-
پاسخ : صفحه ی 336 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 19 از سوره ی ملک
(آيه 19)
به اين پرندگان بالاى سر خود بنگريد! در آيات آغاز اين سوره به هنگامى كه بحث از قدرت و مالكيت خداوند بود سخن از آسمانهاى هفتگانه و ستارگان و كواكب آنها به ميان آمد، در اين آيه همين مسأله قدرت با ذكر يكى از موجودات به ظاهر كوچك عالم هستى تعقيب مىشود، مىفرمايد: «آيا به پرندگانى كه بالاى سرشان است و گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مىكنند نگاه نكردند؟! (ا و لم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن). همه پرواز مىكنند اما هر كدام برنامه مخصوصى دارند.
اين اجسام سنگين بر خلاف قانون جاذبه از زمين برمىخيزند، و به راحتى تمام بر فراز آسمان، ساعتها، و گاه هفتهها و ماهها پشت سر هم به حركت سريع و نرم خود ادامه مىدهند، بىآنكه هيچ مشكلى داشته باشند.
چه كسى بدن آنها را به گونهاى آفريده كه به راحتى در هوا سير مىكنند؟! و چه كسى اين قدرت را به بالهاى آنها بخشيده؟
لذا در پايان آيه مىافزايد: «جز خداوند رحمان كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمىدارد، چرا كه او به هر چيز بيناست،» و نياز هر مخلوقى را مىداند (ما يمسكهن الا الرحمن انه بكل شىء بصير).
اوست كه وسائل و نيروهاى مختلف را براى پرواز در اختيار آنها گذارده، نگهدارنده پرندگان در آسمان، همان نگهدارنده زمين و موجودات ديگر است و هر زمان اراده كند نه پرنده قدرت پرواز دارد و نه زمين آرامش خود را حفظ مىكند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread529.html
-
صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
[golrooz] صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَمَّنْ هَٰذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَّكُمْ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ الرَّحْمَٰنِ إِنِ الْكَٰفِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ(20)
يا آن كسي كه خود براي شما [چون] سپاهي است كه ياريتان مي كند جز خداي رحمان كيست كافران جز گرفتار فريب نيستند(20)
أَمَّنْ هَٰذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا۟ فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ(21)
يا كيست آن كه به شما روزي دهد اگر [خدا] روزي خود را [از شما] باز دارد [نه] بلكه در سركشي و نفرت پافشاري كردند(21)
أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَيٰ وَجْهِهِۦٓ أَهْدَيٰٓ أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(22)
پس آيا آن كس كه نگونسار راه مي پيمايد هدايت يافته تر است يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مي رود(22)
قُلْ هُوَ الَّذِيٓ أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَٰرَ وَالْأَفِْٔدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ(23)
بگو اوست آن كس كه شما را پديد آورده و براي شما گوش و ديدگان و دلها آفريده است چه كم سپاسگزاريد(23)
قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(24)
بگو اوست كه شما را در زمين پراكنده كرده و به نزد او [ست كه] گرد آورده خواهيد شد(24)
وَيَقُولُونَ مَتَيٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(25)
و مي گويند اگر راست مي گوييد اين وعده كي خواهد بود(25)
قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(26)
بگو علم [آن] فقط پيش خداست و من صرفا هشدار دهنده اي آشكارم(26)
فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيَٓٔتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَقِيلَ هَٰذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ(27)
و آنگاه كه آن [لحظه موعود] را نزديك ببينند چهره هاي كساني كه كافر شده اند در هم رود و گفته شود اين است همان چيزي كه آن را فرا مي خوانديد(27)
قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَّعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَٰفِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ(28)
بگو به من خبر دهيد اگر خدا مرا و هر كه را با من است هلاك كند يا ما را مورد رحمت قرار دهد چه كسي كافران را از عذابي پر درد پناه خواهد داد(28)
قُلْ هُوَ الرَّحْمَٰنُ ءَامَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(29)
بگو اوست خداي بخشايشگر به او ايمان آورديم و بر او توكل كرديم و به زودي خواهيد دانست چه كسي است كه خود در گمراهي آشكاري است(29)
قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَآؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَآءٍ مَّعِينٍۭ(30)
بگو به من خبر دهيد اگر آب [آشاميدني] شما [به زمين] فرو رود چه كسي آب روان برايتان خواهد آورد(30)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
نٓ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ(1)
نون سوگند به قلم و آنچه مي نويسند(1)
مَآ أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ(2)
[كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستي(2)
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ(3)
و بي گمان تو را پاداشي بي منت خواهد بود(3)
وَإِنَّكَ لَعَلَيٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ(4)
و راستي كه تو را خويي والاست(4)
فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ(5)
به زودي خواهي ديد و خواهند ديد(5)
بِأَييِّكُمُ الْمَفْتُونُ(6)
[كه] كدام يك از شما دستخوش جنونيد(6)
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(7)
پروردگارت خود بهتر مي داند چه كسي از راه او منحرف شده و [هم] او به راه يافتگان داناتر است(7)
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ(8)
پس از دروغزنان فرمان مبر(8)
وَدُّوا۟ لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ(9)
دوست دارند كه نرمي كني تا نرمي نمايند(9)
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ(10)
و از هر قسم خورنده فرو مايه اي فرمان مبر(10)
هَمَّازٍ مَّشَّآءٍۭ بِنَمِيمٍ(11)
[كه] عيبجوست و براي خبرچيني گام برمي دارد(11)
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ(12)
مانع خير متجاوز گناه پيشه(12)
عُتُلٍّۭ بَعْدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ(13)
گستاخ [و] گذشته از آن زنازاده است(13)
أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ(14)
به صرف اينكه مالدار و پسردار است(14)
إِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ(15)
چون آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانه هاي پيشينيان است(15)
سَنَسِمُهُ عَلَي الْخُرْطُومِ(16)
زودا كه بر بيني اش داغ نهيم [و رسوايش كنيم](16)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 20)
در اين آيه به اين معنى اشاره مىكند كه كافران در برابر قدرت خداوند هيچ گونه يار و مددكارى ندارند، مىفرمايد: «آيا اين كسى كه لشكر شماست مىتواند شما را در برابر خداوند رحمان يارى دهد»؟! (امن هذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن).
نه تنها نمىتوانند شما را در گرفتاريها يارى دهند، بلكه اگر بخواهد همانها را مأمور عذاب و نابودى شما مىكند.
«ولى كافران تنها گرفتار فريبند» (ان الكافرون الا فى غرور).
پرده هاى غرور و جهل بر عقلهاى آنها افتاده، و به آنان اجازه نمىدهد اين همه درس عبرت را بر صفحات تاريخ يا در گوشه و كنار زندگى خود ببينند.
(آيه 21)
باز براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «يا آن كس كه شما را روزى مىدهد اگر روزيش را باز دارد» چه كسى مىتواند نياز شما را تأمين كند؟ (امن هذا الذى يرزقكم ان امسك رزقه).
هرگاه به آسمان دستور دهد نبارد، و زمينها گياهى نروياند، و يا آفات مختلف نباتى محصولات را نابود كنند، چه كسى توانائى دارد غذائى در اختيار شما بگذارد؟ و يا اگر روزيهاى معنوى و وحى آسمانى را از شما قطع كند چه كسى توانائى راهنمائى شما را دارد؟
اينها حقايقى است آشكار، ولى لجاجت و خيره سرى، حجابى است در برابر درك و شعور آدمى، و لذا در پايان آيه مىفرمايد: «بلكه آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند» (بل لجوا فى عتو و نفور).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread529.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 22)
راست قامتان جاده توحيد! در تعقيب آيات گذشته، پيرامون كافران و مؤمنان، در اين آيه وضع حال اين دو گروه را در ضمن مثال جالبى منعكس ساخته، مىفرمايد: «آيا كسى كه به رو افتاده حركت مىكند، به هدايت نزديكتر است، يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام بر مىدارد» و پيش مىرود.
(ا فمن يمشى مكبا على وجهه اهدى امن يمشى سويا على صراط مستقيم).
در اينجا افراد بىايمان و ظالمان لجوج مغرور، به كسى تشبيه شدهاند كه از جادهاى ناهموار و پرپيچ و خم، مىگذرد، در حالى كه به رو افتاده، و با دست و پا، يا به سينه حركت مىكند، نه راه را به درستى مىبيند، و نه قادر بر كنترل خويشتن است، نه از موانع با خبر است و نه سرعتى دارد؟ كمى راه مىرود و درمانده مىشود.
ولى مؤمنان را به افراد راست قامتى تشبيه مىكند كه از جادهاى هموار و صاف و مستقيم با سرعت و قدرت و آگاهى تمام، به راحتى پيش مىرود.
چه تشبيه جالب و دقيقى؟ كه آثار آن در زندگى اين دو گروه كاملا نمايان است و با چشم خود مىبينيم.
(آيه 23)
در اين آيه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىافزايد: «بگو: او كسى است كه شما را آفريد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد، اما كمتر سپاسگزارى مىكنيد» (قل هو الذى انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون).
خداوند، هم وسيله مشاهده و تجربه را در اختيار شما قرار داد (چشم) و هم وسيله آگاهى بر نتيجه افكار ديگران (گوش) و هم وسيله انديشيدن در علوم عقلى (قلب) را، خلاصه تمام ابزار لازم براى آگاهى به علوم عقلى و نقلى را در اختيار شما گذارده است، اما كمتر كسى سپاس اين همه نعمتهاى بزرگ را به جا مىآورد، زيرا شكر نعمت آن است كه هر نعمتى در مسير هدفى كه به خاطر آن آفريده شده است به كار گرفته شود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread529.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 24)
بار ديگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «بگو: او كسى است كه شما را در زمين آفريد و به سوى او محشور مىشويد» (قل هو الذى ذراكم فى الارض و اليه تحشرون).
پيام اين سه آيه اين است كه: در راه راست و صراط مستقيم ايمان و اسلام گام برداريد، و از تمام ابزار شناخت بهره گيريد، و به سوى زندگى جاويدان حركت كنيد.
(آيه 25)
سپس در همين رابطه، به گفتار منكران معاد و پاسخ آنها پرداخته، مىفرمايد: «آنها (از روى استهزاء) مىگويند: اگر راست مىگوئيد اين وعده قيامت چه زمانى است»؟! (و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين).
(آيه 26)
در اين آيه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «به آنها بگو: علم آن تنها نزد خداست، و من تنها بيم دهنده آشكارى هستم» (قل انما العلم عند الله و انما انا نذير مبين).
و بايد چنين باشد چرا كه اگر تاريخ قيامت معلوم بود هرگاه فاصله زيادى داشت مردم در غفلت فرو مىرفتند، و اگر فاصله كم بود حالتى شبيه به اضطرار پيدا مىكردند، و در هر حال، هدفهاى تربيتى ناتمام مىماند.
(آيه 27)
در اين آيه، مىافزايد: «هنگامى كه آن (وعده الهى) را از نزديك مىبينند صورت كافران زشت و سياه مىگردد» به گونهاى كه آثار غم و اندوه از آن مىبارد (فلما راوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا).
«و به آنها گفته مىشود: اين همان چيزى است كه تقاضاى آن را داشتيد»! (و قيل هذا الذى كنتم به تدعون).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread529-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 28)
اين آيه و دو آيه بعد كه آخرين آيات سوره «ملك» است و همه با كلمه «قل» خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شروع مىشود ادامه بحثهائى است كه در آيات قبل با كفار شده، كه جنبههاى ديگرش در اين آيات، منعكس است.
نخست به آنها كه غالبا انتظار مرگ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و يارانش را داشتند و گمان مىكردند كه با مرگ وى آئين او برچيده مىشود و همه چيز پايان مىيابد- و غالب دشمنان شكست خورده در باره رهبران راستين هميشه همين انتظار را دارند- مىفرمايد: «بگو: به من خبر دهيد اگر خداوند مرا و تمام كسانى كه با من هستند، هلاك كند، يا مورد ترحم قرار دهد چه كسى كافران را از عذاب دردناك پناه مىدهد»؟ (قل ا رايتم ان اهلكنى الله و من معى او رحمنا فمن يجير الكافرين من عذاب اليم).
كافران مكه، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان نفرين مىكردند و تقاضاى مرگ او را داشتند به گمان اين كه اگر آن حضرت از دنيا برود، دعوتش نيز برچيده مىشود، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد.
(آيه 29)
و در ادامه همين سخن مىافزايد: «به آنها بگو: او خداوند رحمان است، ما به او ايمان آورده، و بر او توكل كردهايم، و به زودى مىدانيد چه كسى در گمراهى آشكار است» (قل هو الرحمن آمنا به و عليه توكلنا فستعلمون من هو فى ضلال مبين).
يعنى، اگر ما به خدا ايمان آوردهايم، و او را ولى و و كيل و سرپرست خود برگزيدهايم، دليلش روشن است، او خداى رحمان است، رحمت عامش همه جا رسيده، و فيض انعامش دوست و دشمن را فرا گرفته، اما معبودهاى شما چه كارى كردهاند؟!
(آيه 30)
در آخرين آيه به عنوان ذكر يك مصداق از رحمت عام خداوند كه بسيارى از مردم از آن غافلند، مىگويد: «به آنها بگو: به من خبر دهيد اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود چه كسى مىتواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد»؟! (قل ا رايتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن يأتيكم بماء معين).
در رواياتى كه از ائمه اهل بيت عليهم السّلام به ما رسيده، آيه اخير به ظهور حضرت مهدى- عج- و عدل جهان گستر او تفسير شده است كه همه از باب «تطبيق» است، و به تعبير ديگر ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است، و باطن آيه مربوط به وجود امام و علم و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى است.
«پايان سوره ملك»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread529-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
سوره قلم [68]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 52 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى آيات اين سوره كاملا هماهنگ با سورههاى «مكّى» است چرا كه بيش از هر چيز بر محور مسأله نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و مبارزه با دشمنانى كه او را مجنون مىخواندند، و دعوت به صبر و استقامت، و انذار و تهديد مخالفان به عذاب الهى، دور مىزند.
روى هم رفته مباحث اين سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه كرد:
1- نخست به ذكر قسمتى از صفات ويژه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مخصوصا اخلاق برجسته او مىپردازد، و آن را با قسمتهاى مؤكدى تأكيد مىكند.
2- سپس قسمتى از صفات زشت و اخلاق نكوهيده دشمنان او را بازگو مىنمايد.
3- در بخش ديگرى داستان «اصحاب الجنّة» كه در حقيقت هشدارى است به مشركان زشت سيرت بيان شده.
4- در قسمت ديگرى مطالب گوناگونى راجع به قيامت و عذاب كفار در آن روز آمده است.
5- در بخش ديگرى انذارها و تهديدهائى نسبت به مشركان بازگو شده.
6- در بخش ديگرى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه در برابر دشمنان سرسخت، استقامت و صبر نشان دهد.
7- سر انجام در پايان سوره نيز سخن از عظمت قرآن و توطئههاى مختلف دشمنان بر ضد پيامبر به ميان آورده.
انتخاب نام «قلم» براى اين سوره به تناسب نخستين آيه آن است، بعضى نيز نام آن را سوره «ن» ذكر كردهاند، و از بعضى از روايات كه در فضيلت اين سوره آمده استفاده مىشود كه نام آن سوره «ن و القلم» است.
فضيلت تلاوت سوره:
از پيغمبر گرامى اسلام نقل شده كه فرمود: «كسى كه سوره «ن و القلم» را تلاوت كند خداوند ثواب كسانى را كه داراى حسن اخلاقند به او مىدهد».
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند خداوند او را براى هميشه از فقر در امان مىدارد، و هنگامى كه بميرد او را از فشار قبر پناه مىدهد».
اين ثوابها تناسب خاصى با محتواى سوره دارد، و نشان مىدهد كه هدف تلاوتى است كه توأم با آگاهى و به دنبال آن عمل باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اين سوره تنها سورهاى است كه با حرف مقطع «ن» آغاز شده است، مىفرمايد: «ن» (ن).
سپس به دو موضوع از مهمترين مسائل زندگى بشر سوگند ياد كرده، مىافزايد: «سوگند به قلم و آنچه مىنويسند» (و القلم و ما يسطرون).
در واقع آنچه به آن در اينجا سوگند ياد شده است ظاهرا موضوع كوچكى است: يك قطعه نى، و يا چيزى شبيه به آن، و كمى ماده سياه رنگ، و سپس سطورى كه بر صفحه كاغذ ناچيز رقم زده مىشود.
اما در واقع اين همان چيزى است كه سر چشمه پيدايش تمام تمدنهاى انسانى، و پيشرفت و تكامل علوم، و بيدارى انديشهها و افكار، و شكل گرفتن مذهبها، و سر چشمه هدايت و آگاهى بشر است، تا آنجا كه دوران زندگى بشر را به دو دوران تقسيم مىكند «دوران تاريخ» و «دوران قبل از تاريخ»، دوران تاريخ بشر از زمانى شروع مىشود كه خط اختراع شد، و انسان توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات نقش كند، عظمت اين سوگند هنگامى آشكارتر مىشود كه توجه داشته باشيم آن روزى كه اين آيات نازل گشت، نويسنده و ارباب قلمى در آن محيط وجود نداشت، و اگر كسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در كل سرزمين «مكّه» كه مركز عبادى و سياسى و اقتصادى حجاز بود به بيست نفر نمىرسيد، آرى سوگند به قلم ياد كردن در چنين محيطى عظمت خاصى دارد.
(آيه 2)
سپس به چيزى كه سوگند براى آن ياد شده پرداخته، مىفرمايد:
«به (بركت) نعمت پروردگارت تو مجنون نيستى» (ما انت بنعمة ربك بمجنون).
ديوانه آنها هستند كه مظهر عقل كل را متهم به جنون مىكنند، و رهبر و راهنماى انسانها را با اين نسبت ناروا از خود دور مىسازند.
(آيه 3)
و به دنبال آن مىافزايد: «و براى تو پاداشى عظيم و هميشگى است» (و ان لك لاجرا غير ممنون).
«ممنون» از ماده «من» يعنى، اجر و پاداشى كه هرگز قطع نمىشود و دائما باقى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 4)
اين آيه در توصيف ديگرى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد: «و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى» (و انك لعلى خلق عظيم).
اخلاقى كه عقل در آن حيران است لطف و محبتى بىنظير صفا و صميميتى بىمانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصلهاى توصيف ناپذير.
اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مىكنى تو خود بيش از همه عبادت مىنمائى، و اگر از كار بد باز مىدارى تو قبل از همه خوددارى مىكنى آزارت مىكنند و تو اندرز مىدهى، ناسزايت مىگويند و براى آنها دعا مىكنى، بر بدنت سنگ مىزنند و خاكستر داغ بر سرت مىريزند و تو براى هدايت آنها دست به درگاه خدا بر مىدارى!
در حديثى آمده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «انّما بعثت لأتمّم مكارم الاخلاق من براى اين مبعوث شدهام كه فضائل اخلاقى را تكميل كنم».
و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «مؤمن با حسن خلق خود به درجه كسى مىرسد كه شبها به عبادت مىايستد، و روزها روزهدار است».
(آيه 5)
و به دنبال آن مىافزايد: «به زودى تو مىبينى و آنان نيز مىبينند» (فستبصر و يبصرون).
(آيه 6)
«كه كداميك از شما مجنونند»! (بايكم المفتون).
حركتها و موضعگيرى تو در آينده و پيشرفت و نفوذ سريع اسلام در سايه آن نشان خواهد داد كه تو منبع بزرگ عقل و درايتى، ديوانه خفاشانى هستند كه با نور اين آفتاب به ستيز برخاستند.
و البته در قيامت اين حقايق باز هم روشنتر و آشكارتر خواهد بود.
(آيه 7)
باز براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «پروردگارت بهتر از هر كس مىداند چه كسى از راه او گمراه شده و او هدايت يافتگان را نيز بهتر مىشناسد» (ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين).
چرا كه راه، راه اوست و او بهتر از هر كس راه خود را مىشناسد، و به اين ترتيب به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله اطمينان بيشتر مىدهد كه او در مسير هدايت و دشمنانش در مسير ضلالتند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 8)
از آنها كه داراى اين صفاتند پيروى مكن بعد از ذكر اخلاق عظيم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در اينجا به ذكر اخلاق دشمنان او مىپردازد تا در يك مقايسه، فاصله ميان اين دو كاملا روشن شود.
نخست مىفرمايد: «از تكذيب كنندگان (ى كه خدا و پيامبر و روز رستاخيز و آئين او را تكذيب مىكنند) اطاعت مكن» (فلا تطع المكذبين).
(آيه 9)
سپس به تلاش و كوشش آنها براى به سازش كشيدن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اشاره كرده، مىافزايد: «آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آنها (هم) نرمش نشان دهند» نرمشى توأم با انحراف از مسير حق (ودوا لو تدهن فيدهنون).
(آيه 10)
سپس بار ديگر از اطاعت آنها نهى كرده و صفات نه گانه مذمومى را كه هر يك به تنهائى مىتواند مانع اطاعت و تبعيت گردد بر مىشمرد، مىفرمايد:
«و از هر كسى كه بسيار سوگند ياد مىكند و پست است اطاعت مكن» (و لا تطع كل حلاف مهين).
(آيه 11)
سپس مىافزايد: «كسى كه بسيار عيبجوست و به سخن چينى آمد و شد مىكند» و در اين كار اصرار دارد. (هماز مشاء بنميم).
(آيه 12)
در پنجمين و ششمين و هفتمين وصف مىگويد: كسى كه «بسيار مانع كار خير و تجاوزگر گناهكار است» (مناع للخير معتد اثيم).
نه تنها خودكار خيرى نمىكند و راه خيرى ارائه نمىدهد، بلكه سدى است در مقابل خير و بركت ديگران، به علاوه انسانى است متجاوز از حدود الهى و حقوقى كه خدا براى هر انسانى تعيين كرده، و اضافه بر اين صفات، آلوده هرگونه گناهى نيز هست، بطورى كه گناه جزء طبيعت او شده است.
(آيه 13)
و سر انجام به هشتمين و نهمين صفات آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «علاوه بر اينها كينهتوز و پرخور، و خشن و بدنام است» (عتل بعد ذلك زنيم).
به اين ترتيب قرآن روشن مىسازد كه مخالفان اسلام و قرآن و مخالفان شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چگونه افرادى بودهاند، افرادى دروغگو، پست، عيبجو، سخن چين، متجاوز گنهكار، بىاصل و نسب، و به راستى از غير چنين افرادى مخالفت با چنان مصلح بزرگى انتظار نمىرود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 337 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 30 از سوره ی ملک و آیات 1 تا 16 از سوره ی قلم
(آيه 14)
در اين آيه هشدار مىدهد «مبادا به خاطر اين كه صاحب مال و فرزندان فراوان است» از او پيروى كنى (ان كان ذا مال و بنين).
بدون شك پيامبر هرگز تسليم نمىشد، و اين آيات در حقيقت تأكيدى است بر اين معنى، تا خط مكتبى و روش عملى او بر همه آشكار گردد، و هيچ كس از دوست و دشمن چنين انتظارى نداشته باشد.
(آيه 15)
اين آيه عكس العمل اين گونه افراد را كه داراى چنين صفات پست هستند در برابر آيات الهى نشان داده، مىگويد: «هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: اينها افسانههاى خرافى پيشينيان است»! (اذا تتلى عليه آياتنا قال اساطير الاولين).
و با اين بهانه و اين بر چسب زشت از آيات خداوند فاصله مىگيرد.
(آيه 16)
در اين آيه از يكى از مجازاتهاى اين گروه پرده برداشته، مىافزايد:
«ما به زودى بر بينى او علامت و داغ ننگ مىنهيم»! (سنسمه على الخرطوم).
اين تعبيرى است گويا و رسا بر نهايت ذليل ساختن آنها، زيرا تعبير به «خرطوم» (بينى) كه تنها در مورد خوك و فيل گفته مىشود تحقير روشنى براى آنهاست، و دوم اين كه، بينى در لغت عرب معمولا كنايه از بزرگى و عزت است همانگونه كه در فارسى نيز وقتى مىگوئيم بينى او را به خاك بماليد دليل بر اين است كه عزت او را بر باد دهيد و سوم اين كه علامت گذاردن مخصوص حيوانات است، حتى در حيوانات در صورت آنها مخصوصا بر بينى آنها علامتگذارى نمىشود، و در اسلام نيز اين كار نهى شده است، همه اينها با بيانى رسا مىگويد:
خداوند اين چنين افراد طغيانگر خود خواه متجاوز سركش را چنان ذليل مىكند كه عبرت همگان گردند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
[golrooz] صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّا بَلَوْنَٰهُمْ كَمَا بَلَوْنَآ أَصْحَٰبَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا۟ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ(17)
ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم مورد آزمايش قرار داديم آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه] آن [باغ] را حتما بچينند(17)
وَلَا يَسْتَثْنُونَ(18)
و[لي] ان شاء الله نگفتند(18)
فَطَافَ عَلَيْهَا طَآئِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَآئِمُونَ(19)
پس در حالي كه آنان غنوده بودند بلايي از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش در آمد(19)
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ(20)
و [باغ] آفت زده [و زمين باير] گرديد(20)
فَتَنَادَوْا۟ مُصْبِحِينَ(21)
پس [باغداران] بامدادان يكديگر را صدا زدند(21)
أَنِ اغْدُوا۟ عَلَيٰ حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَٰرِمِينَ(22)
كه اگر ميوه مي چينيد بامدادان به سوي كشت خويش رويد(22)
فَانطَلَقُوا۟ وَهُمْ يَتَخَٰفَتُونَ(23)
پس به راه افتادند و آهسته به هم مي گفتند(23)
أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ(24)
كه امروز نبايد در باغ بينوايي بر شما در آيد(24)
وَغَدَوْا۟ عَلَيٰ حَرْدٍ قَٰدِرِينَ(25)
و صبحگاهان در حالي كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مي ديدند رفتند(25)
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوٓا۟ إِنَّا لَضَآلُّونَ(26)
و چون [باغ] را ديدند گفتند قطعا ما راه گم كرده ايم(26)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ(27)
[نه] بلكه ما محروميم(27)
قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ(28)
خردمندترينشان گفت آيا به شما نگفتم چرا خدا را به پاكي نمي ستاييد(28)
قَالُوا۟ سُبْحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ(29)
گفتند پروردگارا تو را به پاكي مي ستاييم ما واقعا ستمگر بوديم(29)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ يَتَلَٰوَمُونَ(30)
پس بعضي شان رو به بعضي ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند(30)
قَالُوا۟ يَٰوَيْلَنَآ إِنَّا كُنَّا طَٰغِينَ(31)
گفتند اي واي بر ما كه سركش بوده ايم(31)
عَسَيٰ رَبُّنَآ أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَآ إِنَّآ إِلَيٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ(32)
اميد است كه پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم(32)
كَذَٰلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْءَاخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ(33)
عذاب [دنيا] چنين است و عذاب آخرت اگر مي دانستند قطعا بزرگتر خواهد بود(33)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّٰتِ النَّعِيمِ(34)
براي پرهيزگاران نزد پروردگارشان باغستانهاي پر ناز و نعمت است(34)
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ(35)
پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد(35)
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ(36)
شما را چه شده چگونه داوري مي كنيد(36)
أَمْ لَكُمْ كِتَٰبٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ(37)
يا شما را كتابي هست كه در آن فرا مي گيريد(37)
إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ(38)
كه هر چه را برمي گزينيد براي شما در آن خواهد بود(38)
أَمْ لَكُمْ أَيْمَٰنٌ عَلَيْنَا بَٰلِغَةٌ إِلَيٰ يَوْمِ الْقِيَٰمَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ(39)
يا اينكه شما تا روز قيامت [از ما] سوگندهايي رسا گرفته ايد كه هر چه دلتان خواست حكم كنيد(39)
سَلْهُمْ أَيُّهُم بِذَٰلِكَ زَعِيمٌ(40)
از آنان بپرس كدامشان ضامن اين [ادعا] يند(40)
أَمْ لَهُمْ شُرَكَآءُ فَلْيَأْتُوا۟ بِشُرَكَآئِهِمْ إِن كَانُوا۟ صَٰدِقِينَ(41)
يا شريكاني دارند پس اگر راست مي گويند شريكانشان را بياورند(41)
يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَي السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ(42)
روزي كه كار زار [و رهايي دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانايي نيابند(42)
خَٰشِعَةً أَبْصَٰرُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا۟ يُدْعَوْنَ إِلَي السُّجُودِ وَهُمْ سَٰلِمُونَ(43)
ديدگانشان به زير افتاده خواري آنان را فرو مي گيرد در حالي كه [پيش از اين] به سجده دعوت مي شدند و تندرست بودند(43)
فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ(44)
پس مرا با كسي كه اين گفتار را تكذيب مي كند واگذار به تدريج آنان را به گونه اي كه در نيابند [گريبان] خواهيم گرفت(44)
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ(45)
و مهلتشان مي دهم زيرا تدبير من [سخت] استوار است(45)
أَمْ تَسَْٔلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ(46)
آيا از آنان مزدي درخواست مي كني و آنان خود را زير بار تاوان گرانبار مي يابند(46)
أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ(47)
يا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مي نويسند(47)
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَيٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ(48)
پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايي ورز و مانند همدم ماهي [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد(48)
لَّوْلَآ أَن تَدَٰرَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَآءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ(49)
اگر لطفي از جانب پروردگارش تدارك [حال] او نمي كرد قطعا نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مي شد(49)
فَاجْتَبَٰهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّٰلِحِينَ(50)
پس پروردگارش وي را برگزيد و از شايستگانش گردانيد(50)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 17)
داستان عبرت انگيز «اصحاب الجنة»! به تناسب بحثى كه در آيات گذشته پيرامون ثروتمندان خودخواه و مغرور بود در اينجا داستانى را در باره عدهاى از ثروتمندان پيشين كه داراى باغ خرم و سرسبزى بودند، ذكر مىكند.
نخست مىفرمايد: «ما آنها را آزموديم همان گونه كه صاحبان باغ را آزمايش كرديم» (انا بلوناهم كما بلونا اصحاب الجنة).
ماجرا چنين بود: اين باغ- كه طبق مشهور در يمن بوده- در اختيار پيرمردى مؤمن قرار داشت، او به قدر نياز از آن بر مىگرفت، و بقيه را به مستحقان و نيازمندان مىداد، اما هنگامى كه چشم از دنيا پوشيد، فرزندانش گفتند: ما خود به محصول اين باغ سزاوارتريم، و به اين ترتيب تصميم گرفتند تمام مستمندان را محروم سازند.
آيه مىگويد: ما آنها را آزموديم، «هنگامى كه سوگند ياد كردند: ميوههاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستندان) بچينند» (اذ اقسموا ليصرمنها مصبحين).
(آيه 18)
«و هيچ از آن استثنا نكنند» و براى مستمندان چيزى فرو نگذارند (و لا يستثنون).
اين تصميم آنها ناشى از بخل و ضعف ايمان آنها بود، زيرا انسان هر قدر هم نيازمند باشد مىتواند كمى از محصول يك باغ پردرآمد را به نيازمندان اختصاص دهد.
(آيه 19)
سپس در ادامه اين سخن مىافزايد: «اما عذابى فراگير (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالى كه همه در خواب بودند» (فطاف عليها طائف من ربك و هم نائمون).
(آيه 20)
آتشى سوزان و صاعقهاى مرگبار چنان بر آن مسلط شد كه «آن باغ سرسبز همچون شب سياه و ظلمانى شد» و جز مشتى خاكستر از آن باقى نماند (فاصبحت كالصريم).
(آيه 21)
صاحبان باغ به گمان اين كه درختهاى پربارشان آماده براى چيدن ميوه است «صبحگاهان يكديگر را صدا زدند» (فتنادوا مصبحين).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 22)
و گفتند: «كه به سوى كشتزار و باغ خود حركت كنيد، اگر قصد چيدن ميوهها را داريد»! (ان اغدوا على حرثكم ان كنتم صارمين).
(آيه 23)
به اين ترتيب «آنها (به سوى باغ) حركت كردند در حالى كه آهسته با هم مىگفتند:» (فانطلقوا و هم يتخافتون).
(آيه 24)
«مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود»! (ان لا يدخلنها اليوم عليكم مسكين).
چنين به نظر مىرسد كه به خاطر سابقه اعمال نيك پدر، جمعى از فقرا همه سال در انتظار چنين ايامى بودند كه ميوه چينى باغ شروع شود و بهرهاى عائد آنها گردد، و لذا اين فرزندان بخيل و ناخلف چنان مخفيانه حركت كردند كه هيچ كس احتمال ندهد چنان روزى فرا رسيده.
(آيه 25)
و به اين ترتيب، «آنها صبحگاهان تصميم داشتند كه با قدرت از مستمندان جلوگيرى كنند» (و غدوا على حرد قادرين).
(آيه 26)
اما «هنگامى كه (وارد باغ شدند و) آن را ديدند گفتند: حقا ما گمراهيم» (فلما راوها قالوا انا لضالون).
(آيه 27)
سپس افزودند: همه چيز از دست رفته «بلكه ما محروميم» (بل نحن محرومون).
مىخواستيم مستمندان و نيازمندان را محروم كنيد اما خودمان از همه بيشتر محروم شديم، هم محروم از درآمد مادى، و هم بركات معنوى.
(آيه 28)
در اين ميان «يكى از آنها كه از همه عاقلتر بود گفت: آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمىگوييد»! (قال اوسطهم ا لم اقل لكم لو لا تسبحون).
از اين آيه استفاده مىشود كه در ميان آنها فرد مؤمنى بود كه آنها را از بخل و حرص نهى مىكرد، ولى كسى گوش به حرفش نمىداد.
(آيه 29)
آنها نيز لحظهاى بيدار شدند و به گناه خود اعتراف كردند و «گفتند: منزه است پروردگار ما (از هرگونه ظلم و ستم) مسلما ما ظالم بوديم» هم بر خويشتن ستم كرديم و هم بر ديگران (قالوا سبحان ربنا انا كنا ظالمين).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 30)
ولى مطلب به اينجا خاتمه نيافت «سپس رو به يكديگر كرده، به ملامت هم پرداختند» (فاقبل بعضهم على بعض يتلاومون).
و احتمالا هر كدام در عين اعتراف به خطاى خويش گناه اصلى را به دوش ديگرى مىانداخت و او را شديدا سرزنش مىكرد.
آرى! همه ظالمانى كه در چنگال عذاب الهى گرفتار مىشوند در عين اعتراف به گناه، هر كدام سعى دارد عامل اصلى بدبختى خود را ديگرى بشمرد.
(آيه 31)
سپس مىافزايد: هنگامى كه به عمق بدبختى خود آگاه شدند فريادشان بلند شد «گفتند: واى بر ما كه طغيانگر بوديم»! (قالوا يا ويلنا انا كنا طاغين).
آنها در مرحله قبل اعتراف به «ظلم» و ستم كردند، و در اينجا اعتراف به «طغيان» و در حقيقت طغيان مرحلهاى است بالاتر از ظلم.
(آيه 32)
سر انجام آنها بعد از اين بيدارى و هشيارى و اعتراف به گناه و بازگشت به سوى خدا، رو به درگاه او آوردند، و گفتند: «اميدواريم پروردگارمان (گناهان ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد» (عسى ربنا ان يبدلنا خيرا منها).
«چرا كه ما به او علاقهمنديم» و به ذات پاكش دل بستهايم و حل اين مشكل را نيز از قدرت بىپايان او مىطلبيم (انا الى ربنا راغبون).
(آيه 33)
در اين آيه به عنوان يك نتيجهگيرى كلى و درس همگانى مىفرمايد: اين گونه است عذاب (خداوند در دنيا) و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند» (كذلك العذاب و لعذاب الآخرة اكبر لو كانوا يعلمون).
شما نيز اگر به خاطر مال و ثروت و امكانات مادى مست و مغرور شويد، و روح انحصار طلبى بر شما چيره گردد، همه چيز را براى خود بخواهيد، و نيازمندان را محروم كنيد، سرنوشتى بهتر از اين نخواهيد داشت.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 34)
مىدانيم روش قرآن اين است كه شرح حال زندگى بدان و خوبان را در مقابل هم قرار مىدهد، تا در مقايسه با يكديگر بهتر شناخته شوند.
طبق همين روش بعد از ذكر سرنوشت دردناك «اصحاب الجنّة» (صاحبان باغ خرم و سرسبز) در اينجا به ذكر حال پرهيزكاران پرداخته، مىگويد: «براى پرهيزكاران نزد پروردگارشان باغهاى پرنعمت بهشت است» (ان للمتقين عند ربهم جنات النعيم).
باغهائى از بهشت كه هر نعمتى تصور شود كاملترين نوع آن در آنجاست، علاوه بر نعمتهائى كه به فكر هيچ انسانى نرسيده است.
(آيه 35)
ولى از آنجا كه جمعى از مشركان و ثروتمندان خود خواه بودند كه ادعا مىكردند همان طور كه در دنيا وضع ما عالى است در قيامت نيز بسيار خوب است، خداوند در اين آيه شديدا آنها را مورد مؤاخذه قرار داده بلكه محاكمه مىكند، مىفرمايد: «آيا مؤمنانى را (كه در برابر حق و عدالت تسليمند) همچون مشركان و مجرمان قرار دهيم»؟ (ا فنجعل المسلمين كالمجرمين).
(آيه 36)
«شما را چه مىشود؟ چگونه داورى مىكنيد»؟! (ما لكم كيف تحكمون).
هيچ انسان عاقلى باور مىكند سرنوشت عادل و ظالم، مطيع و مجرم، ايثارگر و انحصار طلب يكسان باشد؟ آن هم در پيشگاه خداوند.
(آيه 37)
سپس مىافزايد: اگر عقل و خرد، شما را به چنين حكمى رهنمون نشده آيا دليلى از «نقل» بر آن داريد «آيا كتابى داريد كه از آن درس مىخوانيد ...»؟ (ام لكم كتاب فيه تدرسون).
(آيه 38)
«كه آنچه را شما اختيار مىكنيد از آن شماست»؟! (ان لكم فيه لما تخيرون).
شما انتظار داريد مجرمانى همچون خودتان همطراز مسلمين باشند، اين سخنى است كه نه عقل به آن حكم مىكند و نه در هيچ كتاب معتبرى آمده است.
(آيه 39)
در اين آيه چنين ادامه مىدهد: آيا شما مدركى از عقل و نقل بر اين ادعا داريد؟ «يا اين كه عهد و پيمان موكد و مستمرى تا روز قيامت بر ما داريد كه هر چه را حكم كنيد براى شما باشد»؟ (ام لكم ايمان علينا بالغة الى يوم القيامة ان لكم لما تحكمون).
چه كسى مىتواند ادعا كند كه از خدا عهد و پيمان گرفته است كه تسليم تمايلات او گردد!
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 40)
باز در ادامه اين پرسشها كه راهها را از هر سو به روى آنان مىبندد مىافزايد: «از آنها بپرس كداميك از آنان چنين چيزى را تضمين مىكنند» كه مجرمان و مؤمنان يكسان باشند يا هر چه آنها مىخواهند خدا در اختيارشان بگذارد (سلهم ايهم بذلك زعيم).
(آيه 41)
و در آخرين مرحله از اين بازپرسى عجيب مىفرمايد: «يا اين كه معبودانى دارند كه آنها را شريك خدا قرار دادهاند (و براى آنان شفاعت مىكنند) اگر راست مىگويند معبودان خود را بياورند»! (ام لهم شركاء فليأتوا بشركائهم ان كانوا صادقين).
آيا آنها كمترين دليلى دارند بر اين كه بتها اين جمادات كم ارزش و بىشعور شريك خدا و شفيع درگاه اويند؟
(آيه 42)
آن روز مىخواهند سجده كنند اما قادر نيستند! در تعقيب آيات گذشته كه مشركان و مجرمان را در برابر يك بازپرسى كوبنده قرار مىداد، در اينجا گوشهاى از سرنوشت آنها را در قيامت نشان مىدهد تا روشن شود اين گروه خود خواه و پرادعا در آن روز چقدر ذليل و خوارند؟
مىفرمايد: به خاطر بياوريد «روزى را كه (از شدت ترس و وحشت) ساق پاها برهنه مىگردد و دعوت به سجود مىشوند اما نمىتوانند» سجود كنند (يوم يكشف عن ساق و يدعون الى السجود فلا يستطيعون).
آرى! در آن روز همگان به سجده و خضوع در برابر پروردگار دعوت مىشوند، مؤمنان به سجده مىافتند، ولى مجرمان قدرت سجده ندارند!
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread530.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 43)
اين آيه مىگويد: «اين در حالى است كه چشمهايشان (از شدت شرمسارى) به زير افتاده و ذلت و خوارى تمام وجودشان را فرا گرفته» (خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلة).
افراد مجرم هنگامى كه در دادگاه محكوم مىشوند معمولا سر خود را به زير مىافكنند، و ذلت تمام وجودشان را فرا مىگيرد.
سپس مىافزايد: «آنها پيش از اين (در دار دنيا) دعوت به سجود مىشدند در حالى كه سالم بودند» ولى امروز ديگر توانائى آن را ندارند (و قد كانوا يدعون الى السجود و هم سالمون).
آنها هرگز سجده نكردند، و روح استكبار و تمرد و سرپيچى را با خود به صحنه قيامت آوردند با اين حال چگونه قدرت بر سجده دارند.
(آيه 44)
سپس روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «اكنون مرا با آنها كه اين سخن (يعنى قرآن) را تكذيب مىكنند واگذار» تا حساب همه آنها را برسم (فذرنى و من يكذب بهذا الحديث).
اين تهديدى است شديد از ناحيه خداوند قادر قهار كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد:
نمىخواهد تو دخالت كنى، مرا با اين تكذيب كنندگان لجوج و سركش رها كن، تا آنچه مستحقند به آنها بدهم! سپس مىافزايد: «ما آنان را از آنجا كه نمىدانند به تدريج به سوى عذاب پيش مىبريم» (سنستدرجهم من حيث لا يعلمون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 45)
«و به آنها مهلت (بازگشت) مىدهم (و در عذابشان عجله نخواهم كرد) چرا كه نقشههاى من محكم و دقيق (و عذاب من شديد) است» (و املى لهم ان كيدى متين).
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «گاه هنگامى كه بندگان سركش گناه مىكنند خداوند به آنها نعمتى مىدهد، آنها از گناه خود غافل مىشوند، و توبه را فراموش مىكنند، اين همان استدراج و بلا و عذاب تدريجى است».
هنگامى كه انسان گناه مىكند از سه حال بيرون نيست، يا خودش متوجه مىشود و باز مىگردد، و يا خداوند تازيانه «بلا» بر او مىنوازد تا بيدار شود، و يا شايستگى هيچ يك از اين دو را ندارد، خدا به جاى بلا نعمت به او مىبخشد و اين همان «عذاب استدراج» است.
لذا انسان بايد به هنگام روى آوردن نعمتهاى الهى مراقب باشد نكند اين امر كه ظاهرا نعمت است «عذاب استدراج» گردد، به همين دليل مسلمانان بيدار در اين گونه مواقع در فكر فرو مىرفتند، و به بازنگرى اعمال خود مىپرداختند، چنانكه در حديثى آمده است كه يكى از ياران امام صادق عليه السّلام عرض كرد: من از خداوند مالى طلب كردم به من روزى فرمود، فرزندى خواستم به من بخشيد، خانهاى طلب كردم به من مرحمت كرد، من مىترسم نكند اين «استدراج» باشد! امام عليه السّلام فرمود: «اگر اينها توأم با حمد و شكر الهى است استدراج نيست» (نعمت است).
(آيه 46)
در ادامه بازپرسيهائى كه در آيات گذشته از مشركان و مجرمان شده بود، در اينجا دو سؤال ديگر بر آن مىافزايد، نخست مىگويد: «يا اين كه تو از آنها مزدى مىطلبى كه پرداختش براى آنها سنگين است»؟ (ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون).
اگر بهانه آنها اين است كه شنيدن دعوت تو خرج دارد و اجر و مزد كلانى بايد در مقابل آن بپردازند و آنها قادر بر آن نيستند اين سخن دروغى است، و تو مطلقا از آنها اجر و پاداشى مطالبه نمىكنى، و نه هيچ پيامبر ديگرى از پيامبران خدا مزدى مطالبه كردند.
(آيه 47)
سپس در ادامه همين گفتگو، مىافزايد: «يا اسرار غيب نزد آنهاست، و آن را مىنويسند» و به يكديگر منتقل مىكنند، و در اين اسرار آمده است كه آنها با مسلمانان يكسانند؟ (ام عندهم الغيب فهم يكتبون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 338 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 50 از سوره ی قلم
(آيه 48)
و از آنجا كه سرسختى و بىمنطقى مشركان و دشمنان اسلام گاه چنان قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مىفشرد كه امكان داشت در مورد آنها نفرين كند، خداوند در اين آيه پيامبرش را دلدارى داده، و امر به صبر و شكيبائى مىكند، مىفرمايد:
«اكنون كه چنين است صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش» (فاصبر لحكم ربك).
منتظر باش تا خداوند وسائل پيروزى تو و يارانت و شكست دشمنانت را فراهم سازد، و بدان اين مهلتها كه به آنها داده مىشود يك نوع عذاب استدراج است.
سپس مىافزايد: «و مانند صاحب ماهى [- يونس] مباش» كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد، و گرفتار مجازات ترك اولى شد (و لا تكن كصاحب الحوت).
«در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را (از درون شكم ماهى) خواند» (اذ نادى و هو مكظوم).
منظور از اين «ندا» همان است كه در آيه 87 سوره انبيا آمده است «او در ميان ظلمتها صدا زد كه معبودى جز تو نيست، منزهى تو من از ستمكاران بودم».
و به اين ترتيب به ترك اولاى خود اعتراف كرد، و از خدا تقاضاى عفو و بخشش نمود.
(آيه 49)
در اين آيه مىافزايد: «و اگر رحمت پروردگارش به ياريش نيامده بود (از شكم ماهى) بيرون افكنده مىشد در حالى كه نكوهيده بود» (لو لا ان تداركه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم).
منظور از «نعمت» در آيه فوق همان توفيق توبه و شمول رحمت الهى است.
(آيه 50)
لذا در اين آيه مىفرمايد: «ولى پروردگارش او را برگزيد و از صالحان قرار داد» (فاجتباه ربه فجعله من الصالحين).
و به دنبال آن مأموريت هدايت قومش را مجددا بر عهده او گذارد و او به سراغ آنها آمد، و همگى ايمان آوردند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530-2.html
-
صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
[golrooz] صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَٰرِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا۟ الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ(51)
و آنان كه كافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزي نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مي گفتند او واقعا ديوانه اي است(51)
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَٰلَمِينَ(52)
و حال آنكه [قرآن] جز تذكاري براي جهانيان نيست(52)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَآقَّةُ(1)
آن رخ دهنده(1)
مَا الْحَآقَّةُ(2)
چيست آن رخ دهنده(2)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا الْحَآقَّةُ(3)
و چه داني كه آن رخ دهنده چيست(3)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌۢ بِالْقَارِعَةِ(4)
ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند(4)
فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا۟ بِالطَّاغِيَةِ(5)
اما ثمود به [سزاي] سركشي [خود] به هلاكت رسيدند(5)
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا۟ بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ(6)
و اما عاد به [وسيله] تندبادي توفنده سركش هلاك شدند(6)
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَٰنِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَي الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَيٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ(7)
[كه خدا] آن را هفت شب و هشت روز پياپي بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را فرو افتاده مي ديدي گويي آنها تنه هاي نخلهاي ميان تهي اند(7)
فَهَلْ تَرَيٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِيَةٍ(8)
آيا از آنان كسي را بر جاي مي بيني(8)
وَجَآءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَٰتُ بِالْخَاطِئَةِ(9)
و فرعون و كساني كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاي سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند(9)
فَعَصَوْا۟ رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً(10)
و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچي كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتني سخت فرو گرفت(10)
إِنَّا لَمَّا طَغَا الْمَآءُ حَمَلْنَٰكُمْ فِي الْجَارِيَةِ(11)
ما چون آب طغيان كرد شما را بر كشتي سوار نموديم(11)
لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَآ أُذُنٌ وَٰعِيَةٌ(12)
تا آن را براي شما [مايه] تذكري گردانيم و گوشهاي شنوا آن را نگاه دارد(12)
فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَٰحِدَةٌ(13)
پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود(13)
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَٰحِدَةً(14)
و زمين و كوه ها از جاي خود برداشته شوند و هر دوي آنها با يك تكان ريز ريز گردند(14)
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(15)
پس آن روز است كه واقعه [آنچناني] وقوع يابد(15)
وَانشَقَّتِ السَّمَآءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ(16)
و آسمان از هم بشكافد و در آن روز است كه آن از هم گسسته باشد(16)
وَالْمَلَكُ عَلَيٰٓ أَرْجَآئِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَٰنِيَةٌ(17)
و فرشتگان در اطراف [آسمان]اند و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته ] بر سر خود بر مي دارند(17)
يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَيٰ مِنكُمْ خَافِيَةٌ(18)
در آن روز شما [به پيشگاه خدا] عرضه مي شويد [و] پوشيده اي از شما پوشيده نمي ماند(18)
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَآؤُمُ اقْرَءُوا۟ كِتَٰبِيَهْ(19)
اما كسي كه كارنامه اش به دست راستش داده شود گويد بياييد و كتابم را بخوانيد(19)
إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَهْ(20)
من يقين داشتم كه به حساب خود مي رسم(20)
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ(21)
پس او در يك زندگي خوش است(21)
فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ(22)
در بهشتي برين(22)
قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ(23)
[كه] ميوه هايش در دسترس است(23)
كُلُوا۟ وَاشْرَبُوا۟ هَنِيًٓٔۢا بِمَآ أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ(24)
بخوريد و بنوشيد گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهاي گذشته انجام داديد(24)
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَٰلَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَٰبِيَهْ(25)
و اما كسي كه كارنامه اش به دست چپش داده شود گويد اي كاش كتابم را دريافت نكرده بودم(25)
وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ(26)
و از حساب خود خبردار نشده بودم(26)
يَٰلَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ(27)
اي كاش آن [مرگ] كار را تمام مي كرد(27)
مَآ أَغْنَيٰ عَنِّي مَالِيَهْ(28)
مال من مرا سودي نبخشيد(28)
هَلَكَ عَنِّي سُلْطَٰنِيَهْ(29)
قدرت من از [كف] من برفت(29)
خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(30)
[گويند] بگيريد او را و در غل كشيد(30)
ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ(31)
آنگاه ميان آتشش اندازيد(31)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 51)
مىخواهند تو را نابود كنند اما نمىتوانند! اين آيه و آيه بعد كه پايان سوره «قلم» را تشكيل مىدهد، در حقيقت تعقيب چيزى است كه در آغاز اين سوره در باره نسبت جنون از ناحيه دشمنان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمده، نخست مىفرمايد: «نزديك است كافران هنگامى كه آيات قرآن را مىشنوند با چشم زخم خود تو را از بين ببرند و مىگويند: او ديوانه است» (و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون).
آنها وقتى آيات قرآن را مىشنوند آنقدر مجذوب مىشوند و در برابر آن اعجاب مىكنند كه مىخواهند تو را چشم بزنند (زيرا چشم زدن معمولا در برابر امورى است كه بسيار اعجاب انگيز باشد) اما در عين حال مىگويند: تو ديوانهاى، و اين راستى شگفتآور است، ديوانه و پريشان گوئى كجا و اين آيات اعجاب انگيز جذاب و پرنفوذ كجا؟
(آيه 52)
و سر انجام در آخرين آيه مىافزايد: «در حالى كه اين (قرآن) جز مايه بيدارى براى جهانيان نيست» (و ما هو الا ذكر للعالمين).
معارفش روشنگر، انذارهايش آگاه كننده، مثالهايش پر معنى، تشويقها و بشارتهايش روحپرور، و در مجموع مايه بيدارى خفتگان و يادآورى غافلان است، با اين حال چگونه مىتوان نسبت جنون به آورنده آن داد؟
آيا چشم زدن واقعيت دارد؟
بسيارى از مردم معتقدند در بعضى از چشمها اثر مخصوصى است كه وقتى از روى اعجاب به چيزى بنگرند ممكن است آن را از بين ببرد، يا درهم بشكند، و اگر انسان است بيمار يا ديوانه كند.
اين مسأله از نظر عقلى امر محالى نيست و در روايات اسلامى نيز تعبيرات مختلفى ديده مىشود كه وجود چنين امرى را اجمالا تأييد مىكند.
در حديثى آمده است كه امير مؤمنان على عليه السّلام فرمود: پيامبر براى امام حسن و امام حسين عليه السّلام «رقيه» «1» گرفت، و اين دعا را خواند: «شما را به تمام كلمات و اسماء حسناى خداوند از شرّ مرگ و حيوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود آنگاه كه حسد ورزد مىسپارم.
سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نگاهى به ما كرد و فرمود: «اين چنين حضرت ابراهيم براى اسماعيل و اسحاق تعويذ نمود».
__________________________________________________
(1) منظور از «رقيه» دعاهائى است كه مىنويسند و افراد براى جلوگيرى از چشم زخم با خود نگه مىدارند و آن را «تعويذ» نيز مىگويند.
«پايان سوره قلم»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread530-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
سوره حاقّه [69]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 52 آيه است.
محتواى سوره:
مباحث اين سوره بر سه محور دور مىزند.
محور اول كه مهمترين محورهاى بحث اين سوره است مسائل مربوط به قيامت و بسيارى از خصوصيات آن مىباشد، و لذا سه نام از نامهاى قيامت يعنى «حاقه» و «قارعه» و «واقعه» در اين سوره آمده است.
محور دوم بحثهائى است كه پيرامون سرنوشت اقوام كافر پيشين، مخصوصا قوم عاد و ثمود و فرعون، مىباشد كه مشتمل بر انذارهاى قوى و مؤكدى است براى همه كافران و منكران قيامت.
محور سوم بحثهائى است پيرامون عظمت قرآن و مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و كيفر تكذيب كنندگان.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام مىخوانيم: «كسى كه سوره حاقه را بخواند خداوند حساب او را در قيامت آسان مىكند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اين سوره از مسأله قيامت و آن هم با عنوان تازهاى شروع مىشود، مىفرمايد: روز رستاخيز «روزى است كه مسلما واقع مىشود»! (الحاقة).
(آيه 2)
«چه روز واقع شدنى»! (ما الحاقة).
(آيه 3)
«و تو چه مىدانى آن روز واقع شدنى چيست»؟ (و ما ادراك ما الحاقة).
تقريبا عموم مفسران «حاقه» را به معنى روز قيامت تفسير كردهاند، به خاطر اين كه روزى است كه قطعا واقع مىشود، همانند تعبير به «الواقعة» در سوره «واقعة».
تعبير به «ما الحاقّة» براى بيان عظمت آن روز است.
و تعبير به «ما ادراك ما الحاقة» باز هم براى تأكيد بيشتر روى عظمت حوادث آن روز عظيم است، تا آنجا كه حتى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله خطاب مىشود كه تو نمىدانى آن روز چگونه است؟
(آيه 4)
سپس به سراغ بيان سرنوشت اقوامى مىرود كه روز قيامت (يا نزول عذاب الهى را در دنيا) منكر شدند، مىافزايد: «قوم ثمود و عاد عذاب كوبنده الهى را انكار كردند» و نتيجه شومش را ديدند (كذبت ثمود و عاد بالقارعة).
(آيه 5)
«اما قوم ثمود با عذابى سركش هلاك شدند» (فاما ثمود فاهلكوا بالطاغية).
«قوم ثمود» در يك منطقه كوهستانى ميان حجاز و شام زندگى مىكردند، حضرت «صالح» به سوى آنها مبعوث شد، ولى آنها هرگز ايمان نياوردند، حتى از او خواستند كه اگر راست مىگوئى عذابى را كه به ما وعده مىدهى فرود آور! در اين هنگام «صاعقه اى ويرانگر» بر آنها مسلّط شد، و در چند لحظه همه چيز را در هم كوبيد و جسمهاى بىجانشان بر زمين افتاد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 6)
سپس به سراغ سرنوشت «قوم عاد» مىرود، قومى كه در سرزمين «احقاف» در شبه جزيره عرب يا يمن زندگى مىكردند قامتهائى طويل، اندامى قوى، شهرهائى آباد، زمينهائى خرم و سرسبز، و باغهائى پرطراوت داشتند، پيامبر آنها حضرت «هود» بود، آنها نيز طغيان و سركشى را به جائى رساندند كه خداوند با عذابى دردناك- كه شرح آن در همين آيات آمده است- طومار زندگى آنها را در هم پيچيد.
نخست مىفرمايد: «و اما قوم عاد با تندبادى طغيانگر و پر سر و صدا به هلاكت رسيدند» (و اما عاد فاهلكوا بريح صرصر عاتية).
(آيه 7)
سپس به توصيف ديگرى از اين تندباد كوبنده پرداخته، مىافزايد: « (خداوند) اين تندباد بنيان كن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت» (سخرها عليهم سبع ليال و ثمانية ايام حسوما).
نتيجه آن شد كه قرآن مىگويد: «و (اگر آنجا بودى) مىديدى كه آن قوم همچون تنههاى پوسيده و تو خالى درختان نخل در ميان اين تند باد روى زمين افتاده و هلاك شدهاند»! (فترى القوم فيها صرعى كانهم اعجاز نخل خاوية).
چه تشبيه جالبى كه هم بزرگى قامت آنها را مشخص مىكند، و هم ريشه كن شدن آنها را، و هم تو خالى بودن در برابر عذابهاى الهى به گونهاى كه تندباد آنها را به آسانى جا به جا مىكرد.
(آيه 8)
و در اين آيه مىافزايد: «آيا كسى از آنها را باقى مىبينى»؟! (فهل ترى لهم من باقية).
آرى! امروز نه تنها اثرى از قوم عاد نيست كه از ويرانههاى شهرهاى آباد، و عمارتهاى پرشكوه، و مزارع سرسبز آنها نيز چيزى باقى نمانده است.
(آيه 9)
كجاست گوشهاى شنوا؟ بعد از ذكر گوشهاى از سرگذشت قوم عاد و ثمود به سراغ اقوام ديگرى همچون قوم «نوح» و قوم «لوط» مىرود تا از زندگى آنها درس عبرت ديگرى به افراد بيدار دل دهد.
مىفرمايد: «و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و همچنين اهل شهرهاى زير و رو شده [- قوم لوط] مرتكب گناهان بزرگ شدند» (و جاء فرعون و من قبله و المؤتفكات بالخاطئة).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 10)
سپس مىافزايد: «و با فرستاده پروردگارشان مخالفت كردند و خداوند آنها را به عذاب شديدى گرفتار ساخت» (فعصوا رسول ربهم فاخذهم أخذة رابية).
فرعونيان با «موسى» و «هارون» به مخالفت برخاستند، و ساكنان شهرهاى «سدوم» به مخالفت با حضرت «لوط» و اقوام ديگر نيز از فرمان پيامبر خود سرپيچى كردند، و هر گروهى از اين سركشان به نوعى عذاب گرفتار شدند، فرعونيان در كام امواج «نيل» كه مايه حيات و آبادى و بركت كشورشان بود غرق گشتند، و قوم لوط با زلزله شديد، و سپس «بارانى از سنگ» محو و نابود شدند.
(آيه 11)
و سر انجام اشاره كوتاهى به سرنوشت قوم نوح و مجازات دردناك آنها كرده، مىگويد: «و هنگامى كه آب طغيان كرد ما شما را بر كشتى سوار كرديم» (انا لما طغى الماء حملناكم فى الجارية).
طغيان آب چنين بود كه ابرهاى تيره و تار آسمان را پوشانيد، و چنان بارانى نازل شد كه گوئى سيلاب از آسمان فرو مىريزد، چشمهها نيز از زمين جوشيدن گرفت، و اين هر دو آب دست به دست هم دادند، و همه چيز زير آب فرو رفت، تنها گروهى كه نجات يافتند مؤمنانى بودند كه همراه نوح سوار بر كشتى شدند.
تعبير به «حملناكم» (شما را حمل كرديم) كنايه از اسلاف و نياكان ماست چرا كه اگر آنها نجات نيافته بودند ما نيز امروز وجود نداشتيم.
(آيه 12)
بعد به هدف اصلى اين مجازاتها اشاره كرده، مىافزايد: منظور اين بود «تا آن را وسيله تذكرى براى شما قرار دهيم» (لنجعلها لكم تذكرة).
«و گوشهاى شنوا آن را دريابد و بفهمد» (و تعيها اذن واعية).
هرگز نمىخواستيم از آنها انتقام بگيريم، بلكه هدف تربيت انسانها و هدايت آنها در مسير كمال، و ارائه طريق، و ايصال به مطلوب بوده است.
فضيلت ديگرى از فضائل على عليه السّلام
در بسيارى از كتب معروف اسلامى اعم از تفسير و حديث آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام به هنگام نزول آيه فوق (و تعيها اذن واعية)
فرمود: «من از خدا خواستم كه گوش على را از اين گوشهاى شنوا و نگه دارنده حقايق قرار دهد».
و به دنبال آن على عليه السّلام مىفرمود: «من هيچ سخنى بعد از آن، از رسول خدا نشنيدم كه آن را فراموش كنم بلكه هميشه آن را به خاطر داشتم».
در «غاية المرام» شانزده حديث در اين زمينه از طرق شيعه و اهل سنت نقل كرده است، و تفسير «البرهان» از «محمّد بن عباس» نقل مىكند كه در اين باره سى حديث از طرق عامه و خاصه نقل شده است.
و اين فضيلتى است بزرگ براى پيشواى بزرگ اسلام على عليه السّلام كه صندوقچه اسرار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و وارث تمام علوم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود، و به همين دليل بعد از او در مشكلاتى كه براى جامعه اسلامى در مسائل علمى پيش مىآمد موافقان و مخالفان به او پناه مىبردند، و حل مشكل را از او مىخواستند كه در كتب تاريخ مشروحا آمده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 13)
روزى كه آن واقعه بزرگ رخ مىدهد! در ادامه آيات آغاز اين سوره كه ناظر به مسأله رستاخيز و قيامت بود، در اينجا بحثهائى از حوادث اين رستاخيز عظيم را مطرح مىكند، مىفرمايد: «به محض اين كه يكبار در صور دميده شود ...» (فاذا نفخ فى الصور نفخة واحدة).
چنانكه قبلا نيز اشاره كردهايم از قرآن مجيد استفاده مىشود كه پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر، ناگهانى و با صدائى عظيم انجام مىگيرد كه از آن تعبير به «نفخه صور» دميدن در شيپور) شده است.
نفخه صور دو نفخه است: «نفخه مرگ» و «نفخه حيات مجدد» و آنچه در آيه مورد بحث آمده «نفخه اول» يعنى، نفخه پايان دنياست.
(آيه 14)
سپس مىافزايد: «و (هنگامى كه) زمين و كوهها از جا برداشته شوند، و يكباره در هم كوبيده و متلاشى گردند» (و حملت الارض و الجبال فدكتا دكة واحدة). به گونهاى كه يكباره از هم متلاشى و هموار گردند.
(آيه 15)
سپس مىافزايد: «در آن روز واقعه عظيم روى مىدهد» و رستاخيز برپا مىشود (فيومئذ وقعت الواقعة).
(آيه 16)
نه تنها زمين و كوهها متلاشى مىشوند، بلكه «آسمانها از هم مىشكافد و سست مىگردد و فرو مىريزد» (و انشقت السماء فهى يومئذ واهية).
كرات عظيم آسمانى از اين حادثه هولناك و وحشتناك بركنار نمىمانند، آنها نيز شكافته، پراكنده و متلاشى و سست خواهند شد
(آيه 17)
«فرشتگان در اطراف آسمان قرار مىگيرند» و براى انجام مأموريتها آماده مىشوند (و الملك على ارجائها).
سپس مىفرمايد: «و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مىكنند» (و يحمل عرش ربك فوقهم يومئذ ثمانية).
منظور از «عرش» مجموعه جهان هستى است كه عرش حكومت خداوند است، و به وسيله فرشتگان كه مجرى فرمان او هستند تدبير مىشود.
و جالب اين كه در روايتى آمده است: «حاملان هشتگانه عرش خدا در قيامت چهار نفر از اولين، و چهار نفر از آخرين هستند، اما چهار نفر از اولين نوح و ابراهيم و موسى و عيسى مىباشند، و چهار نفر از آخرين محمّد صلّى اللّه عليه و آله و على و حسن و حسين عليهم السّلام هستند»! اين تعبير ممكن است اشاره به مقام شفاعت آنها براى اولين و آخرين باشد، البته شفاعت در مورد كسانى كه لايق شفاعتند، و به هر حال گسترش مفهوم «عرش» را نشان مىدهد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 18)
اى اهل محشر، نامه اعمال مرا بخوانيد! در تفسير آيات گذشته گفته شد كه «نفخ صور» دو بار رخ مىدهد و چنانكه گفتيم آيات آغاز سوره از نفخه اول خبر مىدهد، و آيات بعد از نفخه دوم.
در ادامه همين مطلب در اينجا مىفرمايد: «در آن روز همگى به پيشگاه خدا عرضه مىشويد و چيزى از كارهاى شما پنهان نمىماند» (يومئذ تعرضون لا تخفى منكم خافية).
البته، انسانها و غير انسانها در اين دنيا نيز دائما در محضر خدا هستند، ولى اين مطلب در قيامت ظهور و بروز بيشترى دارد.
نه تنها اعمال مخفيانه انسانها كه صفات و روحيات و خلقيات و نيتها همه بر ملا مىگردد، و اين حادثهاى است عظيم، و به گفته بعضى از مفسران عظيمتر از متلاشى شدن كوهها و شكافتن كرات آسمان! روز رسوائى بزرگ بدكاران و سر بلندى بىنظير مؤمنان.
(آيه 19)
و به دنبال آن مىگويد: «پس كسى كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از فرط خوشحالى) فرياد مىزند كه (اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد» (فاما من اوتى كتابه بيمينه فيقول هاؤم اقرؤا كتابيه).
(آيه 20)
سپس بزرگترين افتخار خود را در اين كلمه خلاصه كرده، مىگويد: «من يقين داشتم (كه قيامتى در كار است، و) به حساب اعمالم مىرسم» (انى ظننت انى ملاق حسابيه).
يعنى، آنچه نصيب من شده به خاطر ايمان به چنين روزى است، و راستى هم همين است ايمان به حساب و كتاب به انسان روح تقوا و پرهيزگارى مىبخشد و تعهد و احساس مسؤوليت در او ايجاد مىكند، و مهمترين عامل تربيت انسان است.
پاسخ به يك سؤال:
در اينجا ممكن است سؤالى مطرح شود و آن اين كه آيا مؤمنانى كه طبق آيات فوق صدا مىزنند: اى اهل محشر! بياييد و نامه اعمال ما را بخوانيد، مگر گناهى در تمام نامه اعمالشان نيست؟
پاسخ اين سؤال را مىتوان از بعضى احاديث استفاده كرد از جمله، در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه: «خداوند در قيامت نخست از بندگان خود اقرار بر گناهانشان مىگيرد، سپس مىفرمايد: من اين گناهان را در دنيا براى شما مستور ساختم، و امروز هم آن را مىبخشم سپس (فقط) نامه حسناتش را به دست راست او مىدهند».
(آيه 21)
در اين آيه گوشه اى از پاداشهاى چنين كسانى را بيان كرده، مىفرمايد: «پس او در يك زندگى (كاملا) رضايتبخش قرار خواهد داشت» (فهو فى عيشة راضية).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 22)
گرچه با همين يك جمله همه گفتنيها را گفته است، ولى براى توضيح بيشتر مىافزايد: او «در بهشتى عالى» قرار دارد (فى جنة عالية).
بهشتى كه آنقدر رفيع و والاست كه هيچ كس مانند آن را نديده و نشنيده و حتى تصور نكرده است.
(آيه 23)
بهشتى كه «ميوههايش در دسترس است» (قطوفها دانية).
نه زحمتى براى چيدن ميوهها در كار است، و نه مشكلى براى نزديك شدن به درختان پربارش، و اصولا تمام نعمتهايش بدون استثنا در دسترس است.
(آيه 24)
و در اين آيه، خطاب محبت آميز خداوند را به اين بهشتيان چنين بيان كرده، «بخوريد و بياشاميد گوارا، در برابر اعمالى كه در ايام گذشته انجام داديد» (كلوا و اشربوا هنيئا بما اسلفتم فى الايام الخالية).
آرى! اين نعمتهاى بزرگ بىحساب نيست، اينها پاداش اعمال شماست البته اين اعمال ناچيز هنگامى كه در افق فضل و رحمت الهى قرار گرفته به چنين ثمراتى منتهى شده است.
(آيه 25)
در آيات گذشته سخن از «اصحاب اليمين» و مؤمنانى بود كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مىشود، ولى اين آيه درست به نقطه مقابل آنها يعنى «اصحاب الشمال» پرداخته، و در يك مقايسه وضع آن دو را كاملا روشن مىسازد.
نخست مىفرمايد: «اما كسى كه نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مىگويد: اى كاش هرگز نامه اعمالم را به من نمىدادند»! (و اما من أوتى كتابه بشماله فيقول يا ليتنى لم أوت كتابيه).
(آيه 26)
«و نمىدانستم حساب من چيست»؟ (و لم ادر ما حسابيه).
(آيه 27)
«اى كاش مرگم فرا مىرسيد»! و به اين زندگى حسرتبار پايان مىداد (يا ليتها كانت القاضية).
آرى! در آن دادگاه بزرگ، آهى حسرتبار، و نالهاى شرربار دارد، آرزو مىكند با گذشتهاش بكلى قطع رابطه كند، همان گونه كه در آيه 40 سوره نبأ نيز آمده است:
يقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا
كافر در آن روز مىگويد: اى كاش خاك بودم (و گرفتار عذاب نمىشدم)!»
(آيه 28)
سپس مىافزايد: اين مجرم گنهكار زبان به اعتراف گشوده، مىگويد: «مال و ثروتم هرگز مرا بىنياز نكرد» و به درد امروز كه روز بيچارگى من است نخورد (ما اغنى عنى ماليه).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
پاسخ : صفحه ی 339 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 52 از سوره ی قلم و آیات 1 تا 31 از سوره ی حاقه
(آيه 29)
نه تنها اموالم مرا بىنياز نكرد و حل مشكلى از من ننمود بلكه «قدرت من نيز از دست رفت»! (هلك عنى سلطانيه).
خلاصه نه مال به كار آمد، و نه مقام، و امروز با دست تهى، و در نهايت ذلت و شرمسارى، در دادگاه عدل الهى حاضرم، همه اسباب نجات قطع شده، قدرتم بر باد رفته، و اميدم از همه جا بريده است.
يك داستان عبرت انگيز! در اينجا سرگذشتهاى بسيارى نقل شده كه همه تأكيدى است بر محتواى آيات فوق و درس عبرتى است براى آنها كه تكيه بر مال و مقام كرده، سر تا پا آلوده غرور و غفلت و گناهند، از جمله:
در «سفينة البحار» از كتاب «نصائح» چنين نقل شده: «هنگامى كه بيمارى هارون الرشيد در خراسان شديد شد دستور داد طبيبى از طوس حاضر كنند، و سپس سفارش كرد كه ادرار او را با ادرار جمع ديگرى از بيماران و از افراد سالم بر طبيب عرضه كنند، طبيب شيشهها را يكى بعد از ديگرى وارسى مىكرد تا به شيشه هارون رسيد، و بىاينكه بداند مال كيست، گفت: به صاحب اين شيشه بگوئيد وصيتش را بكند، چرا كه نيرويش مضمحل شده و بنيهاش فرو ريخته است! هارون از شنيدن اين سخن از حيات خود مأيوس شد، و شروع به خواندن اين اشعار كرد:
انّ الطّبيب بطبّه و دوائه-----لا يستطيع دفاع نحب قد أتى
ما للطّبيب يموت بالدّاء الّذى-----قد كان يبرء مثله فيما مضى
«طبيب با طبابت و داروى خود- قدرت ندارد در برابر مرگى كه فرا رسيد دفاع كند».
اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بيمارى مىميرد- كه سابقا آن را درمان مىكرد»؟
در اين هنگام به او خبر دادند كه مردم شايعه مرگ او را پخش كردهاند، براى اين كه اين شايعه برچيده شود دستور داد چهارپائى آوردند و گفت: مرا بر آن سوار كنيد، ناگهان زانوى حيوان سست شد.
گفت: مرا پياده كنيد كه شايعه پراكنان راست مىگويند! سپس سفارش كرد كفنهائى براى او بياورند، و از ميان آنها يكى را پسنديد و انتخاب كرد، و گفت در كنار همين بسترم قبرى براى من آماده كنيد.
سپس نگاهى در قبر كرد و اين آيه را تلاوت نمود: (ما اغنى عنى ماليه- هلك عنى سلطانيه) و در همان روز از دنيا رفت.
(آيه 30)
او را بگيريد و زنجيرش كنيد! در ادامه آيات گذشته كه سخن از «اصحاب شمال» مىگفت كه نامه اعمالشان را به دست چپشان مىدهند در اينجا به گوشهاى از عذابهاى آنها در قيامت اشاره كرده، مىفرمايد: در اين هنگام به فرشتگان عذاب دستور داده مىشود: «او را بگيريد و در بند و زنجيرش كنيد»! (خذوه فغلوه).
(آيه 31)
«سپس (گفته مىشود:) او را در دوزخ بيفكنيد» (ثم الجحيم صلوه).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531.html
-
صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
[golrooz] صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ(32)
پس در زنجيري كه درازي آن هفتاد گز است وي را در بند كشيد(32)
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ(33)
چرا كه او به خداي بزرگ نمي گرويد(33)
وَلَا يَحُضُّ عَلَيٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(34)
و به اطعام مسكين تشويق نمي كرد(34)
فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَٰهُنَا حَمِيمٌ(35)
پس امروز او را در اينجا حمايتگري نيست(35)
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ(36)
و خوراكي جز چركابه ندارد(36)
لَّا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَٰطُِٔونَ(37)
كه آن را جز خطاكاران نمي خورند(37)
فَلَآ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ(38)
پس نه [چنان است كه مي پنداريد] سوگند ياد مي كنم به آنچه مي بينيد(38)
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ(39)
و آنچه نمي بينيد(39)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ(40)
كه [قرآن] قطعا گفتار فرستاده اي بزرگوار است(40)
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَّا تُؤْمِنُونَ(41)
و آن گفتار شاعري نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد(41)
وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ(42)
و نه گفتار كاهني [كه] كمتر [از آن] پند مي گيريد(42)
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَٰلَمِينَ(43)
[پيام] فرودآمده اي است از جانب پروردگار جهانيان(43)
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ(44)
و اگر [او] پاره اي گفته ها بر ما بسته بود(44)
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ(45)
دست راستش را سخت مي گرفتيم(45)
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ(46)
سپس رگ قلبش را پاره مي كرديم(46)
فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَٰجِزِينَ(47)
و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمي شد(47)
وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ(48)
و در حقيقت [قرآن] تذكاري براي پرهيزگاران است(48)
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ(49)
و ما به راستي مي دانيم كه از [ميان] شما تكذيب كنندگاني هستند(49)
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَي الْكَٰفِرِينَ(50)
و آن واقعا بر كافران حسرتي است(50)
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ(51)
و اين [قرآن] بي شبهه حقيقتي يقيني است(51)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ(52)
پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوي(52)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَأَلَ سَآئِلٌۢ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(1)
پرسنده اي از عذاب واقع شونده اي پرسيد(1)
لِّلْكَٰفِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ(2)
كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده اي نيست(2)
مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ(3)
[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است(3)
تَعْرُجُ الْمَلَٰٓئِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ(4)
فرشتگان و روح در روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوي او بالا مي روند(4)
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا(5)
پس صبر كن صبري نيكو(5)
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا(6)
زيرا آنان [عذاب] را دور مي بينند(6)
وَنَرَيٰهُ قَرِيبًا(7)
و [ما] نزديكش مي بينيم(7)
يَوْمَ تَكُونُ السَّمَآءُ كَالْمُهْلِ(8)
روزي كه آسمانها چون فلز گداخته شود(8)
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ(9)
و كوهها چون پشم زده گردد(9)
وَلَا يَسَْٔلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا(10)
و هيچ دوست صميمي از دوست صميمي [حال] نپرسد(10)
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍۭ بِبَنِيهِ(11)
آنان را به ايشان نشان مي دهند گناهكار آرزو مي كند كه كاش براي رهايي از عذاب آن روز مي توانست پسران خود را عوض دهد(11)
وَصَٰحِبَتِهِ وَأَخِيهِ(12)
و [نيز] همسرش و برادرش را(12)
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُْٔوِيهِ(13)
و قبيله اش را كه به او پناه مي دهد(13)
وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ(14)
و هر كه را كه در روي زمين است همه را [عوض مي داد] و آنگاه خود را رها مي كرد(14)
كَلَّآ إِنَّهَا لَظَيٰ(15)
نه چنين است [آتش] زبانه مي كشد(15)
نَزَّاعَةً لِّلشَّوَيٰ(16)
پوست سر و اندام را بركننده است(16)
تَدْعُوا۟ مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّيٰ(17)
هر كه را پشت كرده و روي برتافته(17)
وَجَمَعَ فَأَوْعَيٰٓ(18)
و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته] فرا مي خواند(18)
۞ إِنَّ الْإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا(19)
به راستي كه انسان سخت آزمند [و بي تاب] خلق شده است(19)
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(20)
چون صدمه اي به او رسد عجز و لابه كند(20)
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا(21)
و چون خيري به او رسد بخل ورزد(21)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 32)
«بعد او را به زنجيرى كه هفتاد ذراع است ببنديد» (ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه).
«ذراع» به معنى فاصله آرنج تا نوك انگشتان است (در حدود نيم متر) كه واحد طول نزد عرب بوده، و يك مقياس طبيعى است، ولى بعضى گفتهاند كه اين ذراع غير از ذراع معمولى است بطورى كه هر ذراع از آن فاصلههاى عظيمى را در بر مىگيرد، و همه دوزخيان را به آن زنجير مىبندند.
(آيه 33)
در اين آيه و آيه بعد به علت اصلى اين عذاب سخت پرداخته، مىفرمايد: «چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نمىآورد» (انه كان لا يؤمن بالله العظيم).
و هر قدر انبيا و اوليا و رسولان پروردگار او را به سوى خدا دعوت مىكردند نمىپذيرفت، و به اين ترتيب پيوند او با «خالق» بكلى قطع شده بود.
(آيه 34)
«و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمىنمود» (و لا يحض على طعام المسكين).
و به اين ترتيب پيوند خود را از «خلق» نيز بريده بود.
از اين دو آيه به خوبى استفاده مىشود كه عمده اطاعات و عبادات و دستورات شرع را مىتوان در رابطه با خلق و خالق خلاصه كرد، و عطف «اطعام مسكين» بر «ايمان» اشاره به اهميت فوق العاده اين عمل بزرگ است.
(آيه 35)
سپس مىافزايد: «چون عقيده و عمل او چنين بود «از اين رو امروز هم در اينجا يار مهربانى ندارد»! (فليس له اليوم هاهنا حميم).
(آيه 36)
«و نه طعامى جز از چرك و خون» (و لا طعام الا من غسلين).
قابل توجه اين كه كيفر و عمل آنها كاملا با هم متناسبند، به خاطر قطع پيوند با خالق، در آنجا دوست گرم و صميمى ندارند، و به خاطر ترك اطعام مستمندان، غذائى جز چرك و خون از گلوى آنها پايين نمىرود، چرا كه آنها سالها لذيذترين طعامها را مىخوردند در حالى كه بينوايان جز خون دل طعامى نداشتند.
(آيه 37)
در اين آيه، براى تأكيد مىافزايد: «غذائى كه جز خطاكاران آن را نمىخورند» (لا يأكله الا الخاطؤن).
كسانى كه با تعمد و آگاهى و به عنوان طغيان و سركشى راه شرك و كفر و بخل را مىپويند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 38)
اين قرآن قطعا كلام خداست به دنبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون قيامت و سرنوشت مؤمنان و كافران بود، در اينجا بحث گويائى پيرامون قرآن مجيد و نبوت بيان مىكند، تا بحث «نبوت» و «معاد» مكمل يكديگر باشند.
نخست مىفرمايد: «سوگند به آنچه مىبينيد»! (فلا اقسم بما تبصرون).
(آيه 39)
«و آنچه نمىبينيد» (و ما لا تبصرون).
اين دو تعبير سراسر عالم «شهود» و «غيب» را شامل مىشود.
(آيه 40)
سپس در اين آيه به ذكر نتيجه و جواب اين سوگند بزرگ و بىنظير پرداخته، مىفرمايد: «كه اين قرآن گفتار رسول بزرگوارى است» (انه لقول رسول كريم).
منظور از «رسول» در اينجا بدون شك پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله است نه جبرئيل و مىدانيم آنچه را رسول مىآورد گفتار فرستنده اوست.
(آيه 41)
سپس مىافزايد: «و گفته شاعرى نيست، اما كمتر ايمان مىآوريد» (و ما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون).
(آيه 42)
«و نه گفته كاهنى، هر چند كمتر متذكّر مىشويد» (و لا بقول كاهن قليلا ما تذكرون).
در حقيقت دو آيه فوق نفى نسبتهاى ناروائى است كه مشركان و مخالفان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدادند، گاه مىگفتند: او شاعر است و اين آيات شعر اوست، و گاه مىگفتند: او كاهن است و اينها كهانت.
«شعر» معمولا زائيده تخيّلات، و بيانگر احساسات برافروخته، و هيجانات عاطفى است، و به همين دليل فراز و نشيب و افت و خيز فراوان دارد در حالى كه قرآن در عين زيبائى و جذابى كاملا مستدل و منطقى، و محتوائى عقلانى دارد، و اگر پيشگوئيهائى از آينده كرده اين پيشگوئيها اساس قرآن را تشكيل نمىدهد، تازه بر خلاف خبرهاى كاهنان همه قرين واقعيت بوده.
(آيه 43)
و در اين آيه به عنوان تأكيد با صراحت مىگويد: «كلامى است كه از سوى پروردگار عالميان نازل شده است» (تنزيل من رب العالمين).
بنابر اين قرآن نه شعر است و نه كهانت، نه ساخته فكر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و نه گفته جبرئيل، بلكه سخن خداست كه به وسيله پيك وحى بر قلب پاك پيامبر نازل شده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 44)
اگر او دروغ بر ما مىبست مهلتش نمىداديم! در ادامه بحثهاى مربوط به قرآن، در اينجا به ذكر دليل روشنى بر اصالت آن پرداخته، مىفرمايد: «اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست ...» (و لو تقول علينا بعض الاقاويل).
(آيه 45)
«ما او را با قدرت مىگرفتيم» (لاخذنا منه باليمين).
(آيه 46)
«سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم»! (ثم لقطعنا منه الوتين).
(آيه 47)
«و هيچ كس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود» و از او حمايت كند (فما منكم من احد عنه حاجزين).
(آيه 48)
در اين آيه باز هم براى تأكيد و يادآورى مىفرمايد: «و آن (قرآن) تذكرى براى پرهيزكاران است» (و انه لتذكرة للمتقين).
براى آنها كه آمادهاند خود را از گناه پاك كنند و راه حق را بپويند، براى آنها كه جستجوگرند و طالب حقيقت، و كسانى كه اين حد از تقوا را ندارند مسلما نمىتوانند از تعليمات قرآن بهرهگيرند.
تأثير عميق و فوق العادهاى كه قرآن از اين نظر دارد خود نشانه ديگرى از حقانيت آن است.
(آيه 49)
سپس مىگويد: «و ما مىدانيم كه بعضى از شما (آن را) تكذيب مىكنيد» (و انا لنعلم ان منكم مكذبين).
اما وجود تكذيب كننده لجوج هرگز دليل بر عدم حقانيت آن نخواهد بود، چرا كه پرهيزكاران و طالبان حقيقت از آن متذكر مىشوند، نشانههاى حق را در آن مىبينند و در راه خدا گام مىنهند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 50)
در اين آيه مىافزايد: «و آن مايه حسرت كافران است» (و انه لحسرة على الكافرين).
امروز آن را تكذيب مىكنند، ولى فردا كه «يوم الظّهور» و «يوم البروز» و در عين حال «يوم الحسرة» است مىفهمند چه نعمت بزرگى را به خاطر لجاجت و عناد از دست دادهاند، و چه عذابهاى دردناكى را براى خود خريده اند.
(آيه 51)
و براى اين كه كسى تصور نكند كه شك و ترديد، يا تكذيب منكران به خاطر ابهام مفاهيم قرآن است، در اين آيه اضافه مىكند: «و آن (قرآن) يقين خالص است» (و انه لحق اليقين).
يعنى، قرآن يقينى است خالص، و يا به تعبير ديگر «يقين» داراى مراحل مختلفى است: گاه از دليل عقلى حاصل مىشود، مثل اين كه دودى را از دور مشاهده مىكنيم و از آن، يقين به وجود آتش حاصل مىشود، در حالى كه آتش را نديدهايم، اين را «علم اليقين» گويند.
گاه نزديكتر مىرويم و شعلههاى آتش را با چشم مىبينيم، در اينجا يقين محكمتر مىشود، و آن را «عين اليقين» مىنامند.
گاه از اين هم نزديكتر مىرويم و در مجاورت آتش قرار مىگيريم، و سوزش آن را با دست خود لمس مىكنيم، مسلما اين مرحله بالاترى از يقين است كه آن را «حقّ اليقين» مىنامند.
آيه فوق مىگويد قرآن در چنين مرحلهاى از يقين است، و با اين حال كوردلان آن را انكار مىكنند!
(آيه 52)
و سر انجام در آخرين آيه مىفرمايد: «حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى»! و او را از هر گونه عيب و نقص منزّه بشمار (فسبح باسم ربك العظيم).
قابل توجه اين كه مضمون اين آيه و آيه قبل با مختصر تفاوتى در آخر سوره واقعه نيز آمده است، با اين تفاوت كه در اينجا سخن از قرآن مجيد است و توصيف آن به «حق اليقين» اما در پايان سوره «واقعه» سخن از گروههاى مختلف نيكوكاران و بدكاران در قيامت است.
«پايان سوره حاقّه»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
سوره معارج [70]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 44 آيه است.
محتواى سوره:
معروف در ميان مفسران اين است كه سوره «معارج» از سورههاى مكّى است. ولى بعضى از آيات آن در مدينه نازل شده و دليل بر آن روايات زيادى است كه در تفسير اين آيات به خواست خدا خواهد آمد.
به هر حال اين سوره داراى چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سريع كسى سخن مىگويد كه بعضى از گفتههاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را انكار كرد، و گفت: اگر اين سخن حق است عذابى بر من نازل شود و نازل شد. (آيه 1 تا 3) در بخش دوم بسيارى از خصوصيات قيامت و مقدمات آن و حالات كفار در آن روز آمده است. (آيات 4 تا 18) بخش سوم اين سوره بيانگر قسمتهائى از صفات انسانهاى نيك و بد است كه او را بهشتى يا دوزخى مىكند. (آيات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائى است نسبت به مشركان و منكران، و بار ديگر به مسأله رستاخيز بر مىگردد و سوره را پايان مىدهد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب كسانى را به او مىدهد كه امانات و عهد و پيمان خود را حفظ مىكنند و كسانى كه مواظب و مراقب نمازهاى خويشند».
بديهى است آنچه انسان را مشمول اين همه ثواب عظيم مىكند تلاوتى است كه با عقيده و ايمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه اين كه سوره را بخواند و هيچ انعكاسى در روح و فكر و عملش نداشته باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
شأن نزول:
هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را در روز غدير خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من كنت مولاه فعلىّ مولاه هر كس من مولى و ولىّ او هستم على مولى و ولىّ اوست.
چيزى نگذشت كه اين مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: تو به ما دستور دادى شهادت به يگانگى خدا و اين كه تو فرستاده او هستى دهيم ما هم شهادت داديم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادى ما همه اينها را نيز پذيرفتيم، اما با اينها راضى نشدى تا اين كه اين جوان على عليه السّلام را به جانشينى خود منصوب كردى، و گفتى: من كنت مولاه فعلىّ مولاه آيا اين سخنى است از ناحيه خودت يا از سوى خدا؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «قسم به خدائى كه معبودى جز او نيست اين از ناحيه خداست».
«نعمان» روى برگرداند در حالى كه مىگفت: «خداوندا! اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران»! اينجا بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت، همين جا اين آيه و دو آيه بعد نازل گشت.
تفسير:
عذاب فورى: سوره معارج از اينجا آغاز مىشود كه مىفرمايد:
«تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).
(آيه 2)
سپس مىافزايد: اين عذاب «مخصوص كافران است و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند» (للكافرين ليس له دافع).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 5)
در اين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «پس صبر جميل پيشه كن» و در برابر استهزاء و تكذيب و آزار آنها شكيبا باش (فاصبر صبرا جميلا).
«صبر جميل» به معنى شكيبائى زيبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است كه تداوم داشته باشد، يأس و نوميدى به آن راه نيابد، و توأم با بيتابى و جزع و شكوه و آه و ناله نگردد، و در غير اين صورت جميل نيست.
(آيه 6)
سپس مىافزايد: «زيرا آنها آن روز را دور مىبينند» (انهم يرونه بعيدا).
(آيه 7)
«و ما آن را نزديك مىبينيم» (و نراه قريبا).
آنها اصلا باور نمىكنند چنان روزى در كار باشد كه حساب همه خلايق را برسند و كوچكترين گفتار و كردار آنها محاسبه شود، آن هم در روزى كه پنجاه هزار سال به طول مىانجامد، ولى آنها در حقيقت خدا را نشناختهاند و در قدرت او شك و ترديد دارند.
(آيه 8)
در اينجا بحثهاى گذشته در باره قيامت با شرح و توضيح بيشترى ادامه يافته، مىفرمايد: «همان روز كه آسمان همچون فلز گداخته مىشود» (يوم تكون السماء كالمهل).
(آيه 9)
«و كوهها مانند پشم رنگين متلاشى خواهد بود» (و تكون الجبال كالعهن).
آرى! در آن روز آسمانها از هم متلاشى و ذوب مىشود، و كوهها درهم كوبيده و خرد و سپس با تند بادى در فضا پراكنده مىگردد، همچون پشمى كه تند باد آن را با خود ببرد و چون كوهها رنگهاى مختلفى دارند تشبيه به پشمهاى رنگين شدهاند، و بعد از اين ويرانى، جهانى نوين ايجاد مىگردد، و انسانها حيات نوين خود را از سر مىگيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 10)
هنگامى كه رستاخيز در آن جهان نو برپا مىشود آن چنان وضع حساب و رسيدگى به اعمال وحشتناك است كه همه در فكر خويشند، احدى به ديگرى نمىپردازد «و هيچ دوست صميمى سراغ دوستش را نمىگيرد» (و لا يسئل حميم حميما).
(آيه 11)
نه اين كه دوستان صميمى خود را در آنجا نشناسند، بلكه مخصوصا «آنها را نشانشان مىدهند» ولى هر كس گرفتار كار خويشتن است (يبصرونهم).
مسأله اين است كه هول و وحشت بيش از آن است كه بتواند به ديگرى بينديشد.
و در ادامه همين سخن و ترسيم آن صحنه وحشتناك مىافزايد: وضع چنان است كه «گنهكار دوست مىدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند» (يود المجرم لو يفتدى من عذاب يومئذ ببنيه).
(آيه 12)
نه تنها فرزندانش بلكه دوست دارد «همسر و برادرش را» بدهد (و صاحبته و اخيه).
(آيه 13)
«و قبيله اش را كه هميشه از او حمايت مىكرد» (و فصيلته التى تؤويه).
(آيه 14)
بلكه «همه مردم روى زمين را تا مايه نجاتش شوند» (و من فى الارض جميعا ثم ينجيه).
آرى! به قدرى عذاب خدا در آن روز هولناك است كه انسان مىخواهد عزيزترين عزيزان را- كه در چهار گروه در اينجا خلاصه شدهاند و حتى همه مردم روى زمين را- براى نجات خود فدا كند.
(آيه 15)
ولى در جواب همه اين تمناها و آرزوها مىفرمايد: «هرگز چنين نيست» كه با اينها بتوان نجات يافت (كلا).
آرى «شعله هاى سوزان آتش است» (انها لظى). پيوسته زبانه مىكشد، و هر چيز را در كنار و مسير خود مىيابد مىسوزاند.
(آيه 16)
«دست و پا و پوست سر را مىكند و با خود مىبرد»! (نزاعة للشوى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
-
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 17)
سپس به كسانى اشاره مىكند كه طعمه چنان آتشى هستند، مىفرمايد: «و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند (و از اطاعت او روى گردان شدند) صدا مىزند» و به سوى خود مىخواند (تدعوا من ادبر و تولى).
(آيه 18)
و آنها كه «اموال را جمع و ذخيره كردند» و در راه خدا انفاق نكردند (و جمع فاوعى).
به اين ترتيب اين آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصى كه نسبت به مجرمان دارد، يا با زبان قال كه خداوند به او داده، پيوسته آنها را صدا مىزند و به سوى خود فرا مىخواند.
(آيه 19)
بعد از ذكر گوشهاى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افراد بىايمان و در مقابل آنها مؤمنان راستين مىپردازد تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات.
نخست مىفرمايد: «انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است» (ان الانسان خلق هلوعا).
(آيه 20)
«هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مىكند» (اذا مسه الشر جزوعا).
(آيه 21)
«و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى شود» و بخل مى ورزد (و اذا مسه الخير منوعا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html