من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم / همچو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
نمایش نسخه قابل چاپ
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم / همچو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
مور بدو گفت بدین سان جواب
غافلی ای عاشق بی صبر و تاب
باز آی به چشمم قدمی بگذار / چون اشک به چشمانم آشنا می اآیی
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش[golrooz]
شد چنان از تف دل کام سخنور تشنه / که ردیف سخنش آمده یک سر تشنه
هر کس ب طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
در نومیدی بسی امید است / پایان شب سیه سفید است
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي
به پيام آشنايان بنوازد آشنا را[nishkhand]
ای کار گشای هر چه هستند / نام تو کلید هر چه بستند
دل اگر خدا شناسی
همه در رخ علی بین
به علی شناختم من
به خدا قسم خدارا