-
پاسخ : صفحه ی 317 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 73 از سوره ی الرحمن
(آيه 54)
در آيات پيشين سه قسمت از ويژگيهاى اين دو باغ بهشتى مطرح شد، اكنون به ويژگى چهارم پرداخته، مىفرمايد: «اين در حالى است كه آنها بر فرشهائى تكيه كردهاند با آسترهائى از ديبا و ابريشم» (مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ).
اين تعبير نشانه آرامش كامل روح بهشتيان است.
در اينجا گران قيمتترين پارچهاى كه در دنيا تصور مىشود آستر اين فرشها ذكر شده، اشاره به اين كه قسمت روئين آن چيزى است كه از لطافت و زيبائى و جذابيت در وصف نمىگنجد.
و بالاخره در پنجمين نعمت به چگونگى نعمتهاى اين باغ بهشتى اشاره كرده، مىگويد: «و ميوههاى رسيده آن دو باغ بهشتى در دسترس است» (وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ).
آرى! زحمتى كه معمولا در چيدن ميوههاى دنيا وجود دارد در آنجا به هيچ وجه نيست.
(آيه 55)
و باز همگان را در اينجا مخاطب ساخته، مىگويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 56)
همسران زيباى بهشتى: در آيات گذشته پنج قسمت از مواهب و ويژگيهاى اين دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اينجا ششمين نعمت را بازگو مىكند و آن همسران پاك بهشتى است، مىفرمايد: «در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود عشق نمىورزند» (فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ).
«و هيچ انس و جن پيش از اينها با آنها تماس نگرفته است» (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).
بنابر اين آنها دوشيزهاند، و دست نخورده، و پاك از هر نظر.
از «أبو ذر» نقل شده است كه: «همسر بهشتى به شوهرش مىگويد: سوگند به عزت پروردگارم كه در بهشت چيزى را بهتر از تو نمىيابم، سپاس مخصوص خداوندى است كه مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد».
(آيه 57)
باز در تعقيب اين نعمت بهشتى تكرار مىكند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 58)
سپس به توصيف بيشترى از اين همسران بهشتى پرداخته، مىگويد: «آنها همچون ياقوت و مرجانند»! (كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ).
به سرخى و صفا و درخشندگى «ياقوت» و به سفيدى و زيبائى شاخه «مرجان» كه هنگامى كه اين دو رنگ (يعنى سفيد و سرخ شفاف) به هم آميزند زيباترين رنگ را به آنها مىدهند.
(آيه 59)
بار ديگر به دنبال اين نعمت بهشتى مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread509-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 317 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 73 از سوره ی الرحمن
(آيه 60)
و در پايان اين بحث مىگويد: «آيا جزاى نيكى جز نيكى است»؟
(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ).
آيا آنها كه در دنيا كار نيك كردهاند جز پاداش نيك الهى انتظارى در باره آنها مىرود؟
«احسان» چيزى برتر از عدالت است، زيرا عدالت اين است كه انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، و آنچه متعلق به اوست بگيرد، ولى احسان اين است كه انسان بيش از آنچه وظيفه اوست انجام دهد، و كمتر از آنچه حق اوست بگيرد.
(آيه 61)
باز در اينجا از بندگان اقرار مىگيرد كه: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
چرا كه اين قانون يعنى جزاى احسان به احسان خود نعمتى است بزرگ از ناحيه خداوند بزرگ، و نشان مىدهد كه پاداش او در برابر اعمال بندگان نيز در خور كرم اوست نه در خور اعمال آنها، تازه اگر آنها عملى دارند و اطاعتى مىكنند آن هم به توفيق و لطف خداست و بركاتش نيز به خودشان مىرسد.
(آيه 62)
دو بهشت ديگر با اوصاف شگفت آورش! در ادامه بحث گذشته كه پيرامون دو بهشت خائفان با ويژگيهاى والا سخن مىگفت در اينجا از دو بهشت سخن مىگويد كه در مرحله پايينتر و طبعا براى افرادى است كه در سطح پائينترى از ايمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبير ديگر هدف بيان وجود سلسله مراتب به تناسب ايمان و عمل صالح است.
نخست مىفرمايد: «و پايينتر از آنها دو باغ بهشتى ديگر است» (وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ).
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود:
«دو بهشت كه بناى آنها و هر چه در آنهاست از نقره است، و دو بهشت است كه بناى آنها و هر چه در آنهاست از طلاست».
تعبير به طلا و نقره ممكن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد.
لذا در حديث ديگرى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «دو بهشت از طلا است براى مقربان، و دو بهشت از نقره براى اصحاب اليمين».
(آيه 63)
سپس مىافزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 64)
بعد به پنج ويژگى اين دو بهشت- كه بعضى با آنچه در باره دو بهشت سابق گفته شد شباهت دارد و بعضى متفاوت است- پرداخته، مىگويد: «هر دو خرّم و سرسبزند» (مُدْهامَّتانِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread509-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 317 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 73 از سوره ی الرحمن
(آيه 65)
باز در اينجا اضافه مىكند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 66)
در اين آيه به توصيف ديگرى پرداخته، مىگويد: «در آنها دو چشمه جوشنده است»ِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ).
(آيه 67)
دگر بار از جن و انس مىپرسد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 68)
اين آيه در باره ميوههاى اين دو بهشت چنين مىگويد: «در آنها ميوههاى فراوان و درخت خرما و انار است» (فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ).
(آيه 69)
باز همان سؤال را تكرار كرده، مىفرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 70)
باز هم همسران بهشتى! در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى كه در آيات سابق آمده است در اينجا نيز به قسمتهاى ديگرى از اين مواهب اشاره شده است.
نخست مىفرمايد: «و در آن باغهاى بهشتى زنانى نيكو خلق و زيبايند» (فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ). زنانى كه جمع ميان «حسن سيرت» و «حسن صورت» كردهاند.
در رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده صفات نيك بسيارى براى همسران بهشتى شمرده شده كه مىتواند اشارهاى به صفات عالى زنان دنيا نيز باشد، و الگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن، نظافت و پاكى، آزار نرسانيدن، نظرى به بيگانگان نداشتن و مانند آن.
(آيه 71)
و به دنبال ذكر اين نعمت باز مىافزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 72)
سپس در ادامه توصيف اين زنان بهشتى اضافه مىكند: «حوريانى كه در خيمههاى بهشتى مستورند» (حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ).
«حور» جمع «حوراء» و «احور» به كسى مىگويند كه سياهى چشمش كاملا مشكى و سفيدى آن كاملا شفاف است، و گاه به زنان سفيد چهره نيز اطلاق شده است.
(آيه 73)
و بار ديگر همان سؤال پر معنى را تكرار كرده، مىگويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread509-3.html
-
صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
[golrooz] صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَآنٌّ(74)
هيچ انس و جنّ پيش از ايشان با آنها تماس نگرفته (و دوشيزهاند)!(74)
فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(75)
پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟!(75)
مُتَّكِِٔينَ عَلَيٰ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ(76)
اين در حالي است كه بهشتيان بر تختهايي تكيه زدهاند كه با بهترين و زيباترين پارچههاي سبزرنگ پوشانده شده است(76)
فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(77)
پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار ميكنيد؟!(77)
تَبَٰرَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَٰلِ وَالْإِكْرَامِ(78)
پربركت و زوالناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو!(78)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(1)
هنگامي كه واقعه عظيم (قيامت) واقع شود،(1)
لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ(2)
هيچ كس نميتواند آن را انكار كند!(2)
خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ(3)
(اين واقعه) گروهي را پايين ميآورد و گروهي را بالا ميبرد!(3)
إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا(4)
در آن هنگام كه زمين بشدّت به لرزه درميآيد،(4)
وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا(5)
و كوهها در هم كوبيده ميشود،(5)
فَكَانَتْ هَبَآءً مُّنۢبَثًّا(6)
و بصورت غبار پراكنده درميآيد،(6)
وَكُنتُمْ أَزْوَٰجًا ثَلَٰثَةً(7)
و شما سه گروه خواهيد بود!(7)
فَأَصْحَٰبُ الْمَيْمَنَةِ مَآ أَصْحَٰبُ الْمَيْمَنَةِ(8)
(نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند)؛ چه سعادتمندان و خجستگاني!(8)
وَأَصْحَٰبُ الْمَشَْٔمَةِ مَآ أَصْحَٰبُ الْمَشَْٔمَةِ(9)
گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شوماني!(9)
وَالسَّٰبِقُونَ السَّٰبِقُونَ(10)
و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند،(10)
أُو۟لَٰٓئِكَ الْمُقَرَّبُونَ(11)
آنها مقرّبانند!(11)
فِي جَنَّٰتِ النَّعِيمِ(12)
در باغهاي پرنعمت بهشت (جاي دارند)!(12)
ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ(13)
گروه زيادي (از آنها) از امّتهاي نخستينند،(13)
وَقَلِيلٌ مِّنَ الْءَاخِرِينَ(14)
و اندكي از امّت آخرين!(14)
عَلَيٰ سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ(15)
آنها [= مقرّبان] بر تختهايي كه صفكشيده و به هم پيوسته است قراردارند،(15)
مُّتَّكِِٔينَ عَلَيْهَا مُتَقَٰبِلِينَ(16)
در حالي كه بر آن تكيه زده و رو به روي يكديگرند!(16)
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَٰنٌ مُّخَلَّدُونَ(17)
نوجواناني جاودان (در شكوه و طراوت) پيوسته گرداگرد آنان ميگردند،(17)
بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(18)
با قدحها و كوزهها و جامهايي از نهرهاي جاري بهشتي (و شراب طهور)!(18)
لَّا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ(19)
امّا شرابي كه از آن درد سر نميگيرند و نه مست ميشوند!(19)
وَفَٰكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ(20)
و ميوههايي از هر نوع كه انتخاب كنند،(20)
وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ(21)
و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند!(21)
وَحُورٌ عِينٌ(22)
و همسراني از حور العين دارند،(22)
كَأَمْثَٰلِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ(23)
همچون مرواريد در صدف پنهان!(23)
جَزَآءًۢ بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(24)
اينها پاداشي است در برابر اعمالي كه انجام ميدادند!(24)
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا(25)
در آن (باغهاي بهشتي) نه لغو و بيهودهاي ميشنوند نه سخنان گناه آلود؛(25)
إِلَّا قِيلًا سَلَٰمًا سَلَٰمًا(26)
تنها چيزي كه ميشنوند «سلام» است «سلام»!(26)
وَأَصْحَٰبُ الْيَمِينِ مَآ أَصْحَٰبُ الْيَمِينِ(27)
و اصحاب يمين و خجستگان، چه اصحاب يمين و خجستگاني!(27)
فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ(28)
آنها در سايه درختان «سِدر» بيخار قرار دارند،(28)
وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ(29)
و در سايه درخت «طلح» پربرگ [= درختي خوشرنگ و خوشبو]،(29)
وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ(30)
و سايه كشيده و گسترده،(30)
وَمَآءٍ مَّسْكُوبٍ(31)
و در كنار آبشارها،(31)
وَفَٰكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(32)
و ميوههاي فراوان،(32)
لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ(33)
كه هرگز قطع و ممنوع نميشود،(33)
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(34)
و همسراني بلندمرتبه!(34)
إِنَّآ أَنشَأْنَٰهُنَّ إِنشَآءً(35)
ما آنها را آفرينش نويني بخشيديم،(35)
فَجَعَلْنَٰهُنَّ أَبْكَارًا(36)
و همه را دوشيزه قرار داديم،(36)
عُرُبًا أَتْرَابًا(37)
زناني كه تنها به همسرشان عشق ميورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند!(37)
لِّأَصْحَٰبِ الْيَمِينِ(38)
اينها همه براي اصحاب يمين است،(38)
ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ(39)
كه گروهي از امّتهاي نخستينند،(39)
وَثُلَّةٌ مِّنَ الْءَاخِرِينَ(40)
و گروهي از امّتهاي آخرين!(40)
وَأَصْحَٰبُ الشِّمَالِ مَآ أَصْحَٰبُ الشِّمَالِ(41)
و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالي (كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده ميشود)!(41)
فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ(42)
آنها در ميان بادهاي كشنده و آب سوزان قرار دارند،(42)
وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ(43)
و در سايه دودهاي متراكم و آتشزا!(43)
لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ(44)
سايهاي كه نه خنك است و نه آرامبخش!(44)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 74)
اين آيه توصيف ديگرى است در باره حوريان بهشتى، مىفرمايد:
«هيچ، جن و انس پيش از اين با آنها تماس نگرفته» و دوشيزهاند (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).
البته چنانكه از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هرگاه هر دو با ايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مىشوند، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگى مىكنند.
و حتى از روايات استفاده مىشود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام دادهاند.
(آيه 75)
سپس مىافزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
(آيه 76)
در آخرين توصيفى كه در اين آيات از نعمتهاى بهشتى كرده، مىگويد: «اين در حالى است كه بهشتيان بر تختهائى تكيه زدهاند كه با بهترين و زيباترين پارچههاى سبز رنگ پوشانده شده است» (مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ).
(آيه 77)
سپس براى آخرين بار (و سى و يكمين مرتبه) اين سؤال را از انس و جن و از تمام افراد مىكند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد»؟
(فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
نعمتهاى معنوى، يا نعمتهاى مادى، نعمتهاى اين جهان، يا نعمتهاى بهشتى؟ نعمتهائى كه سر تا پاى وجود شما را فرا گرفته و دائما غرق در آنيد، و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشى مىسپريد، و از بخشنده اين همه نعمتها و كسى كه در انتظار نعمتهايش در آينده هستيد غافل مىشويد؟
كداميك را منكريد؟
(آيه 78)
و در آخرين آيه اين سوره مىفرمايد: «پر بركت و زوال ناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو» (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ).
اين تعبير به خاطر آن است كه در اين سوره انواع نعمتهاى الهى، در زمين و آسمان، در خلقت بشر، و در دنيا و آخرت آمده است، و از آنجا كه اينها همه از وجود پر بركت پروردگار افاضه مىشود، مناسبترين تعبير همان است كه در اين آيه آمده است.
جالب اين كه اين سوره با نام خداوند «رحمن» آغاز شد، و با نام پروردگار ذو الجلال و الاكرام پايان مىگيرد، و هر دو هماهنگ با مجموعه محتواى سوره است.
«پايان سوره الرّحمن»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread509-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
سوره واقعه [56]
اين سوره «در مكّه» نازل شده و داراى 96 آيه است.
محتواى سوره:
در «تاريخ القرآن» از «ابن نديم» نقل شده كه سوره «واقعه» چهل و چهارمين سورهاى است كه بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده قبل از آن سوره «طه» و بعد از آن «شعرا» بوده است.
اين سوره- همان گونه كه از لحن آن پيداست، و مفسران نيز تصريح كردهاند- در مكّه نازل شده است، هر چند بعضى گفتهاند آيه 81 و 82 در مدينه نازل گرديده، ولى دليلى براى اين گفته در دست نيست، و نشانهاى در آيات مزبور بر اين ادعا وجود ندارد.
سوره واقعه چنانكه از نامش پيداست از قيامت و ويژگيهاى آن سخن مىگويد، و اين معنى در تمام آيات 96 گانه سوره مسأله اصلى است، اما از يك نظر مىتوان محتواى سوره را در هشت بخش خلاصه كرد:
1- آغاز ظهور قيامت و حوادث سخت و وحشتناك مقارن آن.
2- گروه بندى انسانها در آن روز و تقسيم آنها به «اصحاب اليمين»، «اصحاب الشمال» و «مقربين».
3- بحث مشروحى از مقامات «مقربين» و انواع پاداشهاى آنها در بهشت.
4- بحث مشروحى در باره «اصحاب اليمين» و انواع مواهب الهى بر آنها.
5- بحثى در باره «اصحاب الشمال» و مجازاتهاى دردناك آنها در دوزخ.
6- ذكر دلائل مختلفى پيرامون مسأله معاد از طريق بيان قدرت خداوند، و خلقت انسان از نطفه ناچيز، و تجلّى حيات در گياهان، و نزول باران.
7- ترسيمى از حالت احتضار و انتقال از اين جهان به جهان ديگر.
8- نظر اجمالى ديگرى روى پاداش و كيفر مؤمنان و كافران.
فضيلت تلاوت سوره:
در باره تلاوت اين سوره روايات زيادى در منابع اسلامى ذكر شده است، از جمله در حديثى از رسول خدا مىخوانيم: «كسى كه سوره واقعه را بخواند نوشته مىشود كه اين فرد از غافلان نيست».
چرا كه آيات سوره آن قدر تكان دهنده و بيدار كننده است كه جائى براى غفلت انسان باقى نمىگذارد.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم «هر كس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند خداوند او را دوست دارد و او را نزد همه مردم محبوب مىكند، و هرگز در دنيا ناراحتى نمىبيند، و فقر و فاقه و آفتى از آفات دنيا دامنگيرش نمىشود، و از دوستان امير مؤمنان على عليه السّلام خواهد بود».
روشن است كه تنها نمىتوان با لقلقه زبان اين همه بركات را در اختيار گرفت، بلكه بايد به دنبال تلاوت، فكر و انديشه، و به دنبال آن حركت و عمل باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
واقعه عظيم! مسائل مربوط به قيامت در قرآن مجيد معمولا با ذكر حوادث عظيم و انقلابى و كوبنده در آغاز آن توأم است، و اين در بسيارى از سورههاى قرآن كه بحث از قيامت مىكند كاملا به چشم مىخورد در سوره واقعه كه بر محور معاد دور مىزند نيز همين معنى كاملا در نخستين آياتش مشهود است.
در آغاز مىفرمايد: «هنگامى كه واقعه عظيم (قيامت) واقع شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ).
(آيه 2)
«هيچ كس نمىتواند آن را انكار كند» (لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ).
چرا كه حوادث پيش از آن به قدرى عظيم و شديد است كه آثار آن در تمام ذرات جهان آشكار مىشود.
(آيه 3)
به هر حال رستاخيز نه تنها با دگرگونى كائنات توأم است بلكه انسانها هم دگرگون مىشوند همان گونه كه در آيه مورد بحث مىفرمايد: گروهى را پائين مىآورد و گروهى را بالا مىبرد»! (خافِضَةٌ رافِعَةٌ).
مستكبران گردنكش و ظالمان صدرنشين سقوط مىكنند، و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قلّه افتخار قرار مىگيرند، گروهى در قعر جهنم سقوط مىكنند، و گروه ديگرى در اعلا عليين بهشت جاى مىگيرند، و اين است خاصيت يك انقلاب بزرگ و گسترده الهى! و لذا در روايتى از امام على بن الحسين عليه السّلام مىخوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: «رستاخيز خافضه است چرا كه به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط مىكند، و واقعه است چرا كه به خدا سوگند اولياء اللّه را به بهشت بالا مىبرد.»
(آيه 4)
سپس به توصيف بيشترى در اين زمينه پرداخته مىگويد: «در آن هنگام كه زمين به شدت به لرزه در مىآيد» (إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا).
(آيه 5)
اين زلزله به قدرى عظيم و شديد است كه «كوهها درهم كوبيده مىشود» (وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا).
(آيه 6)
«و به صورت غبار پراكنده در مىآيد» (فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا).
اكنون بايد انديشيد كه آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگين است كه مىتواند كوههاى عظيم را كه در صلابت و استحكام ضرب المثل است آن چنان متلاشى كند كه تبديل به غبار پراكنده كند، و فريادى كه از اين انفجار عظيم بر مىخيزد از آن هم وحشتناكتر است.
(آيه 7)
بعد از بيان وقوع اين واقعه عظيم و رستاخيز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز پرداخته، و قبل از هر چيز آنها را به سه گروه تقسيم كرده، مىگويد: «و شما (در آن روز) سه گروه خواهيد بود» (وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 8)
در مورد دسته اول مىفرمايد: « (نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانى»! (فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ).
منظور از «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» كسانى هستند كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند و اين امر در قيامت رمز و نشانهاى براى مؤمنان نيكوكار و سعادتمند و اهل نجات است، چنانكه بارها در آيات قرآن به آن اشاره شده.
تعبير به «ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» (چه گروه سعادتمندى؟) براى بيان اين حقيقت است كه حد و نهايتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نيست.
(آيه 9)
سپس به ذكر گروه دوم پرداخته، مىافزايد: «گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان و شومانى» (وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ).
گروهى بدبخت و تيره روز و بيچاره و بينوا كه نامههاى اعمالشان را به دست چپشان مىدهند كه خود نشانه و رمزى است براى تيره بختى و جرم و جنايت آنها.
تعبير به «ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» نيز در اينجا نهايت بدبختى و شقاوت آنها را منعكس مىسازد.
(آيه 10)
سر انجام گروه سوم را چنين توصيف مىكند: «و پيشگامان، پيشگامند» (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ).
«سابقون» كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند، آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، و امام و پيشواى خلقند، و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند.
و اگر در روايات اسلامى گاه «سابقون» به چهار نفر «هابيل» و «مؤمن آل فرعون» و «حبيب نجار» كه هر كدام در امت خود پيشگام بودند، و همچنين امير مؤمنان علىّ بن ابي طالب عليه السّلام كه نخستين مسلمان از مردان بود تفسير شده، در حقيقت بيان مصداقهاى روشن آن است، و به معنى محدود ساختن مفهوم آيه نيست.
(آيه 11)
«آنها مقربانند» (أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ).
(آيه 12)
سپس در يك جمله كوتاه مقام والاى مقربان را روشن ساخته، مىگويد: مقربان «در باغهاى پر نعمت بهشت» جاى دارند (فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ).
تعبير «جَنَّاتِ النَّعِيمِ» انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مىشود.
(آيه 13)
اين آيه به چگونگى تقسيم نفرات آنها در امم گذشته و اين امت اشاره كرده، مىگويد: «گروه زيادى (از آنها) از امتهاى نخستينند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 14)
«و (گروه) اندكى از امت آخرين» (وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ).
طبق دو آيه فوق گروه زيادى از مقربان از امتهاى پيشينند، و تنها كمى از آنها از امت محمّد صلّى اللّه عليه و آله مىباشند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 15)
نعمتهاى بهشتى كه در انتظار مقربان است! در اينجا انواع نعمتهاى بهشتى را كه نصيب گروه سوم يعنى مقربان مىشود بازگو مىكند، نعمتهائى كه هر يك از ديگرى دل انگيزتر و روح پرورتر است، نعمتهائى كه مىتوان آنها را در هفت بخش خلاصه كرد.
نخست مىفرمايد: آنها «بر تختهائى كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند» (عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ).
(آيه 16)
«در حالى كه بر آن تكيه زده و رو به روى يكديگرند» و مجلسى پر از انس و سرور دارند (مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ).
در قرآن مجيد كرارا از تختهاى بهشتى و مجالس دسته جمعى بهشتيان توصيفهاى جالبى شده كه نشان مىدهد يكى از مهمترين لذات آنها همين جلسات انس و انجمنهاى دوستانه است، اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چيست؟
كسى به درستى نمىداند.
(آيه 17)
سپس از دومين موهبت آنها سخن گفته، مىفرمايد: «نوجوانانى جاودان (در شكوه و طراوت) پيوسته گرداگرد آنان مىگردند» و در خدمت آنها هستند (يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ).
(آيه 18)
اين نوجوانان زيبا «با قدحها و كوزهها و جامهاى (پر از شراب طهور كه) از نهرهاى جارى بهشتى» برداشته شده در اطراف آنها مىگردند و آنان را سيراب مىكنند (بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ).
(آيه 19)
اما نه شرابى كه عقل و هوش را ببرد و مستى آورد، بلكه هنگامى كه بهشتيان آن را مىنوشند «از آن دردسر نمىگيرند و نه مست مىشوند» (لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ).
تنها يك حالت نشئه روحانى توصيف ناپذير به آنها دست مىدهد كه تمام وجودشان را در لذتى بىنظير فرو مىبرد!
(آيه 20)
سپس به چهارمين و پنجمين قسمت از نعمتهاى مادى مقربان در بهشت اشاره كرده، مىگويد: «و ميوههايى از هر نوع كه انتخاب كنند» به آنها تقديم مىكنند (وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 21)
«و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند» (وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ).
مقدم داشتن ميوه بر گوشت، به خاطر آن است كه از نظر تغذيه بهتر و عاليتر است، به علاوه ميوه قبل از غذا لطف ديگرى دارد.
البته از بعضى ديگر از آيات قرآن استفاده مىشود كه شاخههاى درختان بهشتى كاملا در دسترس بهشتيان است، بطورى كه به آسانى مىتوانند از هرگونه ميوهاى شخصا تناول كنند اين معنى، در باره غذاهاى ديگر بهشتى نيز مسلمان صادق است، ولى شك نيست، كه وقتى خدمتكارانى آن چنان غذاهائى اين چنين را براى آنها بياورند لطف و صفاى ديگرى دارد، و يك نوع احترام و اكرام بيشتر نسبت به بهشتيان و رونق و صفاى افزونتر براى مجالس انس آنهاست.
(آيه 22)
سپس به ششمين نعمت كه همسران پاك و زيبا است اشاره كرده، مىگويد: «و همسرانى از حور العين دارند» (وَ حُورٌ عِينٌ).
(آيه 23)
«همچون مرواريد در صدف پنهان»! (كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ).
آنها از چشم ديگران كاملا مستورند، نه دستى به آنها رسيده، و نه چشمى بر آنها افتاده است!
(آيه 24)
بعد از ذكر اين شش موهبت جسمانى مىافزايد: «اينها همه پاداشى است در برابر اعمالى كه انجام مىدادند» (جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).
تا تصور نشود اين نعمتهاى بىشمار بهشتى بىحساب به كسى داده مىشود، و يا ادعاى ايمان و عمل صالح براى نيل به آنها كافى است نه، عمل مستمر و خالص لازم است تا اين الطاف نصيب انسان شود.
(آيه 25)
هفتمين و آخرين نعمت آنها كه جنبه معنوى دارد اين است كه: در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بيهودهاى مىشنوند، نه سخنان گناه آلود» (لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً).
نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد، و نه استهزا و غيبت، نه كلمات نيشدار، نه تعبيرات گوش خراش، نه سخنان لغو و بيهوده و بىاساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زيبائى و متانت و ادب و پاكى است و چه عالى است محيطى كه سخنان آلوده در آن نباشد.
(آيه 26)
سپس مىافزايد: «تنها چيزى كه در آنجا مىشنوند سلام است سلام»! (إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً).
سلام و درود خداوند و ملائكه مقربين او، و سلام و درود خودشان به يكديگر، در آن جلسات پرشور و پر صفا كه لبريز از دوستى و محبت است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 27)
مواهب و نعمتهاى اصحاب اليمين! بعد از بيان مواهب معنوى و مادى مقربان، نوبت به «اصحاب اليمين» مىرسد، همان جمعيت سعادتمندى كه نامه اعمالشان به علامت پيروزى در امتحانات الهى به دست راستشان داده مىشود، و در اينجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره مىكند كه با مقايسه به نعمتهاى مقربان كه در هفت بخش آمده بود يك مرحله پايينتر است.
نخست براى بيان بلندى مقام آنها مىفرمايد: «و اصحاب يمين و خجستگان چه اصحاب يمين و خجستگانى»؟! (وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ).
و اين برترين توصيف است كه از آنها شده، زيرا اين تعبير در مواردى به كار مىرود كه اوصاف كسى در بيان نگنجد و به هر حال اين تعبير بيانگر مقام والاى اصحاب اليمين است.
(آيه 28)
اين آيه به نخستين موهبت اين گروه اشاره كرده، مىگويد: «آنها در سايه درختان سدر بىخار قرار دارند» (فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ).
(آيه 29)
دومين موهبت اين است كه آنها «در سايه درخت طلح پر برگ» به سر مىبرند! (وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ).
«طلح» درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفتهاند همان درخت موز است كه برگهاى بسيار پهن و سبز و زيبا، و ميوهاى شيرين و گوارا دارد.
بعضى از مفسران گفتهاند با توجه به اين كه درخت سدر برگهائى بسيار كوچك و درخت موز برگهائى بسيار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذكر اين دو درخت اشاره لطيفى به تمام درختان بهشتى است كه در ميان اين دو قرار دارد.
(آيه 30)
سومين نعمت بهشتى را چنين بيان مىكند: «و سايه كشيده و گسترده» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ).
بعضى اين سايه گسترده را به حالتى شبيه بين الطلوعين تفسير كردهاند كه سايه همه جا را فرا گرفته است و در حديثى در روضه كافى اين معنى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است.
غرض اين است كه حرارت آفتاب هرگز بهشتيان را متألم و ناراحت نمىكند، و دائما در سايههاى مطبوع و گسترده و روحافزا به سر مىبرند.
(آيه 31)
در مرحله چهارم به آبهاى بهشتى اشاره كرده، مىفرمايد:
بهشتيان «در كنار آبشارها» كه منظره فوق العاده زيبا و دل انگيزى دارد به سر مىبرند» (وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ).
(آيه 32)
و البته آن درختها و آن همه آب جارى دائم انواع ميوهها را نيز همراه دارد، و لذا در پنجمين نعمت مىافزايد: «و ميوههاى فراوان» (وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ).
(آيه 33)
«كه هرگز قطع و ممنوع نمىشود» (لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ).
آرى! همچون ميوههاى اين جهان نيست كه محدود به فصول معينى باشد.
(آيه 34)
سپس به نعمت ديگرى اشاره كرده، مىافزايد: «و همسرانى بلند مرتبه» (وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 35)
سپس به اوصاف ديگرى از همسران بهشتى پرداخته، مىگويد:
«ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم» (إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً).
اين جمله ممكن است اشاره به همسران مؤمنان در اين دنيا باشد كه خداوند آفرينش تازهاى در قيامت به آنها مىدهد، و همگى در نهايت جوانى و طراوت و جمال و كمال ظاهر و باطن وارد بهشت مىشوند كه طبيعت بهشت طبيعت تكامل و خروج از هرگونه نقص و عيب است.
(آيه 36)
سپس مىافزايد: «و همگى را دوشيزه قرار داديم» (فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً).
و شايد اين وصف هميشه براى آنها باقى باشد، چنانكه بسيارى از مفسران به آن تصريح كردهاند و در روايات نيز به آن اشاره شده يعنى با آميزش، وضع آنها دگرگون نمىشود.
(آيه 37)
و در اوصاف آنها باز مىافزايد: «زنانى كه تنها به همسرشان، عشق مىورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند» (عُرُباً أَتْراباً).
(آيه 38)
سپس مىافزايد: «اينها همه براى اصحاب يمين است» (لِأَصْحابِ الْيَمِينِ).
و اين تأكيدى است مجدد بر اختصاص اين مواهب (ششگانه) به آنها.
(آيه 39)
«كه گروهى از امتهاى نخستينند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 40)
«و گروهى از امتهاى آخرين» (وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ).
و به اين ترتيب گروه عظيمى از اصحاب اليمين از امتهاى گذشته هستند و گروه عظيمى از امت اسلام، چرا كه در ميان اين امت صالحان و مؤمنان، بسيارند، هر چند پيشگامان آنها در قبول ايمان نسبت به پيشگامان امم سابق با توجه به كثرت آن امتها و پيامبرانشان كمترند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 41)
كيفرهاى دردناك اصحاب شمال! در تعقيب مواهب عظيم گروه مقربان و گروه اصحاب اليمين به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناك و وحشتناك آنان مىرود تا در يك مقايسه وضع حال سه گروه روشن گردد.
مىفرمايد: «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى» (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).
همانها كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود كه رمزى است براى آنان كه گنهكار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان گونه كه در توصيف مقربان و اصحاب اليمين گفتيم اين تعبير براى بيان نهايت خوبى يا بدى حال كسى است، فى المثل مىگوئيم سعادتى به ما رو كرد، چه سعادتى؟ يا مصيبتى رو كرد؟
چه مصيبتى؟!
(آيه 42)
سپس به سه قسمت از كيفرهاى آنها اشاره كرده، مىگويد: آنها «در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند» (فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ).
(آيه 43)
«و در سايه دودهاى متراكم و آتش زا» (وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ).
باد سوزان كشنده از يكسو، و آب جوشان مرگبار از سوى ديگر، و سايه دود داغ و خفه كننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مىسازد كه تاب و توان را از آنان مىگيرد، و اگر هيچ مصيبت ديگرى جز اين سه مصيبت را نداشته باشند براى كيفر آنها كافى است.
(آيه 44)
سپس براى تأكيد مىافزايد: سايهاى كه «نه خنك است و نه آرامبخش» (لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ).
سايبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مىكند، و گاه از باد و باران و يا منافع ديگرى در بر دارد، ولى اين سايبان هيچ يك از اين فوائد را ندارد. پيداست سايهاى كه از دود سياه و خفه كننده است جز شر و زيان چيزى از آن انتظار نمىرود.
گرچه كيفرهاى دوزخيان انواع و اقسام مختلف و وحشتناكى دارد ولى ذكر همين سه قسمت كافى است كه انسان بقيه را از آن حدس بزند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
[golrooz] صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَبْلَ ذَٰلِكَ مُتْرَفِينَ(45)
آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند،(45)
وَكَانُوا۟ يُصِرُّونَ عَلَي الْحِنثِ الْعَظِيمِ(46)
و بر گناهان بزرگ اصرار ميورزيدند،(46)
وَكَانُوا۟ يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(47)
و ميگفتند: «هنگامي كه ما مُرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد؟!(47)
أَوَءَابَآؤُنَا الْأَوَّلُونَ(48)
يا نياكان نخستين ما (برانگيخته ميشوند)؟!»(48)
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْءَاخِرِينَ(49)
بگو: «اوّلين و آخرين،(49)
لَمَجْمُوعُونَ إِلَيٰ مِيقَٰتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(50)
همگي در موعد روز معيّني گردآوري ميشوند،(50)
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّآلُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(51)
سپس شما اي گمراهان تكذيبكننده!(51)
لَءَاكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(52)
قطعاً از درخت زقّوم ميخوريد،(52)
فَمَالُِٔونَ مِنْهَا الْبُطُونَ(53)
و شكمها را از آن پر ميكنيد،(53)
فَشَٰرِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ(54)
و روي آن از آب سوزان مينوشيد،(54)
فَشَٰرِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ(55)
و همچون شتران مبتلا به بيماري عطش، از آن ميآشاميد!(55)
هَٰذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ(56)
اين است وسيله پذيرايي از آنها در قيامت!(56)
نَحْنُ خَلَقْنَٰكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ(57)
»ما شما را آفريديم؛ پس چرا (آفرينش مجدّد را) تصديق نميكنيد؟!(57)
أَفَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ(58)
آيا از نطفهاي كه در رحم ميريزيد آگاهيد؟!(58)
ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَٰلِقُونَ(59)
آيا شما آن را (در دوران جنيني) آفرينش (پي در پي) ميدهيد يا ما آفريدگاريم؟!(59)
نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ(60)
ما در ميان شما مرگ را مقدّر ساختيم؛ و هرگز كسي بر ما پيشي نميگيرد!(60)
عَلَيٰٓ أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَٰلَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ(61)
تا گروهي را به جاي گروه ديگري بياوريم و شما را در جهاني كه نميدانيد آفرينش تازهاي بخشيم!(61)
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَيٰ فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ(62)
شما عالم نخستين را دانستيد؛ چگونه متذكّر نميشويد (كه جهاني بعد از آن است)؟!(62)
أَفَرَءَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ(63)
آيا هيچ درباره آنچه كشت ميكنيد انديشيدهايد؟!(63)
ءَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّٰرِعُونَ(64)
آيا شما آن را ميرويانيد يا ما ميرويانيم؟!(64)
لَوْ نَشَآءُ لَجَعَلْنَٰهُ حُطَٰمًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ(65)
هرگاه بخواهيم آن را مبدّل به كاه در هم كوبيده ميكنيم كه تعجّب كنيد!(65)
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ(66)
(بگونهاي كه بگوييد:) براستي ما زيان كردهايم،(66)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ(67)
بلكه ما بكلّي محروميم!(67)
أَفَرَءَيْتُمُ الْمَآءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ(68)
آيا به آبي كه مينوشيد انديشيدهايد؟!(68)
ءَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ(69)
آيا شما آن را از ابر نازل كردهايد يا ما نازل ميكنيم؟!(69)
لَوْ نَشَآءُ جَعَلْنَٰهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ(70)
هرگاه بخواهيم، اين آب گوارا را تلخ و شور قرار ميدهيم؛ پس چرا شكر نميكنيد؟!(70)
أَفَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ(71)
آيا درباره آتشي كه ميافروزيد فكر كردهايد؟!(71)
ءَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَآ أَمْ نَحْنُ الْمُنشُِٔونَ(72)
آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم؟!(72)
نَحْنُ جَعَلْنَٰهَا تَذْكِرَةً وَمَتَٰعًا لِّلْمُقْوِينَ(73)
ما آن را وسيله يادآوري (براي همگان) و وسيله زندگي براي مسافران قرار دادهايم!(73)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ(74)
حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را پاك و منزّه بشمار)!(74)
۞ فَلَآ أُقْسِمُ بِمَوَٰقِعِ النُّجُومِ(75)
سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها)!(75)
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ(76)
و اين سوگندي است بسيار بزرگ، اگر بدانيد!(76)
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ(77)
كه آن، قرآن كريمي است،(77)
فِي كِتَٰبٍ مَّكْنُونٍ(78)
كه در كتاب محفوظي جاي دارد،(78)
لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ(79)
و جز پاكان نميتوانند به آن دست زنند [= دست يابند](79)
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَٰلَمِينَ(80)
آن از سوي پروردگار عالميان نازل شده؛(80)
أَفَبِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ(81)
آيا اين سخن را [= اين قرآن را با اوصافي كه گفته شد] سست و كوچك ميشمريد،(81)
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ(82)
و به جاي شكر روزيهايي كه به شما داده شده آن را تكذيب ميكنيد؟!(82)
فَلَوْلَآ إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ(83)
پس چرا هنگامي كه جان به گلوگاه ميرسد (توانايي بازگرداندن آن را نداريد)؟!(83)
وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ(84)
و شما در اين حال نظاره ميكنيد (و كاري از دستتان ساخته نيست)؛(84)
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَٰكِن لَّا تُبْصِرُونَ(85)
و ما از شما به او نزديكتريم ولي نميبينيد!(85)
فَلَوْلَآ إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ(86)
اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نميشويد،(86)
تَرْجِعُونَهَآ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(87)
پس آن (روح) را بازگردانيد اگر راست ميگوييد!(87)
فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(88)
پس اگر او از مقرّبان باشد،(88)
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ(89)
در رَوح و ريحان و بهشت پرنعمت است!(89)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 45)
سپس دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به اين سرنوشت شوم و وحشتناك در سه جمله خلاصه مىكند:
نخست اين كه «آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ).
«مترف» به كسى مىگويند كه فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست كرده و به طغيان واداشته است.
درست است كه همه «اصحاب الشمال» در زمره «مترفين» نيستند، ولى هدف قرآن سردمداران آنهاست.
همان گونه كه امروز هم مىبينيم فساد جامعههاى بشرى از گروه متنعمين مست و مغرور است كه عامل گمراهى ديگران نيز مىباشند، سر نخ تمام جنگها و خونريزيها و انواع جنايات، و مراكز شهوات، و گرايشهاى انحرافى، به دست اين گروه است، و به همين جهت قرآن قبل از هر چيز انگشت روى آنها مىگذارد.
(آيه 46)
سپس به دومين گناه آنها اشاره كرده، مىافزايد: «و بر گناهان بزرگ اصرار مىورزيدند» (وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ).
بنابر اين ويژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نيست، بلكه اصرار بر گناهان عظيم است، چرا كه گناه ممكن است، احيانا از اصحاب يمين نيز سر زند، ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمىورزند، هنگامى كه متذكر مىشوند فورا توبه مىكنند.
(آيه 47)
سومين عمل خلاف آنها اين بود كه: مىگفتند: هنگامى كه مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد»؟ (وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
بنابر اين انكار قيامت كه خود سر چشمه بسيارى از گناهان است يكى ديگر از اوصاف اصحاب الشمال مىباشد.
سه گناهى كه در آيات سه گانه فوق به آن اشاره شده در حقيقت مىتواند اشاره به نفى اصول سه گانه دين از ناحيه اصحاب شمال باشد: در آخرين آيه تكذيب رستاخيز بود، و در آيه دوم انكار توحيد، و در آيه نخست كه سخن از «مترفين» مىگفت اشارهاى به تكذيب انبياء است.
(آيه 48)
آنها به اين هم قناعت نمىكردند و براى اظهار تعجب بيشتر مىگفتند: «يا نياكان نخستين ما» كه هيچ اثرى از آنها باقى نمانده برانگيخته مىشوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها كه شايد هر ذرهاى از خاكشان به گوشهاى افتاده است يا جزء بدن موجود ديگرى شده است؟
(آيه 49)
سپس قرآن به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه در پاسخ آنها «بگو: (نه فقط شما و پدرانتان بلكه) اولين و آخرين ...» (قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ).
(آيه 50)
«همگى در موعد روز معينى (روز رستاخيز) گردآورى مىشوند» (لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه معاد و رستاخيز همه انسانها در يك روز همراه هم انجام مىگيرد، و همين معنى در آيات ديگر قرآن نيز آمده است.
شايد نياز به تذكر نداشته باشد كه منظور از معلوم بودن قيامت، معلوم بودن نزد پروردگار است و گر نه هيچ كس حتى انبياء مرسلين و ملائكه مقربين از وقت آن آگاه نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 51)
بخش ديگرى از مجازاتهاى اين مجرمان گمراه! از اين به بعد همچنان ادامه بحثهاى مربوط به كيفرهاى «اصحاب الشمال» است، نخست آنها را مخاطب ساخته، چنين مىگويد: «سپس شما اى گمراهان تكذيب كننده»! (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ).
(آيه 52)
«از درخت زقّوم مىخوريد» (لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ).
(آيه 53)
«و شكمها را از آن پر مىكنيد» (فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
تعبير فوق اشاره به اين است كه آنها نخست گرفتار حالت گرسنگى شديد مىشوند به گونهاى كه حريصانه از اين غذاى بسيار ناگوار مىخورند و شكمها را پر مىكنند.
(آيه 54)
هنگامى كه از اين غذاى ناگوار خوردند تشنه مىشوند، اما نوشابه آنها چيست؟ قرآن در اين آيه مىگويد: «و روى آن (غذاى ناگوار) از آب سوزان مىنوشيد»! (فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ).
(آيه 55)
«و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش از آن مىآشاميد» (فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ).
شترى كه مبتلا به بيمارى استسقا مىشود آن قدر تشنه مىگردد و پى در پى آب مىنوشد تا هلاك شود، آرى اين است سرنوشت «ضالّون مكذّبون» در قيامت.
(آيه 56)
و در اين آيه بار ديگر اشاره به اين طعام و نوشابه كرده، مىگويد:
«اين است وسيله پذيرائى از آنها در قيامت»! (هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ).
و اين در حالى است كه «اصحاب اليمين» در سايه هاى بسيار لطيف و پرطراوت آرميدهاند، و از بهترين ميوهها و چشمههاى آب گوارا، و شراب طهور، مىنوشند و سرمست از عشق خدا هستند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 57)
هفت دليل بر مسأله معاد: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از تكذيب كنندگان معاد در ميان بود، و اصولا تكيه بحثهاى اين سوره عمدتا روى مسأله اثبات معاد، است در اينجا به بحث و بررسى پيرامون ادله معاد مىپردازد، روى هم رفته هفت دليل بر اين مسأله مهم ارائه مىدهد كه پايههاى ايمان را در اين زمينه قوى كرده، قلب انسان را به وعدههاى الهى كه در آيات گذشته پيرامون مقربان و اصحاب اليمين و اصحاب الشمال آمده بود مطمئن مىسازد.
در مرحله اول مىگويد: «ما شما را آفريديم پس چرا (آفرينش مجدد را) تصديق نمىكنيد»؟ (نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ).
چرا از رستاخيز و معاد جسمانى بعد از خاك شدن بدن تعجب مىكنيد؟ مگر روز نخست شما را از خاك نيافريديم؟
(آيه 58)
در اين آيه به دليل دوم اشاره كرده، مىفرمايد: «آيا از نطفهاى كه در رحم مىريزيد آگاهيد»؟! (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ).
(آيه 59)
«آيا شما آن را (در دوران جنينى) آفرينش (پى در پى) مىدهيد؟ يا ما آفريدگاريم؟! (أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ).
چه كسى اين نطفه بىارزش و ناچيز را هر روز به شكل تازهاى در مىآورد و خلقتى بعد از خلقتى، و آفرينشى بعد از آفرينشى مىدهد؟ راستى اين تطورات شگفتانگيز كه اعجاب همه اولوا الالباب و متفكران را برانگيخته از ناحيه شماست يا خدا؟ آيا كسى كه قدرت بر اين آفرينشهاى مكرر دارد از زنده كردن مردگان در قيامت عاجز است؟!
(آيه 60)
سپس به بيان دليل سوم پرداخته، مىگويد: «ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم، و هرگز كسى بر ما پيشى نمىگيرد» (نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ).
آرى! ما هرگز مغلوب نخواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كرده ايم نه به خاطر اين است كه نمىتوانيم عمر جاويدان بدهيم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 61)
بلكه هدف اين بوده است «تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم، و شما را در جهانى كه نمىدانيد آفرينش تازهاى بخشيم» (عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ).
استدلال در دو آيه فوق چنين است: خداوند حكيم كه انسانها را آفريده و مرتبا گروهى مىميرند و گروه ديگرى جانشين آنها مىشوند هدفى داشته، اگر اين هدف تنها زندگى دنيا بوده سزاوار است كه عمر انسان جاودان باشد، نه آنقدر كوتاه و آميخته با هزاران ناملائمات كه به آمد و رفتنش نمىارزد.
بنابر اين قانون مرگ به خوبى گواهى مىدهد كه اينجا يك گذرگاه است نه يك منزلگاه يك پل است، نه يك مقصد، چرا كه اگر مقصد و منزل بود بايد دوام مىداشت.
(آيه 62)
در اين آيه سخن از چهارمين دليل معاد است، مىفرمايد: «شما عالم نخستين را دانستيد چگونه متذكر نمىشويد» كه جهانى بعد از آن است (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ).
اين دليل را به دو گونه مىتوان بيان كرد: نخست اين كه فى المثل اگر ما از بيابانى بگذريم و در آن قصر بسيار مجلل و با شكوهى با محكمترين و عاليترين مصالح، و تشكيلات وسيع و گسترده، ببينيم، و بعد به ما بگويند اين همه تشكيلات و ساختمان عظيم براى اين است كه فقط قافله كوچكى چند ساعتى در آن بياسايد و برود، پيش خود مىگوئيم اين كار حكيمانه نيست، زيرا براى چنين هدفى مناسب اين بود چند خيمه كوچك برپا شود.
دنياى با اين عظمت و اين همه كرات و خورشيد و ماه و انواع موجودات زمينى نمىتواند براى هدف كوچكى مثل زندگى چند روزه بشر در دنيا آفريده شده باشد، و گر نه آفرينش جهان پوچ و بىحاصل است، اين تشكيلات عظيم براى موجود شريفى مثل انسان آفريده شده تا خداى بزرگ را از آن بشناسد معرفتى كه در زندگى ديگر سرمايه بزرگ اوست.
ديگر اين كه صحنههاى معاد را در اين جهان در هر گوشه و كنار با چشم خود مىبينيد، همه سال در عالم گياهان صحنه رستاخيز تكرار مىشود، زمينهاى مرده را با نزول قطرات حياتبخش باران زنده مىكند، چنانكه در آيه 39 سوره فصلت مىفرمايد:
«كسى كه اين زمينهاى مرده را زنده مىكند هم اوست كه مردگان را زنده مىكند»!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 63)
زارع خداوند است يا شما؟! تا كنون چهار دليل از دلائل هفتگانهاى را كه در اين سوره براى معاد ذكر شده خواندهايم. در اين آيه و آيات آينده به سه دليل ديگر كه هر كدام نمونهاى از قدرت بىپايان خدا در زندگى انسان است اشاره مىكند كه يكى مربوط به آفرينش دانههاى غذائى و ديگرى «آب» و سومى «آتش» است، زيرا سه ركن اساسى زندگى انسان را اينها تشكيل مىدهد، دانههاى گياهى مهمترين ماده غذائى انسان محسوب مىشود، و آب مهمترين مشروب، و آتش مهمترين وسيله براى اصلاح مواد غذائى و ساير امور زندگى است.
نخست مىفرمايد: «آيا هيچ در باره آنچه كشت مىكنيد انديشيدهايد»؟! (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ).
(آيه 64)
«آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم»؟ (أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ).
آرى اين خداوند است كه در درون دانه، يك سلول زنده بسيار كوچك آفريده كه وقتى در محيط مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذائى آماده در خود دانه استفاده مىكند، جوانه مىزند، و ريشه مىدواند، سپس با سرعت عجيبى از مواد غذائى زمين كمك مىگيرد و گاه از يك تخم صدها يا هزاران تخم بر مىخيزد.
(آيه 65)
در اين آيه براى تأكيد روى اين مسأله كه انسان هيچ نقشى در مسأله نمو و رشد گياهان جز افشاندن دانه ندارد، مىافزايد: «هر گاه بخواهيم آن (زراعت) را مبدل به كاه درهم كوبيده مىكنيم (به گونهاى) كه تعجب كنيد»! (لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ).
آرى! مىتوانيم تندباد سمومى بفرستيم كه آن را قبل از بستن دانهها خشك كرده در هم بشكند، يا آفتى بر آن مسلط كنيم كه محصول را از بين ببرد، و نيز مىتوانيم سيل ملخها را بر آن بفرستيم.
آيا اگر زارع حقيقى شما بوديد اين امور امكان داشت؟ پس بدانيد همه اين بركات از جاى ديگر است.
(آيه 66)
آرى! تعجب مىكنيد و به حيرت فرو مىرويد و مىگوئيد: «به راستى ما زيان كردهايم» و سرمايه ز كف داديم، و چيزى به دست نياورديم (إِنَّا لَمُغْرَمُونَ).
(آيه 67)
«بلكه ما بكلى محروميم» و بيچاره (بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ).
(آيه 68)
اين آب و آتش از كيست؟ در اينجا اشاره به ششمين و هفتمين دليل معاد، در اين بخش از آيات سوره واقعه مىكند كه بيانگر قدرت خداوند بر همه چيز و بر احياى مردگان است.
نخست مىفرمايد: «آيا به آبى كه مىنوشيد انديشيده ايد»؟ (أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 69)
«آيا شما آن را از ابر نازل مىكنيد؟ يا ما نازل مىكنيم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ).
اين آيات وجدان انسانها را در برابر يك سلسله سؤالها قرار مىدهد و از آنها اقرار مىگيرد، و در واقع مىگويد: آيا در باره اين آبى كه مايه حيات شماست و پيوسته آن را مىنوشيد هرگز فكر كردهايد؟
اگر مىبينيم در آيات فوق فقط روى آب نوشيدنى تكيه شده و از تأثير آن در مورد حيات حيوانات و گياهان سخنى به ميان نيامده به خاطر اهميت فوق العاده آب براى حيات خود انسان است، به علاوه در آيات قبل اشارهاى به مسأله زراعت شده بود و نيازى به تكرار نبود.
(آيه 70)
سر انجام در اين آيه براى تكميل همين بحث مىافزايد: «هرگاه بخواهيم اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مىدهيم» (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً).
«پس چرا شكر نمىكنيد»؟ (فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ).
آرى! اگر خدا مىخواست به املاح محلول در آب نيز اجازه مىداد كه همراه ذرات آب تبخير شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود كنند، و ابرهائى شور و تلخ تشكيل داده، قطرههاى بارانى درست همانند آب دريا شور و تلخ فرو ريزند! اما او به قدرت كاملهاش اين اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلكه ميكربهاى موذى و مضر و مزاحم نيز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود كنند، و دانههاى باران را آلوده سازند به همين دليل قطرات باران- هر گاه هوا آلوده نباشد- خالصترين، پاكترين، و گواراترين آبهاست.
(آيه 71)
سر انجام به هفتمين و آخرين دليل معاد در اين سلسله آيات مىرسيم و آن آفرينش آتش است، آتشى كه از مهمترين ابزار زندگى بشر، و مؤثرترين وسيله در تمام صنايع است، مىفرمايد: «آيا در باره آتشى كه مىافروزيد فكر كردهايد»؟ (أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ).
(آيه 72)
«آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ).
(آيه 73)
در اين آيه براى تأكيد بحثهاى فوق مىافزايد: «ما آن را وسيله يادآورى (براى همگان) و وسيله زندگى براى مسافران قرار دادهايم» (نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ).
بازگشت آتش از درون درختان سبز از يك سو يادآور بازگشت روح به بدنهاى بىجان در رستاخيز است، و از سوى ديگر اين آتش تذكرى است نسبت به آتش دوزخ، چرا كه طبق حديثى پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اين آتشى كه بر مىافروزيد يك جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است»! تعبير «مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ» اشاره كوتاه و پرمعنى به فوائد دنيوى اين آتش است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 74)
در اين آيه به عنوان نتيجهگيرى مىفرمايد: «حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن» و او را پاك و منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ).
آرى! خداوندى كه اين همه نعمت را آفريده، و هر كدام يادآور توحيد و معاد و قدرت و عظمت اوست شايسته تسبيح و تنزيه از هر گونه عيب و نقص است.
او هم «ربّ» است و پروردگار، و هم «عظيم» است و قادر و مقتدر گر چه مخاطب در اين جمله پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است ولى ناگفته پيداست كه منظور همه انسانها مىباشد.
(آيه 75)
تنها پاكان به حريم قرآن راه مىيابند! در تعقيب بحثهاى فراوانى كه در آيات قبل با ذكر هفت دليل در باره معاد آمد در اينجا سخن از اهميت قرآن مجيد است، چرا كه مسأله نبوت و نزول قرآن بعد از مسأله مبدأ و معاد مهمترين اركان اعتقادى را تشكيل مىدهد.
نخست با يك سوگند عظيم سخن را شروع كرده، مىفرمايد: «سوگند به جايگاه ستارگان» و محل طلوع و غروب آنها (فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ).
هنگامى كه به اين نكته توجه كنيم كه طبق گواهى دانشمندان تنها در كهكشان ما حدود يك هزار ميليون ستاره وجود دارد! و در جهان، كهكشانهاى زيادى موجود است كه هر كدام مسير خاصى دارند، به اهميت اين سوگند قرآن آشناتر مىشويم.
(آيه 76)
و به همين دليل در اين آيه مىافزايد: «و اين سوگندى است بسيار بزرگ اگر بدانيد» (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ).
و اين خود يك اعجاز علمى قرآن محسوب مىشود كه در عصرى كه شايد هنوز عدهاى مىپنداشتند ستارگان ميخهاى نقرهاى هستند كه بر سقف آسمان كوبيده شدهاند! يك چنين بيانى، آن هم در محيطى كه به حق محيط جهل و نادانى محسوب مىشد از يك انسان عادى محال است صادر شود.
(آيه 77)
اكنون ببينيم اين قسم عظيم براى چه منظورى ذكر شده؟ آيه مورد بحث پرده از روى آن برداشته، مىگويد: «آن (چه محمد صلّى اللّه عليه و آله آورده) قرآن كريمى است» (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ).
و به اين ترتيب به مشركان لجوج كه پيوسته اصرار داشتند اين آيات نوعى از كهانت است، و يا- العياذ باللّه- سخنانى است جنون آميز، يا همچون اشعار شاعران، يا از سوى شياطين است، پاسخ مىگويد: كه اين وحى آسمانى است و سخنى است كه آثار و عظمت و اصالت از آن ظاهر و نمايان است، و محتواى آن حاكى از مبدأ نزول آن مىباشد.
آرى! هم گوينده قرآن، كريم است، و هم خود قرآن، و هم آورنده آن، و هم اهداف قرآن كريم است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 78)
سپس به توصيف دوم اين كتاب آسمانى پرداخته، مىافزايد: اين آيات «در كتاب محفوظى جاى دارد» (فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ).
در همان «لوح محفوظ» در «علم خدا» كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است.
(آيه 79)
و در سومين توصيف مىفرمايد: «اين كتاب را «جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند» [- دست يابند] (لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ).
بسيارى از مفسران به پيروى از رواياتى كه از امامان معصوم عليهم السّلام وارد شده اين آيه را به عدم جواز مس كتابت قرآن بدون غسل و وضو تفسير كردهاند.
از سوى ديگر حقايق و مفاهيم عالى قرآن را جز پاكان درك نمىكنند و حد اقل پاكى كه روح «حقيقت جوئى» است براى درك حد اقل مفاهيم آن لازم است، و هر قدر پاكى و قداست بيشتر شود درك انسان از مفاهيم قرآن و محتواى آن افزون خواهد شد.
(آيه 80)
در چهارمين و آخرين توصيف از قرآن مجيد مىفرمايد: اين قرآن «از سوى پروردگار عالميان نازل شده» (تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ).
خدائى كه مالك و مربى تمام جهانيان است اين قرآن را براى تربيت انسانها بر قلب پاك پيامبرش نازل كرده است، و همان گونه كه در جهان تكوين مالك و مربى اوست، در جهان تشريع نيز هر چه هست از ناحيه او مىباشد.
(آيه 81)
سپس مىافزايد: «آيا اين سخن را [- قرآن را با اوصافى كه گفته شد] سست و كوچك مىشمريد»؟! (أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ).
در حالى كه نشانههاى صدق و حقانيت از آن به خوبى آشكار است و بايد كلام خدا را با نهايت جديت پذيرفت و به عنوان يك واقعيت بزرگ با آن رو برو شد.
(آيه 82)
در اين آيه مىفرمايد: «و به جاى شكر روزيهائى كه به شما داده شده آن را تكذيب مىكنيد»؟ (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 83)
هنگامى كه جان به گلوگاه مىرسد! از لحظات حساسى كه آدمى را سخت در فكر فرو مىبرد، لحظه احتضار و پايان عمر انسانهاست، در آن لحظه كه كار از كار گذشته، و اطرافيان مأيوس و نوميد به شخص محتضر نگاه مىكنند، و مىبينند همچون شمعى كه عمرش پايان گرفته آهسته آهسته خاموش مىشود، با زندگى وداع مىگويد، و هيچ كارى از دست هيچ كس ساخته نيست.
قرآن مجيد در تكميل بحثهاى معاد و پاسخگوئى به منكران و مكذبان، ترسيم گويائى از اين لحظه كرده، مىگويد: «پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مىرسد» توانائى بازگرداندن آن را نداريد؟! (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).
(آيه 84)
«و شما در اين حال نظاره مىكنيد» و كارى از دستتان ساخته نيست (وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ).
مخاطب در اينجا اطرافيان محتضرند، از يكسو نظاره حال او را مىكنند، و از سوى ديگر ضعف و ناتوانى خود را مشاهده مىنمايند و از سوى سوم توانائى خدا را بر همه چيز و بودن مرگ و حيات در دست او، و نيز مىدانند خودشان هم چنين سرنوشتى را در پيش دارند.
(آيه 85)
سپس مىافزايد: «و ما از شما به او نزديكتريم (و فرشتگان ما كه آماده قبض روح او هستند نيز نزديكتر از شما مىباشند) ولى شما نمىبينيد» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ).
ما به خوبى مىدانيم در باطن جان محتضر چه مىگذرد؟ و در عمق وجودش چه غوغائى برپاست؟ و مائيم كه فرمان قبض روح او را در سر آمد معينى صادر كردهايم، ولى شما تنها ظواهر حال او را مىبينيد، و از چگونگى انتقال او از اين سرا به سراى ديگر بىخبريد.
به هر حال نه تنها در اين موقع بلكه در همه حال خداوند از همه كس به ما نزديكتر است حتى او نزديكتر از ما به ماست.
(آيه 86)
سپس براى تأكيد بيشتر، و روشن ساختن همين حقيقت، مىافزايد:
«اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمىشويد ...» (فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ).
(آيه 87)
«پس آن (روح) را باز گردانيد اگر راست مىگوئيد» (تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
اين ضعف و ناتوانى شما دليلى است بر اين كه مالك مرگ و حيات ديگرى است، و پاداش و جزا در دست اوست، و اوست كه مىميراند و زنده مىكند.
(آيه 88)
سر انجام نيكوكاران و بدكاران! قرآن در اينجا يك نوع جمعبندى از آيات آغاز سوره و آيات اخير مىكند، و تفاوت حال انسانها را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مىگيرند مجسم مىسازد كه چگونه بعضى در نهايت آرامش و راحتى و شادى چشم از جهان مىپوشند، و جمعى ديگر با مشاهده دورنماى آتش سوزان جهنم با چه اضطراب و وحشتى جان مىدهند؟
نخست مىفرمايد: كسى كه در حالت احتضار و واپسين لحظات زندگى قرار مىگيرد «پس اگر او از مقربان باشد ...» (فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ).
(آيه 89)
«در روح و ريحان و بهشت پرنعمت است» (فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ).
«روح» و «ريحان» الهى شامل تمام وسائل راحتى و آرامش انسان و هرگونه نعمت و بركت الهى مىگردد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید
[golrooz] صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنْ أَصْحَٰبِ الْيَمِينِ(90)
امّا اگر از اصحاب يمين باشد،(90)
فَسَلَٰمٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَٰبِ الْيَمِينِ(91)
(به او گفته ميشود:) سلام بر تو از سوي دوستانت كه از اصحاب يمينند!(91)
وَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّآلِّينَ(92)
امّا اگر او از تكذيبكنندگان گمراه باشد،(92)
فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ(93)
با آب جوشان دوزخ از او پذيرايي ميشويد!(93)
وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ(94)
و سرنوشت او ورود در آتش جهنّم است،(94)
إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ(95)
اين مطلب حقّ و يقين است!(95)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ(96)
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را منزّه بشمار)!(96)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(1)
آنچه در آسمانها و زمين است براي خدا تسبيح ميگويند؛ و او عزيز و حكيم است(1)
لَهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِ وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(2)
مالكيّت (و حاكميّت) آسمانها و زمين از آن اوست؛ زنده ميكند و ميميراند؛ و او بر هر چيز توانا است!(2)
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْءَاخِرُ وَالظَّٰهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(3)
اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست؛ و او به هر چيز داناست(3)
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَيٰ عَلَي الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(4)
او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز [= شش دوران] آفريد؛ سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت)؛ آنچه را در زمين فرو ميرود ميداند، و آنچه را از آن خارج ميشود و آنچه از آسمان نازل ميگردد و آنچه به آسمان بالا ميرود؛ و هر جا باشيد او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام ميدهيد بيناست!(4)
لَّهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(5)
مالكيّت آسمانها و زمين از آن اوست؛ و همه كارها به سوي او بازميگردد(5)
يُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَهُوَ عَلِيمٌۢ بِذَاتِ الصُّدُورِ(6)
شب را در روز ميكند و روز را در شب؛ و او به آنچه در دل سينهها وجود دارد داناست(6)
ءَامِنُوا۟ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا۟ مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَأَنفَقُوا۟ لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ(7)
به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد؛ (زيرا) كساني كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگي دارند!(7)
وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا۟ بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَٰقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(8)
چرا به خدا ايمان نياوريد در حالي كه رسول (او) شما را ميخواند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد، و از شما پيمان گرفته است (پيماني از طريق فطرت و خِرد)، اگر آماده ايمانآوردنيد(8)
هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَيٰ عَبْدِهِۦٓ ءَايَٰتٍۭ بَيِّنَٰتٍ لِّيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(9)
او كسي است كه آيات روشني بر بندهاش [= محمد] نازل ميكند تا شما را از تاريكيها به سوي نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است(9)
وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا۟ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَٰتَلَ أُو۟لَٰٓئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا۟ مِنۢ بَعْدُ وَقَٰتَلُوا۟ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَيٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(10)
چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالي كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست (و كسي چيزي را با خود نميبرد)! كساني كه قبل از پيروزي انفاق كردند و جنگيدند (با كساني كه پس از پيروزي انفاق كردند) يكسان نيستند؛ آنها بلندمقامتر از كساني هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند؛ و خداوند به هر دو وعده نيك داده؛ و خدا به آنچه انجام ميدهيد آگاه است(10)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید
(آيه 90)
سپس مىافزايد: «اما اگر از اصحاب يمين باشد» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ).
همان مردان و زنان صالحى كه نامه اعمالشان به نشانه پيروزى و قبولى به دست راستشان داده مىشود.
(آيه 91)
به او گفته مىشود: «سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمينند» (فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ).
به اين ترتيب فرشتگان قبض روح در آستانه انتقال از دنيا سلام يارانش را به او مىرسانند، همان گونه كه در آيه 26 همين سوره در توصيف اهل بهشت خوانديم: «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً».
(آيه 92)
سپس به سراغ گروه سوم مىرود كه در اوائل سوره از آنها به عنوان اصحاب الشمال ياد شده بود، مىفرمايد: «اما اگر او از تكذيب كنندگان گمراه باشد» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ).
تعبير «مكذّبين ضالّين» مىتواند اشاره به اين نكته باشد كه در ميان گمراهان افرادى هستند مستضعف و جاهل قاصر، و عناد و لجاجتى در برابر حق ندارند، آنها ممكن است مشمول الطاف الهى گردند، اما تكذيب كنندگان لجوج و معاند حتما گرفتار عذاب الهى مىشوند.
(آيه 93)
«با آب جوشان دوزخ (و حرارت و سموم آن) از او پذيرايى مىشود»! (فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ).
«و سرنوشت او ورود در آتش جهنم است» (وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ).
آرى! در همان آستانه مرگ نخستين عذابهاى الهى را مىچشند و طعم تلخ كيفرهاى قيامت در قبر و برزخ در كام جانشان فرو مىرود.
(آيه 94)
و در پايان اين سخن، مىافزايد: «اين مطلب حق و يقين است» (إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ).
«هذا» اشاره به احوال گروههاى سهگانهاى است كه قبلا ذكر شده.
(آيه 95)
«حال كه چنين است: «پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن» و او را منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ).
تعبير به «فسبّح» (پس تسبيح كن) اشاره به اين حقيقت است كه آنچه در باره اين گروههاى سه گانه گفته شد عين عدالت است، و بنابر اين خداوندت را از هرگونه ظلم و بىعدالتى پاك و منزه بشمار، و يا اين كه اگر مىخواهى به سرنوشت گروه سوم گرفتار نشوى او را از هر گونه شرك و بىعدالتى كه لازمه انكار قيامت است پاك و منزه بدان.
بسيارى از مفسران نقل كردهاند كه پس از نزول اين آيه پيامبر فرمود: «آن را در ركوع خود قرار دهيد» سبحان ربّى العظيم بگوئيد.
«پايان سوره واقعه»
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید
سوره حديد [57]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 29 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره را به هفت بخش مىتوان تقسيم كرد:
1- آيات نخستين سوره بحث جامع و جالبى پيرامون توحيد و صفات خدا دارد و در حدود بيست صفت از صفات الهى در آن منعكس است.
2- بخش ديگرى از عظمت قرآن اين نور الهى كه در ظلمات شرك تابيد سخن مىگويد.
3- در بخش سوم از وضع مؤمنان و منافقان در قيامت كه گروه اول در پرتو نور ايمان راه خود را به سوى بهشت مىگشايند، و گروه دوم در ظلمات شرك و كفر مىمانند، بحث مىكند.
4- در بخش ديگرى دعوت به ايمان و خروج از شرك، و سرنوشت جمعى از اقوام كافر پيشين منعكس شده است.
5- بخش مهمى از اين سوره پيرامون انفاق در راه خدا و مخصوصا براى تقويت پايههاى جهاد فى سبيل اللّه، و بىارزش بودن اموال دنيا مىباشد.
6- در بخشى كوتاه، اما گويا و مستدل، سخن از عدالت اجتماعى به ميان آمده كه يكى از اهداف مهم انبياست.
7- و بالاخره در بخش ديگرى مسأله رهبانيت و انزواى اجتماعى مورد مذمت قرار گرفته، و جدائى خط اسلام از آن مشخص شده است.
ضمنا نامگذارى اين سوره به «حديد» به خاطر تعبيرى است كه در آيه 25 سوره آمده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در روايات اسلامى نكتههاى جالب توجهى پيرامون فضيلت تلاوت اين سوره آمده، البته تلاوتى كه توأم با فكر، و تفكرى كه توأم با عمل باشد.
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه قبل از خواب «مسبحات» را تلاوت مىفرمود (مسبّحات سورههائى است كه با «سبح للّه» يا «يسبح للّه» آغاز مىشود و آن پنج سوره است: سوره حديد، حشر، صف، جمعه و تغابن) و مىفرمود: «در آنها آيهاى است كه از هزار آيه برتر است»! در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه «مسبحات» (سورههاى پنج گانه فوق) را پيش از خواب بخواند از دنيا نمىرود تا حضرت مهدى عليه السّلام را درك كند، و اگر قبلا از دنيا برود در جهان ديگر در همسايگى رسول خدا خواهد بود».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
پاسخ : صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
آيات ژرف انديشان! گفتيم اين سوره با يك بخش توحيدى كه جامع حدود «بيست وصف» از اوصاف الهى است آغاز مىشود، اوصافى كه شناخت آنها سطح معرفت انسانى را بالا مىبرد و به ذات مقدس او آشنا مىكند، و هر قدر انديشمندان بيشتر در آن بينديشند به حقايق تازهاى دست مىيابند.
در حديثى از امام على بن الحسين عليه السّلام مىخوانيم: كه فرمود: «خداوند متعال مىدانست كه در آخر زمان اقوامى مىآيند كه در مسائل تعمق و دقت مىكنند، لذا سوره قل هو اللّه احد و آيات آغاز سوره حديد را نازل فرمود.
به هر حال، نخستين آيه اين سوره از تسبيح و تنزيه خدا شروع كرده، مىفرمايد: «آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند، و او عزيز و حكيم است» (سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
(آيه 2)
بعد از ذكر دو وصف از صفات ذات پاك خداوند يعنى «عزّت» و «حكمت» به «مالكيت و تدبير و تصرفش در عالم هستى» كه لازمه قدرت و حكمت است پرداخته، مىافزايد: «مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن اوست» (لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
او «زنده مىكند و مىميراند» (يُحْيِي وَ يُمِيتُ). آرى حيات و مرگ در تمام اشكالش به دست قدرت اوست.
«و او بر هر چيز تواناست» (وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
مالكيت خداوند نسبت به عالم هستى مالكيت اعتبارى و تشريعى نيست، بلكه مالكيت حقيقى و تكوينى است، يعنى او به همه چيز احاطه دارد و همه جهان در قبضه قدرت او، و تحت اراده و فرمان اوست، لذا به دنبال آن سخن از زنده كردن و ميراندن و توانائى بر هر چيز به ميان آمده است.
تفاوت «عزت» و «قدرت» در اين است كه عزت بيشتر توجه به درهم شكستن مدافع دارد، و قدرت توجه به ايجاد اسباب، بنابر اين دو وصف مختلف محسوب مىشوند، هر چند در ريشه توانائى با هم مشتركند- دقت كنيد.
(آيه 3)
سپس به بيان پنج وصف ديگر پرداخته، مىفرمايد: «اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست» (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
توصيف به اول و آخر بودن تعبير لطيفى است از ازليت و ابديت او، زيرا مىدانيم او وجودى است بىانتها و واجب الوجود، يعنى هستيش از درون ذات اوست نه از بيرون، تا پايان گيرد يا آغازى داشته باشد، و بنابر اين از ازل بوده و تا ابد خواهد بود.
او سر آغاز و ابتداى عالم هستى است، و اوست كه بعد از فناى جهان نيز خواهد بود.
بنابر اين تعبير به اول و آخر هرگز زمان خاصى را در بر ندارد و اشاره به مدت معينى نيست.
توصيف به ظاهر و باطن نيز تعبير ديگرى از احاطه وجودى او نسبت به همه چيز است، از همه چيز ظاهرتر است چرا كه آثارش همه جا را گرفته، و از همه چيز مخفىتر است چون كنه ذاتش بر كسى روشن نيست.
و يكى از نتائج اين امور همان است كه در پايان آيه آمده: «وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» زيرا كسى كه از آغاز بوده و تا پايان باقى است و در ظاهر و باطن جهان است چنين كسى قطعا از همه چيز آگاه مىباشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
پاسخ : صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید
(آيه 4)
او هميشه بر تخت قدرت است! به دنبال اوصاف يازدهگانهاى كه در آيات قبل در باره ذات پاك پروردگار ذكر شد در اينجا اوصاف ديگرى بيان شده.
نخست از مسأله خالقيت سخن مىگويد و مىفرمايد: «او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [- شش دوران] آفريد» (هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ).
مسأله «خلقت در شش روز» هفت مرتبه در قرآن مجيد ذكر شده است كه نخستين مرتبه در آيه 54 سوره اعراف، و آخرين مورد آن همين آيه مىباشد.
منظور از «يوم» (روز) در اين آيات روز معمولى نيست، بلكه منظور از آن «دوران» است خواه اين دوران كوتاه باشد، و يا طولانى هر چند ميليونها سال به طول انجامد.
بعد به مسأله حكومت و تدبير جهان پرداخته، مىافزايد: «سپس (بر تخت قدرت قرار گرفت» و به تدبير جهان پرداخت (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ).
بدون شك خداوند نه جسم است و نه «عرش» به معنى «تخت سلطنت» مىباشد، بلكه اين تعبير كنايهاى است لطيف از حاكميت مطلقه خداوند و نفوذ تدبير او در عالم هستى و موجودات بطورى كه اگر يك لحظه نظر لطف از آنها برگيرد، و فيضش را قطع كند «فرو ريزند قالبها»! سپس شاخه ديگرى از علم بىپايانش را بيان كرده، مىافزايد: «آنچه را در زمين فرو مىرود مىداند و از آن خارج مىشود، و آنچه از آسمان نازل مىگردد، و آنچه به آسمان بالا مىرود» همه را مىداند (يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها).
و بالاخره در چهارمين و پنجمين توصيف روى نقطه حساسى تكيه كرده، مىفرمايد: «و هر جا باشيد او با شماست» (وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ).
«و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).
چگونه او با شما نباشد در حالى كه ما نه تنها در وجود كه در بقاء خود لحظه به لحظه به او متكى هستيم و از وى مدد مىگيريم، او روح عالم هستى است، او جان جهان است، بلكه او برتر از اين و آن است! راستى اين احساس كه او همه جا با ماست از يكسو به انسان عظمت و شكوه مىبخشد و از سوى ديگر اطمينان و اعتماد به نفس مىدهد و شجاعت و شهامت در او مىآفريند، و از سوى سوم احساس مسؤوليت شديد مىبخشد، چرا كه او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است. آرى! اين اعتقاد ريشه اصلى تقوا و پاكى و درستكارى انسان است.
(آيه 5)
بعد از مسأله حاكميت و تدبير، سخن به مسأله مالكيت او در كل جهان هستى مىرسد، مىفرمايد: «مالكيت آسمانها و زمين از آن اوست» (لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و سر انجام به مسأله مرجعيت او اشاره كرده، مىافزايد: «و همه كارها به سوى او باز مىگردد» (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
آرى وقتى او خالق و مالك و حاكم و مدبّر ماست و همه جا با ما مىباشد مسلما بازگشت همه ما و همه كارها نيز به سوى اوست.
(آيه 6)
در اين آيه به دو وصف ديگر نيز اشاره كرده، مىفرمايد:
«شب را در روز داخل مىكند و روز را در شب» (يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ).
آرى! تدريجا از يكى مىكاهد و به ديگرى مىافزايد و طول شب و روز را در سال تغيير مىدهد، همان تغييرى كه همراه با فصول چهارگانه سال است با تمام بركاتى كه براى انسانها در اين فصول نهفته است.
و در پايان مىافزايد: «و او به آنچه در دلها وجود دارد داناست» (وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
همان گونه كه اشعه حياتبخش آفتاب و روشنائى روز در اعماق تاريكى شب نفوذ مىكند و همه جا را روشن مىسازد، علم پروردگار نيز در تمام زواياى قلب و جان انسان نفوذ مىكند و همه اسرار آن را روشن مىسازد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
پاسخ : صفحه ی 320 از قرآن کریم شامل آیات 90 تا 96 از سوره ی واقعه و آیات 1 تا 10 از سوره ی حدید
(آيه 7)
ايمان و انفاق دو سرمايه بزرگ نجات و خوشبختى! بعد از بيان قسمتى از دلائل عظمت خداوند در عالم هستى و اوصاف جمال و جلال او، اوصافى كه انگيزه حركت به سوى اللّه است، در اينجا از آنها نتيجهگيرى كرده و همگان را دعوت به ايمان و عمل مىنمايد.
نخست مىفرمايد: «به خدا و رسولش ايمان بياوريد» (آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
اين دعوت يك دعوت عام است كه شامل همه انسانها مىشود، مؤمنان را به ايمانى كاملتر و راسختر، و غير مؤمنان را به اصل ايمان دعوت مىكند، دعوتى كه توأم با دليل است و دلائلش در آيات توحيدى قبل گذشت.
سپس به يكى از آثار مهم ايمان كه «انفاق فى سبيل اللّه» است دعوت كرده مىگويد: «و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد» (وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ).
«انفاق» مفهوم وسيعى دارد كه منحصر به مال نيست، بلكه علم و هدايت و آبروى اجتماعى و سرمايههاى معنوى و مادى ديگر را نيز شامل مىشود.
سپس براى تشويق بيشتر مىافزايد: «كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجر بزرگى دارند» (فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ).
توصيف اجر به بزرگى، اشارهاى به عظمت الطاف و مواهب الهى، و ابديت و خلوص و دوام آن است، نه تنها در آخرت كه در دنيا نيز قسمتى از اين اجر بزرگ عائد آنها مىشود.
(آيه 8)
بعد از امر به «ايمان» و «انفاق» در باره هر يك از اين دو به بيانى مىپردازد كه به منزله استدلال و برهان است.
نخست به صورت يك استفهام توبيخى علّت عدم پذيرش دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در مورد ايمان به خدا جويا شده، مىفرمايد: «چرا به خدا ايمان نياوريد در حالى كه رسول (او) شما را مىخواند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد و از شما پيمان گرفته است (پيمانى از طريق فطرت و خرد) اگر آماده ايمان آوردنيد» (وَ ما لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).
يعنى، اگر به راستى شما آمادگى براى پذيرش حق داريد دلائلش روشن است، هم از طريق فطرت و عقل، و هم از طريق دليل نقل.
(آيه 9)
اين آيه براى تأكيد و توضيح بيشتر پيرامون همين معنى مىافزايد: «او كسى است كه آيات روشنى بر بندهاش [- محمد] نازل مىكند، تا شما را از تاريكيها به سوى نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است» (هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ).
(آيه 10)
سپس به استدلالى براى مسأله انفاق پرداخته، مىفرمايد: «چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين از آن خداست»؟
(وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
يعنى، سر انجام همه شما چشم از جهان و مواهبش مىپوشيد، و همه را مىگذاريد و مىرويد، پس اكنون كه در اختيار شماست چرا بهره خود را نمىگيريد! و از آنجا كه انفاق در شرائط و احوال مختلف ارزشهاى متفاوتى دارد در جمله بعد مىافزايد: «كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و جنگيدند و پيكار نمودند (با كسانى كه بعد از پيروزى انفاق كردند) يكسان نيستند» (لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ).
يعنى، آنها كه در مواقع بحرانى از بذل مال و جان ابا نداشتند از آنها كه بعد از فرو نشستن طوفانها به يارى اسلام شتافتند برترند.
لذا براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «آنها بلند مقامتر از كسانى هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند» (أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا).
و از آنجا كه هر دو گروه با تفاوت درجه مشمول عنايات حقند در پايان آيه مىافزايد: «و خداوند به هر دو وعده نيك داده است» (وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى).
اين يك قدردانى براى عموم كسانى است كه در اين مسير گام برداشتند.
تعبير «حسنى» هرگونه ثواب و پاداش نيك دنيا و آخرت را در بر مىگيرد.
و از آنجا كه ارزش عمل به خلوص آن است، در پايان آيه مىافزايد:
«و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).
هم از كميت و كيفيت اعمال شما با خبر است و هم از نيات و ميزان خلوص شما.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
[golrooz] صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَٰعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ(11)
كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالي كه به او ارزاني داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براي او چندين برابر كند؟ و براي او پاداش پرارزشي است!(11)
يَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ يَسْعَيٰ نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَٰنِهِم بُشْرَيٰكُمُ الْيَوْمَ جَنَّٰتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(12)
(اين پاداش بزرگ) در روزي است كه مردان و زنان باايمان را مينگري كه نورشان پيشرو و در سمت راستشان بسرعت حركت ميكند (و به آنها ميگويند:) بشارت باد بر شما امروز به باغهايي از بهشت كه نهرها زير (درختان) آن جاري است؛ جاودانه در آن خواهيد ماند! و اين همان رستگاري بزرگ است!(12)
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَٰفِقُونَ وَالْمُنَٰفِقَٰتُ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا۟ وَرَآءَكُمْ فَالْتَمِسُوا۟ نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌۢ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَٰهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ(13)
روزي كه مردان و زنان منافق به مؤمنان ميگويند: «نظري به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوي برگيريم!» به آنها گفته ميشود: «به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!» در اين هنگام ديواري ميان آنها زده ميشود كه دري دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!(13)
يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا۟ بَلَيٰ وَلَٰكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّيٰ جَآءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ(14)
آنها را صدا ميزنند: «مگر ما با شما نبوديم؟!» ميگويند: «آري، ولي شما خود را به هلاكت افكنديد و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد، و (در همه چيز) شكّ و ترديد داشتيد، و آرزوهاي دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرا رسيد، و شيطان فريبكار شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد!(14)
فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ مَأْوَيٰكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَيٰكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ(15)
پس امروز نه از شما فديهاي پذيرفته ميشود، و نه از كافران؛ و جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان ميباشد؛ و چه بد جايگاهي است!(15)
۞ أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا۟ كَالَّذِينَ أُوتُوا۟ الْكِتَٰبَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَٰسِقُونَ(16)
آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاي مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حقّ نازل كرده است خاشع گردد؟! و مانند كساني نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسماني داده شد، سپس زماني طولاني بر آنها گذشت و قلبهايشان قساوت پيدا كرد؛ و بسياري از آنها گنهكارند!(16)
اعْلَمُوٓا۟ أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْءَايَٰتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(17)
بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده ميكند! ما آيات (خود) را براي شما بيان كرديم، شايد انديشه كنيد!(17)
إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَٰتِ وَأَقْرَضُوا۟ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَٰعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ(18)
مردان و زنان انفاقكننده، و آنها كه (از اين راه) به خدا «قرض الحسنه» دهند، (اين قرض الحسنه) براي آنان مضاعف ميشود و پاداش پرارزشي دارند!(18)
وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَكَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِنَآ أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ الْجَحِيمِ(19)
كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صدّيقين و شهدا نزد پروردگارشانند؛ براي آنان است پاداش (اعمال)شان و نور (ايمان)شان؛ و كساني كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها دوزخيانند(19)
اعْلَمُوٓا۟ أَنَّمَا الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌۢ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَٰلِ وَالْأَوْلَٰدِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَيٰهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمًا وَفِي الْءَاخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَٰنٌ وَمَا الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتَٰعُ الْغُرُورِ(20)
بدانيد زندگي دنيا تنها بازي و سرگرمي و تجمّل پرستي و فخرفروشي در ميان شما و افزون طلبي در اموال و فرزندان است، همانند باراني كه محصولش كشاورزان را در شگفتي فرو ميبرد، سپس خشك ميشود بگونهاي كه آن را زردرنگ ميبيني؛ سپس تبديل به كاه ميشود! و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاي الهي؛ و (به هر حال) زندگي دنيا چيزي جز متاع فريب نيست!(20)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 11)
و در اين آيه باز هم براى تشويق در مورد «انفاق فى سبيل اللّه» از تعبير جالب ديگرى استفاده كرده، مىگويد: «كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟
و براى او پاداش پر ارزشى است» (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ).
منظور از «قرض دادن به پروردگار» هر گونه انفاق در راه اوست كه يكى از مصاديق مهم آن كمك كردن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امام مسلمين مىباشد تا در مصارف لازم براى اداره حكومت اسلامى به كار گيرد.
از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: «خداوند از بندگانش وامى مطالبه نكرده است به خاطر احتياج خود و آنچه از حقوق براى خداست براى ولى و نماينده اوست».
(آيه 12)
از آنجا كه در آيه قبل خداوند انفاق كنندگان را به اجر كريم نويد داد، در اينجا مشخص مىكند كه اين اجر كريم و ارزشمند و با عظمت در چه روزى است؟
مىفرمايد: «در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مىنگرى كه نورشان در پيش رو و در سمت راستشان بسرعت حركت مىكند» (يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ).
منظور از «نور» تجسّم نور ايمان است، چرا كه در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مىيابد، ايمان كه همان نور هدايت است به صورت روشنائى و نور ظاهرى مجسم مىگردد، و كفر كه تاريكى مطلق است، به صورت ظلمت ظاهرى مجسم مىگردد.
اينجاست كه به احترام آنها اين ندا از فرشتگان بر مىخيزد: «بشارت باد بر شما امروز، به باغهائى از بهشت كه نهرها زير (درختان) آن جارى است» (بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«جاودانه در آن خواهيد ماند، و اين پيروزى و رستگارى بزرگ است» (خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 13)
اما منافقان كه در تاريكى وحشتناك كفر و نفاق و گناه قرار گرفتهاند در اين هنگام فريادشان بلند مىشود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مىكنند، اما چيزى جز جواب منفى نمىشنوند، چنانكه آيه مىگويد: «روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگويند: نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم» (يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ).
يعنى كمى مهلت دهيد تا ما هم به شما برسيم و در پرتو نورتان راه را پيدا كنيم.
در پاسخ به آنها «گفته مىشود: به پشت سر خود برگرديد و كسب نور كنيد»! (قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً).
اينجا جاى تحصيل نور نيست، مىبايست آن را از دنيائى كه پشت سر گذاشتيد، از طريق ايمان و عمل صالح، به دست مىآورديد، اما ديگر گذشته و دير شده است.
«پس (در اين هنگام) ديوارى ميان آنها زده مىشود كه درى دارد» (فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ).
ولى دو طرف اين ديوار عظيم، يا اين در، كاملا با هم متفاوت است «درونش رحمت است و برونش عذاب» (باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ).
اين «در» ممكن است براى اين باشد كه منافقان از اين در، نعمتهاى بهشتى را ببينند و حسرت ببرند، يا اين كه افرادى كه كمتر آلوده اند پس از اصلاح از آن بگذرند و در كنار مؤمنان قرار گيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 14)
اما اين ديوار چنان نيست كه مانع عبور صدا باشد، لذا در اين آيه مىافزايد: «آنها را صدا مىزنند: مگر ما با شما نبوديم»؟! (يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ).
هم در دنيا با شما در يك جامعه مىزيستيم، و هم در اينجا در كنار شما بوديم چه شد كه ناگهان از ما جدا شديد، و به روح و رحمت الهى رفتيد، آنها در پاسخ «مىگويند: آرى!» با هم بوديم (قالُوا بَلى).
در همه جا با هم بوديم، در كوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسايه هم بوديم، و يا حتى گاه در يك خانه زندگى مىكرديم، ولى از نظر مكتب و عقيده و عمل فرسنگها با هم فاصله داشتيم، شما خط خود را از ما جدا كرده بوديد، و در اصول و فروع از حق بيگانه بوديد.
سپس مىافزايند: شما گرفتار خطاهاى بزرگى بوديد از جمله:
1- «شما خود را (به واسطه پيمودن طريق كفر) به هلاكت افكنديد» (وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ).
2- «و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد» (وَ تَرَبَّصْتُمْ).
بعلاوه در انجام هر كار مثبت و هر حركت صحيح حالت صبر و انتظار داشتيد و تعلل مىنموديد.
3- «و پيوسته (در امر معاد و رستاخيز و حقانيت دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قرآن) شك و ترديد داشتيد» (وَ ارْتَبْتُمْ).
4- «و آرزوهاى دور و دراز (آرزوهائى كه هرگز دست از سر شما برنداشت) شما را فريب داد تا فرمان خدا (دائر بر مرگتان) فرا رسيد» (وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ).
آرى! اين آرزوها لحظهاى مجال تفكر صحيح به شما نداد، و آرزوى وصول به شهوات و اهداف مادى بر شما چيره بود.
5- از همه اينها گذشته «شيطان فريبكار (كه پايگاهش را در وجودتان محكم كرده بود) شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد» (وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
گاه دنيا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قيامت را يك حلواى نسيه قلمداد كرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زير سؤال مىبرد!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 15)
سر انجام مؤمنان در يك نتيجهگيرى منافقان را مخاطب ساخته، مىگويند: «پس امروز نه از شما فديهاى پذيرفته مىشود» كه در برابر آن از عذاب الهى رهائى يابيد (فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ).
«و نه از كافران» (وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا).
و به اين ترتيب كافران نيز سرنوشتى همچون منافقان دارند، و همگى در گرو گناهان و زشتيهاى اعمال خويشند، و راه خلاصى ندارند.
سپس مىافزايند: «جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان مىباشد» (مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ).
«و چه بد جايگاهى است»؟! (وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ).
معمولا انسانها براى نجات از چنگال مجازات و كيفر در دنيا يا متوسل به غرامت مالى مىشوند، و يا از نيروى ياور و شفيعى كمك مىطلبند، ولى در قيامت تمام اسباب و وسائل مادى كه در اين جهان براى رسيدن به مقاصد، معمول است از كار مىافتد و پيوندها بريده مىشود.
و به اين ترتيب قرآن روشن مىكند كه تنها وسيله نجات در آن روز ايمان و عمل صالح است، حتى دايره شفاعت محدود به كسانى است كه سهمى از اين دو را داشته باشند نه آنها كه پيوندهاى خود را بكلى از خدا و اولياء اللّه بريده اند.
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 16)
شأن نزول:
نقل شده كه، اين آيه يك سال بعد از هجرت در باره منافقان نازل شده است به خاطر اين كه روزى از سلمان فارسى پرسيدند از آنچه در تورات است براى ما سخن بگو! چرا كه در تورات مسائل شگفت انگيزى است (و به اين وسيله مىخواستند نسبت به قرآن بىاعتنايى كنند) در اين هنگام آيات آغاز سوره يوسف نازل شد، سلمان به آنها گفت: اين قرآن «احسن القصص» و بهترين سرگذشتهاست، و براى شما از غير آن نافعتر است.
مدتى بعد باز به سراغ سلمان آمدند و همان خواهش را تكرار كردند: در اين هنگام آيه «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ... خداوند بهترين سخن را نازل كرده كتابى كه آياتش (از نظر لطف و زيبائى و معنى) همانند يكديگر است آياتى مكرر دارد (اما تكرارى شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه در برابر پروردگارشان خاشعند مىافتد ...»
نازل شد. (زمر/ 23) باز براى بار سوم به سراغ سلمان آمدند و همان درخواست را تكرار كردند.
در اين هنگام آيه مورد بحث نازل شد و آنها را مؤاخذه كرد كه آيا موقع آن نرسيده است كه در برابر نام خدا خشوع كنيد و از اين سخنان دست برداريد.
تفسير:
غفلت و بىخبرى تا كى؟! بعد از ذكر آن همه انذارهاى كوبنده و هشدارهاى بيدارگر در اين آيه، به صورت يك نتيجهگيرى مىفرمايد: «آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟ و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد (مانند يهود و نصارى) سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت (و خداوند را فراموش كردند) و قلبهايشان قساوت پيدا كرد، و بسيارى از آنها گنهكارند» (أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
روشن است ياد خداوند اگر در عمق جان قرار گيرند و همچنين شنيدن آياتى كه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود بايد مايه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اينجا سخت ملامت مىكند كه چرا در برابر اين امور خاشع نمىشوند؟ و چرا همچون بسيارى از امتهاى پيشين گرفتار غفلت و بىخبرى شدهاند؟ همان غفلتى كه نتيجه آن قساوت دل و همان قساوتى كه ثمره آن فسق و گناه است! اين آيه از آيات تكان دهنده قرآن مجيد است كه قلب و روح انسان را در تسخير خود قرار مىدهد و پردههاى غفلت را مىدرد. لذا در طول تاريخ افراد بسيار آلودهاى را مىبينيم كه با شنيدن اين آيه چنان تكان خوردند كه در يك لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 17)
و از آنجا كه زنده شدن قبلهاى مرده با ذكر الهى و پيدا كردن حيات معنوى در پرتو خشوع و خضوع در مقابل قرآن، شباهت زيادى به زنده شدن زمينهاى مرده به بركت قطرات حياتبخش باران دارد در اين آيه مىافزايد: «بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مىكند» (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«ما آيات (خود) را (در صحنه آفرينش و نيز در صحنه وحى) براى شما بيان كرديم شايد انديشه كنيد» (قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).
در حقيقت اين آيه هم اشارهاى است به زنده شدن زمينهاى مرده به وسيله باران، و هم زنده شدن دلهاى مرده به وسيله ذكر اللّه و قرآن مجيد كه از آسمان وحى بر قلب پاك محمد صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است و هر دو شايسته تدبر و تعقل است.
(آيه 18)
در اين آيه بار ديگر به مسأله انفاق كه از ميوههاى شجره ايمان و خشوع است باز مىگردد، و همان تعبيرى را كه در آيات قبل خوانديم با اضافاتى تكرار كرده، مىفرمايد: «مردان و زنان انفاق كننده و آنها كه (از اين راه) به خداوند قرض الحسنه دهند، (اين قرض الحسنه) براى آنان مضاعف مىشود و پاداش پرارزشى دارند» (إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ).
منظور از «قرض الحسنه به خداوند» همان «انفاق فى سبيل اللّه» است، هر چند وام دادن به بندگان خدا نيز از فضل اعمال است. و در آن حرفى نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 19)
در ادامه بحث آيات گذشته پيرامون مؤمنان و اجر و پاداششان در پيشگاه خدا، در اينجا مىافزايد: «كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند آنها صديقين و شهدا نزد پروردگارشانند» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
«صدّيق» كسى است كه سر تا پا صداقت و راستى است، و عملش گفتارش را تصديق مىكند.
واژه «شهداء» ممكن است به معنى «شهادت بر اعمال» بوده باشد، همان گونه كه از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه پيامبران گواه اعمال امتهاى خود هستند، و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله گواه بر آنها، و بر امت اسلامى است، و مسلمانان نيز شاهد و گواه بر اعمال مردمند.
بعضى نيز احتمال دادهاند كه «شهدا» در اينجا به همان معنى شهيدان راه خداست، يعنى افراد مؤمن اجر و پاداش شهيدان را دارند، و به منزله شهدا محسوب مىشوند.
سپس مىافزايد: «براى آنهاست پاداش (اعمال) شان و نور (ايمان) شان» (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ).
اين تعبير سر بسته اشاره به پاداش عظيم و نور فوق العاده آنهاست.
و در پايان مىفرمايد: «و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند آنها دوزخيانند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ).
تا با مقابله اين دو گروه با يكديگر مقام والاى گروه اول، و انحطاط و بدبختى گروه دوم آشكار گردد.
و از آنجا كه در گروه اول، سطح بالاى ايمان مطرح بود، در اين گروه نيز كفر شديد مطرح است، لذا با تكذيب آيات الهى همراه ذكر شده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 20)
دنيا چيزى جز متاع غرور نيست! از آنجا كه حب و علاقه دنيا سر چشمه هر گناه و «رأس كل خطيئه» است در اين آيه ترسيم گويائى از وضع زندگى دنيا و مراحل مختلف، و انگيزههاى حاكم بر هر مرحله را ارائه داده، مىگويد:
«بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخر فروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).
به اين ترتيب «غفلت»، «سرگرمى»، «تجمل»، «تفاخر» و «تكاثر» دورانهاى پنجگانه عمر آدمى را تشكيل مىدهند.
سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگى دنيا را در برابر ديدگان انسانها مجسّم ساخته، مىفرمايد: «همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشك مىشود به گونهاى كه آن را زرد رنگ مىبينى، سپس تبديل به كاه مىشود»! (كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً).
«كفار» در اينجا به معنى كشاورزان است، زيرا اصل معنى «كفر» به معنى «پوشاندن» است، و چون كشاورز بذرافشانى كرده و آن را زير خاك مىپوشاند از اين رو به او «كافر» مىگويند.
سپس به بازده عمر و نتيجه و محصول نهائى آن پرداخته، مىافزايد: «و در آخرت (از دو حال خارج نيست): عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى» (وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ).
و سر انجام آيه را با اين جمله پايان مىدهد: «و (به هر حال) زندگى دنيا جز متاع و فريب نيست»! (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).
جمله «دنيا متاع غرور است» مفهومش اين است كه وسيله و ابزار است براى فريبكارى، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كسانى است كه دنيا را هدف نهائى قرار مىدهند و به آن دل مىبندند، و آخرين آرزويشان وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادى وسيلهاى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و قنطره و پلى براى رسيدن به آن هدفهاى بزرگ است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
-
صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
[golrooz] صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَابِقُوٓا۟ إِلَيٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(21)
به پيش تازيد براي رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتي كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است و براي كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردهاند؛ آماده شده است، اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد ميدهد؛ و خداوند صاحب فضل عظيم است!(21)
مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَٰبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ(22)
هيچ مصيبتي (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روي نميدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براي خدا آسان است!(22)
لِّكَيْلَا تَأْسَوْا۟ عَلَيٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا۟ بِمَآ ءَاتَيٰكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ(23)
اين بخاطر آن است كه براي آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشي را دوست ندارد!(23)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ(24)
همانها كه بخل ميورزند و مردم را به بخل دعوت ميكنند؛ و هر كس (از اين فرمان) رويگردان شود، (به خود زيان ميرساند نه به خدا)، چرا كه خداوند بينياز و شايسته ستايش است!(24)
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَٰبَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ(25)
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند؛ و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروي شديد و منافعي براي مردم است، تا خداوند بداند چه كسي او و رسولانش را ياري ميكند بيآنكه او را ببينند؛ خداوند قوّي و شكستناپذير است!(25)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَٰهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَٰبَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَٰسِقُونَ(26)
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوّت و كتاب قرار داديم؛ بعضي از آنها هدايت يافتهاند و بسياري از آنها گنهكارند(26)
ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَيٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَءَاتَيْنَٰهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَٰهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَآءَ رِضْوَٰنِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فََٔاتَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَٰسِقُونَ(27)
سپس در پي آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسي بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كساني كه از او پيروي كردند رأفت و رحمت قرار داديم؛ و رهبانيّتي را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودي خدا بود، ولي حقّ آن را رعايت نكردند؛ از اينرو ما به كساني از آنها كه ايمان آوردند پاداششان را داديم؛ و بسياري از آنها فاسقند!(27)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اتَّقُوا۟ اللَّهَ وَءَامِنُوا۟ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(28)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! تقواي الهي پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براي شما نوري قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگي خود) راه برويد و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحيم است(28)
لِّئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَٰبِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَيٰ شَيْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(29)
تا اهل كتاب بدانند كه قادر بر چيزي از فضل خدا نيستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر كس بخواهد آن را ميبخشد؛ و خداوند داراي فضل عظيم است!(29)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 21)
يك مسابقه بزرگ معنوى! بعد از بيان ناپايدارى جهان و لذات آن، و اين كه مردم در سرمايههاى كم ارزش اين جهان نسبت به يكديگر تفاخر و تكاثر مىجويند، در اينجا مردم را به يك مسابقه عظيم روحانى در طريق كسب آنچه پايدار است و سزاوار هرگونه تلاش و كوشش دعوت كرده، مىفرمايد: «و به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردهاند آماده شده است» (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).
در حقيقت مغفرت پروردگار كليد بهشت است همان بهشتى كه پهنه آسمان و زمين را فرا مىگيرد، و از هم اكنون آماده براى پذيرائى مؤمنان است تا كسى نگويد بهشت نسيه است و بر نسيه دل نبايد نهاد.
اين نكته شايسته توجه است كه پيشى گرفتن به سوى مغفرت پروردگار از طريق اسباب آن است، مانند توبه و جبران طاعات فوت شده و اصولا اطاعت پروردگار و پرهيز از معاصى است.
و در پايان آيه مىافزايد: «اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مىدهد و خداوند صاحب فضل عظيم است» (ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
يقينا آن چنان بهشت گسترده، با آن مواهب عظيمش چيزى نيست كه انسان با اين اعمال ناچيز به آن برسد، و اين تنها فضل و رحمت و لطف الهى است كه آن پاداش عظيم را در مقابل اين قليل قرار داده، و از او نيز جز اين انتظار نيست.
چرا كه پاداشها هميشه به مقياس اعمال نيست بلكه به مقياس كرم پاداش دهنده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html