-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 22)
سپس براى تأكيد بيشتر در زمينه عدم دلبستگى به دنيا، و شاد نشدن به اقبال آن، و غمگين نگشتن به ادبار آن، مىافزايد: «هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اين كه همه آنها قبل از آن كه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است، و اين امر براى خداوند آسان است» (ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ).
آرى! مصائبى كه در زمين رخ مىدهد همچون زلزلهها و سيلها و طوفانها و همچنين مصائبى كه در نفوس انسانها واقع مىشود مانند مرگ و ميرها، و انواع حوادث دردناكى كه دامان انسان را مىگيرد همه آنها از قبل مقدر شده است، و در لوح محفوظ ثبت است.
ولى بايد توجه داشت كه مصائبى كه در اين آيه به آن اشاره شده، تنها مصائبى است كه به هيچ وجه قابل اجتناب نيست و مولود اعمال انسانها نمىباشد و گر نه مصيبتها، و ناكاميهايى كه تنها معلول گناهان و سهلانگارى خود انسان است، راه مقابله با آنها موضع گيرى صحيح در برنامههاى زندگى است.
و منظور از «لوح محفوظ» علم بىپايان خداوند است، و يا صفحه جهان خلقت و نظام علت و معلول كه آن نيز مصداق علم فعلى خداوند است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 23)
اكنون ببينيم فلسفه تقدير اين مصائب در لوح محفوظ و سپس بيان اين حقيقت در قرآن چيست؟
آيه مورد بحث پرده از روى اين راز مهم برداشته، مىگويد: «اين به خاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد» (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ).
اين دو جمله كوتاه در حقيقت يكى از مسائل پيچيده فلسفه آفرينش را حل مىكند، چرا كه انسان هميشه در جهان هستى با مشكلات و گرفتاريها و حوادث ناگوار رو بروست، و غالبا از خود سؤال مىكند: با اين كه خداوند مهربان و كريم و رحيم است اين حوادث دردناك براى چيست؟
قرآن مىگويد: «هدف اين بوده كه شما دلبسته و اسير زرق و برق اين جهان نباشيد».
اين مصائب زنگ بيدارباشى است براى غافلان و شلاقى است، براى ارواح خفته، و رمزى است از ناپايدارى جهان، و اشارهاى است به كوتاه بودن عمر اين زندگى.
آرى اين مصائب شكننده تفاخر و غرور است، لذا در پايان آيه مىافزايد: «و خداوند هيچ متكبر فخر فروشى را دوست ندارد» (وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ).
تنها كسى گرفتار اين حالات مىشود كه مست ناز و نعمت گردد، ولى وجود آفات و مصائب براى آنها كه قابل بيدارى و هدايتند اين مستى و آثار آن را از بين مىبرد.
افراد با ايمان با توجه به آيه فوق هنگامى كه به نعمتى از سوى خدا مىرسند خود را امانتدار او مىدانند، نه از رفتن آن غمگين مىشوند و نه از داشتن آن مست و مغرور.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 24)
اين آيه توضيح و تفسيرى است بر آنچه در آيه قبل آمده و در حقيقت «مختال فخور» (متكبر فخر فروش) را معرفى مىكند، مىفرمايد:
«همانها كه بخل مىورزند و مردم را به بخل دعوت مىكنند» (الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ).
آرى! لازمه دلبستگى شديد به مواهب دنيا تكبر و غرور است، و لازمه تكبر و غرور بخل كردن، و دعوت ديگران به بخل است، اما بخل كردن به اين دليل كه سرمايه كبر و غرور خود را اين اموال مىداند، و هرگز نمىخواهد آن را از دست دهد، و اما دعوت ديگران به بخل براى اين است كه اگر ديگران سخاوتمند باشند او رسوا مىشود و ديگر اين كه، چون بخل را دوست دارد مبلغ چيزى است كه به آن عشق مىورزد! و براى اين كه تصور نشود اصرار و تأكيد خداوند در مسأله انفاق و ترك بخل و يا حتى تعبير به وام گرفتن خداوند از بندگان در آيات گذشته- كه همه براى تشويق آنها به انفاق است- از نياز ذات پاك او سر چشمه مىگيرد، در پايان آيه مىافزايد:
«و هر كس (از اين فرمان) روى گردان شود (به خود زيان مىرساند نه به خدا) چرا كه خداوند بىنياز و شايسته ستايش است» (وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ).
همه به او نيازمندند و او از همگان بىنياز است، چرا كه خزائن و منابع اصلى همه چيز نزد اوست، و از آنجا كه جامع همه صفات كمال است شايسته هر حمد و ستايش نيز مىباشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 25)
هدف اصلى بعث انبياء! از آنجا كه سبقت به سوى رحمت و مغفرت و بهشت پروردگار كه در آيات قبل به آن اشاره شده بود نياز به رهبرى «رهبران الهى» دارد در اين آيه كه از پرمحتواترين آيات قرآن است به اين معنى اشاره كرده، و هدف ارسال انبياء و برنامه آنها را دقيقا بيان مىكند، مىفرمايد: «ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم» (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ).
«و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم» (وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ).
«تا مردم قيام به عدالت كنند» (لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ).
به اين ترتيب پيامبران با سه وسيله مجهز بودند: دلائل روشن، كتب آسمانى، و معيار سنجش حق از باطل و خوب از بد، و مانعى ندارد كه فى المثل قرآن مجيد هم «بينه» (معجزه) باشد، و هم كتاب آسمانى، و هم بيان كننده احكام و قوانين، يعنى سه بعد در يك محتوا.
و به هر حال هدف از اعزام اين مردان بزرگ با اين تجهيزات كامل همان اجراى «قسط و عدل» است و اين يكى از اهداف متعدد ارسال پيامبران است.
ولى از آنجا كه در يك جامعه انسانى هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادى پيدا مىشوند كه سر به طغيان و گردنكشى بر مىدارند و مانع اجراى قسط و عدل خواهند بود. لذا در ادامه آيه مىفرمايد: «و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است»! (وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ).
آرى! تجهيزات سه گانه انبياء الهى براى اجراى عدالت وقتى مىتواند به هدف نهائى برسد كه از ضمانت اجرائى آهن و «بأس شديد» آن برخوردار باشد.
امير مؤمنان على عليه السّلام در تفسير جمله «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ» فرمود: «منظور از نازل كردن آهن خلقت آن است».
سپس به يكى ديگر از اهداف ارسال انبيا و نزول كتب آسمانى و همچنين آفرينش وسائلى همچون آهن اشاره كرده، مىفرمايد: هدف اين است «تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مىكند بىآنكه او را ببينند» (وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ).
منظور از علم خداوند در اينجا تحقيق عينى علم اوست، يعنى تا آشكار شود چه كسانى به يارى خدا و مكتب او به پا مىخيزند و قيام به قسط مىكنند و چه كسانى از اين وظيفه بزرگ سرباز مىزنند در حقيقت مفهوم اين آيه شبيه همان است كه در آيه 179 سوره آل عمران آمده.
«ممكن نبود خداوند مؤمنان را به همان صورت كه شما هستيد واگذارد مگر اين كه ناپاك را از پاك جدا كند»! به اين ترتيب مسأله آزمون و امتحان انسانها، و جدا سازى صفوف و تصفيه، يكى ديگر از اهداف بزرگ اين برنامه بوده است.
تعبير به «يارى خداوند» مسلما به معنى يارى دين و آئين و نمايندگان او و بسط آئين حق و قسط و عدل است، و گر نه خداوند نيازى به يارى كسى ندارد، و همگان به او نيازمندند.
لذا براى اثبات همين معنى آيه را با اين جمله پايان مىدهد كه: «خداوند قوى و شكست ناپذير است» (إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ).
براى او ممكن است با يك اشاره همه جهان را زير و رو كند و تمامى دشمنان را نابود و اوليائش را پيروز گرداند، ولى هدف اصلى كه ترتيب و تكامل انسانهاست از اين طريق حاصل نمىگردد، لذا آنها را دعوت به يارى آئين حق كرده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 26)
پيامبران را يكى بعد از ديگرى فرستاديم! چنانكه مىدانيم شيوه قرآن اين است كه بعد از بيان يك سلسله اصول كلى تعليمات خود، اشاره به سرنوشت اقوام پيشين مىكند تا شاهد گويائى براى آن باشد، در اينجا نيز بعد از ذكر مسائل پيشين در باره ارسال رسولان همراه بينات و كتاب و ميزان، و همچنين لزوم سبقت مردم بر يكديگر در وصول به غفران پروردگار و سعادت جاويدان، از بعضى از اقوام و پيامبران پيشين نام مىبرد و اين اصول كلى را در زندگى آنها مجسم مىسازد.
نخست از «نوح» و «ابراهيم» كه شيخ الانبيا و سرسلسله رسولان حق بودند شروع كرده، مىفرمايد: «ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوت و كتاب قرار داديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ).
اما همگى از اين ميراث بزرگ و مواهب عظيم خداوند بهره نگرفتند، «گروهى در پرتو آن هدايت يافتهاند و بسيارى از آنها گنهكارند» (فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
آرى! نبوت توأم با شريعت و آئين از نوح عليه السّلام شروع شد، و بعد از او ابراهيم عليه السّلام پيامبر اولوا العزم ديگر، اين خط را تداوم بخشيد.
(آيه 27)
سپس اشاره سر بستهاى به سلسله انبياى ديگر، و آخرين آنها قبل از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىافزايد: «سپس در پى آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم» (ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا).
يكى بعد از ديگرى با اهدافى هماهنگ قيام كردند و چراغ هدايت را فرا راه مردم قرار دادند تا نوبت به حضرت مسيح عليه السّلام رسيد.
«و بعد از آنان عيسى بن مريم را مبعوث كرديم» (وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ).
سپس به كتاب آسمانى مسيح عليه السّلام اشاره كرده، مىافزايد: «و به او انجيل عطا كرديم» (وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ).
بعد از ويژگيهاى پيروان او سخن مىگويد، مىفرمايد: «و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت قرار داديم» (وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً).
سپس مىافزايد: «و رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم، هدفشان جلب خشنودى خدا بود ولى حق آن را رعايت نكردند، از اين رو ما به كسانى از آنها كه ايمان آوردند پاداش داديم، و بسيارى از آنها فاسقند» (وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
از آيه فوق استفاده مىشود كه «رهبانيت» در آئين مسيح نبوده و پيروانش آن را بعد از او ابداع كردند، ولى در آغاز نوعى زهدگرائى و از ابداعات نيك محسوب مىشد، مانند بسيارى از مراسم و سنتهاى حسنهاى كه هم اكنون در ميان مردم رائج است، و كسى نيز روى آن به عنوان تشريع و دستور خاص شرع تكيه نمىكند، ولى اين سنت بعدا به انحراف گرائيد و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد.
از جمله بدعتهاى زشت مسيحيان در زمينه رهبانيت «تحريم ازدواج» براى مردان و زنان تارك دنيا بود، و ديگر «انزواى اجتماعى» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعهها و ديرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محيطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زيادى در ديرها و مراكز زندگى رهبانها به وجود آمد.
اسلام به شدّت «رهبانيت» را محكوم كرده چنانكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«خداوند متعال رهبانيت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانيت امت من جهاد در راه خداست».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 28)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جعفر بن ابي طالب را با هفتاد نفر به سوى نجاشى (به حبشه) فرستاد، او بر نجاشى وارد شد، و وى را دعوت به اسلام كرد، و اجابت نمود و ايمان آورد، به هنگام بازگشت از حبشه چهل تن از اهل آن كشور كه ايمان آورده بودند به جعفر گفتند: به ما اجازه ده كه خدمت اين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسيم و اسلام خود را بر او عرضه بداريم، و همراه جعفر به مدينه آمدند.
هنگامى كه فقر مالى مسلمانها را مشاهده كردند، به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عرض كردند: اگر اجازه فرمائيد به كشور خود بازگرديم و اموال خود را همراه بياوريم و با مسلمانان تقسيم كنيم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه فرمود.
در اين هنگام آيه 52 تا 54 سوره قصص نازل گرديد و از آنها تمجيد كرد.
افرادى از اهل كتاب كه ايمان نياورده بودند هنگامى كه اين جمله را- كه در ذيل آيات مزبور است- شنيدند: «آنها پاداش خود را به خاطر صبر و استقامتشان دو بار دريافت مىدارند» در برابر مسلمانان ايستادند و گفتند: اى مسلمانان! كسانى كه به كتاب شما و كتاب ما ايمان بياورند دو پاداش دارند، بنابر اين كسى كه تنها به كتاب ما ايمان داشته باشد يك پاداش دارد همانند پاداش شما! بنابر اين به اعتراف خودتان شما فضيلتى بر ما نداريد! اينجا بود كه اين دو آيه نازل شد، و اعلام داشت كه مسلمانان نيز دو پاداش دارند، علاوه بر نور الهى و مغفرت، و سپس افزود: «اهل كتاب بدانند آنها توانائى بر به دست آوردن چيزى از فضل و رحمت الهى ندارند»!
تفسير:
آنها كه دو سهم از رحمت الهى دارند: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از اهل كتاب و مسيحيان در ميان بود، اين آيه و آيه بعد تكميلى است بر آنچه در آيات قبل آمده است.
نخست مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ).
مخاطب در آيه همه مؤمنانى هستند كه در ظاهر دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را پذيرفته بودند ولى هنوز ايمان راسخ، ايمانى كه اعماق جان آنها را روشن كند و در اعمال آنها ظاهر شود، پيدا نكرده بودند.
سپس در دنباله آيه به سه موهبت بزرگ كه در سايه ايمان عميق و تقوا حاصل مىشود اشاره كرده، مىفرمايد: چنين كنيد «تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و براى شما نورى قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگى خود) راه برويد و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
منظور از اين دو بهره همان است كه در آيه 201 سوره بقره آمده: «خداوندا در دنيا به ما نيكى مرحمت فرما، و در آخرت نيز نيكى عنايت كن».
دومين پاداش آنها «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» مفهوم مطلق و گستردهاى دارد، نه اختصاصى به دنيا دارد، و نه آخرت، و به تعبير ديگر ايمان و تقوا سبب مىشود كه حجابها از قلب مؤمن برچيده شود، و چهره حقايق را بىپرده ببيند، و در پرتو آن روشن بينى خاصى نصيب او مىشود كه افراد بىايمان از آن محرومند چرا كه بزرگترين مانع شناخت و مهمترين حجاب بر قلب آدمى و هوى و هوسهاى سركش و آمال و آرزوهاى دور و دراز و اسارت در چنگال ماده و زرق و برق دنياست، هنگامى كه در پرتو ايمان و تقوا اين گرد و غبارها فرو نشست آفتاب حقيقت بر صفحه قلب مىتابد، و حقايق را آن چنان كه هست در مىيابد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
-
صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
[golrooz] صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِيٓ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَآ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌۢ بَصِيرٌ(1)
خداوند سخن زني را كه درباره شوهرش به تو مراجعه كرده بود و به خداوند شكايت ميكرد شنيد (و تقاضاي او را اجابت كرد)؛ خداوند گفتگوي شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشكلش) ميشنيد؛ و خداوند شنوا و بيناست(1)
الَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمْ إِنْ أُمَّهَٰتُهُمْ إِلَّا الَِّٰٓٔي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ(2)
كساني كه از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» ميكنند (و ميگويند: «أَنتِ عَليَّ كَظهَرِ أُمّي = تو نسبت به من بمنزله مادرم هستي»)، آنان هرگز مادرانشان نيستند؛ مادرانشان تنها كسانياند كه آنها را به دنيا آوردهاند! آنها سخني زشت و باطل ميگويند؛ و خداوند بخشنده و آمرزنده است!(2)
وَالَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا۟ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَآسَّا ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(3)
كساني كه همسران خود را «ظِهار» ميكنند، سپس از گفته خود بازميگردند، بايد پيش از آميزش جنسي با هم، بردهاي را آزاد كنند؛ اين دستوري است كه به آن اندرز داده ميشويد؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهيد آگاه است!(3)
فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَآسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَٰلِكَ لِتُؤْمِنُوا۟ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(4)
و كسي كه توانايي (آزاد كردن بردهاي) نداشته باشد، دو ماه پياپي قبل از آميزش روزه بگيرد؛ و كسي كه اين را هم نتواند، شصت مسكين را اطعام كند؛ اين براي آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد؛ اينها مرزهاي الهي است؛ و كساني كه با آن مخالفت كنند، عذاب دردناكي دارند!(4)
إِنَّ الَّذِينَ يُحَآدُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا۟ كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَآ ءَايَٰتٍۭ بَيِّنَٰتٍ وَلِلْكَٰفِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ(5)
كساني كه با خدا و رسولش دشمني ميكنند خوار و ذليل شدند آنگونه كه پيشينيان خوار و ذليل شدند؛ ما آيات روشني نازل كرديم، و براي كافران عذاب خواركنندهاي است(5)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓا۟ أَحْصَيٰهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(6)
در آن روز كه خداوند همه آنها را برميانگيزد و از اعمالي كه انجام دادند با خبر ميسازد، اعمالي كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند؛ و خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است!(6)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَيٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَآ أَدْنَيٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا۟ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا۟ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(7)
آيا نميداني كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است ميداند؛ هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نميكنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نميكنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست، و نه تعدادي كمتر و نه بيشتر از آن مگر اينكه او همراه آنهاست هر جا كه باشند، سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه ميسازد، چرا كه خداوند به هر چيزي داناست!(7)
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نُهُوا۟ عَنِ النَّجْوَيٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا۟ عَنْهُ وَيَتَنَٰجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَٰنِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِيٓ أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ(8)
آيا نديدي كساني را كه از نجوا [= سخنان درگوشي] نهي شدند، سپس به كاري كه از آن نهي شده بودند بازميگردند و براي انجام گناه و تعدّي و نافرماني رسول خدا به نجوا ميپردازند و هنگامي كه نزد تو ميآيند تو را تحيّتي (و خوشامدي) ميگويند كه خدا به تو نگفته است، و در دل ميگويند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفتههايمان عذاب نميكند؟!» جهنم براي آنان كافي است، وارد آن ميشوند، و چه بد فرجامي است!(8)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 29)
اين آيه كه آخرين آيه اين سوره است بيان دليلى است براى آنچه در آيه قبل آمده، مىفرمايد: اين پاداشهاى مضاعف الهى علاوه بر نورانيت و مغفرت به خاطر آن است «تا اهل كتاب بدانند كه آنها قادر بر چيزى از فضل خدا نيستند و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر كس بخواهد آن را مىبخشد و خداوند داراى فضل عظيم است» (لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
اين پاسخى است به آنها كه مىگفتند: خداوند به گروهى از اهل كتاب كه ايمان به محمّد آوردهاند- طبق عقيده مسلمانان- دو پاداش مىدهد، بنابر اين ما كه ايمان به او نياوردهايم داراى يك پاداشيم همانند ديگر مسلمانان! قرآن به آنها پاسخ مىگويد كه مسلمانان عموما داراى دو پاداشند، چرا كه همه آنها ايمان به رسول خدا و تمام انبياء پيشين دارند و اما گروهى از اهل كتاب كه ايمان نياوردهاند هيچ سهمى ندارند تا بدانند كه رحمت الهى در اختيار آنان نيست كه به هر كس بخواهند بدهند و از هر كس بخواهند دريغ دارند!
«پايان سوره حديد»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
آغاز جزء 28 قرآن مجيد
سوره مجادله [58]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 22 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره طبق طبيعت سورههاى «مدنى» بيشتر از احكام فقهى، و نظام زندگى اجتماعى، و روابط با مسلمين و غير مسلمين سخن مىگويد، و مجموع بحثهاى آن را مىتوان در سه بخش خلاصه كرد:
1- در بخش اول سخن از حكم «ظهار» مىگويد كه در جاهليت نوعى طلاق و جدائى دائمى محسوب مىشد، و اسلام آن را تعديل كرد و در مسير صحيح قرار داد.
2- در بخش ديگرى يك سلسله دستورها در باره آداب مجالست از جمله منع از «نجوى» (سخنان در گوشى) و همچنين جادادن به كسانى كه تازه وارد مجلس مىشوند.
3- در آخرين بخش، بحث گويا و مشروح و كوبندهاى در باره منافقان، و آنها كه ظاهرا دم از اسلام مىزدند اما با دشمنان اسلام سر و سرّ داشتند، مطرح كرده، مسلمين راستين را از ورود در حزب شياطين و منافقين بر حذر مىدارد، و آنها را به رعايت «حب فى اللّه» و «بغض فى اللّه» و ملحق شدن به «حزب اللّه» دعوت مىكند.
نامگذارى سوره به «مجادله» به خاطر تعبيرى است كه در آيه نخستين آن آمده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره مجادله را تلاوت كند (و در آن بينديشد و به كار بندد) در قيامت در زمره حزب اللّه خواهد بود.»
همچنين در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس سوره حديد و مجادله را در نمازهاى فريضه بخواند و آن را ادامه دهد، خداوند هرگز او را در تمام طول زندگى عذاب نمىكند، و در خود و خانوادهاش هرگز بدى نمىبيند، و نيز گرفتار فقر و بد حالى نمىشود».
تناسب محتواى اين سوره ها با پاداشهاى فوق روشن است، و اين خود نشان مىدهد كه هدف از تلاوت پياده كردن محتواى آن در زندگى است نه تلاوتى خالى از انديشه و عمل.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
شأن نزول:
نقل كردهاند كه: زنى از طايفه انصار به نام «خوله» كه از طايفه «خزرج» و همسرش «اوس بن صامت» بود در يك ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت، و او كه مرد تندخويى بود تصميم بر جدائى از او گرفت، و گفت: «انت علىّ كظهر امّى تو نسبت به من همچون مادر من هستى!».
و اين در حقيقت نوعى از طلاق در زمان جاهليت بود اما طلاقى بود كه نه قابل بازگشت بود و نه زن آزاد مىشد كه بتواند همسرى براى خود برگزيند، و اين بدترين حالتى بود كه براى يك زن شوهردار ممكن بود رخ دهد.
چيزى نگذشت كه مرد پشيمان شد.
زن خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد و ماجرا را چنين نقل كرد: اى رسول خدا! همسرم «اوس بن صامت» زمانى مرا به زوجيت خود برگزيد كه جوان بودم و صاحب جمال و مال و ثروت و فاميل، اموال من را مصرف كرد، حالا «ظهار» كرده و پشيمان شده، آيا راهى هست كه ما به زندگى سابق بازگرديم؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تو بر او حرام شدهاى! زن پى در پى اصرار و الحاح مىكرد، سر انجام رو به درگاه خدا آورد و عرض كرد: «خداوندا! بيچارگى و نياز و شدت حالم را به تو شكايت مىكنم، خداوندا! فرمانى بر پيامبرت نازل كن و اين مشكل را بگشا».
در اينجا حال وحى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دست داد، و چهار آيه آغاز اين سوره بر او نازل شد كه راه حل مشكل «ظهار» را به روشنى نشان مىدهد.
تفسير:
«ظهار» يك عمل زشت جاهلى! با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد تفسير آيات نخستين سوره روشن است، مىفرمايد: «خداوند سخن زنى را كه در باره شوهرش به تو مراجعه كرده بود، شنيد» و تقاضاى او را اجابت كرد (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها).
سپس مىافزايد: آن زن علاوه بر اين كه با تو مجادله داشت «به خداوند شكايت مىكرد» و از پيشگاهش تقاضاى حل مشكل نمود (وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ).
«اين در حالى بود كه خداوند گفتگوى شما (و اصرار آن زن) را (در حل مشكلش) مىشنيد» (وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما).
«و خداوند شنوا و بيناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ).
آرى! خداوند، آگاه از همه «مسموعات» و «مبصرات» است، بىآنكه نيازى به اعضاى بينائى و شنوائى داشته باشد، او همه جا حاضر و ناظر است و همه چيز را مىبيند و هر سخنى را مىشنود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 2)
سپس به سراغ بيان حكم ظهار مىرود و به عنوان مقدمه ريشه اين عقيده خرافى را با جملههاى كوتاه و قاطع در هم مىكوبد، مىفرمايد: «كسانى از شما كه نسبت به همسرانشان ظهار مىكنند (و مىگويند: انت علىّ كظهر امّى تو نسبت به من به منزله مادرم هستى) آنان هرگز مادرانشان نيستند، مادرانشان تنها كسانى هستند كه آنها را به دنيا آوردهاند»! (الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ).
مادر و فرزند بودن چيزى نيست كه با سخن درست شود، يك واقعيت عينى خارجى است كه هرگز از طريق بازى با الفاظ حاصل نمىشود.
و به دنبال آن مىافزايد: «آنها سخنى زشت و باطل مىگويند» (وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً).
مطابق اين آيه «ظهار» عملى است حرام و منكر، ولى از آنجا كه تكاليف الهى اعمال گذشته را شامل نمىشود، و از لحظه نزول حاكميت دارد، در پايان آيه مىفرمايد: «و خداوند بخشنده و آمرزنده است» (وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ). هم مىبخشد و هم مىپوشاند.
بنابر اين اگر مسلمانى قبل از نزول اين آيات مرتكب اين عمل شده نبايد نگران باشد، خداوند او را مىبخشد.
اما به هر حال مسأله كفّاره به قوت خود باقى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 3)
ولى از آنجا كه اين سخن زشت و زننده چيزى نبود كه از نظر اسلام ناديده گرفته شود لذا كفاره نسبتا سنگينى براى آن قرار داده تا از تكرار آن جلوگيرى كند، مىفرمايد: «كسانى كه همسران خود را ظهار مىكنند، سپس از گفته خود باز مىگردند، بايد پيش از آميزش جنسى آنها با هم بردهاى را آزاد كنند» (وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا).
سپس مىافزايد: «اين دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد» (ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ).
گمان نكنيد كه چنين كفّارهاى در مقابل «ظهار» كفّاره سنگين و نامتعادلى است، زيرا اين سبب اندرز و بيدارى و تربيت نفوس شماست، تا بتوانيد خود را در برابر اين گونه كارهاى زشت و حرام كنترل كنيد.
اصولا تمام كفّارات جنبه بازدارنده و تربيتى دارد، و اى بسا كفّارههائى كه جنبه مالى دارد تأثيرش از غالب تعزيرات كه جنبه بدنى دارد بيشتر است.
و از آنجا كه ممكن است بعضى با بهانه هائى شانه از زير بار كفّاره خالى كنند و بدون اين كه كفّاره دهند با همسر خود بعد از «ظهار» آميزش جنسى داشته باشند، در پايان آيه مىافزايد: «خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ). هم از ظهار آگاه است و هم از ترك كفّاره و هم از نيّات شما!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 4)
و نيز از آنجا كه آزاد كردن يك برده براى همه مردم امكان پذير نيست، همان گونه كه در شأن نزول آمد و نيز ممكن است انسان از نظر مالى قادر به آزاد كردن برده باشد اما بردهاى براى اين كار پيدا نشود- همان گونه كه در عصر ما چنين است- لذا جهانى و جاودانگى بودن اسلام ايجاب مىكند كه در مرحله بعد جانشينى براى آزادى بردگان ذكر شود به همين دليل در آيه مورد بحث مىفرمايد:
«و كسى كه توانائى (آزاد كردن بردهاى) نداشته باشد دو ماه پياپى قبل از آميزش روزه بگيرد» (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا).
اين كفاره نيز اثر عميق بازدارندهاى دارد، به علاوه از آنجا كه روزه در تصفيه روح و تهذيب نفوس اثر عميق دارد مىتواند جلو تكرار اين گونه اعمال را در آينده بگيرد.
البته ظاهر آيه اين است كه هر شصت روز پى در پى انجام شود، و بسيارى از فقهاى اهل سنت نيز بر طبق آن فتوا دادهاند، ولى در روايات ائمه اهل بيت عليهم السّلام آمده است كه اگر كمى از ماه دوم را (حتى يك روز) به دنبال ماه اول روزه بگيرد مصداق شهرين متتابعين و دو ماه پى در پى خواهد بود و اين تصريح حاكم بر ظهور آيه است.
و از آنجا كه بسيارى از مردم نيز قادر به انجام كفّاره دوم يعنى دو ماه متوالى روزه نيستند، جانشين ديگرى براى آن ذكر كرده، مىفرمايد: «و كسى كه اين را هم نتواند شصت مسكين را اطعام كند» (فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً).
ظاهر «اطعام» اين است كه به اندازهاى غذا دهد كه در يك وعده سير شود، اما در روايات اسلامى در يك «مد» طعام (حدود 750 گرم) تعيين شده است.
سپس در دنباله آيه بار ديگر به هدف اصلى اين گونه كفّارات اشاره كرده، مىافزايد: «اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد» (ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
آرى! جبران گناهان به وسيله كفّارات پايههاى ايمان را محكم مىكند، و انسان را نسبت به مقررات الهى علما و عملا پايبند مىسازد! و در پايان آيه براى اين كه همه مسلمانان اين مسأله را يك امر جدى تلقى كنند مىگويد: «اينها مرزهاى الهى است، و كسانى كه با آن مخالفت كنند عذاب دردناكى دارند» (وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ).
قوانين الهى را از اين رو «حدود الهى» مىگويند كه عبور از آن مجاز نيست.
چنانكه ديديم اسلام «ظهار» را به شدّت محكوم كرده، بنابر اين هر گاه كسى نسبت به همسرش ظهار كند، همسرش مىتواند با مراجعه به حاكم شرع او را موظف سازد كه يا رسما از طريق طلاق از او جدا شود و يا به زندگى زناشوئى باز گردد، اما پيش از بازگشت بايد به ترتيبى كه در آيات فوق خوانديم كفّاره بدهد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 5)
آنها كه با خدا دشمنى مىكنند از آنجا كه آخرين جمله آيه قبل به همگان اخطار مىكرد كه حدود الهى را رعايت كنند، و از آن تجاوز ننمايند، در اينجا از كسانى سخن مىگويد كه نه تنها از اين حدود تجاوز كرده، بلكه به مبارزه با خدا و پيامبر او صلّى اللّه عليه و آله برخاستهاند و سرنوشت آنها را در اين دنيا و جهان ديگر روشن مىسازد.
نخست مىفرمايد: «كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مىكنند خوار و ذليل شدند آن گونه كه پيشينيان آنها خوار و ذليل شدند» (إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
سپس مىافزايد: «ما آيات روشنى نازل كرديم» (وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ).
بنابر اين، به قدر كافى اتمام حجت شده و عذر و بهانهاى براى مخالفت باقى نمانده است، و با اين حال اگر مخالفت كنند بايد مجازات شوند.
نه تنها در اين دنيا مجازات مىشوند بلكه «براى كافران عذاب خوار كنندهاى (در قيامت) است» (وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ).
به هر حال اين تهديد الهى در مورد كسانى كه در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قرآن ايستاده بودند به وقوع پيوست، و در جنگهاى بدر و خيبر و خندق و غير آن با ذلت و شكست رو برو شدند، و سر انجام فتح مكه طومار قدرت و شوكت آنها را در هم پيچيد و اسلام در همه جا پيروز گشت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 6)
اين آيه در توصيف زمان وقوع عذاب اخروى آنها چنين مىگويد:
«در آن روز كه خداوند همه آنها را بر مىانگيزد و از اعمالى كه انجام دادند با خبر مىسازد» (يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«اعمالى كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند» (أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ).
و اين خود عذاب دردناكى است كه خداوند گناهان فراموش شده آنها را به يادشان مىآورد و در صحنه محشر در برابر خلايق رسوا مىشوند.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است» (وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ).
آرى حضور خداوند در همه جا و در هر زمان و در درون و برون ما ايجاب مىكند كه نه فقط اعمال، بلكه نيات و عقايد ما را شمارش كند و در آن روز بزرگ كه «يوم البروز» است همه را بازگو فرمايد.
(آيه 7)
سپس براى تأكيد بر حضور خداوند در همه جا و آگاهى او بر همه چيز سخن را به مسأله «نجوى» (گفتگوهاى در گوشى) مىكشد، مىفرمايد: «آيا نمىدانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمين است مىداند» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
سپس مىافزايد: «هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اين كه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اين كه خداوند ششمين آنهاست» (ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ).
«و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن، مگر اين كه او همراه آنهاست هر جا كه باشند» (وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا).
«سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مىسازد چرا كه خداوند به هر چيزى داناست» (ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
منظور از اين كه خداوند چهارمين يا ششمين آنهاست اين است كه او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چيز آگاه است، و گر نه ذات پاكش نه مكان دارد و نه هرگز توصيف به اعداد مىشود، بلكه شبيه و نظير و مثل و مانند ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 8)
شأن نزول:
در مورد اين آيه دو شأن نزول نقل شده كه هر كدام مربوط به يك قسمت از آيه است.
نخست اين كه: جمعى از يهود و منافقان در ميان خودشان جدا از مؤمنان نجوا مىكردند و گاه با چشمهاى خود اشارههاى ناراحت كنندهاى به مؤمنان داشتند، و همين باعث غم و اندوه مؤمنان مىشد، هنگامى كه اين كار را تكرار كردند مؤمنان شكايت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمودند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داد كه هيچ كس در برابر مسلمانان با ديگرى نجوا نكند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تكرار كردند، آيه نازل شد (و آنها را سخت بر اين كار تهديد كرد).
همچنين نقل شده كه: گروهى از يهود خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و به جاى «السّلام عليك» گفتند: «السّام عليك يا ابا القاسم» (كه مفهومش مرگ بر تو يا ملالت و خستگى بر تو باد، است).
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در جواب آنها فرمود: «و عليكم همين بر شما باد».
عايشه مىگويد: من متوجه اين مطلب شدم و گفتم: «عليكم السّام و لعنكم اللّه و غضب عليكم مرگ بر شما، خدا لعنت كند شما را، و غضب كند»! پيامبر به من فرمود: مدارا كن و از خشونت و بدگوئى بپرهيز.
گفتم: مگر نمىشنوى مىگويند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنيدى كه من در جواب «عليكم» گفتم! اينجا بود كه خداوند آيه نازل كرد كه هنگامى كه اين گروه نزد شما مىآيند تحيتى مىگويند كه خدا چنان تحيتى به شما نگفته است.
تفسير:
«نجوا» از شيطان است! در اينجا همچنان ادامه بحثهاى نجواست.
نخست مىفرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه از نجوا [- سخنان در گوشى] نهى شدند سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند باز مىگردند، و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مىپردازند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ).
از اين تعبير به خوبى استفاده مىشود كه قبلا به آنها هشدار داده شده بود كه از نجوا بپرهيزند كارى كه ذاتا توليد نگرانى و بدگمانى در ديگران مىكند.
در ادامه اين سخن به يكى ديگر از اعمال خلاف منافقان و يهود اشاره كرده، مىفرمايد: «و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را تحيّتى (و خوشامدى) مىگويند كه خدا به تو نگفته است» (وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ).
منظور از «تحيت الهى» در اين آيه همان جمله «السّلام عليك»، يا «سلام اللّه عليك» مىباشد كه شبيه آن در آيات قرآن در مورد پيامبران و بهشتيان و غير آنها كرارا آمده است: از جمله در آيه 181 سوره صافات مىخوانيم: «و سلام على المرسلين سلام بر تمام رسولان پروردگار».
سپس مىافزايد: آنها نه فقط مرتكب اين گناهان بزرگ مىشوند، بلكه آن چنان از باده غرور سرمست هستند كه «در دل مىگويند: (اگر اعمال ما بد است پس) چرا خداوند ما را به خاطر گفتههايمان عذاب نمىكند»؟! (وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ).
به اين ترتيب هم عدم ايمان خود را به نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ثابت كردند و هم عدم ايمان به احاطه علمى خداوند.
ولى قرآن در يك جمله كوتاه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «جهنم براى آنان كافى است (و نيازى به مجازات ديگر نيست، همان جهنمى كه به زودى) وارد آن مىشوند و چه بد فرجامى است» (حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ).
البته اين تعبير نفى عذاب دنيوى را در باره آنها نمىكند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
-
صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
[golrooz] صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا تَنَٰجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَٰجَوْا۟ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَٰنِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَٰجَوْا۟ بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَيٰ وَاتَّقُوا۟ اللَّهَ الَّذِيٓ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(9)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه نجوا ميكنيد، و به گناه و تعدّي و نافرماني رسول (خدا) نجوا نكنيد، و به كار نيك و تقوا نجوا كنيد، و از خدايي كه همگي نزد او جمع ميشويد بپرهيزيد!(9)
إِنَّمَا النَّجْوَيٰ مِنَ الشَّيْطَٰنِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَلَيْسَ بِضَآرِّهِمْ شَئًْا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(10)
نجوا تنها از سوي شيطان است؛ ميخواهد با آن مؤمنان غمگين شوند؛ ولي نمي تواند هيچ گونه ضرري به آنها برساند جز بفرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توكّل كنند!(10)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا۟ فِي الْمَجَٰلِسِ فَافْسَحُوا۟ يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا۟ فَانشُزُوا۟ يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ دَرَجَٰتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(11)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشيد (و به تازهواردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براي شما وسعت ميبخشد؛ و هنگامي كه گفته شود: «برخيزيد»، برخيزيد؛ اگر چنين كنيد، خداوند كساني را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمي ميبخشد؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهيد آگاه است!(11)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا نَٰجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا۟ بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَيٰكُمْ صَدَقَةً ذَٰلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا۟ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(12)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه ميخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشي بگوييد)، قبل از آن صدقهاي (در راه خدا) بدهيد؛ اين براي شما بهتر و پاكيزهتر است و اگر توانايي نداشته باشيد، خداوند غفور و رحيم است!(12)
ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا۟ بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَيٰكُمْ صَدَقَٰتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا۟ وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ الزَّكَوٰةَ وَأَطِيعُوا۟ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ(13)
آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خودداري كرديد؟! اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و (بدانيد) خداوند از آنچه انجام ميدهيد با خبر است!(13)
۞ أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ تَوَلَّوْا۟ قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَي الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ(14)
آيا نديدي كساني را كه طرح دوستي با گروهي كه مورد غضب خدا بودند ريختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ ياد ميكنند (كه از شما هستند) در حالي كه خودشان ميدانند (دروغ نميگويند)!(14)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَآءَ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(15)
خداوند عذاب شديدي براي آنان فراهم ساخته، چرا كه اعمال بدي انجام ميدادند!(15)
اتَّخَذُوٓا۟ أَيْمَٰنَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(16)
آنها سوگندهاي خود را سپري قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند؛ از اينرو براي آنان عذاب خواركنندهاي است!(16)
لَّن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَٰلُهُمْ وَلَآ أَوْلَٰدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَئًْا أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(17)
هرگز اموال و اولادشان آنها را از عذاب الهي حفظ نميكند؛ آنها اهل آتشند و جاودانه در آن ميمانند!(17)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَيٰ شَيْءٍ أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْكَٰذِبُونَ(18)
(به خاطر بياوريد) روزي را كه خداوند همه آنها را برميانگيزد، آنها براي خدا نيز سوگند (دروغ) ياد ميكنند همانگونه كه (امروز) براي شما ياد ميكنند؛ و گمان ميكنند كاري ميتوانند انجام دهند؛ بدانيد آنها دروغگويانند!(18)
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَٰنُ فَأَنسَيٰهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُو۟لَٰٓئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَٰنِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَٰنِ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(19)
شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند!(19)
إِنَّ الَّذِينَ يُحَآدُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُو۟لَٰٓئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ(20)
كساني كه با خدا و رسولش دشمني ميكنند، آنها در زُمره ذليلترين افرادند.!(20)
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ(21)
خداوند چنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز ميشويم؛ چرا كه خداوند قوّي و شكستناپذير است!(21)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 9)
و از آنجا كه مؤمنان نيز گهگاه به خاطر ضرورتها يا تمايلاتى به نجوا مىپرداختند در اين آيه روى سخن را به آنها كرده، و براى اين كه در اين كار آلوده به گناهان منافقان و يهود نشوند مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد!
هنگامى كه نجوا مىكنيد به گناه و تعدى و نافرمانى رسول (خدا) نجوا نكنيد، (محتواى نجواى شما بايد پاك و الهى باشد) به كار نيك و تقوا نجوا كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى).
«و از خدائى كه همگى نزد او جمع مىشويد بپرهيزيد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).
از اين تعبير به خوبى استفاده مىشود كه اصل نجوا اگر در ميان مؤمنان باشد، سوء ظنى برنيانگيزد، توليد نگرانى نكند و محتواى آن توصيه به نيكيها و خوبيها باشد مجاز است.
(آيه 10)
لذا در اين آيه مىافزايد: «نجوا تنها از سوى شيطان است» (إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ).
«مىخواهد با آن مؤمنان را غمگين سازد» (لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا).
«ولى (بايد بدانند كه شيطان) نمىتواند هيچ گونه ضررى به آنها برساند جز به فرمان خدا» (وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
چرا كه هر مؤثرى در عالم هستى است تأثيرش به فرمان خداست.
«پس مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند» و از هيچ چيز جز او نترسند و بر غير او دل ننهند (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
بدين ترتيب «نجوا» گاه حرام است و اين در صورتى است كه موجب اذيت و آزار و هتك حيثيت مسلمانى گردد و چنين نجوائى نجواى شيطانى است كه هدفش غمگين ساختن مؤمنان است.
در مقابل گاه حكم وجوب به خود مىگيرد، و اين در صورتى است كه مسأله سرى لازمى در ميان باشد كه افشاى آن خطرناك، و عدم ذكر آن نيز موجب تضييع حق و يا خطرى براى اسلام و مسلمين است.
و گاه متصف به استحباب مىشود و آن در جائى است كه انسان براى انجام كارهاى نيك و بر و تقوا به سراغ آن رود، و همچنين حكم كراهت و اباحه.
ولى اصولا هرگاه هدف مهمترى در كار نباشد نجوا كردن كار پسنديده اى نيست، و بر خلاف آداب مجلس است زيرا نوعى بى اعتنائى يا بى اعتمادى نسبت به ديگران محسوب مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 11)
شأن نزول:
نقل كردهاند كه: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در يكى از روزهاى جمعه در «صفّه» (سكوى بزرگى كه در كنار مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرار داشت) نشسته بود و گروهى نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عادتش اين بود كه مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان مىكرد، در اين هنگام گروهى از بدريون وارد شدند، در حالى كه ديگران قبل از آنها اطراف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را پر كرده بودند، هنگامى كه مقابل پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند سلام كردند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام كردند آنها نيز پاسخ گفتند، آنها روى پاى خود ايستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هيچ كس تكان نخورد! اين امر بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخت آمد، رو به بعضى از كسانى كه اطراف او نشسته بودند كرد و فرمود: فلان و فلانى برخيزيد، چند نفر را از جا بلند كرد تا واردين بنشينند (و اين در حقيقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پيش كسوتان در ايمان و جهاد بود.)
ولى اين مطلب بر آن چند نفر كه از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند:
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسم عدالت را رعايت نكرد! در اينجا آيه نازل شد و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد.
تفسير:
احترام به پيش كسوتان در مجالس در تعقيب دستورى كه در آيات گذشته در مورد ترك نجوا در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معين آمده، در اين آيه يكى ديگر از آداب مجلس را بازگو كرده، مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به شما گفته شود:
مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه واردها جا دهيد) وسعت بخشيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا).
كه اگر چنين كنيد: «خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مىبخشد» و در اين جهان نيز به قلب و جان و رزق و روزى شما وسعت مىدهد (يفسح الله لكم).
و از آنجا كه گاهى مجلس آن چنان مملوّست كه بدون برخاستن بعضى جا براى ديگران پيدا نمىشود، و يا اگر جائى پيدا مىشود مناسب حال آنها نيست در ادامه آيه مىافزايد: «و هنگامى كه گفته شود: برخيزيد برخيزيد» (و اذا قيل انشزوا فانشزوا).
نه تعلل جوئيد و نه به هنگامى كه بر مىخيزيد ناراحت شويد، چرا كه گاه تازه واردها از شما براى نشستن سزاوارترند به خاطر خستگى مفرط، يا كهولت سن، و يا احترام خاصى كه دارند، و يا جهات ديگر.
سپس به بيان پاداش انجام اين دستور الهى پرداخته مىافزايد: اگر چنين كنيد «خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه علم به آنها داده شده درجات عظيمى مىبخشد» (يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات).
اشاره به اين كه اطاعت اين دستورات دليل بر ايمان و علم و آگاهى است، و نيز اشاره به اين كه اگر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به بعضى دستور داد از جا برخيزند و به تازه واردان جا دهند براى يك هدف مقدس الهى و احترام به پيشگامان در ايمان و علم بوده است.
و از آنجا كه گروهى اين آداب را با طيب خاطر و از صميم دل انجام مىدهند، و گروه ديگرى با كراهت و ناخشنودى، يا براى ريا و تظاهر، در پايان آيه مىافزايد:
«و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (و الله بما تعملون خبير).
اين آيه نشان مىدهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مىبرد، دو چيز است:
ايمان و علم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 12)
شأن نزول:
نقل كردهاند: جمعى از اغنياء خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىآمدند و با او نجوا مىكردند (اين كار علاوه بر اين كه وقت گرانبهاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را مىگرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجا اين آيه نازل شد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوا كردن با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله صدقهاى به مستمندان بپردازند، اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوا خوددارى كردند. آيه بعد نازل شد (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد- ولى نجوا در مورد كار خير و اطاعت پروردگار.
تفسير:
يك آزمون جالب! در بخشى از آيات گذشته سخن از مسأله نجوا بود، باز همين بحث را ادامه داده، نخست مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد پيش از نجوايتان صدقهاى در راه خدا بدهيد» (يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجواكم صدقة).
سپس مىافزايد: «اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است» (ذلك خير لكم و اطهر).
اين صدقه هم براى متمكنان «خير» بود، زيرا موجب ثوابى مىشد، و هم براى نيازمندان، چرا كه وسيله كمكى به آنها محسوب مىگشت.
و اما «اطهر» بودنش از اين نظر بود كه قلوب اغنيا را از حب مال مىشست، و قلوب نيازمندان را از كينه و ناراحتى.
ولى از آنجا كه اگر وجوب صدقه قبل از نجوا عموميت مىداشت فقرا از طرح مسائل مهم يا نيازهاى خود در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به صورت نجوا محروم مىشدند، در ذيل آيه حكم صدقه را از اين گروه برداشته، مىفرمايد: «و اگر توانائى نداشته باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است» (فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم).
و به اين ترتيب آنها كه تمكن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوا براى آنان واجب بود، و آنها كه نداشتند بدون آن مىتوانستند با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نجوا كنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 13)
جالب اين كه دستور فوق تأثير عجيبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز يك نفر از دادن صدقه و نجوا خوددارى كردند، و او امير مؤمنان على عليه السّلام بود اينجا بود كه آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه بايد مسلمانان از اين دستور بفهمند و درس گيرند گرفتند.
لذا آيه مورد بحث نازل گرديد و اين حكم را نسخ كرد و فرمود: «آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى كرديد»؟! (أ أشفقتم أن تقدموا بين يدى نجواكم صدقات).
معلوم مىشود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بيشتر است، و نيز معلوم مىشود در اين نجواها غالبا مسائل حياتى مطرح نمىشد، و گر نه چه مانعى داشت كه اين گروه قبل از نجوا صدقهاى مىدادند و نجوا مىكردند، بخصوص اين كه مقدار خاصى براى صدقه نيز تعيين نشده بود و مىتوانستند با مبلغ كمى اين مشكل را حل كنند.
سپس مىافزايد: «اكنون كه اين كار را نكرديد (و خود به تقصير خويشتن پى برديد) و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد، و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد، و (بدانيد) خداوند از آنچه انجام مىدهيد با خبر است» (فاذ لم تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و اطيعوا الله و رسوله و الله خبير بما تعملون).
(آيه 14)
حزب شيطان! در اينجا بخشى از توطئههاى منافقان را بر ملا مىسازد، و آنها را با نشانههايشان به مسلمانان معرفى مىكند، و ذكر اين معنى بعد از آيات نجوا شايد به اين مناسبت است كه در ميان نجوا كنندگان با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله افراد منافقى نيز وجود داشتند كه از اين كار به عنوان پوششى براى توطئههاى خود و اظهار نزديكى به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله استفاده مىكردند همين امر سبب شد كه قرآن به صورت يك امر كلى با آن برخورد كند.
نخست مىفرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با گروهى كه مورد غضب خدا بودند ريختند»؟! (ا لم تر الى الذين تولوا قوما غضب الله عليهم).
سپس مىافزايد: «آنها نه از شما هستند و نه از آنان» يهود (ما هم منكم و لا منهم).
نه در مشكلات و گرفتاريها ياور شما هستند، و نه دوست صميمى آنها، بلكه منافقانى هستند كه هر روز چهره عوض مىكنند، و هر لمحه به شكلى در مىآيند.
باز در ادامه همين سخن مىافزايد: «سوگند دروغ ياد مىكنند (كه از شما هستند) در حالى كه خودشان مىدانند» دروغ مىگويند (و يحلفون على الكذب و هم يعلمون).
اين راه و رسم منافقان است كه پيوسته براى پوشانيدن چهره زشت و منفور خود به سوگندهاى دروغ پناه مىبرند، در حالى كه عملشان بهترين معرف آنهاست.
(آيه 15)
بعد به عذاب دردناك اين منافقان لجوج اشاره كرده، مىفرمايد:
«خداوند عذاب شديدى براى آنها فراهم ساخته است» (اعد الله لهم عذابا شديدا).
و بدون شك اين عذاب عادلانه است «چرا كه آنها اعمال بدى انجام مىدادند» (انهم ساء ما كانوا يعملون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 16)
سپس براى توضيح بيشتر در مورد نشانههاى اين منافقان مىگويد: «آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا باز داشتند» (اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله).
قسم ياد مىكنند كه مسلمانند و هدفى جز اصلاح ندارند در حالى كه زير پوشش اين قسم به انواع فساد و خرابكارى و توطئه مشغولند، و در حقيقت از نام مقدس خدا براى جلوگيرى از راه خدا بهره مىگيرند.
و در پايان آيه مىافزايد: «از اين رو براى آنان عذاب خوار كنندهاى است» (فلهم عذاب مهين).
آنها مىخواستند با اين سوگندهاى دروغين آبرو براى خود فراهم كنند ولى خدا آنها را به عذاب خوار كننده و شديدى مبتلا مىسازد.
(آيه 17)
و از آنجا كه منافقان غالبا به اموال و فرزندان (سرمايههاى اقتصادى و نيروهاى انسانى) خود براى حل مشكلات تكيه مىكنند قرآن در اين آيه مىگويد، «هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمىكند» (لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا).
بلكه همين اموال طوق لعنتى برگردن آنها مىشود و مايه عذاب دردناكشان.
و باز در پايان آيه آنها را با اين جمله تهديد مىكند: «آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مىمانند» (اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون).
(آيه 18)
و عجب اين كه اين منافقان در قيامت هم دست از منافقگرى خود بر نمىدارند چنانكه در اين آيه مىفرمايد: به خاطر بياوريد «روزى را كه خداوند همه آنها را بر مىانگيزد (و اعمالشان را بر آنها عرضه مىدارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مىكند) ولى آنان براى خدا نيز سوگند (دروغ) ياد مىكنند همان گونه كه (امروز) براى شما ياد مىكنند» (يوم يبعثهم الله جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم).
قيامت تجليگاه اعمال و روحيات انسان در اين دنياست، و از آنجا كه منافقان اين روحيه را همراه خود به قبر و برزخ بردهاند در صحنه قيامت نيز آشكار مىشود، و بر طبق عادت گذشته سوگند دروغين ياد مىكنند.
سپس مىافزايد: «و گمان مىكنند كارى مىتوانند انجام دهند» (و يحسبون انهم على شىء). ولى اين يك پندار موهوم و خيالى خام بيش نيست! و سر انجام آيه را با اين جمله پايان مىدهد: «بدانيد آنها دروغگويانند» (الا انهم هم الكاذبون).
و به اين ترتيب كوس رسوائى آنها را همه جا مىزنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 19)
در اين آيه سرنوشت نهائى اين منافقان تيرهدل را چنين بيان مىكند: «شيطان بر آنها مسلط شده، و ياد خدا را از خاطر آنها برده است» (استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله).
به همين دليل «آنان حزب شيطانند» (اولئك حزب الشيطان).
«بدانيد حزب شيطان زيانكارانند» (ألا ان حزب الشيطان هم الخاسرون).
آرى! منافقان دروغگو و مغرور به مال و مقام سرنوشتى جز اين ندارند كه دربست در اختيار شيطان و وسوسههاى او قرار مىگيرند، و خدا را بكلى فراموش مىكنند، نه تنها منحرف مىشوند كه در زمره عمّال شيطان و اعوان و انصار لشكر و حزب او براى گمراه ساختن ديگران قرار مىگيرند.
(آيه 20)
در ادامه بيان صفات و نشانههاى منافقان در اينجا كه آخرين آيات سوره مجادله است نشانههاى ديگرى از آنها را مطرح مىكند، و سرنوشت حتمى آنها را كه شكست و نابودى است روشن مىسازد.
نخست مىفرمايد: «كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مىكنند آنها در زمره ذليلترين افرادند» (ان الذين يحادون الله و رسوله اولئك فى الاذلين).
(آيه 21)
اين آيه در حقيقت دليلى است براى اين معنى، مىفرمايد: «خدا چنين مقرّر داشته كه من و رسولانم پيروز مىشويم» (كتب الله لاغلبن انا و رسلى).
و هيچ شك و ترديدى در آن نيست.
«چرا (چنين نباشد، در حالى) كه خداوند قوى و شكست ناپذير است» (ان الله قوى عزيز).
به همان اندازه كه خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعيف و ذليلند، و اگر مىبينيم در آيه قبل تعبير به «اذلّين» (ذليلترين افراد) شده دليلش همين بوده است.
در طول تاريخ اين پيروزى فرستادگان الهى در چهرههاى گوناگونى نمايان شده: در عذابهاى مختلفى همچون طوفان نوح، و صاعقه عاد و ثمود، و زلزلههاى ويرانگر قوم لوط، و مانند آن، و در پيروزى در جنگهاى مختلف، مانند غزوات «بدر» و «حنين» و فتح «مكه» و ساير غزوات پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله.
و از همه مهمتر پيروزى منطقى آنها بر مكاتب شيطانى و دشمنان حق و عدالت بوده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
[golrooz] صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْءَاخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوٓا۟ ءَابَآءَهُمْ أَوْ أَبْنَآءَهُمْ أَوْ إِخْوَٰنَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُو۟لَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّٰتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا۟ عَنْهُ أُو۟لَٰٓئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(22)
هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمييابي كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند؛ آنان كساني هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحي از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، و آنها را در باغهايي از بهشت وارد ميكند كه نهرها از زير (درختانش) جاري است، جاودانه در آن ميمانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه»اند؛ بدانيد «حزب اللّه» پيروزان و رستگارانند(22)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(1)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براي خدا تسبيح ميگويد؛ و او عزيز و حكيم است!(1)
هُوَ الَّذِيٓ أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْ أَهْلِ الْكِتَٰبِ مِن دِيَٰرِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا۟ وَظَنُّوٓا۟ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَيٰهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا۟ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا۟ يَٰٓأُو۟لِي الْأَبْصَٰرِ(2)
او كسي است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد (با مسلمانان) از خانههايشان بيرون راند! گمان نميكرديد آنان خارج شوند، و خودشان نيز گمان ميكردند كه دِژهاي محكمشان آنها را از عذاب الهي مانع ميشود؛ امّا خداوند از آنجا كه گمان نميكردند به سراغشان آمد و در دلهايشان ترس و وحشت افكند، بگونهاي كه خانههاي خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران ميكردند؛ پس عبرت بگيريد اي صاحبان چشم!(2)
وَلَوْلَآ أَن كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَآءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْءَاخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ(3)
و اگر نه اين بود كه خداوند ترك وطن را بر آنان مقرّر داشته بود، آنها را در همين دنيا مجازات ميكرد؛ و براي آنان در آخرت نيز عذاب آتش است!(3)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّوا۟ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَآقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(4)
اين به خاطر آن است كه آنها با خدا و رسولش دشمني كردند؛ و هر كس با خدا دشمني كند (بايد بداند) كه خدا مجازات شديدي دارد!(4)
مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَآئِمَةً عَلَيٰٓ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَٰسِقِينَ(5)
هر درخت باارزش نخل را قطع كرديد يا آن را به حال خود واگذاشتيد، همه به فرمان خدا بود؛ و براي اين بود كه فاسقان را خوار و رسوا كند!(5)
وَمَآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَيٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَآ أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَيٰ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(6)
و آنچه را خدا از آنان [= يهود] به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزي است كه شما براي به دست آوردن آن (زحمتي نكشيديد،) نه اسبي تاختيد و نه شتري؛ ولي خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلّط ميسازد؛ و خدا بر هر چيز توانا است!(6)
مَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَيٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَيٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَيٰ وَالْيَتَٰمَيٰ وَالْمَسَٰكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةًۢ بَيْنَ الْأَغْنِيَآءِ مِنكُمْ وَمَآ ءَاتَيٰكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَيٰكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا۟ وَاتَّقُوا۟ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(7)
آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهي كرده خودداري نماييد؛ و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!(7)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
(آيه 22)
در اين آيه كه آخرين آيه از سوره مجادله، و از كوبندهترين آيات قرآن است، به مؤمنان هشدار مىدهد كه جمع ميان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در يك دل ممكن نيست، و بايد از ميان اين دو يكى را برگزينند، اگر راستى مؤمنند بايد از دوستى دشمنان خدا بپرهيزند و الا ادعاى مسلمانى نكنند! مىفرمايد: «هيچ گروهى را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند نمىيابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند» (لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الآخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم).
محبت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسيار خوب است، و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است، اما هنگامى كه اين محبت رو در روى محبت خدا قرار گيرد ارزش خود را از دست مىدهد.
سپس به پاداشهاى بزرگ اين گروه كه قلبشان بطور كامل در اختيار عشق خداست پرداخته، و پنج موضوع را كه بعضى به صورت امداد و توفيق است، و بعضى به صورت نتيجه و سر انجام كار بيان مىكند.
در بيان قسمت اول و دوم مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته، و با روحى از ناحيه خودش آنان را تقويت فرموده است» (اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه).
و در سومين مرحله مىفرمايد: «خداوند آنها را در باغهائى از بهشت داخل مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مىمانند» (و يدخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها).
و در چهارمين مرحله مىافزايد: «خداوند از آنها خشنود است و آنها نيز از خداوند خشنودند» (رضى الله عنهم و رضوا عنه).
در برابر مواهب مادّى قيامت و جنات و حور و قصور اين بزرگترين پاداش روحانى است كه به اين گروه از مؤمنان داده مىشود.
احساس رضايت مولا و معبودشان كه آنها را پذيرفته، لذتبخشترين احساسى است كه به آنها دست مىدهد، و نتيجهاش خشنودى كامل آنها از خداست.
و در آخرين مرحله به صورت يك اعلام عمومى- كه حاكى از نعمت و موهبت ديگرى است- مىفرمايد: «آنها حزب اللّهاند، بدانيد حزب اللّه پيروزان و رستگارانند» (اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون).
نه تنها پيروزى در سراى ديگر و نيل به انواع نعمتهاى مادى و معنوى در قيامت، بلكه همان گونه كه در آيات قبل آمد در اين دنيا نيز به لطف الهى بر دشمنان پيروزند، و در پايان جهان نيز حكومت حق و عدالت در دست آنهاست.
«پايان سوره مجادله»
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
سوره حشر [59]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 24 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره- كه بيشتر ناظر به داستان مبارزه مسلمانان با جمعى از يهود به نام «يهود بنى نضير» است- از سورههاى مهم و بيدارگر و تكان دهنده قرآن مجيد است، و تناسب بسيار نزديكى با آخرين آيات سوره قبل دارد كه وعده پيروزى در آن به «حزب اللّه» داده شده است.
محتواى اين سوره را مىتوان در شش بخش خلاصه كرد:
در بخش اول كه تنها يك آيه است سخن از تسبيح و تنزيه عمومى موجودات در برابر خداوند عظيم و حكيم است.
در بخش دوم كه از آيه 2 تا 10 مىباشد ماجراى درگيرى مسلمانان را با يهود پيمان شكن مدينه بازگو مىكند.
در بخش سوم كه از آيه 11 تا 17 را تشكيل مىدهد داستان منافقان مدينه آمده است كه با يهود در اين برنامه همكارى نزديك داشتند.
بخش چهارم مشتمل بر يك سلسله اندرزها و نصايح كلى نسبت به عموم مسلمانان است.
بخش پنجم كه فقط يك آيه است، توصيف بليغى است از قرآن.
و بالاخره در بخش ششم قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خدا و اسماء حسناى او را بر مىشمرد كه به انسان در طريق معرفة اللّه كمك شايان مىكند.
ضمنا نام اين سوره از آيه دوم آن گرفته شده كه سخن از «حشر» يعنى اجتماع يهود براى كوچ كردن از مدينه، و يا حشر مسلمين براى بيرون راندن آنها به ميان آمده است.
و بالاخره اين سوره نيز يكى از سورههاى «مسبّحات» است، كه با تسبيح خداوند شروع شده، و اتفاقا پايان آن نيز با تسبيح الهى است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره حشر را بخواند تمام بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و حجاب و آسمانها و زمينهاى هفتگانه و حشرات و بادها و پرندگان و درختان و جنبندگان و خورشيد و ماه و فرشتگان همگى بر او رحمت مىفرستند، و براى او استغفار مىكنند، و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد شهيد مرده است».
بدون شك اينها همه آثار انديشه در محتواى سوره است كه از قرائت آن ناشى مىشود و در زندگى انسان پرتو افكن مىگردد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521.html
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
شأن نزول:
در مورد نزول پنج آيه اول اين سوره شأن نزول مفصلى ذكر كردهاند كه فشرده آن چنين است:
در سرزمين مدينه سه گروه از يهود زندگى مىكردند «بنى نضير» و «بنى قريظه» و «بنى قينقاع» و گفته مىشود كه آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولى چون در كتب مذهبى خود خوانده بودند كه پيامبرى از سرزمين مدينه ظهور مىكند به اين سرزمين كوچ كردند، و در انتظار اين ظهور بزرگ بودند.
هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به مدينه هجرت فرمود با آنها پيمان عدم تعرض بست، ولى آنها هر زمان فرصتى يافتند از نقض اين پيمان فروگذار نكردند.
از جمله اين كه بعد از جنگ «احد»- غزوه احد در سال سوم هجرت واقع شد- «كعب بن اشرف» با چهل مرد سوار از يهود به مكّه آمدند و يكسر به سراغ قريش رفتند و با آنها عهد و پيمان بستند كه همگى متحدا بر ضد محمّد صلّى اللّه عليه و آله پيكار كنند.
اين خبر از طريق وحى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد.
ديگر اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روزى با چند نفر از بزرگان و يارانش به سوى قبيله بنى نضير كه در نزديكى مدينه زندگى مىكردند آمد و مىخواست از آنها كمك يا وامى بگيرد، و شايد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و يارانش مىخواستند در زير اين پوشش وضع «بنى نضير» را از نزديك بررسى كنند، مبادا مسلمانان غافلگير شوند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در بيرون قلعه يهود بود و با «كعب بن اشرف» در اين زمينه صحبت كرد، در اين هنگام در ميان يهوديان بذر توطئهاى پاشيده شد، و با يكديگر گفتند:
يك نفر پشت بام رود و سنگ عظيمى بر او بيفكند و ما را از دست اين مرد راحت كند! يكى از يهود اعلام آمادگى كرد و به پشت بام رفت.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از طريق وحى آگاه شد برخاست و به مدينه آمد، و اينجا بود كه پيمان شكنى يهود بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مسلم شد، و دستور آماده باش براى جنگ به مسلمانان داد.
در بعضى از روايات نيز آمده كه يكى از شعراى بنى نضير به هجو و بدگوئى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرداخت و اين خود دليل ديگرى بر پيمان شكنى آنها بود.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى اين كه ضربه كارى قبلا به آنها بزند به «محمّد بن مسلمه» كه با «كعب بن اشرف» بزرگ يهود آشنائى داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتى اين كار را كرد.
كشته شدن «كعب بن اشرف» تزلزلى در يهود ايجاد كرد. به دنبال آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور داد مسلمانان براى جنگ با اين قوم پيمان شكن حركت كنند، هنگامى كه آنها با خبر شدند، به قلعههاى مستحكم و دژهاى نيرومند خود پناه بردند، و درها را محكم بستند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داد بعضى درختان نخل را كه نزديك قلعهها بود بكنند يا بسوزانند.
اين كار فرياد يهود را بلند كرد گفتند: اى محمّد! تو پيوسته از اين گونه كارها نهى مىكردى، پس اين چه برنامهاى است؟
آيه پنجم اين سوره نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه اين يك دستور خاص الهى بود.
محاصره چند روز طول كشيد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى پرهيز از خونريزى به آنها پيشنهاد كرد كه سرزمين مدينه را ترك گويند آنها نيز پذيرفتند، مقدارى از اموال خود را برداشته و بقيه را رها كردند باقيمانده اموال و اراضى و باغات و خانههاى آنها به دست مسلمانان افتاد.
تفسير:
اين سوره با تسبيح و تنزيه خداوند و بيان عزت و حكمت او شروع مىشود، مىفرمايد: «آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويد، و او عزيز و حكيم است» (سبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض و هو العزيز الحكيم).
و اين در حقيقت مقدمهاى است براى بيان سرگذشت يهود «بنى نضير» همانها كه در شناخت خدا و صفاتش گرفتار انواع انحرافات بودند.
تسبيح عمومى موجودات زمين و آسمان اعم از فرشتگان و انسانها و حيوانات و گياهان و جمادات ممكن است با زبان قال باشد يا با زبان حال، چرا كه نظام شگفت انگيزى كه در آفرينش هر ذرهاى به كار رفته با زبان حال بيانگر علم و قدرت و عظمت و حكمت خداست.
و از سوى ديگر به عقيده جمعى از دانشمندان هر موجودى در عالم خود سهمى از عقل و درك و شعور دارد هر چند ما از آن آگاه نيستيم، و به همين دليل با زبان خود تسبيح خدا مىگويد، هر چند گوش ما توانايى شنوائى آن را ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521.html
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
(آيه 2)
بعد از بيان اين مقدمه به داستان رانده شدن يهود بنى نضير از مدينه پرداخته، مىفرمايد: «او (خداوند) كسى است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد (با مسلمانان) از خانههايشان بيرون راند»! (هو الذى اخرج الذين كفروا من اهل الكتاب من ديارهم لاول الحشر).
منظور از «حشر» در اينجا اجتماع و حركت مسلمانان از مدينه به سوى قلعههاى يهود، و يا اجتماع يهود براى مبارزه با مسلمين است، و از آنجا كه اين نخستين اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان «لأوّل الحشر» ناميده شده، و اين خود اشاره لطيفى است به برخوردهاى آينده با يهود «بنى نضير» و يهود «خيبر» و مانند آنها.
سپس مىافزايد: «شما هرگز گمان نمىكرديد كه آنها (از اين ديار) خارج شوند و خودشان نيز گمان مىكردند كه دژهاى محكمشان آنان را از عذاب الهى مانع مىشود» (ما ظننتم ان يخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله).
آنها چنان مغرور و از خود راضى بودند كه تكيهگاهشان دژهاى نيرومند و قدرت ظاهريشان بود، ولى از آنجا كه خدا مىخواست بر همه روشن سازد كه چيزى در برابر اراده او قدرت مقاومت ندارد حتى بدون آن كه جنگى رخ دهد آنها را از آن سرزمين بيرون راند! لذا در ادامه آيه مىفرمايد: «اما خداوند از آنجا كه گمان نمىكردند به سراغشان آمد، و در دلهايشان ترس و وحشت افكند، به گونهاى كه خانههاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مىكردند» (فاتاهم الله من حيث لم يحتسبوا و قذف فى قلوبهم الرعب يخربون بيوتهم بايديهم و ايدى المؤمنين).
آرى! خدا اين لشكر نامرئى، يعنى لشكر ترس را كه در بسيارى از جنگها به يارى مؤمنان مىفرستاد بر قلب آنها چيره كرد، و مجال هرگونه حركت و مقابله را از آنها سلب نمود، آنها خود را براى مقابله با لشكر برون آماده كرده بودند بىخبر از آن كه خداوند لشكرى از درون به سراغشان مىفرستد.
و در پايان آيه به عنوان يك نتيجه گيرى كلى مىفرمايد: «پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم»! (فاعتبروا يا اولى الابصار).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521.html
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
(آيه 3)
اين آيه مىافزايد: «و اگر نه اين بود كه خداوند ترك وطن را بر آنان مقرّر داشته بود آنها را در همين دنيا مجازات مىكرد» (و لو لا ان كتب الله عليهم الجلاء لعذبهم فى الدنيا).
بدون شك جلاى وطن و رها كردن قسمت عمده سرمايههائى كه يك عمر فراهم كرده بودند خود براى آنها عذابى دردناك بود.
بنابر اين منظور از جمله فوق اين است كه اگر اين عذاب براى آنها مقدر نشده بود عذاب ديگرى كه همان قتل و اسارت به دست مسلمانان بود بر سر آنها فرود مىآمد، خدا مىخواست آنها در جهان آواره شوند، و اى بسا اين آوارگى براى آنها دردناكتر بود، زيرا هر وقت به ياد آن همه دژها و خانههاى مجلل و مزارع و باغات خود مىافتادند كه در دست ديگران است و خودشان بر اثر پيمانشكنى و توطئه بر ضد پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در مناطق ديگر محروم و سرگردانند گرفتار آزار و شكنجههاى روحى فراوانى مىشدند.
اما اين تنها عذاب دنياى آنها بود، لذا در پايان اين آيه مىافزايد: «و براى آنها در آخرت نيز عذاب آتش است» (و لهم فى الآخرة عذاب النار).
چنين است دنيا و آخرت كسانى كه پشت پا به حق و عدالت زنند و بر مركب غرور و خودخواهى سوار گردند.
(آيه 4)
و از آنجا كه ذكر اين ماجرا علاوه بر بيان قدرت پروردگار و حقانيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بايد هشدارى براى تمام كسانى باشد كه اعمالى مشابه يهود بنى نضير دارند تا مسأله در آنها خلاصه نشود در اين آيه مطلب را تعميم داده، مىافزايد: «اين مجازات (دنيا و آخرت) از آن جهت دامنگيرشان شد كه با خدا و رسولش به دشمنى برخاستند» (ذلك بانهم شاقوا الله و رسوله).
«و هر كس به دشمنى با خدا برخيزد (خداوند مجازاتش مىكند زيرا) خدا مجازات شديدى دارد» (و من يشاق الله فان الله شديد العقاب).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521.html
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
(آيه 5)
در اين آيه به پاسخ ايرادى مىپردازد كه يهود بنى نضير- چنانكه در شأن نزول نيز گفتيم- به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متوجه مىساختند، در آن موقع كه دستور داد قسمتى از نخلهاى نزديك قلعههاى محكم يهود را ببرند (تا محل كافى براى نبرد باشد، يا براى اين كه يهود ناراحت شوند و از قلعهها بيرون آيند و درگيرى در خارج قلعه روى دهد).
آنها گفتند: اى محمّد! مگر تو نبودى كه از اين گونه كارها نهى مىكردى؟
آيه نازل شد و گفت: «هر درخت با ارزش نخل را قطع يا آن را به حال خود واگذاشتيد همه به فرمان خدا بود»! (ما قطعتم من لينة او تركتموها قائمة على اصولها فباذن الله).
«و هدف اين بود كه فاسقان را خوار و رسوا كنند» (و ليخزى الفاسقين).
(آيه 6)
شأن نزول:
از آنجا كه اين آيه و آيه بعد نيز تكميلى است بر آيات گذشته، شأن نزول آن نيز ادامه همان شأن نزول است.
توضيح اين كه: بعد از بيرون رفتن يهود «بنى نضير» از مدينه، باغها و زمينهاى كشاورزى و خانهها و قسمتى از اموال آنها در مدينه باقى ماند، جمعى از سران مسلمين خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهليت به خاطر داشتند عرض كردند: برگزيدههاى اين غنيمت، و يك چهارم آن را برگير و بقيه را به ما واگذار، تا در ميان خود تقسيم كنيم! آيات مورد بحث نازل شد و با صراحت گفت: چون براى اين غنائم، جنگى نشده و مسلمانان زحمتى نكشيدهاند تمام آن تعلق به رسول اللّه (رئيس حكومت اسلامى) دارد و او هرگونه صلاح بداند تقسيم مىكند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين اموال را در ميان مهاجرين كه دستهاى آنها در سرزمين مدينه از مال دنيا تهى بود و تعداد كمى از انصار كه نياز شديدى داشتند تقسيم كرد.
تفسير:
حكم غنائمى كه بدون جنگ به دست مىآيد در اين آيه حكم غنائم بنى نضير را بيان مىكند، و در عين حال روشنگر يك قانون كلى در زمينه تمام غنائمى است كه بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامى مىشود كه از آن در فقه اسلامى به عنوان «فيىء» ياد شده است.
مىفرمايد: «و آنچه را خدا از آنان [- يهود] به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزى است كه شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نكشيديد) نه اسبى تاختيد، و نه شترى» (و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب).
سپس مىافزايد: چنان نيست كه پيروزيها هميشه نتيجه جنگهاى شما باشد، «ولى خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلّط مىسازد، و خدا بر همه چيز تواناست» (و لكن الله يسلط رسله على من يشاء و الله على كل شىء قدير).
آرى! پيروزى بر دشمن سرسخت و نيرومندى همچون يهود بنى نضير با امدادهاى غيبى خداوند صورت گرفت، تا بدانيد خداوند بر همه چيز قادر است، اينجاست كه مسلمانان مىتوانند در چنين ميدانهائى هم درس معرفة اللّه بياموزند، و هم نشانه هاى حقانيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را ببينند، و هم برنامه اخلاص و اتكاء به ذات پاك خدا را در تمام مسير راهشان ياد گيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521.html
-
پاسخ : صفحه ی 325 از قرآن کریم شامل آیه ی 22 از سوره ی مجادله و آیات 1 تا 7 از سوره ی حشر
(آيه 7)
اين آيه مصرف «فيئ» را كه در آيه قبل آمده است به وضوح بيان مىكند و به صورت يك قاعده كلى مىفرمايد: «آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول، و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است» (ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول و لذى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل).
يعنى اين همانند غنائم جنگهاى مسلحانه نيست كه تنها يك پنجم آن در اختيار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ساير نيازمندان قرار گيرد، و چهار پنجم از آن جنگجويان باشد.
و نيز اگر در آيه قبل گفته شد كه تمام آن متعلق به رسول خداست مفهومش اين نيست كه تمام آن را در مصارف شخصى صرف كند، بلكه چون رئيس حكومت اسلامى، و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نيازمندان است قسمت عمده را در مورد آنها مصرف مىكند.
پس اين مصارف ششگانه ذكر اولويتهائى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مورد اموالى كه در اختيار دارد بايد رعايت كند، و به تعبير ديگر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اين همه ثروت را براى شخص خودش نمىخواهد بلكه به عنوان رهبر و رئيس حكومت اسلامى در هر موردى لازم است مصرف مىكند.
اين نكته نيز قابل توجه است كه اين حق بعد از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به امامان معصوم عليهم السّلام و بعد از آنها به نواب آنها يعنى مجتهدان جامع الشرايط مىرسد، چرا كه احكام اسلام تعطيل بردار نيست، و حكومت اسلامى از مهمترين مسائلى است كه مسلمانان با آن سر و كار دارند و قسمتى از پايههاى اين حكومت بر مسائل اقتصادى نهاده شده است و بخشى از مسائل اقتصادى اصيل اسلامى همينهاست.
سپس به فلسفه اين تقسيم حساب شده پرداخته، مىافزايد: اين به خاطر آن است «تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد» و نيازمندان از آن محروم نشوند! (كى لا يكون دولة بين الاغنياء منكم).
اين آيه يك اصل اساسى را در اقتصاد اسلامى بازگو مىكند و آن اين كه جهتگيرى اقتصاد اسلامى چنين است كه در عين احترام به «مالكيت خصوصى» برنامه را طورى تنظيم كرده كه اموال و ثروتها متمركز در دست گروهى محدود نشود كه پيوسته در ميان آنها دست به دست بگردد.
و در پايان آيه مىفرمايد: «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد) و آنچه نهى كرده خوددارى نمائيد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است» (و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شديد العقاب).
اين جمله هر چند در ماجراى غنائم بنى نضير نازل شده، ولى محتواى آن يك حكم عمومى در تمام زمينهها و برنامههاى زندگى مسلمانهاست، و سند روشنى است براى حجت بودن سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و بر طبق اين اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به گوش جان بشنوند و اطاعت كنند، خواه در زمينه مسائل مربوط به حكومت اسلامى باشد يا غير آن.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521.html
-
صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
[golrooz] صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لِلْفُقَرَآءِ الْمُهَٰجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا۟ مِن دِيَٰرِهِمْ وَأَمْوَٰلِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَٰنًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الصَّٰدِقُونَ(8)
اين اموال براي فقيران مهاجراني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند در حالي كه فضل الهي و رضاي او را ميطلبند و خدا و رسولش را ياري ميكنند؛ و آنها راستگويانند!(8)
وَالَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَالْإِيمَٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَيٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(9)
و براي كساني است كه در اين سرا [= سرزمين مدينه] و در سراي ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كساني را كه به سويشان هجرت كنند دوست ميدارند، و در دل خود نيازي به آنچه به مهاجران داده شده احساس نميكنند و آنها را بر خود مقدّم ميدارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند؛ كساني كه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته شدهاند رستگارانند!(9)
وَالَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَٰنِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَٰنِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ(10)
(همچنين) كساني كه بعد از آنها [= بعد از مهاجران و انصار] آمدند و ميگويند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشي گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاي نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمي!»(10)
۞ أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نَافَقُوا۟ يَقُولُونَ لِإِخْوَٰنِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْ أَهْلِ الْكِتَٰبِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَٰذِبُونَ(11)
آيا منافقان را نديدي كه پيوسته به برادران كفارشان از اهل كتاب ميگفتند: «هرگاه شما را (از وطن) بيرون كنند، ما هم با شما بيرون خواهيم رفت و هرگز سخن هيچ كس را درباره شما اطاعت نخواهيم كرد؛ و اگر با شما پيكار شود، ياريتان خواهيم نمود!» خداوند شهادت ميدهد كه آنها دروغگويانند!(11)
لَئِنْ أُخْرِجُوا۟ لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا۟ لَا يَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَّصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَٰرَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ(12)
اگر آنها را بيرون كنند با آنان بيرون نميروند، و اگر با آنها پيكار شود ياريشان نخواهند كرد، و اگر ياريشان كنند پشت به ميدان كرده فرار ميكنند؛ سپس كسي آنان را ياري نميكند!(12)
لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ(13)
وحشت از شما در دلهاي آنها بيش از ترس از خداست؛ اين به خاطر آن است كه آنها گروهي نادانند!(13)
لَا يُقَٰتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًي مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَآءِ جُدُرٍۭ بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّيٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ(14)
آنها هرگز با شما بصورت گروهي نميجنگند جز در دژهاي محكم يا از پشت ديوارها! پيكارشان در ميان خودشان شديد است، (امّا در برابر شما ضعيف!) آنها را متّحد ميپنداري، در حالي كه دلهايشان پراكنده است؛ اين به خاطر آن است كه آنها قومي هستند كه تعقّل نميكنند!(14)
كَمَثَلِ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا۟ وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(15)
كار اين گروه از يهود همانند كساني است كه كمي قبل از آنان بودند، طعم تلخ كار خود را چشيدند و براي آنها عذابي دردناك است!(15)
كَمَثَلِ الشَّيْطَٰنِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَٰنِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٌ مِّنكَ إِنِّيٓ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَٰلَمِينَ(16)
كار آنها همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم)!» امّا هنگامي كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندي كه پروردگار عالميان است بيم دارم!»(16)
فَكَانَ عَٰقِبَتَهُمَآ أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَٰلِدَيْنِ فِيهَا وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُا۟ الظَّٰلِمِينَ(17)
سرانجام كارشان اين شد كه هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن ميمانند؛ و اين است كيفر ستمكاران!(17)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اتَّقُوا۟ اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا۟ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ(18)
اي كساني كه ايمان آوردهايد از (مخالفت) خدا بپرهيزيد؛ و هر كس بايد بنگرد تا براي فردايش چه چيز از پيش فرستاده؛ و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام ميدهيد آگاه است!(18)
وَلَا تَكُونُوا۟ كَالَّذِينَ نَسُوا۟ اللَّهَ فَأَنسَيٰهُمْ أَنفُسَهُمْ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْفَٰسِقُونَ(19)
و همچون كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشي» گرفتار كرد، آنها فاسقانند(19)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 8)
سه گروه مهاجران و انصار و تابعان و صفات برجسته هر كدام! قرآن همچنان بحث آيات گذشته پيرامون مصارف ششگانه «فيىء»- اموال و غنائمى كه بدون جنگ عائد مسلمين مىشود- را ادامه مىدهد، كه در حقيقت تفسيرى براى يتيمان و مسكينها و بيش از همه تفسير «ابن السبيل» است.
مىفرمايد: اين اموال «براى فقيران مهاجرانى است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند» (للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم).
«آنها فضل خداوند و رضاى او را مىطلبند و خدا و رسولش را يارى مىكنند، آنها راستگويانند» (يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله اولئك هم الصادقون).
در اينجا سه وصف مهم براى مهاجران نخستين بيان كرده كه در «اخلاص» و «جهاد مستمر» و «صدق همه جانبه» خلاصه مىشود.
(آيه 9)
در اين آيه به يكى ديگر از مصارف اين اموال پرداخته، و در ضمن آن توصيف بسيار جالب و بليغى در باره طايفه انصار مىكند، و بحثى را كه در آيه قبل در باره مهاجران بود با آن تكميل نموده، مىفرمايد: «و براى كسانى است كه در اين سرا [- سرزمين مدينه] و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند» (و الذين تبوؤا الدار و الايمان من قبلهم).
تعبير به «تبوّءوا» نشان مىدهد كه انصار نه تنها خانههاى ظاهرى را آماده پذيرائى مهاجران كردند كه خانه دل و جان و محيط شهر خود را تا آنجا كه مىتوانستند آماده ساختند و اينها همه قبل از هجرت مسلمانان مكه بوده است، و مهم همين است.
سپس به سه توصيف ديگر كه بيانگر كل روحيات انصار مىباشد پرداخته، چنين مىگويد: آنها چنان هستند كه: «هر مسلمانى را به سويشان هجرت كند دوست مىدارند» (يحبون من هاجر اليهم).
و در اين زمينه تفاوتى ميان مسلمانان از نظر آنها نيست، بلكه مهم نزد آنان مسأله ايمان و هجرت است، و اين دوست داشتن يك ويژگى مستمر آنها محسوب مىشود.
ديگر اين كه: «و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند» (و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا).
نه چشم داشتى به غنائمى كه به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد مىورزند و نه حتى در درون دل احساس نياز به آنچه به آنها اعطا شده مىكنند.
و در مرحله سوم مىافزايد: «و آنها را بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند» (و يؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة).
و به اين ترتيب «محبت» و «بلندنظرى» و «ايثار» سه ويژگى پرافتخار آنهاست.
«ابن عباس» مفسر معروف اسلامى، مىگويد: پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله روز پيروزى بر يهود بنى نضير به انصار فرمود: «اگر مايل هستيد اموال و خانههايتان را با مهاجران تقسيم كنيد، و در اين غنائم با آنها شريك شويد، و اگر مىخواهيد اموال و خانههايتان از آن شما باشد و از اين غنائم چيزى به شما داده نشود»؟! انصار گفتند: هم اموال و خانههايمان را با آنها تقسيم مىكنيم، و هم چشم داشتى به غنائم نداريم، و مهاجران را بر خود مقدم مىشمريم، آيه فوق نازل شد و اين روحيه عالى آنها را ستود.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر روى اين اوصاف كريمه، و بيان نتيجه آن مىافزايد: «و كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شدهاند، رستگارانند» (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون).
در حديثى مىخوانيم كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «شح از بخل شديدتر است، بخيل كسى است كه در مورد آنچه دارد بخل مىورزد، ولى شحيح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل مىورزد و هم آنچه خود در اختيار دارد، تا آنجا كه هر چه را در دست مردم ببيند آرزو مىكند آن را به چنگ آورد، خواه از طريق حلال باشد يا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده نيست».
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 10)
در اين آيه سخن از گروه سومى از مسلمين به ميان مىآورد كه با الهام از قرآن مجيد در ميان ما به عنوان «تابعين» معروف شدهاند، و بعد از مهاجران و انصار كه در آيات قبل سخن از آنها به ميان آمد سومين گروه عظيم مسلمين را تشكيل مىدهند.
مىفرمايد: « (همچنين) كسانى كه بعد از آنها [- مهاجران و انصار] آمدند و مىگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحيمى» (و الذين جاؤ من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤف رحيم).
به اين ترتيب «خودسازى» و «احترام به پيشگامان در ايمان» و «دورى از كينه و حسد» از ويژگيهاى آنهاست.
تعبير به «اخوان» (برادران) و استمداد از خداوند رءوف و رحيم در پايان آيه همه حاكى از روح محبت و صفا و برادرى است كه بر كل جامعه اسلامى بايد حاكم باشد و هر كس هر نيكى را مىخواهد تنها براى خود نخواهد.
اين آيه تمام مسلمين را تا دامنه قيامت شامل مىشود، و بيانگر اين واقعيت مىباشد كه اموال «فيىء» منحصر به نيازمندان مهاجرين و انصار نيست، بلكه ساير نيازمندان مسلمين را در طول تاريخ شامل مىشود.
صحابه در ميزان قرآن و تاريخ-
در اينجا بعضى از مفسران بدون توجه به اوصافى كه براى هر يك از «مهاجران» و «انصار» و «تابعين» در آيات فوق آمده باز اصرار دارند كه همه «صحابه» را بدون استثنا پاك و منزه بشمرند، و كارهاى خلافى كه احيانا در زمان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا بعد از او از بعضى از آنان سرزده با ديده اغماض بنگرند، و هر كس را در صف مهاجران و انصار و تابعين قرار گرفته چشم بسته محترم و مقدس بدانند.
در حالى كه آيات فوق پاسخ دندان شكنى به اين افراد مىدهد، و ضوابط «مهاجران» راستين و «انصار» و «تابعين» را دقيقا معين مىكند.
در «مهاجران» اخلاص، و جهاد، و صدق را مىشمرد.
و در «انصار» محبت نسبت به مهاجران، و ايثار، و پرهيز از هرگونه بخل و حرص را ذكر مىكند.
و در «تابعين» خودسازى و احترام به پيشگامان در ايمان، و پرهيز از هرگونه كينه و حسد را بيان مىنمايد.
بنابر اين ما در عين احترام به پيشگامان در خط ايمان پرونده اعمال آنها را چه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، و چه در طوفانهاى شديدى كه بعد از او در جامعه اسلامى در گرفت، دقيقا تحت بررسى قرار مىدهيم، و بر اساس معيارهائى كه در همين آيات از قرآن دريافتهايم، در باره آنها قضاوت و داورى مىكنيم، پيوند خود را با آنها كه بر سر عهد و پيمان خود باقى ماندند محكم مىسازيم، و از آنها كه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا بعد از او رابطه خود را گسستند مىبريم، اين است يك منطق صحيح و هماهنگ با حكم قرآن و عقل.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 11)
شأن نزول:
جمعى از منافقان مدينه مانند «عبد اللّه بن ابىّ» و يارانش مخفيانه كسى را به سراغ يهود «بنى نضير» فرستادند و گفتند: شما محكم در جاى خود بايستيد، از خانههاى خود بيرون نرويد، و دژهاى خود را محكم سازيد، ما دو هزار نفر ياور از قوم خود و ديگران داريم و تا آخرين نفس با شما هستيم، طايفه بنى قريظه و ساير هم پيمانهاى شما از قبيله غطفان نيز با شما همراهى مىكنند.
همين امر سبب شد كه يهود بنى نضير بر مخالفت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تشويق شوند، اما در اين هنگام يكى از بزرگان بنى نضير به نام «سلام» به «حى بن اخطب» كه سرپرست برنامههاى بنى نضير بود گفت: اعتنائى به حرف «عبد اللّه بن ابى» نكنيد، او مىخواهد شما را تشويق به جنگ محمد صلّى اللّه عليه و آله كند، و خودش در خانه بنشيند و شما را تسليم حوادث نمايد.
حيى گفت: ما جز دشمنى محمد صلّى اللّه عليه و آله و پيكار با او چيزى را نمىشناسيم، «سلام» در پاسخ او گفت: به خدا سوگند من مىبينم سر انجام ما را از اين سرزمين بيرون مىكنند، و اموال و شرف ما بر باد مىرود كودكان ما اسير، و جنگجويان ما كشته مىشوند.
اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد كه، سر انجام اين ماجرا را بازگو مىكند.
تفسير:
نقش منافقان در فتنههاى يهود- بعد از بيان ماجراى طايفه يهود «بنى نضير» در آيات گذشته، و شرح حال سه گروه از مؤمنان در اينجا به شرح حال گروه ديگرى يعنى منافقان و نقش آنها در اين ماجرا مىپردازد.
نخست روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كافرشان از اهل كتاب مىگفتند: هر گاه شما را (از وطن) بيرون كنند ما هم با شما بيرون خواهيم رفت، و هرگز سخن هيچ كس را در باره شما اطاعت نخواهيم كرد، و اگر با شما پيكار شود ياريتان خواهيم نمود» (ا لم تر الى الذين نافقوا يقولون لاخوانهم الذين كفروا من اهل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنكم).
و به اين ترتيب اين گروه از منافقان به طايفه يهود سه مطلب را قول دادند كه در همه دروغ مىگفتند.
و به همين دليل قرآن با صراحت مىگويد: «خداوند شهادت مىدهد كه آنها دروغگويانند» (و الله يشهد انهم لكاذبون).
آرى! هميشه منافقان دروغگو بودهاند، و غالبا دروغگويان منافقند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 12)
سپس براى توضيح بيشتر در باره دروغگوئى آنها مىافزايد: «اگر آنها را بيرون كنند با آنان بيرون نمىروند» (لئن اخرجوا لا يخرجون معهم).
«و اگر با آنها پيكار شود ياريشان نخواهند كرد» (و لئن قوتلوا لا ينصرونهم).
«و اگر (به گفته خود عمل كنند و) ياريشان كنند پشت به ميدان كرده فرار مىكنند»! (و لئن نصروهم ليولن الادبار).
«سپس كسى آنان را يارى نمىكند» (ثم لا ينصرون).
(آيه 13)
در اين آيه به تشريح علّت اين شكست پرداخته، مىگويد:
«وحشت از شما در دلهاى آنها بيش از ترس از خداست» (لانتم اشد رهبة فى صدورهم من الله). چون از خدا نمىترسند از همه چيز وحشت دارند، مخصوصا از دشمنان مؤمن و مقاومى چون شما.
«اين به خاطر آن است كه آنها گروهى نادانند» (ذلك بانهم قوم لا يفقهون).
(آيه 14)
سپس به بيان نشانه روشنى از اين ترس درونى پرداخته، مىافزايد: «آنها هرگز با شما به صورت گروهى نمىجنگند جز در دژهاى محكم يا از پشت ديوارها» (لا يقاتلونكم جميعا الا فى قرى محصنة او من وراء جدر).
آرى! آنها چون از دژ ايمان و توكل بر خدا بيرون هستند جز در پناه ديوارها و قلعههاى محكم جرأت جنگ و روياروئى با مؤمنان ندارند! سپس مىافزايد: اما اين نه به خاطر آن است كه آنها افرادى ضعيف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند بلكه به هنگامى كه درگيرى رخ مىدهد «پيكارشان در ميان خودشان شديد است» اما در برابر شما ضعيف (بأسهم بينهم شديد).
و در ادامه همين آيه، به عامل ديگرى براى شكست و ناكامى آنها پرداخته، مىفرمايد: به ظاهر آنها كه مىنگرى «آنها را متحد مىپندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است، اين به خاطر آن است كه آنها قومى هستند كه تعقل نمىكنند» (تحسبهم جميعا و قلوبهم شتى ذلك بانهم قوم لا يعقلون).
به اين ترتيب انسجام ظاهرى افراد بىايمان و پيمان و وحدت نظامى و اقتصادى آنها هرگز نبايد ما را فريب دهد، چرا كه در پشت اين پيمانها و شعارهاى وحدت، دلهاى پراكندهاى قرار دارد، و دليل آن هم روشن است، زيرا هر كدام حافظ منافع مادى خويشند، و مىدانيم منافع مادى هميشه در تضاد است، در حالى كه وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولى است كه تضاد در آن راه ندارد، يعنى اصل ايمان و توحيد و ارزشهاى الهى.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html
-
صفحه ی 327 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 24 از سوره ی حشر و آیات 1 تا 4 از سوره ی ممتحنه
[golrooz] صفحه ی 327 از قرآن کریم شامل آیات 20 تا 24 از سوره ی حشر و آیات 1 تا 4 از سوره ی ممتحنه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَا يَسْتَوِيٓ أَصْحَٰبُ النَّارِ وَأَصْحَٰبُ الْجَنَّةِ أَصْحَٰبُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَآئِزُونَ(20)
هرگز دوزخيان و بهشتيان يكسان نيستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پيروزند!(20)
لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْءَانَ عَلَيٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَٰشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَٰلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(21)
اگر اين قرآن را بر كوهي نازل ميكرديم، ميديدي كه در برابر آن خاشع ميشود و از خوف خدا ميشكافد! اينها مثالهايي است كه براي مردم ميزنيم، شايد در آن بينديشيد!(21)
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَٰلِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَٰدَةِ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ(22)
او خدايي است كه معبودي جز او نيست، داناي آشكار و نهان است، و او رحمان و رحيم است!(22)
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَٰمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَٰنَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ(23)
و خدايي است كه معبودي جز او نيست، حاكم و مالك اصلي اوست، از هر عيب منزّه است، به كسي يتم نميكند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندي شكستناپذير كه با اراده نافذ خود هر امري را اصلاح ميكند، و شايسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شريك براي او قرارميدهند!(23)
هُوَ اللَّهُ الْخَٰلِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَيٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(24)
او خداوندي است خالق، آفرينندهاي بيسابقه، و صورتگري (بينظير)؛ براي او نامهاي نيك است؛ آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او ميگويند؛ و او عزيز و حكيم است!(24)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّخِذُوا۟ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَآءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا۟ بِمَا جَآءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا۟ بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَٰدًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَآءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا۠ أَعْلَمُ بِمَآ أَخْفَيْتُمْ وَمَآ أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِيلِ(1)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبّت ميكنيد، در حالي كه آنها به آنچه از حقّ براي شما آمده كافر شدهاند و رسول اللّه و شما را به خاطر ايمان به خداوندي كه پروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون ميرانند؛ اگر شما براي جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كردهايد؛ (پيوند دوستي با آنان برقرار نسازيد!) شما مخفيانه با آنها رابطه دوستي برقرار ميكنيد در حالي كه من به آنچه پنهان يا آشكار ميسازيد از همه داناترم! و هر كس از شما چنين كاري كند، از راه راست گمراه شده است!(1)
إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا۟ لَكُمْ أَعْدَآءً وَيَبْسُطُوٓا۟ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوٓءِ وَوَدُّوا۟ لَوْ تَكْفُرُونَ(2)
اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدي كردن نسبت به شما ميگشايند، و دوست دارند شما به كفر بازگرديد!(2)
لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَآ أَوْلَٰدُكُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(3)
هرگز بستگان و فرزندانتان روز قيامت سودي به حالتان نخواهند داشت؛ ميان شما جدايي ميافكند؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهيد بيناست(3)
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِيٓ إِبْرَٰهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا۟ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُا۟ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَٰوَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَدًا حَتَّيٰ تُؤْمِنُوا۟ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَآ أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ(4)
براي شما سرمشق خوبي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامي كه به قوم (مشرك) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از خدا ميپرستيد بيزاريم؛ ما نسبت به شما كافريم؛ و ميان ما و شما عداوت و دشمني هميشگي آشكار شده است؛ تا آن زمان كه به خداي يگانه ايمان بياوريد! -جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش [= عمويش آزر] گفت (و وعده داد) كه براي تو آمرزش طلب ميكنم، و در عين حال در برابر خداوند براي تو مالك چيزي نيستم (و اختياري ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توكّل كرديم و به سوي تو بازگشتيم، و همه فرجامها بسوي تو است!(4)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 15)
قرآن همچنان بحث پيرامون داستان يهود بنى نضير و منافقان را ادامه داده، و با دو تشبيه جالب، موقعيت هر كدام از اين دو گروه را مشخص مىسازد. نخست مىفرمايد: داستان يهود بنى نضير «همچون كسانى است كه كمى پيش از آنان بودند (همانها كه در اين دنيا) طعم تلخ كار خود را چشيدند و براى آنها عذابى دردناك است» (كمثل الذين من قبلهم قريبا ذاقوا وبال امرهم و لهم عذاب اليم).
اما اين گروه چه كسانى بودند كه سرگذشت عبرت انگيزى قبل از ماجراى بنى نضير داشتند؟
بسيارى از مفسران آن را اشاره به ماجراى يهود «بنى قينقاع» مىدانند كه بعد از ماجراى بدر واقع شد، و منجر به بيرون راندن اين گروه از يهود از مدينه گرديد، آنها نيز مانند يهود «بنى نضير» افرادى ثروتمند و مغرور و در ميان خود جنگجو بودند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان را تهديد مىكردند، ولى سر انجام چيزى جز بدبختى و در به درى در دنيا و عذاب اليم آخرت عائدشان نشد.
(آيه 16)
با طناب پوسيده شيطان به چاه نرويد! در اين آيه به تشبيهى در باره منافقان پرداخته، مىگويد: داستان آنها نيز «همچون شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) اما هنگامى كه كافر شد گفت: من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم» (كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برىء منك انى اخاف الله رب العالمين).
منظور از «انسان» مطلق انسانهائى است كه تحت تأثير شيطان قرار گرفته، فريب وعدههاى دروغين او را مىخورند و راه كفر مىپويند، و سر انجام شيطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بيزارى مىجويد! آرى! چنين است حال منافقان كه دوستان خود را با وعدههاى دروغين و نيرنگ به وسط معركه مىفرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار مىكنند چرا كه در نفاق وفادارى نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 17)
در اين آيه نتيجه كار اين دو گروه: شيطان و اتباعش و منافقان و دوستانشان از اهل كفر را روشن ساخته، مىافزايد: «سر انجام كارشان اين شد كه هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن مىمانند، و اين است كيفر ستمكاران»! (فكان عاقبتهما انهما فى النار خالدين فيها و ذلك جزاء الظالمين).
اين يك اصل كلى است كه عاقبت همكارى كفر و نفاق، و شيطان و يارانش، شكست و ناكامى و عذاب دنيا و آخرت است، در حالى كه همكارى مؤمنان و دوستانشان همكارى مستمر و جاودانى و سر انجامش پيروزى و برخوردارى از رحمت واسعه الهى در هر دو جهان است.
(آيه 18)
در اين آيه روى سخن را به مؤمنان كرده، به عنوان يك نتيجهگيرى از ماجراى شوم و دردناك «بنى نضير» و منافقان و شيطان، مىفرمايد:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد، و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده»؟ (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد).
در حقيقت سرمايه اصلى انسان در صحنه قيامت كارهائى است كه از پيش فرستاده، و گر نه غالبا كسى به فكر انسان نيست كه براى او چيزى بعد از مرگ او بفرستد، و يا اگر بفرستند ارزش زيادى ندارد.
سپس بار ديگر براى تأكيد مىافزايد: «از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون).
آرى! تقوا و ترس از خداوند سبب مىشود كه انسان براى فرداى قيامت بينديشد، و اعمال خود را پاك و پاكيزه و خالص كند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 326 از قرآن کریم شامل آیات 8 تا 19 از سوره ی حشر
(آيه 19)
اين آيه به دنبال دستور به تقوا و توجه به معاد، تأكيد بر ياد خدا كرده، چنين مىفرمايد: «و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند، و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد» (و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم).
خمير مايه تقوا دو چيز است: ياد خدا يعنى توجه به مراقبت دائمى «اللّه» و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى كه هيچ كار صغير و كبيرى وجود ندارد مگر اين كه در آن ثبت مىشود، و به همين دليل توجه به اين دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامههاى تربيتى انبيا و اولياء قرار داشته، و تأثير آن در پاكسازى فرد و اجتماع كاملا چشمگير است.
اصولا يكى از بزرگترين بدبختيها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا كه ارزشها و استعدادها و لياقتهاى ذاتى خود را كه خدا در او نهفته و از بقيه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مىسپرد، و اين مساوى با فراموش كردن انسانيت خويش است، و چنين انسانى تا سر حد يك حيوان درّنده سقوط مىكند، و همّتش چيزى جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اينها همه عامل اصلى فسق و فجور بلكه اين خود فراموشى بدترين مصداق فسق و خروج از طاعت خداست.
لذا در پايان آيه مىگويد: «آنها فاسقانند» (اولئك هم الفاسقون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread521-2.html