ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند
بقدر بینش خود هر کسی کند ادراک
نمایش نسخه قابل چاپ
ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند
بقدر بینش خود هر کسی کند ادراک
کربلا کعبه دلهاست خدا میداند
دیدنش آرزوی ماست خدا میداند
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
در کارگه کوزهگري رفتم دوش ديدم دو هزار کوزه گويا و خموش
ناگاه يکي کوزه برآورد خروش کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
شايد نتوان حس مرا با تو نوشت ………. چو بي تو جهنمم ولي با تو بهشت
داني كه چرا من به تو وابسته شدم ………. آن روز خدا خاك مرا با تو سرشت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا ندانندم بد انديشان طريق عاشقي
در لباس ناشناسان راه ديگر مي زنم
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق زنیک و بد ندارم جز غم
ماه رخسارش كه چون آيينه بودي درصفا/بي صفاگرديدبامن بي صفامي بينمش
آنكه هردم درره اومي فكنم خويش را/راه ميگردانم اكنون هركجامي بينمش
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل النهار آید