نــه مـن دستــهـایَـش را رَهـــآ مــیکُنــم... نــه او دِلـش مـی آیـَـد از مـن جُــدا شــود... همیـشــه و همـــه جــا بـا همیــــم، مـَن و تَنهـــــایـی...
نمایش نسخه قابل چاپ
نــه مـن دستــهـایَـش را رَهـــآ مــیکُنــم... نــه او دِلـش مـی آیـَـد از مـن جُــدا شــود... همیـشــه و همـــه جــا بـا همیــــم، مـَن و تَنهـــــایـی...
ویرانه نه آنست که جمشید بنا ساخت، ویرانه نه آنست که فرهاد فروریخت،ویرانه دل ماست که با هر نگه تو، صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
گاهــــــي دلم براي خودم تنگ ميشود...
گاهـــي دلم براي باورهاي گذشته ام تنگ ميشود....
گاهــــــــــي دلم براي پاكيهاي كودكانه ي قلبم ميگيرد....
گاهي دلم از رهگذراني كه در اين مسيـر بي انتها آمدند و رفتند، خسته ميشود....
گاهـــــــي دلم از راهزناني كه ناغافل دلم را ميشكنند میگیرد....
گاهــــــــي آرزو ميكنم اي كاش...
دلــــــي نبود تا تنگ شود...
تا خسته شود... تا بشكند
درخویش فرو رفتم ودر خویش شکستم تا دوست نبیند غم تنها شدنم را
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
در عصر های انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،کنار بید مجنون خزان زده و
کنار مرداب ارزوهای رنگی ام !در کلبه را باز کن و به سراغ
بغض خیس پنجره برو!حریر غمش را کنار بزن!مرا می یابی.....
روزهاي باروني رو خيلي دوست دارم ...
معلوم نميشه منتظر تاكسيم يا آواره خيابونام '
بخار توي هوا مال سرماست يا آه نفسم ودلم
روي گونه ام اشكه يا قطره هاي بارون .....
چه حرف بی ربطیست که
مرد گریه نمی کند...
گاهی آنقدر بغض داری
که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی !!!
دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . .
شبا وقتی که بیداری .. خدا هم با تو بیداره
تا وقتی که نخوابی تو .. ازت چش بر نمیداره
خدا میبینه حالت رو .. خدا میدونه حست رو
از اون بالا میاد پایین .. خدا میگیره دسِت رو
خدا میدونه تو قلبت .. چه اندازه تو غم داری
خدا میدونه تو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری خدا نزدیک قلب توست .. با یک آغوش وا کرده
نذار پلکهاتو روی هم .. اگه قلبت پره درده
خدا رو میشه حسش کرد .. توی هر حالی که باشی
فقط باید تو با یادش .. توی هر لحظه همراه شی
نبودن هيچ كس سخت نيست،فراموش كردن نبودنش سخت است . . .