من شکستن نمیدانم
ولی هر کس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود
نمایش نسخه قابل چاپ
من شکستن نمیدانم
ولی هر کس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود
همیشه چاره "رابطه " نیست!!
گاهی هم باید به "فاصله" فرصت داد ....
پيش از اينها
پيش از اينها فكر مي كردم خدا
خانه اي دارد ميان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس و خشتي از طلا
به نام خدایی که اشک را آفرید تا سرزمین عاشقان آتش نگیردیارب:چه چشمه ایست عشق که من از آن یک قطره نوشیدم ودریاها گریستم.......
دلم دل نیست
دریا نیست
مرداب است
که موجی هم سراغش را نمی گیرد
نه میل زیستن دارد
نه می میرد ...
:(
باز امشب غزلی کنج دلم زندانی است.
اسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد
های ها ی دل دیوانه من پنهانی است
:!:
در خواب ناز بودم شبي
ديدم كسي در ميزند
در را گشودم روي او
ديدم غم است در ميزند
اي دوستان بي وفا
از غم بياموزيد وفا
غم با همه بيگانگي :(
هر شب به من سر ميزند
تو تماشا کن
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی می گذرد
و تو در خوابی
و پرستوها در خوابند
و تو می اندیشی
به بهاری دیگر
و به یاری دیگر
[gerye]
بر لبم نام تورا می برم
تا برف مثل قند
در دل زمستان آب شود
یا به تو می اندیشم
یا به این می اندیشم
که چرا ؟
به تو می اندیشم !!!!!
چقدر سخت است که غم هایت را پشت دیواری از لبخندی از بغض پنهان کنی[negaran]..... که، چه میداند که اکنون به تو چه میگذرد[narahat]
20:1
یکشنبه 9/11/1390