یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا / یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
نمایش نسخه قابل چاپ
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا / یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند!
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاک درش با که به روی بازار است
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تنم از پای درآورد و رجز خوانی کرد
با من این روح سبک سیر گرانجانی کرد
(عارف)
در کارگه کوزه گری رفتم دوش / دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
دوش می گفت که حافظ همه رویست و ریا بجز از خاک درش با که بگو در کار است
حافظ
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است/ ای به فدای چشم تو این چ نگاه کردن است