كه در پهنه جهان هستى غير از او حاكم و فرمانروا و منعم و مربّى و معبود نيست.
(آيه 10)
و بالاخره در چهارمين و پنجمين دستور مىفرمايد: «و در برابر آنچه (دشمنان) مىگويند صابر و شكيبا باش، و بطرزى شايسته از آنان دورى گزين»! (و اصبر على ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا).
و به اين ترتيب در اينجا مقام «صبر» و «هجران» فرا مىرسد، چرا كه در مسير دعوت به سوى حق، بدگوئى دشمنان، و ايذاء و آزار آنان، فراوان است، و اگر باغبان بخواهد گلى را بچيند بايد در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.
به علاوه گاهى در اينجا بىاعتنائى و دورى لازم است، تا هم از شرشان در امان بماند و هم درسى از اين طريق به آنان بدهد، ولى اين هجران و دورى نبايد به معنى قطع برنامههاى تربيتى، و تبليغ و دعوت به سوى خدا باشد.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» در ذيل آيه مىگويد: «اين آيه دلالت مىكند كه مبلغين اسلام، و دعوت كنندگان به سوى قرآن، بايد در مقابل ناملائمات شكيبائى پيشه كنند، و با حسن خلق، و مدارا، با مردم معاشرت نمايند، تا سخنان آنها زودتر پذيرفته شود».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 11)
در آيه قبل اشارهاى به كار شكنيها و سخنان ناروا و اذيت و آزار دشمنان اسلام بود در اينجا آنها را زير رگبارى از تهديدات شديد، دائر به عذابهاى دنيا و آخرت از سوى خداوند، قرار داده، و آنها را دعوت به تجديد نظر در برنامههاى شوم خود مىكند، و هم به مسلمانان صدر اول در برابر هجوم سخت اين دشمنان دلدارى مىدهد، و پايمردى مىبخشد.
نخست مىفرمايد: «مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده»! (و ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا).
يعنى، طرف آنها تو نيستى، مجازات و كيفر آنها را به خود من واگذار، و كمى به آنها مهلت ده، تا هم اتمام حجت گردد، و هم ماهيت خود را آشكار سازند، و مىدانيم مدت كمى گذشت كه مسلمانان نيرومند شدند، و ضربات سنگين و شكننده خود را در جنگهاى «بدر» و «حنين» و «احزاب» و مانند آن بر پيكر دشمن وارد آوردند و نيز مدت كمى بيشتر نگذشت كه اين گردنكشان از دنيا رفتند، و گرفتار عذاب الهى در برزخ شدند و عذاب قيامت نيز از آنها چندان دور نيست.
(آيه 12)
سپس در ادامه همين تهديد به صورت صريحتر مىگويد: «نزد ما غل و زنجيرها و (آتش) دوزخ است»! (ان لدينا انكالا و جحيما).
آرى! در برابر آزادى بىقيد و شرط و تنعمى كه در اين دنيا داشتند بهره آنها در آنجا اسارت است و آتش!
(آيه 13)
و باز مىافزايد: «و غذائى گلوگير و عذابى دردناك» (و طعاما ذا غصة و عذابا اليما).
غذائى بر عكس غذاهاى چرب و شيرين دنياى آنها كه به راحتى از گلو فرو مىرفت و گوارا بود، و زندگى دردناك در برابر آسايش بىحساب اين مغروران خودخواه و مستكبر در اين جهان.
با اين كه غذاى خشن و گلوگير خود عذابى است اليم، بعد از آن عذاب اليم را جداگانه ذكر مىكند، و اين نشان مىدهد ابعاد عذاب اليم آخرت از نظر شدت و عظمت بر هيچ كس جز خدا معلوم نيست، و لذا در حديثى مىخوانيم كه: روزى يكى از مسلمانان اين آيه را تلاوت مىكرد، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله استماع مىفرمود: ناگهان شخص مزبور صيحهاى زد و مدهوش شد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 14)
در اين آيه به شرح روزى مىپردازد كه اين عذابها در آن ظاهر مىشوند، مىفرمايد: «در آن روز كه زمين و كوهها سخت به لرزه در مىآيد و كوهها (چنان در هم كوبيده مىشود كه) به شكل تودههائى از شن نرم در مىآيد» (يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا).
(آيه 15)
سپس به مقايسهاى در ميان بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مخالفت زورمندان عرب، و قيام موسى بن عمران در مقابل فرعونيان پرداخته، مىفرمايد: «ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شماست، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم» (انا ارسلنا اليكم رسولا شاهدا عليكم كما ارسلنا الى فرعون رسولا).
هدف او، هدايت شما و نظارت بر اعمال شماست، همان گونه كه هدف موسى بن عمران، هدايت فرعون و فرعونيان و نظارت بر اعمال آنها بود.
(آيه 16)
ولى «فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول، برخاست و ما او را سخت مجازات كرديم»! (فعصى فرعون الرسول فاخذناه اخذا وبيلا).
نه لشكر عظيم او مانع از عذاب الهى شد، و نه وسعت مملكت و قدرت حكومت و اموال و ثروتشان جلو اين كار را گرفت و سر انجام همگى در امواج خروشان نيل كه به آن مباهات مىكردند غرق شدند، شما كه در سطحى بسيار پائينتر از آنها قرار داريد در باره خود چه مىانديشيد؟
(آيه 17)
سپس روى سخن را به كفار زمان پيامبر اسلام كرده، به آنها چنين هشدار مىدهد: «شما (نيز) اگر كافر شويد چگونه خود را (از عذاب الهى) بر كنار مىداريد در آن روز كه كودكان را پير مىكند»! (فكيف تتقون ان كفرتم يوما يجعل الولدان شيبا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
پاسخ : صفحه ی 344 از قرآن کریم شامل آیات 24 تا 28 از سوره ی جن و آیات 1 تا 19 از سوره ی مزمل
(آيه 18)
در اين آيه توصيف بيشترى در باره آن روز وحشتناك بيان كرده، مىافزايد: در آن روز «آسمان از هم شكافته مىشود، و وعده او شدنى و حتمى است» (السماء منفطر به كان وعده مفعولا).
وقتى آسمان و كرات آسمانى با آن همه عظمت نتوانند در برابر حوادث عظيم آن روز مقاومت كنند از اين انسان ضعيف و ناتوان و آسيب پذير چه كارى ساخته است؟
(آيه 19)
در پايان اين بحث اشارهاى به تمام هشدارها و انذارهاى گذشته كرده، مىفرمايد: «اين هشدار و تذكرى است» (ان هذه تذكرة).
شما در انتخاب راه آزاد هستيد، «پس هر كس بخواهد (هدايت شود و طالب سعادت ابدى باشد) راهى به سوى پروردگارش برمىگزيند» (فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا).
اگر پيمودن اين راه از طريق اجبار و اكراه صورت گيرد، نه افتخارى است، نه فضيلتى، فضيلت آن است كه انسان با اراده و اختيار خود اين راه را انتخاب كرده، و بپويد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html
-
صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
[golrooz] صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَيٰ مِن ثُلُثَيِ الَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَآئِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا۟ مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَيٰ وَءَاخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَءَاخَرُونَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا۟ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ الزَّكَوٰةَ وَأَقْرِضُوا۟ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا۟ لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا۟ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌۢ(20)
در حقيقت پروردگارت مي داند كه تو و گروهي از كساني كه با تواند نزديك به دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را [به نماز] برمي خيزيد و خداست كه شب و روز را اندازه گيري مي كند [او] مي داند كه [شما] هرگز حساب آن را نداريد پس بر شما ببخشود [اينك] هر چه از قرآن ميسر مي شود بخوانيد [خدا] مي داند كه به زودي در ميانتان بيماراني خواهند بود و [عده اي] ديگر در زمين سفر مي كنند [و] در پي روزي خدا هستند و [گروهي] ديگر در راه خدا پيكار مي نمايند پس هر چه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد و هر كار خوبي براي خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشي بيشتر باز خواهيد يافت و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است(20)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ(1)
اي كشيده ردايِ شب بر سر،(1)
قُمْ فَأَنذِرْ(2)
برخيز و بترسان(2)
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ(3)
و پروردگار خود را بزرگ دار(3)
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ(4)
و لباس خويشتن را پاك كن(4)
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ(5)
و از پليدي دور شو(5)
وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ(6)
و منّت مگذار و فزوني مَطَلب(6)
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ(7)
و براي پروردگارت شكيبايي كن(7)
فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ(8)
پس چون در صور دميده شود،(8)
فَذَٰلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ(9)
آن روز [چه] روز ناگواري است!(9)
عَلَي الْكَٰفِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ(10)
بر كافران آسان نيست(10)
ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا(11)
مرا با آن كه [او را] تنها آفريدم واگذار(11)
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا(12)
و دارايي بسيار به او بخشيدم،(12)
وَبَنِينَ شُهُودًا(13)
و پسراني آماده [به خدمت، دادم]،(13)
وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا(14)
و برايش [عيش خوش] آماده كردم(14)
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ(15)
باز[ هم] طمع دارد كه بيفزايم(15)
كَلَّآ إِنَّهُ كَانَ لِءَايَٰتِنَا عَنِيدًا(16)
ولي نه، زيرا او دشمن آيات ما بود(16)
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا(17)
به زودي او را به بالا رَفتن اَز گردنة[عذاب] وادار ميكنم(17)
إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ(18)
آري،[ آن دشمن حقّ] انديشيد و سنجيد(18)
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ(19)
كُشته بادا، چگونه[ او] سنجيد؟(19)
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ(20)
[آري،] كشته بادا، چگونه[او] سنجيد(20)
ثُمَّ نَظَرَ(21)
آنگاه نظر انداخت(21)
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ(22)
سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد(22)
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ(23)
آنگاه پشت گردانيد و تكّبر ورزيد،(23)
فَقَالَ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ(24)
و گفت: «اين [قرآن] جز سحري كه[به برخي] آموختهاند نيست(24)
إِنْ هَٰذَآ إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ(25)
اين غير از سخن بشر نيست. »(25)
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ(26)
زودا كه او را به سَقَر درآوردم(26)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا سَقَرُ(27)
و تو چه داني كه آن سَقَر چيست؟(27)
لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ(28)
نه باقي ميگذارد و نه رها ميكند(28)
لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ(29)
پوستها را سياه ميگرداند(29)
عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ(30)
[و] بر آن [دوزخ]، نوزده[نگهبان] است(30)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 345 از قرآن کریم شامل آیه ی 20 از سوره ی مزمل و آیات 1 تا 30 از سوره ی مدثر
(آيه 20)
هر چه براى شما امكان دارد قرآن بخوانيد! اين آيه كه طولانىترين آيه اين سوره است مشتمل بر مسائل بسيارى است كه محتواى آيات گذشته را تكميل مىكند.
نخست مىفرمايد: «پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مىخيزيد خداوند شب و روز را اندازه گيرى مىكند» (ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك و الله يقدر الليل و النهار).
اشاره به همان دستورى است كه در آغاز سوره به پيامبر داده شده، تنها چيزى كه در اينجا اضافه دارد اين است كه گروهى از مؤمنان نيز در اين عبادت شبانه، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را همراهى مىكردند- به عنوان يك حكم استحبابى و يا احتمالا يك حكم وجوبى زيرا شرائط آغاز اسلام ايجاب مىكرد كه آنها با تلاوت قرآن كه مشتمل بر انواع درسهاى عقيدتى و عملى و اخلاقى است و همچنين عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبليغ اسلام و دفاع از آن گردند.
ولى از بعضى روايات استفاده مىشود جمعى از مسلمانان در نگهداشتن حساب «ثلث» و «نصف» و «دو ثلث» گرفتار اشكال و دردسر مىشدند و اين امر سبب مىشد كه گاه تمام شب را بيدار بمانند، و مشغول عبادت باشند، تا آنجا كه پاهاى آنها به خاطر قيام شبانه ورم كرد! لذا خداوند اين حكم را بر آنها تخفيف داد و فرمود: «او مىداند كه شما نمىتوانيد مقدار آن را (به دقت) اندازه گيرى كنيد (براى عبادت كردن) پس شما را بخشيد، اكنون آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد» (علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرؤا ما تيسر من القرآن).
سپس به بيان دليل ديگرى براى اين تخفيف پرداخته، مىافزايد: خداوند «مىداند به زودى گروهى از شما بيمار مىشوند، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى (و كسب روزى) به سفر مىروند، و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مىكنند» و از تلاوت قرآن باز مىمانند (علم ان سيكون منكم مرضى و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل الله و آخرون يقاتلون فى سبيل الله).
«پس به اندازه اى كه براى شما ممكن است از آن تلاوت كنيد» (فاقرؤا ما تيسر منه).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread535.html