اشتباه من املایی بود.
من نوشتم :اوهمدردبود....
اماغلط بود.اوهم درد بود!!!!!!!!!!!!!!1
نمایش نسخه قابل چاپ
اشتباه من املایی بود.
من نوشتم :اوهمدردبود....
اماغلط بود.اوهم درد بود!!!!!!!!!!!!!!1
خدایا!!!!!
تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم یکی از گریه های شیرین کودکی ام را پس بده...
دلگیرم ازین روزها
میخواهم نقاب از چهره بردارم
دیگر این نقاب لبخند هم به صورتم زار میزند
بگذار همه ببینند چهره غم زده مرا
تا شاید ...
کسی پیدا شود دستی محبت گونه بر چهره ام بکشد
خستگی را از شانه هایم بردارد
و برایم از ناگفته ها بگوید
ای کاش دیر نشود...
این اهنگ باحال :
فایل پیوست 15182
یادم میاد بچه که بودم یه بار دوستم گفت ارزوهاتو به قاصدک بگو!
بهشون میرسی!!!
...
اون روزا حرفشو باور کردم!
اما...
ارزویی نداشتم..!
...
این روزا خیلی ارزو دارم..خیلی هم قاصدک هست...
اما دیگه کسی نیست که بهم بگه ارزوهاتو به قاصدک بگو...تا باور کنم...
عشقبازی به همین آسانی ست...
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار همواره ی باران با دشت
برف با قله ی کوه
رود با ریشه ی بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه ای با آهو
برکه ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی ست ...
شاعری با کلماتی شیرین
دست آرام و نوازش بخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
عشقبازی به همین آسانی ست ...
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حراج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتری هایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی ست ...
مجتبی کاشانی
غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که
کم کم احساس میکنی
چهرش داره از یادت میره.....!
راه که می روم مدام بر می گردم پشت سرم را نگاه می کنم دیوانه نیستم خنجر از پشت خورده ام
خدایا ! دلم باز امشب گرفته
بیا تا کمی با تو صحبت کنم
بیا تا دل کوچکم را
خدایا فقط با تو قسمت کنم
***
خدایا ! بیا پشت آن پنجره
که وا می شود رو به سوی دلم
بیا،پرده ها را کناری بزن
که نورت بتابد به روی دلم
***
خدایا! کمک کن به من
نردبانی بسازم
و با آن بیایم به شهر فرشته
همان شهر دوری که بر سردر آن
کسی اسم رمز شما را نوشته
***
خدایا! کمک کن
که پروانه شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش
مبادا بمیرد
***
خدایا! دلم را
که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته
شبی می فرستم برایت
[golrooz]
تب و تابی ست در موسیقی آب
کجا پنهان شده ست این روح بی تاب
فرازش،شوق هستی،شور پرواز،
فرودش:غم
سکوتش: مرگ مرداب
http://www.aftablog.com/uploads/g/ghalak/28515.jpg
http://www.charles-patricia-lester.c...ntic-dress.jpg
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم خنده هایم حرف است
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست
https://encrypted-tbn2.gstatic.com/i...j_zqfT2yBxEOSQ
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد
عابری خطاب به پسرک چسب فروش:
تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم
باز نه زخمهای من خوب میشود
نه زخمهای تو … ! ! !
- - - به روز رسانی شده - - -
به سلامتی پدر :
پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
بیاییم با هم عهد بندیم از این پس:
هر فرد زحمتکشی میبینیم اون رو به عنوان فرشته ای که پشتوانه محکم فرزندانش است, احترام کنیم: این فرشته شاید:
یک کارگر ساده باشد
یک کارگر شهرداری باشد
یک دستفروش باشد
یک پرستار باشد
و هر چه که هست یک فرشته هست[golrooz]
.
چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و همه ی انسان ها با عشق …
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
و حتی من نباشد …
اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !
.
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند ، در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه : ای خدای من !
راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست !!!
ایشان در جواب فورا دو بیت از سعدی می خواند :
چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته
.در شهر بودم دیدم هرکس به دنبال چیزی می دود :
یکی به دنبال پول
یکی به دنبال چهره دلکش
یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد
یکی به دنبال نان
یکی هم به به دنبال اتوبوسی !
اما دریغ ؛ هیچکس دنبال خدا نبود و خدا به دنبال همه …
.
چشمام رو بستم و فهمیدم یه نابینا نه فیلم میبینه ، نه فوتبال ، نه غذایى که میخوره و نه حتى صورت کسانى که دوستشون داره ، بگذار یکبار هم شکر کنیم !
وقتی دلتنگی به یاد کسی باش که دوستت داره!
وقتی سکوت کردی یاد کسی باش که محتاج صداته!
وقتی غمگینی به یاد کسی باش که عاشق خنده هاته!
وقتی نا امیدی به یاد کسی باش که تنها امیدش تویی ...
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خود دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند
دلم رو شکستی میتوانم دلت رو بشکنم
اما خدا از شکستن دل بنده خشنود نمیشود
چرخ روزگار گرد است و می گردد و روز شکستن دلت تو به دست دیگران هم میرسد
ز کويت رفتم و الماس طاقت بر شکستم // برو با يار خود بنشين که من بارِ سفر بستم
که بعد رفتنم جانا هزار افسوس خواهي خورد/// فلاني يار خوبي بود و من ،قدرش ندانستم
همیشه دقیقا وقتے پر از حرفے . . .
وقتے بغض مے کنے . . .
وقتے داغونے . . .
وقتے دلت شکسته . . .
دقیقا همین وقتا انقد حرف دارے که . . .
فقط مے تونے بگے بیخیال . . .
این روزها
احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم
با کوچکترین حرفی می شکنم...!!
امروز فهمیده ام;
مقصد کشف ناشناخته هاست!
ناشناخته هایی که روزی سکوت دنیا را طوفانی
میکنند!
دعا نکن مادر بزرگ
نمی خواهم پیر شوم،
جوانی که خیری نداشت؛ پیری هم پیشکش خودتان !!!
خداوندطوطى وکلاغ راهر2سیاه آفرید،
طوطى شکایت کردوزیبا شد
اماکلاغ راضى بودبه رضاى خدا.
حال طوطى در قفس است وکلاغ آزاد،
پس راضى باش به رضایش.
منتظـــر بارانـــم...
در خلوت كوچه هایم
باد می آید
اینجا من هستم ؛
دلم تنگ نیست....
تنها منتظر بارانم
تا قطره هایش بهانه ایی باشند
برای نم ناك بودن لحظه هایم
و اثباتی
بر بی گناهی چشمانم....
آن که میخواهد برود،رفتنش را داد نمیزند.
همه چیز را یکباره میگذارد و میرود سراغ کارش.
آن که رفتنش را فریاد میکشد،میخواهد که نگذارنــــــــــد که برود...
آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست
بی سبب نیست که فـواره فروریختنی است...
امــروز یادم افتــاد
دفتــر خاطراتـــی که
خیلـــی وقت است
چیزی در آن ننوشتـه ام. . .
.
بــا خودم میگم:
.
" فکرش رو بکن یه روز میمیری!
اون میمونـــه و ایـن دفتــر "
.
دلم میســوزه برای تو
که میشکنی روزی که مـن نیستم
تــو ایـن دفتــر را میخونــی
خُــرد میشی وقتــی میفهمــی
.
.
.
.
.
چقــدر به یادت بودم. . !
- - - به روز رسانی شده - - -
شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا ازدردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
تا ابد در تنهایی خویش باقی میمانم
من همیشه تنهام. تنهایی مونس دلتنگی های من است
تنهایی برای من دل سوخته یک گنجینه است
گنجینه ای که تنهایم نمیگذارد
تنهایی.تنهایم نمیگذارد
و من تنهام .تنهای تنهای تنها
اینروزها همه آدمها درد دارند؛ درد پول, درد عشق, درد تنهائی …
اینروزها چقدر یادمان می رود زندگی بکنیم ..
تنهــا بودن قــدرت مــی خــواهــد
و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد
کـه روزی مـی گفت
تنهــــایـت نمــی گــذارم !!
خاطرات چقدر عجیبند!
گاهی گریه میکنیم به یاد روزهایی که باهم میخندیدیم !!
گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد
و نـــــــــــه خنــــــــده
نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد
و نـــــــه سکــــــــوت
آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایــــــا
تنهـــــا تــــو را دارم
تنهـــــــایم مگـــــــذار
http://www.upload.tehran98.com/img1/...mxzupv1pvv.jpg
پیری میگفت: اگه میخوای جوان بمونی
دردهای دلتو فقط به کسی بگو که دوسش داری و دوستت داره
خندیدم و گفتم: پس چراتو جوان نموندی؟
پیر لبخندتلخی زد وگفت:
دوستش داشتم
دوستم نداشت
زندگي با همه وسعت خويش
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب و هوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغاز حيات
تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گل سرخي است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند
...
در عجبم از کار روزگار که روزی آینه هم محتاج خاکستر خواهد شد ...
قصد رفع زحمت ندارد به این زودی ها...
میهمان نا خوانده ایست ...
تنهایی
نمی دانم فرهاد از چه می نالید...؟
او که تمام زندگیش "شیرین" بود!
نانوا هم جوش شیرین می زند ... بیچاره فرهاد ...