آن كيست كز روي كرم با من وفاداري كند
بر جاي بدكاري چو من يكدم نكوكاري كند
نمایش نسخه قابل چاپ
آن كيست كز روي كرم با من وفاداري كند
بر جاي بدكاري چو من يكدم نكوكاري كند
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل / حات و صبوح و هوا یا ایها سکارا
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه ي كار به نام من ديوانه زدند
دلبرا ، در دل تو وفا نیست چرا ؟ / کافران را دل نرم است ولی ترا نیست چرا؟
اين همه شهد و شكر از سخنم ميريزد
اجر صبري است كزان شاخ نباتم دادند
دلبر جانان من برده دل وجان من / برده دل و جان من دلبر جانان من
نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند
نه هر كه آينه سازد سكندري داند
دوست آن است که گیرد دست دوست / در پریشان حالی و درماندگی
يك دل بنما كه در ره او
بر چهره نه خال حيرت آمد
درد عشقی كشیدهام كه مپرس
زهر هجری چشیدهام كه مپرس