ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
- - - به روز رسانی شده - - -
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
نمایش نسخه قابل چاپ
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
- - - به روز رسانی شده - - -
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
مابه فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
تو آنقدر با یاس ها در تماسی
که امشب هم آکنده از عطر یاسی[golrooz]
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
شستوشویی کن وانگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
هر که زنجیر سر زلف پری روی تو دید
دل سودا زده اش بر من دیوانه بسوخت
توکه از محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
یارب چو برآرنده ی حاجات تویی
هم قاضی وکافی و مهمات تویی
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
یکباره زاندیشه عقلم برهان
وزباده صاف عشق سر مستم کن
نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر
کین حدیث ز پیر طریقتم یاد است