ای روی تو آیینه ام / عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهااار // سر را بنه بر سینه ام
نمایش نسخه قابل چاپ
ای روی تو آیینه ام / عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهااار // سر را بنه بر سینه ام
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالودم به بد دیدن
ناوک چشم تو در هر گوشه ای
همچو من افتاده دارد صد قتیل
بال زدم به آسمان نرسیدم
به افق های بیکران نرسیدم
من از بیگانگان هرگز ننالم
كه با من هرچه كرد آن آشنا كرد
در ازل علمی که دارد علقه بر ما سوا/از قلم بر لوح جاری شد به فرمان خدا
آلا یا ایها ساقی ادرک سن فناول ها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
اری هر انکه پیروی مصطفی کند/او در زهاب راه یقین نا مردد است
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی
یعنی که نموده اند در آیینه ی صبح / روزی گذشته است و تو بی خبری