دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
نمایش نسخه قابل چاپ
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند[golrooz]
دست در حلقه ان زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس......... مصراع دوم؟؟![esteress]
ما با سین ادامه میدیم :
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی بر آسایم زین حجاب ظلمانی[golrooz]
یک نفس پیک سحری بر سر کویش کن گذری گو به فغان به فغلنم به فغانم
ای که به عشقت جلوه منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوان نتوانم نتوانم
با صدای استاد کوروس سرهنگ زاده
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید[golrooz]
دوش می گفت که حافظ همه روی است و ریا
به جز از خاک درش با که بود بازارش
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است[golrooz]
تا توانی رفع غم از چهره غمناک کن
در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن